آشنایی ام با امام

امام تابستان ها به تهران، امامزاده قاسم تشریف می‏آوردند و مدتی در آنجا بودند. ایشان بر حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای حاج حسین رسولی که روحانی و مورد اعتماد مردم شمیرانات به ویژه امامزاده قاسم بودند، وارد می‏شدند. آنجا تعدادی از ما که مشتاق شده بودیم به زیارت ایشان توفیق پیدا می کردیم

کد : 49219 | تاریخ : 19/08/1392

آشنایی ام با امام

حبیب الله عسگراولادی مسلمان در بیان خاطره از اولین آشنایی اش با امام می گوید: آقای حق‌شناس از شاگردهای حاج آقا روح‌الله بودند و نمونه‏ هایی از آموزش و عمل و  شخصیت اخلاقی حاج آقا روح‌الله را ارائه می‏کردند. شناخت ما از حضرت امام اینجا  شروع شد. امام تابستان‌ها به تهران، امامزاده قاسم تشریف می‏آوردند و مدتی در آنجا  بودند. ایشان بر حجت‌الاسلام والمسلمین جناب آقای حاج حسین رسولی که روحانی  و مورد اعتماد مردم شمیرانات به ویژه امامزاده قاسم بودند، وارد می‏شدند. آنجا تعدادی  از ما که مشتاق شده بودیم به زیارت ایشان توفیق پیدا می‌کردیم یا به واسطه وجوهات  و شاید پیغام‏ها و نامه ‏ها و استفتائاتی که یک وقت‏هایی، آقای حق‏شناس برای حضرت  امام به قم می‏فرستادند، گاه گاه در قم هم بعضی از ماها توفیق زیارت آقا را پیدا  می‏کردیم. شناسایی ابتدایی ما این است. اما در آغاز 1340، آیت‌الله العظمی بروجردی  به رحمت خدا رفتند، وقتی که ایشان از دنیا رفتند، ما نمی‏خواستیم تابع پیرامون شویم.  هیأتی را تشکیل داده بودیم که ده یازده نفر از طلبه‏ های مکلا در آن صحبت می‏کردند.  سعی می‏کردیم برای نسل جوان یک نمونه تازه‏ای ارایه دهیم. مداحمان از خودمان بود،  قاری مان از خودمان بود. سخنران مان از خودمان بود. حتی برای اینکه اشکالاتی را  نگیرند بر ما از همین آقای حق‏شناس درخواست کرده بودیم اگر هدایتی داشتند  می‏فرمودند. شاید پنج یا شش نفر در قم، چهار نفر در تهران، در اصفهان، در شیراز، در نجف و در مشهد، روی هم بیست و چهار مرجع تقلید دارای رساله داشتیم. اما حاج آقا  روح‌الله رساله نداشت. ما در بحثهایی که با اشخاص داشتیم، رسیدیم به اینکه حاج آقا  روح‌الله امتیازاتی دارد که بعضی از آن بزرگان که رساله دارند ندارند. یکی از امتیازاتش  این است که ایشان از 13 سالگی، کوشیده خلق و خوی محمدی(ص) داشته باشد و  می‏شود گفت که در حوزه‏های علمیه جهان اسلام خاصه جهان تشیع کسی را که اخلاق  را در وجودش تجسم بخشیده باشد مثل ایشان نداریم. ما از همان وقت متوجه شدیم  که غیر از ایشان دیگر نمی‏توانیم به جانب کسی دیگر برویم. گرچه پس از رحلت  آیت‌الله العظمی بروجردی، مدت کوتاهی ما به آیت‌الله حاج سید عبدالهادی شیرازی  رجوع کرده بودیم. ولی ایشان ظرف شش ماه رحلت فرمودند و از دنیا رفتند.

