روحانیت شیعه و کارکردهای آن در اندیشه امام خمینی

کد : 185003 | تاریخ : 10/02/1401

روحانیت شیعه و کارکردهای آن در اندیشه امام خمینی (س)

 پدیدآورنده (ها) : عباسی، محمد

آدرس ثابت: ۸۷۸۴۲۹https: / / www. noormags. ir / view / fa / articlepage /

 مقالات مرتبط

ناسیونالیسم و هویت ملی در اندیشه حضرت آیت الله خامنه ای

روحانیت و قدرت سیاسی در تجربه جمهوری اسلامی

مقام روحانیت حوزه علمیه قم

ضرورت حکومت دینی از منظر آیت الله جوادی آملی و آیت الله مصباح یزدی

جامعه شناسی سیاسی روحانیت (روند قدرت یابی روحانیت شیعه از انزوا تا کسب قدرت)

بررسی نقش سیاسی روحانیت در دوره رضاشاه

«کاهش نفوذ اجتماعی روحانیت در ایران» الگویی برای بررسی

مدیریت راهبردی و نقش آن در تحول حوزه علمیه

قدرت در قرآن از منظر تفسیر فی رحاب القرآن الکریم آیت الله آصفی

معارف قرآنی: هدف از آفرینش انسان و جهان

مدرنیته و مواجهه فکری ایران با آن بررسی و نقد کتاب رویارویی فکری ایران با مدرنیت

حلقه تفاهم یا زنگ دایره، نوآوری دیگری در آموزش و پرورش

عناوین مشابه

تحلیل و بررسی سیر تطور و تکامل نظریه ولایت فقیه در اندیشه فقهای شیعه (با تأکید بر نظریه ولایت مطلقه فقیه امام خمینی(س) ) 

در زلال اندیشه: نقشه راه ما همان اصول امام بزرگوار ماست / متن پیش رو گزیده بیانات رهبر معظم انقلاب است که در بیست و چهارمین سالگرد رحلت امام خمینی (س) در حرم آن حضرت ایراد شده است

درآمد: مجاهد مجتهد و دارای مقامات عالیه (نهضت مشروطه، عوامل انحراف آن و اندیشه و شهادت آیت الله شیخ فضل الله نوری در آئینه تحلیل امام خمینی)

فرهنگ قانونمداری در اندیشه های قرآنی امام خمینی (س) و بررسی مستندات آن

مبانی و اصول حقوق شهروندی در اندیشه امام خمینی (س) و تفاوتهای آن با حقوق شهروندی در غرب

روحانیت شیعه و امام خمینی (س) در تاریخ نگاری چپ ایرانی (قبل و بعد از انقلاب اسلامی)

اندیشه سیاسی آیت الله شاه آبادی و نقش آن در اندیشه سیاسی امام خمینی (س)

اصل شرطیت قدرت در تکالیف و تأثیر آن بر اندیشه سیاسی امام خمینی (س)

بررسی مبانی معرفت و دلالت های تربیتی آن در اندیشه امام خمینی (س)

نظارت بر قدرت و مهار آن در نظریه ولایت مطلقه فقیه با تاکید بر اندیشه سیاسی امام خمینی (س)

 روحانیت شیعه و کارکردهای آن در اندیشه امام خمینی (س)

محمّد عبّاسی (دانش آموخته حوزه علمیه و کارشناس ارشد جامعه شناسی)

مقدّمه

«رنسانس» زلزله ای بود که همه ارکان فکری و اجتماعی قرون وسطا را به لرزه انداخت و مجموعه آموزه ها و نظامات اجتماعی عصر خود را به چالش طلبید. امواج عصر نوزایی به تدریج، سراسر جغرافیای اندیشه انسان معاصر، از جمله کشورهای اسلامی را تحت تأثیر خود قرار داد. از جمله اموری که در عصر نوزایی به چالش کشیده شد، ضرورت وجود روحانیت بود.

هرچند نفی روحانیت در غرب یک واکنش معقول و طبیعی در برابر روحانیت ارتجاعی و وابسته به کانون قدرت بود، اما طرح این مسئله در جهان تشیّع، یک اشتباه بنیادین از جانب بخش غرب زده جریان روشن فکری است؛ زیرا روحانیت اصیل شیعی به رغم مجموعه فشارهایی که از آغاز تاکنون تحمّل کرده، همواره پاسدار آرمان های بلند الهی انسانی و مدافع راستین مظلومان تاریخ در برابر ظالمان بوده است.

البته این سخن به هیچ وجه، به معنای تطهیر و تقدیس اندک روحانی نمایانی که با سوء استفاده از لباس مقدّس روحانیت به دنبال آمال دنیوی خود بوده اند، نیست؛ ولی این نکته نیز بدیهی است که به هیچ روی، نمی توان عملکرد مثبت روحانیت اصیل شیعه را، که با ایثار و از خودگذشتگی در جهت پاس داری از ارزش های والای الهی انسانی قیام کرده است، به بهانه کج اندیشی و مواضع ناشایست و رفتار نادرست عده ای اندک نادیده انگاشت و زیر سؤال برد.

اکنون سال ها پس از آغاز قیام امام خمینی (س) و پایه گذاری نظام مقتدر اسلامی، در حالی که در سایه چتر حمایتی و تشویق بی وقفه دشمنان اسلام، گروهی از روشن فکران غرب زده به بنیادی ترین صورت ممکن در خدمت تحقق جدایی دین از عرصه سیاست و حکومت و اداره جوامع انسانی اند و با اشاعه این اندیشه سعی در جداسازی حاکمیت دین از عرصه اداره جامعه دارند، اندیشه های امام راحل صبغه جهانی پیدا نموده است. ایشان با ارائه مکتب سیاسی اجتماعی اسلام و تشکیل حکومت اسلامی به رهبری روحانیت، بر همه تلاش های فرهنگی و سیاسی دشمنان اسلام در طول یک قرن و نیم گذشته خط بطلان کشیدند؛ تلاش هایی که سعی کرده بودند اسلام را بکلی از عرصه اجتماع بیرون برانند. (سلیمان خاکبان، روحانیت و کارکرد آن، ۱۳۸۶، ص ۱. )

کلیدواژگان این نوشتار به شرح ذیل تعریف می گردند:

روحانیت: همه ادیان برای بقا و پویایی خود، به نهادی نظام مند نیاز دارند؛ فرقه، دسته و گروهی که دانایان و کارشناسان دین به شمار می آیند. مسیحیان به آنان «کشیش» می گویند که در قرآن، «قسّیس» معرّب آن است. یهودیان در دوران ظهور اسلام، عالمان خود را «احبار» می نامیدند. در اسلام نیز از این گروه با عنوان «روحانی» یاد می شود. (مرتضی مطهّری، خاتمیت، ۱۳۸۰، ص ۵۳. )

دین: منظور نویسنده از دین در این مقاله، دین و مکتب اسلام است؛ مکتبی که بر خلاف مکتب های غیرتوحیدی در تمام شئون فردی، مادی، معنوی، فرهنگی، سیاسی، نظامی و اقتصادی دخالت و نظارت دارد و از هیچ نکته ای، هرچند ناچیز که در تربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادی و معنوی نقش دارد فروگذار نکرده است و اسلام همان مکتبی است که سعادت واقعی انسان ها را به آنها نشان می دهد.

سیاست: یعنی در نظر گرفتن تمام ابعاد انسان و جامعه و تمام مصالح دنیوی و اخروی او و صلاح مادی و معنوی او یا همان «صراط مستقیم» که صراط عدالت و قسط است. (ر. ک. محمّد عباسی، «سیری در اندیشه اجتماعی امام خمینی (س) »، معرفت ۱۲۷)

کارکرد: مجموعه فعالیت هایی که در جهت برآوردن یک نیاز یا نیازهای نظام انجام می گیرد. (جورج ریتزر، نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر، ۱۳۸۲، ص ۱۳۱)  «اثر و پیامدی که یک واقعیت اجتماعی در قوام، بقا و تعادل نظام اجتماعی دارد. » (غلامعباس توسلی، نظریه های جامعه شناسی، ۱۳۷۶، ص ۲۷۱. )

با استفاده از این تعاریف، می توان نتیجه گرفت که: منظور از کارکرد روحانیت یعنی روحانیت در این مجموعه و در جامعه چه نیاز اجتماعی را برطرف می کند و چه نیازی را برآورده و تأمین می کند. به عبارت دیگر، این نیاز را می توان به روحانیت واگذار کرد تا آن را برآورده سازد؛ نیازی که در تداوم، انسجام، تقویت و بقا گروه نقش دارد.

