جستاری در سیره سیاسی امام خمینی / بخش دوم

امام خمینی(س)، تز جدایی دین از سیاست را یک تز استعماری معرفی می کرد و در مناسبت های مختلف و تقریباً از ابتدای نهضت تا نگارش وصیت نامه، به ابطال، انکار و تحلیل این شعار استکباری ـ استعماری پرداخت.

کد : 47825 | تاریخ : 26/03/1392

4- ارجاع و استناد مستمر به سیره پیامبران و اهل بیت و تاریخ صدر اسلام

امام خمینی(س) برای پیشبرد انقلاب اسلامی به منبعی سهل‌الوصول و همگانی نیاز داشت تا بتوان امت اسلامی را به حرکت درآورد. ایشان که عمری در مباحث اسلامی حیات طیبه داشته و در سالهای متمادی، فراز و فرودها و جریانات سیاسی را از نزدیک مشاهده کرده بود به‌خوبی و به‌عیان می‌دید که اسلام ناب در پس تبلیغات، شبهات و باورهای غلط باقی مانده است و از آن، جز آدابی چند از عبادات و نظایر آن، مابقی به فراموشی سپرده شده و به‌ویژه جنبه سیاست دین، کاملاً مغفول مانده است.

به همین جهت برای احیای مفاهیم سیاسی دین و پاسخ به شبهاتی از این دست و نیز اتخاذ مواضع سیاسی، باید گام به گام و کلمه به کلمه به متون دینی و سیره انبیا و پیامبران و معصومین تأسی کند و خصوصاً حوادث تاریخی صدر اسلام را همواره در نظر آورده و به آن ارجاع دهد. این امر، اولاً: تصورات غلط را از اذهان دور می‌کرد؛ چرا که مردم، مؤمن، مذهبی و معتقد به سیره و روش اهل بیت بودند و ثانیاً: جنبه استدلالی و احتجاجی داشت که مورد پذیرش بود و همین نکته، امور را تسهیل می‌نمود؛ زیرا مردم، کم و بیش با تاریخ انبیا و حوادث صدر اسلام و زمان اهل بیت آشنا بودند. لذا تاریخ اسلام، منبع مفید و همگانی‌ای جهت هدایتگری سیاسی جامعه بود. در ادامه به برخی از این موارد اشاره می‌کنیم:

- یکی از موانع جدی بر سر راه نهضت امام خمینی، تز استعماری «جدایی دین از سیاست» بود. این تز به‌همراه این شبهه که «دخالت در سیاست، دون شأن روحانیت است» از مهمترین موانعی بود که سبب شده بود تا هرگونه اعتراضی ـ هر چند کوچک ـ نسبت به رژیم شاه، مخالف دینداری تلقی شود. امام، جهت بطلان این توهمات که به‌مرور، صورت تفکر به خود گرفته بود، هر چند به آیات و روایات استشهاد می‌کرد، اما این نحوه استدلالها، بیشتر، خواص و آشنایان با فقه و اجتهاد را خطاب قرار می‌داد. اما بدنه اجتماعی که نیازمند دلایل ساده‌تر و آسانتری هستند را راضی نمی‌کرد.

لذا امام خمینی به سراغ تاریخ صدر اسلام و حتی پیش از آن؛ یعنی تاریخ انبیا می‌رود. او بارها اشاره نموده است که اگر دین از سیاست جداست؛ چرا انبیا: با مخالفین خود مبارزه می‌کردند و در صدد تشکیل حکومت بودند. ایشان همچنین به تشکیل حکومت توسط پیامبر خاتم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و جنگ‌های امام حسن(ع) ارجاع می‌دهد (همان، ج2: 371؛ ج3: 348). با این پشتوانه تاریخی، امام، ورود روحانیت در سیاست را الزامی می‌دانست و به عمل اهل بیت: استناد می‌کرد و قبل از آن می‌فرمود: «حضرت امیر در رأس روحانیت و آقای روحانیون است» (همان، ج4: 20) تا اشکال نشود که روحانیت ربطی به اهل بیت ندارند و سپس ورود اهل بیت در سیاست را بارها متذکر می‌شد.

- امام برای فهم پیوند حکومت و سیاست به حادثه غدیر اشاره می‌کند و می‌فرماید: «علاوه بر همه انحرافات، همین انحراف است که ما باور کردیم که سیاست به ما چه ربط دارد. غدیر آمده است که بفهماند که سیاست به همه مربوط است. در هر عصری باید حکومت باشد با سیاست؛ منتها سیاست عادلانه که بتواند به واسط آن سیاست، اقامه صلاه کند، اقامه صوم کند، اقامه حج کند، ‌اقامه همه معارف کند» (همان، ج20: 115).

- رهبر انقلاب شکوهمند اسلامی، مفهوم جمهوریت و انتخاب مردمی را به‌گونه‌ای، عِدل بیعت در صدر اسلام معرفی کرده و فرمود: «[فقیه جامع الشرائط]، ولایت در جمیع صور دارد. لکن تولى امور مسلمین و تشکیل حکومت، بستگى دارد به آراء اکثریت مسلمین که در قانون اساسى هم از آن یاد شده است و در صدر اسلام تعبیر مى‏شده به بیعت با ولىّ مسلمین» (همان: 459).

