عرفان اجتماعی امام خمینی (س)

کد : 184933 | تاریخ : 04/02/1401

عرفان اجتماعی امام خمینی (س)

 پدیدآورنده (ها) : محمدی اصل، عباس

آدرس ثابت: ۸۷۷۷۴۵https: / / www. noormags. ir / view / fa / articlepage /

 مقالات مرتبط

فتوت و نسبت آن با عرفان اجتماعی

بکاء ممدوح از منظر قرآن و روایات

گریه در متون نظم عرفانی (سنایی، عطّار و مولوی)

نوگرایی و نوآوری در اندیشه امام خمینی (س)

تفکیک گوهر و صدف دین از یکدیگر، مقدمه ای برای کثرت گرایی دینی؛ بررسی دیدگاه سید حیدر آملی

اسلام و سیاست

نقش شریعت در سیر کمال انسان

جستار: بکاء در اسلام و سنت صوفیانه

اسلام و سیاست

تاثیر مبنای لایه لایه بودن معنا در قرآن در تفسیر واژه های «شهاب» و «سبع سموات» از منظر علامه طباطبایی

رابطه دین و سیاست از دیدگاه آیت الله مصباح

روش های غیر عامل برای مقابله با شنود لیزری

عناوین مشابه

ماهیت عرفان اجتماعی با تکیه بر مؤلفۀ انسان کامل از منظر امام خمینی (س)

گونه شناسی عرفان اجتماعی با تأکید بر دیدگاه های امام خمینی (س)

تجلی عرفان امام خمینی (س) در ساحت عمل اجتماعی و سیاسی

بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر رضایت شغلی در یک سازمان حمایت اجتماعی (مطالعه موردی: کمیته امداد امام خمینی (س) استان یزد)

اضطراب اجتماعی، خودباوری و کار آفرینی زنان سرپرست خانوار تحت حمایت کمیته امداد امام خمینی (س)

عدالت در اخلاق فردی و اجتماعی با تکیه بر دیدگاه امام خمینی (س)

تبیین مدل مفهومی کار آفرینی اجتماعی در کمیته امداد امام خمینی (س) کشور

جایگاه سرمایه اجتماعی در بستر قدرت نرم با تاکید بر آراء امام خمینی (س)

جهاد عارفانه: نگاهی به عرفان در اندیشه امام خمینی (س)

بررسی رابطه سرمایه اجتماعی و سلامت نظام اداری با استفاده از تئوری ارزیابی سرمایه اجتماعی (مطالعه موردی: کارکنان کمیته امداد امام خمینی (س) شهرستان آبدانان)

 عرفان اجتماعی امام خمینی (س)

عباس محمدی اصل

مقدمه

 «غره مشو که مرکب مردان مرد را#در سنگلاخ بادیه پیها بریده اند#نومید هم مباش که رندان جرعه نوش #ناگه به یک ترانه به منزل رسیده اند» ۱ امام خمینی انقلاب اسلامی ایران را از مرحله ای آغاز کرد که نقطه پایان اندیشه های سید جمال الدین اسد آبادی محسوب می شود. سید جمالالدین اسدآبادی در طی عمر سیاسی خود، چندین گزینۀ مختلف سیاسی را آزمود. وی ابتدا جهت نابودی استعمار جهانی به قدرت های استعماری دل بست. اما به زودی دریافت که این قدرت های استعماری در باطن متحدند و نمی توان از یکی بر ضد دیگری سود جست. سید باخطا در انتخاب این گزینه تصمیم گرفت تا لااقل از قدرت های استعماری برای نابودی استبداد ملل اسلامی استمداد طلبد. لیکن باز هم به نتیجۀ مطلوبی دست نیافت. به این ترتیب سید جمال الدین اسدآبادی پس از طی یک دورۀ سیاسی طولانی و در اواخر عمر خود به این نتیجه رسید که جهت اعتلای تمدن اسلامی بایستی به نیروی توده ای مردم مسلمان تمسک جوید. اما چون زمان وی به سر رسید، نتوانست به شکل مطلوبی از این اندیشه بهره گیرد.