پیش تر کم و بیش تحقیقاتی در زمینه روحانیت و یا روحانیت از دیدگاه امام خمینی (س) انجام شده بود؛ مثل تألیفاتی که توسط مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) به چاپ رسیده است و یا مباحثی که در لابه لای کتاب ها، مقالات و مصاحبه ها به آن پرداخته شده است، ولی مباحثی که به طور نسبتا جامع، با این عنوان و با رویکردی جامعه شناختی به بحث روحانیت پرداخته باشد در لابه لای متون و منابع یافت نشد و بیشتر کارهایی که انجام شده است صرفا کارهای تألیفی و گردآوری بوده نه تحقیق و پژوهش.

نقش حیاتی روحانیت در جامعه

مسئله روحانیت امروز یک مسئله اساسی است. اولاً برای خود روحانیون مطرح است که بدانند واقعا تکلیف آنان چیست و چه کارهایی بیشتر بر عهده آنهاست و جامعه چه انتظاراتی از روحانیت دارد. ثانیا، این مسئله برای مردم نیز مطرح است؛ چون اقبال مردم به روحانیت با گذشته خیلی متفاوت است و مردم حقیقتا در مسائل دینی، دنیوی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، روحانیت را محل رجوع می دانند. ثالثا، برای دنیا مطرح است که در یک حکومت اسلامی، در یک جامعه دینی، روحانیت چه نقشی بر عهده دارد، و این انتظارات را چگونه برآورده خواهد کرد. (معاونت فرهنگی شورای سیاست گذاری ائمّه جمعه، نقش روحانیت در نظام اسلامی سخنرانی مقام معظّم رهبری در جمع ائمّه جمعه سراسر کشور، ۱۶ مهر ۱۳۷۵، ص ۱۴. )

برای اینکه جامعه در مسیر خود، جهت صحیحی داشته باشد و دچار انحراف نشود، ضروری است همواره کارشناسان دینی و مذهبی مسیر جامعه را تصحیح کنند و معارف صحیح را در دسترس اجتماع قرار دهند. این مهم وظیفه روحانیت است که باید نظام ارزشی اسلام را به شکل صحیح به جهانیان عرضه کند؛ نظام اقتصادی، حکومتی، سیاسی و بین المللی اسلام و سایر بخش های معارف اسلامی را که تمام شئون زندگی بشر را فرامی گیرد.

وجود اسلام در جامعه به عنوان یک نظام، و یک ایدئولوژی و جهان بینی حاکم، مرهون روحانیت است. این قشر اسلام را به خوبی می شناسد و می تواند به درستی به جامعه معرفی کند. اسلام چیزی نیست که خود به خود به مردم معرفی شود، بلکه اسلام شناسان باید آن را معرفی کنند. (محمّدتقی مصباح، مباحثی درباره حوزه، ۱۳۷۶، ص ۳۹ و ۴۰) به دلیل آنکه هر چیزی ارزشمندتر باشد بیشتر مورد دشمنی واقع می شود، دشمنی های بسیاری با روحانیت صورت می گیرد؛ زیرا اهمیت این نهاد برای دشمنان اسلام بیش از هر نهاد دیگری آشکار شده است.

حضرت امام علت ترس از روحانیت را نیز ترس از اسلام می دانند: «از منبری می ترسند، برای اینکه مروّج اسلام است. از روحانی و اهل محراب می ترسند؛ برای اینکه مروّج اسلام است؛ چون از اسلام می ترسند. » (صحیفه امام، ج ۸، ص ۴۳) ایشان در جای دیگری می فرمایند: « از شماها هم که می ترسند به عنوان اینکه شما هم مُبیِّن «2» اسلام هستید و می خواهید که اسلام را در خارج محقَّق کنید » (همان، ج ۹، ص ۵۰۵)

با وجود توطئه های بزرگ و کوچک دشمنان اسلام و بدخواهان و عملکرد ناسالم و ناکارآمد غیرروحانیانی که متصدی امور سیاسی اجرایی شده بودند، حضرت امام و یاران ایشان بر خلاف میل شخصی، برای حفظ دستاوردهای سال ها مبارزه و جهاد، شانه های خود را زیر بار سنگین مسئولیت های گوناگون نظام جمهوری اسلامی نهادند.

با رهبری های حضرت امام و وفاداری تاریخی ملت مسلمان ایران و فداکاری شاگردان و یاران ایشان در سال هایی که مدیریت کلان و عمده کشور در اختیار روحانیان بود، عمران و آبادانی و خدمات اساسی زیادی در سراسر کشور و اقصا نقاط ایران اسلامی و مناطق فراموش شده و دورافتاده انجام گرفت.

کارکردهای روحانیت شیعه در اندیشه حضرت امام (س)

۱. جهاد علمی در جهت حفظ، گردآوری و تنظیم منابع اصیل دین

یکی از ابعاد جهاد علمی روحانیت تلاش جدّی، خالصانه و قابل تحسین برای حفظ منابع اصلی دین (قرآن و روایات) است. اسناد تاریخی بیانگر این واقعیت است که یکی از ابعاد جهاد علمی روحانیت در طول تاریخ چند صدساله آن، حراست و پاس داری از قرآن در ابعاد گوناگون بوده است. از بحث قرآن که بگذریم، درباره نقش کلیدی و مؤثر روحانیت در حفظ احادیث و تلاش بی وقفه برای جمع آوری، حفظ، دسته بندی و تبویب و مستندسازی آن جای هیچ گونه انکار و حتی تردید ندارد. امام راحل این زحمت ها و مرارت های علما را «جهاد فی سبیل اللّه» نامیده، می فرمایند: « اگر فقهای عزیز نبودند، معلوم نبود امروز چه علومی به عنوان علوم قرآن و اسلام و اهل بیت- علیهم السلام- به خورد توده ها داده بودند. جمع آوری و نگهداری علوم قرآن و اسلام و آثار و احادیث پیامبر بزرگوار و سنت و سیره معصومین- علیهم السلام- و ثبت و تبویب و تنقیح آنان در شرایطی که امکانات بسیار کم بوده است و سلاطین و ستمگران در محو آثار رسالت همه امکانات خود را به کار می گرفتند، کار آسانی نبوده است که بحمد اللَّه امروز نتیجه آن زحمات را در آثار و کتب با برکتی همچون «کتب اربعه» و کتابهای دیگر متقدمین و متأخرین از فقه و فلسفه، ریاضیات و نجوم و اصول و کلام و حدیث و رجال، تفسیر و ادب و عرفان و لغت و تمامی رشته های متنوع علوم مشاهده می کنیم. اگر ما نام این همه زحمت و مرارت را جهاد فی سبیل اللَّه نگذاریم، چه باید بگذاریم؟» (همان، ج ۲۱، ص ۲۷۴-۲۷۵)

نتیجه این تلاش مقدّس و غیرقابل وصف، پیدایش مجموعه های حدیثی گران سنگ و باارزش است؛ همچون: نهج البلاغه (گردآوری سید رضی) ، صحیفه سجّادیه (ابو عبداللّه محمّدبن احمدبن شهریار) ، اصول، فروع و روضه کافی (کلینی) ، من لایحضره الفقیه (شیخ صدوق) ، التهذیب (شیخ طوسی) ، الاستبصار (شیخ طوسی) ، وسائل الشیعه (شیخ حر عاملی) ، وافی (فیض کاشانی) ، بحارالانوار (علّامه مجلسی) .

آنچه ذکر شد، تنها مشهورترین کتب حدیثی شیعه است و اگر درصدد شمارش نام تمام کتب روایی شیعه باشیم، بی شک چندین برابر آنچه نام بردیم خواهد شد. اینکه این احادیث با چه زحمت ها و مرارت هایی جمع آوری و تدوین شده خود داستان مفصل دیگری است که پرداختن به آن و حتی اشاره بدان بسیار مشکل است.

۲. جهاد علمی برای دست یابی به معرفت دینی ناب

بخش دیگر از جهاد علمی روحانیت علاوه بر گردآوری و پاس داری از منابع اصلی دین مربوط به فهم درست دین است. به عبارت دیگر، یکی دیگر از دغدغه های اصلی روحانیت دغدغه فهم درست دین و جلوگیری از بدفهمی و انحراف در حوزه معرفت دینی بوده است. البته خود روحانیت نیز مدّعی نیست که معرفت دینی اش مصون از خطاست و هیچ کاستی در آن یافت نمی شود، بلکه منظور آن است که روحانیت اصیل شیعه نسبت به فهم صحیح دین به شدت حسّاس و نگران بوده و سعی وافری در این زمینه کرده است و نتیجه آن نیز دست یابی به برترین فهم دینی در مقایسه با فهم سایر افراد و گروه های مدّعی معرفت دینی است. روحانیت شیعی هیچ گاه فهم دینی خود را مطلق ندانسته و خط بطلان بر فهم سایر افراد نکشیده، بلکه همواره مشوّق همه افراد برای رویکرد به شناخت مستقیم دین بوده؛ اما این تشویق ها همراه احتیاط و اتخاذ روش صحیح بوده است. نیز هر گاه با افکار و جریان های انحرافی و التقاطی مواجه شده، با صراحت و البته با روش منطقی و معقول سعی کرده است از آنها جلوگیری کند.

