جامعیت شخصیت امام خمینی

عرفان امام از یکسو عرفان معرفت کاری است، عرفان آرامش است، عرفان بندگی است، عرفان اشک و راز و نیاز است و از سوی دیگر عرفان حماسه و رزم و خروش است، عرفان سیاست پیشگی و آزادی است. عرفان غلامانه نیست به تعبیر اقبال لاهوری که مروج برده وار زیستن و غلامی کردن و زبونانه زندگی کردن، سکوت و تسلیم و ذلت و زبونی و بردگی و انزوا و انفصال و تسلیم باشد. عرفان خشم و حماسه و خروش است و به آتش کشیدن خرمن منافع جباران و قلدران و سرمایه داران عالم است. عرفانی شاداب، جوانانه و جوانمردانه و فتوت آمیز و پر شکوه و در یک کلام، عرفان زندگی است.

کد : 185306 | تاریخ : 21/03/1401

جامعیت شخصیت امام خمینی (س)

پدیدآورنده (ها): همتی، همایون

عالمان بسیاری در طول تاریخ اسلام در عرصه فقاهت و علوم اسلامی خوش درخشیده اند ولی شخصیت امام لونی دیگر دارد و از سنخ دیگری است. شخصیت حضرت امام را نمی توان در قالبهای رایج و مرسوم گنجانید و برای مثال فقط به چشم یک فقیه صاحب نظر و صاحب فتوا به ایشان نظر کنیم، گر چه این نیز هست. یعنی امام عمیقا و به وسعت و در کمال جامع اندیشی و ژرف نگری به مباحث فقهی هم پرداخته اند و به آن مقام بلند و رفیع فتوا و افتاء دست یافته اند. اما قطعا تنها فقیه نبوده است بلکه در کمال فقاهت به فلسفه و فلسفه اندیشی رو آورده است و شکی نیست که حضرت امام فیلسوفی کرده است. و فیلسوفانه در باب مسایل مداقه نموده است و بسیاری از مباحث جدید را هم از نظر گذرانده است و نیم چشمی هم به بعضی مباحث جدید فلسفی داشته است. شاهد صدق مدعای بنده کتاب «کشف الاسرار» ایشان است که از نخستین آثار قلمی ایشان بوده و ردیه ای است که در نقد کتاب و نظریه ای خاص نوشته اند و در واقع ثمره سالهای جوانی عمر ایشان است شما خود به «کشف الاسرار» مراجعه کنید، در آنجا می بینید که امام با تاریخ فلسفه یونان نیز تا حدودی آشنا بوده است و به فیلسوفان و دانایان بزرگ یونان و افکار آنان ارجاع می دهد و استناد می کند.  از هراکلیت، سقراط، افلاطون، پارمیندس و فیثاغورس و دیگر فیلسوفان بزرگ یونان اسم می برد و سپس در فلسفه جدید از کسانی مثل دکارت، هگل و کانت نام برده و از آرای آنها نقل می کند و معلوم می شود با همه محدودیتی که در چاپ و انتشار و ترجمه آثار بزرگان در آن روزگار وجود داشته است امام (س) به قدر موجود در حد آنچه که در دسترس ایشان بوده است فلسفه غرب را نیک می دانسته است، و خوب خوانده و فرا گرفته و هضم و تحلیل کرده است و آن شیره پرورده پخته را بعد از مداقه ژرف نگری به بوته نقد سپرده است و به محک و معیار ارزیابی نهاده است. این نکته در کتاب «کشف الاسرار» بوضوح انعکاس یافته است در حواشی ایشان بر کتاب معروف «اسفار» ملاصدرا که یکی از دشوارترین و مبسوطترین و مفصلترین دوره های فلسفی اسلامی است و چاپ فعلی آن ۹ جلد است که اغلب جلدهای آن را در دوره های کاملا تخصصی و حتی فوق رشته فلسفه اسلامی در حوزه های علوم دینی ما به درس می خوانند و تدریس می کنند. حضرت امام بر این کتاب مفصل حاشیه به زبان عربی نگاشته است که در اوج استادی و پختگی و مهارت است و دریغا هنوز به چاپ نرسیده و در شرف تدوین و آماده شدن برای انتشار است و یکی از عمیقترین آثار حضرت امام خواهد بود. افزون بر این در تقریرات درس خارج اصول ایشان که تحت عنوان «تهذیب الاصول» در ۳ جلد به چاپ رسیده است و بعضی دیگر از تلامذه و شاگردان ایشان نیز آثاری را در باب تقریرات درس خارج اصول نگاشته اند، جابجا قوانین و قواعد اصول را مورد بحث قرار داده اند و در این زمینه چند و چون می کنند و به نقادی می پردازند.