- یکی از شبهات این بود که «دین، افیون توده‌هاست». این سخن که دیدگاه مارکس بود از سوی برخی از روشنفکران در فضای انقلاب و به‌ منظور کنارنهادن دین طرح می‌شد. امام بارها جهت ابطال آن به مبارزات پیامبرانی چون ابراهیم و موسی(ع) و نیز اهل بیت: با حاکمان زمان خود استناد کرده است و به مبارزات صدر اسلام با طواغیت زمان اشاره می‌کند (همان، ج4: 18 و 325؛ ج2: 370-371).

- عقیده‌ای در میان بعضی از اهل سنت رایج است که «الحق لمن غلب» ‌و اینکه «نباید با سلطان، حتی جائر مبارزه کرد» (ابویعلی، 1406ق: 23؛ امینی، 1374، ج7: 137). متأسفانه این تفکر در میان حوزویان نیز نفوذ کرده بود؛ به‌گونه‌ای که برخی مبارزه با شاه را حرام می‌دانستند. امام خمینی(س) با ذکر قیام امام حسن و امام حسین(ع) و ارجاع قیام خود به قیام ایشان، باطل‌بودن سخن این عده را آشکار می‌کرد (امام خمینی، 1378، ج3: 347).

- یکی از اصول سیاسی امام، این بود که «تکلیف، مقدم بر نتیجه است». امام از جمله پشتوانه‌های این اصل را عمل مسلمین در صدر اسلام می‌داند و بارها به آن اشاره کرده است؛ مثلاً می‌فرمود: «ما احراز تکلیف شرعى کرده‏ایم؛ احراز امر الهى داریم؛ این همان منطق صدر اسلام است‏» (همان، ج5: 268؛ ج6: 314).

- یکی از اصول اندیشه سیاسی امام، منطق شکست‌ناپذیری است. او معتقد بود که اگر در راه حق و اسلام گام برداریم و بر اساس تکلیف عمل کنیم، همواره پیروز هستیم؛ چرا که همیشه «احدی الحسنیین»[10] نصیب ماست و چه به مقصود الهی خود برسیم و چه در این راه کشته شویم، پیروزی از آنِ ماست «منطق، منطقِ صدر اسلام است که اگر بکشیم، بهشت مى‏رویم و اگر کشته بشویم، بهشت مى‏رویم. این منطق، شکست ندارد» (همان، ج4: 124).«این منطق صدر اسلام بود که سبب شد مسلمین در زمانی کمتر از 50 سال، تقریباً بر تمام ابرقدرتهای آن روز پیروز شوند» (همان، ج6: 314 و 531).[11]

- امام، رمز پیروزی ملت‌ها را احیای روحیه شهادت‌طلبی می‌داند؛ همان روحیه‌ای که در صدر اسلام، موجب پیروزی اسلام بر کفر شد: «جوانهاى ما الآن هم پیش من مى‏آیند بعضى از آنها و مى‏گویند که شما دعا کنید که ما شهید بشویم. این، رمزِ پیروزى بود که همان‌طورى‌که در صدر اسلام، مسلمین با این رمز، پیش بردند، ملت ما هم با این رمز پیش برد و با این رمز است که ملت‌ها مى‏توانند پیش ببرند» (همان: 502).

- امام خمینی(س) جهت اینکه اسلام، نیاز به شهیدشدن و فدایی دارد، به شهدای صدر اسلام اشاره می‌کند.

- امام معتقد بود که مانند صدر اسلام،‌ارتش یا نیروهای رزمنده باید با ملت یکی باشند و هدف هر دو، حفظ اسلام باشد (همان، ج7: 84 و 92).

- امام که در سیاست، منافع اسلام و مستضعفین را همواره در نظر داشت، ملی‌گرایی را مانعی جدی در مسیر سیاست اسلامی و خلاف سیره انبیا و پیامبر خاتم می‌دانست و می‌فرمود: «این انگیزه ملی‌گرایى و خلود در ارض است که مصالح مسلمانان را فراموش کرده و دفاع از مصالح مسلمین را در حصار ملت خاص قرار داده و قلم سرخ بر قرآن کریم و احادیث رسول اللَّه (ص) و ائمه معصومین: و سیره مستمره انبیاى عظام و اولیاى معظم: در طول تاریخ کشیده است‏» (همان، ج20: 87).

- بنیانگذار جمهوری اسلامی، جنبش را مانند صدر اسلام و معنوی می‌دانست: «جنبش، امروز معنوى است؛ لذا کاملاً شبیه صدر اسلام است و ما به موفقیت آن امیدوار هستیم» (همان، ج5: 268). ایشان، با همین منطق، شکست را بی‌معنا می‌دیدند و می‌فرمودند: «قضیه ما سیاسىِ صرف نیست. ما با منطق اسلام پیش مى‏رویم؛ از شکست ترس نداریم.