با توجه به مجموعه این جهاد علمی، تاریخی و سرنوشت ساز، امام خمینی (س) می فرمایند: « در بُعد خدمات علمی حوزه های علمیه سخن بسیار است که ذکر آن در این مختصر نمی گنجد. بحمد اللَّه حوزه ها از نظر منابع و شیوه های بحث و اجتهاد، غنی و دارای ابتکار است. تصور نمی کنم برای بررسی عمیق همه جانبه علوم اسلامی طریقه ای مناسبتر از شیوه علمای سلف یافت شود. تاریخ بیش از هزار ساله تحقیق و تتبع علمای راستین اسلام گواه بر ادعای ما در راه بارور ساختن نهال مقدس اسلام است. صدها سال است که روحانیت اسلام تکیه گاه محرومان بوده است، همیشه مستضعفان از کوثر زلال معرفت فقهای بزرگوار سیراب شده اند.» (همان، ج ۲۱، ص 275 )

ایشان با اشاره به زحمات و کارهای علمی فراوان علما و فضلا می فرمایند: « این اسلام را به همه ابعادش روحانیون حفظ کرده اند، به همه ابعادش. یعنی معارفش را روحانی حفظ کرده، فلسفه اش را روحانی حفظ کرده، اخلاقش را روحانی حفظ کرده، فقهش را روحانی حفظ کرده، احکام سیاسیش را روحانی حفظ کرده. همه اینها با زحمتهای طاقت فرسای روحانیین محفوظ شده.» (همان، ج ۳، ص ۲۳۸)

یا در جای دیگر می فرمایند: « علمای بلاد کار کرده اند، فضلا کار کرده اند، اینها را بیدار کرده اند، متحول کردند. اگر نبودند اینها؛ این جوان هایی که از دست ما گرفته بودند، از دست اسلام گرفته بودند و در مراکز فحشا برده بودند. » (همان، ج ۱۹، ص ۱۳۷)

البته تلاش علمی علما و اندیشمندان اسلامی به علومی که امروز به نام «علوم اسلامی» یا «علوم حوزوی» شهرت یافته، منحصر نیست، بلکه دامنه آن بسیار گسترده تر از دانش هایی است که نام برده شد. برای مثال، ریاضیات، نجوم، زمین شناسی و جغرافیا، فیزیک، شیمی، پزشکی و حتی ادبیات و هنر نیز به عنوان علوم دینی در حوزه های علمیه، متداول و مرسوم بودند. و با توجه به این واقعیت انکارناپذیر تاریخی است که امروزه غرب، خود را وامدار جهاد علمی دانشمندان اسلامی می داند؛ چنان که برتراند راسل در این باره نوشته است: «در سرتاسر اعصاری که از تاریکی و نادانی پوشیده بود، عملاً مسلمین بودند که سنّت تمدن را پیش بردند و هر معرفت علمی نیز که صاحب نظرانی چون راجربیکن در اواخر قرون وسطا کسب کردند، از آنان اقتباس شد. » (برتراند راسل، جهان بینی علمی، ۱۳۶۰، ص ۴۰)

۳. جهاد تبلیغی در ابلاغ پیام الهی به مردم

بدون شک، علما موظّفند که مردم گم راه و منحرف را هدایت کنند و این هدایت به قشر خاصی اختصاص ندارد، بلکه عالِم موظف است حتی در دورترین نقاط جهان، هر جا جاهلی نسبت به اسلام وجود داشته باشد، هدایت کند. این وظیفه بر دوش روحانیان نیز هست؛ زیرا خدای تعالی نعمت علم را به آنان عنایت کرده و وارث انبیا و جانشینان پیامبران قلمداد شده اند. این مطلب به استدلال قرآنی و روایی نیز احتیاج ندارد؛ زیرا وقتی توجه کنیم که هدف خلقت و بعثت انبیا این بوده است که انسان ها راه تکامل خود را بپیمایند، راهی که از طریق بندگی خدای متعال و اطاعت از دستورات او حاصل می شود، با توجه به غرض مولا، اگر امری هم صادر نمی شد، بر روحانیان لازم بود که در راه تحقق بخشیدن به غرض او کوشش کنند، اگرچه آیات و روایات نیز در این باب زیادند؛ از جمله آیه «نفر» (توبه: ۱۲۲) و روایتی از امام صادق علیه السلامکه می فرمایند: «در کتاب جدّم، امیرالمؤمنین علیه السلام، خواندم که خداوند پیش از آنکه برای تحصیل علم از جاهلان پیمان بگیرد، از علما عهد گرفته است که نسبت به جهّال بذل علم نمایند. » (محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ۱۳۶۲، ج ۲، ب ۱۳، ص ۶۷، روایت ۱۴)

امام راحل در جمع اعضای شورای عالی تبلیغات اسلامی، درباره اهمیت تبلیغ می فرمایند: «انبیا شأنشان تبلیغ بوده است. اولیای خدا شأنشان تبلیغ بوده است. همه آقایان علمایی که هستند، اینها همه مبلّغین اسلام هستند. » (صحیفه امام، ج ۱۶، ص ۲۵۳)

ارزش جهاد تبلیغی روحانیت هنگامی بیش از پیش آشکار می شود که توجه کنیم در بخش کثیری از تاریخ تشیّع، اساسا اظهار تشیّع مترادف شهادت بوده است، تا چه رسد به اینکه کسی در مقام تبلیغ آن برآید.

حضرت امام در پیامی به ملت ایران درباره مرارت ها و سختی هایی که در طول تاریخ بر روحانیت وارد شده است، می فرمایند: « روحانیون مبارز و متعهد به اسلام در طول تاریخ و در سخت ترین شرایط همواره با دلی پر از امید و قلبی سرشار از عشق و محبت به تعلیم و تربیت و هدایت نسلها همت گماشته اند و همیشه پیشتاز و سپر بلای مردم بوده اند؛ بر بالای دار رفته اند و محرومیتها چشیده اند؛ زندانها رفته اند و اسارتها و تبعیدها دیده اند؛ و بالاتر از همه، آماج طعنها و تهمتها بوده اند؛ و در شرایطی که بسیاری از روشنفکران در مبارزه با طاغوت به یأس و ناامیدی رسیده بودند، روح امید و حیات را به مردم برگرداندند و از حیثیت و اعتبار واقعی مردم دفاع نموده اند؛ و هم اکنون نیز در هر سنگری از خطوط مقدم جبهه گرفته تا مواضع دیگر، در کنار مردمند؛ و در هر حادثه غمبار و مصیبت آفرینی شهدای بزرگواری را تقدیم نموده اند. » (همان، ج ۲۱، ص ۹۷)

اینک با توجه به این بعد از رسالت بزرگ روحانیت، که می تواند به عنوان یکی از شاخص های ارزیابی عملکرد این نهاد مقدّس مطرح باشد، می توان پرسید: سازمان روحانیت در طول تاریخ حیات بیش از هزار ساله خود، تا چه حد در این زمینه موفق بوده است؟

حوزه های شیعی دو مرحله تاریخی حسّاس را سپری کرده اند که هر یک پیامدهایی در حیات فکری دینی آفریده است:

الف. دوره انزوای روحانیت (بخش اعظم دوره غیبت تا عصر حاضر و حاکمیت نظام اسلامی) : در این مرحله، حوزه های شیعی و روحانیت، گرچه دارای موضع سیاسی و اجتماعی بودند، اما در جایگاه تدبیر و مدیریت اجتماعی قرار نداشتند و در متن زندگی مردم بی تأثیر بودند. حکومت ها با قدرت سیاسی خود، جامعه را به سمتی سوق می دادند، و حوزه های علمیه و علمای دین در خلال آن حرکت کلی، تنها نقشی جزئی و فرعی ایفا می کردند.

