رابطه آزادی و انتقاد سیاسی در حکومت اسلامی با تأکید بر اندیشه امام خمینی و مقام معظم رهبری

موضوع مقاله حاضر، رابطه آزادی و انتقاد سیاسی در حکومت اسلامی از دیدگاه امام خمینی(س) و مقام معظم رهبری است. فرضیه مطرح برگرفته از متون دینی و دیدگاه های امام خمینی(س) و رهبر معظم انقلاب است و آن اینکه آزادی به عنوان اساسی ترین مبنای انتقاد سیاسی، می تواند بستر مناسبی را برای ارائه نظرهای انتقادی در عرصه مسائل سیاسی فراهم کند. ابتدا با تعریفی از آزادی، انواع آزادی های شناخته شده، از جمله آزادی سیاسی بیان شده و سپس آزادی در اسلام بررسی شده است. در ادامه، به رابطه آزادی و انتقاد سیاسی و جایگاه این مسئله در نظام ولایی و نیز مبانی آزادی سیاسی از دیدگاه امام خمینی و رهبر معظم انقلاب پرداخته شده است. در این مقاله، روش توصیفی تحلیلی برای انعکاس دیدگاه ها به کار رفته است. نتیجه اینکه، آزادی انسان در اسلام، به ویژه در عرصه سیاسی به عنوان یکی از اساسی ترین مبناهای انتقاد سیاسی احترام شده است و محدوده و گستره آن، شریعت و قانون است.

کد : 185309 | تاریخ : 21/03/1401

رابطه آزادی و انتقاد سیاسی در حکومت اسلامی با تأکید بر اندیشه امام خمینی (س) و مقام معظم رهبری

پدیدآورنده (ها): عبدلی، خدابخش (کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه باقرالعلوم)

چکیده:

موضوع مقاله حاضر، رابطه آزادی و انتقاد سیاسی در حکومت اسلامی از دیدگاه امام خمینی(س) و مقام معظم رهبری است. فرضیه مطرح برگرفته از متون دینی و دیدگاه های امام خمینی(س) و رهبر معظم انقلاب است و آن اینکه آزادی به عنوان اساسی ترین مبنای انتقاد سیاسی، می تواند بستر مناسبی را برای ارائه نظرهای انتقادی در عرصه مسائل سیاسی فراهم کند. ابتدا با تعریفی از آزادی، انواع آزادی های شناخته شده، از جمله آزادی سیاسی بیان شده و سپس آزادی در اسلام بررسی شده است. در ادامه، به رابطه آزادی و انتقاد سیاسی و جایگاه این مسئله در نظام ولایی و نیز مبانی آزادی سیاسی از دیدگاه امام خمینی و رهبر معظم انقلاب پرداخته شده است. در این مقاله، روش توصیفی تحلیلی برای انعکاس دیدگاه ها به کار رفته است. نتیجه اینکه، آزادی انسان در اسلام، به ویژه در عرصه سیاسی به عنوان یکی از اساسی ترین مبناهای انتقاد سیاسی احترام شده است و محدوده و گستره آن، شریعت و قانون است.

واژه های کلیدی: حکومت اسلامی ، آزادی، امام خمینی(س)، انتقاد سیاسی، آیت الله خامنه ای

مقدمه

آزادی به عنوان یکی از حقوق اساسی انسانی، هر چند که در تعریف آن اختلاف نظر و تفاوت آرا وجود داشته باشد، از جمله شناخته شده ترین حقوق انسانی است که نقش بنیادینی هم به خود اختصاص داده است. در این مقاله، تلاش می شود تا علاوه بر تبیین این مقوله مهم و مصادیق و شاخصه ها و مرزهای آزادی از دیدگاه اسلام، به عنوان یکی از پایه های انتقاد بررسی شود. روشن است پرداختن به مسئله انتقاد و از جمله نقد سیاسی بدون توجه به موضوع آزادی و مرزهای آن، به ویژه در یک جامعه اسلامی که حکومت دینی در آن حکم فرما است، امری نادرست خواهد بود. در این مقاله، علاوه بر ارائه تعاریفی از آزادی، دیدگاه های امام خمینی (س) و رهبر معظم انقلاب در این باره بیان خواهد شد. همچنین به تبیین موضوع آزادی در اسلام و اقسام آزادی، به ویژه نوع سیاسی آن، مانند آزادی اندیشه و آزادی بیان یا آزادی نقد پرداخته می شود. از بخش های دیگر مقاله، بررسی رابطه آزادی و انتقاد سیاسی و نیز جایگاه انتقاد سیاسی در نظام ولایی و ارائه مبانی آزادی سیاسی است. در نهایت، از مباحث مطرح شده نتیجه گیری خواهد شد.

چارچوب نظری

هر تحقیقی، موضوع و پرسش اصلی دارد که مفاهیم کلیدی در آن موضوع و پرسش باید برای خواننده تعریف شود تا منظور نویسنده را آشکار کند. مفهوم کلیدی این تحقیق، آزادی است که البته تعاریف گوناگونی توسط اندیشمندان و محققان برای آن بیان شده است؛ اما آنچه که منظور این تحقیق است، دیدگاه امام خمینی (س) و رهبر معظم انقلاب نسبت به این موضوع است که به طور طبیعی، برگرفته از مبانی اصیل اسلامی است. نظر بیان گذار انقلاب اسلامی از آزادی به معنای عدم الزام و اجبار توسط دیگری است. وقتی این نگاه به مسئله آزادی در ساحت سیاسی هویت و نمود واقعی پیدا می کند که عرصه سیاسی توان انعکاس و هضم نظرهای گوناگون، به ویژه دیدگاه های نقدآمیز یا مخالف را داشته باشد. روشن است اگر فرهنگ نقد کردن و نقد پذیرفتن، به درستی بیان شود و آداب نقد و ویژگی های ناقدان و مرزهای روا و ناروای انتقاد به روشنی ترسیم شود، بسیاری از تنش ها و کشمکش ها فروکش می کند و بسیاری از سستی ها و کاستی ها، زمینه ظهور نمی یابند.

تعریف آزادی

واژه آزادی از کلماتی است که تعریف مورد توافق برای همه انسان ها و مکاتب ندارد؛ بلکه هر کس معنایی را از آن متوجه می شود و به آن خشنود است. آزادی بیش از دویست تعریف دارد و در گستره های گوناگون مثل فلسفه، اخلاق، سیاست، حقوق و غیره، معانی متفاوتی می یابد. آزادی امکان عملی کردن تصمیم هایی است که فرد یا جامعه به میل یا اراده خود می گیرد. حضرت علی (ع) درباره حق آزادی انسان ها در جوامع می فرماید: «ولا تکن عبد غیرک فقد جعلک الله حرا؛ خود را تحت قید و بند هیچ کس و هیچ چیز غیر از خودت قرار مده، زیرا خدا تو را آزاد آفریده است» (نهج البلاغه، نامه۳۱، ص۵۱).

از نظر امام خمینی (س)، آزادی یکی از امور فطری و بنیادی اسلام است که به تعریف نیازی ندارد؛ از این رو، ایشان در پاسخ خبرنگاری که تعریفی از آزادی را خواسته بود، می گویند: «آزادی یک مسئله ای نیست که تعریف داشته باشد. مردم عقیده شان آزاد است. کسی الزامشان نمیکند که شما باید حتماً این عقیده را داشته باشید. کسی الزام به شما نمیکند که حتماً باید این راه را بروید. کسی الزام به شما نمیکند که باید این را انتخاب کنی. کسی الزامتان نمیکند که در کجا مسکن داشته باشی، یا در آنجا چه شغلی را انتخاب کنی آزادی یک چیز واضحی است. » (صحیفه امام، ج ۱۰، ص 94- 95).

اگر انسان بتواند همه تصمیم هایی را که می گیرد، عملی کند و کسی یا سازمانی اندیشه، گفتار و کردار او را محدود نکند و در قید و بند در نیاورد، آزادی مطلق، یعنی آزادی بی حد و مرز دارد؛ اما چون انسان ها به طور اجتماعی زندگی می کنند، نمی توانند آزادی مطلق داشته باشند، زیرا آزادی بدون حد و مرز یک فرد سبب نادیده گرفته شدن آزادی افراد دیگر اجتماع می شود.

