مشکلات اقتصادى مردم و برگزارى جشن هاى 2500 ساله شاهنشاهى

در حالى که شاه و دارودسته ‏اش با پول ملت فقیر و محروم ایران، به عیش و نوش مشغولند و در کنار سران و دیکتاتورهاى دیگر کشورها غرق مستى و بى‏ خبریند، امام خمینى(س) در خانۀ مسکونى محقرش، در جوار بارگاه ملکوتى حضرت على(ع) در نجف اشرف، خون دل مى‏ خورد.

کد : 48165 | تاریخ : 01/04/1392

در حالى که در اوایل دهه پنجاه شمسی اکثریت ملت ایران در فقر و محرومیت به سر مى‏ بردند، و در زمانى که هر صداى حق‏ طلبى در گلو خفه مى ‏شد و زندانها و سیاه چالهاى ایران، انباشته از روحانیون خداجو و دیگر مبارزان راه حق و حقیقت بود، شاه و دستگاهش در تدارک عظیم‏ ترین و پر خرج‏ ترین مراسم، یعنى «جشنهاى دوهزار و پانصدسالۀ شاهنشاهى» بودند.

تبلیغات رژیم، به مناسبت برگزارى این جشن ها، به حدّى گسترده و پرهزینه بود که با واکنش بیشتر محافل سیاسى و اجتماعى جهان و روزنامه‏ هاى معتبر و بزرگ روبرو شد و همۀ آنها، به گونه ‏هاى متفاوت، زبان به اعتراض گشودند. رژیم که معمولاً نسبت به این‏گونه انتقادها بى ‏تفاوت بود، در این برهه نتوانست مقاومت کند. امیر اسداللّه‏ علم ـ وزیر دربار شاه ـ در برابر سیل اعتراضات، در مصاحبه‏اى اعلام کرد که «برگزارى جشن هاى دوهزار و پانصدساله را نمى ‏توان با پول سنجید»! شاه نیز پس از برگزارى جشن ها گفت: «بیشترین هزینۀ جشن ها را خود مردم پرداخته‏ اند». هر دو حرف ـ در اصل ـ درست بود؛ هزینه‏ ها به قدرى زیاد بود که سنجیدن آن با «پول» غیرممکن بود. این مخارج سرسام‏ آور، در واقع از کیسۀ مردم تأمین شده بود.

ولخرجی ها به‏ قدرى بود که محاسبۀ دقیق آن به هیچ ‏وجه امکان نداشت. براى مثال در صفحۀ اول روزنامه‏ اى این خبر، جلب توجه مى‏ کند: «سران کشورهایى که میهمان جشن شاهنشاهى خواهند بود، قالیچه ‏اى دریافت خواهند داشت که تصویر خودشان بر آن نقش بسته است. بهترین هنرمندان اصفهان و تبریز، روزى 16 ساعت براى بافتن قالیچه‏ هاى جشن کار کرده ‏اند» این، در حالى است که در همان شمارۀ روزنامه مى‏ خوانیم «تخم ‏مرغ در همدان کمیاب است و نرخ آن افزایش یافته است.»

رژیم براى جلوگیرى از اعتراضات جمعى دانشجویان، دانشگاههاى کشور را از 19 تا 26 مهر تعطیل اعلام کرد و این‏گونه توجیه کرد که «این تعطیلی، به منظور امکان شرکت دانشجویان در مراسم بزرگداشت جشن هاى شاهنشاهى در نظر گرفته شده است».

خشم مردم و گروههاى مبارز، فزونى مى‏ گیرد؛ عمّال ساواک براى سرکوب آنها بسیج مى‏ شوند و چند روز مانده به آغاز جشن ها، اخبار روزنامه‏ ها از برخورد مأموران ساواک با گروههاى مبارز حکایت مى‏ کند.

براى پذیرایى از سران کشورهایى که براى حضور در جشنها به ایران مى‏ آیند، برنامه‏ هاى سنگین و ویژه‏ اى تدارک شده است...

صدها خبرنگار و فیلمبردار با هزینۀ ایران، براى تهیه عکس و گزارش جشن ها به ایران آمده ‏اند و روزانه بیش از 150 پرواز، بین تهران ـ شیراز، میهمانان را به  پاسارگاد ـ محل برگزارى جشن ها ـ مى ‏رساند. شاه و اطرافیانش، از کورش به عنوان «شاه شاهان» مایه مى ‏گذارند. صفحات روزنامه ‏ها، پر از آگهى‏ هاى تبریک فرمایشى است و خبرها، همه مربوط به ورود سران و رؤساى جمهور کشورها به ایران است.

