آزادی جزو شعارهای اصلی انقلاب اسلامی است/ بررسی ایده آل های آزادی بیان و اندیشه در منظر امام خمینی

به نظر من نسبت دادن اینکه انقلاب اسلامی ایران و اندیشه امام خمینی نسبتی با آزادی ندارد ظلم آشکاری در حق شخص رهبری فقید انقلاب و بنیانگذاران و مؤسسان آن است. این را در نظر داشته باشیم که به جز شخص مرحوم امام، دیگر رهبران انقلاب که مورد تأیید ایشان بودند و مشخصا در شورای انقلاب منسوب شدند، آن پانزده نفر اعم از روحانی و غیر روحانی؛ دیدگاه های آنها نسبت به آزادی کاملا روشن است.

کد : 185298 | تاریخ : 20/03/1401

پرتال امام خمینی(س): یادداشت ۴۳۹/ مهرداد خدیر*


تعریف امام از آزادی بیان و اندیشه  

امام رهبر انقلابی با شعار اصلی استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی بودند. یعنی یکی از سه شعار اصلی انقلاب اسلامی ایران که در خیابان‌ها، تظاهرات و راهپیمایی‌ها سر داده می‌شد و مورد تأکید رهبری انقلاب بود آزادی بود. این آزادی به صورت مصرح به عنوان شعار آزادی بیان می‌شد و در قالب جمهوریت هم مطرح می‌شد. اما اتفاقات بعد از انقلاب، ترورها، جنگ و فضایی که بعد از سال ۱۳۶۰ ایجاد شد و درگذشت امام و مسائل بعد از آن میدان را به دست افرادی داد که این آزادی را به شکل‌هایی دیگر تفسیر کردند و بیان ساده و روشن امام خمینی را دستخوش تحلیل‌های فلسفی کردند که اوج این بحث آزادی از یا آزادی به و وارد بحث‌های فلسفی اینگونه شدند. در حالی که امام در نطق دوازده بهمن سال ۵۷ به صراحت مراد خودشان را از آزادی اعلام می‌کنند که آزادی بیان است. آنجایی که تشریح می‌کنند نه منبری ما آزاد است و نه رسانه‌ای ما با تعابیری شبیه به این. امام چند روز بعد، در نطق معرفی مهندس بازرگان به عنوان نخست وزیر دولت موقت تعریف خودشان را از آزادی ابراز می‌کنند. در سال‌های بعد دستخوش این بحث شد که آیا آزادی در مقابل بندگی قرار دارد یا نه و آزادی غربی و امثال آن. اینها به نظر من بحث‌های انحرافی است. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تکلیف را روشن کرده است. به قانون اساسی باید به عنوان یک کل نگریست نه اینکه ما بعضی را قبول داشته و بعضی را قبول نداشته باشیم.

به نظر من نسبت دادن اینکه انقلاب اسلامی ایران و اندیشه امام خمینی نسبتی با آزادی ندارد ظلم آشکاری در حق شخص رهبری فقید انقلاب و بنیانگذاران و مؤسسان آن است. این را در نظر داشته باشیم که به جز شخص مرحوم امام، دیگر رهبران انقلاب که مورد تأیید ایشان بودند و مشخصا در شورای انقلاب منسوب شدند، آن پانزده نفر اعم از روحانی و غیر روحانی؛ دیدگاه‌های آنها نسبت به آزادی کاملا روشن است. یعنی تمام آن پانزده چهره، به دفاع از آزادی شهره هستند. از این منظر می‌توان گفت آزادی یکی از مؤلفه‎های اصلی و مهمترین شاخصه‌های انقلاب بوده است. ما این مفهوم را نباید درگیر بحث‌های فلسفی و تضاد آن بحث بندگی کنیم یا اینکه آزادی را در چارچوب صرفا آزادگی بدانیم و آن را مفهوم غربی بدانیم. همه آنها به نظر من مردود است. زیرا اگر اینگونه بخواهیم نگاه کنیم واژه انقلاب یک اصطلاح مدرنی است. اساسا کاری که در سال ۱۳۵۷ اتفاق افتاد یک انقلاب مدرن با نگاه اسلامی اما با چارچوب‌های دموکراتیک بود و این نکته را با توجه به گفتمان نوفل لوشاتو و چند ماهی که امام مصاحبه‌های متعددی در دهکده نوفل لوشاتو با خبرنگاران خارجی داشتند می‌توان پی برد.