مثلا قاعده «الواحد لا یصدر عنه الا الواحد» قاعده معروفی است در باب علت و معلول و سنخیت علت و معلول و در کتابهای فلسفه اسلامی قاعده الواحد بحث می شود اصول دانان به تناسب این بحث را مطرح می کنند اما تعداد اندکی از اصول دانان و اصول خوانان و مدرسان علم «اصول فقه» توانسته اند، فیلسوفانه این قاعده را مورد بررسی قرار بدهند، یکی از آنها بی شک حضرت امام است. قاعده دیگری که در علم اصول فقه مورد بحث قرار گرفته است و یک قاعده منطقی است و ابن سینا در کتاب برهان «شفا» آن را نقل کرده است و منطق دانان معمولا در کتابهای منطقی از آن بحث می کنند، قاعده «تمایز علوم» است:  «تمیز العلوم بتمیز موضوعاتها و تمیز الموضوعات بحیثیاتها» این قاعده را هم حضرت امام بحث می کنند در باب «عرض ذاتی» و اینکه رابطه موضوع یک علم با مسایل آن علم چیست؟ یکی از قاعده های بسیار عرفانی و دقیق که در اوج مشرب عرفانی و فلسفه صدرایی قرار دارد، قاعده «بسیط الحقیقة کل الاشیاء و لیس، بشیئ منها» است که در آثار امام (س) مورد بحث واقع شده است. در رساله هایی که درباره سر الصلاة نگاشته اند،، در «چهل حدیث» و نیز در تعلیقات فصوص و مصباح و نیز در کتاب گرانسنگ «مصباح الهدایه الی الخلافة و الولایه» که در عرفان نظری است نیز جابجا از این قواعد استفاده شده است. پس امام (س) فیلسوفی هم کرده است و یک فیلسوف ورزیده متبحر استدلالی و اهل نظر بوده است که فقط مقلد ابن سینا و فارابی و خواجه نصیر و سهروردی و افلاطون و ارسطو نبوده است، خود نیز دارای ابتکار، نوآوری و ابداع بوده است.

در باب عرفان نیز می دانید که امام بی شک یک عارف سالک اهل سیر بوده است، هم عارفانه به هستی نظر می کرده است و کل هستی و عالم وجود را جلوه گاه رخ یار می دیده است و جز نقش و نگار وجود حق بر هستی نمی خوانده است و هم عارفانه هستی شناسی می کرده و به تأملات عارفانه می پرداخته و هم از تجارب ناب عارفانه و خلوتهای رازآلود عارفانه به وفور برخوردار بوده است. آنها که از نزدیک با زندگی عملی امام آشنایی دارند و با او مأنوس بوده اند گاه حالات عرفانی حضرت امام را برای ما بازگو کرده اند از رقت قلب، عاطفه سرشار، دقتهای عارفانه و لطافت روح و عطوفت بیکران آن روح بزرگ قدسی و راز آلود دیدن همه چیز و همه جا، بی اعتنایی عارفانه آن بزرگ به دنیا و زخارف دنیوی و آخرت اندیشی و مرگ آگاهی و مرگ اندیشی او که به تعبیر سورن کی یرکگارد فیلسوف عارف مشرب معاصر که معمولا او را پدر اگزیستانسیالیزم می دانند، اما از چشم انداز عارفانه از نوعی شیدایی لاهوتی از نوعی نا آرامندگی و قلق و ناآرامی لاهوتی و درد خدایی داشتن و «درد خدا» یا خدا درد داشتن به تعبیر اونامونو، برخوردار بود، ژرفای بینش عرفانی و شهودی حضرت امام (س) در وصف و بیان نگنجد و در سیر عملی او چه کسی جز خود او می داند که تا کجاها راه برده است و به چه ساحتهای فرازین و برتری رسیده است. فقط در سیما و نگاه نافذ و راز آلود او می شد اسراری را که در دفتر هستی خوانده و نقش بسته است، بخوبی مشاهده کرد. نگاهها و سکوتهای پر معنای حضرت امام و چهره ای که مصمم بوده، تصمیم، اراده و نورانیت، قاطعیت رشادت و شهامت در آن موج می زد و در ورای آن صلابت و قاطعیت ظاهری یک دنیا رحمت و عطوفت بود.

