زنهای عرب عبای امام را می‏بوسیدند

امام به کفشداری که می‏رسید با اینکه آقای فرقانی که یکی از همراهان همیشگی امام بود اجازه نمی‏دادند که کفش ایشان را آقای فرقانی بردارد و به کفشداری بدهد، ایشان نعلین خودش را در می‏آورد و همانجا جلوی میز کفشداری می‏گذاشتند، بعد هم داخل ایوان حرم حضرت امیر(ع) می‏رفت...

کد : 49020 | تاریخ : 20/07/1392

از کارهای مداوم امام در مدت اقامتشان در نجف این بود که هر شب بعد از نماز مغرب و عشا که منزل بر‏می‏گشتند اول در حدود نیم ساعت قرآن می‏خواندند و کسی را هم به ملاقات نمی‏پذیرفتند. ما نمی‏دانستیم که این برنامه امام است، من کاری داشتم به آقای رضوانی گفتم من می‏خواهم خدمت امام بروم، ایشان گفت نمی‏شود. بار دوم هم این قضیه تکرار شد مجددا آقای رضوانی فرمود نمی‏شود. گفتم مگر امام چکار می‏کند که نمی‏شود؟ ایشان گفت امام الآن قرآن می‏خواند و فرموده است کسی را داخل نفرستید، بگذارید من قرآنم را بخوانم بعد بیرونی می‏آیم اگر کسی با من کاری داشت آنجا با من صحبت کند. بعد از قرآن خواندنشان امام بیرونی می‌آمدند و آنجا طلاب و اهل علم و فضلا جمع می‏شدند و بحث علمی داشتند امام هم تشریف می‏آوردند و در آن بحثها شرکت می‏کردند و نظریات خودشان را ارائه می‏کردند. آنجا هم یکساعت بیشتر طول نمی‏کشید بعد از یکساعت بلند می‏شدند. در این هنگام تقریباً ساعت، سه از شب نجف می‏شد. امام وقتی که سه ساعت از مغرب می‌گذشت حرم حضرت امیر(ع) مشرف می‏شد و زیارت مفصلی می‏خواندند. آن ایام و آن اوایل که هنوز ایرانی‏ها زیاد نبودند و هنوز کاروانها راه نیفتاده بود امام فراغتی داشتند و کسی مزاحم ایشان نمی‏شد اول اذن دخول می‏خواندند. اینجا یک نکته جالبی که شاید خیلی‏ها به آن توجه نداشتند این است که بعضی از شبها امام به طور عادی مشرف می‏شدند یعنی کسی نمی‏آمد جلوی امام را بگیرد امام هم به طور عادی اذن دخول می‏خواندند و وارد حرم می‏شدند و سپس روبروی حضرت امیر(ع) زیارت امین‏الله را می‏خواندند. بعد قسمت پشت سر و قسمت بالا سر حضرت می‏نشستند و زیارت جامعه را می‏خواندند و دعاهایی که خودشان تصمیم داشتند بخوانند مفصل می‏خواندند. بعضی وقتها اوضاع غیر عادی می‏شد مخصوصاً زمانی که ایرانی‏ها در نجف بودند و کاروانها می‏آمدند. وقتی می‏دیدند که امام دارد از همان درب صحن مشرف می‏شود اطراف امام را می‏گرفتند دست امام را می‏بوسیدند. امام به کفشداری که می‏رسید با اینکه آقای فرقانی که یکی از همراهان همیشگی امام بود اجازه نمی‏دادند که کفش ایشان را آقای فرقانی بردارد و به کفشداری بدهد، ایشان نعلین خودش را در می‏آورد و همانجا جلوی میز کفشداری می‏گذاشتند، بعد هم داخل ایوان حرم حضرت امیر(ع) می‏رفت. اول که وارد ایوان می‏شد سمت چپ یک گلدسته‏ای است که قسمت پایین آن گلدسته مقبره مرحوم مقدس اردبیلی است، امام مقابل قبر مقدس اردبیلی می‏ایستادند و فاتحه‏ای می‏خواندند و سپس عبور می‏کردند و اذن دخول می‏خواندند. وقتی که شلوغ می‏شد خیلی دست ایشان را می‏بوسیدند، عبایشان را می‏بوسیدند، زنهای عرب می‏آمدند عبای امام را می‏بوسیدند. وقتی که زنها حمله می‏کردند ما مواظب بودیم. امام دستشان را می‏پیچیدند به عبا که اگر زنان آمدند دست امام را ببوسند از روی عبا ببوسند. بعد از زیارت که شاید حدود یک ساعت طول می‏کشید ایرانی‏ها می‌آمدند و خیلی مزاحمت ایجاد می‏کردند از این رو زیارت خودشان را مختصرتر می‏کردند و زودتر زیارت را می‏خواندند و از حرم خارج می‏شدند.

منبع:

خاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پور(صص 93-88)

منابع مرتبط:

خاطرات خادمان و پاسداران

اقلیم خاطرات

خاطرات مبارزه و زندان

خاطرات سیاسی - اجتماعی دکتر صادق طباطبایی

انتهای پیام /*