ب. دوره حضور روحانیت (عضر حاضر؛ حاکمیت نظام اسلامی) : در این مرحله، حوزه مرجع فکری و نظری نظام اسلامی است؛ یعنی اگر مسئله جدیدی در کشور به وجود بیاید، اولین سؤالی که در ذهن مسئولان مطرح می شود، این است که حکم خدا و اسلام در این باره چیست؟ پیداست که مرکز حکم اسلام حوزه های علمیه و علمای دین و فقهای عظامند. پس حوزه در عرصه حاضر است؛ یعنی اکنون دوران حضور روحانیت و دوران استفسار، استفهام و استعلام از حوزه است. (دفتر مقام معظّم رهبری، حوزه و روحانیت در آینه رهنمودهای مقام معظّم رهبری، ۱۳۷۵، ص ۲۷ و ۳۰، سخنرانی مقام معظّم رهبری در آغاز درس خارج فقه، ۲۱ شهریور ۱۳۷۲)

۴. جهاد سیاسی

یکی از ویژگی های منحصر به فرد روحانیت شیعه، به رغم بار معنایی به ظاهر غیردنیوی آن، که شاید ناشی از واژه «روحانی» (منسوب به روح) باشد، حضور جدّی اش در مهم ترین مسائل دنیوی، یعنی سیاست است. بنابراین، روحانیت اساسا نهادی به شدت سیاسی است. این بار معنایی به ظاهر متضاد، ناشی از حضور فرهنگ ولایت و امامت در کانون تفکر شیعی است. نگاهی به مقوله ولایت و امامت در مذهب شیعه و ابعاد گوناگون آن از قبیل ولایت تکوینی و ولایت و رهبری (زعامت) بیانگر این نکته است که نه تنها در واژه و اصطلاح «روحانی» بین ماده و معنا تضادی وجود ندارد، بلکه حتی بین آنها رابطه ای وثیق و عمیق است.

اصلی ترین و اساسی ترین هدف و انگیزه مهاجمان و مخالفان نظام جمهوری اسلامی، مسئله جداانگاری دین از سیاست است که با بهره وری از راه کارهای گوناگون در جهت اثبات آن گام برمی دارند. برای نمونه، برخی از نویسندگان با تفسیر دین به «تنظیم کننده رابطه انسان با خدا»، دین را از صحنه سیاست رانده، تا حدّ مسائل شخصی و فردی تقلیل می دهند. امام خمینی (س) شعار «جدایی دین از سیاست» را توطئه اجانب برشمرده، می فرمایند: «اولین و مهمترین حرکت، القای شعار جدایی دین از سیاست است که متأسفانه این حربه در حوزه و روحانیت تا اندازه ای کارگر شده است تا جایی که دخالت در سیاست دون شأن فقیه و ورود در معرکه سیاسیون تهمت وابستگی به اجانب را به همراه می آورد.» (صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۲۷۸)

حضرت امام با تأکید بر اصلاح فکری و اخلاقی افراد حوزه می فرمایند: مثلاً، بعضی را می بینیم که در حوزه ها و به گوش یکدیگر می خوانند که این کارها از ما ساخته نیست؛ چکار داریم به این کارها؟ ما فقط باید دعا کنیم و مسئله بگوییم! این افکار، آثارِ تلقینات بیگانگان است. (امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۳۷۹، ص ۱۳۷۱۳۸) ایشان با اشاره به زمان صدر اسلام، که دیانت با سیاست یکی بود، می فرمایند: مگر زمان پیغمبر اکرم سیاست از دیانت جدا بود؟ مگر در آن دوره عده ای روحانی بودند و عده دیگر سیاست مدار و زمامدار؟ مگر زمان خلفای حق یا ناحق، زمان خلافت حضرت امیر، سیاست از دین جدا بود؟ دو دستگاه بود؟ این حرف ها را استعمارگران و عمّال سیاسی آنها درست کرده اند تا دین را از تصرّف امور دنیا و از تنظیم جامعه مسلمانان برکنار سازند. (همان، ص ۲۲)

ایشان در بخشی از سخنان خود، با اشاره به ویژگی های افراد مقدّس نما می فرمایند: اینها هستند که اگر یک نفر پیدا شود بگوید بیایید زنده باشید، بیایید نگذارید ما زیر پرچم دیگران زندگی کنیم، نگذارید انگلیس و آمریکا اینقدر به ما تحمیل کنند، نگذارید اسرائیل این طور مسلمانان را فلج کند، با او مخالفت می کنند. (همان، ص ۱۴۴۱۴۵) امام راحل با اشاره به توطئه دشمنان برای القای نظریه «جدایی دین از سیاست» می فرمایند: «مسئله جدا بودن دین از سیاست، مسئله ای که با کمال تزویر و خدعه طرح کردند، حتی بر ما هم مشتبه کردند! حتی کلمه «آخوند سیاسی» یک کلمه فحش است در محیط ما! فلان آخوندِ سیاسی است! در صورتی که آقایان خواندند در دعاهای معتبر مع ذلک از بس تزریق شده است، از بس اشتباه کاری شده است، ما خودمان هم باورمان آمده است که دین از سیاست جداست. آخوند در محراب برود، و شاه هم مشغول دزدی اش باشد!» (صحیفه امام، ج ۶، ص ۴۱)

در جایی دیگر، در جمع علمای نجف می فرمایند: «حضرت امیر ملّا نبود [که ] خطبه های به آن طولانی داشت؟ حضرت رسول [که ] خودشان خطبه های به آن طولانی دارند، ایشان ملّا نبودند؟ وقتی نوبت به ماها می رسد عذرها درست می کنیم برای اینکه ما می خواهیم از زیر بار در برویم. شما این جور تربیت نشوید آقا» (همان، ج ۲، ص ۳۷۰)

این واقعیت متضادنما موجب ظهور باورهایی ویژه در سه حوزه انسان شناسی، هستی شناسی و جامعه شناسی دینی شیعه شده است:

۱. جسم، مهد پرورش روح است: «فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنفَخْتُ فیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُواْ لَه ساجِدِینَ. » (حجر: ۲۹) ۲. دنیا مزرعه آخرت است: «الدنیا مزرعة الآخرة. » (محمّد محمّدی ری شهری، منتخب میزان الحکمة، ۱۳۸۴، ص ۲۰۲، ح ۲۱۷۳) ۳. دیانت عین سیاست است: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُم دِینکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی. » (مائده: ۳) روحانیت شیعه در واقع، وارث خط سرخی تناقض نماست که یکی از شاخص های اعتقاد سیاسی آن نفی حق ولایت از حکومت های غیرمعصوم و روزشماری و لحظه شماری برای ظهور آخرین درهم شکننده شوکت جبّاران تاریخ است. تشیّع همواره ملازم آموزه هایی سیاسی انقلابی از این دست بوده است:

۱. انکار حقّانیت قدرت های ضد مردمی و نامشروع؛ ۲. ضرورت اجرای عدالت اجتماعی؛ ۳. ضرورت مبارزه با ظلم و دفاع از مظلوم؛ ۴. تأکید بر آزادی و آزادگی انسان و نفی هر نوع ولایت غیر الهی بر انسان؛ ۵. انتظار برای احقاق حقوق مستضعفان از مستکبران و اقامه عدل و قسط. با توجه به این واقعیت هاست که انتظار به عنوان ایده ای انقلابی جلوه کرده و راه را بر هرگونه سازش با نظام های طاغوتی می بندد. و چنین است که حتی سکوت روحانیت شیعی برای طاغوت ها معنادار و خطرناک بوده است. این مقاومت سرسختانه هزار ساله یکی از ممیزه ها و شاخص های بی نظیر روحانیت شیعه است و در هیچ شرایطی و تحت هیچ عنوانی، به قدرت های مستبد و ضدمردمی، روی خوش نشان نداده است.