پس امام فقیهی فیلسوف و عارف بوده اند و فیلسوفی عارف و فقیه و عارفی فقیه و فیلسوف مشرب و فیلسوفی فقیه و عارف بوده اند. ایشان در جلسات اندکی که به تفسیر سوره حمد و برخی دیگر از سور قصار و آیات قرآنی پرداخت، پرده دیگری از اسرار و لطایف قرآن را از برابر چشمان ما برگرفت و ما را با لایه ای از اسرار قرآن آشنا ساخت و دریغا که خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود! اگر آن جلسات پر راز و رمز و آن تفسیر باطنی و آن تأویل لطیف راستین آیات قرآنی ادامه می یافت، آن وقت می دیدید که قرآن چگونه با خمینی سخن گفته است و امام (س) در مقام یک عارف دیده ور و فیلسوف اهل نظر و فقیه زبان شناس و نکته دان متعبد چه اسرار شگفتی را در آیات قرآنی از طریق قلب و شیوه مشاهده و رؤیت، نه از طریق مطالعه کتاب و لفظ و عبارت و غوطه وری در لفظ و معنا و مفهوم و آغشتگی به مفاهیم دریافت نموده و به دست آورده است.  گرچه همان مقدار کمی را هم که برای ما باقی مانده است چون راز عشق در عمق جان و ضمیرمان باید همواره پاسداری کنیم و آن را نگه داریم و با آن زیست کنیم و آن را میراث بزرگ معنوی امام تلقی کنیم. حضرت امام در تفسیر «سوره حمد» صریحا فرمود که اصحاب برهان چشمشان کور است و با اصحاب مشاهده نمی توانند همقدم شوند. بکوشید تا با بعد دیگری در هستی آشنا و راز آشنا شوید. از خود به درآیید و یکسره ربانی و حقانی شوید تا تو را محرم خلوت انس کنند و به خلوت پر راز و رمز حضرت دوست بار دهند و راه دهند.

در باب ابعاد عرفانی حضرت امام، ابعاد عملی ذکر و فکر و عشق ورزی، تهجد و عبادت و مناجات و بندگی و پالایش روح از آلودگیها فراوان در آثار حضرت امام بخصوص در کتاب «اربعین» یا «چهل حدیث» مطالب زیادی آمده و درباره مسایلی چون مراقبه محاسبه، مؤاخذه، جهاد اکبر و جهاد با نفس فراوان سخن رفته است. اما خود مشربی در عرفان نظری و در عرفان عملی داشت.  در عرفان نظری آنچه که در دو کتاب سنگین و عمیق ایشان یکی تعلیقات ایشان که بر شرح قیصری بر «فصوص الحکم» ابن عربی و تعلیقه ای که بر «مصباح الانس» ابن حمزه فناری که شرحی است بر «مفتاح الغیب بین الجمع و الوجود» صدر الدین قونوی که به طور اختصاری از آن به «تعلیقات بر شرح فصوص و مصباح الانس» یاد می کنیم. کتابی است در اوج والایی و عظمت و با بهترین حواشی و شروح بر «فصوص الحکم» ابن عربی در قرن ۷ و ۸ و ۹ قابل مقایسه است. با بهترین آثار نابلسی، کاشانی، سید حیدر آملی، قیصری، مؤید الدین جندی، قونوی عفیف الدین تلمسانی، جامی و... و دیگران قابل مقایسه است که در آنجا امام در واقع بر شانه های ابن عربی می ایستد و جابجا با ابن عربی، حتی با استاد بزرگوارش آیت الله شاه آبادی بزرگ که با آن همه اکرام و اعزاز از او یاد می کرد دست و پنجه نرم می کند. در «شرح دعای سحر» هم با قاضی سعید قمی میرزا جواد ملکی تبریزی، ملا محسن فیض کاشانی، آقا محمد بید آبادی و استادشان آیت الله شیخ محمد علی شاه آبادی بزرگ در عرصه عرفان و تفکر عرفان نظری به چالش می پردازد. حضرت امام بر اساس مبانی و اصول استدلالی فلسفه صدرایی عرفان محی الدینی را تفسیر می کند. یعنی شبیه به کاری که مرحوم آقا محمد رضا قمشمه ای، عارف بزرگ سده گذشته ایران کرد و متأسفانه هیچ گاه مکتوب نشد و ما چیزی جز رساله ای مختصر از او در دست نداریم. در عرفان نظری کتابی مثل «مصباح الهدایة الخلافة و الولایة» را دارند که به گفته استاد سید جلال الدین آشتیانی حکمت شناس و عرفان پژوه بزرگ روزگار ما با بهترین آثار صدر الدین قونوی در قرن ۷ قابل مقایسه است.

