پرتال امام خمینی(س): یادداشت۳۸۴/
برخی حوادث در حافظه تاریخی انقلاب اسلامی دارای اهمیت ویژه بوده و ماندگار شدند. انقلاب اسلامی، به رهبری امام خمینی که زمینه ساز تولید اندیشه های ارزشمند بسیاری، بخصوص در حوزه مسائل اجتماعی بود، چنانچه بدرستی و بدور از تحریف ثبت شوند، جریان تاریخی را با خود همراه خواهند ساخت. اساسا هر اندیشه ای برای اجرا و برای قرار گرفتن در بستر اجرایی جامعه نیازمند ساز و کار لازم و مطمئن است. اندیشه انقلاب اسلامی که بوسیله امام خمینی مطرح و در ایران پیاده شد، از مهمترین آنهاست. انتقال و جاری شدن اندیشه امام در باره جمهوری اسلامی می بایست از معبری مطمئن و از سوی فردی صدیق که بخوبی اندیشه امام را بشناسد، به جامعه، مردم، مسولان، نهادها، قوا و ...منتقل شده تا اثر گذاری متفاوت و گاه متناقض پیدا نکند. این وظیفه مهم بر عهده مرحوم سیداحمد آقا قرار گرفت.
در زمانه ای که گروهها و احزاب بدنبال سهم خواهی از انقلاب اسلامی بودند و تقریبا هر کدام از منظر خود انقلاب را تفسیر و حتی برای خود موقعیت هایی را قائل بودند؛ تصمیم های سیاسی خاص و طبقه بندی شده امام خمینی باید از مجرای مطمئن و بیطرف به گوش همگان می رسید تا هم از اندیشه واقعی امام حراست شود و هم از گزافه گویی ها، گمانه زنی ها و برخورد های خودسرانه جلوگیری شود؛ ضمن آنکه اجرای درست آن تصمیم ها تضمین گردد؛ که در آن صورت از مصادره اندیشه امام که مهمترین خطر آن دوران محسوب می شده و تهدیدی جدی برای انقلاب بود، جلوگیری شود. با وجود فرزندی تربیت یافته در مکتب امام خمینی، و به اعتبار اسناد و خاطرات افراد، هیچگاه انقلاب اسلامی در این فراز و عرصه احساس ضعف نکرده و تمامی بخشنامه ها، تصمیم ها، و سفارش های امام به شایستگی در اختیار مخاطبانش قرار گرفت و علی رغم همه مصائب موجود در دهه اول انقلاب اسلامی، هیچ گروه و حزبی به لطف حضور پررنگ و اثر گذار مرحوم سیداحمدآقا نتوانست امام و جریان انقلاب را مصادره به مطلوب کند و نظرات امام بصورت منسجم و عقلائی به دستگاههای اجرایی کشور و به بدنه اجرایی جامعه منتقل شد. سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که:
با توجه به تنوع احزاب سهم خواه در دوران پرتنش اوایل انقلاب، چگونه شاهد هیچ اثر منفی در روند انتقال اندیشه امام به بستر اجرایی جامعه نیستیم؟
و منشاء این تدبیر از کجاست؟
و سوالی مهمتر اینکه چرا انقلاب اسلامی، برخلاف انقلاب های دیگر مانند نهضت مشروطه از توازنی بین تمام قوا برخوردار بود؟[در حالی که می توانست با توجه به امکان برداشت های متناقض از پیام ها و دستورات امام، این توازن منفی باشد] و دچار سقط نشد؟
چه تدبیری بدرستی اندیشه امام را به بستر اجرایی جامعه عبور داد؟ و اتفاقات اطراف امام را تدبیر می کرد؟
وخود را فرودست اندیشه امام قرار داد تا حقیقت امام در زمان اثر گذار شود؟
دستگاه اجرایی کارآمد؟! سازمان رسانه ای قوی و هوشمند؟! یا فردی مطمئن و دلداده؟