پایبندی به آزادی بیان و اندیشه 
متأسفانه صدا و سیما در سال‌های اخیر، آن چهره از امام را به نسل جدید نشان می‌دهد که در بهار سال ۱۳۶۰ در حال عتاب و خطاب به سران کشور هستند که دچار اختلاف شده‌اند و هر چه به اواخر سال ۶۰ نزدیک می‌شویم مشخصا خطاب ایشان به رئیس جمهور وقت است. در دهه اول یعنی از سال ۵۷ تا ۶۷ ما چند دوره داریم. یک دوره ۵۷ تا ۶۰ که آزادی واقعا محقق شده است و کسی در آن نمی‌تواند تردید کند. یعنی از ۲۲ بهمن سال ۵۷ تا سی خرداد ۱۳۶۰ که بحث عزل بنی صدر و داستان گروه‌های مسلح پیش آمد ما شاهد آزادی هستیم؛ ابتدا آزادی مطلق در سال ۵۸ که حتی گروه‌های چپ و مارکسیستی روزنامه و نشریه داشتند و در انتخابات بررسی نهایی قانون اساسی یا خبرگان قانون اساسی کاندید معرفی کردند که البته وزن اجتماعی نداشتند و رأی نیاوردند. در مجلس اول شورای اسلامی که البته آن زمان به عنوان شورای ملی شناخته می‌شد و بعدها نامش به اسلامی تغییر پیدا کرد نیز همین طور است. اما در تابستان ۵۸ مقداری حوادث مربوط به کردستان پیش آمد. در سال ۵۹ که به مرور وارد فضای جنگ شدیم طبیعتا محدودیت‌هایی بود.

از سال ۶۰ به بعد قصه مقداری تغییر کرد اما با رقابت درون حاکمیت و دو جناح چپ و راست که هنوز البته به این نام شناخته نشده بودند و این رقابت و فضا همچنان باقی بود. اینگونه نیست که ما بگوییم در دهه شصت آزادی وجود نداشت. حداقل در میان نیروهای وفادار به جمهوری اسلامی این آزادی را می‌شد حس کرد. بعد از پایان جنگ، یعنی در تیر سال ۶۷ اولین بحثی که در روزنامه کیهان مشخصا مشاهده می‌کنیم که طبیعتا زیر نظر نماینده امام در مؤسسه اداره می‌شد؛ توجه به اصل آزادی بیان و آزادی احزاب است. چند ماهی ما شاهد طرح این گونه مباحث هستیم. اما در زمستان آن سال و ماجرای سلمان رشدی و بعد درگذشت امام اساسا این بحث به محاق رفت. ولی روند آزادی و دیدگاه امام نسبت به آزادی را از این منظر می‌توانیم بدانیم که اواخر عمر ایشان، نمایندگان مجلس با نامه‌ای که چهره‌هایی مانند دکتر نجفقلی حبیبی تنظیم کرده بودند یادآور شدند که برخی از امور به اقتضای جنگ یا مصالح دیگر، خارج از آن چیزی است که در قانون اساسی آمده انجام پذیرفته است. امام‌خمینی در جواب بر بازگشت به قانون اساسی تاکید می‌کنند. من نیز در اینجا بر قانون اساسی تأکید می‌کنم. وقتی قانون اساسی را محور قرار دهیم طبیعتا آزادی‌های مصرح در قانون‌ اساسی و خصوصا فصل بسیار درخشان حقوق ملت همه موارد را مشخص کرده است. آزادی انتخاب، آزادی در بیان و آزادی رسانه‌ها و البته همه در چارچوب قانون است. به این معنا نیست که ما بخواهیم به قوانین اعتنا نکنیم. اما اگر آزادی در انتخاب محقق شده باشد آن قانون را نمایندگانی می‌نویسند و نمایندگانی بر مطبوعات و احزاب نظارت دارند که در یک روند دموکراتیک انتخاب شده‌اند. به عبارت دیگر اجرای بدون تنازل قانون اساسی، تضمین کننده آزادی است و این ادعا که قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران توجهی به آزادی ندارد ادعایی گزاف است و جفا در حق بنیانگذار انقلاب و اطرافیان ایشان می‌باشد.


