از حبس تا حصر

کد : 48148 | تاریخ : 19/04/1392

پاکروان به من گفت، در همان روز آخرى که دیگر از حبس بنا بود بیرون بیاییم و به آن حصر وارد بشویم ـ حبس دوم ـ گفت که سیاست دروغ گفتن است، خدعه است، فریب است. و کلمه‏ اش هم این بود که «پدرسوختگى» است! این را بگذارید براى ما همین جا مى‏ خواست پدرسوختگى کند، یعنى مى‏ خواست کلاه سر من بگذارد! من گفتم به این معنا که شما مى ‏گویید ما هیچ وقت همچو سیاستى را نداشتیم؛ خدعه و فریب و این چیزها. بعد آمد بیرون و منتشر کرد در روزنامه که ما تفاهم کردیم با فلانى، و اینکه دخالت در سیاست نکند. من هم سر منبر گفتم که ایشان این را گفت؛ من هم این را گفتم. بیخود گفته!


منبع: صحیفه امام، ج 10، ص 124ـ125

 

انتهای پیام /*