امام راحل در پیامی به روحانیت می فرمایند: « علمای اصیل اسلام هر گز زیر بار سرمایه داران و پول پرستان و خوانین نرفته اند و همواره این شرافت را برای خود حفظ کرده اند و این ظلم فاحشی است که کسی بگوید دست روحانیت اصیل طرفدار اسلام ناب محمدی با سرمایه داران در یک کاسه است. و خداوند کسانی را که این گونه تبلیغ کرده و یا چنین فکر می کنند، نمی بخشد. روحانیت متعهد، به خون سرمایه داران زالو صفت تشنه است و هر گز با آنان سر آشتی نداشته و نخواهد داشت » (صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۲۷۶)

ایشان می فرمایند: « روحانیین باید در صحنه باشند. باید همه این حرفهای نامربوطی که زده بودند و شما را می خواستند از دخالت در امور جامعه کنار بگذارند، همه آنها را پشت سر بگذارید- و گذاشته اید پشت سر. علمای اعلام نباید بروند کنار بنشینند تا مقدرات آنها در امریکا تدوین بشود و یا در شوروی تدوین بشود. » (همان، ج ۱۵، ص ۱۳)

البته این سخن بدان معنا نیست که روحانیت به علت عدم مشروعیت ذاتی قدرت ها، نافی یا منکر اقدامات مثبت حکومت ها بوده باشد، بلکه بعکس، روحانیت شیعه بر اساس ارزش ها و اصول خود، هرگاه شاهد اقدام مثبتی از سوی هر کس بوده، آن را تأیید کرده است تا کسی گمان نکند که مخالفت شیعه با قدرت ها مخالفتی غیراصولی و متعصّبانه یا رقابت جویانه و قدرت طلبانه است و نیز شیعه بتواند در پرتو همین ملایمت معقول و مشروع، موجودیت خود را در درون نظام های طاغوتی حفظ کند. حتی بالاتر، گاه برای پیش گیری از ظلم طاغوت ها یا کاهش ظلم ها، تا بالاترین سطوح ممکن قدرت، در درون نظام های طاغوتی نفوذ کرده است.

حضرت امام نفوذ برخی از علما درون نظام های طاغوتی را یک مجاهده نفسانی می دانند و می فرمایند: «در باب امور سیاسی... یک طایفه از علما، اینها گذشت کرده اند از یک مقاماتی و متصل شده اند به یک سلاطینی. با اینکه می دیدند که مردم مخالفند، لکن برای ترویج دیانت و ترویج تشیّع اسلامی و ترویج مذهب حق، اینها متصل شده اند به یک سلاطینی، و این سلاطین را وادار کرده اند خواهی نخواهی برای ترویج مذهب، مذهب دیانت، مذهب تشیّع. اینها آخوند درباری نبودند. این اشتباهی است که بعض نویسندگان ما می کنند... اینها اغراض سیاسی داشتند، اغراض دینی داشتند... آنها گذشت کردند؛ یک گذشت، یک مجاهده نفسانی کرده اند؛ برای اینکه این مذهب را به وسیله آنها، به دست آنها [ترویج کنند] »(همان، ج ۳، ص۲۳۹-۲۴۰)

البته ممکن است چنین قضاوتی درباره جهاد سیاسی روحانیت، برای آنها که با تاریخ روحانیت آشنا نیستند، تا حدی اغراق آمیز جلوه کند. بدین روی، مناسب است نتایج تحقیقات پروفسور حامد الگار را که نه روحانی است و نه شیعه از نظر بگذرانیم. ایشان در تحقیقات خود درباره نقش علما در دوره قاجار می نویسد:

غیبت امام، رنگ خاص به تشیّع اثناعشری داده است... تا زمانی که امام در غیبت خود باقی است، ناگزیر بر تمام کوشش ها و فعالیت های دنیوی، خاصه فعالیت های مربوط به حکومت، سایه ای از عدم حقّانیت گسترده شده است.

عبّاسیان برای سرنگون کردن امویان به شدت از مباحث شیعه امامیه استفاده کردند و بسیاری از آخرین خلفای عبّاسی نسبت به تشیّع، اظهار تمایل می کردند. به علاوه، شیعیان در تمام مراتب جامعه، از جمله بالاترین مقامات، یافت می شدند. خاندان ایرانی تبار نوبختی نمونه والای آن است که از میان آنان، وزیر و فقیه شیعه به ظهور پیوست. در آغاز قرن شانزدهم، که صفویه تشیّع را به عنوان مذهب رسمی ایران برگزیدند، این مذهب رفعت یافت و نقطه عطفی در تاریخ آن پدید آمد؛ چنان که به نحو انتقال ناپذیری با ایران پیوند یافت و این کشور به منزله زاد بوم و دژ مذهب شیعه به شمار رفت. مجتهدان آمدند تا رهبری امّت را تجسّم بخشند و این امر یکی از منابع مهم نفوذ سیاسی و اجتماعی ایشان در دوره قاجار بود.

اجتهاد در حوزه شرع اسلامی و پیوند آن با کارهای اجتماعی سیاسی در فرصت های بسیار، هم در زمان قاجار، هم در زمان های پس از آن توانسته است به عنوان نیرویی برای پیشرفت محلّی و خودنمایی به کار پردازد. (حامد الگار، نقش روحانیت پیشرو در جنبش مشروطیت دین و دولت در ایران نقش علما در دوره قاجار، ۱۳۵۹، ص ۱۸، ۱۹، ۲۱، ۲۳، ۲۸ و ۳۴) وات. مونت گمریWat Montgomery) ) نیز درباره بعد سیاسی اعتقاد به امام غایب چنین می نویسد: غیبت به تلویح، بیانگر آن است که رژیمْ کامل نیست و راه برای اقدام در آینده ای نامعلوم باز است. چنین نظریه ای اغلب از لحاظ سیاسی بی خطر است؛ اما در کمون آن، بالقوّه خطری نهفته است. حدوث تغییر در اوضاع، ممکن است به هواخواهان جنبش ندا دردهد که زمان عمل فرارسیده است. (همان، ص ۲۱)

سرانجام، پس از مدتی و در پی گذر از مراحل سخت و مشقّت بار تاریخی، بر اثر رهبری سیاسی روحانیت، شیعه توانست:

۱. موجودیت خود را به رغم همه تهدیدها و تحدیدها به عنوان یک جریان مستقل حفظ کند. ۲. عضوگیری کند، توسعه یابد. ۳. به موجودیت خود رسمیت ببخشد و ایران را به دژ نفوذناپذیر خود تبدیل کند. ۴. در موقعیتی مناسب، طاغوت زمان را سرنگون کند، نظام ۲۵۰۰ ساله ستم شاهی را براندازد و با تأسیس نظامی نوین و مبتنی بر زیرساخت های الهی، در جهت تحقق آرمان های دیرین انبیای عظام الهی و اوصیای ایشان، گام بردارد و با تبدیل ایران به عنوان پایگاه تبلیغات جهانی اسلام ناب، زمینه را برای رهبری آخرین ذخیره الهی، حضرت حجه بن الحسن العسکری عجل اللّه تعالی فرجه فراهم نماید.

نهضت های صدساله اخیر در جهان اسلام به رهبری روحانیت

نگاهی به نهضت های صد ساله اخیر در جهان اسلام، به خوبی بیانگر نقش سیاسی روحانیت شیعه در رهبری این حرکت هاست:

۱. نهضت ضداستبدادی و ضداستعماری (در هر سه شکل استعمار سیاسی، اقتصادی و فرهنگی) به رهبری سید جمال الدین اسدآبادی؛ ۲. جنبش ضداستعماری (استعمار اقتصادی) تنباکو، به رهبری میرزای شیرازی؛ ۳. انقلاب ضداستعماری (استعمار سیاسی) عراق، به رهبری میرزا محمّدتقی شیرازی؛ ۴. نهضت مشروطه به رهبری آخوند ملّامحمدکاظم خراسانی، آقا شیخ عبداللّه مازندرانی، سید عبداللّه بهبهانی و سیدمحمّد طباطبائی؛ ۵. مبارزات سیاسی شیخ فضل اللّه نوری علیه لیبرالیسم و مشروطه بدون قید مشروعه؛ ۶. نهضت جنگل به رهبری میرزا کوچک خان؛ ۷. مبارزات سیاسی و ضداستبدادی مدرّس، علیه رضاخان؛ ۸. مبارزات ضداستعمار (استعمار اقتصادی) آیه اللّه کاشانی علیه سلطه استعماری انگلیس در ماجرای ملّی شدن صنعت نفت؛ ۹. مبارزه مسلّحانه فداییان اسلام به رهبری نوّاب صفوی؛

۱۰. انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی (س) . این حجم زیاد مبارزات، آن هم در فاصله زمانی کمتر از ۱۵۰ سال، بیانگر حسّاسیت روحانیت شیعه نسبت به سرنوشت سیاسی جامعه است که خوشبختانه این بیداری و حسّاسیت به برچیده شدن یک نظام سیاسی کهن ۲۵۰۰ ساله مستبد ستم شاهی و قطع دست سلطه خارجی از سرنوشت کشور منجر شد.