به همین دلیل است که هر جامعه ای با قانون ها و مقررات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی خاصی هم حافظ آزادی های افراد آن جامعه می شود و هم حد و مرزهایی برای این گونه آزادی ها به وجود می آورد. قانون ها و مقررات جهانی نیز آزادی های مردم سراسر جهان و حد و مرزهای آنها را در جامعه جهانی مشخص می کند. تلاش ها و مبارزه های انسان در طول تاریخ همواره برای دستیابی به آزادی مشروع و قید و بند زدن به آزادی مطلق فرمانروایان ستمگر و زورمندان بوده است. از دیدگاه شهید مطهری، تجاوز به حریم آزادی های افراد در جامعه خودکامگی و استبداد محسوب می شود و دست کم آزادی تفکر، عقیده، انتخاب، بیان و مالکیت باید از هر گونه تعرض خودسرانه مصون بماند (رک. مطهری، ۱۳۶۴).

جوامعی که توانسته اند بر حاکمان خودکامه پیروز شوند و حکومت های فردی و استبدادی را براندازند، آزادی های فردی و اجتماعی زیادی داشته اند. امام خمینی (س) با صحه گذاشتن بر حق آزادی افراد، بیان نظرها و دیدگاه های انتقادی را در برابر حاکمان جامعه، حق افراد ملت می داند: «هر فردی از افراد ملت حق دارد که مستقیماً در برابر سایرین، زمامدار مسلمین را استیضاح کند و به او انتقاد کند و او باید جواب قانع کننده بدهد و در غیر این صورت، اگر بر خلاف وظایف اسلامی خود عمل کرده باشد- خود به خود- از مقام زمامداری معزول است» (صحیفه امام، ج ۵، ص ۴۰۹).

اقسام آزادی

آزادی را از جنبه های گوناگون می توان تقسیم بندی کرد:

الف. اقسام آزادی بر اساس مورد (متعلَّق)

۱. آزادی اندیشه: انسان می تواند هر گونه که می خواهد و درباره هر چیزی فکر و استدلال کند و اندیشه ای را انتخاب کند که به نظرش درست است. این همان چیزی است که گاهی با عنوان «آزادی عقیده» از آن یاد می شود. اصولاً این مرتبه از آزادی را نمی توان از کسی گرفت؛ چون اندیشه و عقیده امری قلبی و ذهنی است و فشارهای خارجی نمی تواند آن را ایجاد کند یا از بین ببرد. علل آن از ادراک و امثال امور قلبی سرچشمه می گیرد و اکراه بردار نیست. این آزادی در مصادیق متعددی تبلور می یابد، که عبارت است از:

- آزادی در دین و ایمان: به همین دلیل، تقلید در اصول عقاید درست نیست و این اصول باید بر اساس تحقیق استوار و پذیرفته شود.

- آزادی در انتخاب نظریه های علمی: که به گونه ای آن را دین نیز تأیید کرده است. پیامبر اکرم (ص) در این باره می فرماید: «اطلبوا العلم ولو بالصین فإنّ طلب العلم فریضة علی کل مسلم؛ به جستجوی علم بروید؛ اگر چه در چین باشد. به درستی که جستجوی علم بر هر مسلمانی واجب است» (مجلسی، ۱۳۶۱، ج۱، ص۱۸۰). همچنین امام علی (ع) می فرماید: «الحکمة ضالة المؤمن فخذ الحکمة ولو من أهل النفاق؛ گفتار حکمت آمیز، گمشده مؤمن است؛ پس حکمت را بگیر، ولو از اهل نفاق باشد» (نهج البلاغه، حکمت۸۰، ص۶۴۰).

یعنی طلب علم به مکان و فرد خاصی مقید نیست و انسان در جستجوی آن و انتخاب مطلب درست آزاد است. نقد و انتقاد، یکی از راه های دستیابی و ارتقای دانش و آگاهی است.

۲. آزادی در کاربرد قدرت: گاهی آزادی به معنای اعمال زور و تحمیل قدرت خویش به دیگران است که اوج آن، آزادی نظامی است.

۳. آزادی بیان (و قلم): به معنای این است که انسان می تواند مطالب اعتقادی یا انتقادی خود از نظرهای دیگران را بیان و به دیگران منتقل کند یا بدون ممانعت دیگران بنویسد و منتشر کند.

۴. آزادی سیاسی: یعنی انسان در اجتماع خود آزاد باشد تا بتواند نوع حکومت و سیاست های آن را انتخاب کند و در چارچوب احزاب و تشکّل ها، اراده سیاسی خود را اظهار و اعلام و به عرصه عمل وارد کند.

لازم به یادآوری است که آزادی عقیده و مذهب، بیان و قلم، سیاسی و غیره توسط اعلامیه جهانی حقوق بشر پذیرفته شده و این اعلامیه بر آن اصرار می کند (رک. اعلامیه جهانی حقوق بشر که توسط دفتر کمیساریای عالی حقوق بشر در تهران ترجمه شده و در پایگاه اینترنتی آن موجود است).

با توجه به روح تعالیم اسلامی و آیات و روایات می توان گفت که اسلام همه انواع آزادی های یاد شده را می پذیرد؛ اما به دو شرط: اول، با قوانین شریعت الهی اسلام ناسازگار نباشد؛ دوم، باعث ضرر به حقوق شخصی و اجتماعی دیگران نشود. این حقوق را قانون تعیین می کند؛ قانونی که بیشتر مردم پذیرفته اند و مخالف شریعت، عقل و عدالت نیست.

ب. آزادی مطلق و محدود

۱. آزادی مطلق و بی قید و شرط: به این معنا که انسان در همه افعال خود آزاد باشد و هیچ قانون و ضابطه ای بر آن حاکم نباشد. این گونه از آزادی در عمل غیر ممکن است و شعاری بیش نیست؛ چون آزادی مطلق هر کس در جامعه با آزادی مطلق افراد دیگر و حقوق آنان در تزاحم است، پس خود به خود محدود می شود.

۲. آزادی محدود و مقید: به این معنا که انسان آزادی بیان، عمل و غیره دارد؛ اما در چارچوبی که دین یا قانون معین می کند. این گونه آزادی درباره آزادی و حقوق افراد دیگر تعریف می شود.

ج. آزادی درونی و بیرونی

آزادی از لحاظ نسبت آن با انسان، دو بخش دارد:

۱. آزادی بیرونی: این قسم شامل آزادی بیان، قلم، شخصی و سیاسی می شود و این مطلبی است که امروزه توسط جوامع غربی و نیز اعلامیه حقوق بشر تأکید شده است. در این اعلامیه آمده است: «ماده هیجدهم: حق آزادی فکر، وجدان، مذهب و نیز حق تغییر مذهب و آزادی اظهار عقیده و ایمان و اجرای مراسم دینی؛ ماده نوزدهم: حق آزادی عقیده و بیان برای همه هست؛ ماده بیستم: حق تشکیل آزادانه مجامع و جمعیت های مسالمت آمیز؛ ماده بیست و یکم: حق شرکت در اداره امور عمومی کشور به طور مستقیم یا از راه نمایندگان (اساس و منشأ قدرت حکومت اراده مردم است)؛ ماده بیست و نهم: هر کس در اجرای حقوق و استفاده از آزادی های خود فقط تابع محدودیت هایی است که به وسیله قانون منحصراً به منظور تأمین، شناسایی و مراعات حقوق و آزادی های دیگران و برای رعایت مقتضیات صحیح اخلاقی و نظم عمومی و رفاه همگانی در شرایط یک جامعه دموکراتیک وضع شده است» (همان).

قابل توجه اینکه شهید مطهری درباره تفاوت آزادی فکر با آزادی عقیده در اعلامیه اشکالی کرده اند (رک. مطهری، ۱۳۶۴، ص۱۲).

۲. آزادی درونی: این قسم شامل چند مورد زیر است:

فرهنگ پژوهش» زمستان ۱۳۹۲- شماره ۱۶ (صفحه ۳۴)

- آزاداندیشی یا آزادی فکری: به این معنا که تفکر انسان در قید و بند عقاید خرافی و پیش فرض های اثبات نشده نباشد و انسان بتواند به راحتی فکر کند و تابع نتایج منطقی و درست آن باشد.

