نگاهی متفاوت به منشور روحانیت

متن کامل سخنرانی آیت الله العظمی گرامی در همایش منشور روحانیت در قم

کد : 48818 | تاریخ : 27/06/1392

بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین. ابتدا تبریک ولادت رئیس و رهبر روحانیت، حضرت ختمی مرتبت و ولادت آقا امام صادق سلام الله علیه را تبریک عرض می کنم و از درگاه ایزد منان عاجزانه تقاضا داریم که همواره ما را به پیروی از این بزرگان و رؤسای روحانیت هدایت و توفیق عنایت فرماید. معمولاً در کتب علمی چند منصب برای روحانیت ذکر شده؛ مقام إفتاء، مقام قضا، مقام حکومت که هر کدام این ها بحث های خودش را دارد به نظر می رسد این ها منصب و مقام هستند مثلاً إفتاء فقط برای تشخیص و تحقیق نیست در آن مسیر نیست که اگر فقط هدف، شناخت یک مسئله علمی بود اگر مسئله إفتاء فقط برای تشخیص یک مسئله بود ممکن است خیلی از مستشرقین غربی بهتر از خیلی از افراد خودی بتوانند مدارکی جمع آوری کنند تحقیقات بکنند ولی هرگز یک مستشرق غربی مرجع تقلید نخواهد بود این یک منصب است امام صادق هم به امثال أبان این خطاب را دارد که یا أبان إجلس فی المسجد و افتی الناس، نه به هرکسی، این نشان دهنده این معنی است که همان طور که علمای فلسفه و حکمت توضیح دادند از کوزه همان برون تراود که در اوست اگر یک آثار ظاهری برای یک فردی یا یک قشری گفته می شود در حقیقت در باطن او مسائلی است که این جلوه ظاهریش هست ابتدا همان طور که بعض از علمای دراین یکی دو قرن اخیر هم عنوان کرده اند اگر فقیه ما می گوئیم مقام إبداء، مقام قضا، مقام ولایت و حکومت حتماً فقیه یک درجه ولایت باطنی را قبلاً دارد، یک تصرفات حقیقی دارد که یک همچنین مقام ظاهری به او داده می شود و گرنه یک شخص کافر هم می تواند تحقیق بکند یک مسئله ای را استخراج بکند نه او قاضی می شود، نه مفتی می شود و نه یک همچنین شأن حکومت و ولایتی به او داده می شود. حالا این سه مقام که در کتاب های علمی همه ملاحظه فرموده اید و وقت در آن جهت صرف نشود ولی چیزهائی علاوه بر این ها یا بگوئیم به عنوان در حقیقت مقدمه بر یک همچنین مقاماتی هست مثلاً ما ملاحظه می کنیم در ادله خودمون، در روایات و متون مذهبی شأن یک نفر عالم و روحانی این است که زاهد در مقامات دنیوی باشد: بعد أن شرطتَ علیهم الزهد فی درجات هذه الدنیا الدنیّة... ممکن است زاهد نباشد و خیلی چیزها را بفهمد ولی اگر بناست یک مقام الهی نصیبش بشود این مشروط به این زهد است یا مثلاً در نهج البلاغه و مشابهش بعضی روایات رسیده به همین مضمون: و لو لا أخذ الله علی العلماء أن لایقال علی کذة ظالم و لا سقف مظلوم ولو ترک این ربطی به عدالت ندارد، مضر عدالت هم شاید نباشد ممکن است بگوید که بیش از این از دستم برنمی آید و تصور اینکه بیش از این هم از دستش برنمی آید کافی است ولی در عین حال عبارت متون مذهبی ما چیزی بیشتر را نشان می دهد مسئولیت را نشان می دهد؛ لو لا أخذ الله علی العلماء أن لایقال علی کذة ظالم و لا سقف المظلوم لألقیتها حبلها علی... علی