امام خمینی به عنوان نظریه پرداز انقلاب اسلامی، حرکت خود را با استفاده از خودآگاهی توده های مسلمان آغاز نمود. وی با احاطه به تاریخ معاصر، مردم را مبنای خیزش های ضد استعماری-استبدادی تشخیص داد و لذا به سازماندهی دیدگاه های مردمی خود برپایه توده های اجتماعی پرداخت.

بی تردید دیدگاه انقلابی امام خمینی را نمی توان جدا از اندیشه های اجتماع‍-عرفانی ایشان بررسی نمود . به عبارت دیگر این دیدگاه انقلابی-اجتماعی از سرچشمه نگرش عرفانی امام سیراب شده است. امام در نامه ای که در یازده جمادی الاول ۱۳۶۳ هجری قمری مرقوم فرموده اند متذکر شده اند: «... قیام برای خداست که ابراهیم خلیل الرحمن را به منزل خلت رسانده و از جلوه های گوناگون عالم طبیعت رهانده.

خلیل آسا در علم الیقین زن

ندای لااحب الافلین زن

قیام اللّه است که موسی کلیم را با یک عصا به فرعونیان چیره کرد و تمام تخت و تاج آنها را به باد فنا داد و نیز او را به میقات محبوب رساند و به مقام صعق و صحو کشاند. قیام برای خداست که خاتم النبیین (ص) را یک تنه بر تمام عادات و عقاید جاهلیت غلبه داد... خودخواهی و ترک قیام برای خدا ما را به این روزگار سیاه رسانده و همه جهانیان را بر ما چیره کرده و کشورهای اسلامی را تحت نفوذ دیگران درآورده... قیام برای منافع شخصی است که روح وحدت و برادری را در ملت اسلامی خفه کرده... شماها که به حق مشروع خود قیام نکردید، خیره سران بی دین از جای برخاستند و در هرگوشه زمزمۀ بی دینی را آغاز کردند . به این زودی بر شما تفرقه زده ها چنان چیره شدند که از زمان رضا خان روزگارتان سخت تر شد... » ۲

از این متن برمی آید که امام خمینی سازماندهی انقلاب مردمی را یکی از مراحل سیر و سلوک عرفانی خویش قلمداد نموده و به همین جهت قیام ابراهیم را زمینه دستیابی به تقرب الهی تصور کرده است. آنگاه به عنوان یک مجتهد تام و تمام این منزل سیر و سلوک را به جمیع پویندگان طریق عرفان توصیه نموده است. به عبارت دیگر عرفان امام خمینی دارای دو بعد اساسی است: یکی شکستن بت نفس با انقلابی درونی و دیگر شکستن بت های اجتماعی با انقلابی بیرونی.

هدف از این مقاله تبیین رابطه نگرش عرفانی امام خمینی با دیدگاه اجتماعی-انقلابی ایشان است. رهبری سازمان یافته انقلاب اسلامی بر مبنای ایده های اسلامی تشکل یافت و به پیروزی انقلاب منتهی گردید. این پیروزی از یک طرف باعث معرفی نظریه های سیاسی مکتب اسلام به جهانیان شد و از سوی دیگر ابعاد جدیدی از فلسفه اجتماعی اسلام را به منصۀ ظهور رسانید. از آنجا که این فلسفه اجتماعی ریشه در پایگاه مردمی بینش اسلامی دارد لذا شناسائی ابعاد شخصیتی امام خمینی جدا از بررسی انگارش های اجتماعی ایشان بی معنا خواهد بود. به عبارت دیگر رهبری منظم انقلاب براساس اندیشه های اسلامی، مبین پایگاه اجتماعی این انقلاب محسوب گردیده و پژوهش در باب آن، ما را با مسائل چند بعدی مواجه می نماید. از جمله این مسائل می توان از کیفیت پرورش امام، آموزش های انقلابی ایشان به شاگردان متعهد، کیفیت به صحنه کشیدن مردم توسط ایشان، چگونگی بنیانگذاری، نظریه پردازی و فرماندهی انقلاب، گسترش انقلاب و... نام برد .