- وارستگی اخلاقی یا آزادی از قید شهوات، هواهای نفسانی و دنیازدگی: این قسم از آزادی در روایات اهل بیت (ع) تأکید شده و یکی از ابعاد زندگی و آزادگی انسان دیندار محسوب می شود. امام صادق (ع) در این باره می فرماید: «إن صاحب الدّین... رفض الشهوات فصار حرّاً؛ به درستی که افراد دیندار، هواهای نفسانی را کنار می گذارند، پس آزاد می شوند» (محمدی ری شهری، ۱۳۷۱، ج۲، ص۳۵۱).

د. آزادی معنوی و مادی

آزادی نسبت به ارزش آن به دو دسته مادی و معنوی تقسیم می شود:

۱. آزادی مادی: این گونه از آزادی به انسانیت انسان مربوط نیست؛ بلکه به جنبه مادی او ربط دارد، البته در حدّ معقولی که برای زندگی سالم انسان لازم است و دنیا بدون آنها سخت خواهد بود. این آزادی در اصل مقدمه ای برای سعادت و تکامل انسان شمرده می شود؛ اما این آزادی در این امور، هدف نهایی انسان نیست؛ چون کمال و هدف انسان بالاتر از این مسائل است. بنابراین، این گونه از آزادی، ارزش مقدمی دارد.

۲. آزادی معنوی: این آزادی که شامل مسائلی مانند آزادی اندیشه، قلم، بیان و سیاسی می شود، اهمیت ویژه ای دارد؛ چون از طرفی، ارزش انسان به اندیشه و عقیده او است و زمانی انسان می تواند عقیده و دین درست را برگزیند که در تفکر و انتخاب آزاد باشد. از طرف دیگر، رشد و تکامل الهی و معنوی انسان در فضای سالم جامعه بهتر و بالنده تر خواهد بود و با وجود موانع، زمینه های رشد معنوی در انسان تضعیف و گاه متوقف می شود. در یک نگاه کلی می توان گفت که یکی از اهداف پیامبران، تأمین همین آزادی معنوی بود؛ یعنی آنها آمدند تا غل و زنجیرها را از دست و پای انسان ها باز کنند تا در فضای سالم به پرواز تکاملی بپردازد.

گستره آزادی و معیارهای آن

مهم ترین بحث آزادی، گستره آن است و در همین جا، مرزها از هم جدا می شود و هر فردی درباره آزادی راهی را انتخاب می کند. آزادی در هیچ مکتبی بدون قید نیست؛ ولی قیدها تفاوت دارد. در اسلام نیز آزادی حد و مرزی دارد. این مرزها برای جلوگیری از سوء استفاده و تعیین قلمرو آن طراحی شده است.

قلمرو آزادی بر اساس مبانی آن پایه گذاری می شود. در دیدگاه انسان محور، معیار آزادی، فقط خواست و میل انسان است و فقط در جایی محدود می شود که این آزادی با آزادی دیگران تزاحم پیدا کند و قانون و قانون گذار وظیفه می یابد، این تزاحم ها را بشناسد و از نزدیک ترین راه، مشکل را حل کند؛ به گونه ای که بیشترین حقوق برای اکثریت به دست آید. در دیدگاه خدامحور، معیار اصیل در تعیین گستره آزادی، خواست خداوند است که در قالب شریعت دین تبلور یافته و توسط پیامبر و جانشینان او برای انسان ها بیان شده است و در موارد اجرایی، در چارچوب نظام امامت و ولایت، به صورت قوانین ارائه می شود. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که در اسلام، آزادی پذیرفته شده است، به شرطی که با امور ذیل مخالف نباشد:

۱. شریعت؛

۲. قانونی که این ویژگی ها را داشته باشد:

الف. مخالف شریعت نباشد؛

ب. مخالف عدالت نباشد؛

ج. مخالف عقل نباشد؛

د. اکثریت جامعه بپذیرند؛

ه. در چارچوب نظام ولایت خدا و رسول اکرم (ص) و ائمه معصومان (ع) تا ولایت فقیه جاری شده باشد.

بنابراین، آزادی مطلوب این است که بشر بتواند با آن به حقوق طبیعی خود دست یابد. از این رو، دانشمندان و عالمان باید با قلم و بیان خود امت را آگاه کنند و منافع مادی و معنوی وی را به او بشناسانند تا در نتیجه عدالت، احسان و تعاون، بر روابط بین مردم نیکی و تقوا حاکم شود و در راستای آن، استبداد و خودکامگی از بین برود. همچنین آزادی قلم و بیان به منظور افشای حقایق و انتقاد از مفاسد است تا از فساد حکومت و جامعه به هر گونه که باشد، جلوگیری شود. حفظ حقوق ملت، تأمین مصالح جامعه و از بین بردن ماده ظلم، جنایت و خیانت، تحقق بخش پیشرفت و استکمال ملت است و این عین آزادی است. در ادامه، یکی از مهم ترین اقسام آزادی، یعنی آزادی سیاسی بررسی می شود.

آزادی سیاسی

با توجه به اینکه پیش شرط تحقق آزادی های سیاسی در جامعه، وجود «حکومت قانون» در آن جامعه و «تساوی افراد در برابر قانون» است و به دلیل آنکه امام خمینی (س) و رهبر معظم انقلاب بر اصل «حکومت قانون» و «تساوی افراد در برابر قانون» تأکید کرده و حکومت اسلامی را به رعایت قوانین اسلامی مشروط دانسته و افراد جامعه را در برابر این قانون یکسان در نظر می گیرند؛ بنابراین، بستر مناسبی برای طرح آزادی های سیاسی از دیدگاه ایشان وجود دارد. در ابتدا به برخی از تعاریف ارائه شده برای آزادی سیاسی اشاره می شود:

۱. به طور ساده، آزادی سیاسی عبارت از آزادی انجام دادن انواع کارهای گوناگونی است که حکومت مردمی اقتضا می کند. به طور اساسی، این کارها دربردارنده آزادی به کارگیری از ابزارهایی است که توسط آنها، شهروند بتواند صدای خود را به گوش دیگران برساند و در حکومت تأثیر عملی داشته باشد (کوهن، ۱۳۷۳، ص۱۸۴).

۲. این نوع آزادی، یعنی اینکه فرد بتواند در زندگی سیاسی و اجتماعی کشور خود، از راه انتخاب زمامداران و مقام های سیاسی شرکت کند و به تصدی مشاغل عمومی، سیاسی و اجتماعی کشور دست یابد یا در مجامع، آزادانه، عقاید و افکار خود را به گونه مقتضی بیان کند (هاشمی، ۱۳۷۴، ج۱، ص۱۶۹).

۳. این گونه آزادی، دربردانده مجموعه امتیازهایی است که اهالی کشور برای مشارکت در زندگی سیاسی جامعه به آن نیاز دارند. این امتیازها به صورت حقوق مدنی (حق رأی، حق داوطلبی و حق عضویت در احزاب سیاسی) و حقوق سیاسی (آزادی رقابت اندیشه ها، آزادی انتخابات و آزادی تعیین زمامداران) است (رحیمی، ۱۳۵۷، ص۱۹۰).

۴. آزادی سیاسی، بخشی از حقوق افراد است که با آن می توانند حق حاکمیت داشته باشند؛ خواه به طور مستقیم و خواه از راه انتخاب نمایندگان (جعفری لنگرودی، ۱۳۶۳، ص۳۱).

۵. آزادی فرد در صحنه سیاست و به بیان دیگر، نبود فشار سیاسی است (رک. منتظر قائم، بی تا، ص۱۰۰).

با دقت در این تعاریف، می توان عناصر مشترک آزادی سیاسی را بیان کرد: اعمال حق حاکمیت؛ زمینه سازی مشارکت فعال سیاسی در جامعه.

آزادی سیاسی از یک طرف، اعمال حق حاکمیت مردمی و از طرف دیگر، زمینه ساز مشارکت سیاسی مردم در جامعه و تأثیرگذاری آنان در حیات سیاسی جامعه است. مردم در جامعه با دارا بودن آزادی سیاسی می توانند به طور مستقیم یا غیر مستقیم حق حاکمیت خود را اعمال کنند. همچنین مردم از راه انتخاب زمامداران و شرکت در مجامع، می توانند در زندگی سیاسی خود شرکت کنند. آزادی سیاسی، وصف فرد در جامعه است که در صورتی این حالت رخ می دهد که فرد بتواند در جامعه به ایفای نقش پرداخته و در مسائل سیاسی کشور خود تأثیرگذار باشد. علاوه بر این، شاید بتوان در مفهوم آزادی سیاسی، عنصر دیگری را نیز بیان کرد. این عنصر، عبارت از نبود فشار و اجبار سیاسی توسط حکمرانان در جامعه است. در صورتی آزادی سیاسی تحقق پیدا می کند که این امتیازها توسط حکومت به افراد داده شده و زمینه حضور و مشارکت آنها فراهم شود.

