در منظر امام خمینی نفس مطمئنه یعنی نفسی که هیچ خواهشی ندارد

در اسفندماه سال ۵۹ که مجلس شکل گرفت، نمایندگان مجلس به محضر امام رسیدند. امام در آن ملاقات این آیه شریفه سوره فجر را منتشر کردند. بیان امام، یکی از بهترین بیان هایی است که راجع به این آیه بیان شده است. امام می گوید نفس مطمئنه یعنی نفسی که هیچ خواهشی ندارد. یعنی اینطور نیست که فرد به هرکجا برسد بگوید کم است. تمام عالم را هم که یک لقمه کنند و به او بدهند خواهش غیر از این است. این فرد در تکاپو است و بیشتر و بیشتر را می خواهد. نفس انسان وقتی به اطمینان می رسد که مطمئن می شود که به کمال مطلق برسد و کمال مطلق وقتی است که او باشد و غیر او در کار نباشد.

کد : 185318 | تاریخ : 30/03/1401

پرتال امام خمینی(س): یادداشت ۴۴۵ / محمد سروش محلاتی*

انسان تا وقتی که نفسش برای خودش هست و احساس می کند که خودش صاحب اختیار خودش هست به نفس مطمئنه نمی رسد. اول نفست را به خدا بفروش. کسی که نفس را واگذار کرد، دغدغه نفس را از دست داده و به آرامش خاطر می رسد.

تصور بسیاری این است که انسان در حرکتی که در یک امتداد قرار دارد، به سوی حق تعالی در حال حرکت است. گمان می شود این حرکت به صورت یک خط مستقیم از نقطه الف به نقطه باء و از مبداء به مقصد می رسد و در این حرکت بخشی از مسافت مربوط به عالم قبل از دنیا و بخشی از آن مربوط به دنیا و بخش دیگر مربوط به پس از مرگ است.

از آیات الهی برداشت می شود که این سیر به صورت خط مستقیم نیست. بر اساس قرآن، حرکت از نقطه الف به باء و سپس از نقطه باء برگشت به نقطه الف است. یعنی انسان از نقطه ای حرکت می کند و سپس به همان نقطه بر می گردد. کلمه رجوع و بازگشت که در قرآن فراوان تکرار شده ماهیت و جهت گیری این حرکت را مشخص و نشان می دهد. مسیر زندگی یک رفت و برگشت است و این رفت با پایان زندگی دنیا پایان می یابد و امتداد ندارد. تعبیر رجوع با مشتقات مختلف آن در قرآن فراوان است؛ مثلا در آیه یازدهم سوره روم آمده است: الله یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ. در آیه پنجاه و هفتم سوره عنکبوت آمده است: « کل نَفْسٍ ذَائِقَهُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَیْنَا تُرْجَعُونَ». در آیه ۲۸۱ سوره بقره آمده است:« وَ اتَّقُوا یَوْماً تُرْجَعُونَ فِیهِ إِلَی اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّی کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ .». پس سمت و سوی حرکت بر اساس این آیات کاملا واضح است. اما چگونه این رجوع اتفاق می افتد؟ مگر می شود این جنینی که به کمال رسیده بار دیگر برگردد؟

ما در عالم طبیعت زندگی می کنیم و با این رجوع از عالم طبیعت به عالمی که فراتر از این عالم است و به این عالم احاطه دارد برمی گردیم. از آنجا به زندگی در عالم طبیعت آمدیم و سپس زندگی در این عالم را رها کرده و به آن عالم قدس و پاکی بر می گردیم. اما این برگشت در همه انسان ها یکسان نیست. همه باید عالم دنیا را رها کنند اما نوع برگشت و نحوه برگشت و اینکه فرد چگونه برمی گردد کاملا متفاوت است.