در این مختصر مجال بررسی همه مسائل مزبور وجود ندارد . معهذا محور عمده مقاله حاضر بر بررسی کوتاهی از عرفان اجتماعی امام خمینی استوار است. در واقع سئوالات اساسی ما این است که عرفان چیست؟ مفاهیم اصلی نگرش عرفانی از چه عناصری تشکیل شده؟ آیا این نگرش به نفی جامعه منتهی می شود یا موید زندگی اجتماعی است؟ این نگرش با عرفان امام خمینی چه تفاوتی دارد؟ ابداعات عرفانی حضرت امام کدام است؟ و رابطه اجتماع و انقلاب با نگرش عرفانی ایشان در چیست؟ بنابراین هدف آن است تا با قلمی موجز به استنباط هائی نسبی در این زمینه دست یابیم.

به منظور دستیابی به پاسخ سئوالات مزبور ابتدا به ترسیم تصویری کلی از مفاهیم عرفانی خواهیم پرداخت و سپس با بیان نقاط اتصال و انفکاک دیدگاه عرفانی امام خمینی با این مفاهیم، به بررسی عرفان اجتماعی ایشان دست می یازیم.

کلیاتی از عرفان

عرفان به عنوان مولود فرهنگ اسلامی از دو بعد فرهنگی و اجتماعی قابل تعمق است. این مولود از جنله فرهنگی مبین مجموعه بینش ها و روش های شناختی است که طی آنها عارف را به مرحله کمال هدایت می کند. از سوی دیگر منظر اجتماعی عرفان مبین نقش و اثراتی است که پیرو انان بینش بواسطه پیاده کردن روش های آن در جامعه ایجاد نموده اند. از جمله مسائل این بعد اخیر می توان از همبستگی گروهی عرفا، آداب معاشرت های اجتماعی، وضع لباس، سکونت و تحصیلات آنان، تعارضات ایشان با فرق دیگر اسلامی و نقش شان در انتشار تعالیم اسلامی و... ذکری به میان آورد. بنابراین در اینجا با تفکیک عناصر بینشی و روشی نگرش عرفانی به تاملی مختصر در این حوزه شناختی مبادرت می ورزیم.

بینش عرفانی. بینش عرفانی مبین تفاسیر خاصی از هستی و پدیده های آن است. این تفاسیر بیش از آنکه متکی بر استدلالات عقلی باشد از مایه های کشفی اشراقی سیراب می شود و لذا با فلسفه تفاوت بنیادی می یابد. به این جهت است که گفته شده:

 «ای که از دفتر عقل آیت عشق آموزی#ترسم این نکته به تحقیق ندانی دانست» ۳ اصول بینش عرفانی عبارتند از:

الف. همه اشیا، اسماء، صفات، شئون و پدیده های هستی تجلیات خداوند هستند. به همین دلیل حتی در پیاله نیز می توان تصویر خداوند را ملاحظه نمود:  «مادر پیاله عکس رخ یار دیده ایم#ای بیخبر ز لذت شرب مدام ما» ۴ هدف بینش عرفانی دستیابی به کنه حقیقت هستی «جلوه های خداوند» و اتصال به او است. بنابراین از خدا جز خدا تمنائی وجود ندارد:

 «گر از دوست چشمت به احسان اوست#تو در بند خویشی نه در بند دوست#خلاف طریقت بود کاولیا#تمنا کنند از خدا جز خدا» ۵ ج. ابزار شناخت عارف، قلب مهذب است. این تهذیب نیز در نتیجه ممارست براحکام الهی بدست خواهد آمد.  «هرگنج سعادت که خدا داد به حافظ#از یمن دعای شب و آه سحری بود» ۶

روش عرفانی. روش عرفانی مبین فرامین هنجاری درباره روابط انسان با جمیع تبلورات هستی (تکثیر ذات الهی) است.  «این بخش از عرفان، علم سیر و سلوک نامیده می شود» ۷. روش عرفانی حاوی دستوراتی برای طی مراحل خاص جهت دستیابی به توحید است. این حرکت سالکین با همراهیو راهنمایی عارفان کامل (مثلا یا شخص هم مرتبه خضر) صورت می گیرد:

