باهنر با بیان اینکه امام (ره) در دو سال پایانی عمر با برکتشان سه تا کار خیلی مهم انجام دادند که معتقدم اگر یکی از این سه کار انجام نمیشد، اصلا معلوم نبود انقلاب چه سرنوشتی پیدا میکرد، گفت: یکی از این اقدامات عزل آقای منتظری بود. کار دومی که ایشان کردند، پذیرش قطعنامه بود که این از شجاعت امام بود. یعنی امام که تا دو ماه قبل میگفت جنگ جنگ تا رفع فتنه در جهان و اصلاً این شعار امام بود که جنگ را تا آنجایی ادامه میدهیم که دیگر فتنهای در جهان باقی نماند، یکباره حرفشان را عوض کردند. بعداً هم معلوم شد که ماجرا چه بوده. آقای هاشمی در خاطراتش گفت که من رفتم خدمت امام و گریه کردم که بالاخره یا باید جنگ ادامه پیدا کند یا انقلاب بماند و اگر جنگ ادامه پیدا کند، معلوم نیست که چه میشود. اینطور بود که بالاخره قطعنامه پذیرفته شد.
وی افزود: کار سوم هم، اصلاح قانون اساسی بود. قبلا در قانون اساسی آمده بود که ولی فقیه باید مرجعیت تام داشته باشه یا شورای رهبری مطرح بود؛ که اینها را اصلاح کردند و شد رهبری که باید مجتهد جامعالشرایط باشد و موارد دیگر. این سه تا کار را که حضرت امام انجام دادند، واقعاً هر کدام سونوشتساز بود.
امام رقابت سیاسی در درون نظام را کاملاً به رسمیت شناخت
این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با اشاره به نگاه امام روحالله به جناحهای مختلف سیاسی خاطرنشان کرد: اواخر مجلس دوم، مجمع روحانیون از جامعه روحانیت جدا شد و اختلافات بالا گرفت. خب اینهایی که جدا شده بودند، شعار اسلام آمریکایی را چسباندند به راستیها؛ بعدها حضرت امام (ره) در یک بیانهای فرمودند من به طلاب نصیحت میکنم پناه ببرند به جامعه مدرسین؛ والا دچار اسلام آمریکایی خواهند شد. یعنی امام جهت این اسلام آمریکایی را برگرداند. شاید امام برای دلجویی از جامعه مدرسین و روحانیت این حرف را زد.
وی ادامه داد: اما این نکته مهم بود که وقتی مجمع روحانیون جدا شد، آقای ناطق نوری و محتشمیپور با هم کل کل کردند و نامهای به امام نوشتند و امام در جواب نامهای نوشتند که اگر شما بیاورید تحت این مصاحبه خیلی نامه جالبی است و مشهور شد به «منشور برادری». امام فرمودند آقای ناطق نوری و آقای محتشمیپور! من میدانم شما اختلاف نظر دارید و این اختلاف نظرتان خوب و مبارک است. هر دوی شما بچههای انقلاب هستید و من هر دوی شما را را قبول دارم.
باهنر گفت: منشور برادری، یعنی امام رقابت سیاسی در درون نظام را کاملاً به رسمیت شناخت و تعریف و قبول کرد. برخلاف نظر بعضی از دوستان ما که الان دارند اشتباه میکنند و فکر میکنند در کشور نباید رقابت سیاسی باشد.
امام از اصول اعتقادیشان ذرهای کوتاه نمیآمدند
وی گفت: امام (ره) در این مسئله، از اصولی که اعتقاد داشتند، ذرهای کوتاه نمیآمدند. مثلاً در اعلام ارتداد سلمان رشدی، یک عده در دولت بحث کردند که این خلاف منافع سیاست خارجی است. امام (ره) فرموده بودند اصلاً مقامات رسمی روی این مسئله موضع نگیرند. اگر هم در خارج از کشور چیزی گفتند، بگویند آن طلبه گفته است. جمهوری اسلامی لازم نیست موضع بگیرد که سلمان رشدی قتل واجب است.
آقای محمدرضا باهنر از حسینیه جماران چه حسی گرفتند؟ اولین خاطرهای که بعد از حضور در حسینیه در ذهنتان مرور شد، چه بود؟
باهنر: خاطرات زیادی است. ما اینجا محضر حضرت امام (ره) رسیدیم و دست ایشان را بوسیدیم. من برای اولین بار که حضرت امام (ره) را از نزدیک زیارت ردم و توانستم با ایشان صحبت کنم، فاجعه ۸ شهریور و شهادت شهید باهنر و شهید رجایی بود.