رسول اکرم(ص) هم در بعضى غزوات شکست خورد. ما با شمشیر خدا به جنگ مى‏رویم، ترس نداریم. نهضت ادامه خواهد یافت» (همان) و علاوه بر لزوم مبارزه برای حق (همان، ج1: 293) و لزوم مبارزه با طواغیت، جهت مقاومت و آسان‌شدن سختی‌های انقلاب به سختی‌های زمان پیامبر و امیرالمؤمنین و امام حسن (ع) اشاره می‌کردند (همان، ج9: 30).

امام، معتقد بود که باید به مسلمانان صدر اسلام اقتدا کنیم (همان، ج6: 504). بر همین اساس، آرزوی اسلام صدر اسلام (همان: 509؛ ج7: 155)، ارتش صدر اسلام (همان، ج6: 531)، روحیه شهادت‌طلبی به‌مانند صدر اسلام (همان، ج7: 23)، پایگاه‌بودن مسجد علیه طواغیت، همچون صدر اسلام (همان، ج6: 65) را داشتند. امام‌خمینی آرزو داشت که ملت ما در اعتقادات و رفتار، مانند صدر اسلام باشند.

ایشان به نظامیان توصیه می‌کردند که چون رزمندگان صدر اسلام باشند (همان: 316) و به مردم سفارش می‌کردند که تاریخ صدر اسلام را مطالعه کرده و الگوبرداری کنند (همان: 329). بنیانگذار انقلاب اسلامی در ابتدای نهضت، همین بازآفرینی و بازسازی روحیه صدر اسلامی را دنبال می‌کرد: «به خواست خدا، من از خداى تبارک و تعالى مى‏خواهم که ماها را بیدار کند و ما را به‌صورت صدر اول اسلام درآورد و ملت‌هاى ما را مثل ملت صدر اول اسلام کند که خالص، ایمان بود و خالص، قدرت ایمانى بود و قدرت اسلامى بود» (همان: 504) و در نهایت نیز خرسند از این بود که ملت، مانند صدر اسلام، دارای روحیه شهادت‌طلبی و مانند آن شده است: «شما ملت ایران، شما ملت بزرگ ایران، همان معنایى که در صدر اسلام بود، محقق کردید» (همان، ج7: 245) و به مسلمین و مستضعفان عالم نیز، احیای همین روحیه را توصیه می‌نمود.

- ‌موارد دیگر اینکه حضرت امام، جهت اعلام موافقت حکومت اسلامی با حضور زن در مسائل اجتماعی، به حضور زنان در صدر اسلام اشاره می‌نماید (همان، ج4: 397، 426؛ ج5: 216، 292؛ ج6: 300؛ ج7: 239) و یا اینکه در سفارشی به مناسبت ساخت مصلای تهران تأکید می‌کند که سادگی مسجد و مصلاها باید یادآور مساجد و مصلاهای صدر اسلام باشد (همان، ج21: 189)؛ چنانکه در سیره ایشان نیز مشاهده می‌شود که اجازه ندادند حسینه جماران حتی از گچکاری ساده، بهره‌ای داشته باشد. امام خمینی به‌عنوان ولیّ و حاکم اسلامی، در زندگی شخصی و در روابط با مردم، ساده‌زیستی و رفتار محبت‌آمیز را از زندگی پیامبر و اهل بیت، الگوبرداری کرده و همین سیره را به دیگران نیز توصیه می‌کردند (همان، ج7: 218).

5- پرهیز از اشتراکات لفظی در واژگان سیاسی

امام خمینی(س) بر پرهیز از مغالطه اشتراک لفظی تأکید بسیار داشتند و به‌طور مداوم، چه در مسیر انقلاب و چه پس از آن، نسبت به الفاظ و عبارات دوپهلو حساس بودند و در موارد لزوم به تبیین آنها می‌پرداختند و معانی مختلف واژه را توضیح می‌دادند و سپس نظر خود را بیان می‌کردند. موارد متعددی را برای نمونه می‌توان یادآور شد:

5-1- پیشرفت و ترقی

امام درباره معنای پیشرفت و ترقیات و ارتباط اسلام با آن می‌فرمود: «مقصود چیست؟! اگر مقصود این است که مراکز فساد برقرار باشد، اسلام به این معنا با پیشرفت ناسازگار است و اگر مقصود پیشرفت‌های بشری است که در آنها فساد نباشد، این البته مورد تأیید و تشویق اسلام است» (همان، ج6: 252-253).

