پرتال امام خمینی(س): مصاحبه ۵۰/ حجت الاسلام والمسلمین مجید انصاری همزمان با چهل و چهارمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، مجموعه برنامه «حضور» با دعوت از چهرههای اثرگذار عرصه سیاست کشور در حسینیه جماران به واکاوی اندیشههای امام روحالله در حوزههای مختلف پرداخت. در برنامه دوم از این مجموعه، حجتالاسلام و المسلمین مجید انصاری درباره نقش جوانان و نگاه امام خمینی (ره) به جوانان سخن گفت.
مجید انصاری از عنفوان جوانی در انقلاب حضور داشته و نخستین تجربه نمایندگی مجلس خود را در ۲۶ سالگی با نمایندگی زرند در مجلس اول که تمامی بزرگان حضور داشتند، آغاز کرده و تا امروز مسئولیتهای مختلفی را تجربه کرده است. گزیده های مرتبط با موضوع امام خمینی(س) از این گفتگوی مفصل انتخاب شده که از نظر می گذرد:
امام خمینی(ره) در برخورد با جوانان مقدسمآبانه برخورد نمیکرد
این روزها بیشتر از هر زمان دیگر توجه و فهم این موضوع کلیدی برای کشور و آینده تاریخ کشور و همچنین جوانان عزیز اهمیت دارد. علت اصلی آن این است که شخص حضرت امام (ره) از ابتدای نوجوانی به دلیل شرایط خاص خانوادگی و نبوغ و استعداد ذاتی که خودشان داشتند، عنصر جوانی و معجزه این مقطع از سن یک انسان را کشف کرده بودند و لذا در ابتدا خودشان پا به پای حرکت در مسیر گذر عمر، از تمام ظرفیتها و امکانات این دوران استفاده کردند. ایشان به علت حسن مشرب و برخوردی که داشتند، جوان را میفهمیدند و مانند این مقدسمآبهایی که با جوانان در دو عالم جدا زندگی میکنند، نبودند.
با کمال تأسف باید بگویم ما جوانان را درک نکردیم. ما سالهاست با کجسلیقگی، محدودنگری، تحجرگرایی و انواع آسیبهایی که در بینش ما نسبت به مسائل اسلامی بوده، جوانان را به حال خودشان رها کردیم و فکر کردیم اینها از دین و خدا فاصله گرفتهاند و از دست رفتهاند.
ما اکتفا کردیم به یک اقلیت از کسانی که فرض کردیم حزبالهی و انقلابی هستند؛ یعنی همه انتظار ما بر این شده که همه جوانان یک کشور ۸۰ و چند میلیونی، باید به سلیقه و ذائقه یک اقلیت رفتار کنند. در حالی که جوانان دیگر خیلی چیزهای دیگر میخواستند. ما به نیاز روحی، عاطفی و نیاز تفریحی جوانان اصلاً توجه نکردیم و بیگانه شدیم. متأسفانه وضع ما در این زمینه خیلی خوب نیست. اما امام(ره) به این موضوع توجه داشتند و این مسئله موجب شد تا جوانان امام را ندیده، عاشق او شوند.
چه سطحی از هیجان میتوانست سختی حضور در جنگ را آسان کند؟!
قبل از پیروزی انقلاب در ایران، سینماها وضعیت خاص خودش را داشت و مراکز خاص فحشا و منکرات و موسیقیها و عیاشیها و مسافرتها همه نوعش بود. اتفاقاً آنچه که بیشتر تبلیغ رسمی رسانهای میشد، اینها بود. امام (ره) که دستگاه تبلیغاتی نداشتند. امام با اطلاعیه یا نوار کاست با جوانان ارتباط میگرفتند. حالا همین نوار کاست را که میگوییم، پر کردن و رساندنش به دست مردم یک پروسه پرخطر و طولانی بود ولی امام با زبان درست مسیری را در برابر جوانان باز کرده بودند که خودشان انتخاب کنند. البته اخلاص امام و جاذبه اسلام هم بود.
این جوانان افقهای بزرگتری را پیش روی خود میدیدند و به جای آنکه خود را ببینند، ایران و به جای سعادت شخصی خود، نجات کل ملت را میدیدند. به آزادی و آبادی و مستقل شدن کشور فکر میکردند و اینکه دست اجانب از کشور کوتاه شود و همه مردم با هم رشد کنند. اینها آرمانهایی بود که جوانان برای آن جان خود را فدا کردند.