به محضر ایشان شرفیاف شدیم و ایشان هم دلداری دادند و هم اجازه دادند با ایشان عکس بگیریم. در مراسمهای عمومی هم گاهی شرکت میکردیم. من هم در اوان انقلاب و هم بعد از پیروزی انقلاب ساکن تهران نبودم و گاهی به تهران سر میزدیم. تقریبا تا سال ۶۳ – ۶۴ کرمان بودم. همزمان با مجلس دوم در تهران ساکن شدم. متأسفانه شرفیابی نزدیک و دو نفره محضر حضرت امام (ره) نداشتم.
آخرین باری که قبل از رحلت امام (ره) به حسینیه جماران آمدید، خاطرتان هست که چه زمانی بود؟
باهنر: نه خاطرم نیست. ولی بعد از رحلت ایشان بارها و بارها به اینجا آمدهایم. در سالگشت مرحوم هاشمی رفسنجانی در سال گذشته اینجا برگزار شد که دوستان را دیدیم و صحبت مختصری هم کردیم و یاد و خاطره حضرت امام (ره) و حسینیه ساده ایشان برایمان تجدید شد.
به اذعان بسیاری از افراد سیاسی کشور شما یکی از سرد و گرم کشیدههای فضای سیاسی جمهوری اسلامی هستید. آقای باهنر در توصیف سیاستورزی حضرت امام (ره) به عنوان یک چهره شاخص سیاسی، چه شاخصهها، خط قرمزها و اولویتهایی را مبتنی بر اندیشه امام (ره) برای خودش تعیین کرده است؟
باهنر: این قدری سخت است و باورم هم نمیآید که بتوانم مدعی باشم قدم جای قدم امام (ره) گذاشته باشم و برخی از صفاتی را ایشان داشتهاند، حتی در حد بسیار اندک مدعی باشم که در خودم پرورش دادهام. نمیخواهم تواضع کنم.
حضرت امام (ره) در آن بخشهایی که ما دیدیم و شناختیم که البته این شناخت ما از روحیات و سکنات و رفتار ایشان خیلی هم محدود است؛ اما بخشی که شناختیم به قدری رفیع است که می تواند برای هر انسان مسلمان شیعه انقلابی یک چشم انداز و راهنما باشد که به آن سمت حرکت کند. اصولا انسان آفریده شده که عبد خدا باشد. انسان تصور میکند که امام به معنای واقعی کلمه عبد خدا بود.
اینکه ایشان می فرماید «عالم محضر خداست؛ در محضر خدا معصیت نکنید» و وقتی انسان در رفتار و سکنان حضرت امام دقت میشد می دیدیم که با همه وجودش، به این جملات ایمان داشت و هرلحظه خودش را در محضر خداوند میدید و تلاشش این بود که خطا و معصیت و حتی ترک اولا نکند. خب چنین روح ارتقا یافته ای
سال ۴۲ مأموران ساواک حضرت امام را دستگیر کردند و به تهران منتقل کردند و معلوم هم نبود که سرنوشت امام چه خواهد شد؛ از اعدام تصورمیشد تا تبعید تا زندان ابد. همه این مسائل احتمالش وجود داشت. مأموران ساواک از امام پرسیده بودند که آقای فلانی چه حسی داری؟ گفته بود هیچ؛ من دارم به وظیفهام عمل میکنم. بعد همین امام ۱۵ سال بعد سوار هواپیمای ایرفرانس شد، به عنوان رهبر یک انقلاب پیروز و شگرف و بی نظیر در تاریخ معاصر؛ باز هم خبرنگار از ایشان سؤال کرد که چه حسی دارید؟ گفت هیچ. واقعا این دو حالت برای حضرت امام (ره) علیسویه بود. انسان میتواند قدری حس کند که عبد خدا بودن، چه اندازه انسان را آزاد و راحت میکند. اینجاست که انسان میتواند ان تنصروالله ینصرکم را اینجا میتواند به عینه ببیند که اگر کسی برای یاری دین و خلق خدا همت کرد، آن موقع خداوند دست او را میگیرد و بالا میبرد.
حضرت امام از این درسها در زندگی بسیار داشتند. ایشان متوقف هم نمیشدند. ما توصیهای داریم که میگوید «کُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ» یعنی مردم را دعوت کنید به نیکیها بدون اینکه از زبانتان استفاده کنید. یعنی با عمل و رفتارتان. حقیقتا امام (ره) مصداق بارز این توصیه معصومین بود که مردم را دعوت میکرد بدون اینکه با مردم صحبت کند. بلکه با عمل و رفتارش مردم را به خیر دعوت میکرد.