5-2- تجدد و تمدن

امام به‌صراحت بیان می‌کرد که تجدد، اگر به‌معنای هرزگی باشد، اسلام با تجدد به این معنا مخالف است و اگر به‌معنای رشد علمی و نوآوری و اختراعات باشد، هم موافق و هم مشوق است: «اگر مراد از مظاهر تمدن و نوآوردها، اختراعات و ابتکارات و صنعت‌هاى پیشرفته که در پیشرفت و تمدن بشر دخالت دارد، [است] هیچ‏گاه اسلام و هیچ مذهب توحیدى[ای] با آن مخالفت نکرده و نخواهد کرد؛ بلکه علم و صنعت، مورد تأکید اسلام و قرآن مجید است و اگر مراد از تجدد و تمدن به آن معنا است که بعضى روشنفکران حرفه‏اى مى‏گویند که آزادى در تمام منکرات و فحشا، حتى همجنس‏بازى و از این قبیل [باشد]، تمام ادیان آسمانى و دانشمندان و عقلا با آن مخالفند؛ گر چه غرب و شرق‌زدگان به‌تقلید کورکورانه آن را ترویج مى‏کنند» (همان، ج21: 406).

5-3- مفهوم سیاست

یکی از واژگانی که به‌دلایل مختلف، معانی متعددی یافته بود و حتی بعداً حامل معنای منفی گردیده بود، واژه سیاست است. بر اثر تبلیغات دشمنان اسلام و رفتار غیر اخلاقی حاکمان نامشروع، این لفظ نوعاً با معنای دروغگویی، نیرنگ و فریب آمیخته شده بود؛ چنانکه امام خمینی در خاطره‌ای نقل می‌کند: «ما وقتى که از آن حبس، بنا بود بیاییم به آن حصر،[12] این پاکروان[13]- مثل اینکه مقتول هم شد. آن وقت رئیس سازمان [ساواک] بود- آمد آنجا. من و آقاى [سیدحسن] قمى هر دو با هم نشسته بودیم. آن هم آمد و گفت به اینکه این سیاست‌کارى است که دروغگویى در آن هست، بدجنسى، مثلاً در آن هست؛ چه هست؛ این آخر کلمه‏اش این بود که پدرسوخته‏اى در آن هست! این را شما بگذارید براى ما! من گفتم: سیاست به این معنایى که شما مى‏گویید، مال شماست» (همان، ج1: 269؛ ج8: 175؛ ج9: 505؛ ج13: 431).

بر همین اساس، ایشان سیاست را دارای سه اصطلاح یا کاربرد شیطانی، حیوانی و انسانی می‌دانستند: سیاست شیطانی آن است که دست به خدعه و فریب می‌زند؛ در حالی‌که سیاست حیوانی هر چند از خدعه و فریب به‌دور باشد، تنها در صدد تأمین نیازهای مادی و دنیایی بشر است و نسبت به بُعد معنوی انسان غفلت می‌ورزد. اما سیاست انسانی در صدد است تمام ابعاد انسان و جامعه را تأمین کند و انسان را به‌سوی صلاح واقعی خودش هدایت کند و این البته مختص انبیا، اهل بیت و ادامه‌دهندگان راهشان است (امام خمینی، 1375: 247).

5-4- مفهوم آزادی

از نظر امام خمینی، آزادی دو معنا دارد؛ گاه به این معنا است که آدمی یا حکومت، هر آنچه که بخواهد انجام دهد. این آزادی را حضرت امام، «آزادی غربی» نام می‌نهد (امام خمینی، 1378، ج7: 535) و البته آن را مردود، ناپسند و حرام می‌شمرند: «و باید همه بدانیم که آزادى به‌شکل غربى آن که موجب تباهى جوانان و دختران و پسران مى‏شود، از نظر اسلام و عقل‏ محکوم است و تبلیغات و مقالات و سخنرانی‌ها و کتب و مجلات بر خلاف اسلام و عفت عمومى و مصالح کشور، حرام است و بر همه ما و همه مسلمانان جلوگیرى از آنها واجب است و از آزادیهاى مخرب باید جلوگیرى شود» (همان، ج21: 436).

به اعتقاد ایشان، آزادی یک نعمت است و خداوند متعال، ما را به آن امتحان می‌کند:«من این را باز هم گفته‏ام که خداى تبارک و تعالى ما را به این آزادى امتحان مى‏کند. به این نعمتى که به ما داده است- که از همه نعمت‌ها بالاتر است- الآن ما را امتحان مى‏کند که ببیند با این آزادى ما چه مى‏کنیم‏» (همان، ج6: 446).«معناى آزادى این نیست که من هر کارى دلم بخواهد بکنم» (همان).

بدین ترتیب، آزادی معنای دوّمی دارد و آن، آزادی در حدود قانون و مقررات است (همان، ج8: 283)؛ به‌گونه‌ای‌که به‌دور از توطئه و فساد بوده، مخالف منافع ملت نباشد (همان، ج6: 446؛ ج9: 150؛ ج7: 535 و ...) . در این چارچوب است که آزادی مطبوعات، احزاب، اقلیت‌ها، فعالیت‌های ‌دانشجویی و سایر آزادیها تعریف می‌شود (همان، ج5: 416 و 468؛ ج11: 148 و ...). چنانکه اشاره شد، امام خمینی آزادی به این معنا را یک نعمت الهی و مطلوب می‌داند.