به این ترتیب، می توان آزادی سیاسی را این گونه تعریف کرد: «آزادی سیاسی، آزادی فرد در جامعه سیاسی به دلیل نبود فشار سیاسی در جامعه برای اعمال حق حاکمیت مردمی و مشارکت فعال سیاسی در جامعه است».

مصادیق آزادی سیاسی

منظور از مصادیق آزادی سیاسی، گونه هایی از آزادی سیاسی است که بتواند حقوق اساسی مردم را تضمین کرده و در برابر تجاوزهای دولت، از آنها محافظت کند. «مهم ترین اقسام این آزادی ها عبارت است از: آزادی مطبوعات و بیان، آزادی تشکیل حزب و جمعیت، آزادی تظاهرات، آزادی تشکیل سندیکاها و اتحادیه های صنفی و آزادی انتشار کتاب» (رحیمی، ۱۳۵۷، ص۱۹۰).

آزادی سیاسی، آزادی هایی است که هر چند از لحاظ ماهیتی ممکن است سیاسی نباشد؛ اما برآورده کننده حق حاکمیت مردمی و مشارکت سیاسی است. بنابراین، آزادی های سیاسی هم برخی از حقوق مدنی و هم بعضی از حقوق سیاسی را در برمی گیرد؛ حقوقی که بتواند از یک طرف، سبب اعمال حق حاکمیت مردمی و مشارکت سیاسی آنها شود و از طرف دیگر، از حقوق مردم در برابر حکومت محافظت کند. در این میان، به آزادی انتقاد، به عنوان یکی از مهم ترین مؤلفه ها می توان توجه کرد.

مبانی آزادی سیاسی

بررسی مبانی و ارکان آزادی سیاسی، اهمیت بسیاری دارد. مبانی آزادی سیاسی، به عنوان زیرسازها و بنیادهای حکومت اسلامی و در حقیقت، فلسفه وجودی چگونگی شکل گیری آن محسوب می شود. از جمله این مبانی عبارت است از:

۱. خلافت الهی

در حکومت دینی، حق تشریع و قانون گذاری برای خداوند است و به جز خداوند، کسی به طور مستقل و بالذات حق تصرف در امور مردم را ندارد و مشروعیت حکومت و سیاست بشری مشروط به استناد و انتساب آن به اذن و خواست خداوند است. از دیدگاه قرآن، انسان خلیفه خدا در زمین، عهده دار استقرار حاکمیت خدا و وارث نهایی زمین و حکومت در آن است. انسان موظف است تا ویژگی ها و شرایط لازم را برای احراز این مسئولیت بزرگ به دست آورد. این بینش و اعتقاد، مسئولیت و عمل سیاسی گسترده ای را در زندگی مسلمانان ایجاب می کند که قلمرو آن با ملاحظه آیات زیر مشخص می شود:

الف. «آن گاه که پروردگار تو خطاب به فرشتگان گفت: من اراده کرده ام که در روی زمین خلیفه ای قرار دهم» (بقره، ۳۰).

ب. «ای داود! ما تو را در روی زمین خلیفه قرار دادیم، باید که در میان مردم به حق حکومت کنی» (ص، ۲۶).

ج. «خداوند به آنها که ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، وعده داده است که آنها را خلیفه در زمین قرار دهد؛ همان طور که پیشینیان را چنان کرد» (نور، ۵۵).

۲. امامت و رهبری

هدایت جهان هستی با حکمت و قدرت لایزال خداوندی، جزئی از مجموعه تعالیم توحیدی است. در این راستا، هدایت انسان ها توسط انبیاء و سپس برگزیدگان الهی انجام می گیرد تا به طور حکیمانه مردم را به سوی سعادت حقیقی شان راهبری کنند. قرآن مجید می فرماید: «آن گاه که خداوند ابراهیم را به سخنانی آزمود و این آزمایش ها را به اتمام رسانید، خداوند گفت: من تو را برای مردم امام قرار دادم. ما پیامبران را امامانی قرار دادیم که به امر ما هدایت کنند. روزی فرا می رسد که هر گروهی از انسان ها را با امامانشان فرا می خوانیم» (بقره، ۱۲۴).

حکم راندن در جامعه بشری، حقی الهی است که از ربوبیت و هدایت خداوندی سرچشمه می گیرد و جز او و کسانی که از طرف او اجازه دارند، حق حکومت و زمامداری مردم را ندارند. این مسئولیت مهم را خداوند بر عهده انبیاء و امامان نهاده که از ویژگی عصمت دارند. وقتی انتخاب مردم مشروعیت الهی خواهد داشت که در چارچوب همان صفات و شرایطی باشد که از پیش تعیین شده است. رهبران الهی نیز برای اداره امور مردم و حکومت بر آنها باید ملاک های زیر را رعایت کنند:

الف. «وقتی در میان مردم حکومت می کنید، فقط به عدالت حکومت کنید» (مائده، ۴۲).

ب. «کسی که بر اساس مقررات وحی و قوانین الهی حکم نراند، از کافران، فاسقان و ظالمان به شمار می رود» (مائده، ۴۴، ۴۵ و ۴۷).

ج. «ما کتاب را به تو فرستادیم تا بین مردم طبق آنچه خدا به تو ارائه داده است، حکم کنی» (مائده، ۴۸).

۳. ظلم زدایی و استکبارستیزی

قرآن در تأکید بر ضرورت ظلم زدایی از جامعه بشری و صحنه فعالیت های اجتماعی انسان ها، از خدا آغاز می کند و خدا را از ظلم مبرا می داند و برای ظلم هیچ جایگاهی در نظام آفرینش قائل نمی شود و آن گاه برچیدن بساط آن از جامعه بشری را مسئولیت اجتناب ناپذیر انسان دانسته و بر عهده خود او می نهد و نه تنها ظلم کردن را منع می کند؛ بلکه پذیرش ظلم و تن دادن به ظلم را نیز محکوم می کند. گستره این ظلم زدایی، رابطه انسان با خدا، خویشتن، دیگران و جامعه را در برمی گیرد.

۴. آزادی همراه با مسئولیت و حق انتخاب

خداوند به انسان ها آزادی عطا کرده است و او با این آزادی، در انتخاب آزاد است؛ زیرا انسان موجودی با ادراک و قدرت تشخیص است. از این رو، مسؤولیت دارد تا انتخابی آگاهانه داشته باشد؛ چه در اصل پذیرش دین و چه در انتخاب رهبری حکومت اسلامی. بنابراین، انسان حاکم بر سرنوشت خویش است و باید با مسئولیتی که در برابر خدا دارد، راه آینده خویش را بر اساس تعقل و حکمت برگزیند. خداوند درباره اصل انتخاب انسان برای پذیرش دین می فرماید: «ما انسان را هدایت کردیم؛ حال او یا سپاسگزار این نعمت یا کافر به آن است» (انسان، ۳)؛ «هر کس خواست ایمان آورد و هر کس بخواهد کفر بورزد» (کهف، ۲۹).

ارکان آزادی سیاسی

پس از بررسی بنیان ها و زیرسازها، نوبت به ارکان و شاخص های اساسی می رسد که در تحقق یک نظام سیاسی اسلامی، بدون آنها نمی توان ادعای آزادی سیاسی داشت. ارکان بر اساس مبانی پی ریزی و عملیاتی می شود که در اینجا در ساختار نظام سیاسی و حکومت اسلامی بررسی می شود. از جمله ارکان آزادی سیاسی عبارت است از:

۱. حق آگاهی

مردم در نظام ولایی حق دارند که از مسائل حکومتی کاملاً آگاه باشند و حکومت موظف است آنان را در جریان امور بگذارد، مگر در مسائل محرمانه ای که افشای آنها مصالح ملی و عمومی را به خطر می اندازد. حضرت علی (ع) در سخنی، وضع حکومت را چنان ترسیم می کند که گویی شخص حاکم و برنامه ها و کارهای حکومتی، به جز اسرار جنگی باید در برابر دید و نظارت مردم باشد. ایشان می فرماید: «بدانید حق شما بر من است که چیزی را از شما نپوشانم، جز راز جنگ» (نهج البلاغه، نامه۵۰، ص۵۶۲). همچنین ایشان به فرماندار مکه می نویسد: «بین تو و مردم هیچ واسطه ای نباشد، مگر زبانت و پرده ای نباشد، مگر صورتت و مبادا نیازمندی را از ملاقات با خود منع کنی» (همان، نامه ۶۷، ص۶۰۷).