حضرت امام (ره) در سال ۶۸ که رحلت کردند، خلف صالح ایشان نیز در همین مسیر گام برداشتند. و با فراز و نشیبهایی که جمهوری اسلامی با آن روبرو بود، همه را به همین مسیر و عرصه دعوت کردند. در این ۴۳ ـ ۴۴ سال به عنوان یک آدم کارکشته در این فضا فکر میکنید بازیگران سیاسی کشور چه اندازه توانستند کسی باشند که رهبران جمهوری اسلامی روی آن تأکید داشتند؟
باهنر: من میخواهم پاسخ سوال شما را بیان یکی دوتا خاطره بدهم. جملهای از حضرت امام (ره) داریم که فرمودند «اگر به من خدمتگزار بگویید بهتر از آن است که رهبر بگویید». باید در این غور کنیم تا بفهمیم حضرت امام چه میگوید.
شهید رجایی (رضوانالله تعالی علیه) وقتی به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد، صحبتی دارد با این مضمون که من هر وقت پشت میز کارم می نشینم و یا میخواهم از موضع ریاست جمهوری اقدام یا ترک فعلی داشته باشم روز قیامت در برابر چشمم مجسم میشود که من یک طرف ایستاده ام و یازده میلیون مطالبهگر طرف دیگر ایستادهاند و خداوند عادل باید بین ما قضاوت کند. که آیا من حق این مردم را ادا کردم؟. آیا به اعتمادی که این مردم به من کردند پاسخ درخور دادم یا خیر؟ و میگفت واقعا بدنم میلزرد و مرتب به خداوند پناه میبرم که در روز یومالحساب شرمنده این ملت نباشم.
خاطره دیگری از شهید باهنر بگویم. زمانی که شهید رجایی نخست وزیر بود ایشان را به عنوان وزیر آموزش و پرورش به مجلس اول معرفی کرد و از مجلس هم رأی اعتماد گرفت. به محض انتخاب، خبرنگاری از ایشان پرسید حس شما چیست؟ تا دو ساعت قبل وزیر نبودی، اما الان وزیر شدهای. ایشان هم جمله بسیار پرمعنایی گفت. گفت من تا قبل از این رأی اعتماد، ۴ فرزند داشتم از امروز به بعد ۱۱ میلیون فرزند دارم و باید پاسخگوی این بچهها باشم و اولیاءشان که به من اعتماد کردند و این بچهها را در بهترین سن زندگی به من و وزارتخانه من سپردهاند. من باید کاری برای آنها انجام دهم که اولا برای بچههای خودم میکنم و بتوانم پاسخگو باشم.
من این خاطرات را گفتم تا به این جمعبندی برسیم که اگر ما مسئولان کشور، نمیگویم همه این حس را داشته باشیم، ولی واقعا یک صدم این حس را داشته باشیم (نمیخواهم به کسی هم توهین کنم). وقتی چند میلیون رأی میگیریم تصور نکنیم که رئیس و ارباب مردم شدهایم. خاطرمان باشد که امام (ره) گفتند ما خدمتگزار مردم شدهایم. قبل از انتخابات مجلس یازدهم، حضرت آقا در یکی از بیاناتشان یک جمله خیلی تکان دهندهای داشتند. ایشان فرمودند مسئولیت گرفتن در جمهوری اسلامی وبال گردن است ـ مضمون صحبت را بیان میکنم ـ هر کس میتواند باید فرار کند مگر اینکه تکلیف شرعی شود و برای او متعین شود؛ در این صورت باید بر او واجب است که مسئولیت را بپذیرد. من تعجب میکنم که این همه آدم هول و ولا دارند که به مجلس بیایند، وزیر و مسئول شوند. اگر به این حس برسیم که مسئولیت گرفتن در جمهوری اسلامی وبال است؛ اگر کمرت، اگر قدرتت، توان، علم، تخصص، تعهد و تعبدت توانمندی پذیرش این مسئولیت را ندارد باید جا خالی بدهی.
