رابطه ایران و امریکا از دیدگاه امام خمینى‏

کد : 49266 | تاریخ : 28/08/1392

داود غرایاق زندى‏

دانشجوى دکتراى علوم سیاسى تربیت مدرس‏

مقدمه‏

کشور ما تقریباً بیش از نیم قرن است که با آمریکا بیش از هر کشور دیگرى رابطه گسترده دارد. در این مدت، تحولات و سیاستهاى داخلى و خارجى ایالات متحده تأثیر به سزایى در تحولات کشور ما داشته است و دارد. البته چگونگى این رابطه بسیار متفاوت و همواره با نوسانات زیادى همراه بوده و روند مستمر و یک نواختى را طى نکرده است. به عبارت دیگر، قبل از انقلاب اسلامى، با توجه به امتیازاتى که امریکایى‏ها به دست آورده بودند، حق هرگونه مداخله در امور ایران را داشتند و نوعى رابط دست نشاندگى و سرورى میان دو کشور به وجود آمده بود؛ ارتباطى که براى مردم، روشنفکران و روحانیون تحمل‏ ناپذیر بود. برعکس، بعد از انقلاب اسلامى، رابطه ما با امریکا، بسیار خصمانه شد تا آنجا که به قطع روابط سیاسى بین دو کشور منجر گردید.

منظور از رابطه وجود هرگونه ارتباط مستقیم و غیر مستقیم بین دو کشور است که شامل روابط سیاسى، اقتصادى و فرهنگى بین دو دولت (ارتباطات بین ‏المللى) و همچنین بین دو ملت (ارتباط بین‏ المللى) و بر اساس احترام متقابل به حق حاکمیت دو کشور مى ‏باشد.

طرح این بحث از دو جهت اهمیت دارد:

اولًا: ایالات متحده امریکا یکى از کشورهاى قدرتمند و مطرح جهانى است و بعد از فروپاشى اتحاد جماهیر شوروى، که رقیب دیرین امریکا بعد از جنگ جهانى دوم بود، قدرت این کشور رو به فزونى نهاد، تا آنجا که ابرقدرت بلامنازع جهان شد. بررسى چگونگى رابطه ایران و امریکا بعد از فروپاشى نظام دو قطبى جهان، در بحثهاى سیاست خارجى اهمیت خاصى دارد؛ زیرا مى ‏تواند به نوعى تحولات کشور تجدید نظر طلب (ایران) را، آن هم در شرایط جدید قدرت امریکا، مورد مطالعه قرار دهد. ثانیاً: از زمان تیره شدن روابط میان ایران و امریکا بحثى بسیار جنجالى در سطوح مختلف جامعه مطرح شد مبنى بر اینکه نحو روابط این دو دولت در آینده باید چگونه باشد. موضوع مورد بحث تا حدود زیادى به این پرسش پاسخ مى ‏دهد.

در این مقاله چگونگى این رابطه را از منظر امام خمینى (س)، بنیان‏گذار جمهورى اسلامى و اصلى‏ترین فرد مخالف حضور امریکا در ایران و منطقه و کسى که دست امریکا را از ایران قطع کرد، بررسى مى ‏کنیم؛ زیرا بدون تردید، نگرش و طرز تفکر رهبر موفق انقلاب نسبت به مسائل سیاسى جامعه، کمک زیادى به فهم پدیده ‏هاى سیاسى و اجتماعى خواهد کرد.

بدین ترتیب، محتواى اصلى این مقاله، بررسى فرایند رابطه ایران و امریکا قبل و بعد از پیروزى انقلاب اسلامى از طریق موضع‏گیرى و نحو نگرش حضرت امام (س) مى‏ باشد. در اینجا این سؤال مطرح مى ‏شود که آیا امکان رابطه میان ایران و امریکا وجود دارد یا خیر، اگر وجود ندارد، چرا؟ و اگر وجود دارد تحت چه شرایطى ممکن است برقرار شود، این بحث حکایت از سلب و ایجاب رابطه بین دو کشور دارد:

فرضیه اساسى این است که امکان ایجاد رابطه در نظریات حضرت امام (س)، تحت شرایطى خاص وجود دارد، اما فرضى رقیب بیانگر آن است که امکان ایجاد چنین رابطه ‏اى در نظریات ایشان وجود ندارد.