۲. نظارت

پس از تشکیل حکومت، مردم به حضور در صحنه سیاست و نظارت بر کار آن موظف هستند. امام علی (ع) در خطبه ای می فرماید: «از گفتن حق یا رأی زدن در عدالت بازنایستید که من به لحاظ ذات خود نه برتر از آنم که خطا کنم و نه در کار خویش از خطا ایمنم؛ مگر آنکه خدا مرا در کار نفس کفایت کند که از من بر آن تواناتر است» (همان، خطبه۲۱۶، ص۴۴۴).

البته این سخن، جمله شرطیه است و برای آن حضرت (ع) خطایی را ثابت نمی کند و اینکه امام می فرماید: «به لحاظ ذات خود از خطا ایمن نیستم»، مانند سخن حضرت یوسف (ع) است که فرمود: «و ما ابرئ نفسی إن النفس لأمارة بالسوء إلا ما رحم ربی» (یوسف، ۵۳).

قلمرو آزادی سیاسی

آزادی سیاسی نیز همچون مفاهیم دیگر، قابل تضییق و توسعه است. سعه و ضیق این مفهوم به دو عامل اساسی بستگی دارد: قانون اساسی و میزان اعمال قدرت حاکمان. مهم ترین عاملی که قلمرو آزادی سیاسی را معین می کند، قانون اساسی یک کشور است که حقوق مدنی و اساسی انسان ها را بیان و گستره آزادی سیاسی شهروندان را معین می کند. بر این اساس، مهم ترین راه شناخت آزادی های سیاسی و قلمرو آن در جامعه، قانون اساسی است. عامل دیگری که به ویژه در عمل و رفتارهای سیاسی و اجتماعی شهروندان نقش تعیین کننده ای در سعه و ضیق آزادی سیاسی دارد، میزان اعمال قدرت حاکمان است.

 «حکمرانان، تنها محدودکنندگان آزادی سیاسی مردمند و سعه و ضیق دایره آن، بسته به میزان اعمال قدرت آنان است. اگر قدرتمندان سیاسی، مردم را در مواجهه و مقابله با خود رها کنند، آزادی سیاسی به طور مطلق برقرار می شود و اگر به تضییق این دایره بپردازند، آزادی سیاسی محدود می شود» (منتظر قائم، بی تا، ص۱۰۰).

بنابراین، قانون اساسی مهم ترین عامل تبیین کننده قلمرو آزادی سیاسی در مقام نظر و قدرت حاکمان و میزان اعمال آن در جامعه، مهم ترین عامل تبیین کننده قلمرو آزادی سیاسی در مقام عمل است. در ادامه، به برخی از حقوق تأکید شده در قانون اساسی اشاره می شود:

۱. آزادی و حق تعیین سرنوشت

یکی از مهم ترین حقوق اساسی مردم در جامعه، حق تعیین سرنوشت است. این حق، از جمله حقوقی است که قانون اساسی بسیاری از کشورها آن را برای مردم به رسمیت شناخته است. از دیدگاه امام خمینی (س)، حق تعیین سرنوشت از حقوق اساسی مردم است که به سبب آن، هر ملتی باید سرنوشت خودش را خودش معین کند (ر. ک: صحیفه امام)

یکی از نکته های بسیار مهم در دیدگاه امام (س)، رابطه الهی داشتن مشروعیت در نظریه ولایت فقیه و نقش مردم در حاکمیت است. ایشان از یک سو، با باور به دیدگاه «انتصاب» درباره ولایت فقیه، به الهی بودن مشروعیت ولایت فقیه معتقد است و از سوی دیگر، در بسیاری از موارد، بر نقش مردم در حاکمیت تأکید می کند. از این رو، این پرسش اساسی مطرح می شود که از دیدگاه امام (س)، نقش مردم در حاکمیت چیست؟

روشن است که نقش مردم در سطوح گوناگونی قابل طرح و بررسی است که مهم ترین آنها عبارت است از: نقش مردم در مشروعیت بخشی به حکومت و حاکمیت و نیز نقش مردم در تصمیم گیری های اساسی. بر اساس دیدگاه امام (س)، مشروعیت حکومت و حاکم اسلامی، صرفاً الهی است و مردم فقط در کارآمد کردن حکومت و کشف ولی منصوب نقش دارند. در واقع، «از دیدگاه ولایت انتصابی، مشروعیت حکومت ولی فقیه ناشی از نصب امامان (ع) است و مردم در تفویض ولایت به او هیچ گونه اختیاری ندارند؛ اما در کارآمدی حکومت نقش اصلی (را) دارند. بیعت گرفتن پیامبر (ص) و امامان (ع) از مردم نیز برای کارآمد کردن ولایتشان است، نه برای انتصاب آنان» (منتظرقائم، بی تا، ص۱۰۰).

بنابراین، مفهوم آزادی انتخاب در این دیدگاه، به معنای فراهم کردن شرط لازم کارآمدی حکومت است (همان). به عبارت دیگر، در صورتی حکومت کارآمد می شود که مردم آزادانه بتوانند حاکمان را در حکومت اسلامی انتخاب کنند.

به نظر می رسد که بتوان از زاویه دیگری، نقش مردم در حکومت اسلامی را بر اساس دیدگاه امام خمینی (س) با تفکیک «محتواسازی» و «ساختارسازی» تبیین کرد. از نظر امام (س)، محتوا و ماهیت حکومت اسلامی توسط قانون الهی شکل می گیرد و مردم در این مسئله نقشی ندارند؛ اما در ساختن ساختار مناسب حکومت، رأی مردم نقش اصلی را ایفا می کند. به این ترتیب، مفهوم جمهوریت و اسلامیت نیز در دیدگاه امام آشکار می شود. ایشان در پاسخ به پرسشی درباره نظام جایگزین شاهنشاهی در ایران، علاوه بر معرفی آن به عنوان «جمهوری اسلامی» در توضیح این اصطلاح می گویند: «اما جمهوری است برای اینکه به آرای اکثریت مردم متکی است. و اما اسلامی، برای اینکه قانون اساسیاش عبارت است از قانون اسلام. اسلام در همه ابعاد قانون دارد و به همین جهت احتیاج به قوانین دیگری نداریم. » (صحیفه امام، ج ۵، ص ۱۷۰).

همچنین ایشان یا در جایی دیگر، تأثیرپذیری ساختار حکومت از شرایط و ضرورت های جامعه را این گونه بیان می فرماید: «ما خواهان استقرار یک جمهوری اسلامی هستیم و آن حکومتی است متکی به آرای عمومی. شکل نهایی حکومت با توجه به شرایط و مقتضیات کنونی جامعه ما، توسط خود مردم تعیین خواهد شد. » (همان، ج ۴، ص ۲۴۸).

با توجه به آنچه که گذشت، روشن می شود که علاوه بر کارآمدی، می توان از نقش مهم دیگری برای مردم از دیدگاه امام سخن گفت که عبارت است از: «ساختارسازی». امروزه اهمیت ساختارها و نقش تعیین کننده آنها در زندگی کاملاً آشکار است. مردم می توانند با تعیین ساختارها، در سرنوشت خود نقش اساسی ایفا کنند. با توجه به این مطلب است که آزادی به عنوان یکی از اهداف اساسی جمهوری اسلامی، قالب خودش را در جمهوریت پیدا می کند.