از شهید چمران سؤال کردند که برای پذیرش مسئولیتها تعهد مهمتر است یا تخصص؟ ـ باز اینها را به مضمون میگویم؛ واژهها خاطرم نیست ـ شهید چمران گفتند کسی که متعهد باشد، اگر کاری را بلد نباشد اصلا نمیپذیرد. این اصلا معنا ندارد که بگوییم کسی متعهد هست اما تخصص این کار را ندارد ولی این کار را پذیرفته است این از همان اول نشان میدهد که این آقا تعهد ندارد. اگر کسی تخصص انجام کاری را ندارد و آن را بپذیر متعهد نیست به انقلاب، به اسلام و به مردم. این فضای لاهوتی و ملکوتی را خواستم ترسیم کنم که شما امثال من باهنر و دیگران را با این شاخص بسنجید. آنوقت است که وای بر ما...
شما از مجلس دوم نماینده مجلس شدید؟
باهنر: بله.
از کرمان رأی آوردید.
باهنر: بله از بافت کرمان
بعد از شهادت شهید باهنر عزیز، با امام (ره) دیدار داشتید. در مواجهه سیاسی شما با امام (ره) و نوع تصمیمگیریهای ایشان، کجا بود که شاید قدری جا هم خورده باشید؟
باهنر: یک رسمی بود که حضرت امام (ره) در آغاز مجلس، معمولاً پیام میدادند.
دیدار نبوده...
باهنر: دیدار نه؛ یادم نمیآید... پیام میدادند و توصیههایی را میفرمودند که ما از نظرات ایشان استفاده میکردیم.
مجلس دوم که نه، اما مجلس سوم یک مجلس بسیار پرحادثهای بود؛ یعنی هم به اصطلاح قطعنامه پذیرفته شد؛ هم حضرت امام رحلت کردند و آن ثلمه عظیمی که به انقلاب و اسلام وارد شد؛ از طرفی اصلاح قانون اساسی را داشتیم و اینکه دوره نخست وزیری و اینها تمام شد و به تبع آن انتخاب مقام معظم رهبری به موقعیت ولایت فقیه. این اتفاقات پشت سرهم در آن زمان رخ داد.
باز من اینجا چارهای ندارم که قدری ریا بکنم؛ ورود به مجلس دوم برای من قدری غیرمترقبه بود. بعد از جریان ۸ شهریور و ۷ تیر و آن حوادث عظیم، ما میخواستیم در تهران برای برگزاری کنگره حزب جمهوری اسلامی جمع شویم. من آن موقع در کرمان بودم. وقتی به این فکر کردم که بقیه سیف انقلاب میخواهند در کنگره حزب جمع بشوند؛ اگر یک دفعه بمبی منفجر شود، دیگر چیزی نمیماند. بدنم لرزید.
سراسیمه زن و بچه را ول کردم و گفتم من به تهران میروم. دعوت هم نشده بودم. وقتی رسیدم تهران بلافاصله به حزب رفتم و خب خیلی هم شناخته شده نبودم. آنجا گفتم من آمدهام برای کنگره. خیلی هم کاربلد نیستم برای امنیت و اینها ولی آمدم هرچه که به عقلم میسد اینجا انجام دهم و کمک کنم. کنگره هم اتفاقاً در همین اردوگاه شهید باهنر بود. قبلش قرار بود در جماران برگزار شود. خدا رحمت کند آقای سرحدیزاده و آقای حائریزاده را. بنده به همراه اینها شدیم مسئول ستاد برگزارکننده کنگره. آقای جاسبی هم به اصطلاح قائم مقام دبیرکل بود و خود دبیرکل هم آقای آیتالله خامنهای بودند. به این صورت در تهران ماندگار شدیم.
بعد از آن، از کرمان آمدند و گفتند که بیا کاندیدای انتخابات بشو؛ وقتی این را گفتند، واقعاً بغض گلویم را گرفت؛ گفتم مملکت اینقدر بیآدم و بیشخصیت مانده که حالا من، یک جوان ۲۷ ساله بروم نماینده مجلس بشوم؟ من کجا و مجلس کجا؟ بالاخره ما را قانع کردند که فعلاً ما غیر از تو کسی را نداریم و باید بیایی و به گردنمان افتاد.
من موقعی که آمدم به مجلس شاید تا یکسال فقط مینشستم و گوش میدادم که چیزی یاد بگیرم. نه اظهارنظری میکردم و نه موضعی میگرفتم؛ مثل یک دانشآموز ساعی و درسخوان نشسته بودم که کار یاد بگیرم. تا اینکه به دوره دوم ریاست جمهوری حضرت آقا رسید و روز تحلیف؛ و ایشان مجبور شد دوباره آقای مهندس موسوی را به عنوان نخست وزیر معرفی کند. روز تحلیف، من یک سخنرانی کردم که اولین نطق مجلس من بود که خیلی هم در کشور سروصدا کرد.