حضرت امام (س) از 15 خرداد 1342 تا 14 خرداد 1368، اظهار نظرهایى درباره امریکا و نقش و جایگاه آن در ایران داشته ‏اند که مى ‏توان آنها را به سه بخش کلى تقسیم کرد: بخش اوّل، از شروع زعامت حضرت امام (س) تا سرنگونى شاه؛ بخش دوّم، از اواخر سلطنت شاه و بحبوحه انقلاب اسلامى یعنى از واژگونى رژیم شاهنشاهى تا استقرار نظام جمهورى اسلامى؛ و بخش سوّم، از استقرار نظام جدید تا زمان رحلت ایشان.

قبل از شروع بحث ذکر نکاتى ضرورى به نظر مى‏ رسد: اول اینکه، رابطه ایران و امریکا به صورت یک جانبه یعنى فقط از دیدگاه امام نسبت به امریکا مطرح مى‏ شود و دیگر اینکه سعى شده است، از سخنرانى ‏ها و نوشتجات حضرت امام (س) که در مجموع صحیفه نور جمع ‏آورى شده است به گونه ‏اى توصیفى و تحلیلى استنتاج شود تا شرح و تفاسیرهاى مختلف از آن.

مرورى بر تاریخچه روابط ایران و امریکا

به طور کلى، روابط ایران و امریکا را مى‏ توان به سه دوره تقسیم کرد: دور اوّل، اواخر قرن نوزدهم تا شروع جنگ جهانى دوم را در بر مى‏ گیرد که با توجه به استراتژى انزواطلبى امریکا، نفوذ این کشور در ایران چندان محسوس نبود و صرفاً به اعطاى برخى خدمات آموزشى و بهداشتى و اعزام تعدادى‏ از مستشاران امریکایى به قصد انجام اصلاحات به خصوص اصلاح امور مالى در ایران ختم مى‏ شد.

دوره دوّم، از زمان اشغال ایران از سوى متفقین، در جریان جنگ جهانى دوّم آغاز و تا پیروزى انقلاب اسلامى به طول انجامید. در این دوره، به تدریج، نفوذ امریکا در ایران رو به افزایش گذارد و تعدادى از نیروهاى نظامى امریکا نیز در ایران مستقر شدند.

تحولات این دوره به دو بخش تقسیم مى‏شود: بخش نخست از اشغال ایران توسط متفقین تا کودتاى 1332 را شامل مى ‏شود، که امریکا به تحکیم مواضع خود در ایران پرداخت و با توجه به نقشى که ایران در مقابله با کمونیسم داشت، سعى کرد ایران را به اردوگاه سرمایه‏ دارى ملحق کند. مصداق این ادعا، تلاش کشور مزبور براى خروج نیروهاى شوروى از ایران در زمان پایان جنگ جهانى دوّم و جلوگیرى از تجزیه ایران بود. بخش دوّم کودتاى 1332 آغاز مى ‏شود که طى آن موقعیت آمریکا در ایران تثبیت شد و با نقشى که در حوادث نفت و بازگرداندن شاه به ایران انجام داد به صورت قدرتى بلامعارض در ایران درآمد. در این دوران بود که امریکا با حمایت همه‏ جانبه از رژیم شاه، ایران را به صورت ژاندارم منطقه درآورد و با توجه به کاهش نفوذ انگلیس در منطق خلیج فارس، امنیت منطقه را به دست ایران سپرد، و به این منظور سیل جنگ افزارهاى امریکایى را به ایران روانه کرد و ایران نیز با سرکوبى برخى جنبش‏هاى مترقى منطقه، همچون ظفار، به ایفاى نقش ژاندارمى در منطقه پرداخت.

دوره سوّم از زمان پیروزى انقلاب اسلامى ایران شروع مى ‏شود که با توجه به ویژگى استقلال ‏طلبى انقلاب و نفى دخالت بیگانگان در امور کشور، روابط دو کشور رو به تیرگى گذارد. گروگان گیرى، بلوکه شدن دارایى‏ هاى ایران، واقع طبس، جنگ ایران و عراق و سیاست مهار دوگانه ( (ycilop tnemniatnoc) سقوط هواپیماى‏ ایرباس، تلاش براى امنیت اسرائیل، از جمله عوامل تیرگى روابط ایران و امریکا بعد از انقلاب اسلامى محسوب مى‏ شود.