 «ترک این مرحله بی همرهی خضر مکن# ظلمات است بترس از خطر گمراهی » ۸ عرفان بواسطه برخوداری از باید و نباید های دستوری به علم اخلاق شباهت می یابد اما با اخلاق در نوع پویائی و امعان نظر در باب روابط انسان با جمیع تجلیلات هستی متمایز می گردد . با این وجود خصیصه اصلی و مهم عرفان روش تجربی غیر قابل تدوین است. چنانکه فرمود:  «بشوی اوراق اگر همدرس مانی#که درس عشق در دفتر نباشد» ۹ مراحلی که سالک در روش عرفانی جهت دستیابی به تقرب الهی می پیماید شامل چهار منزل اصلی است:

الف. سیر من الخلق الی الحق ب. سیر بالحق فی الحق ج. سیر من الحق الی الخلق بالحق د. سیر فی الخلق بالحق 

هر کدام از این منازل نیز دارای پنج مرحله فرعی هستند. این مراحل فرعی عبارتند از:

-اراده

 «همتم بدرقه راه کن ای طائر قدس#که دراز است ره مقصد و من نو سفرم» ۱۰

-ریاضت

 «با ریاضت بتوان شهره آفاق شدن#مه چو لاغر شود انگشت نما می گردد» ۱۱

 -اوقات

 «قدر وقت ار بشناسد دل و کاری نکند#بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم» ۱۲ یا «وقت آن شیرین قلندر خوش که در اطوار سیر#ذکر تسبیح ملک در حلقه زنار داشت» ۱۳

 -حال

 «اگر درویش در حالی بماندی #سرو دست از دو عالم برفشاندی» ۱۴

 -وصل

 «آرزوی وصال او وصلت بی مثال او #نیک کند مرا و من هم چهر در این جهان کنم» ۱۵ به این ترتیب عارف با طی مراحلی مزبور به مرحله ای می رسد که همه چیز را از خدا و بسوی خدا (اناللّه و انا الیه راجعون) می بیند. در این نگرش عارفانه جمیع پدیده های هستی به دلیل اتصال و انشعاب از مبدا کمال، فارغ از بار ارزشی تصور شده و عارف می پندارد که:  «هرچه هست از قامت ناساز بی اندام ماست#ورنه تشریف تو بربالای کس کوتاه نیست» ۱۶ بنابراین خطائی در هستی مشاهده نمی کند زیرا به نظر او از کامل ناقص صادر نخواهد شد:  «شیخ ما گفت خطا برقلم صنع نرفت#آفرین بر نظر پاک خطا پوشش بود» ۱۷ از این پس نگرش عرفانی به مرحله ای سوق می یابد که در آن بین:

-غم و شادی

 «غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد #ساقی با ده بده شادی آن کاین غم از اوست» ۱۸

 -خانقاه و خرابات

 «در عشق خانقاه و خرابات فرق نیست »

هر جا که هست پرتو روی حبیب هست» ۱۹

 -کردن و نکردن

 «مائیم به عفو تو تولا کرده#و ز طاعت و معصیت تبرا کرده#آنجا که عنایت تو باشد باشد #ناکرده چو کرده کرده چون ناکرده» ۲۰

 -مستی و هوشیاری

 «بیار باده که در بارگاه استغنا#چه پاسبان و چه سلطان چه هوشیار و چه مست » ۲۱

-روی یار و موی سگ

 «چشم کوته نظران در ورق صورت خوبان#خط همی بیند و عارف قلم صنع خدا را» ۲۲ تفاوتی نبوده و همگی معیارهای هدایت انسان به حریم الهی تصورم شوند. به نظر می رسد سکون شخصیتی ناشی از ادعای انا الحقی در پیچنین فرایندی حادث گردد .

