گزیده ای از سخنان امام خمینی(س) در بیان مفهوم ایثار و شهادت

شهادت از جمله مفاهیم والایی است که ویژۀ قیامها و انقلابهای مکتبی و الهی است. انقلاب ما نیز از این قاعده مستثنا نبوده، بلکه با بهره‏گیری از فرهنگ غنی و متعالی اسلام، شهادت را که می‏رفت به دست فراموشی سپرده شود، روح و حیاتی تازه بخشید. به فرمودۀ حضرت امام خمینی(س) مقام شهادت، اوج بندگی و سیر و سلوک در عالم معناست و نهایت ایمان، همانا ایمان عاشقانه است شهادت ارثی است که از اولیا به ما می‏رسد. شهید خورشیدی است که بر انقلاب پرتو می‏افکند و شهادت چراغ هدایت ملتهاست. این ملت با عشق به شهادت، پیش رفت و این نهضت را به پیروزی رساند. اینکه ملت شهادت را خواست و گرایش به زندگی دنیوی را کنار گذاشت، تحولی بود فرخنده که همواره باید آن را پاس داشت و نگذاشت با سرد و کمرنگ شدن شعله فروزان عشق و شهادت، علایق دنیوی و مادی آنها را مسخ کرده، از این سستی و فتور، خونهای پاک شهدا هدر رود. در ادامه گزیده ای از سخنان امام خمینی(س) در بیان مفهوم ایثار و شهادت و اهداف شهدا و ایثارگران آورده شده است:

کد : 48673 | تاریخ : 24/06/1392

ما شهادت را یک فوز عظیم می‏دانیم و ملت ما هم شهادت را بهجان و دل قبول می‏کند و از جنگ نخواهیم هراسید و مرد جنگ هستیم، لکن مایل نیستیم به اینکه جنگ واقع بشود.

(صحیفۀ امام، ج13، ص261، 17/7/59)

* * *

گمان ندارم کسی بتواند ادعا کند که ملتی جز ملت عظیم الشأن ایران از کوچک و بزرگ و زن و مردِ سراسر کشور اینگونه پشتیبان قوای مسلح خود باشند و ایثارگر و داوطلب به جبهه‏های جنگ برای فداکاری و شهادت سبقت گیرند. و گمان ندارم هیچ معیاری جز عقیده به مکتب و ایثار در راه خدا و هدف معنوی قادر به حل این معما باشد.

(صحیفۀ امام، ج16، ص203، 29/1/61)

* * *

باید یک تسلیت به سرتاسر ایران و تبریک عرض کنم. و خصوصاً به خوزستان و بالاخص به دزفول تبریک عرض کنم برای اینکه، آنطور روح مقاومت دارند، و آنطور مردانه قیام کردند و مشغول به مقابله با دشمن هستند، و تسلیت به کسانی که جوانهایشان را از دست دادند. و ما همه هستیم. همه شریک هستیم، جوانها مال همان تنها پدر و مادرها نبود. جوانها مال اسلام بود. پیغمبر اسلام تسلیت به شما می‏گوید. مصیبت بر اسلام وارد شده. از آنها تشکر کنم به اینکه برای اسلام خوب قیام کردید و اجر شما با اسلام است. با خدای اسلام است.

و تشکر کنم از همۀ قوای مسلحه‏ای که در این جنگ بین اسلام و کفر، قیام به وظیفه کردند و خوب هم قیام کردند. شهید دادند و خرابی برای مملکتمان وارد شد. اینها هم شهید دادند و کوشش کردند و مردانه قیام کردند. از آنها هم همه و از همۀ رده‏های بالایی که ـ‏بالا و پایین ما نداریم ان‏شاءاللّه‏ ـ برادرهایی که در این مسائل وکیل بودند رفتند آنجا، نخست وزیر است ـ نمی‏دانم ـ رئیس جمهور است، امام جمعه است همۀ اینها که مشغولند به این خدمت و صادقانه هم مشغولند، از آنها تشکر کنم، و ملت ما باید قدردانی بکنند از آنها. اینها برادرهای شما و ما هستند که در جبهه‏ها رفتند و شهید می‏دهند و جدیت می‏کنند، و ان‏شاءاللّه‏ پیروز می‏شوند. کسانی که بر ضد اسلام هستند، به جای خودشان می‏نشانند.