روز موعود فرا مى‏ رسد و جشن تاریخ در روز 20/مهر/1350 برگزار مى ‏شود.

در حالى که شاه و دارودسته ‏اش با پول ملت فقیر و محروم ایران، به عیش و نوش مشغولند و در کنار سران و دیکتاتورهاى دیگر کشورها غرق مستى و بى‏ خبریند، امام خمینى(س) در خانۀ مسکونى محقرش، در جوار بارگاه ملکوتى حضرت على(ع) در نجف اشرف، خون دل مى‏ خورد.

امام، زمانى که هنوز حدود چند ماه به برگزارى «جشن هاى دوهزار و پانصدسالۀ شاهنشاهى» مانده است، یعنى در اول تیر/1350، مى‏ فرمایند: «مع ‏الأسف براى من کاغذهایى از ایران مى‏ رسد و شکایاتى از ایران راجع به اوضاع مى ‏رسد که دائماً روح مرا در عذاب دارد.»[1] امام خمینى(س) سکوت محافل دینى را در آن برهۀ حساس جایز نمى‏ دانند و فریاد مى‏ زنند: «جشن براى آنى باید گرفت که براى اینکه یک خلخـالى از پاى یک نفر معاهد ، ـ معاهده ـ در مى ‏آید آرزوى مرگ مى‏ کند نه کسى که اگر یک دفعه یک شعارى بر خلاف هواى نفس او داده بشود، بفرستد بریزند در دانشگاه....»[2]

امام در بخش دیگرى از سخنان خود مى‏ فرمایند:  آقا به هوش بیایید؛ نجف را بیدار کنید. اعتراض کنید. اگر صدتا تلگراف از نجف برود که با کمال ادب، آقاى کذا و کذا ـ «اعلىٰ کذا» ـ با کمال ادب برود که آقا این گرسنه ‏ها را سیر کنید؛ این مقدار خرجى که براى این امور مى‏ خواهى بکنى خرج این ملت بیچارۀ گرسنه بکن؛ خرج این ورشکسته ‏هاى بیچاره بکن که بعضى‏شان فرار کردند از ایران؛ در همین‏جا هستند، در نمى ‏دانم جاهاى دیگر هم بعضى. اگر یکصد تا تلگراف از اینجا، از علماى اینجا، از فضلاى اینجا، از طلاب اینجا برود، احتمال تأثیر دارد لکن کو که یک همچو چیزى بشود؟[3]

با تمام تضییقاتى که براى رسیدن نوار سخنرانى امام خمینى(س) توسط رژیم به وجود آمده بود، متن نطق امام به ایران رسید و تأثیر بسزایى برجاى گذاشت. ساواک، در آن روزها هر نوع اعتراضى را سرکوب مى ‏کرد ودستگاه هاى تبلیغاتى، اعم از جراید و رادیو و تلویزیون، با تمام توان دربارۀ چگونگى برگزارى جشن ها داد سخن مى‏ دادند، امّا توده‏ هاى مسلمان و آگاه نسبت به آنچه در کشورشان مى ‏گذشت، سخت خشمگین بودند و همه جا سخن از ولخرجی هاى شاه و ایادى او بود.

بدیهى است سخنان امام در محافل دانشجویى خارج از کشور نیز بازتاب گسترده‏ اى داشت. پرسش‏ هاى تند خبرنگاران خارجى که براى تهیۀ عکس و گزارش هاى مربوط به جشن ها به ایران آمده بودند، از شاه دربارۀ هزینه سنگین جشن ها، دلیلى بر آگاهى آنها از موضوع بود و مسلماً این‏گونه موارد، توسط افراد متعهد و مبارز در اختیار آنها گذاشته شده بود. این نطق و دیگر سخنرانی هاى افشاگرانه امام بود که سرانجام به نتیجه انجامید و سرنگونى رژیم شاهنشاهى را درپى داشت.

منبع: کوثر، ص 229 - 233



 [1]. صحیفه امام؛ ج 2، ص 362.

 [2]. صحیفه امام؛ ج 2، ص 363.

 [3]. صحیفه امام؛ ج 2، ص 365.

 

انتهای پیام /*