توجه به آزادی بیان و اندیشه

اشاره کردم که نزدیکان و منسوبان امام و اعضای شورای انقلاب چه کسانی بودند. هیچ کدام از آنها با آزادی مشکل نداشتند و همه چهره‌هایی بودند که برای آزادی تلاش کرده بودند. از آن فضا فاصله می‌گیریم، به اعضای شورای انقلاب فرهنگی می‌رسیم. ستاد انقلاب فرهنگی نام داشت و هنوز نام شورا بر آن نگذاشته بودند. اعضای اولیه ستاد انقلاب فرهنگی، چهره‌هایی بودند که برای آزادی کتاب نوشته بودند. یعنی ما در میان اطرافیان، منسوبان و نزدیکان امام کسی را نمی‌بینیم که مانند برخی از دیدگاه‌های امروز که به صراحت آزادی را نفی می‌کنند و آن را ارزش غربی می‌دانند. خیر چنین چیزی نیست. جدای از اندیشه امام و آن چه که قبل از انقلاب مطرح کرده بودند مهمتر از آن، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است. ما سندی مهمتر از قانون اساسی نداریم. متأسفانه در سال‌های اخیر شاهد هستیم به متون دیگری مدام ارجاع داده می‌شود، ولی متن مادر قانون اساسی است. طبیعی است که درباره آزادی قرائت‌های مختلفی وجود داشته باشد. اما آزادی که مورد قبول جناح‌های مختلف است آن چیزی است که در قانون اساسی آمده است. از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران برنمی‌خیزد که اصول ضد آزادی را بخواهیم از آن استنباط کنیم. حتی در بازنگری سال ۶۸ که بعد از رحلت حضرت امام انجام شد آن چه که اصلاح شد و تغییر کرد، بحث مدیریت‌های شورایی بود و دست به بخش‌های مربوط به آزادی نزدند. سخنان امام در نوفل لوشاتو بسیار مهم است. از ترکیب کسانی که ایشان منسوب کردند و از اندیشه افرادی که در ابتدای انقلاب در مصدر کار قرار گرفتند چه مهندس بازرگان به عنوان نخست وزیر و چه آقای مطهری به عنوان رئیس شورای انقلاب و چه بعدتر می‌توان استنباط کرد که اینها همه متناسب با اندیشه آزادی بیان بوده است. دقت داشته باشید چه کسی اولین امام جمعه تهران انتخاب می‌شود؟ آیت‌الله طالقانی. چه کسی پیش از خطبه‌های نماز جمعه سخنرانی می‌کند؟ آقای محمد مجتهد شبستری.

یعنی هیچ کدام از این افراد، افرادی نبودند که با آزادی مرزبندی داشته باشند. طبیعی است که آزادی را با قرائت اسلامی می‌دیدند ولی این اتهام که اساسا انقلاب ایران وجه دموکراتیک نداشته و آزادی جزء خواسته‌های انقلاب نبوده چه از طرف براندازان خارجی و چه از طرف چهره‌های رادیکال داخلی که هر نام دیگری که برآن‌ها بگذاریم به نظر من جفا است. تکلیف آزادی در مصاحبه‌ها و گفتمان حضرت امام در نوفل لوشاتو و هم در قانون اساسی روشن می‌شود. جفای بزرگتر آن است که ما تصمیمات و نظرات مقطعی متناسب با جنگ و متناسب شرایط ترور و ناشی از شرایط خاص ابتدای انقلاب را بخواهیم تعمیم دهیم و از گفتمان اصلی انقلاب غافل شویم. مثال دیگری می‌زنم: از اواسط دهه ۶۰ تا سال۱۳۷۱ سید محمد خاتمی وزیر فرهنگ و ارشاد است که یک روحانی نزدیک به اندیشه امام است. امکان ندارد سکان فرهنگ و هنر این ممکلت به دست روحانی‌ای داده شود که نسبتی با اندیشه‌های امام نداشته باشد. دیدیم در سال ۶۷ بعد از درگذشت پدر آقای سیدمحمدخاتمی، ایشان از آقای خاتمی به عنوان فرزند فاضل، باتقوا و متعهد یاد کردند. من به جنبه سیاسی کار ندارم. می‌خواهم بگویم اندیشه ایشان که به آزادی شهرت داشته، مورد تأیید حضرت امام بوده است یا موافقتی که با رقابت دو جناح روحانی می‌کنند؟ اگر کسی باوری به رقیب سیاسی آزاد نداشته باشد چرا باید مجوز انشعاب در یک تشکل روحانی را بدهد. مجموعه گفتار و رفتار امام، حاکی از این رویکرد است. متأسفانه به خاطر اصرار صدا و سیما و برخی محافل که بخشی‌هایی را برجسته کنند و بخش‌هایی را اساسا به آنها اشاره نکنند ما شاهد این فضا هستیم که انگار آزادی در انقلاب ایران مورد غفلت قرار گرفته است. در حالی که به قدری این آزادی مشهود بوده که بسیاری نگران هرج و مرج و آنارشی بودند. اگر آن آزادی نبود این نگرانی ابراز نمی‌شد.