از قاطعیت امام (ره) و مدیریتهای امام میتوانید مثال بزنید؟
باهنر: امام واقعاً در دو سال پایانی عمر با برکتشان سه تا کار خیلی مهم انجام دادند که من هنوز هم معتقد هستم اگر یکی از این سه کار انجام نمیشد، اصلا معلوم نبود انقلاب چه سرونوشتی پیدا میکرد. و ممکلت به شدت به هم میریخت. یکی اینکه آقای منتظری را عزل کردند. زمانی که امام (ره) آقای منتظری را عزل کرد. زمانی که او را عزل کرد شاید حتی یکی از نزدیکان امام هم به این کار راضی نبود. کار دومی که ایشان کردند، پذیرش قطعنامه بود. این شجاعت امام بود. یعنی امام که تا دو ماه قبل میگفت جنگ جنگ تا رفع فتنه در جهان و اصلاً این شعار امام بود که جنگ را تا آنجایی ادامه میدهیم که دیگر فتنهای در جهان باقی نماند، یک عده از سپاه رفتند خدمت ایشان و گفتند که وضع جنگ اینگونه است و خوب هم نبود؛ که امام (ره) نامه نوشتند که من جام زهر را نوشیدم... آن نامه اولین بار در مجلس توسط آقاسید احمد خوانده شد. یعنی قبل از آن به رسانهها نداده بودند.
نگاه امام (ره) به جناحهای مختلف سیاسی چطور بود؟
باهنر: این هم نکته خوبی است. در پایان مجلس دوم، جناحهای سیاسی آن موقع، یکی حزب جمهوری اسلامی بود، یکی جامعه مدرسین و دیگری هم جامعه روحانیت مبارز تهران. تعدادی احزاب دیگر هم بودند مانند خانه فرهنگیان، خانه کارگر و تحکیم وحدت بود. اینها یک عدهشان به حساب چپی بودند و یک عده شان راستی بودند. یک عده از جامعه روحانیت مبارز تهران جدا شدند تحت عنوان مجمع روحانیون مبارز؛ روحانیت مبارز تهران، خود آقای خامنهای بودند و آقای هاشمی که این اواخر هم دبیرکلشان مرحوم آیتالله مهدویکنی بود. اواخر مجلس دوم، مجمع روحانیون جدا شد و اختلافات بالا گرفت. خب اینهایی که جدا شده بودند، اسلام آمریکایی را چسباندند به راستیها؛ که بعدها حضرت امام (ره) در یک بیانهای فرمودند من به طلاب نصیحت میکنم پناه ببرند به جامعه مدرسین والا دچار اسلام آمریکایی خواهند شد. امام جهت این اسلام آمریکایی را برگرداند. اگر شما این را در بیانیه امام بگردید، میبینید و شاید امام برای اینکه دلجویی از جامعه مدرسین و روحانیت این حرف رو زد. مناسبتی بود که امام (ره) پیامی دادند و به طلاب توصیه کردند که شما برید به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بپیوندید والا دچار افرادی میشوید که دچار اسلام آمریکایی هستند. اما این نکته مهم بود. موقعی که مجمع روحانیون جدا شد، آقای ناطق نوری و محتشمیپور با هم کل کل کردند و نامهای به امام نوشتند و امام در جواب نامهای نوشتند که اگر شما بیاورید تحت این مصاحبه خیلی نامه جالبی است که مشهور شد به «منشور برادری». امام فرمودند بله من میدانم آقای ناطق نوری و آقای محتشمیپور! من میدانم شما اختلاف نظر دارید و این اختلاف نظرتان خوب و مبارک است. هر دوی شما بچههای انقلاب هستید و من هر دوی شما را را قبول دارم.
منشور برادری، یعنی امام رقابت سیاسی در درون نظام را کاملاً به رسمیت شناخت و تعریف و قبول کرد. برخلاف نظر بعضی از دوستان ما که الان دارند اشتباه میکنند و فکر میکنند در کشور نباید رقابت سیاسی باشد.
همان وصفی که آقا گفتند. دو بالی که نظام جمهوری اسلامی را جلو میبرد.
باهنر: این رقابت سیاسی، برکت و خیر است و باعث رقابت در مسابقه خیرات هست؛ نه اینکه خدایی ناکرده تبدیل بشود به یک رقابت تخریبی و خرابکننده.