أیّ حالٍ این مطلب می فهماند که هر روحانی ای که بناست لااقل در آن سه مقام قرار بگیرد، لااقل شأنیت آن سه مقام إبداء و قضاوت و حکومت را پیدا بکند کسی باید باشد که واقعاً مسئولیت پذیر باشد درد دردمندان سرش بشود وقتی حضرت می فرماید که من چگونه غذای چنین و چنان بخورم در حالیکه شاید در نجن و یمامه و کجا و کجا شکم هائی هستند که اصلاً سیری را نچشیده اند و از یادشان رفته. خب این اشاره نیست به شخص مولا علی علیه السلام به اعتبار مقام حکومت است، مقام امامت و ولایت است ولیّ امر، امام مسلمین، حاکم وقت حتماً باید کسی باشد که درد دردمندان را خوب احساس بکند در همه جهات، یکی از این دردها مسئله گرسنگی است یکی درد تبعیض است یکی درد ظلم است، عوامل زیردست است، عوامل زیردست یک حاکم اگر مختصر ظلمی به فردی از افراد رعیت بکنند در امامت و ولایت آن حاکم باید شبهه کرد لذا این قدر تأکید در روایات ما بر این شده زنی آمد شکایت از فرماندار کرد حضرت می خواست نماز را شروع بکند همان جا نشست شاید إقامه را هم گفته بودند این طوری که از روایت در ذهن است حضرت اول بعد از تحقیق فرمان عزل آن فرماندار را داد بعد شروع به نماز کرد همان طور که استادمون مرحوم امام رحمة الله علیه یک وقتی می فرمود اگر در دورترین نقاط مملکت یک پاسبان تو گوش یک نفر بزند شخص اول کشور مسئول است در تمام دوره ها یک همچنین شرطی شده که اگر بناست فقیه، حکومت، ولایت، قضاوت، إفتاء و مانند این ها را تصاحب بکند و داشته باشد حتماً باید یک همچنین احساس مسئولیت باشد نسبت به همه زیردستان، علی کذة ظالم فقط گرسنگی که نیست هر گونه ظلمی است و اگر یک همچنین ظلمی را احتمال بدهد حتماً خواب از چشمانش ربوده خواهد شد این است که تحقیق در این جهت مهم است ما در کتب فقهی و علمی مون مسئله إفتاء، مسئله قضاوت، مسئله ولایت را زیاد مطرح کرده و بحث کرده ایم اما در این زمینه ها که مسائل پیشتاز این سه مقام هست شاید کمتر. ببینید ما در مقام ولایت زیاد بحث کردیم اما آیا این هم زیاد مورد توجهمون قرار گرفته که ولایت اول به نفع مردم است در روایات متعددی در ضمن آیه کریمه عرض کنم که ولایت پیغمبر اکرم آنجا دارد که پیغمبر اکرم فرمود: أنا أولی بکم من أنفسکم بعد این را فرمود، فرمود: اگر کسی از دنیا رفت و قرض داشت من قرض او را می دهم چون من أولی به او هستم در چندین روایت ضمن آیه کریمه؛ النبیّ أولی بالمؤمنین، آنجا هست ولایت را این طور معنی می کند یعنی من به داد مردم می رسم نه اینکه من فقط حاکم بر مردم هستم نه اینکه هرچه می گویم مردم باید اطاعت کنند بلکه مردم هر مشکلی دارند من أولی هستم به حل آن مشکل. قرض دارند قرضشان را من می دهم خب اگر چنین شرایطی عمل بشود، روحانیت در دل مردم مسلماً جایگاه خواهد داشت. تاریخ را ملاحظه بفرمائید به کجا بودیم، از کجا به کجا رسیدیم؟ یک وقتی در همین تهران مرحوم آقا شیخ عبد النبی نوری وقتی از الاغش پیاده شده، الاغش دم در بوده توی کوچه، یک کسی رد شده و ظاهراً به این الاغ آقا شیخ عبد النبی نوری یک پخّی کرده الاغ هم یک جفتکی زده کم کم دهان به دهان شایع شد که الاغ آقاشیخ را پی کردند، چه کسی پی کرده، یک نفر یهودی کم کم خبر اینجور شد که آقا سوار الاغ بوده و زمین خورده، کم کم شایع شده که یهودیان می خواستند آقا را بکشند بازار تهران بسته شد فقط به خاطر یک پخ کردن به الاغ آقا شیخ عبد النبی نوری. حالا هم ملاحظه کنید سر چهاراه بازار قم طلبه ای با دیگری سر تصادف رانندگی دعوایش شد ریختند سر این طلبه، مفصل کتکش زدند یعنی آن طرف آمد کتکش زد، هیچ کسی نیامد حمایت بکند، در یکی از نانوائی های همین شهر یک طلبه ای اشکال کرد که چرا بی حساب نون را به افراد می دهی یا نون بد بود آن شخص اعتراض کننده را هم می-شناسیم از افراد معمم و متدین خوب، دعوایش شد آن شاگرد نانوائی انواع توهین ها را به این آقا کرد یک نفر حمایت نکرد، چرا به اینجا رسیدیم؟ مسائلی در گذشته ها بوده عجیب و غریب درباره عظمت روحانیت مگر میرزای شیرازی چه کرد که به آن مقام رسید؟ یک وقتی حاج آقا میرزای هائری نقل کردند که، من از اسناد مکرری البته این قصه را شنیدم، گویا مرحوم آقاسیدمحمد فشارکی می آید خدمت میرزا، می گوید شما چند دقیقه ای از حق استادی خود من را بهل کنید و من را حلال کنید بتوانم آزاد حرف بزنم ایشان هم اجازه داد هر چه می خواهی حرف بزن بعد ایشان شروع با عتاب و خطاب تندی کردن که آقا از شام می ترسید خب مرگ بالاخره سراغ همه می آید چرا این قدر از مرگ می ترسید چرا در مقابل ناصرالدین شاه کوتاه می-آیید حتماً حب دنیاست و اینها... مفصل عتاب و خطاب کرد بعد میرزا فرمود نه من این طور نیستم ولی می خواستم آنچه بنویسم از طرف آقا امام زمان باشد امروز رفتم در سرداب و این را آوردم و آن یک خط تکان داد مملکت را که در درگاه ناصر الدین شاه کوزه ، قلیان ها شکسته شد بوسیله حرم سرای خود ناصر الدین شاه. معلوم می شود که روحانیتی می تواند کار بکند که اول اتصالش به مقام بالاتر روحانی و معنوی آقا امام زمان و پیغمبر اکرم باشد از آنجا بگیرد به مردم بدهد. من در این اوخر مرحوم آقای نجفی مرعشی رضوان الله تعالی علیه را دیدم که در اتاق کوچک دم در، در هم معمولاً باز آنجا می-نشست یک وقتی هم من با ایشان صحبت کردم در این زمینه، به هر حال زن، مرد، روستائی، شهری، عالم، غیرعالم می-آمدند زانو به زانو پهلوی ایشان می نشستند و می توانستند حرفشان را هم بزنند اما اگر مرجعی هم باشد که اگر کسی با او کار داشته باشد به هیچ وجه به این زودی دسترسی به او پیدا نشود خب محبت از دل ها بیرون می رود. پیغمبر اکرم اگر آن موقعیت را داشت و امام صادق اگر آن موقعیت را داشت ابتدا یک روابط بالاتر با زیربنای عالم خلقت داشتند با ذات احدیت پیوند داشتند؛ نحن والله أسماء الله الحسنی بنا أثمنت الأشجار بنا أینعت الأنهار در زیارت مطلقه؛ بکم تنبت الارض، بکم تنزل السماء قطرها، یک پیوند آن طوری دارند از طرفی پیوند محبت و مودت با مردم که مردم خودشان را از امام جدا نمی-دانستند، خودشان را از