امام راحل ما را به عبرت گرفتن از جریان انقلاب مشروطه دعوت می کند و می فرمایند: «اگر روحانیون، ملت، خطبا، علما، نویسندگان، روشن فکران متعهد سستی بکنند و از قضایای صدر مشروطه عبرت نگیرند به سر این انقلاب آن خواهد آمد که به سر انقلاب مشروطه آمد. » (صحیفه امام، ج ۱۵، ص ۳۲۸)

هرچند در این نوشتار نمی توان تمام ابعاد، مراحل و فراز و نشیب های جهاد سیاسی روحانیت را حتی به صورت اشاره و مختصر مطرح کرد، ولی بی شک، این یکی از رسالت های حوزه های علمیه است تا نسل نو را هر چه بیشتر با نقش سیاسی روحانیت آشنا سازند. اشاره به نکات مثبت جهاد سیاسی روحانیت، به معنای نادیده گرفتن برخی اشتباهات سیاسی آن از قبیل انزوای سیاسی برخی علما با غفلت از حوادث و تحوّلات سیاسی جامعه و محیط بین الملل نیست، بلکه هدف نیم نگاهی هرچند گذرا به جهت گیری سیاسی روحانیت و نتایج نهایی آن است.

۵. شناخت صحیح اسلام و دفاع از آن

در گذشته، برخی تصور می کردند که فقط شناخت اجمالی اسلام کافی است و به جای صرف وقت و نیرو برای شناخت اسلام، باید سعی کنیم بهتر به اسلام عمل کنیم. شاید افرادی که این طرز فکر را ترویج می کردند حسن نیّت داشتند؛ اما تجربه نشان داده است که ضعف شناخت موجب ایجاد اختلاف در بین مسلمانان می شود، تا آنجا که ممکن است در دو طرف نقیض قرار بگیرند و بین خطوط عقیدتی آنها ۱۸۰ درجه فاصله باشد؛ یعنی آنچه را یک گروه به اسلام نسبت می دهند گروه دیگر مخالف اسلام تلقّی کنند. تا شناخت صحیح و گسترده در جامعه نباشد، این گونه اختلافات قابل رفع نیست. (محمّدتقی مصباح، مباحثی درباره حوزه، ص ۵۹)

امام راحل در پیامی به دانشجویان می فرمایند: «باید جوانان روحانی و دانشگاهی قسمتی از وقت را صرف کنند در شناخت اصول اساسی اسلام که در رأس آن توحید و عدل و شناخت انبیای بزرگ، پایه گذاران عدالت و آزادی است، از ابراهیم خلیل تا رسول خاتم صلی اللّه علیه و آله و علیهم اجمعین و در شناخت طرز تفکر آنها از نقطه اقصای معنویت و توحید تا تنظیم جامعه و نوع حکومت و شرایط امام و اولی الامر و طبقات دیگر...» (صحیفه امام، ج ۳، ص ۳۲۲-۳۲۳)

آنچه از تفکرات، تأمّلات، بررسی ها و تجارب فراوان به دست آمده این است که ابتدا باید اصول اسلام را به دقت بشناسیم و بتوانیم با یافتن پاسخ های صحیح نسبت به اشکالاتی که به اساس دین می شود، آنها را در مقابل شبهه های منکران و ملحدان بیمه کنیم، سپس سایر قسمت های اسلام، از جمله نظام اقتصادی و سیاسی آن را درست بشناسیم و به دنیا معرفی کنیم تا برتری نظام اسلامی و ابعاد گوناگون آن بر تمام آیین ها روشن شود؛ (محمّدتقی مصباح، مباحثی درباره حوزه، ص ۶۰) «لِیُظْهِرَهُ علَی الدِّین کُلِّه. » (توبه: ۳۳ / فتح: ۲۸ / صف: ۹)

حضرت امام در خصوص شناخت اسلام و دفاع از آن می فرمایند:

اینکه فرموده اند «فقها حصون اسلامند»؛ یعنی مکلّفند اسلام را حفظ کنند و زمینه ای را فراهم آورند که بتوانند حافظ اسلام باشند. و این از اهمّ واجبات است، و از واجبات مطلق می باشد نه مشهود، و از جاهایی است که فقهای اسلام باید دنبالش بروند. حوزه های دینی باید به فکر باشند و خود را مجهّز به تشکیلات و لوازم و قدرتی کنند که بتوانند اسلام را به تمام معنا کنند؛ همان گونه که خود رسول اکرم و ائمّه حافظ اسلام بودند و عقاید و احکام و نظامات اسلام را به تمام معنا حفظ می کردند. (امام خمینی، ولایت فقیه، ص ۶۷۶۸)

اگر بخواهیم به عنوان یک ملت زنده، انقلابمان را به جهان صادر کنیم و اثبات نماییم که نظام سیاسی اسلام از سایر نظام ها برتر است، باید ابتدا نظام های سیاسی جهان و نظام اسلامی را بشناسیم، سپس آنها را با یکدیگر تطبیق و آن گاه از نظام اسلامی دفاع کنیم. چاره ای غیر از این نیست که هر دو نوع این معلومات را داشته باشیم، وگرنه حق قضاوت درباره نظام های سیاسی دنیا را نداریم. (محمّدتقی مصباح، مباحثی درباره حوزه، ص ۶۱)

امام راحل در خصوص مجهّز بودن علما و روحانیت به علم روز می فرمایند: «حوزه ها و روحانیت باید نبض تفکر و نیاز آینده جامعه را همیشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهیّای عکس العمل مناسب باشند. چه بسا شیوه های رایج اداره امور مردم در سال های آینده تغییر کند و جوامع بشری برای حل مشکلات خود، به مسائل جدید اسلام نیاز پیدا کند. علمای بزرگوار اسلام از هم اکنون باید برای این موضوع فکری کنند.» (صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۲۹۲)

۶. تبیین و ترویج اسلام و احکام آن

بزرگ ترین وظیفه ای که اکنون بر دوش روحانیت است این است که درصدد هدایت مردم و جلوگیری از انحرافات عقیدتی و فکری و اخلاقی آنها باشند و این کار را برای خود یک جهاد بدانند. (محمّدتقی مصباح، مباحثی درباره حوزه، ص ۶۴) امام معصوم علیه السلاممی فرماید: «ارشاد جاهل افضل از نجات اسیر از دست کافر است. » (محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۲، ص ۹، ح ۱۸، ب ۸)

حضرت امام در این باره می فرمایند: بر تمام مسلمانان و پیشاپیش آنان، بر علمای روحانی و طلّاب حوزه های علمیه اسلامی واجب است که علیه سمپاشی های دشمنان اسلام، به هر وسیله ممکن، قیام کنند تا اینکه بر همگان آشکار شود که اسلام برای اقامه حکومتی عدل گستر آمده است. (ر. ک. امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۳۷۸، ص ۱۲۵۱۲۶)

ایشان همچنین می فرمایند: در خلال تحصیلات خود، در فکر باشید که اسلام را به مردم معرفی کنید. فعلاً که اسلام غریب است و کسی اسلام را نمی شناسد، ولی لازم است که شما اسلام و احکام اسلام را به مردم برسانید تا مردم بفهمند اسلام چیست و حکومت اسلام چه می باشد، رسالت و امامت یعنی چه؟ اصلاً اسلام برای چه آمده است و چه می خواهد؟ کم کم اسلام معرفی گردد و ان شاءاللّه روزی حکومت اسلامی تشکیل شود. (امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۳۷۹، ص ۱۴۹۱۵۰)

روحانیت باید انگیزه ها، تمایلات و افکار خود را بررسی کند؛ آیا بیشتر در فکر مشکلات خود و خانواده خود هستیم یا در فکر مشکلات اسلام و جامعه اسلامی؟ در فکر درآمد، رفاه و موقعیت اجتماعی یا معرفی صحیح اسلام به جهان؟ هر کس خود بهتر می داند؛ «بَلِ الْإِنسَانُ علَی نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ» (قیامة: ۱۴) مسئولیت روحانیت از دیگران سنگین تر است. این بدان دلیل است که خدا در بین همه انسان ها، تنها بر جمع معدودی منّت گذاشته و وظیفه ابلاغ دین خالص خود را به آنها واگذار کرده است. پس باید به وظیفه خود عمل کنند؛ (محمّدتقی مصباح، مباحثی درباره حوزه، ص ۶۶. ) «إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَی أَهْلِهَا. » (نساء: ۵۸)