5-5- دموکراسی

این واژه نیز مانند برخی دیگر از واژگان سیاسی، دستاویز سیاست‌پیشگان قرار گرفته است. امام خمینی با تقسیم دموکراسی به «دموکراسی غربی» (همان، ج4: 314) و «دموکراسی حقیقی یا اسلامی» (همان: 314، 501، 503؛ ج5: 353)، دموکراسی حقیقی را دموکراسی‌ای می‌داند که مردم در سرنوشت خود دخالت دارند (همان، ج12: 22) و موجب تأمین هر چه بیشتر آرمانهاى انسانى ملت‌ها می‌شود (همان، ج5: 334). در چنین حکومتی، حاکمانش و حتی شخص اول حکومت با مردم عادی در برابر قانون مساوی‌اند (همان، ج4: 325؛ ج5: 70)؛ در حالی که در دموکراسی غربی که دستاویز استکبار جهانی است، حقوق ملت‌ها تضییع می‌شود و از دیکتاتورها و دیکتاتوری‌ها به‌نام دموکراسی حمایت می‌شود[14] و به‌نام آن حتی «حکومت نظامی» برپا می‌شود (همان، ج4: 399).

این یک «دموکراسی اصطلاحی و ادعایی» است که دولت‌ها و سلاطین غرب یا غربگرا ادعا دارند؛ حال آنکه در حقیقت، استبداد به صورتهای مختلف است (همان: 325) و با دموکراسی ‌اسلامی متفاوت است: «ممکن است دموکراسى مطلوب ما با دموکراسی‌هایى که در غرب هست، مشابه باشد، اما آن دموکراسى‏اى که ما مى‏خواهیم به‌وجود آوریم در غرب وجود ندارد. دموکراسى اسلام، کامل‌تر از دموکراسى غرب است» (همان: 314).

این اختلاف تا آنجاست که امام صریحاً می‌فرمایند: «دموکراسی غربی فاسد است؛ شرقی‌اش هم فاسد است؛‌ دموکراسی‌ اسلامی صحیح است» (همان، ج6: 463). درست به‌دلیل همین اختلاف معناست که بعدها مقام معظم رهبری، واژه دموکراسی اسلامی را به «مردمسالاری دینی» تغییر دادند[15] و در فضای سیاسی- فرهنگی جامعه و جهانی جا افتاد.

5-6- مفهوم انزوای سیاسی

یکی از شبهات و عباراتی که در زمان امام و بعد از انقلاب گفته می‌شد و متأسفانه امروزه نیز برخی عنوان می‌کنند، این است که «ایران با انقلاب خود، منزوی شده است». امام در پاسخ به این ادعا می‌فرمودند: «اینها مى‏گویند که ایران منزوى است، الآن هم مى‏گویند. مقصودشان این [است‏] که پیش ملت‌ها منزوى است یا مقصود این است که پیش دولت‌ها منزوى است؟ اگر مقصود این است که پیش ملت‌ها منزوى است، خوب، بیایند تجربه کنند؛ چند تا اتومبیل بیاورند، یکى رئیس جمهور آمریکا را تویش بنشانند، یکى هم رئیس صدر کذاى شوروى را بنشانند، یکى هم رئیس جمهور فرانسه را بنشانند، یکى هم ملکه انگلستان را بنشانند، یکى هم آقاى رئیس جمهور ما را، بروند توى جمعیت. اینها، این چند تا اتومبیل راه بیفتند توى جمعیت‌ها در دنیا، ما نمى‏گوییم ایران، مى‏رویم در آمریکاى لاتین، مى‏رویم در خود انگلستان، مى‏رویم در بلاد دیگر، حتى بلاد غیر مسلمین، ببینیم که معامله مردم با این چند نفر سرکرده- فرض کنید که هست- چه جورى است. آیا معامله، همان معامله‏اى نیست که پاکستان با رئیس جمهور کردند؟[16] با آنها چى؟ با تخم مرغ و با چه تنفر از آنها پذیرایى مى‏کنند. اگر مقصود این است که پیش ملت‌ها ما منزوى هستیم، خوب، بیایند ببینند قضیه را و اگر مقصود این است که پیش دولت‌ها منزوى هستیم، امروز هیچ دولتى نیست که انتظار نداشته باشد که ایران به او یک نرمش نشان بدهد؛ آمریکا این‌طور است، شوروى این‌طور است، فرانسه این‌طور است، آنها منزوى هستند. این تبلیغات زیاد هى گفته مى‏شود. گفته مى‏شود و یک عده هم باور مى‏کنند. قبلاً البته باور زیاد بود، حالا در ایران باور کم شده است و یک عده‏اى خودشان را به باور مى‏زنند و لیکن توده مردم، دیگر این حرفهاى تبلیغاتى را باور نمى‏کنند» (همان، ج19: 482).