محورهای مهم تحقق آزادی بیان و اندیشه 
 در نظر داشته باشید که به هر صورت آزادی یک مفهوم مدرن است. یعنی درست است که در سنت ما از حیث آزادگی بشر و اینکه انسان به جز خداوند بندگی دیگر را ندارد، ریشه دارد. ولی آزادی به آن مفهوم لیبرتی بعد از انقلاب فرانسه شکل گرفته است و انقلاب ایران یک ویژگی بزرگ دارد و آن است که پای در سنت و پای در مدرن دارد. همین تعبیر جمهوری اسلامی تلفیقی است هم از نوع مدرن حکومت‌داری و هم قالب سنتی. شالوده آزادی را اتفاقا باید در نپذیرفتن بندگی غیر خدا دانست. این هم جفایی است که انجام می‌دهند و بندگی خداوند را در مقابل آزادی قرار می‌دهند. در حالی که اتفاقا مسلمانان متعبّد و متعهد که حاضر نیستند سر بر خاک بسایند جز برای عبادت خداوند، اینها به نوعی آزادی درونی می‌رسند و ما اینجا می‌توانیم آزادی را با آزادگی مرادف بدانیم. بندگی غیر خدا را رد می‌کنند و این هیچ منافاتی با آزادی ندارد. شالوده آزادی در اندیشه دینی قطعا با اندیشه‌های غربی تفاوت دارد. کافی است ما به چهره‌هایی مانند طالقانی و سید جمال‌الدین اسدآبادی، رهبران مشروطه و افراد مختلف با اندیشه مذهبی نگاه کنیم تا متوجه شویم اگر آزادی با اندیشه دینی آنها تعارض داشت هرگز در برابر آن قرار نمی گرفتند و حتی به یاد بیاوریم همه مراجع تقلید ما اصول قانون اساسی را امضا کردند و حتی پیش‌نویس قانون اساسی را تأیید کردند و بعد به قانون اساسی جمهوری اسلامی رأی دادند. هم در پیش‌نویس و هم در قانون اساسی نهایی تمام اصول آزادی مورد صراحت و تأیید قرار گرفته است.
از این نظر جای بسیار تأسف است که هر چه از انقلاب دور شویم این تلقی دربگیرد که انگار انقلاب اسلامی نسبتی با آزادی نداشته است در حالی که یکی از شعارهای سه گانه انقلاب آزادی بوده است.