(صحیفۀ امام، ج13، ص299، 6/8/59)

* * *

من به شما اهالی خوزستان و سایر مرزنشینانی که مورد تهاجم واقع شدید تبریک عرض می‏کنم و تذکر می‏دهم به شما دو جمله از کتاب خدا را: لِکَیْلاَ تأسَوْا عَلیٰ مٰا فٰاتَکُمْ وَلاٰ تَفْرَحُوا بِمٰا آتیٰکُمْ. این تعلیم خدای تبارک و تعالی است به انسانها از اول تا آخر که در پیشامدها چنانچه پیشامدی بود که برای شما ضرری داشت، به حسب ظاهر و چشمهای ظاهربین، شما محزون نباشید، که اینها ضرر نیست. نه تأسف بخورید و نه محزون باشید. برای آن چیزی که از دستتان رفته است؛ برای اینکه بظاهر از دست رفته است و در واقع آنها باقی هستند و برای شما شرافت تحصیل کرده‏اند و نه فرحناک باشید برای چیزهایی که به دست می‏آید از دنیا؛ برای آنکه آنچه از دنیاست فانی است و آنچه برای خدا تقدیم می‏شود باقی و ابدی است. و این شهدا زنده هستند و در پیش خدای تبارک و تعالی: عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ، آنها الآن در درگاه خدای تبارک و تعالی روزیهای معنوی و روزیهای همیشگی را به آن نایل شدند و آنچه که از خدا بود تقدیم کردند و آنچه که داشتند و آن جان خودشان بود، تسلیم کردند و خدای تبارک و تعالی آنها را پذیرفته است و می‏پذیرد و ماها عقب ماندیم. ما باید تأسف بخوریم که نتوانستیم این راه را برویم. آنها پیشقدم بودند و رفتند و به سعادت خود رسیدند و ما عقب ماندیم و نتوانستیم در این قافله سیر کنیم و در این راه راهرو باشیم... .

خداوند تمام شهدای راه اسلام را و تمام کسانی که در راه اسلام معلول شدند، در راه اسلام خانمان خودشان را از دست دادند، در راه اسلام به آوارگی رسیده‏اند، خداوند تمام آنها را به سعادتهای ابدی برساند. این مصیبتها بر همۀ ما وارد است و آن شرافتی که این جوانها تحصیل کردند برای انسانیت است، شرافت انسانی است. ارزش انسانی را اینها به ثبوت رساندند؛ خدایشان رحمت کند و خدایشان بپذیرد. و من به تمام بازماندگان این شهدا، به همۀ آنها، هم تسلیت عرض می‏کنم و هم تبریک. مبارک باد بر اهالی خوزستان و بر اهالی جنوب و غرب این خدمتگزاری و این جان‏نثاری و این پایداری.

(صحیفۀ امام، ج14، ص257ـ258، 13/1/60)

* * *

امروز ما مفتخر هستیم به توده‏های عظیم متعهد به اسلام عزیز و جوانان غیرتمند و رزمنده که از اول انقلاب شجاعانه قیام کرده‏اند و ندای حق را اجابت کردند و گروه کثیری از آنان به لقاءاللّه‏ که آمالشان بود، رسیده، و گروه عزیز دیگر که سلامت خود یا اعضای گرانقدر خود را در راه اسلام و هدف از دست داده‏اند و با چهره‏های بشاش و نورانی با آنان مواجه هستیم. و نیز مفتخریم که مادران دلیری که عزیز از دست داده‏اند و پدران عزیزی که جوانانشان شهید شده‏اند آنچنان با ما برخورد می‏کنند که گویی عروسی عزیزان و جوانانشان را جشن می‏گیرند. و اینجانب هر وقت با این عزیزان معظم برخورد می‏کنم یا وصیتنامۀ انسان‏ساز شهیدی را می‏بینم احساس حقارت و زبونی می‏کنم. اینان سند ایمان و تعهدشان را به اسلام در دست دارند، و قبور شهدا و

اجساد و ابدان معلولان، زبان گویایی است که به عظمت روح جاوید آنان شهادت می‏دهد، و شکایتی اگر دارند از آن است که به فیض شهادت نرسیده‏اند و یا در حالی که به ثواب شهادت رسیده‏اند، می‏نالند که چرا نمی‏توانند برای دفاع به جبهه‏ها برگردند، و فریاد «جنگ جنگ تا پیروزی» را سر می‏دهند.

