بررسی برخورد و مواجهه امام خمینی(س) با رؤسای جمهور در گفتگو با دکتر فرهاد درویشی

توجه به اقتضائات زمانی و مکانی ویژگی برجسته رهبری امام خمینی(س) بود

کد : 48592 | تاریخ : 19/06/1392

ایرانیان توانستند در بهمن 57 رژیم پوسیده پهلوی را سرنگون کنند . این مهم اتفاق نمی افتاد مگر اینکه پشت این حرکت عظیم رهبر فقیدی چون امام خمینی (س) حضور می داشت. امام با همراهی مردم انقلابی جمهوری اسلامی را پی ریزی نمود و در راه استقلال ،آزادی و عدالت اجتماعی حرکت کرد . یکی از مهم ترین اقدامات انقلابیون پس از تصویب قانون اساسی برگزاری انتخابات ریاست جمهوری بود و امام با مدیریت و درایت خود کاری کردند که انقلاب به سلامت این مرحله را سپری کند. نوع مواجهه امام با روسای جمهور موضوع سوالاتی بود که ما با دکتر فرهاد درویشی مطرح شد که در ادامه پاسخ های ایشان می آید:


در گام نخست اگر بخواهید سیره سیاسی امام خمینی(س) را تبیین کنید آن را چگونه تجزیه و تحلیل می کنید؟

هر رهبر یا سیاستمداری برای خود یک مشی و منش سیاسی دارد. اما امام خمینی (س) بنیان گذار و رهبر انقلاب اسلامی از یک ویژگی خاصی برخوردار بودند که ایشان را از سایر سیاستمداران متمایز می کرد و آن جایگاه معنوی و کاریزماتیکی بود که ایشان از آن بهره مند بودند. امام در حقیقت هم رهبر جنبش هم بنیانگذار نظام و هم رهبر و ولی امر نظام سیاسی جدید (یا همان جمهوری اسلامی) بودند. اگر بخواهیم اصول سیاسی امام خمینی را از سیره عملی ایشان استخراج کنیم باید این سه موقعیت را از هم تفکیک کنیم. امام خمینی(س) با توجه به مبانی فقهی که داشتند بر این مسئله تاکید می کردند که در مسائل اجتماعی روز اجتهاد مصطلح حوزه ها کفابت نمی کند و معتقد بودند که مجتهد باید علاوه بر دروس حوزوی معمول به شرایط زمانی و مکانی که در آن زیست می کند نیز توجه داشته باشد. از این نکته می خواهم استفاده کنم و بگویم توجه به اقتضائات زمانی و مکانی از ویژگی های برجسته رهبری امام بود. اتفاقا گاهی وقت ها که خلط مبحث پیش می آید، بسیاری فکر می کنند که پیرو دو آتشه امام هستند و می خواهند همان برخوردی راکه امام در یک مقطع زمانی و با توجه به شرایط سیاسی خاصی انجام داده است آن را تکرار کنند و با این تبعیت خود را ولایت مدار و پشتیبان رهبری نشان بدهند در صورتی که به نظر من اشتباه است در اندیشه سیاسی امام توجه به مختصات زمانی و مکانی بسیار اهمیت دارد و امام در تصمیم گیری ها و تصمیم سازی ها و اجرا به این دو عنصر عنایت خاصی داشتند.