پیغمبر جدا نمی دانستند تا آنجا که جرئت بکنند بچه ها بیایند جلوی پیغمبر را بگیرند و همان طور که حسنین را سوار دوش خود می کنی باید ماها را هم سوار دوش خود بکنی این ساده زیستی، آن پیوند با ذات احدیت، آن محبت با مردم این موقعیت را به دست ما می دهد. در گذشته ها شواهد زیادی بر این قسمت ها هست. مرحوم آقای آقاشیخ عبدالنبی اراکی رحمة الله علیه ایشان را هم شاید خیلی از شما دیده بودید نمی دانم، قبل از مرحوم آقای بهجت در همین مسجد فاطمیه ایشان نماز می خواندند ایشان عقیده اش این بود که یک مرجع باید که یک ولایت باطنی هم داشته باشد، یک تصرفات باطنی، نمی خواهیم حالا او را صحه بگذاریم ولی بالاخره تا آن پیوند نباشد آن ارتباط با مردم حاصل نمی شود و ما برای تحصیل یک همچنین جریانی نیاز داریم به آن ارتباط معنویت در این زمینه یکی احتیاط های مالی، مرحوم آقای بروجردی رحمة الله علیه اصلاً در اندرون منزلشان سهم امام مصرف نمی کردند اصلاً سهم امام مصرف نمی کردند، یک وقتی از طرف آقا شیخ محمد بروجری در بروجرد یک مقداری پول برای ایشان فرستادند، مقدار مختصری ایشان وقتی پول را گرفته بود خیلی با خوشحالی فرموده بود الحمدلله یک پولی به دست ما رسید یک کسی گفت که شما که این همه پول براتون می آید، فرمود این ها مال من نیست کسی از بستگان ما در همین بازار قم می گفت پیشکار مرحوم آقای بروجردی، البته در زمان خود آقای بروجردی این را برای من نقل کرد، گفت آمد پیش ما برای آقای بروجردی دو تا قبا خرید دو تا قبا روی هم شد پنجاه تومان، پنجاه تا تک تومنی، 25 تومان را داد 25 تومان دیگر را گفت باشد انشاء الله اول ماه که برای آقا یک پولی برسد می آییم می-دهیم الان پول نیست می گفت من تعجب کردم آقای بروجردی 25 تومان پول ندارد یعنی چی، گفت بله پول زیاد در اختیارش است ولی مال خودش نیست در مصرف داخلی اصلاً سهم امام مصرف نمی کرد. مرحوم آقای تربتی یک وقتی در یکی از نوشته جات خودم قدیم نوشتم اولین عشق روحانی ام، سواد نداشت شماها اطلاع ازآقای تربتی دارید قاعدتاً، مرحوم آقای تربتی معلومات زیادی نداشت ولی سخنش تأثیر داشت ایشان بالای منبر اقرار گرفت از آقازاده آقای بروجردی این مطلب را، گفت که اوائل بادمجون نوبار بود کأنه اول فصلش بود برای ایشان بادمجون درست کرده بودند و ظاهراً بادمجون با نون نه خورشت بادمجون، سر سفره آورده بودند آقا فرموده بود که مگر بادمجون حالا آمده گفتند بله آقا تازه آمده، چند خریدید؟ دانه-ای دو ریال، آقا با شدت و عصبانیت برخورد کرد که تا همه بادمجون خور نشدند برای چی برای من تهیه کردید در وشنوه رفته بودیم منزلی که بودیم همان صاحب منزل بود یا همسایه، نقل کرد گفت سال قبل مرحوم آقای بروجردی وشنوه بودند همان شب اول، شب دوم یا شب سوم در خانه های همسایه ها همه همسایه ها مقداری شام کباب درست کردند فرستادند در خانه همه همسایه ها، بعد آن ها گفته بودند که آقا از آن شبی که آمده غذائی که بوئی بلند بشود در اینجا نخورده بود این اولین شب است که