ایالات متحده امریکا در دور اوّل، بر اساس سیاست مونروئه که معتقد به دخالت نکردن امریکا و اروپا در حوزه‏ هاى نفوذ یکدیگر بود و شعار «اروپا براى اروپا و امریکا براى امریکا» را طرح مى‏ کرد از حضور موثر در سطح جهانى بازماند. بعد از کنار گذاشتن سیاست انزواطلبى و به دنبال تضعیف جناح سرمایه‏ دارى (به ویژه کشور انگلستان از جریان جنگ جهانى دوّم به بعد)، امریکا به صحن جهانى وارد و نفوذ این کشور در ایران جانشین نفوذ انگلستان شد. این اعمال نفوذ آن قدر شدید بود که على‏رغم هم مرزى ایران با اتحاد جماهیر شوروى سابق (بلوک شرق)، ایران به بلوک غرب پیوست.

به طور کلى، از ابتداى برخورد ایران با کشورهاى غربى و خارجى سه طرز تفکر یا نگرش به وجود آمد.

1. سیاست موازن مثبت، که در بین هیأت حاکم ایران در زمان قاجار متداول شد و تا جنگ جهانى دوم حاکم بود. مجریان این سیاست معتقد بودند که بهترین روش ممکن براى جلوگیرى از خطرات احتمالى از سوى دو کشور انگلیس و روسیه، اعطاى امتیاز به آنهاست.

2. سیاست نیروى سوم، که عد زیادى از دست ‏اندرکاران سیاسى به آن معتقد بودند و از مجراى واقع ‏گرایانه، معتقد به ایجاد رابطه با ایالات متحده امریکا جهت کاهش نفوذ روس و انگلیس بود. این نگرش کمک زیادى به نفوذ امریکا در ایران کرد.

3. سیاست موازن عدمى، که اول بار به همت سید حسن مدرس به وجود آمد و حضرت امام (س) نیز از موافقان این نگرش بود. معتقدان به این سیاست مخالف هرگونه نفوذ و اعمال قدرت بیگانگان در ایران بودند.

حال از این دیدگاه نظریات حضرت امام (س) را ارائه مى ‏کنیم.

رابطه ایران و امریکا از دیدگاه امام (س)

در این قسمت نحو نگرش حضرت امام (س) در مورد رابط ایران و امریکا ارائه مى ‏شود. کیفیت برخورد ایشان با این مسئله را مى‏ توان به سه دوره تقسیم کرد: دور نفى رابطه یا دور مبارزه و قیام، دور صبر و انتظار یا دوران بحبوحه انقلاب اسلامى و دور تیرگى و سردى روابط ایران و امریکا که بعد از انقلاب اسلامى را شامل مى‏ شود.

دور نفى رابطه:

بعد از ارتحال مرجع عالیقدر جهان اسلام حضرت آیت الله العظمى بروجردى (رض)، حضرت امام (س) وظیفه خطیر زعامت مسلمین را بر عهده گرفتند. ایشان به شدت از نفوذ امریکا در ایران ناراضى و خواستار جلوگیرى از نفوذ استکبار امریکا بودند. امام رابط امریکا و ایران را شامل بحث فقهى «نفى سبیل» مى ‏دانستند. و معتقد بودند تمامى گرفتاری هاى ملت ایران به اجانب به خصوص به امریکا منتسب است:

 «دنیا بداند که هر گرفتارى که ملّت ایران و ملل مسلمین دارند، از اجانب است. از امریکاست. ملل اسلام از اجانب عموماً و از امریکا خصوصاً متنفر است، بدبختى دول اسلامى، از دخالت اجانب در مقدرات آنهاست، اجانبند که مخازن پرقیمت زمینى ما را به یغما برده و مى‏ برند، انگلیس است که سالیان دراز طلاى سیاه ما را با بهاى ناچیز برده و مى ‏برد. اجانبند که کشور عزیز ما را اشغال کرده و بدون مجوز از سه طرف بر آن حمله کرده و سربازان ما را از پا در مى‏ آوردند.