هیجان جوانی ممکن است باشد ولی یک نفر هشت سال از اول تا آخر جنگ داوطلبانه در گرمای خوزستان شبها از نیش پشه خواب نداشته باشد و صدای غرش توپ و تانک را تحمل کند، همسرش را رها کرده یا تولد فرزندش را ندیده است. یکی دو تا هم نبوده. من هر وقت یادم میآید، در برابر این عظمتها احساس حقارت به تمام معنا میکنم. این چه شور جوانی است؟ آیا او احساس و شهوت نداشته؟ پدر و مادر و راحتی را دوست نداشته است؟
امام وقتی فتوا دادند که موسیقی مجاز است، از صدا و سیما هم اجرا میشد و خود امام (ره) هم گوش میدادند. برای مثال سرود آقای مطهری چون بدون ابزار بوده در حضور امام اجرا شد و ایشان راهگشایی کردند. اول انقلاب خیلیها میگفتند سینما را تعطیل کنید، برخورد زن و مرد است و صدای زن نامحرم شنیده میشود اما امام اعتنا نکردند و گفتند اگر هنر در خدمت مردم و پیشرفت جامعه باشد، چه اشکالی دارد. امام (ره) سلایق شخصی که به نام دین تحمیل میکردند را برنمیتافتند. امام بارها فرمودند اینکه ما میگوییم صدور انقلاب، نمیخواهیم جایی را فتح کنیم و لشکرکشی کنیم. امام میفرمود صدور انقلاب این است که ما جوری اداره کنیم که اگر کشورهای دیگر دیدند، بگویند عجب راه و رسم درستی بوده است که ایران را از یک وضعیت فلاکتبار در آوردهاند. خب وضعیت در دوران پهلوی واقعاً فلاکتبار بود.
نظر امام(ره) درباره افرادی که ایشان را قبول نداشتند
با مرحوم آیتالله موسوی اردبیلی صحبت میکردیم می گفت خدمت امام درباره کسی یا جریانی صحبت می کردیم، گفتیم آقا اینها را کنار بزنید؛ امام فرمودند چرا؟ استدلال کردیم که اینها شما را قبول ندارند. امام فرمودند که خب مرا قبول نداشته باشند، مگر من جزو اصول دین هستم؟ مگر مقام معظم رهبری چند سال پیش نفرمودند که من از کسانی که حتی نظام را و من را قبول ندارند خواهش میکنم که در انتخابات شرکت کنند. من سوالم این است که کسانی که نظام و آقا را قبول ندارند و ایشان میفرمایند اینها بیایند در انتخابات شرکت کنند، آیا اینها نباید کاندیدایی داشته باشند که به او رأی دهند؟
حال و هوای اولین حضور در جماران
جماران جایی است که تاریخ انقلاب اسلامی و کانون عشق یک نسل جوانِ آرمانی، نزدیک به ۹ سال در اینجا میتپید. اسم و فضای این حسینیه ساده جماران و شخصیتهای بزرگی که در اینجا بودند و در این جایگاه به ظاهر ساده اما بسیار الهامبخش حضور پیدا میکردند، به مثابه درخشش یک نور و امید تازه برای همه خاطرهانگیز است و برای من هم همینطور بود. جماران بعد از آمدن امام (ره) یک نام جهانی شد.
اولین دیدارم با امام
اولین دیدارم با امام در قم بود. در تهران اولین دیدارم با امام در همین حسینیه بود. من هر وقت که فرصت دیدار پیدا میکردم چه در ملاقاتهای عمومی یا بعضاً اگر توفیق ملاقات خصوصی پیدا میکردم، سعی میکردم حتماً در منزلِ پشتی که حضرت امام (ره) آنجا تشریف داشتند، برای دست بوسی میرفتم و بعد به داخل حسینیه میآمدیم و از محضر ایشان استفاده میکردیم.