۷. ظلم ستیزی و شهادت طلبی روحانیت

تعالیم حیاتبخش اسلام پیروان خود را به آزادگی و زندگی عزّتمندانه فرامی خواند و تن به ذلت دادن و ظلم پذیری را برای آنها ممنوع ساخته است و چون زلال ترین معارف اسلامی توسط ائمّه اطهار علیهم السلام تبیین و تفسیر گردیده، شیعیان از این نظر، از وضعیت ممتازی برخوردارند. پیروان اهل بیت علیهم السلام در طول تاریخ، با رهبری و روشنگری عالمان راستین و با درس آموزی از منبع پایانناپذیر و شعله های هماره نورانی قیام سیدالشهداء علیه السلام با ظلم و ظالمان سر ناسازگاری داشته اند و عزّت را جست وجو می کنند. این کارنامه با ورود دولت های استعماری و سلطه گر به ممالک اسلامی رنگ و جلایی خاص گرفت و به ویژه در ایران اسلامی، از نهضت «تحریم تنباکو» توسط میرزای شیرازی به بعد، به موازات پیچیده تر شدن توطئه های سلطه گران، پرچم مبارزه برافراشته تر گردید، چه در انقلاب مشروطه، چه مبارزات استقلال خواهانه شمال و جنوب ایران اسلامی که رهبرانی در کسوت روحانیت داشته و چه نهضت ملّی کردن صنعت نفت که رکن مهم آن روحانی بزرگوار و مبارز آیهاللّه کاشانی بود و نیز قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲ که با رهبری امام خمینی (س) و میدان داری روحانیت مبارز آغاز شد و ادامه یافت و به انقلاب اسلامی منتهی گردید و شاهد پیروزی را در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ در آغوش گرفت. در همه این قیام ها و مبارزات، نه تنها روحانیت رهبری فکری و ایدئولوژیک را بر عهده داشت، بلکه رهبری میدان مبارزه و جهاد نیز بر عهده آنان بود که شهدای بزرگ و فراوان روحانیت در این مبارزات، اسناد زنده و ماندگاری بر این ادعایند.

«کدام انقلاب مردمی اسلامی را سراغ کنیم که در آن حوزه و روحانیت پیش کسوت شهادت نبوده اند و بر بالای دار نرفته اند و اجساد مطهّرشان بر سنگ فرش های حوادث خونین به شهادت نایستاده است. در پانزده خرداد و در حوادث قبل و بعد از پیروزی، شهدای اولین از کدام قشر بوده اند. خدا را سپاس می گزاریم که از دیوارهای فیضیه گرفته تا سلول های مخوف و انفرادی رژیم شاه و... خون پاک شهدای حوزه و روحانیت افق فقاهت را گلگون کرده است.» (صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۲۷۵-۲۷۶)

تلاش روحانیت مبارز تنها در مقابله با نیروهای اهریمنی و منحصر به جهاد اصغر و مقابله با گلوله و سرنیزه نبوده، بلکه همان ها در میدان جهاد و نبرد فکری، با منطق قوی و تعالیم غنی اسلامی به مصاف مدعیان دروغین رفته و با روشنگری فکری، انگیزه مبارزه با باطل و باطل گرایان را صد چندان کرده اند. آنها در برابر سلطه سیاه و وحشت انگیز کمونیستی و هجمه های سازمان یافته حزب «توده» اصول فلسفه و روش رئالیسم را تحکیم و تفسیر کردند.

امام راحل، هنر، صداقت و تعهد خود روحانیت را علت برگزیده شدن آنها از سوی مردم می دانند: «در ترویج روحانیت و فقاهت، نه زور سرنیزه بوده است، نه سرمایه پول پرستان و ثروتمندان، بلکه هنر و صداقت و تعهد خود آنان بوده است که مردم آنان را برگزیده اند. (همان، ص ۲۷۶)

همان گونه که شهید مطهّری گفته است: «منصف ها نقش روحانیت را در نهضت انقلابی ایران انکار نمی کنند و قابل انکار نیست. » (مرتضی مطهّری، آینده انقلاب اسلامی ایران، ۱۳۸۶، ص ۱۸۵)

شهید مطهّری خود در خط مقدّم مبارزه ای علمی و فکری با ماتریالیسم و اعوجاج و انحراف پدید آمده از سوی التقاطیان و نیز کج فکری های متحجّران عقب مانده بود و با اخلاص و جهاد علمی، منظومه ای با جامعیت گسترده و متنوّع برای نسل حاضر و آیندگان پدید آورد و از دستگیری و زندان و فشار ساواک هم بی نصیب نبود.

۸. مدیریت و اداره امور جامعه

پس از آنکه مبارزات وسیع و پیگیر ملت مسلمان به نتیجه رسید و حکومت استبداد فرو ریخت، امام خمینی (س) ملهم از تعالیم اسلامی و خواست تاریخی ملت، نظام جمهوری اسلامی را بنیان نهادند و همه طبقات و اقشار را به وحدت و هماهنگی و حرکت در جهت مصلحت ملت سفارش کردند و درباره حضور روحانیت در امور اجرایی، تفکر ایشان از آغاز شروع نهضت این بود که روحانیت در کار اجرایی کمتر شرکت کند و فقط ناظر و پشتوانه امور باشد. ایشان حضور روحانیت را در شورای انقلاب، که متشکل از روحانیان و غیرروحانیان بود، کافی می دانستند. (اکبر هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی، ۱۳۸۳، ص ۴۱۲. )

حجه الاسلام هاشمی رفسنجانی علت مخالفت حضرت امام برای ورود شهید بهشتی در نخستین انتخابات ریاست جمهوری را برخاسته از همین دیدگاه امام می داند و می نویسد: «مخالفتشان با کاندیداتوری شهید بهشتی در انتخابات ریاست جمهوری نیز بر پایه همین نظر بود. » (همان)

ایشان در ادامه می نویسد: این فکر، فکر ما هم بود و کما بیش همه این را قبول داشتیم. ما هم نمی خواستیم وارد کارهای اجرایی شویم؛ فکر می کردیم در شورای انقلاب هستیم و بعدا هم اگر شورا نباشد و اگر لازم باشد، به مجلس می رویم... این فکر تا زمان پیروزی انقلاب و حتی در چند ماهه اول بعد از پیروزی با ما بود. (همان، ص ۴۱۴)

شهید مطهّری، که از نظر فکری یکی از نزدیک ترین و برجسته ترین دست پروردگان حضرت امام محسوب می شد، با صراحت اظهار داشت: من موافق نیستم حتی در دولت جمهوری اسلامی، روحانیت پست دولتی بپذیرند... روحانیت در همان جای خودش باقی بماند. حتی عضویت دولت اسلامی را هم نپذیرد؛ یعنی در دولت اسلامی هم، که مردمی است روحانیت در صف ملت بماند و دولت را ارشاد و مراقبت و نظارت کند. (مرتضی مطهّری، آینده انقلاب اسلامی ایران، ص ۱۹۷)

اما علی رغم این دیدگاه و پای بندی عملی به آن، حتی در آن شرایط ویژه، توطئه های بزرگ و کوچک دشمنان و بدخواهان و عملکرد ناسالم و ناکارآمد غیرروحانیانی که متصدی امور سیاسی اجرایی شده بودند، حضرت امام و یاران ایشان بر خلاف میل شخصی، برای حفظ دستاوردهای سال ها مبارزه و جهاد، شانه های خود را زیر بار سنگین مسئولیت های گوناگون نظام جمهوری اسلامی نهادند؛ یعنی در حالی که اوضاع کشور از هم گسیخته بود و مخالفان داخلی و دست نشاندگان قدرت های اهریمنی و نیز غارتگران خارجی و مشخصا آمریکای ستمگر و متجاوز دست به انواع توطئه ها و دشمنی ها علیه نظام نوپا و الهی مردمی جمهوری اسلامی زده بودند و لحظه ای دست از توطئه برنمی داشتند و از فتنه های قومی تا آشوب های گروهکی تا حمله آمریکا به صحرای طبس و جنگ تجزیه طلبانه کردستان و در نهایت، تحمیل جنگی هشت ساله بر ملت ایران، حضرت امام و یاران ایشان سنگر را خالی نکردند و مانند دوران مبارزات طولانی مدت، همه وجود خود را وقف راهی کردند که سال ها پیش آغاز کرده بودند.

با مشخص شدن ضعف ها و سستی های متصدیان امور اجرایی کشور و دولت موقّت، که عمدتا از جمعیت های ملّی گرا بودند، حضور تدریجی روحانیون در مسائل اجرایی شکل جدّی تر به خود گرفت و حتی مشخص شد که در بعضی از جاها، بدون استفاده از حضور و نفوذ روحانیت امکان پیشرفت کارها وجود ندارد. (اکبر هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی، ص ۴۱۴)

امام راحل خود با صراحتِ برخاسته از صداقت و محترم دانستنِ مردم می فرمایند: «پیش از انقلاب من خیال می کردم وقتی انقلاب پیروز شد افراد صالحی هستند که کارها را طبق اسلام عمل کنند، لذا بارها گفتم روحانیون می روند کارهای خودشان را انجام می دهند.