دیروز ممالک اسلامى به چنگال انگلیس و عمال آن مبتلا بودند. امروز به چنگال امریکا و عمال آن. امریکاست که از اسراییل و هواداران آن پشتیبانى مى‏ کند، امریکاست که به اسرائیل قدرت مى ‏دهد که اعراب مسلمان را آواره کند، امریکاست که وکلا را یا بى‏ واسطه یا با واسطه بر ملت ایران تحمیل مى ‏کند. امریکاست که اسلام و قرآن مجید را به حال خود مضر مى‏ داند و مى‏ خواهد آنها را از جلوى خود بردارد، امریکاست که روحانیون را خار راه استعمار مى‏ داند و باید آنها را به حبس و زجر و اهانت بکشد، امریکاست که ... با ملّت اسلام معامل وحشیگرى و بدتر از آن مى‏ نماید».[1]

حضرت امام (س) در قطع مذکور علت روى آوردن کشورهاى غربى به سوى ایران را وجود طلاى سیاه یا نفت در ایران مى ‏دانستند و به دلیل وجود نفت بود که قبلًا انگلیس و بعد امریکا به سوى کشور ما سوق پیدا کردند. حضرت امام علل تنفر ملت ایران را از اجانب و امریکا به وضوح بیان مى‏ دارند و کیفیت نفوذ امریکا در ایران را تشریح مى‏ کنند.

ایشان در جایى دیگر در مورد وابستگى اقتصادى ایران به امریکا در زمان شاه مى‏ فرمایند:

 «... امروز اقتصاد ایران به دست امریکا و اسرائیل است. و بازار ایران از دست ایرانى و مسلم خارج شده است و غبار ورشکستگى و فقر به رخسار بازرگانان و زراع نشسته است و اصلاحات آقایان، بازار سیاه براى امریکا و اسرائیل درست کرده است و کسى نیست که به داد ملت فقیر برسد».[2]

 «از طرف دیگر کارشناسان و سرمایه داران بزرگ امریکا به اسم عظیم‏ترین سرمایه‏ گذارى خارجى براى اسارت این ملت مظلوم به ایران هجوم آوردند، سرمایه دارانى که بنا به نوشت بعضى از روزنامه‏ ها هر لحظه از عمرشان دهها هزار دلار قیمت دارد، باید دید براى چه منظور در تهران اجتماع مى‏ کنند؛ آیا براى غمخوارى و انساندوستى است؟ کسانیکه دنیا را به خاک و خون کشیده ‏اند و دهها هزار انسان را براى شهرت به زیر خاک کرده ‏اند در اینجا دوست صمیمى ما هستند؟ یا نفوذ دولت ایران و عظمت شاه موجب این امر است (این را همه مى‏دانند) یا سودجویى سیاسى و اقتصادى با دامن وسیع آن که پایگاهش ایران و دنبال آن سایر ممالک اسلامى و دیگر ممالک شرقى است از یک طرف، و خودباختگى دستگاه ننگین ایران در مقابل استعمار چپ و راست از طرف دیگر موجب این بدبختى ‏هاست».[3]

این دوره تا پیروزى انقلاب اسلامى ادامه پیدا مى ‏کند و چون حضرت امام (س) معتقد بودند که رابطه ما با آمریکا به ضرر و زیان کشور ما خواهد بود به آن، دور نفى گفته مى‏ شود. امام در صدد بودند که مردم ما و کشور ما را از بدبختى نجات دهند. ایشان علت بدبختى کشور را دو عامل مى ‏دانستند: یکى نفوذ کشورهاى اجانب و یا امریکا براى چپاول و غارت ثروتهاى زیرزمینى ما از جمله نفت؛ و دیگرى خود باختگى دستگاه پهلوى در مقابل بیگانگان. امریکا نه تنها اموال و ثروتهاى ملى ایران را چپاول مى ‏کرد بلکه در امور داخلى ایران همچون، انتخاب وکلاى مجلس، حمایت از اسرائیل (که باعث غصب زمینهاى ملل مسلمان شده بود) و ... دخالت مى ‏کرد. به این دلیل حضرت امام (س) شجاعانه در مقابل استعمار امریکا و استبداد پهلوى که منافع همسو داشتند، قیام کردند و حتى در دوران تبعید هم این قیام و مبارزه را دنبال نمودند تا انقلاب اسلامى نقط عطف دیگرى در تاریخ کشورهاى اسلامى باشد.