تقلید از امام

ما برای اینکه رجوع کنیم از آیت‌الله العظمی حاج سید محسن حکیم به امام، نامه ‏ای به  آیت‌الله حکیم نوشتیم که آیا در رجحان رجوع از مرجعی به مرجعی دیگر، شجاعت در  بیان حق و استقامت در مقابل باطل و چند ویژگی دیگر، اینها می‏تواند اسباب رجحان  باشد؟ حضرت ایشان فرمودند: «گرچه اینها به اعلمیت مستقیماً مربوط نمی‏شود، ولی به   رجحان برای بازگشت مربوط می‏شود.» و حتماً حضرت ایشان هم متوجه این قضیه بودند که ما می‏خواهیم از خود ایشان عدول کنیم. اما انصاف باید داد که مراجع عظام  تقلید ما به دنبال این نیستند که وقتی استفتایی می‏شود، ببینند خودشان در کجا قرار  دارند، راه را باز فرمودند با جوابی که مرحمت فرمودند. شاید جوابشان را هم بشود  پیدا کرددر اختیار خود من نیست، زیرا ساواک وقتی به منزل و محل کار من حمله کرد،  تمام این مدارک را برد. بعداً که اسناد ساواک در اختیار جمهوری اسلامی قرار گرفت  در میان اسناد بود. یک تعدادی از اسناد را عده‏ای بردند در منازلشان بعضی از اسناد هم  در مراکز اسنادمان هست که بحمدالله خوب حفظ می‏شود. این استفتاء در اواخر 1341، یعنی پس از مبارزه دو ماهه روحانیت که حدوداً از مهر تا آذر ماه  41 بود. وقتی در فروردین 1340 آیت‌الله بروجردی از دنیا رفتند، عده‏ای به آیت‌الله سید  ابوالقاسم کاشانی مراجعه کردند و خواستند که ایشان رساله بدهند و خواستند که اجازه
بدهند، از ایشان تقلید شود. فرمودند:«بی‏سوادها! تا حاج آقا روح‌الله در قم هست، سراغ  هیچ کس نروید. نه سراغ من، نه سراغ هیچکس دیگر» ایشان هم در این باره  تشویق‌های فراوانی داشتند. ایشان در اسفند 1340 به رحمت خدا رفتند، عده‏ای هم از  ایشان تقلید را شروع کرده بودند. اما بعد از ایشان به امام رجوع کردند.

 من رابط بین حضرت امام و مراجع تقلید هم بودم. یعنی در مورد دارالتبلیغ قم، شاید  یک روز صبح تا آخر شب شش جلسه با آقای شریعتمداری و هفت جلسه با امام  داشتیم. یک سری اسناد، اینها بود که متأسفانه این اسناد را بردند. من هم دنبالش نبودم  که از مرکز اسناد جویا شوم و بخواهم. ولی این اسناد در مرکز اسناد هست. امضاءکننده‏های این نامه برادران مؤتلفه بودند شاید شهید صادق امانی، شهید مهدی عراقی، بنده، شاید سید اسدالله لاجوردی که بعداً مؤتلفه را تشکیل دادند. در روند معرفی خود باید این نکته را عرض کنم، ضمن اینکه بنده صبح و شب  طلبه بودم و درس‏های طلبگی را در حوزه علمیه تهران، در مدرسه مروی و مدرسه  رضاییه، ملارضا و مسجد امین‏الدوله تهران ادامه می‏دادم، در اثر حضور ضمنی در  فعالیت‏های ملی شدن صنعت نفت و آهنگ گرفتن از مرحوم آیت‌الله کاشانی و تحت
تأثیر فعالیت‌های فداییان اسلام و دیگر حرکت‌های مذهبی‌ـ سیاسی که در کشور بود و  اختلاف و تشتتی که بین بخش‌های مذهبی و ملی جبهه ملی آن زمان پیش آمد و یأس از فعالیت‏های سیاسی علنی، در حدود سال 1334 و بعد از اعدام شهدای گرانقدر نواب  صفوی و خلیل طهماسبی و یارانشان، ما به فکر این افتادیم که باید جلسه خاصی را  داشته باشیم و برنامه‌های هیأت‌های معمولی ما را قانع نمی‌کرد.

منبع:

امام خمینی و هیئت های دینی موتلف

منابع مرتبط:

برداشتهایی از سیره امام

انتهای پیام /*