5-7- تعامل با غرب

شاه برای ترساندن غرب از انقلاب اسلامی، چنین تبلیغ می‌کرد که نهضت امام خمینی در صدد است که نفت را به غرب نفروشد. امام در پاسخ، اوضاع را چنین تشریح کرده بودند که ما اکنون [در زمان پهلوی]‌ به آمریکا نفت می‌فروشیم و در ازای پول، اسلحه خریداری کرده و همان اسلحه‌‌ها را در اختیار آمریکایی‌ها قرار می‌دهیم تا پایگاه‌های نظامی خودشان را در کشور ما تأسیس کنند و در ادامه می‌فرمودند که با توجه به چنین وضعیتی، اگر مقصود، چنین معامله‌ای باشد، ما چنین معامله‌ای با غرب نخواهیم داشت و اگر مقصود، این باشد که با پیروزی انقلاب «یک معامله صحیحى، عقلایى[ای]، روى انصافى، روى تبادل نظرى بین متعاملین صورت نمی‌گیرد... و نفت نمى‏دهند، دروغ مى‏گوید. نخیر، ما و ایران، هر حکومتى باشد، احتیاج دارد به پول براى اینکه اداره مملکت باید بکند و عمده‏اش پول نفت است. نفت را هر مشترى‏اى که پیدا بشود که خوب بخرد، به او مى‏دهد، پول مى‏گیرد. به آمریکا مى‏دهد به‌جاى اینکه ایشان پایگاه درست کرده است، نه! ما پایگاه نمى‏خواهیم درست کنیم براى آمریکا. ما پول مى‏گیریم براى اینکه این ملت ضعیف را، این ملت بى‏چیز را نجات بدهیم از این وضعى که دارد» (همان، ج5: 363).

5-8- مفهوم‌کاوی واژگان کاربردی از سوی مخالفان

‌محمدرضا پهلوی در کوران انقلاب، گفته بود: «مخالفینم من را درک نکرده‌اند». امام این سخن را دو وجهی می‌کنند؛ وجهی را درست و بر علیه او تفسیر می‌کنند و وجهی را ناصحیح، مردود و باطل می‌شمرند: «این از یک جهت صحیح است و یک جهاتى هم نه. اما از آن جهت که صحیح است، این است که بشر تا در این دنیاست، نمى‏تواند انسان، مَلَکاتش را درک کند؛ براى اینکه ملکات، ظاهر نیست، الّا بعضى از آن» (همان: 367). آن‌گاه امام به‌تفصیل درباره مخفی‌بودن اسرار و باطن انسانها سخن می‌گویند و از این جهت، ادعای شاه را صحیح می‌دانند و چنین خلاصه می‌کنند که «در اینجا [عالم ظاهر] هیچ‌کس نمى‏تواند تمام حقیقت یک آدم را بشناسد و از این جهت که ایشان مى‏گوید من را درک نکرده‏اند، صحیح مى‏گوید و ما نمى‏توانیم شما را و پدر شما را بشناسیم و درک کنیم؛ براى اینکه حالا سرائر ظاهر نشده است» (همان).

سپس امام خمینی(س) از جهت آثار ظاهریِ جنایات شاه و سلسله پهلوی، ادعای مذکور را باطل دانسته و به‌تفصیل احوال جنایت‌آلود این خاندان را تبیین می‌کند؛ جنایاتی چون خروج ثروت ملت ایران توسط رضاشاه و خاندان پهلوی از کشور، جنایات 17 دی، اختناق و ارعاب رژیم پهلوی که موجب هتک حرمت زنان و سقط جنین و مانند آن شد، شکنجه در زندانهای رژیم؛ مانند: قطع پاها با اره، انداختن افراد در روغن داغ، سرخ‌کردن بدن افراد با اتو و بخاری برقی، ازبین‌بردن اقتصاد، فرهنگ و کشاورزی و پدیدآمدن زاغه‌نشینی و مانند آنها (همان: 366-372).

نمونه دیگر اینکه ریگان (رئیس جمهور آمریکا) در زمان دفاع مقدس گفته بود که ایران وحشی است و امام چنین پاسخ داده بود: «لابد اخیراً شنیده‏اید که رئیس جمهور آمریکا گفته است که کشور ایران یا رژیم ایران وحشى هستند. اگر مقصود از «وحشى» این است که رام نیستند در مقابل آن چیزهایى که شما مى‏خواهید، گاو شیرده نیستند، این را شما اسمش را وحشى مى‏گذارید، بگذارید و اگر واقعاً «وحشى» به آن معنایى است که شما به خیالتان است که گفته‏اند، مى‏گویید، بى‏حساب دارید حرف مى‏زنید. وحشى آن است که نمى‏گذارد مردم، زورمندها به او تعدى کنند یا وحشى آن است که مى‏خواهد تعدى کند؟ بى‏حساب نباید صحبت کرد. شما چنانچه رفراندم کنید بین ملت‌هاى دنیا که امروز وحشی‌ترین رژیم‌ها کى است، من گمانم این است که بین ملت‌ها اگر اتفاق آرا نباشد، اکثریت قاطع هست که آمریکا. آن کسى که از آن ور دنیا مى‏آید به این ورِ دنیا و تهدید مى‏کند که من چه مى‏کنم و چه مى‏کنم، این وحشى است یا آنکه مى‏گوید: بابا، بگذارید ما سر جاى خودمان، در کشور خودمان آزاد باشیم؟! در منطق آنها، وحشى، این است که رام آنها نباشد؛ چنانچه تروریسم هم آن است که تابع آنها نباشد و لهذا، دیدید که عراق را تا آن وقتى که رام نبود براى آمریکا، در [ردیف‏] تروریست‌ها حساب کردند. همچو که رام شد، او را [از لیست تروریست‌ها] از بین بردند. آن وقت به‌جاى او دیگرى را گذاشتند. بى‏حساب انسان اگر حساب کند، این طورى است. وقتى که سرخود، انسان بخواهد مسائل را بگوید، این است که رؤساى جمهور دنیا الّا معدودى آنها فکر مى‏کنند که هر کس که مصالح ما را در نظر گرفت و هر کس که گاو شیرده ما شد، این وحشى نیست! و اما آنکه سرکشى کرد از این فرمان، این وحشى است! این منطق امثال ریگان است و شما باید، ملت‌هاى ضعیف باید این منطق را بکوبند. روى این منطق است که دارند عالم را مى‏چاپند؛ دارند مظلومین را زیر پا له مى‏کنند. اگر یک قدرى سستى کنید، له مى‏شوید» (همان، ج20: 271).