غذائی که بوئی در محله بلند بشود، شام کبابی درست کرده بودند، آقا فرمودند اول به همسایه ها بدهید من بعد می-خورم حالا شما ملاحظه می فرمائید که حالا شرایط به کجا کشیده دیگه نیازی به توضیح نیست و خواه ناخواه أن لو أنّ حملة العلم حملوه بحقّه، اگر حمله علم واقعاً حامل حقیقت علم بودند لَأحبّهم الله و لکنهم حملوه لطلب الدنیا فمقطهم الله و هانوا علی الناس، بی خود که انسان تنزل نمی کند، تنزل جامعه خیلی بدتر از تنزل فرد است، تنزل فرد با شرایط مختلف زیرورو می شود یک حادثه ای بالا یا حادثه ای پائین، کم و زیاد دارد تفاوت شرایطشان ولی یک جامعه اگر هانوا علی الناس شدند یک بلای عمومی است که باید یک فکر اساسی در این زمینه بشود. مرحوم امام رحمة الله علیه آن اوائل مرجعیتشان قبل از شرائط حکومت اگر سوار تاکسی می شدند یک مختصری زیادی پول داده می شد به تاکسی، اعتراض می کردند که چرا پول اضافه دادید در تمام جهات مراقب بودند گاهی سر سفره ایشان بودیم خیلی ساده، نمی گویم ساده زاهدانه، ساده متوسط مردم، مکرر در سر درس یک عبای زمستانی داشت ایشان چندین سال و این وصله داشت گاهی هم این طرف وصله را جمع می کردند که وصله اش خیلی دیده نشود و آن همه تحقیقات، آن وقت تازه در آن رساله طلب اراده شون که ملاحظه فرمودید من زمانی که خطی بوده وپیش من بوده یادم هست این عبارت، ایشان در یک مسئله ای در بحث طلب و اراده می فرمایند که : و لقد کتبتُ فی هذا الموضوع فی سالف الزمان إذ کنتُ فی عالم الوحدة وبعد فلما ابتلانی الله بالکسرة و لله الحمد... می گویند من درباره این موضوع نگاشته بودم مطالبی آنگاه که در عالم وحدت بودم و بعد که دچار عالم کثرت شدم و لله الحمد و این را بلا می دانم، مرجعیت و رجوع را بلا می دانند و خدا نکند که گاهی نقل شد که یک کسی مثلاً خانه خودش را فروخته باشد برای تهیه مقدمات خرج فلان مقام مثلاً همچنین نقل شد راست یا دروغ، علی أی حالٍ یک همچنین شرایطی را مراعات کردند که خداوند هم دستشان را گرفت و این همه نعمت ها برای جوامع اسلامی، الان ملاحظه می فرمائید در کشورهای عربی چه خبر هست؟ از بحرین دیروز بعضی ها پیش ما بودند واقعاً شرایط بسیار بسیار حساس است امام مردم آنجا از روحانیت آنجا فاصله ندارند و همین است که مایه امید است و انشاءالله به نتایج خوبی برسد در مصر یک همچنین ارتباطی نیست، چرا؟ برای آنکه در شیعه ارتباط مردم با روحانیت قوی تر است از ارتباط روحانیت سنی با مردم، روحانیت سنی در مصر به منزله یک دانشگاه است و مفتی اعظم هم رئیس آن دانشگاه، خدا نکند که روحانیت شیعه این طور بشود یعنی کلاً مراجع خانه نشین می شوند و حکومت ها هر چه که تصمیم گرفتند او بشود این آینده خیلی خطر است همیشه شرایطِ الان نیست ممکن است یک وقت شرایطی باشد اگر کارها از دست مراجع گرفته بشود بعدها به یک شرایط دیگری پیش بیاید، مصر این موفقیت را به آن صورت نداشت الا موقعی که اقلاً بعضی هاشون مثل قرضابی و دیگران آمدند پیوند خوردند آن هم به خاطر تبعیدی که داشته