نکته دوم که به نظر من جزو سیره امام خمینی(س) است و در بزنگاه های مختلف  می توانیم شاهد آن باشیم توجه به آرا و نظرات مردم است. یعنی خواسته ها و آرای مردم همواره مد نظر امام بود. ممکن است امام در جایی گفته باشند که اگر خمینی یکه و تنها هم بماند فلان کار را می کند ولی این سخن موضع شخصی امام را نشان می دهد ولی آنجا که می خواهند در موضع رهبری وارد شوند نگاهشان به خواست و مطالبات مردم بود و ما این مسئله را در انحا مختلف می بینیم مثلا اگر در جایی مردم اشتباه انتخاب کردند امام با مردم طوری برخورد می کردند که خود مردم به این اشتباه پی ببرند امام مردم را رشد می داد و شرایط را به گونه ای فراهم می کرد تا مردم خود به نتیجه برسند. نگاه امام یک نگاه آمرانه نبود یعنی انتظار نداشت که همه از ایشان تبعیت کنند و این باور ریشه در رابطه عمیقی داشت که امام با مردم داشتند. اگر باز دقت کنیم موضوعی تحت عنوان مجمع تشخیص مصلحت نظام راه اندازی شد (بعدها در سال اصلاحیه قانون اساسی سال 68 جنبه رسمی و نهادینه پیدا کرد) اگر ریشه آن را بررسی کنیم و به خاستگاه اولیه و شان نزول آن توجه کنیم آنجا هم بحث، بحث مردم است. گاهی اوقات که تعارضاتی بین مجلس شورا ی اسلامی (یعنی نمایندگان برآمده از مردم) و شورای نگهبان (که حافظ قانون اساسی و قوانین اسلامی بودند) به وجود می آمد امام در آنجا می گفتند ببینید مصلحت چیست و ببینید خواسته و نیاز مردم چیست امام در پیام های که به شورای نگهبان داشتند تاکید می کردند که شماها خودتان را از مردم جدا نکنید (البته احترام وشان فقهای شورای نگهبان را پاس می داشتند) اسلام را به گونه ای تفسیر نکنید که این گونه تلقی شود که شما در مقابل مردم ایستاده اید. این رد پای مردمگرایی امام را می توان در قصه مهندس بازرگان، بنی صدر و تسخیرلانه جاسوسی مشاهده کرد.

نکته دیگر بحث اسلام است. امام معتقد بودند که نظام جمهوری اسلامی برآمده از یک انقلاب مردمی است و خواسته ها و مطالبات اصلی مردم احیای اسلام است. تفسیری که امام از اسلام ارائه می دادند اسلام ناب بود در حقیقت کنار زدن اسلام هایی است که بیشتر ظاهری و قشری هستند و امام از آنها تحت عنوان اسلام آمریکایی یاد می کرد. در اندیشه امام خمینی(س) مردم خواهان اسلام هستند و این یکی از پایه ای ترین خواسته های مردم برای تحقق انقلاب بود. امام باور داشتند اگر اسلام تحقق پیدا کند عدالت اجتماعی هم محقق خواهد شد و نابرابری و ظلم از بین می رود و همچنین تمامی مطالبات مردم را در دل اسلام جستجو می کردند. پس می توان گفت: اسلام گرایی و اسلام محوری یکی از اصول اساسی در سیره امام خمینی برشمرد.

قانون گرایی و قانون محوری را هم می توانیم به این اصول اضافه کنیم. با وجود اینکه امام در یک شرایط خاص سیاسی رهبری جامعه را عهده دار شدند (رژیم پهلوی به تازگی سقوط کرده بود و انقلاب تازه نهاد سازی می کرد) امام همواره بر قانون مداری و نهادینه کردن امور اهتمام داشتند شاهد این مدعا نامه ای است که نمایندگان مجلس پس از پایان جنگ برای امام نوشتند و ایشان بدین مضمون پاسخ دادند که بنای نظام جمهوری اسلامی تکیه بر قانون اساسی است و اگر تا به حال نکته ای فراموش شده به دلیل شرایط جنگ بوده است ولی از این زمان به بعد همگی باید قانون را تمکین کنیم و در راستای قانون حرکت کنیم.

نکته آخر توجه به نظرات کارشناسی و نقطه نظرات متخصصین در زمینه های مختلف بود. امام علاوه بر اینکه خود یک فقیه جامع الشرایط بودند و در همه عرصه صاحب نظر بودند اما در مسائل پیش آمده نظرات برجستگان آن حوزه برایشان شنیدنی بود. حال آن حوزه می خواهد حوزه نظامی، جنگ، اقتصاد یا سیاست خارجی باشد. ممکن بود امام نظر شخصی خود را ارائه بدهند اما همواره دیدگاههای دیگران جویا می شدند و بر اساس نظرات مشورتی سیاست گذاری می کردند