(صحیفۀ امام، ج16، ص27، 21/11/60)

* * *

زبانها و قلمها در توصیف جوانان و نوجوانان، پیران و سالخوردگان عزیزی که خون پاک خود و سلامت خویشتن را فدا کردند تا اسلام، زنده و کشور، پاینده بماند، و از شرّ دشمنان خونخوار آزاد شود، عاجزند. و نیز عاجزند که به پدران و مادران دلیری که چنین فرزندانی را تربیت کردند و به اسلام تقدیم نمودند دلداری دهند، و از خواهران و برادرانی که در جوار آنان بودند دلجویی نمایند. اینان مشمول عنایات و رحمتهای بی‏پایان خداوند، در جوار اولیای عظیم‏الشأن، با سعادت در دنیا و آخرت قرینند، خدایشان رحمت و برکت دهد.

درود بی‏پایان به روح پاک شهیدان راه حق، و سلام فراوان بر آسیب‏دیدگان و آوارگان در جبهه‏های دفاع از اسلام و ایران اسلامی، و درود و سلام بر بازماندگان شهدا و خانواده‏های آسیب‏دیدگان، و سلام خداوند و انبیا و اولیای او بر بقیة‏اللّه‏ ـ‏ارواحنا لمقدمه الفداء.

(صحیفۀ امام، ج16، ص521ـ522، 31/6/61)

* * *

قلم و بیان اینجانب عاجز است از قدردانی و شکرگزاری از مجاهدین فداکار اسلام که با مجاهدت و جانبازی در راه هدف و حفظ آرمانهای اسلامی و پیروزیهای عظیم در تمام جبهه‏ها موجب افتخار و سرافرازی جمهوری اسلام و اولیای خدا ـ علیهم الصلوة والسلام ـ شدند. با چه بیان و قلم از جوانانی که به عشق خداوند و

شوق لقاء اللّه‏ در سبقت در دفاع از حق و اسلام عزیز سر از پای نمی‏شناسند و تنها سرمایه بزرگ خود را که جان است فدای هدف مقدسی می‏کنند که انبیا و اولیای بزرگ خدا، همچون سید مظلومان و سرور فداکاران، نمودند و ندای هَیْهات مِنَّاالذِّلَّةُ آن بزرگمرد تاریخ را با قول و عمل خود در سراسر کشور بلکه جهان سر می‏دهند، می‏توان تجلیل نمود. و با کدام قلم و بیان می‏توان از عزیزانی که سنگرهای جنگ را به محراب مسجد و معراج الی‏اللّه‏ تبدیل کردند ثنا کرد. گیرم که قلمفرسایان هنرمند بتوانند میدانهای شجاعت و دلاوری آنان و قدرت و جسارت فوق‏العادۀ آنها را در زیر آتش مسلسلها و توپها و تانکها ترسیم نمایند و نقاشان و هنرپیشگان بتوانند پیروزیهای هنرمندانۀ آنان را در آن شبهای تار در مقابل موشکها و بمب‏افکنهای دشمن غدّار و عبور از پیچ و خمهای سیمهای خاردار و کوههای سر به فلک کشیده و بیرون کشیدن دشمنان خدا از سنگرهای بتونی و مجهز به جهازهای پیشرفته را مجسم نمایند؛ لکن آن بعد الهی عرفانی و آن جلوۀ معنوی ربّانی، که جانها را به سوی خود پرواز می‏دهد، و آن قلبهای ذوب شده در تجلیات الهی را با چه قلم و چه هنر و چه بیانی می‏توان ترسیم کرد. راستی این غربیان و شرقیان و غربزدگان و شرقزدگان و ملی‏گرایان این فداکاریها را با این بعد معنوی و روح عرفانی و عشق الهی با چه چیزی توجیه و تحلیل می‏کنند؟ اینجا عمل و جسارت مطرح نیست؛ انگیزه و روح و جهت لَدی الربّی آن مطرح است. عشق به محبوب حقیقی، که همه چیز را محو می‏کند و هر انگیزه‏ای غیر از عشق به او را می‏سوزاند، مطرح است. در کدام جنگ و نهضت و انقلاب و شورش، در طول زمان و سراسر خلقت، سربازانی چنین و فداکارانی مانند ایران را سراغ دارید؛ جز در طبقۀ اولیای الهی و تربیت شدگان در مکتب آنان، که فرزندان این دیار به نور آنان استضائه کرده و از خود رسته‏اند. و در کجا، در لابلای تاریخ، چون مادران و پدران و همسران و خواهران و برادران و سایر بستگان اینان را سراغ دارید که پس از چند قربانی باز برای قربانی دیگر فرزندان خود پیشقدم می‏شوند. این مکتب قرآن و اسلام راستین است؛ و اینان فرزندان این قرآن و این مکتب و آن صاحب مکتبمان . سلام و تحیات خدا و رسولانش بر این مادران و پدران و این فرزندان عالیمقام. و درود بر این جانبازان و از هر چیز در راه هدف گذشتگان باد.