یک قدری محبوبیت داشته، با همه این حرف ها بالاخره باز روحانیت پیش گامند در تونس، در مصر در بحرین، شرایط لیبی را دقیقاً نمی دانم آن طوری که گفته می شود مردمی است علی أی حالٍ عرض ما این هست که آن سه مقام اولی إفتاء و قضا و ولایت باید رو مبانی حرکت جوهریه، فرع آن تکامل و کمال روحی حساب بشود اول آنجا را باید درستش کرد، معنویت و روحانیت درست بشود و این هم درست نمی شود الا با ارتباط با آقا امام زمان، پیغمبر اکرم و اهل بیت عصمت و طهارت. کسانی الان هستند که جزء صحابه خاصند الان در خدمت آقا هستند ما شرح حالی هم از آن ها که نداریم هیچی، افرادی را هم نمی شناسیم می دانیم کسانی هستند که، بعضی روایات هم دارد که ایشان چندین نفر بیست نفر، چهل نفر همیشه همراهشون هستند، کسانی هستند آقا به سراغشون می آید این ها یک پیوندهائی است که بی جهت نیست بد نیست این را نقل بکنم طلبه ای در خراسان، این را بعض افراد ثقه برای من نقل کردند نمی دانم تا چه اندازه...، گفت طلبه ای که ظاهراً می شناختند او را برادر نوجوانش هم آمد طلبه بشود خیلی تحت تأثیر جو حوزه و مشهد قرار گرفت و آقا امام رضا، معنویت خیلی در او چشم-گیر شد تابستانی که رفته بود در محل خودشان در اطراف فلان شهر حتی رفته بود از مغازه دارها حلیت می طلبید که من کوچک بودم از اینجا یک دونه تخمه ای مثلاً برداشتم مدت ها گذشت یک روزی در مشهد دیگه دید پیداش نیست ،آن برادر بزرگ دید این(برادرش) نیست یک کاغذی نوشته و آنجا گذاشته که من مدت ها بود می خواستم جزء خدمه آقا امام زمان بشوم و اخیراً پذیرفته شدم من رفتم متحیّر ماند جواب پدر را چه بدهد بالاخره بعد از مدتی در خواب او را دیده بود گفته بود که ما در خدمت آقا امام زمان هستیم الان هم، در آن تاریخی که گفته، الان هم در لبنان هستیم گفتم چرا این قدر موهای سرت سفید شده گفت مشکلات خیلی زیاد است کسانی همین الان در خدمت آقا هستند مراوده دارند خواه نا خواه آن ها یک آرامش های معنوی دارند در عین مصیبت های ظاهری، اگر ما از آنجا قطع بشویم عمرمان نه تنها خاصیتی ندارد بلکه خودمون، جامعه-مون، همه مون در یک مشکلاتی می افتیم اگر ما از کنار مردم رد شدیم و دیدیم مردم سلام نمی کنند باید بفهمیم که هشدار یک عذاب الهی است. یک وقتی در فلان خیابان خوب تهران اگر صد نفر رد می شدند هشتاد نفر سلام می کردند خیابانی که محل متدینین هست، حالا نام نبرم، الان به طوری که نقل می شود ده نفر هم سلام نمی کنند بلکه خیلی ها روبرمی گردانند و این ها مسائلی است که هشدار عذاب الهی است یعنی روحانیت قدرت ندارد نمی تواند کاری بکند و این مسئله بسیار بسیار مهمی است برای ما درس است بر این قسمت. معمولاً گاهی آقایون اهل علم صحبت می کنند برای نجات از این وضعمان می گوئیم از خودمون شروع کنیم لا اقل کتاب حدیثی کنار دستمون باشد قبل از خواب هر شب دو تا حدیث بخوانیم بلکه نورانیت پیدا بشود کلامکم نور و أمرکم رشد، این ها بالاخره ما اگر با کلمات این ها مأنوس نباشیم به هیچ وجه این نورانیت