یکی از نکاتی که زیاد درباره حضرت امام (ره) گفته میشود و خود ایشان هم به آن تأکید داشتند، بحث جوانان و اینکه فطرت پاک جوانها نسبت به افراد دیگر خیلی مهیاست تا بتوانند به کمک آن، در مسیر اصلاح جامعه و اسلام حرکت کنند. ایشان هم به معنای واقعی یک انقلاب در درون جوانها ایجاد کردند و بعد همان جوانها را در مسیر انقلاب آوردند. این چه راز و رمزی دارد؟ امام این کلید قفل دل جوانان را که خیلی هم آسان باز نمیشود، توسط یک مرجع عالیقدر جهان اسلام آن هم در فضایی که جوانان، مسیرهای زیاد داشتند که انتخاب کنند را چگونه به دست گرفت؟
این نکته مهمی است. این روزها بیشتر از هر زمان دیگر توجه و فهم این موضوع کلیدی برای کشور و آینده تاریخ کشور و همچنین جوانان عزیز اهمیت دارد. علت اصلی آن این است که شخص حضرت امام (ره) از ابتدای نوجوانی به دلیل شرایط خاص خانوادگی و نبوغ و استعداد ذاتی که خودشان داشتند، عنصر جوانی و معجزه این مقطع از سن یک انسان را کشف کرده بودند و لذا در ابتدا خودشان پا به پای حرکت در مسیر گذر عمر، از تمام ظرفیتها و امکانات این دوران استفاده کردند. ایشان به علت حسن مشرب و برخوردی که داشتند، جوان را میفهمیدند و مانند این مقدسمآبهایی که با جوانان در دو عالم جدا زندگی میکنند، نبودند.
در تمام خاطرات نوهها و اعضای خانواده ایشان هم هست که حتی در همین سنین آخر و در دوران رهبری، امام در خانه یک رفیق بسیار صمیمی و مهربان با فرزندان و نوهها بودند که با آنان بازی میکردند و با آنان همزبان بودند و اهل تحکم و تحمیل مسئلهای بر آنان نبودند.
در خاطرات نوههای امام هست که اصلا در داخل منزل احساس نمیکردند که با یک رهبر مواجه هستند؛ بلکه او را پدر بزرگی میدیدند که از او درخواست میکردند با آنها کارتون نگاه کند یا عکس بیندازند و بازیهای کودکانه داشته باشند و احساس میکنند با نزدیکترین فرد که او را دوست دارند و او هم آنها را دوست دارد، برخورد دارند.
این را از داماد ایشان مرحوم آقای دکتر بروجردی شنیدم که وقتی ایشان آمده بود خواستگاری صبیه امام، ایشان در خانه امام صورتشان را تیغ میزدند؛ میگوید من بارها و بارها خدمت امام رسیدم اما حتی یکبار امام نفرمود که چرا صورتت را تیغ میزنی؟.
این وضعیت شاید الان یک امر عادی باشد ولی ۷۰ سال پیش، اغلب علما اینطور بودند که اگر فردی را بدین صورت میدیدند از باب نهی از منکر تذکر میدادند. اتفاقاً ظاهراً یکبار هم به امام گفته بودند که شما چرا نهی از منکر نمیکنید و ایشان فرموده بودند که من منکری ندیدم. گفته بودند که چطور منکری ندیدید؛ این مغایر فتوای شماست. امام پاسخ داده بودند که شاید ایشان مقلد کسی است که تراشیدن ریش را حرام نمیداند. خلاصه امام اهل گیر دادن نبودند. ضمن اینکه در مسائلی مانند تربیت فرزند و تربیت جوانها جدی بودند اما امام انتقال مطلب را به شیوه مثبت و غیرمستقیم انجام میدادند و جوری القا میکردند که فرد احساس نکند دارد به او تحمیل و تحکم میشود. بعدها این مسئله، خود را در شیوه مدیریتی امام نشان میدهد و واقعاً از معجزات است. جوانان ما چون امام را ندیدهاند و فضا هم فضای دیگری است، از شنیدن اینها تعجب کنند.
با کمال تأسف باید بگویم ما جوانان را درک نکردیم. ما سالهاست با کجسلیقگی، محدودنگری، تحجرگرایی و انواع آسیبهایی که در بینش ما نسبت به مسائل اسلامی بوده، جوانان را به حال خودشان رها کردیم و فکر کردیم اینها از دین و خدا فاصله گرفتهاند و از دست رفتهاند.
امام (ره) وقتی که انقلاب را شروع کردند و در ۱۴ سالی که در تبعید به سر میبردند و بعد از بازگشت و پیروزی، به این موضوع توجه داشتند و این مسئله موجب شد تا جوانان امام را ندیده، عاشق او شوند. امام این نسل را تربیت کرد، با آنان زندگی کرد و آنان هم متقابلاً به امام عشق میورزیدند و نتیجه این شد که جنگ را همین جوانان اداره کردند، جهاد سازندگی را اینها ترتیب دادند و مدیران کشور عمدتاً همین جوانها بودند. امام به ایمان جوانان و به قدرت جوانی اعتماد میکردند.