در سوره مبارک فجر خطاب به برخی از انسان ها آمده است: « یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ ارْجِعِی إِلی رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی». خطاب های قرآن متفاوت است. گاهی خطاب ها برای همه انسان ها و گاهی برای اهل ایمان و گاهی برای شخص پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است. غیر از این خطاب های شناخته شده، یک خطاب استثنائی داریم که خطاب به فرد است و آن فرد شخص پیامبر نیست. خطاب سوره فجر همین خطاب است. در اینجا خطاب به نفس مطمئنه است. بقیه خطاب ها در قرآن کریم معمولا مشتمل بر یک حکم و خطاب به مومنین است که باید وظیفه ای را انجام دهند، اما این خطاب تکلیفی را برای نفس مطمئنه مشخص نمی کند و جنبه تکوینی دارد. با این خطاب انسان مومن که دارای نفس مطمئنه است از زندگی در عالم طبیعت خارج شده و به یک عالم دیگری که برای ما شناخته شده نیست وارد می شود.

در روایتی که برقی در محاسن به نقل از امام صادق علیه السلام آورده آمده است که ملک الموت از انسانها قبض روح می کند، ولی « أمّا المؤمنُ فما یُحِسُّ بخُروجِها»؛ یعنی انسان های با ایمان اصلا احساس جدا شدن جان از بدن را ندارد. استشهاد امام به آیه سوره فجر است. این ندا وقتی که از آن سمت اتفاق می افتد، جان مشتاق به حرکت درآمده و از عالم طبیعت به راحتی کوچ می کند؛ مانند پرنده محدود شده در قفسی که با باز شدن در، پرواز می کند. اینجا خدا از بنده و بنده از خدا خشنود است. همه رجوع دارند اما این رجوع اختصاصی برای کسی است که نفس مطمئنه داشته باشد.

در اسفندماه سال ۵۹ که مجلس شکل گرفت، نمایندگان مجلس به محضر امام رسیدند. امام در آن ملاقات این آیه شریفه سوره فجر را منتشر کردند. بیان امام، یکی از بهترین بیان هایی است که راجع به این آیه بیان شده است. امام می گوید نفس مطمئنه یعنی نفسی که هیچ خواهشی ندارد. یعنی اینطور نیست که فرد به هرکجا برسد بگوید کم است. تمام عالم را هم که یک لقمه کنند و به او بدهند خواهشش غیر از این است. این فرد در تکاپو است و بیشتر و بیشتر را می خواهد. نفس انسان وقتی به اطمینان می رسد که مطمئن می شود که به کمال مطلق برسد و کمال مطلق وقتی است که او باشد و غیر او در کار نباشد. توجه به عالم غیر و عالم ماده نداشته باشد. آن وقت این نفس مورد خطاب واقع می شود که ای نفس مطئمنه ارجعی.

منزلت واقعی که برای شهید وجود دارد همین است. در روایات آمده که سوره والفجر را در نماز صبح بخوانید که این سوره، سوره امام حسین و اصحاب امام حسین علیهم السلام است. همین قمست و همین آیه این سوره با امام رابطه دارد. اینها همان کسانی هستند که صاحب نفس مطمئنه هستند. فریبکارانه است که انسان در حرص و ولع برای پست و مقام باشد، اما خود را دارای نفس مطمئنه جا بزند. این حقیقت، برای شهداء که همه چیز را در راه خدا داده اند صدق می کند. آنها نشان داده اند که هیچ تعلقی ندارند.

شهید مطهری از آرامشی که در نفس تحقق پیدا می کند، به آزادی تعبیر می کند. تعلقات که قیچی شود، انسان آزاد شده و انسان آزاد است که به این مقامات می رسد. کسی که به چنین مقامی رسید، بر اساس فرموده امام صادق علیه السلام، چشم باز کرده و خود را در عالمی دیگر می بیند.