به هر قدیر تعارضی میان اسلام و عرفان مشاهده نمی شود و اصولا به سهولت می توان دریافت که عرفان از آبشخور اسلام سیراب شده است . ۲۳ اعاظم عارفان.  «اولین کسی که خود را صوفی خوانده، ابو هاشم صوفی کوفی است» ۲۴که در قرن دوم هجری می زیسته است . او را بنیانگذار طریقه عرفان محسوب می کنند. پس از وی اندیشمندانی نظیر بایزید بسطامی، منصور حلاج، ابو سعید ابی الخیر، خواجه عبد اللّه انصاری، عطار، محی الدین عربی، مولوی، حافظ و... از اعاظم عرفای جهان اسلام شمرده شده که کراماتی نیز به آنان نسبت داده شده است . این اندیشمندان نقش پس مهمی در توسعه نگرش عرفانی ایفا نموده اند.

زمینه حرکت عرفانی. اولین شرط قدم گذاشتن به وادی عرفان خود شکنی است:

 «به می پرستی از آن نقش خود زدم برآب#که تا خراب کنم نقش خود پرستیدن» ۲۵ خودشکنی آنگاه حاصل خواهد شد که خودی دیده نشود:

 «عیب است بزرگ برکشیدن خود را#از جمله خلق برگزیدن خود را#از مردمک دیده بیاید آموخت#دیدن همه کس را و ندیدن خود را» ۲۶ اما پیش شرط ورود به این مرحله، بدست آوردن خودآگاهی عمیق از این نکته است که انسان در عرض ماده دچار فرقت از اصل هستی (خداوند) گردیده چنانکه فرمود:

 «بشنو از نی چون حکایت می کند#از جدائیها شکایت می کند#کز نیستان تا مرا ببریده اند#سینه خواهم شرحه شرحه از فراق#تا بگویم شرح درد اشتیاق#هرکه او مهجور ماند از اصل خویش#باز جوید روزگار وصل خویش» ۲۷ در اینجا عرفان دارای انگارش بسیار ظریفی است . به این معنا که خودشکنی ناشی از خودآگاهی به مبداء هستی در پرتو دور کردن نفس از زمینه های خودخواهی و نفی تعلق به هستی تجلی پیدا می کند .

 «نفس چون سگ بردهان این را بدان#کمترک انداز سگ را استخوان#ز آنکه سگ چون سیر شد سرکش شود#کی سوی صید و شکاری خوش رود» ۲۸ بنابراین اگر نفس فرصتی یابد و قوتی، بلافاصله باعث سقوط انسان خواهد گردید. به این جهت نفس را بایستی از تعلق به منابع دنیوی برحذر داشت زیرا «نفس اژدرها است اوکی مرده است#از غم بی آلتی افسرده است » ۲۹ منبع رشد نفس و خودپرستی، دسترسی به قدرت و ثروت نامتوازن است. قدرت و ثروت نامتوازن همان چیزی است که از نظر جامعه شناسان معاصر به عنوان سر منشأ و موجد مسائل اجتماعی شناخته شده است. لذا زمینه حرکت عرفانی به دوری از قدرت و ثروت نامتوازن هدایت شده و در نهایت بهفرار از جامعه که محل این عدم توازن است منتهی می گردد.

البته حاج ملا هادی سبزواری کوشید با اضافه کردن اصول «سیر من الحق الی الخلق بالحق» و «سیر فی الخلق بالحق» به اصول سنتی عرفان طراواتی تازه بخشید . اما این دو اصل اجتماعی تا زمان امام خمینی از مرحله نظریه تجاوز نکرد.

عرفان اجتماعی امام خمینی (س)

امام خمینی با استفاده از قرآن و سنت به عنوان راهنمای حل مسائل اجتماعی به تفسیر عملی این دو منبع در عرصه اجتماعی پرداخت. به عقیدهایشان «اسلام و حکومت اسلامی... برخلاف مکتبهای غیر توحیدی در تمام شئون فردی و اجتماعی و مادی و معنوی و فرهنگی و سیاسی و نظامی و اقتصادی دخالت و نظارت دارد... بسیاری از احکام عبادی اسلام عبادی-سیاسی است... با انگیزۀ بسط عدالت اجتماعی... » ۳۰. از این رو نگرش عرفانی ایشان با عرفان سنتی در عین دارا بودن تمایزات اساسی، دارای مشابهات مهمی نیز هست.