(صحیفۀ امام، ج18، ص332ـ333، 22/11/62)

***

ما را چه رسد که با این قلمهای شکسته و بیانهای نارسا در وصف شهیدان و جانبازان و مفقودان و اسیرانی که در جهاد فی سبیل اللّه‏ جان خود را فدا کرده و یا سلامت خویش را از دست داده‏اند یا به دست دشمنان اسلام اسیر شده‏اند مطلبی نوشته یا سخنی بگوییم.

زبان و بیان ما عاجز از ترسیم مقام بلند پایۀ عزیزانی است که برای اِعلای کلمۀ حق و دفاع از اسلام و کشور اسلامی جانبازی نموده‏اند. الفاظ و عباراتْ توان توصیف آنانی را که از بیت مُظلم‏طبیعت به سوی حق تعالی و رسول اعظمش هجرت نموده، و به درگاه مقدسش بار یافته‏اند، ندارد. از مجاهدینی که سنگرهای نبرد را تبدیل به مساجد و میدانهای جهاد را با بانگ تکبیر مهبط ملائکة‏اللّه‏ نموده‏اند، چگونه سخن توان گفت؟ در اَقدام شریف مادران بزرگواری که در دامنهای مطهر خود چنین فرزندانی را برای اسلام تربیت کرده‏اند، چه می‏توان نثار کرد ؟ و برای اسیرانی که در زندانهای مخوف دشمن شجاعانه بر سر دشمنان بشریت فریاد می‏کشند چگونه توان تعظّم نمود؟ پس با اعتراف به عجز، برای شهیدان آرزوی رحمت خاص الهی و برای جانبازان،این شهیدان زنده، سلامت و برای اسرا و مفقودین عزیز و دلیر، آرزوی بازگشت به میهن و برای مادران و پدران و همسران و فرزندانشان،این نمونه‏های صبر و مقاومت،صبر و سعادت داریْن، و برای رزمندگان در جبهه‏های حق علیه باطل، پیروزی درخواست می‏نماییم.

(صحیفۀ امام، ج19، ص40ـ41، 5/6/63)

* * *

خون پاک صدها هنرمند فرزانه در جبهه‏های عشق و شهادت و شرف و عزتْ سرمایۀ زوال‏ناپذیر آنگونه هنری است که باید، به تناسب عظمت و زیبایی انقلاب اسلامی، همیشه مشام جان زیبا‏پسندِ طالبانِ جمال حق را معطر کند.

(صحیفۀ امام، ج21، ص145، 30/6/67)

***

از شهدا که نمی‏شود چیزی گفت. شهدا شمع محفل دوستانند. شهدا در قهقهۀ مستانه‏شان و در شادی وصولشان عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقونَاند؛ و از «نفوس مطمئنه‏ای» هستند که مورد خطاب فَادْخُلِی فِی عِبادِی وادْخُلیِ جَنَّتِی پروردگارند. اینجا صحبت عشق است و عشق؛ و قلم در ترسیمش برخود می‏شکافد.

(صحیفۀ امام، ج21، ص147، 1/7/67)

* * *

شما رزمندگان متوقع نباشید که از مثل من یا هر کس که از سنخ بشر است، از شما تقدیر کند، نمی‏تواند تقدیر کند. خداوند تعالی مشتری شماست. شما آنچه که داشتید، بزرگترین مؤونه‏ای که داشتید و آن جان بود و روح، در راه خدا داده‏اید. چه آنهایی که شهید شدند و به لقاءاللّه‏ ان‏شاءاللّه‏ رسیدند و چه شما که حاضر برای شهادتید، عمده این حضور است.