موارد فوق، تنها برخی از مصادیق بود که اشارت رفت و موارد دیگری نیز وجود دارد که هر کدام قابل تأمل است.[19] به هرحال، امام در یک جمع‌بندی زیبا می‌فرمایند: «یک وقت عرض کردم که الفاظ از معانی خودش تهی است. این عصر ما یک عصری است که الفاظ گفته می‌شود، لکن معنا، آن معنا را نمی‌دهد» (همان، ج5: 108) و شاید مجاز باشیم که عصر کنونی را عصر واژگونی واژگان و تبدل هویت معنایی آنها بنامیم که در این صورت، سخن معروف «کنفوسیوس» تداعی می‌کند که می‌گفت: «اگر کلمات، معنای خود را از دست بدهند، انسانها آزادی خود را از دست خواهند داد» (راسخی لنگرودی، 1386: 23-24).

6- بیان ساده و همه‌فهم

معمولاً چنین است که سیاستمداران، غیر شفاف، پیچیده و مغلق سخن می‌گویند تا هم در دید دیگران اهل فن و فضل به‌نظر آیند و هم راه فرار و توجیهی برای خود باقی بگذارند؛ اما یک سیاستمدار اسلامی چون قصد تربیت انسانها را دارد (جایگاه انبیا را دارد) باید که شفاف سخن بگوید؛ چرا که تربیت با ابهام قابل جمع نیست. البته این به‌معنای فاش‌کردن اسرار نیست؛ زیرا «هر راست نشاید گفت و جز راست نباید گفت».شاید از عمده دلایل این اصل، این باشد که بیشتر پیروان انبیا، فقرا بودند و امام نیز چنین پیروانی داشت. امام، مخاطب اصلی خود در خیزش انقلابی را پابرهنگان و مردم می‌دانست و به قدرت مردم ایمان داشت؛ لذا دلیلی نداشت با الفاظ پیچیده، پرطمطراق و چندپهلو سخن بگوید.

ایشان (به‌جز در پیامها و خصوصاً نامه‌های عرفانی که با نثری فخیم می‌نگاشتند) به‌ویژه در سخنرانی‌ها، عباراتی کاملاً روزمره به‌کار می‌بستند؛ مثلاً‌ خطاب به شایعه‌سازان می‌فرمودند: «بی‌خود خودشان را معطل نکنند» (امام خمینی، 1378، ج20: 150) و نیز درباره ماجرای رسوایی «مک فارلین» و به‌هم‌ریختگی توجیهات کاخ سفید، بیان می‌داشتند: «می‌خواهند توجیه کنند، هی حرفهای خودشان را و هی از این ور به آن ور می‌زنند که توجیه کنند این خطایی که کردند» (همان: 162) و یا سخن معروف، ماندگار و تاریخی ایشان در جریان تهدید آمریکا بعد از تسخیر لانه جاسوسی که فرمودند: «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند» (همان، ج10: 516).

7- بهره‌گیری از عنصر تذکر و یادآوری (زنده‌نگاه‌داشتن حافظه تاریخی جامعه)

جوامع معمولاً در اثر مرور زمان ـ به هر دلیل ـ رویدادهای تاریخی را از یاد می‌برند. یک رهبر سیاسی باید دائماً رخدادهای سیاسی را رصد کرده و از این خامه‌ها جهت تحلیل حوادث سیاسی آینده استفاده نماید. حضرت امام به حد کافی از این شیوه بهره می‌جستند. ایشان در جریان مبارزه علیه رژیم سابق، مدام خیانت‌ها و نقاط ضعف پهلوی را گوشزد می‌کردند.