مشابهات نگرش عرفانی امام با عرفان سنتی عبارتند از اینکه ایشان نیز معتقدند: «همه عالم اسماء اللّه است» ۳۱، «انسان نور است... از خدا... » ۳۲، «هیچ موجودی در عالم نداریم که به یک نحو استقلالی داشته باشد... » ۳۳، «حتی آن وجودی که به موجودات شریر اعطا شده، باز رحمت است» ۳۴، و «تمام ستایش ها به خداوند بازمی گردد» ۳۵

به عقیده ایشان نفی تعلق نفسانی شرط اولیه و ورود به عرصه عرفان است: «این همه ادعاهای پوچ برای ریاست ها و... همه بلاهائی که سر انسان می آید از این حب نفس است که آدم خودش را دوست دارد... » ۳۶، «انسان چون خودبین و خودخواه است... هرکس مانع از این معنا بشود... با او دشمن می شود ... » ۳۷. به همین دلیل «تمام جنگهای عالم از این عنانیت انسان پیدا می شود... مومن ها با هم جنگ ندارند... » ۳۸.

معهذا نگرش عرفانی ایشان با نگرش سنتی عرفان دارای تفاوتهای اساسی است. از این منظر عرفان امام خمینی آغشته با اجتماع بوده و جدا از آن معنا ندارد. به همین جهت ایشان متذکر شده اند: «... آنچه گفته شده و می شود که انبیاء علیهم السلام به معنویات کار دارند و حکومت و سر رشته داری دنیا مطرود است و انبیاء و اولیا و بزرگان از آن احتراز می کردند و ما نیز باید چنان کنیم، اشتباه تاسف آوری است که نتایج آن به تباهی کشیدن ملت های اسلامی و باز کردن راه برای استعمارگران خونخوار است... » ۳۹. به اعتقاد امام عدم توجه به این مفهوم کار را بجائی رساند که «نقش قرآن بدست حکومت های جائر و اخوندهای خبیث بدتر از طاغوتیان وسیله ای برای اقامه جور و فساد و توجیه ستمگران و معاندان حق تعالی شد ومع الاسف بدست دشمنان توطئه گر و دوستان جاهل قرآن این کتاب سرنوشت ساز نقشی جز در گورستانها و مجالس مردگان نداشت و ندارد و آنکه باید وسیله جمع مسلمانان و بشریت و کتاب زندگی آنان باشد وسیلۀ تفرقه و اختلاف گردید و یا بکلی از صحنه خارج شد... » ۴۰.

به این ترتیب عرفان امام خمینی حاوی دوری از منابع نامتوازن قدرت و ثروت جهت نفس کشی و وصول الی اللّه نیست. عرفان ایشان متضمن ورود به صحنه اجتماع و سیاست جهت ایجاد توازن در قدرت و ثروت است تا در این حیطه، زمینه عرفان جمعی فراهم آید. از آنجا که چنین ورودی به صحنه اجتماع و سیاست مبتنی برتقوا است لذا مرکوب آن هیچگاه با فساد مواجه نمی شود چرا که «معلوم است دراقبال دنیا و حصول آن، علاقه با آن مدخلیت دارد، چه بسا علاقمندان دست تهی که از دنیا جز فساد و نکبت آنرا ندارند و بی علاقه های دارای ملک و قسمت که جمع بین دنیا و آخرت نمودند و به سعادت داری رسیدند... » ۴۱.