۲. آزادی بیان

یکی دیگر از آزادی های سیاسی در جامعه، آزادی بیان است. از نکته های بسیار مهم درباره آزادی بیان، بحث از حدود آزادی بیان است. اصل آزادی بیان توسط بسیاری از دانشمندان و صاحب نظران پذیرفته شده و بیشتر از گستره آن در جامعه بحث شده است. همچنین امروزه در حقوق اساسی بیشتر از گستره آن بحث می شود: «آنچه در آزادی بیان اهمیت بسیار دارد، تشخیص حدود آن است. توهین و افتراء، شکستن حریم خلوت و تنهایی افراد، تجاوز به حقوق دیگران، افشاء اسرار دولتی، انتشار نوشته ها و صور قبیح و کفر و ناسزاگویی به مقدسات و تجاوز به حقوق اقلیت ها، نمونه هایی از تعدی به حقوق جامعه است» (بوشهری، ۱۳۷۶، ص۳۳).

رهبر معظم انقلاب در پاسخ به نامه جمعی از دانش آموختگان حوزه علمیه درباره آزادی بیان و انتقاد می فرمایند: «نباید از آزادی ترسید و از مناظره گریخت و نقد و انتقاد را به کالای قاچاق و یا امری تشریفاتی تبدیل کرد؛ چنانچه نباید به جای مناظره، به جدال و مراء گرفتار آمد و به جای آزادی، به دام هتاکی و مسئولیت گریزی لغزید. آن روز که سهم آزادی، سهم اخلاق و سهم منطق، همه یک جا و در کنار یکدیگر اداء شود، آغاز روند خلاقیت علمی و تفکر بالنده دینی در این جامعه است و کلید جنبش تولید نرم افزار علمی و دینی در کلیه علوم و معارف دانشگاهی و حوزوی زده شده است. بی شک آزادی خواهی و مطالبه فرصتی برای اندیشیدن و برای بیان اندیشه توأم با رعایت ادب استفاده از آزادی، یک مطالبه اسلامی است و آزادی تفکر، قلم و بیان، نه یک شعار تبلیغاتی؛ بلکه از اهداف اصلی انقلاب اسلامی است. من عمیقاً متأسفم که برخی میان مرداب سکوت و جمود با گرداب هرزه گویی و کفرگویی، طریق سومی نمی شناسند و گمان می کنند که برای پرهیز از هر یک از این دو، باید به دام دیگری افتاد. حال آنکه انقلاب اسلامی آمد تا هم فرهنگ خفقان و سرجنبانیدن و جمود و هم فرهنگ آزادی بی مهار و خودخواهانه غربی را نقد و اصلاح کند و فضایی بسازد که در آن، آزادی بیان، مقید به منطق، اخلاق و حقوق معنوی و مادی دیگران و نه به هیچ چیز دیگری، تبدیل به فرهنگ اجتماعی و حکومتی شود و حریت، تعادل، عقلانیت و انصاف، سکه رایج شود تا همه اندیشه ها در همه حوزه ها فعال و برانگیخته گردند و زاد و ولد فرهنگی که به تعبیر روایات پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت ایشان (ع)، محصول تضارب آرا و عقول است، عادت ثانوی نخبگان و اندیشه وران شود» (پاسخ مقام معظم رهبری در نامه جمعی از دانش آموختگان حوزه علمیه قم، ۰۶ / ۱۱ / ۱۳۸۰).

در راستای تبیین حدود آزادی، سه نکته اساسی از دیدگاه امام خمینی (س) بیان می شود که عبارت است از:

الف. آزادی بیان و لزوم مراعات منافع مردم

از نظر امام خمینی (س)، یکی از مهم ترین موانع آزادی بیان، «مضر بودن» آن به منافع و حال ملت است. اگر بیان یک مطلب و دیدگاه در راستای منافع ملت نباشد؛ بلکه برای مردم مضر باشد و مفاسدی را به دنبال داشته باشد، بیان آن مطلب جایز نیست. ایشان در پاسخ به پرسش درباره حدود آزادی می فرماید: «اگر مضر به حال ملت نباشد، بیان همه چیز آزاد است. چیزهایی آزاد نیست که مضر به حال ملت ما باشد. » (صحیفه امام، ج ۵، ص ۵۲۰).

نکته قابل توجه اینکه اساساً صرف بیان دیدگاه ها و نقطه نظرها در بسیاری از مواقع نه تنها برای مردم ضرر ندارد؛ بلکه در راستای منافع آنها خواهد بود؛ چرا که جامعه ای که در برابر آراء و دیدگاه های گوناگون قرار گیرد، بهتر می تواند از امکانات و توانمندی های بالقوه خود بهره ببرد. روشن است که تضارب آراء و اندیشه ها باعث پویایی و پیشرفت جامعه می شود. از این رو، می توان گفت که اصل اولیه در آزادی بیان، بر فایده رسانی و منفعت رسانی استوار بوده تا ضرر زدن به منافع مردم. در نتیجه، حکومت ها باید زمینه طرح دیدگاه ها و بیان اندیشه ها را فراهم کنند و فقط در صورتی که ضرر رساندن به منافع مردم محرز شود، از طرح این دیدگاه ها جلوگیری کنند.

ب. آزادی بیان و ضرورت مقابله با توطئه ها

یکی دیگر از نکته هایی که امام خمینی (س) بر آن تأکید می کند، نفی توطئه و پرهیز از به کارگیری آزادی بیان در راستای یک توطئه است که در این صورت، نه تنها مانعی نداشته؛ بلکه از حقوق اساسی مردم محسوب می شود. ایشان در این باره می فرماید: «آزادی آرا در اسلام از اول بوده است، در زمان ائمه ما- علیهم السلام- بلکه در زمان خود پیغمبر آزاد بود. حرفهایشان را میزدند. ما حجت داریم. کسی که حجت دارد از آزادی بیان نمیترسد لکن توطئه را اجازه نمیدهیم. » (همان، ج ۶، ص ۲۷۷).

این بیان رهنمودی برای حکومت های اسلامی و مسئولان آن است که نه تنها از آزادی بیان ترسی نداشته باشند؛ بلکه با تلاش برای تقویت بنیان های جامعه، ثباتی را پدید آورند که وجود آزادی بیان، نه تنها آن بنیان ها را متزلزل نکند؛ بلکه بر تقویت آنها نیز بیفزاید.

ج. آزادی بیان و ضرورت پرهیز از انتقام جویی

آزادی بیان از دیدگاه امام خمینی (س) این است که باید از آزادی بیان برای انتقاد از حکومت و مسئولان استفاده شود، نه برای انتقام جویی. ایشان با تفکیک انتقاد سالم و انتقام جویی، علاوه بر تأکید بر به کارگیری شیوه های درست در انتقاد از دیگران، انتقام جویی را انکار می کند: «مسئله دیگر راجع به انتقاد،... یک وقت انتقاد است؛ یعنی انتقاد سالم است، این مفید است. یک وقت انتقام است، نه انتقاد، این نباید باشد. این با موازین جور در نمی آید. انسان چون با یکی خوب نیست، در مطبوعات او را بکوبد، کار درستی نیست. اما اگر کسی خلاف کرده است، باید او را نصیحت کرد، پرده دری نباشد؛ ولی انتقاد خوب است» (همان، ج ۱۹، ص ۳۶۲).

رهبر معظم انقلاب نیز درباره مطبوعات و رویکرد نقادانه آنها می فرمایند: «من مطبوعات را یک پدیده ضروری، لازم و اجتناب ناپذیر برای جامعه خودمان و هر جامعه ای که بخواهد خوب زندگی کند، می دانم. برای مطبوعات هم سه وظیفه عمده قائلم: وظیفه نقد و نظارت، وظیفه اطّلاع رسانی صادقانه و شفّاف، وظیفه طرح و تبادل آراء و افکار در جامعه. معتقدم که آزادی قلم و بیان، حقِ مسلّم مردم و مطبوعات است. در این هم هیچ تردیدی ندارم و این جزء اصول مصرّحه قانون اساسی است. معتقدم اگر جامعه ای مطبوعات آزاد و دارای رشد و قلم های آزاد و فهمیده را از دست بدهد، خیلی چیزهای دیگر را هم از دست خواهد داد. وجود مطبوعات آزاد، یکی از نشانه های رشد یک ملت و حقیقتاً خودش هم مایه رشد است؛ یعنی از یک طرف رشد و آزادگی ملت، آن را به وجود می آورد؛ از طرف دیگر، آن هم به نوبه خود می تواند رشد ملت را افزایش دهد. البته معتقدم در کنار این ارزش، ارزش ها و حقایق دیگری هم وجود دارد که با آزادی مطبوعات و آزادی قلم، آن ارزش ها نباید پایمال شود. هنر بزرگ این است که کسی بتواند هم آزادی را حفظ کند، هم حقیقت را درک کند، هم مطبوعات آزاد داشته باشد، هم آن آسیب ها دامنش را نگیرد. باید این گونه مشی کرد» (بیانات مقام معظم رهبری در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر، ۰۲ / ۰۹ / ۱۳۷۹).