ایشان خود می‌فرمودند: «من زبان مردم را مى‏فهمم و نهادهاى جامعه را مى‏شناسم. با زبان مردم صحبت مى‏کنم و از نهان آنها سخن مى‏گویم. تمام نقاط ضعف پنجاه ساله را ـ که حاضر در قضایا بوده‏ام‌ ـ انگشت مى‏گذارم؛ مطلع بودم؛ ناظر بودم‏» (همان، ج5: 269). ایشان در جریان انقلاب و در اعلامیه‌ها و سخنرانی‌های قبل از انقلاب، مدام از مجلس مؤسسان و غیر قانونی روی‌ کارآمدن پهلوی یاد کرده و بر آن تأکید می‌کردند و خطاب به ملت می‌فرمودند: «شماها این دوره‌های اخیر را اطلاع دارید. از همین دوره‌های اخیر، دوره‌های سابق را هم بفهمید» (همان: 317) یا می‌فرمودند: پهلوی با کودتای دولت انگلیس به‌روی کار آمد و این مطلب را بارها می‌فرمودند.

بارها به نحوه روی ‌کارآمدن سلسله پهلوی اشاره می‌کردند: «از روز اول که من یادم هست ـ شماها جوانید یادتان نیست ـ از روز اولى که رضا شاه کودتا کرد، کودتایى بود که با دست انگلیس‌ها بود! خود انگلیس‌ها هم بعد از اینکه این رفت، در رادیو دهلى گفتند که (من خودم شنیدم) ما رضا شاه را آوردیم و لیکن خیانت کرد بردیمش! آن وقتى که بردند او را به جزیره کذا، در رادیو دهلى ـ که مربوط به انگلیس‌ها بود ـ گفتند که ما رضا شاه را آوردیمش سر کار و بعد از اینکه خیانت کرد او را بردیم» (همان، ج3: 507) و یا مدام از حوادث تاریخی ـ سیاسی یاد می‌کرد؛ مانند کودتای آمریکایی 1332 (همان: 375)، ترویج فساد از سوی دربار پهلوی[20]، فقر و استضعاف مردم در زمان طاغوت (همان، ج1: 336، 414؛ ج2: 123، 124، 253 و ...)، اصلاحات ارضی پهلوی و خسارات آن؛ مانند ازبین‌رفتن کشاورزی ایران (همان، ج3: 368، 507، 521؛ ج4: 23، 67، 76، 84 و...).[21]

نتیجه‌گیری

در سیره سیاسی امام خمینی(س) ‌ نمودهایی وجود دارد که پاره‌ای از آنها در این نوشتار، طرح و بررسی شد و همگی بر حول آموزه‌های اسلام بود. این نمودها، امام را به سیاستمداری متمایز از دیگر سیاستمداران تبدیل کرده است. از جمله این نمودها دغدغه اصلی امام خمینی؛ یعنی حرکت بر مسیر اسلام و با الگوگیری از روشهای انبیا و اهل بیت بوده است. بر همین اساس، امام خمینی، ساده و دینی سخن می‌گفت و از به‌کارگیری مغالطات لفظی پرهیز می‌نمود.

از آغاز تا فرجام زندگی سیاسی خود در مسیر پیوند سیاست و دیانت مشی نمود و در این حرکت، رویکرد مذهبی و تقدم آن بر سیاستِ صرف را ملاحظه می‌کرد و در عین اینکه همواره بر تاریخ صدر اسلام و انبیای عظام به‌عنوان منبعی مورد وثوق و سهل‌الوصول اعتماد داشت و ارجاع می‌داد بر زنده‌نگاه‌داشتن ذهنیت تاریخی مردم ایران و یادآوری تاریخ معاصر و گذشته تأکید بسیار داشت؛ چنانکه ملاحظه شد ما سعی نمودیم این شیوه‌ها را که به‌نظر از مهمترین‌ها بود، بحث نماییم. در مجالی دیگر، سایر شیوه‌های سیاسی ایشان را بررسی خواهیم کرد.

منابع و مآخذ

1. قرآن کریم. 2. ابویعلی، احکام السلطانیه، قم، مکتب الاعلام الاسلامیه، چ2، 1406ق. 3. امام خمینی، سید‌روح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چ1، 1378. 4. -------، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1375. 5. -------، کلمات قصار، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1372. 6. -------، منشور روحانیت، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ‌1385. 7. امینی، عبدالحسین ، الغدیر، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چ6، 1374، ج7. 8. پارسانیا، حمید، علم و فلسفه، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1383. 9. راسخی لنگرودی، احمد، غرب و قومیت (درآمدی بر سیطره قومیت و نژادگرایی بر اندیشه‌های مغرب زمین)، تهران، اطلاعات، 1386. 10. روحانی، سیدحمید ، نهضت امام خمینی، (دفتر اول)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1381. 11. هیوود، اندرو، مفاهیم کلیدی در علم سیاست،‌ مترجمان: حسن سعیدکلاهی و عباس کاردان، تهران، ‌انتشارات علمی ـ فرهنگی، 1387.

حسنعلی سلمانیان / محقق حوزه علمیه قم و عضو هیأت علمی پژوهشگاه اندیشه سیاسی اسلام.

منبع: فصلنامه حکومت اسلامی شماره56

انتهای پیام /*