امام در عین حال عارفی است پر صلابت، غیب دان و خدابین، پارسای روز و شیر شب و خروش مقدسی که در این قرن تن جباران را لرزاند و منافع ستمکاران را در سراسر جهان مورد تهدید قرار داد و الگوی نویی در جهان درافکند تا جوانان و آزادگان همه عالم که به او تأسی کنند و ستم پذیر نباشند و پیوسته به تکلیف بیندیشند و به تکلیف عمل کنند، زیرا در این صورت چه بکشند و چه کشته شوند پیروزند. تکلیفی که حضرت امام (س) می فرمایند به آن معنای محدود و سطحی و قشری و محدود فقه رایج و سنتی نیست و بسی فراتر از آن است و کل عرصه حیات و پهنه زیست و زندگی آدمی را در بر می گیرد و تکلیفی متحول شونده و متحول کننده است و هر روز، روز دیگری است، هر روز عاشورای دیگری است و هر سرزمینی کربلای دیگری است و هر روز به تعبیر آن متفکر بزرگ محتاج «کاری حسینی کردن و کاری زینبی کردن» است.

عرفان امام از یکسو عرفان معرفت کاری است، عرفان آرامش است، عرفان بندگی است، عرفان اشک و راز و نیاز است و از سوی دیگر عرفان حماسه و رزم و خروش است، عرفان سیاست پیشگی و آزادی است. عرفان غلامانه نیست به تعبیر اقبال لاهوری که مروج برده وار زیستن و غلامی کردن و زبونانه زندگی کردن، سکوت و تسلیم و ذلت و زبونی و بردگی و انزوا و انفصال و تسلیم باشد. عرفان خشم و حماسه و خروش است و به آتش کشیدن خرمن منافع جباران و قلدران و سرمایه داران عالم است. عرفانی شاداب، جوانانه و جوانمردانه و فتوت آمیز و پر شکوه و در یک کلام، عرفان زندگی است. صوفیگری، خانقاه نشینی و درویشی نیست. عرفان عشق ورزی و خلوتهای عارفانه به وفور هست. خلوتی است که عارف نهایتا باید به میدان پر تلاطم و پر چالش زندگی گام نهد برای عمل به تکلیف و برای پذیرش تعهد و مسئولیت در قبال خلق، برای سکوت نکردن، تسلیم نشدن، زنجیر اسارت از دست و پا و ذهن بندگان خداوند برگرفتن و آزاد کردن بندگان خدا، در زنجیر نپسندیدن جلوه های حق و مظاهر یار و معشوق ازلی غیرت عارفانه نمی پذیرد که او زنده باشد و جلوه های حضرت دوست اسیر و در زنجیر باشند. لذا حکومت تشکیل می دهد، مبارزه می کند و به صحنه می آید و خواب را بر جباران عالم برمی آشوبد و آشفته می سازد.

امام سیاست بازانه سخن نمی گوید. صادقانه و مخلصانه و عاشقانه سخن می گوید و مردم ما نیز به سبب عشق صادقانه و اخلاص شگفت انگیزی که در او می دیدند، همواره سر اطاعت بر پای فرامین او می داشتند. و مثلا در دوران دشوار جنگ تحمیلی عاشق وار فرزندان خود را به فرمان او به مسلخ عشق می بردند به دستور پیر و مراد خود قربانی می کردند.