همچنین ایشان در بیان حدود آزادی مطبوعات به این نکته مهم تأکید می ورزد که نباید در قالب نقد و انتقاد به ایجاد فضای یأس و ناامیدی دامن زد: «اگر کسی می نشیند و یک سلسله نوشته را در ظرف ده روز، یا بیست روز جور می کند و تدریجاً در روزنامه ای نشر می دهد، هدف آن نوشته این است که در مجموع- در پایان کار- مردم را نسبت به آینده خود ناامید سازد و وضعیت کشور را آن چنان بد تصویر کند که برای هیچ کس نشاط کار کردن باقی نماند. این توطئه است.... اگر کسانی بنشینند بنویسند و اصل مشروعیت نظامی اسلامی را که با این همه خون و فداکاری به دست آمده است، زیر سؤال ببرند، اینها توطئه است، اینها دشمنی کردن است؛ این بیان حرف مخالف خوانی نیست. مخالف خوانی یک حرف است و حرف مخالف زدن، یک حرف دیگر است. اگر بخش های مختلف، گوشه های گوناگون و سیاست های مختلف را مورد نقد و انتقاد قرار دهند، چیز بدی نیست. یک کسی حرفی را می زند، یک کسی هم جواب او را می دهد، قضیه تمام می شود؛ اما اگر کسی بخواهد با نوشته خود، اساس و پایه های اصلی نظام را، آینده این ملت و کشور و مشروعیت این نظام را در ذهن مردم متزلزل کند، این خیانت و براندازی است. دشمنی و براندازی، یک حرف است و حرف مخالف زدن، یک حرف دیگر است» (بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با جمعی از جهادگران جهاد سازندگی، ۱۵ / ۰۷ / ۱۳۷۷).

با توجه به مطالب بیان شده، می توان گفت که از دیدگاه امام خمینی (س) و مقام معظم رهبری، آزادی بیان در جامعه ضرورت دارد و فقط در صورتی که در راستای ضرر زدن به منافع مردم یا توطئه یا انتقام جویی باشد، قابل قبول نیست.

۳. آزادی احزاب، انجمن ها و تشکیل اجتماع ها

بر اساس دیدگاه حقوق اساسی، «کلیه شهروندان حق دارند در گروه بندی های مختلف سیاسی، اجتماعی، صنعتی و اقتصادی شرکت کنند. جلوگیری از این حق مباینت آشکاری با آزادی دارد، مگر آنکه تجمع و گروه بندی، خطراتی برای نظم عمومی مستقر داشته باشد» (قاضی، ۱۳۷۰، ج۱، ص۶۶۰).

ملاحظه می شود که مهم ترین مانع شرکت در گروه ها، جناح ها و احزاب سیاسی، برهم زدن نظم عمومی است. به همین دلیل، گفته می شود که «تشکیل اجتماعاتی آرام و بی آشوب و اعتراض دسته جمعی در جامعه ای برخوردار از نظم و آرامش، حق هر انسانی است»؛ ولی از سوی دیگر، «تشکیل اجتماع به منظور آشوب، تعدی و نزاع، ممنوع است» (بوشهری، ۱۳۷۶، ص۳۵).

دیدگاه امام خمینی (س) درباره آزادی احزاب، انجمن ها و تشکیل اجتماع ها را می توان به اختصار این گونه بیان کرد:

الف. آزادی تشکیل اجتماع ها و مشارکت در صحنه های سیاسی و اجتماعی، از اهداف اساسی انقلاب است. ایشان در اوایل انقلاب، در این باره می فرماید: «از این چیز بهتر چه میخواستید از یک انقلاب؟ همان که ملت میخواست؛ آزادی را میخواست، حاصل است. همه الآن آزاد نشسته  اید و در همه جا آزاد مجتمع هستند. و در پنج سال پیش، هیچ نمیتوانستید یک همچو اجتماعی را ایجاد کنید. آزادید، این چیزی بود که ملت میخواست و شد. » (صحیفه امام، ج ۱۰، ص ۴۷۴).

ب. جمهوری اسلامی، آزادی فعالیت سیاسی اجتماعی را به گروه ها و احزاب داده است.

ج. مانع اصلی آزادی احزاب، گروه ها و تشکل های سیاسی، اقدام به توطئه و طرح های براندازی و انجام کارهایی بر خلاف مصالح مردم است. امام (س) درباره نکته دوم و سوم می فرماید: «جمهوری اسلامی از اول که پیروز شد آزادی را به طور مطلق به همه طوایف داد. نه تنها هیچ روزنامهای تعطیل نشد بلکه هر گروه و حزبی به کارهای خود مشغول بودند، و بعضی از گروهها که ناشناخته بودند، از طرف دولت به کار گماشته شدند. لیکن بتدریج فهمیده شد که اینها یا توطئه گرند یا جاسوسی میکنند. از طرف دیگر نمیشد که انقلاب را رها کنیم، نه اسلام اجازه میداد و نه عقل که یک دسته از عنوان دولت یا غیر دولت برای سرنگونی جمهوری اسلامی سوء استفاده نموده و یا جاسوسی کنند و ما ساکت باشیم. » (همان، ج ۲۱، ص ۶۷۵). در ادامه، علاوه بر ارائه مفهوم انتقاد سیاسی به بیان رابطه آن با آزادی پرداخته خواهد شد.

مفهوم انتقاد سیاسی

جوهری در الصحاح می گوید: «انتقد الدراهم: أخرج منها الزیف... ناقَدَهُ: ناقَشَهُ فی الأمر؛ درهم های ناخالص را از مجموعه آن جدا کردن. انتقاد، درهم ها است و نقد کسی، به معنای مناقشه کردن با او در باره چیزی است» (جوهری، بی تا، ماده نقد). انتقاد برای برطرف کردن بدی ها، ناخالصی ها و پلیدی ها و شیء را در محک قرار دادن است. منتقد در عرصه انتقاد به دنبال آن است که سالم را از ناسالم تشخیص دهد. انتقاد، هم می تواند با هدف روشن کردن حقایق و خوبی ها، سازنده و ارزشمند باشد و هم می تواند با هدف بزرگنمایی عیب ها و پوشاندن خوبی ها و هتک حرمت و توهین و افترا مبتنی بر شایعات، مخرب و ضدارزشی باشد. سنجش و ارزیابی و بررسی، همراه با عدل و انصاف در پدیده های اجتماعی و نگرش دوسویه به رفتارها و عملکردها، یعنی دیدن درد و ارائه درمان، با قصد پالایش و نجات حقیقت چیزی از نفوذ باطل و برگرداندن فرد یا امری از آمیختگی به ناخالصی و غش، به سوی خلوص و فطرت ناب، از ضرورت های نقد درست است. بنابراین، نقد و انتقاد، حرکتی اصلاح گرانه است. هدف از انتقاد، پاره کردن و مثله کردن افکار دیگران و برهم زدن آرامش و امنیت جامعه و مردم نیست؛ بلکه هدف، ارج نهادن به کار مثبت دیگران و یادآوری رواها و نارواها در کنار هم است. از این رو، وجهه دیگران را خراب کردن، دامن زدن به تهمت ها و بدبینی ها و پدیدآوردن جو بدبینی را نمی توان نقد و انتقاد دانست؛ زیرا عیب گرفتن آسان است، ولی بیان عیب به گونه ای که سبب اصلاح صاحب عیب شود، کاری بزرگ و دشوار است. از نگاه اسلامی، برای بیان نظرهای انتقادی در عرصه سیاسی می توان از قالب ها و سازوکارهای گوناگونی بهره گرفت که یکی از مهم ترین آنها، «امر به معروف و نهی از منکر» است. مؤلفه دیگری که می تواند سبب تکوین نقد و انتقاد در جامعه و در ساحت سیاسی و حکومتی شود، بیان نظرها و انعکاس آراء در قالب نصیحت و مشورت است که اهمیت بسیاری در یافتن راه حل برای معضلات دارد؛ معضلات گوناگونی که جامعه اسلامی و حاکمان آن را به خود مشغول و درگیر می کند.