 آزادی بیان و اندیشه در بعد از انقلاب
پیش از انقلاب حتی حامیان آن حکومت و براندازان فعلی هیچ کس تردید ندارد که آزادی سیاسی در وضعیت ناگواری بوده است. کافی است شما به روزنامه‌های پس از کودتای ۲۸ مرداد تا وقوع انقلاب نگاه کنید. آن بیست و پنج سال ۳۲ تا ۵۷ انگار تاریخ دیگری را نوشته‌اند. طبیعتا اگر آزادی بود نیاز به دو بار اعتصاب مطبوعات در سال ۵۷ نبود. نیاز نبود آخرین نخست وزیر شاه اعلام کند که من بخشی از خواسته‌های مردم یعنی آزادی را محقق کردم که البته آن روند انقلاب بود. اگر آن آزادی وجود داشت نیاز نبود خود شاه در پیام ۱۴ بهمن به خطاهایی که شده اعتراف کند و قول جبران بدهد. طبیعی است که یکی از مهمترین اهداف انقلاب، آزادی سیاسی است. الان بحث آن است که آن زمان آزادی اجتماعی بیشتر بود یا خیر؟ من نمی‌خواهم در این باره بحث کنم. ولی در این که آزادی سیاسی نبوده یا بسیار بسیار نازل بوده است و به خصوص بعد از فوران درآمدهای نفتی حکومت در سرکوب وقاحت پیدا کرده بود و ساواک به روش‌های شنیع‌تری متوسل می‌شد در این کسی تردید ندارد و آمار زندانیان سیاسی و سرکوب ساواک و هم اینکه مردم شعار آزادی می‌دادند خود گویاست. وقتی میلیون‌ها نفر در خیابان آزادی را طلب می‌کنند، یعنی از این آزادی برخوردار نیستند که آن را طلب می‌کنند. انسان چیزی را طلب می‌کند و در خیابان فریاد می‌زند که در اختیارش نیست. اگر از آزادی برخوردار بودند چرا جمعیت چند میلیونی در تاسوعا و عاشورای سال ۵۷ باید در خیابان خواسته آزادی را مطرح کند و چرا اسم خیابان آیزنهاور را به آزادی تغییر دهد؟ زیرا آزادی برای مردم ارزش و اعتبار داشته است. حکومت پهلوی اگر بتواند از هر چه دفاع کند و خودش را مدرن بداند و بگوید من برای مدرن کردن ایران و برای رفاه مردم و .... کارهایی انجام دادم ولی خود سران اعتراف می‌کنند که کارنامه آنها در زمینه آزادی سیاسی، بسیار کارنامه کمرنگ و حتی می‌توان گفت مردود است.


ایده‌آل‌های آزادی بیان و اندیشه 
دقیقا نمی‌شود اندازه گیری کرد. واقعیت آن است که با ظهور فضای مجازی و رسانه‌های اجتماعی و شبکه‌ها در حال حاضر از یک طرف شاهد گسترش آزادی هستیم اما نه آزادی‌ای که حاکمیت و حکومت اعطا کرده باشد. این آزادی است که فناوری اعطا کرده است و مردم به راحتی در حال نقد و نظر هستند و حتی تلاش‌هایی را که برای کنترل این فضا می‌شود نقد می‌کنند. الان اکثریت مردم ایران، قریب به اتفاق از گوشی‌های هوشمند استفاده می‌کنند و هر اطلاعاتی را با هم رد و بدل می‌کنند. اما چون رسانه‌های رسمی این آزادی را ندارند، این آزادی قانونمند و سامان‌مند نمی‌شود و در جاهایی به اخبار جعلی و شایعات می‌انجامد. اعتبار رسانه را هیچ گاه این شبکه‌ها و شبه رسانه‌ها ندارند. قطعا با آن آزادی که قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران محقق کرده است فاصله داریم. متأسفانه فاصله زیادتر شده است. البته این در بیان و گفتگوی مردم نیست بلکه در حد انتخاب است. من بیشتر نگران تضعیف نهاد انتخابات هستم و اینکه صدایی که از پارلمان و افرادی که به عنوان منتخبان مردم شنیده می‌شود صدایی نباشد که حاصل یک روند آزاد باشد. آزادی صرفا این نیست که هر کس هر چه خواست بگوید و بنویسد. این است که بتوانند اراده خود را محقق کنند. در نظر داشته باشیم برای رسیدن به این آرمان‌ها و رویاها باید تلاش کنیم و نباید تصور کنیم یک شبه به صورت یک مائده آسمانی بر ما نازل خواهد شود.

*مهرداد خدیر سردبیر هفته نامه امید جوان و خبرگزاری عصر ایران از روزنامه‌نگاران با سابقه کشور و دارای قلمی توانا و قوه درک و تحلیل بالایی است.

انتهای پیام /*