امام (ره) چند نکته را درباره جوانان تأکید کردند؛ یکی اینکه جوانان قلبشان پاکتر از افراد مسن است. دنیاگرایی، دنیاطلبی و دنیازدگی آنان کمتر است و به خدا نزدیکتر هستند؛ برخلاف ذهنیاتی که امروز هست. جوان واقعاً با خدا عشق میکند. اما ما جوری خدا را تعریف میکنیم که ترسناک و سخت است و اگر بخواهیم با او صحبت کنیم حتما باید دعای جوشن کبیر بخوانیم.
امام که یک فیلسوف تمام عیار بودند و تمام معارف و احادیث اسلامی را هشتاد سال تدریس کرده بودند، کمتر سخنرانی از ایشان پیدا میکنید که ایشان با جوانان یا مردم عادی داشته باشند و یک روایت یا آیه را به عربی بخوانند. همه صحبت ایشان محتوای اسلام بود ولی به زبان مردم و جوانان صحبت میکردند.
اولین دیداری که با امام داشتم در کتابخانه مدرسه فیضیه قم بود که یک دیدار خصوصی داشتیم و بعدش به محوطه کتابخانه آمدیم؛ اتفاقاً عدهای از جوانان با لباس رزمی به دیدار امام آمده بودند. امام که صحبت کردند، اینها اجازه خواستند که چند حرکت رزمی انجام دهند؛ امام قبول کردند و گفتند انجام دهید. قشنگ نشستند و برنامه آنها را تماشا کردند و خیلی هم تشویقشان کردند و آنها هم خیلی خوشحال از کتابخانه بیرون آمدند. همینها وقتی مسئولیتها را به دست گرفتند احساس کردند امام به دین و پاکدستی و سختکوشی آنها اعتماد کرده است.
جوانان افقهای بزرگتری را پیش روی خود میدیدند
قبل از پیروزی انقلاب در ایران، سینماها وضعیت خاص خودش را داشت و مراکز خاص فحشا و منکرات و موسیقیها و عیاشیها و مسافرتها همه نوعش بود. اتفاقاً آنچه که بیشتر تبلیغ رسمی رسانهای میشد، اینها بود. امام (ره) که دستگاه تبلیغاتی نداشتند. امام با اطلاعیه یا نوار کاست با جوانان ارتباط میگرفتند. حالا همین نوار کاست را که میگوییم، پر کردن و رساندنش به دست مردم یک پروسه پرخطر و طولانی بود ولی امام با زبان درست مسیری را در برابر جوانان باز کرده بودند که خودشان انتخاب کنند. البته اخلاص امام و جاذبه اسلام هم بود.
این جوانان افقهای بزرگتری را پیش روی خود میدیدند و به جای آنکه خود را ببینند، ایران را و به جای سعادت شخصی خود، نجات کل ملت را میدیدند. برای آزادی و آبادی و مستقل شدن کشور، اینکه دست اجانب از کشور کوتاه شود و همه مردم با هم رشد کنند، تلاش میکردند. اینها آرمانهایی بود که جوانان برای آن جان خود را فدا کردند.
هیجان جوانی ممکن است باشد ولی طرف هشت سال از اول تا آخر جنگ، داوطلبانه در گرمای خوزستان شبها از نیش پشه خواب نداشته باشد و صدای غرش توپ و تانک را تحمل کند، همسرش را رها کرده یا تولد فرزندش را نبیند. یکی دو تا هم نبوده، مثلا طرف اول نامزدیاش بوده یا فردای عروسیاش بوده که به جبهه رفته است؛ یا سرمای غرب کشور را تحمل کرده است. من هر وقت یادم میآید، به تمام معنا در برابر این عظمتها احساس حقارت میکنم. این چه شور جوانی است؟ آیا او احساس و شهوت نداشته؟ پدر و مادر و راحتی را دوست نداشته است؟
امام وقتی فتوا دادند که موسیقی مجاز است، از صدا و سیما هم اجرا میشد و خود امام (ره) هم گوش میدادند. برای مثال سرود آقای مطهری چون بدون ابزار بوده در حضور امام اجرا شد و ایشان راهگشایی کردند. اول انقلاب خیلیها میگفتند سینما را تعطیل کنید، برخورد زن و مرد است و صدای زن نامحرم شنیده میشود اما امام اعتنا نکردند و گفتند اگر هنر در خدمت مردم و پیشرفت جامعه باشد، چه اشکالی دارد. امام (ره) سلایق شخصی که به نام دین تحمیل میکردند را برنمیتافتند.
متن کامل این گفتگو را اینجا بخوانید