بررسی این سوالات نیازمند کار میدانی گسترده است اما از آنجا که تاریخ شفاهی انقلاب بهترین سند برای اثبات ادعاست، بازخوانی چند خاطره در این زمینه بر اهمیت موضوع می افزاید؛ اما قبل از اشاره به خاطرات باید گفت که: بدون تردید حاج سید احمد از مؤثرترین عوامل در ثبات و آرامش در بیت امام خمینی(س)، و انقلاب اسلامی محسوب می شود و در کنار پدر با تواضع و دوری ازخودخواهی رسم فرزندی را به شایستگی به جای آورد. کسی که هیچگاه در میان مردم تجلی پیدا نکرد. احمدآقا که به سبب انجام صحیح وظایف در قبال امام خمینی(س) شخصیت وی همواره از سوی جریانهای مشکوک و مخالف اصالت راه امام مورد هجمه و تخریب قرار میگرفت. تا زمان حکمرانی امام بر این انقلاب[ و حتی بعد از آن] احمدآقا هیچ نخواست؛ هیچ از خود نگفت و هیچ از خود ننوشت. در حالی که واجد تمامی شرایط برای به چهره تبدیل شدن بود. احمدآقا هیچگاه با انقلاب معامله نکرد؛ مقابله نکرد؛ و مصادره نکرد؛ در برابرعوامل مهیج نلغزید؛ ایشان صندوق اسرار انقلاب بود و وجود خود را با وجود گرم امام گره زد. علاوه بر مطالب پیش گفته وقایع دیگری نیز در جریان انقلاب اسلامی به وقوع پیوست که شاهد نقش آفرینی زیرکانه و هوشمندانه احمدآقا در باره آنها هستیم؛ از مهمترین این وقایع که منشأ تحولات عمدهای در مسیر حرکت انقلاب بوده میتوان ماجرای اشغال لانه جاسوسی امریکا در ایران، کودتای نوژه، جریانات فکری و سیاسی جامعه و جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را نام برد که با مدیریت، درایت و امانتداری مرحوم حاج احمد آقا پیامها و نظرات امام به درستی ابلاغ و جز به جز اجرا میشد. آنچه در این یادداشت بصورت مختصر آمده، نگاه احمد آقا به گروههای متعدد سیاسی اعم از موافق، منتقد، مخالف و معاند است که در مرور چند خاطره از افراد و شخصیت ها مورد توجه قرار گرفته و از نظر می گذرد:
* از آنجا که مرحوم احمدآقا به منبع قدرت نزدیک بود، همواره این شائبه از سوی بعضیها ایجاد شد که احمدآقا بین گروهها و افراد تفاوتی قائل است که البته این فقط در حد حرف بود. این تعبیر نهایت بیانصافی است. آنچه که برای او اصل بوده، امام و اندیشه امام بود و پیروزی انقلاب در ابعاد مختلف. اصلاً برای ایشان فرد که مثلاً با ما هست یا نیست با چه کسی خوب است با چه کسی بد است مطرح نبود. نگاه میکرد اگر آن فرد به درد انقلاب میخورد، نسبت به انقلاب و نسبت به اندیشه امام، نسبت به اسلام به درد میخورد به تمام معنا از او حمایت میکرد. (حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعایی)
* مرحوم حاج احمد آقا یک وزنه تعادل بین گروهها و افراد بویژه مسئولین و افراد سیاسی که نزد امام میآمدند، بود؛ اصلاً تعصب نسبت به هیچ گروهی نداشت. تعصبش درباره اسلام، امام و انقلاب بود. اینها برای ایشان اصل بود. اگر فردی ایمان به اندیشههای امام داشت مورد تأیید ایشان قرار میگرفت. (آیت الله موسوی بجنوردی)
* یک شب با احمد آقا نشسته بودیم و دو نفری راجع به اوضاع و احوال سیاستمداران در کشور صحبت میکردیم. هردویمان از وضع موجود آن زمان عصبانی بودیم. بلند شدیم و خدمت حضرت امام رفتیم. ظاهراً چهرههای ما نشان از درون ما داشت. نشستیم، حضرت امام رو کردند به ما که چه خبر؟ من رو کردم به احمد آقا و گفتم شما بگو. ایشان هم گفت شما بگو. حاج احمد آقا شروع کردند به گفتن. تا شروع کرد به صحبت کردن حضرت امام نگذاشت جملهاش تمام بشود. فرمود همه گروهها دست به دست هم دادند که شاه را از این مملکت بیرون کنند و این کار را کردند. خب طبیعی است که هرکسی یک چیزی بخواهد و نظری داشته باشد. با همدیگر بنشینید و مباحثه و گفتگو بکنید، با همدیگر کنار بیایید. و کاری کنند که همه گروهها و افراد در کنار هم برای کشور خدمت کنند. (دکتر محمود بروجردی)