رابطه آزادی و انتقاد سیاسی

نظام مبتنی بر اصل ولایت الهی، شرایط لازم را برای حضور آحاد جامعه در اداره امور کشور فراهم می آورد و زمینه هر گونه استبداد و خودکامگی را از بین می برد. در این نظام، ولایت الهی در ولایت پیامبران، امامان و فقیهان عادل تبلور می یابد و در حقیقت، بهترین شیوه برای دستیابی به حقوق مشروع و قانونی بشر، از جمله حق آزادی در مشارکت سیاسی، نقد و نظارت و دخالت در امور جامعه است. زیرساخت های تشکیل چنین نظامی بر اساس خلافت الهی، امامت و رهبری، ظلم زدایی، استکبارستیزی و آزادی همراه با مسئولیت و حق انتخاب بنا شده و شاکله آن را نیز می توان در آگاهی، نظارت، شکایت، ارشاد، مشورت و رعایت حقوق و مصالح مردم جستجو کرد. در چنین حکومتی که مشروعیتی الهی دارد، بر رأی و انتخاب مردم و تأثیر آن بر کارآمدی و تحقق حکومت تأکید شده است. همچنین به ابزارهایی که حاکمان دینی در راه رسیدن به اهداف متعالی خود به کار می بندند، همان قدر توجه شده که به اصل آرمان ها بر اساس آموزه های دینی اهمیت داده می شود. آزادی های سیاسی که از مهم ترین انواع آزادی است، به مردم یک جامعه اجازه می دهد تا نوع حکومت دلخواه و نمایندگان خود را برای شرکت در مجلس یا مجالس قانون گذاری آزادانه انتخاب کنند و سبب می شود که مردم بتوانند آزادانه از سیاست های دولت انتقاد کنند، انجمن ها، سازمان ها و احزاب سیاسی تشکیل دهند یا به آنها بپیوندند. به کمک این گونه آزادی ها است که همه مردم یک جامعه می توانند در حکومت مشارکت داشته باشند که یکی از راه های مشارکت آنان، نقد سیاست ها، تصمیم ها و ارزیابی حکومت است که سبب تصمیم سازی های درست و دارای پشتوانه ملی و مردمی می شود.

نتیجه گیری

آزادی انسان، به ویژه آزادی سیاسی در اسلام مورد احترام و پذیرش بوده و محدوده و گستره آن، شریعت و قانون است. پس اگر آزادی هر کس با شریعت و قانون در تزاحم باشد، عقل حکم می کند که فرد از قسمتی از آزادی خود بگذرد تا حکم خدا محترم شمرده شود و منافع عمومی اجتماع تأمین شود. به طور طبیعی، مسئله نقد و انتقاد نیز هم از ناحیه منتقد و هم از طرف انتقادشونده و نیز مورد انتقاد، باید از مرزهای تعیین شده شریعت و قانون مطابق با آن فراتر نرود تا بتواند تأثیرگذاری لازم و درست خود را در جامعه و آحاد و نهادهای آن داشته باشد.

فهرست منابع

قرآن کریم.

نهج البلاغه.

بوشهری، جعفر (۱۳۷۶)، مسائل حقوقی اساسی، تهران: نشر دادگستر.

پایگاه اینترنتی اعلامیه حقوق بشر.

جعفری لنگرودی، محمدجعفر (۱۳۶۳)، ترمینولوژی حقوق، تهران: ابن سینا، بنیاد راستاد.

خمینی، روح الله (۱۳۸۶)، صحیفه نور، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.

دفتر مقام معظم رهیری، مدیریت ویژه نشر آثار (۱۳۷۵)، حوزه و روحانیت در آیینه رهنمودهای رهبر معظم انقلاب، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی.

رحیمی، مصطفی (۱۳۵۷)، قانون اساسی ایران و اصول دموکراسی، تهران: امیرکبیر.

سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی (۱۳۷۵)، حدیث ولایت: مجموعه رهنمودهای رهبر معظم انقلاب، تهران: سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی.

صادقی، حسین (۱۳۸۶)، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، چاپ سوم، قم: انتشارات حقوق اسلامی.

طباطبایی مؤتمنی، منوچهر (۱۳۷۰)، آزادی های عمومی و حقوق بشر، تهران: دانشگاه تهران.

قاضی، ابوالفضل (۱۳۷۰)، حقوق اساسی و نهادهای سیاسی، تهران: دانشگاه تهران.

کوهن، کارل (۱۳۷۳)، دموکراسی، ترجمه فریبرز مجیدی، تهران: انتشارات خوارزمی.

محمدی ری شهری، محمد (۱۳۸۱)، گزیده میزان الحکمه، تلخیص حمید حسنی، قم: دار الحدیث.

مجلسی، محمدباقر (۱۳۶۱)، بحار الأنوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی.

مطهری، مرتضی (۱۳۶۴)، پیرامون جمهوری اسلامی، تهران: انتشارات صدرا.

منتظر قائم، مهدی (بی تا)، «آزادی سیاسی»، حکومت اسلامی، سال دوم، ش۱.

هاشمی، سیدمحمد (۱۳۷۴)، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، تهران: دانشگاه شهید بهشتی.

آدرس ثابت: ۱۰۸۵۶۴۷https: / / www. noormags. ir / view / fa / articlepage /

مقالات مرتبط

الگوی تصمیم گیری سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در اندیشه های آیت الله خامنه ای

تحلیل گفتمانی سیاست خارجی آیت الله خامنه ای (گفتمان تعامل گرایی ضد نظام سلطه)

آزادی عقیده و آزادی بیان با تکیه بر واکاوی تفسیری آیه ی ﴿لا إکراه فی الدین﴾

معرفی اجمالی اصول بنیادین در دادرسی اسلامی

تزهایی درباره فلسفه تاریخ

بررسی نسبت بین امنیت سیاسی و آزادی سیاسی در اندیشه ی مقام معظم رهبری

جایگاه توبه و نقش آن در امور کیفری اسلام

بررسی فقهی جرم سیاسی بغی و نقش توبه در تخفیف مجازات آن

معاونت در جرم

مطالعه ی تطبیقی اصول تفسیر قرارداد

اجتماع اسباب در قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲

آثار تغییر جنسیت در جرائم و مجازات ها

عناوین مشابه

بررسی آرا و اندیشه های جمعیتی امام خمینی (س) و مقام معظم رهبری

آسیب شناسی مدیریت با الهام از اندیشه امام خمینی (س) و مقام معظم رهبری

صلح عادلانه جهانی در گفتمان انقلاب اسلامی؛ با تاکید بر قانون اساسی و اندیشه های امام خمینی (س) و مقام معظم رهبری (مد ظله العالی)

بررسی شاخصه های عمومی و اختصاصی تمدن اسلامی با انقلاب اسلامی از منظر قرآن کریم، در اندیشه امام خمینی (س) و مقام معظم رهبری (مد ظله العالی)

بازخوانی گفتمان تقریب در اندیشه سیاسی امام خمینی (س) و مقام معظم رهبری

خودی و غیرخودی؛ در مکتب امنیتی جمهوری اسلامی ایران؛ با تاکید بر اندیشه امام خمینی (س) و مقام معظم رهبری (مد ظله العالی)

آسیب شناسی عزاداری عاشورا در کلام حضرت امام خمینی (س)، شهید مطهری (ره) و مقام معظم رهبری با تکنیک کیفی تحلیل مضمون

انقلاب اسلامی و قدرت منطق در حوزه روابط بین الملل با تأکید بر نظرات امام خمینی (س) و مقام معظم رهبری

سبک زندگی اسلامی از منظر امام خمینی (س) و مقام معظم رهبری (مد ظله العالی)

ساخت و اعتباریابی پرسشنامه تربیت فرهنگی بر اساس دیدگاه امام خمینی (س) و مقام معظم رهبری (مد ظله العالی)

 رابطه آزادی و انتقاد سیاسی در حکومت اسلامی

با تأکید بر اندیشه امام خمینی (س) و مقام معظم رهبری

انتهای پیام /*