حضرت امام جامعیت شگفت علمی نیز داشته است. او بر اوج قله فقاهت و اجتهاد فلسفه و عرفان و قرآن شناسی، حدیث شناسی و دیگر دانشهای دینی و علوم معارف اسلامی عروج یافته بود و این همه را در تخلق به اخلاق الله و تأدب به آداب الله و بندگی، شب خیزی و اشک ریزی و تهجد، نماز شب، ذکر و فکر و بندگی و عبودیت تام و مدام در وجود خود تحقق بخشیده بود به اصطلاح عالمان اخلاق به «خلق» تبدیل کرده بود و روحی پولاد منش از خود ساخته بود با «مناجات شعبانیه» و «دعای عرفه» و ذکری به مدام و پیوسته به یاد دوست بودن و به یاد او زندگی کردن و نفس کشیدن و جز به رضای او کار نکردن و نیندیشیدن و همه اینها برای حضرت امام (س) «خلق» شده بود، «حال» نبود که گاهی باشد و گاهی نباشد، خمیره و سرشت و ساختار وجود او را می ساخت و در کنار همه اینها یک عالم دینی روشنفکر، روشنگر، نو اندیش، نوگرای و مبتکر بود که شهامت ورود به عرصه های جدید فکری را داشت و می توانست فتواهای جدید بدهد یا نظراتش را تعدیل کند و دیدگاههای نوینی را مطرح سازد و اگر در جایی احساس می کرد که از او خطایی سر زده صریحا در برابر آحاد ملت به زبان بیاورد و پوزش بخواهد.  رهبری صادقانه، خدایی، پاک باخته و انسانی و رابطه ای این چنین صمیمی و صادقانه با مردم داشت. و بی سبب نبود که مردم نجیب و فهیم ما نیز همه هستی خود را در طبق اخلاص می نهادند و در پای فرمان او قربان می کردند و دریغ و درد و حسرتشان این بود که چرا فرزندان و امکانات بیشتری ندارند تا بیشتر نثار او کنند. براستی او با دلهای این مردم چه کرده بود ! رهبری کاریزماتیک که می گویند، حرفهای ماکس وبر و دیگران را که ما دانشگاهیان در صفحات کتب و لابلای اوراق خوانده و می خوانیم در رهبری امام تبلور عملی یافته بود.  در این دیار چه کسی ظهور کرد؟ پیری مسیحا دم که با آن نفس عیسوی خود و با آن قدرت و جاذبه الهی شخصیتش دل این امت بلکه دل همه آزادگان عالم را می ربود. و آدمی را با نیروی معنویت اش از خویش بی خویش می کرد و شیفته خود می ساخت.

براستی که قدرت روحی و معنوی حضرت امام اعجاب انگیز بود. حضرت امام (س) بی تعارف و بی گزافه گویی این همه بود. هم به مسائل روز نظر داشته، هم به سیاست جهانی توجه داشته و هم در امور جهان اسلام دخالت می کرد و جامعه جهانی اسلام را یک کل واحد مرتبط به هم می دید. دید و نگرشی جهانی و فرا وطنی داشت و هم به نیازهای روزگار جدید توجه می کرد و هم توجه خاص امام به جوانان و بانوان بود و به این دو گروه بسیار امید بسته بود.

مخاطبان اصلی امام نیز دو قشر بودند: بانوان و جوانان. یکی بانوان و زنان فهیم و رشید، سلحشور، آزاده و معرفت آیین این دیار و یکی جوانانی که آنان را فرزندان معنوی خود می دانسته و امروز نیز همانها میراثداران عمده خمینی عزیز هستند. و در وصیت نامه حضرت امام (س) یکسره فحوای خطاب و دغدغه و توجه ورودی سخن و ثقل خطاب متوجه جوانان است.

دوستان! تازه در این دیار نفخه جان بخش و صلای دعوت خمینی آغاز شده است، مپندارید که انقلاب تمام گشت و به آخر رسید، نه هنوز اول کار است و شناخت آن روح بزرگ ملکوتی که تا بود نمی پسندید و خوش نمی داشت شناخته شود یا ذره ای ریا و تظاهر از او بروز کند تازه باید آغاز شود. هر چند او نمی خواست حتی ذره ای از فضایل بیکرانش شناخته شود

و می فرمود میزان مردم و ملت است یعنی شما جوانها و شما مردم و پیوسته تأکید می کرد که هر چه هست از خداست و همه از اوست. رؤیت نفس نداشت و خود را نمی دید. همه کمالات را از خود نفی می کرد و به حضرت دوست نسبت می داد ولی با این همه ما نیازمند شناخت او هستیم.