آیا جنبه فقاهتی شخصیت امام در نحوه مواجهه با روسای جمهور قابل بررسی است؟

امام در همه حال از شهید مدرس به نیکی یاد می کردند و با تأسی به جمله معروف ایشان (سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ماست) برنامه های اجرایی کشور را پیش می بردند. اینجاست که تفکیک بین فقاهت و سیاست در اندیشه امام دشوار می شود. موضع گیری سیاسی امام مبتنی بر مبانی انسان شناسی، جهان شناسی و هستی شناسی ایشان است که اگر بخواهیم موضوع خاصی مثل قضیه بنی صدر را تحلیل کنیم، بر اساس این مسئله می توانم نوع مواجهه امام با روسای جمهور را مورد مطالعه قرار بدهیم بعد از غزل بنی صدر امام در پیامی می فرمایند (در صداقت امام هم شکی وجود ندارد) من از ابتدا با رئیس جمهوری بنی صدر موافق نبودم اما ایشان در دوران انتخابات و بعد از آن بیشترین حمایت را از بنی صدر انجام می دهند. من از این دوران خاطره ای دارم که گفتنش می تواند شنیدنی باشد من به همراه یک عده از رزمندگان جنوب به تهران آمده بودیم و با آقای بهشتی و رفسنجانی ملاقات کردیم بعد از اینکه نماز را به جماعت برگزار کردیم، همگی دور آقای بهشتی جمع شدیم آن زمان اوج بحث های بنی صدر و کارشکنی های او بود. آقای بهشتی گفتند مواجهه امام با ما و بنی صدر به گونه ای است که عرصه بر ما واقعا تنگ شده است. باید اضافه کرد که نوع برخورد امام اصلا در اذهان عمومی این شائبه را ایجاد نکرد که ایشان به طرفداری و حمایت از نزدیکان خویش برخاسته اند؛ و حتی بر عکس، بر آنها بیشتر سخت گیری می کردند، به گونه ای که برخی از نزدیکان امام نسبت به شیوه برخورد امام گلایه داشتند.

مسئله دیگری که در اندیشه امام بسیار مهم است اصل برائت است. امام معتقد بودند تا زمانی که کسی جرمش آشکار و مشهود نشود و در یک محکمه اثبات نشده باشد باید اصل را بر برائت بگذاریم و از همه افراد و توان ها در مجموعه اداره کشور بهره ببریم. همان گونه که اشاره کردم توجه به شرایط زمانی و مکانی در اندیشه امام دارای اهمیت بسیاری بود و ایشان این عنصر را در برخورد با روسای جمهور هم اعمال می کردند. مثلا در دوره نخست ریاست جمهوری هنگامی که جلال الدین فارسی به دلیل شبهه در ایرانی الاصل بودن از دور انتخابات کنار زده شد شهید بهشتی می خواستند (از سوی حزب جمهوری اسلامی) خود را نامزد انتخابات کند که امام با این کاندیداتوری مخالفت می کنند و می فرمایند به گونه ای رفتار نکنید که مردم گمان کنند انقلاب کرده اند تا روحانیون قدرت را در دست بگیرند و همه پست ها از جمله قوه قضاییه، رهبری ...به دست روحانیون افتاده است. اما بعد از شهادت شهید رجایی شرایط به سمتی می رود که امام می پذیرند که در این زمان مشکلی وجود ندارد و روحانیون می توانند کاندید بشوند. پس عنصر زمان و مکان به ما می گوید که سیاست ها همواره واحد نیستند. و باید آنها را تابعی از مختصات زمان و مکان دانست. برای روشن تر شدن این موضوع یک مثال دگر ذکر می کنم در دوره ریاست جمهوری مقام معظم رهبری قوه مجریه دو پایه بود یعنی هم رئیس جمهور داشتیم و هم نخست وزیر و این نخست وزیر بود که کشور را اداره می کرد و برای وزرا از مجلس رای اعتماد می گرفت در آن زمان ما شاهد اختلافاتی در اعضای هیئت دولت می شویم. مخصوصا در مسائل اقتصادی. نوع نگاه امام در برخورد با مشکلات و اختلافات، برخاسته از همان نگاه اصولی و فقهی شان بود. وزیر کار در کابینه آقای موسوی به قانون کار اعتقادی نداشتند و می گفتند که قانون کار یعنی چه؟ در یک طرف ما کارگر را داریم و در طرف دیگر کارفرما. این دو نهایتا خود به توافق خواهند رسید و دولت نباید در این مسئله مداخله کند. ولی آقای موسوی اعتقاد داشتند برای جلوگیری از شکاف اقتصادی و جلوگیری از بی عدالتی اجتماعی یک قانون کاری باید وجود داشته باشد که تعیین کند یک کارگر در روز چند ساعت کار کند چقدر مزد دریافت کند بیمه شود و از حمایت هایی از این دست بهره مند شود (این اصول از تجربه های جوامع بشری گرفته شده بودند) اما آن دوستان بر این اعتقاد بودند که در اسلام قرار داد گفته شده است و رضایت طرفین شرط است.ولی آقای موسوی بر این مسئله پافشاری می کردند و می گفتند نبود قانون کار باعث می شود به کارگر ظلم شود و آنها مورد استثمار قرار بگیرند (با توجه به اینکه در شرایط جنگی طالب کار زیاد بود). امام در این برهه زمانی به شدت از قانون کار حمایت می کنند و می فرمایند هر کس با مشی مهندس موسوی نمی تواند کار کند از دولت تشریف ببرد. حمایت امام از محرومین و کارگران ریشه در باور های ایشان داشت زمانی که امام می گفتند پیامبر دست کارگر را می بوسد یا خودشان دست کارگر را می بوسند اینها تعارف نبود و امام نمی خواستند با این حرف ها صرفا مردم داری کنند. امام عمیقا معتقد بودند که یکی از وظایف دولت کم کردن شکاف های اقتصادی و برداشتن موانع تحقق عدالت اجتماعی است، که یکی از آنها تنظیم چگونگی رابطه بین کارگر و کارفرما بود که متاسفانه هنوز جامعه ما با آن درگیر است و این معضل هنوز حل نشده است.