بعد دیدم خیر، اکثر آنها افراد ناصالحی بودند و دیدم حرفی که زده ام درست نبوده است، آمدم صریحاً اعلام کردم من اشتباه کرده ام .» (صحیفه امام، ج ۱۸، ص ۲۴۱)

ایشان راه آینده را هم این گونه نشان می دهند: امروز می گویم: «مادام که احکام اسلام پیاده نشده است و افراد صالحی نداشتیم تا طبق اسلام عمل کنند، علما باید مشغول به کارهایشان باشند. این یک شأن برای علما نیست که ریاست جمهوری و ریاست دیگری را داشته باشند؛ چون وظیفه است به این کارها می پردازند.» (همان)

با رهبری های حضرت امام و وفاداری تاریخی ملت مسلمان ایران و فداکاری شاگردان و یاران امام، در سال هایی که مدیریت کلان و عمده کشور در اختیار روحانیان بوده، این همه عمران و آبادانی و سازندگی و خدمت در سراسر کشور و اقصا نقاط ایران اسلامی و مناطق فراموش شده و صعب العبور انجام گرفته است.

با مدیریت روحانیت علی رغم نبود تجربه قبلی فتنه های داخلی با تدبیر و کمترین لطمات فرو نشست، ولی با آن همه فتنه و کینه ورزی دنیای زر و زور و تزویر و اجماع و ائتلاف نامیمون شرق و غرب و اقمار منطقه ای آنها، جمهوری اسلامی و امام و یاران او با توکّل بر خدا و تکیه بر بندگان خدا، ایران اسلامی را از خطرات حفظ کردند و جنگ تحمیلی هشت ساله را به دفاع مقدّس تبدیل کردند و از برکات این تغییر و تبدیل فرهنگی، عایدات معنوی زیادی نصیب مملکت و ملت کردند. امام راحل در پایان آن مصاف نابرابر، که یادآور جنگ احزاب در صدر اسلام بود که همه کفر در برابر همه حق صف آراسته بود، چنین گواهی دادند:

« من امروز بر این عقیده ام که مقتدرترین افراد در مصاف با آن همه توطئه ها و خصومتها و جنگ افروزیهایی که در جهان علیه انقلاب اسلامی است، معلوم نبود موفقیت بیشتری از افراد موجود به دست می آوردند. در یک تحلیل منصفانه از حوادث انقلاب خصوصاً از حوادث ده سال پس از پیروزی باید عرض کنم که انقلاب اسلامی ایران در اکثر اهداف و زمینه ها موفق بوده است و به یاری خداوند بزرگ در هیچ زمینه ای مغلوب و شکست خورده نیستیم، حتی در جنگ پیروزی از آن ملت ما گردید و دشمنان در تحمیل آن همه خسارات چیزی به دست نیاوردند.» (همان، ج ۲۱، ص ۲۸۳)

۹. خودسازی علمی و عملی

از این حقیقت نباید غفلت کرد که حضور در صحنه های اجرایی و عرصه های عملی برای پیاده کردن احکام اسلام و خدمت به بندگان خدا، با همه اهمیتش، برای حوزویان روبنایی است که باید بر زیربنایی پولادین و شالوده ای مستحکم قرار گیرد و آن «خودسازی علمی و عملی» طلاب و روحانیان است. سلاح روحانی علم است. ابزاری که روحانیت می خواهد به وسیله آن با دشمن بجنگد، از راه کتاب و علم و تحصیل به دست می آید. همچنان که رزمنده نباید در جبهه از سلاح خود غافل شود «خُذُواْ حِذْرَهُمْ... »، (نساء: ۱۰۲) روحانی نیز باید دایم در فکر سلاح خود باشد؛ یعنی معلومات بیشتری کسب کند تا بتواند به وسیله آنها در دشمن نفوذ کند. علاوه بر سلاح علم، «روحانیت باید به گونه ای عمل کند که مردم حرص نزدن درباره دنیا را در رفتار او کاملاً مشاهده کنند، و دست یابی به این خصوصیت نیازمند تهذیب و افزایش معنویت است. » (سخنرانی مقام معظّم رهبری در دیدار علما و روحانیان یزد، ۱۲ دی ۱۳۸۶ پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری)

امام خمینی (س) در عین حال که از بنای اولیه خود عدول کردند و به لزوم حضور روحانیت در صحنه مدیریت کشور تصریح نمودند، رسالت اصلی روحانیان را همان فعالیت های علمی و تحقیقی و تبلیغی می دانند: «ما گمان می کردیم که در بین روشنفکران ما- به اصطلاح- خوب، اشخاصی پیدا می شوند که متعهدند و حفظ می کنند این را. اگر حالا هم پیدا شد یک همچو اشخاصی، یک همچو جمعیتهایی، آقایان پستهای مهمتر دارند، می روند سراغ کارشان؛ آقای هاشمی هم می روند، آقای خامنه ای هم می روند و همه کسانی که متصدی هستند. اما، ما چه بکنیم؟ امروز وضع ما، وضع ایران، وضع گرفتاریهای داخل و خارج به جوری است که بدون اینها نمی شود اداره کرد این مملکت را.» (صحیفه امام، ج ۱۶، ص ۴۶۶)

شهید مطهّری نیز به صراحت می گفت: این انقلاب نیاز زیادی به روحانیت دارد، به شرط آنکه روحانیت وظایف خودش را در آینده انقلاب خوب درک کند. کارش را باید ده برابر کند، تحقیق علمی اش را باید ده برابر کند، تبلیغش را باید ده برابر کند. رابطه اش را با مردم، در جمع مردم آمدن، به میان مردم رفتن، درد مردم را از نزدیک لمس کردن و احساس کردن؛ اینها را باید چندین برابر کند. (مرتضی مطهّری، آینده انقلاب اسلامی ایران، ص ۱۸۷)

ایشان عقیده داشتند: آینده انقلاب هم اگر بخواهد ان شاءاللّه پیروزتر بماند و به نتایج نهایی برسد باز باید روی دوش روحانیت باشد. اگر این پرچم داری از روحانیت گرفته شود و به دست به اصطلاح طبقه روشن فکر بیفتد به عقیده من، یک نسل بگذرد اسلام بکلی مسخ می شود. چرا؟ برای اینکه حامل فرهنگ اسلامی باز هم همین طبقه هستند. (همان، ص ۱۹۴)

نتیجه گیری

در جمع بندی نظریات حضرت امام در مورد روحانیت و کارکردهای آن، می توان چنین نتیجه گرفت:

امام راحل نقش روحانیت را در جامعه و نظام دینی مهم ترین و موفق ترین نقش ها دانسته، عقیده داشتند: مقتدرترین افراد در مصاف با مشکلاتی که برای جامعه ایران و انقلاب پیش آمد، معلوم نبود که موفقیت بیشتری از افراد موجود به دست می آوردند.

دیدگاه ایشان درباره حضور روحانیت در امور اجرایی این بود که روحانیت در کارهای اجرایی کمتر شرکت کند و فقط ناظر و پشتوانه امور باشد؛ ولی پس از گذشت چند سال از وقوع انقلاب، به دلیل اشغال مناصب حکومتی توسط افراد ناصالح، حضرت امام از بنای اولیه خود عدول کردند و به لزوم حضور روحانیت در صحنه مدیریت کشور تصریح نمودند، ولی همچنان کارکرد و رسالت اصلی روحانیان را همان فعالیت های علمی، تحقیقی و تبلیغی می دانستند و در رأس هرم همه این وظایف، خودسازی علمی و عملی را لازمه کار روحانیت می دانستند.

امام امّت در بعد دخالت روحانیت در سیاست و اجتماع، به شدت به پیوند دین و سیاست، و به حضور روحانیت به عنوان مبیّن و مروّج دین در صحنه امور سیاسی و اجتماعی معتقد بودند و این دیدگاه برخاسته از مبانی نظری ایشان بود که معتقد بودند: از ویژگی های سیاست الهی و مطلوب، این است که هر دو بعد مادی و معنوی انسان مورد توجه باشد و مصالح دنیا و آخرت عموم انسان ها در آن رعایت و حدود و احکام الهی در جامعه اجرا شود. و لازمه حضور این نوع سیاست در صحنه جامعه اسلامی، این است که کارشناسان و متخصصان امور دینی در امور سیاسی و اجتماعی حضور داشته باشند تا بتوانند سیاست الهی و مطلوب را در مقابل سیاست شیطانی و سیاست تک بعدی به مرحله اجرا درآورند و درست به دلیل همین نقش روحانیت در سیاست است که در صد ساله اخیر نهضت های فراوانی به رهبری روحانیت در جهان اسلام صورت گرفته است.

انتهای پیام /*