شما دو مطلب را متحقق کردید که با این دو مطلب کسی از سنخ بشر ـ جز آن که از اولیای خدا باشد و الهام از خدا گرفته باشد‏ ـ نمی‏تواند تقدیر شما را بکند. یکی بزرگتر سرمایه خودتان که آن حیات است، در طبق اخلاص گذاشتید، و دیگری اینکه این هدیه را با اخلاص در طبق اخلاصتان گذاشتید. عمده آن اخلاصی است که در شما جوانان ظاهر است. شما از این اخلاص و ایثار، جمهوری اسلامی را بیمه کردید. فتحهایی که نصیب شما شده است، خصوصاً در فتح مبین، گر چه با هیچ معیاری نمی‏توان آن را سنجید و هیچ زبانی نمی‏تواند از آن توصیف کند، لکن آنچه که بالاتر از همه اینهاست، این صداقت شما و این اخلاص شما در بارگاه حق تعالی است. آنچه که در نزد خدا ارزشش از همه بالاتر است، این ایثار از روی اخلاص است. همان که خدای تبارک و تعالی در سورۀ «هَلْ اَتیٰ» اهل بیت عصمت را به آن توصیف می‏کند که: یُطْعِمُونَ الطَّعٰامَ عَلیٰ حُبِّهِ ... اطعامِ طعام چیزی نیست، آن هم یک قرص جو، آنکه اهمیت دارد «علی حبه» هست. آنکه در پیشگاه حق تعالی ارزش دارد و هیچ بشری نمی‏تواند آن را توصیف کند، این اخلاص و محبتی است که شما دارید. شما جان خودتان را فدا می‏کنید، و بسیار اشخاص هم هستند که در راههای انحرافی باز هم این کار را می‏کنند. صورت عمل، یک صورت است، لکن معنی دو و محتوا دو است، میزان محتوای عمل است، نه صورت عمل. شمشیر علی بن ابیطالب ـ سلام اللّه‏ علیه ـ و فرود آوردن شمشیر و به دشمن، آن شمشیر را ضربه زدن و او را کشتن، این امری است که در همه جا واقع می‏شود و بسیاری از اشخاص این عمل را کرده‏اند و می‏کنند. ارزش به اینها نیست، ارزش به آن است که در قلب علی بن ابیطالب چه می‏گذشته است و مرتبۀ اخلاص او چه اندازه بوده است.

آن مرتبۀ اخلاص است که یک ضربت را با عبادت ثقلین، عبادت جن و انس مقابل کرده است. شما این اخلاصتان و این شهادت طلبی و این ایثار برای خداست که ارزش به شما داده است، و ارزش او را هیچ معیاری نمی‏تواند اندازه‏گیری کند. عزیزان من، حفظ کنید این نعمت را؛ خداوند به شما یک همچو نعمتی داده است که شما را با عنایت ذاتی خودش، با دست غیبی خودش متحول کرده است به یک انسانهای خالص برای خود، و انسانهایی که جان و هر چه دارند، در راه خدا ایثار می‏کنند و اِنَّ اللّه‏َ اشْتَریٰ مِنَ الْمُؤمِنینَ اَنْفُسَهُمْ وَ اَمْوٰالَهُمْ بِاَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ آن جنتی که مشتری به شما عطا می‏کند، با جنتی که برای دیگران تحقق پیدا می‏کند، فرق

دارد. امیدوارم که این جنت، جنت لقاء باشد. امیدوارم که مشتری شما، شما را در حضور خود پذیرایی کند. اولیای خدا در آن عالم هم که هستند، به غیر خدا سرگرم نیستند. نعمتهای بهشت را از آن می‏گذرند و متوجه به لقای حق تعالی هستند. و شما که جان‏نثاری دارید می‏کنید و ایثار می‏کنید و با ایدۀ شهادت به میدانهای جنگ می‏روید و از اسلام دفاع می‏کنید و از مکتب دفاع می‏کنید و کشورهایی را که [چشم] طمع به این کشور دوخته‏اند مأیوس می‏کنید، همۀ اینها ارزشمند و بسیار ارزشمند، لکن آن اخلاص و محبت شما و آن ایثار در راه خدا، بالاترین ارزش است برای شما.

آن ایثار و اخلاص است که حتی در ترازوی عالم غیب هم نمی‏شود که سنجش بشود. آن پیش خدای تبارک و تعالی سنجش می‏شود. و ما مفتخریم که در یک همچو برهه از زمان واقع شدیم، که مثل شما عزیزان در آنجا و در آن زمان و در آن مکان واقع شدید، و ما از هوایی تنفس می‏کنیم که شما از آن هوا تنفس می‏کنید. شما ایثار گرید و شما اخلاصمندید، شما بر نفس خود پیروز شدید و ما عقب ماندیم. شما احتمال این معنی را ندهید که تفنگ و‏ژ ـ 3 و مسلسل شما پیروز شده است؛ مقابل شما هم بالاتر از این را داشتند. شما اندک داشتید و آنها بسیار. لکن آنچه که شما را پیروز کرد و پیروز می‏کند، آن ایمان شماست و آن اخلاص شماست، [که] در شما هست و در آنها نیست. شما برای خدا در میدانها وارد می‏شوید و آنها برای شیطان؛ آنها حزب شیطانند و شما حزب خدا. آنچه شما را در دو جبهه پیروز کرد و پیروز کرده و می‏کند ان‏شاءاللّه‏ ـ جبهه باطنی و نفسانی و جبهۀ جنگ با گروه شیطانی ـ آن اخلاص و ایمان شماست که شما را پیروز می‏کند.