تمامیت علمی و شخصیت امام (س) را آنگاه بهتر می یابیم که ببینیم حضرت امام نه تنها به نثر که به شعر و هنر هم می اندیشید و سعی می کرد آن درونمایه و جوهره پیام زیبای اسلام و دعوت معنوی و رهایی بخش و خدایی خود را در قالب شعر نیز بیان بکند و چه شعرهای آتشین و پردردی! سوز و گداز عارفانه یک دل عاشقی که در آن دیوان نقش بسته. آن خونابه دل این عارف دیده ور است که هر چه گفت به غیر صدق نگفت و می خواهد منصوروار سردار برود و هر چه دارد به پای معشوق بریزد. در شعر امام یکسره پر از سوز و گداز و درد و هجران و فراق و سوختن در راه دوست در آن دیوان موج می زند. او عارفی به جان آمده است که در برابر معبودش مصلحت نمی شناسد و سر از پا نمی داند و یکسره به فکر وصل دوست است و فنای در آستان حضرت دوست. جامعیت علمی حضرت امام تنها محدود به جامعیت در علوم اسلامی نبوده است. جامعیتی بوده است که آگاهی سیاسی، آگاهی او از فرهنگهای فکری سیاسی روز را هم سبب می شده است. در علوم اسلامی به تاریخ تفکرات اسلامی، نظریات و اقوال رجوع می کرده است. بافت  (Context)مقایسه ای مسایل را مطرح می کند. عرفان و فرزانگی و خردمندی را نیز پیش نظر داشته است و حدیث شناس و قرآن شناس و عرفان پژوه برجسته ای بوده است. در کنار همه اینها برنامه های مفصل و طولانی و ریاضتهای دشوار و مرد افکن برای خودسازی و کسب معنویت و بصیرت معنوی نیز داشته است و دائما در مسیر ارتقاعی معنوی گام بر می داشته است. در کنار مسئولیت سنگین رهبری (امام خمینی (س) بر اوج قله فقاهت و اجتهاد فلسفه و عرفان و قرآن شناسی، حدیث شناسی و دیگر دانشهای دینی و علوم معارف اسلامی عروج یافته بود و این همه را در تخلق به اخلاق الله و تأدب به آداب الله و بندگی، شب خیزی و اشک ریزی و تهجد، نماز شب، ذکر و فکر و بندگی و عبودیت تام و مدام در وجود خود تحقق بخشیده بود.) تمامیت علمی و شخصیت امام (س) را آنگاه بهتر می یابیم که ببینیم حضرت امام نه تنها به نثر که به شعر و هنر هم می اندیشید و سعی می کرد آن درونمایه و جوهره پیام زیبای اسلام و دعوت معنوی و رهایی بخش و خدایی خود را در قالب شعر نیز بیان بکند.

جامعه دیدی فرا جهانی و فراکشوری و فرا وطنی داشت. به مجموعه سرنوشت عالم اسلام و امت اسلام نظر داشت. چنان غیرتمندانه نسبت به اسلام عشق می ورزید و تعصبی عاشقانه داشت که اگر در اقصی نقاط گیتی احساس می کرد بر مسلمانی ستمی رفته است یا اسلام مورد هجمه قرار گرفته است مردانه برمی خاست و می خروشید، فتوا می داد و موضعگیری می کرد.