البته خطاب «یا ایتها النفس المطمئنه» یک مرتبه نمی آید و فرد باید از قبل برای دریافت آن تمرین داشته باشد. مرحوم علامه مجلسی در «عین الحیات» وقتی مساله نماز و واژه «حی» در اذان را مطرح می کند، می فرماید فکر نکنید انسان مومن موقع نماز چنین دریافتی دارد، بلکه دائما این دعوت را برای اتصال با حق تعالی دریافت می کند و ذکر و ورد او این است که یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی. مومن خود را در معرض این پیام قرار می دهد. کسی که می خواهد به سفر مهمی برود برای این سفر در ذهن خود روزشمار دارد و دائم روزها را می شمارد که چند روز تا پایان سفر مانده است. ارجعی در ذهن انسان مومن تکرار دارد، تا این فرد در دنیا ریشه پیدا نکند. فرد مومن به خود «ارجعی» می گوید تا زمانی که آخرین پیام از پروردگار برسد.

شیخ بهایی در کشکول خود می گوید برخی از اصحاب معرفت شنیدند که قاری قرآنی این آیه را با صدای خوش خویش تکرار می کند. این شخص عارف به خودش خطاب کرد که چرا نشسته ای؟ به قاری گفت تکرار کن. شیخ می گوید این خطاب ارجعی باعث شد این فرد دارای نفس متسعد، با همین آیه جان داد.

علماء و اهل معرفت چگونه بودند ؟ وقتی که واژه علماء را به کار می برم، از خودم و از لباس خودم و از شما مردم شرمنده هستم. در گذشته از واژه عالم، چه شخصیتها و بزرگانی به ذهن انسان خطور می کرد؟ حضرت علی علیه السلام از آن افراد به عالم ربانی تعبیر می کردند که حتی نگاه به در خانه عالمان ربانی هم عبادت بود و اجر داشت. ولی ما این منزل را امروزه تنزل دادیم و امروزه باید در قصه ها بخوانیم که بزرگی مانند شیخ علی محمدبروجردی چه کسی بوده و از چه زهد و صفای باطنی برخوردار بوده است. واقعیتها کم کم دارد به شکل افسانه در می آید.

ملا علی نوری می گوید برای اینکه بفهمیم نفس مطمئنه چیست دو آیه را باید در کنار هم قرار دهیم تا یکی دیگری را تفسیر کند. آیه اول، آیه ۱۱۱ سوره توبه است که در آن خداوند می فرماید: إِنَّ اللَّهَ اشتَریٰ مِنَ المُؤمِنینَ أَنفُسَهُم وَأَموالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّهَ. آیه دوم نیز همین آیه سوره فجر است. انسان تا وقتی که نفسش برای خودش هست و احساس می کند که خودش صاحب اختیار خودش هست به نفس مطمئنه نمی رسد. اول نفست را به خدا بفروش. کسی که نفس را واگذار کرد، دغدغه نفس را از دست داده و به آرامش خاطر می رسد.

همه انسانها به سوی خدا رجوع می کنند. اما بین اینکه انسان به کدام یک از اسماء الهی برگردد فرق است. انسانی ممکن است به اسم شدید العقاب برگردد و ممکن است فردی به خداوند منتقم برگردد و فردی ممکن است به خود خدا برگردد و اسامی نیز برای او واسطه نیستند. روی سنگ قبر علامه به عربی نوشته است که او به جنت ذات رسیده است.  امام خمینی می گوید برخی بنده صالح هستند، برخی عبادالله هستند اما اینجا از عبادالله و عباد الصالحین حرف نمی زند. از «عبادی» سخن می گوید. یعنی اینها فقط به من نسبت دارند. اگر کسی به این مرحله رسیده نتیجه آن «فدخلی جنتی» است. جنتی نیز از نظر امام غیر از جنات تجری من تحت الانهار است. آن باغ و بهشت برای مومنان است. بین جنات با الجنه و جنتی فرق است.

*فقیه و پژوهشگر دینی؛ مراسم یادبود «شهید دکتر غلامعلی معتمدی و فرزندش دکتر امیر معتمدی»

انتهای پیام /*