* برای حاج احمد آقا رضایت فردی و گروهی فرقی نمی کرد و آنچه مهم بود این بود که همان طوری باشد که امام می خواست.او تنها کسی بود که سلامت و صلابت دفتر امام را حفظ می کرد و در مقابل افرادی که می خواستند در دفتر نفوذ کنندخیلی هوشیارانه عمل میکرد.(فاطمه طباطبایی،حضور۱۴، ص ۷۷)
* اعتماد امام به حاج احمد آقا تا بدان جا بود که او افراد مناسب ولی گمنام را در سراسر کشور شناسایی و بعد از وقوف به درک و توانایی آنان برای مسوولیت های مختلف به امام معرفی می کرد ولی اصراری درتأیید افراد نداشت. ذهن او به دلیل ارتباطاتی که داشت آرشیوقوی شناخت دقیق نیروهای انقلابی بودضمن این که معتقد بودهمه نیروهای انقلابی که در عمل وفاداری خود را به انقلاب اسلامی واسلام نشان داده اند، نباید از چرخه انقلاب حذف شوند(حجت الاسلام والمسلمین مجید انصاری)
* پس از تشکیل حزب جمهوری اسلامی وقتی بحث ملاقاتهای آنها با امام پیش میآمد بین آنها و حتی نهضت آزادی که اگر اعضایش ملاقات با امام را درخواست میکرد مزیتی قائل نمیشد. حتی در رابطه با مجاهدین خلق، وقتی که ملاقات رسمی با امام گرفتند در سال ۱۳۵۸ که خود مسعود رجوی و موسی خیابانی هم بودند، بنده خودم جزء آنهایی بودم که ناراحت شدم. با دوستان دیگر مثل مرحوم آقای فاکر، آقای معادی خواه، آقای ریشهری، که دفتر تبلیغات را به امر امام تأسیس کرده بودند، همه همعقیده بودیم که چرا حضرت امام با سازمان مجاهدین ملاقات کرد. رفتیم خدمت حاج احمد آقا، اول به ایشان اعتراض کردیم گفت شما بروید به خود امام بگویید به من چه ربطی دارد. یعنی اینکه من هیچ دخالتی در این قضیه نداشتم. امام به من گفت هرکس اینجا بیاید برای من یکسان است. ما خدمت حضرت امام رفتیم.
سخنگوی این افراد هم من بودم. عرض کردیم آقا ما آمدیم خدمت شما به این دلیل است که درست است که اینجا بیت امام است و هرکسی باید راه به اینجا داشته باشد، ما حرفی نداریم، ولی بصورت ویژه برای سران مجاهدین ملاقات دادن به نظر ما تقویت مجاهدین است و اینها در کارهایشان اشکالاتی دارند. هرچند که آنها ادعا میکردند که رهبر ما حضرت امام است و... بعد حضرت امام مطالبی را فرمودند که ما قانع شدیم و آن این بود که: من اینها را راه دادم که با آنها اتمام حجت کنم. اولاً اینها فردا نروند بگویند که ما وقت خواستیم حرفهایمان را بگوییم ولی امام راه ندادند. خواستیم اینها بیایند حرفهایشان را بزنند و ما هم بشنویم و یک وقت نگویند که ما حرف داشتیم و گفتیم و امام نشنیدند. دوم اینکه من خواستم اینها احساس کنند که اگر درست عمل کنند انقلاب با آنها مشکلی ندارد. دو چیز از اینها خواستیم بیشتر هم نخواستیم. اول؛ اسلحه را زمین بگذارند و اسلحههای زیادی را که از پادگانها برده بودند تحویل بدهند؛ و دوم؛ ساختمانهای دولتی را تحویل بدهند. ساختمانهای دولتی نباید در اختیار گروه خاصی باشد. بعد طبق قانون بروند راهپیمایی و تظاهرات کنند، روزنامه داشته باشند، فعالیت سیاسی داشته باشند، در آن صورت من حرفی ندارم. من اینها را به ایشان گفتم و گفتم که من از این دو مسئله نخواهم گذشت. البته آنها بعد از آن جلسه حرف امام را گوش نکردند. (حجت الاسلام والمسلمین موسوی تبریزی)
* همواره عقیده احمد آقا این بود که باید اطلاعات و گزارش ها کامل در باره گروهها ، افراد و مسولین را ابتدا به صورت کامل و با امانت به امام منتقل کرد تاخودشان تصمیم بگیرند(سیدحسین خمینی، حضور ش ۱۰، ص ۱۶۰).