امروزه دین آخرتگر او غیر سیاسی و غیر اجتماعی (APolitical religion) یک دین تشریفاتی و ناکار آمد مثل مسیحیت رسمی کنونی یک شاخه و شعبه گسترده ای در الاهیاتش به نام(Christology)  یعنی «مسیح شناسی» به وجود آورده است. و در کنار شناخت حضرت مسیح که پیامبر پاک خدا بوده است رشته پولوس شناسی را پدید آورده اند. پولوس (St.Paul) رسول پیام آور مسیح و احیاگر پیام مسیح یکی از مصلحان بزرگ مسیحی است که مبلغ (Preacher) بزرگ دین مسیح شد و پولوس کسی است که با یک عارف درجه ۳ و درجه چهار ما مسلمانان قابل مقایسه است و حتی با کسانی مثل بایزید بسطامی و علاء الدوله سمنانی و ابو الحسن خرقانی و منصور حلاج هم قابل مقایسه نیست چه رسد به عارفانی مانند ابن عربی و قونوی و عطار و مولانا و جامی و شبستری و دیگر عارفان طراز اول ما. آیا امام کمتر از «پولوس رسول» به این دین و به احیای اسلام در این عصر خدمت کرده است؟ پولوس که فقط یک عابد زاهد و مرد پارسایی بوده است که چند تا موعظه دینی و چند نامه دارد و در ضمن آنها آیین مسیح را برای علاتیان، رومیان تسالونیکیان، افسسیان و قرنتیان در قالب پند و اندرز و نه فلسفه و عرفان و ادبیات نظریه پردازی های محققانه و تخصصی ترویج و معرفی کرده است ولی شما می بینید که امروز مسیحیت پولوسی ( (Pauline christianityدومین تفسیر رسمی و (رایج از مسیحیت است که گاه سخنان او بر سخنان حضرت عیسی نیز پیشی می گیرد و اعتبار بیشتری می یابد و در دانشگاههای معتبر کاتولیکی جهان و مراکز پژوهشی و علمی و دین پژوهی و در رشته های ادیان در دانشگاههای معتبر کشورهای حوزه اسکاندیناوی و کل اروپا و امریکا در باب پولوس شناسی و دیدگاههای او بحث می کنند و کتابها و رساله ها می نویسند و گاهی حتی او را اولین شخصیت برجسته مسیحی معرفی می کنند یعنی حتی از خود عیسی مسیح هم مهمتر می دانند.  خوب، ما که چنین ادعایی در امام نداریم و امام را یک فقیه و عالم مجتهد عادل و عارفی دیده ور و سترگ و ژرف اندیش و صاحب نظر می دانیم و یک مصلح آزاده و بیدار و آگاهی بخش. اما معتقدیم کاری که او کرده است با کار همه عالمان دینی و مصلحان ما در طول تاریخ اسلام قابل مقایسه نیست، دیگران در یک بعد در دو بعد یا در سه بعد با امام قابل مقایسه اند. عالمانی مثل شیخ مفید، سید رضی، سید مرتضی، علامه حلی، صاحب جواهر، محقق حلی، میرزای شیرازی، محقق اردبیلی، شیخ طوسی، شیخ انصاری. بله در بعد تفسیر فقه، حدیث، کلام، اما در مورد امام باید گفت: آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری یا تو تنها داری! واقعیت این است که وقتی حضرت امام (س) را در کنار دیگر فقیهان و عالمان می گذاریم و مقایسه می کنیم می بینیم که سخت بیهمتا و یگانه و منحصر به فرد و شخصیتی کاملا استثنایی است.

آدرس ثابت: ۱۹۰۴۷https:  / / www. noormags. ir / view / fa / articlepage /

مقالات مرتبط

بررسی جنبه های حقوقی اجرای دستور پرداخت بانکی

عناوین مشابه

جامعیت و برتری اندیشه امام خمینی (س) درباره ارکان دولت بر اندیشه "دولت مدرن"

امام خمینی (س) نمونه ای عالی از شخصیت های خود شکوفا

نظرگاه:  ضرورت شناسایی ابعاد شخصیت امام خمینی (س)

جستاری بر نقاط افتراق سبک رهبری ولایی و سبک رهبری کاریزما با نگرشی بر شخصیت رفتاری امام خمینی (س)

روان شناسی شخصیت امام خمینی (س) بر پایه ویژگی های انسان سالم کارل راجرز

جامعیت شخصیت امام خمینی (س)

مصاف عقل و عشق در شخصیت ممتاز امام خمینی (س)

نقش شخصیت امام خمینی (س) در انقلاب

بازتاب شخصیت امام خمینی (س) در شعر عباس فتونی و خلیل عجمی

نگاهی به ضرورتها، اهداف و دستاوردهای همایش روش شناسی مطالعه ی شخصیت و اندیشه ی امام خمینی (س)

 

انتهای پیام /*