شما شیعۀ همان هستید که می‏فرمود: اگر همۀ عالم در مقابل من بایستند، تنها در مقابل همه می‏ایستم. آن ایمان است که او را آنطور در مقابل همه چیز می‏ایستاند. آن اخلاص اوست. آن روحانیت و معنویت اوست. و شما هم شیعۀ او هستید. و امیدوارم که از روحانیت او و از علومی که خدای تبارک و تعالی به او عنایت کرده است و از نفخات الهی که در روح مبارک او دمیده شده است، به شما و همۀ ما نصیبی داده بشود.

برادران، شما پیروزید، و شهدای شما پیروزند، ملت شما پیروز است. شما یک ملتی دارید که در تمام دنیا مثل آن ملت پیدا نمی‏شود. و ملت یک شمایی دارد که در تمام دنیا مثل شما پیدا نمی‏شود.

(صحیفۀ امام، ج16، ص196ـ199، 28/1/68)

* * *

شما پیروزید برای اینکه شهادت را در آغوش می‏گیرید و آنهایی که از شهادت و از مردن می‏ترسند، آنها شکست خورده‏اند اگر هم لشکر عظیم داشته باشند.

(صحیفۀ امام، ج16، ص76، 10/12/60)

* * *

هـر روز مـا در جنگ برکتی داشته‏ایم که در همۀ صحنه‏ها از آن بهره جسته‏ایم. ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر نموده‏ایم، ما مظلومیت خویش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نموده‏ایم، ما در جنگ، پرده از چهرۀ تزویر جهانخواران کنار زدیم، ما در جنگ، دوستان و دشمنانمان را شناخته‏ایم، ما در جنگ به این نتیجه رسیده‏ایم که باید روی پای خودمان بایستیم، ما در جنگ ابهـت دو ابرقدرت شرق و غرب را شکستیم، ما در جنگ ریشه‏های انقلاب پر بار اسلامی‏مان را محکم کردیم، ما در جنگ حس برادری و وطن‏دوستی را در نهـاد یکایک مردمان بارور کردیم، ما در جنگ به مردم جهان و خصوصاً مردم منطقه نشان دادیم که علیه تمامی قدرتها و ابـرقدرتها سالیان سال می‏توان‏مبارزه کرد، جنگ ما کمک به افغانستان را به دنبال داشت، جنگ ما فتح فلسطین را به دنبال خواهد داشت، جنگ ما موجب شد که تمامی سردمداران نظامهای فـاسد در مقابل اسلام احساس ذلت کنند، جنگ ما بیداری پاکستان و هندوستان را به دنبال داشت، تنها در جنگ بود که صنایع نظامی ما از رشد آنچنانی برخوردار شد و از همۀ اینها مهمتر استمـرار روح اسلام انقلابی در پرتو جنگ تحقق یافت.

همۀ اینهـا از برکت خونهـای پاک شهدای عزیز هشت سـال نبـرد بود، همۀ اینهـا از تلاش مـادران و پـدران و مردم عزیز ایـران‏در ده سال مبارزه با امریکا و غرب و شوروی و شرق نشأت گرفت. جنـگ ما جنگ حق و بـاطل بود و تمام شدنی نـیست، جنگ ما جـنگ فقر و غنا بود، جنگ مـا جـنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد. چه کوتـه‏نظرند آنهایی که خیال می‏کنند چـون ما در جبهـه به آرمان نهایی نرسیده‏ایم، پس شهادت و رشادت و ایثار و از خودگذشتگی و صلابت بیفایده است!

(صحیفۀ امام، ج21، ص283ـ284)

***

ای کاش «خمینی» در میان شما بود و در کنار شما در جبهۀ دفاع برای خدای تعالی کشته می‏شد.

(صحیفۀ امام، ج3، ص460، 9/6/60)

انتهای پیام /*