خط قرمز امام (ره) چه بود؟ یعنی در مواجهه با مسائل سیاسی و بازیگران سیاسی چه واکنشی داشتند؟
باهنر: امام (ره) در این مسئله، به اصولی که اعتقاد داشتند، ذرهای کوتاه نمیآمدند. مثلاً در اعلام حکم اعدام سلمان رشدی، یک عده در دولت بحث کردند که این خلاف منافع سیاست خارجی ما هست و فلان. امام (ره) فرموده بودند اصلاً مقامات رسمی روی این مسئله موضع نگیرند. اگر هم در خارج از کشور چیزی گفتند، بگویند آن طلبه گفته است. جمهوری اسلامی لازم نیست موضع بگیرد که سلمان رشدی قتل واجب است. بگذریم که بعدها آقای صانعی در مجموعه ۱۵ خرداد جایزه تعین کردند. حتی من قدری تردید دارم که امام گفته باشند اسرائیل باید از بین برود. یک زمانی هم در شورای دفاع بحث شد که این، موضع نظام جمهوری اسلامی باشد یا نه؟ که حضرت امام (ره) فرمودند بگویید نه، آن طلبه گفته است. چون آن موقع میگفتند امام فرموده است صدور انقلاب و در بیرون از کشور، ایرانهراسی راه انداخته بودند که ایران با توپ و تانک و لشکرکشی میخواهد انقلاش را صادر کند. امام توضیح دادند که ما اگر میگوییم صدور انقلاب، منظور صدور فرهنگی، اعتقادی، صدور فکری است، نه صدور نظامی.
چون از اول انقلاب آمریکا و صهیونیستها و مخالفین یک ترفندی داشتند که ایرانهراسی را در دنیا تبلیغ میکردند و میخواستند همه را از ایران بترسانند. تا میانه سال ۸۰ ـ ۸۵ روی این مسئله مراقبت جدی داشتیم که ایران هراسی را نگذاریم در دنیا رشد کند و به اصطلاح آب میریختیم روی آتش و میگفتیم که طرفدار صلح و همزیستی مسالمتآمیز هستیم. حتی در چشمانداز بیست ساله، در سال ۸۴ تیم مجمع بحث کردند و آقا ابلاغی کردند که چهار فراز دارد. یکی از فرازهایش تعامل سازنده با همه کشورهای دنیا به استثنای رژیم صهیونیستی بود. یعنی هیچ کشور دیگری را استثنا نکردیم.
که مورد تأیید آقا هم قرار گرفت.
باهنر: اصلاً چشمانداز را آقا ابلاغ فرمودند. ما پیشنهاد کردیم به ایشان. چشمانداز جزو ابلاغیههای رسمی کشور است....
من چند تا از عبارتها و تیترهایی را خدمتتان میگویم و میخواهم از نگاه امام (ره) خیلی کوتاه در حد کلمه یه عبارتی، در موردشان بگویید؛ محرومین و مستضعفان یا همان پا برهنگان؟
باهنر: ارباب ملت
قدرت؟
باهنر: وسیله تقرب به خدا
حکومت اسلامی؟
باهنر: آرزوی همه شیعیان و پیامبران که به نتیجه برسد و این به نتیجه رسیده است.
مصلحت؟
باهنر: مصلحت اندیشی در عین حکم دین هست. بعضیها مصلحت را در مقابله با معارف اسلامی میدانند اما امام (ره) مصلحت را جزئی از اسلام میدانست و به همین دلیل مجمع تشخیص مصلحت نظام و عناوین ثانویه و عناوین اولیه مطرح کردند.
اخلاص؟
باهنر: در خصوص امام عرض کردم که «کونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ»؛ در اوج، بنده خدا بود و در خیلی از کارهایش نشان میداد که مخلص است.
منتقد و مخالف؟
باهنر: منتقد و مخالف اگر مرزها را رعایت میکرد، تحمل میکردند. در غیر این صورت امام یک سیلی به او میزد که هفت نسلش هم نمیتوانستند بلندش کنند.
باند بازی و فامیل بازی؟
باهنر: امام حتماً با این رفتارها مخالف بودند.
خدمت؟
باهنر: بزرگترین عبادتی که انسان میتواند انجام دهد.
مردمسالاری؟
باهنر: امام یک جمله گفته است و آن اینکه «میزان رأی ملت است».
برای مشاهده متن کامل مصاحبه اینجا کلیک کنید