شما علت مداخله مستقیم امام در این مسئله را چگونه ارزیابی می کنید امامی که در دوره ریاست جمهوری بنی صدر  از مداخله مستقیم خودداری و صرفا به راهنمایی و ارشاد اکتفا می کردند؟

برای پاسخ به این سوال باز توجه شما را به اقتضائات زمانی و مکانی جلب می کنم. اختلافات بین حزب جمهوری اسلامی و بنی صدر در ابتدای انقلاب شکل گرفت. امام در آن زمان بسیار تلاش می کنند که وحدت را بین نیروهای انقلابی حفظ کنند و تا جایی که امکان دارد آرامش را به کشور باز گردانند اما وقتی بنی صدر با منافقین هم دست می شود و دست به اقدامات مسلحانه می زند راه برگشت را برای خود دشوار می سازد هر چند امام بعد از مخفی شدن بنی صدر و قبل از فرارش به فرانسه، طی پیام رادیو و تلویزیونی از وی می خواهند که در کشور بماند و به عنوان یک شهروند به فعالیت های علمی بپردازد. ولی متاسفانه این نصیحت مشفقانه و پدرانه امام از جانب بنی صدر نادیده گرفته می شود و وی کاملا به دامان ضد انقلاب می افتد.

امام برای حمایت خود از دولت میر حسین موسوی (علاوه بر اینکه امام نسبت به ایشان علاقه شخصی داشتند) چنین استدلال می آورند که اگر مسئولین جنگ عوض شوند ممکن است به جنگ آسیب برسد. در ضمن باید این نکته را اضافه کنم در آن مجلس هر کسی غیر از آقای موسوی معرفی می شد رای اعتماد از مجلس دریافت نمی کرد چرا که اکثریت مجلس را جریان موسوم به چپ تشکیل می داد. ولی به نظر من (غیر از مساله جنگ)  توجه به  مردم، مستضعف گرایی و عدالت محوری باعث شد که امام چنین تصمیمی بگیرد و حمایت خود را از دولت مهندس موسوی علنی کند.

انتهای پیام /*