را نمی توانیم پیدا بکنیم قدیم ها تداوم زیارت عاشورا یک مسئله عادی روحانیت بود تداوم مسئله نماز شب یک مسئله عادی روحانیت بود، نماز شب ها در حرم خوانده می شد یکی از علماء می فرمود وقتی می آمدیم حرم افرادی را هم ایشان نام می برد که این ها در حالت خاص عرفانی، العفوهائی که می گفتند تکان دهنده بود تداوم زیارت جامعه کبیره داشتند، تداوم دعای توسل داشتند ما، بنده خودم را عرض می کنم، امکانات روحی مون طوری شده که دائماً می گوئیم وقت نداریم، دائماً می گوئیم گرفتاریم، دائماً می گوئیم که فرصت ها کم است، ارتباطمون از اصل قطع شده مثل قطع ارتباط شاخه از تنه درخت، آن وقت نمی شود امید خدمت داشت. مهم تر چیزی که برای روحانیت مسئله هست بعد از پیوند معنوی با مقامات بالا استقلال خودش است اگر این استقلال خدای ناکرده از دست برود حوزه وابسته بشود همیشه که شرایط این نیست که یک نفر روحانی در رأس کشور باشد یک وقت شرایط یک طوردیگری می شود که آن وقت استقلال هم روحانیت نمانده برایش، به حدی مرحوم امام روی این قضیه حساس بودند یک روز صبح اول وقت من در خدمتشان بودم، اول وقت در اتاق بالای اندرون آن هم در آن اجاره ای که ایشان داشتند، یکی از طلبه ها که او هم از هم دوره های ما بود با یک نفر کلاهی با هم آمدند معلوم بود آن کلاهی بناست سهم امام بدهد آن طلبه به اصرار آن شخص کلاهی را جلو انداخت و طلبه دنبال او آمد مرحوم امام بلند با تندی و عصبانیت گفتند آقا تو جلو بیا، جلوی او گفتند آقا تو جلو بیا، بعد آن کلاهی اجازه گرفت که آقا یک روحانی داریم در منطقه خودمون اون هم نیازی دارد آقا فرمود 150 تومان به او بده، بدون اینکه اسم آن روحانی را بگوید، 50 تومان به همین آقا بده بس ناراحت شده بود که چرا او کلاهی را جلو انداخت حالا اگر فلان وزیر خانم است نماینده ولی فقیه در آن وزارتخانه هم حتماً هست و لابد هم نماینده ولی فقیه است و آخوند است آن وقت ما دیدیم وقتی یک وزیر راه می افتد معمولاً نماینده ولی فقیه دنبال وزیر حرکت می کند آن وقت ببینید چه خواهد شد، حالا اصل تصدی را کار نداریم که ما مشروع نمی دانیم تصدی خانم ها را در امور مدیریت و لی کسی هم گوش نمی کند به حرف بالاخره. خدائی که در یک خانواده سه-چهار نفره می فرماید: الرجال قوامون علی النساء کجا راضی است در مملکت چنین و چنان یک خانم متصدی امور یک وزارتخانه ای بشود و از این قبیل کم کم می کشد بالاتر پس رئیس جمهور هم می تواند خانم باشد، کم کم بالاتر هم می شود خانم باشد. این ها مسائلی است که استقلال روحانیت را برباد می دهد شرایط یک شرایطی می شود که دیگه هم معنویتمان از دست می رود و هم استقلالمون از دست می-رود. عرض می کنم که ظاهراً این طور که نوشتند، نوشتند گرچه مباحث هم بسیار بجا ولی وقت دارد تمام می شود بنابراین همه را به خدا می سپاریم، عرض می کنم که اتفاقاً ما هم کار داریم انشاء الله همگی موفق باشیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد، ببخشید تصدیع دادیم.

انتهای پیام /*