به این جهت برخلاف تصورات نظریات فردگرا یا جمع گرا که به فساد قدرت معتقد بوده و خواهان کنترل آن توسط دمکراسی یا توده های اجتماعی هستند، دیدگاه عرفان امام خمینی مانع فساد قدرت می گردد. شاید حافظ نیز به همین نظر اعتراف داشته آنجا که فرموده:  «آشنایان ره عشق در این بحر عمیق#غرقه گشتند و نکشتند به آب آلوده» ۴۲

خلاصه

۱. امام خمینی عارفی کامل است. ۲. مشابهات عرفان امام خمینی با عرفان سنتی عبارتند از: -اعتقاد به اینکه همه چیز از خدا است -هدفگذاری عرفان جهت تبیین کیفیت وصول الی اللّه پدید آمده -تشخیص قلب مهذب به عنوان  ابزار دستیابی به هدف مزبور -نفس کشی و نفی تعلقات نفسانی ۳. تمایزات عرفان امام خمینی با عرفان سنتی عبارتند از: 

-اعتقاد به ورود در عرصه اجتماع -تلاش جهت ایجاد توازن در توزیع ثروت و قدرت -ترکیب قدرت و ثروت با تقوا جهت جلوگیری از فساد نفس -ایجاد زمینه عرفان جمعی -عدم اعتقاد به اینکه نفس کشی و نفی تعلقات نفسانی محصول دوری از منابع نامتوازن ثروت و قدرت بوده و اعتقاد به اینکه نفس کشی مولود تقوای عملی در میدان برخورد با این منابع خدادادی است.

 ۴. عرفان امام خمینی ترکیبی بدیع از سکون اناالحقی نفس مطمئنه با انقلابی گیر اجتماعی بوده و مبین خاستگاه عرفان اجتماعی به شمار می رود

 زیرنویس ها:

 (۱) . احمد جام ژنده پیل

 (۲) . احمد جام ژنده پیل، سده امام خمینی-مجله اطلاعات سیاسی اقتصادی-شماره ۲۸-ص ۳

 (۳) و (۴) . حافظ

 (۵) . سعدی

 (۶) . حافظ

 (۷) . مطهری، مرتضی، آشنائی با علوم اسلامی، کلام و عرفان-انتشارات صدرا-تهران-ص ۷۲

 (۸) و (۹) و (۱۰) . حافظ

 (۱۱) . صائب تبریزی

 (۱۲) و (۱۳) . حافظ

 (۱۴) . سعدی

 (۱۵) . رازی

 (۱۶) و (۱۷) و (۱۸) و (۱۹) . حافظ (۲۰) . بو علی سینا

 (۲۱) . حافظ

 (۲۲) . سعدی

 (۲۳) . مثلا برخی از اوراد عرفا که از قرآن اخذ شده عبارتند از:

-اللّه نور السموات و الارض

-هو الاول و الآخر

-لا اله الا هو

-کل من علیها فان

-نفخت فیه من روحی و...

 (۲۴) . غنی، قاسم تاریخ تصوف در اسلام-انتشارات صفی علیشاه-تهران-ص ۱۹

 (۲۵) . حافظ

 (۲۶) . خواجه عبد اللّه انصاری

 (۲۷) و (۲۸) و (۲۹) . مولوی

 (۳۰) . مولوی وصیت نامه سیاسی، الهی رهبر کبیر انقلاب اسلامی، مجله اطلاعات سیاسی اقتصادی-شماره ۲۸-ص ۷

 (۳۱) . امام خمینی تفسیر سوره حمد-انتشارات حزب جمهوری اسلامی ایران-تهران-ص ۵

 (۳۲) . پیشین، ص ۱۱

 (۲۳) . پیشین، ص ۱۲

 (۳۴) . پیشین، ص ۱۳

 (۳۵) . پیشین، ص ۱۴

 (۳۶) . پیشین، ص ۱۸

 (۳۷) . پیشین، ص ۱۹

 (۳۸) . پیشین، ص ۳۰

 (۳۹) . منبع شماره ۳۰، ص ۹

 (۴۰) . پیشین، ص ۵

 (۴۱) . امام خمینی اسرار نماز یا معراج السالکین و صلوة العارفین-انتشارات آزادی-قم-ص ۳۴

 (۴۲) . حافظ 

انتهای پیام /*