 

 

دور صبر و انتظار

این دوره، دور گذار از رژیم کهن به نظام جدید است و از حساسیت بالایى برخوردار مى ‏باشد. حضرت امام به دقت واکنشهاى امریکا در قبال شاه و حرکتهاى مردمى را زیر نظر دارند. ایشان در جواب سئوال یکى از خبرنگاران که پرسید تا حال دولت امریکا با تمام نیرو پشتیبان شاه بود، آیا با رفتن شاه روابط شما با امریکا خوب خواهد شد؟

فرمودند: «بعد از رفتن شاه و تشکیل دولت، این مسایل مورد مطالعه قرار خواهد گرفت».[4]

ایشان حتى در جایى راه حل مطلوبى پیش روى امریکا قرار مى‏ دهند و مى ‏فرمایند: «درمورد امریکا، وقتى که واشنگتن از حمایت شاه و دولت بختیار دست بردارد، همه عداوت‏ها نسبت به امریکا از میان خواهد رفت».[5]

اگر امریکا دست از حمایت شاه بردارد، دورنماى بهترى براى روابط ایران و امریکا مى ‏توان در نظر گرفت اما امریکا این کار را نکرد. حضرت امام در جواب یکى از خبرنگاران که پرسید به نظر شما چرا امریکا مى ‏کوشد که شاه را بر تخت شاهى نگاه دارد؟ علت این اقدام امریکا به روشنى بیان مى ‏دارد؛ «چون در غارت مخازن کشور ما و تأسیس پایگاههاى نظامى در نقاط مختلف مملکت، شاه دست نشاند مطیع و تسلیم است».[6]

امریکا رفتار غیر عقلانى خود را تا جایى ادامه داد که بعد از سقوط رژیم محمدرضا شاه و پیروزى انقلاب اسلامى همچنان به حمایت از شاه ادامه داد. یکى از خبرنگاران از حضرت امام پرسیدند: «نظر شما در مورد امریکا چیست؟ شما فرموده ‏اید که کشورهایى که از شاه حمایت کنند از این زمان به بعد با آنها روابطتان خوب نخواهد بود و تا زمانى که دولتهاى حامى سر کار باشند با آنها قطع رابطه خواهید کرد. آیا این بدان معنا است که تا کارتر در آمریکا سرکار است شما با امریکا دشمن خواهید بود؟ حضرت امام در جواب فرمودند: «ما تا ایشان با ملت ایران مخالفت مى ‏کند، از شاه حمایت مى ‏کند، با او مخالف هستیم اما با ملت امریکا هیچ مخالفتى نداریم».[7]

امریکا در نهایت از سقوط شاه اظهار تأسف مى‏کند، و حضرت امام (ره) در این زمینه، جمل جالب توجهى دارند؛ «البته آمریکا باید اظهار تأسف بکند، براى اینکه محمدرضا یک نوکر بسیار خوبى براى امریکا بود که هم منافع را به کام امریکا کرد. ایران را فقیر کرد و همه را داد به امریکا و رفقاى او البته باید اظهار تأسف بکند ...» «3»

در این دوره حضرت امام شتابزده و عجولانه با قضایا برخورد نمى ‏کردند بلکه برعکس، رفتارى کاملًا حکیمانه و همراه با شناخت و اندیشه داشتند و سعى مى‏ کردند با واقع‏بینى هرچه بیشتر اقدامات امریکا را تحت‏ نظر داشته باشند و بر اساس اعمال و رفتار امریکا اقدام به پاسخ گویى نمایند تا اگر امریکا نسبت به انقلاب اسلامى حسن نیت به خرج بدهد، مسلماً روابط حسنه برقرار کنند و در غیر این صورت برقرارى رابطه با امریکا را منع نمایند براى تشریح بهتر وضعیت این نقل قول قابل توجه است:

سؤال: آیا شما مى‏ خواهید ماندن تکنسین‏ها و مستشاران را در ایران ببینید؟ مستشارانى که از امریکا (45000 نفر) آلمان غربى (13000 نفر) بریتانیا (1000 نفر)، فرانسه (7500 نفر) و ژاپن (7000 نفر)

جواب: در این مورد هریک از این گروهها و نقش آنها در ایران و میزان احتیاج کشور به آنها، حکومت آینده مطالعه و بررسى مى‏کند و تصمیم مى ‏گیرد. حکومت آینده هیچ تعهدى در برابر ملت جز حفظ منافع و مصالح آنها ندارد.»[8]

دور تیرگى و سردى روابط ایران و امریکا

امریکا توقعات مورد انتظار حضرت امام را برآورد نکرد و جالب اینکه در نهایت خود باعث شد روابطش با ایران قطع شود. سردى روابط ایران و امریکا از بحران گروگانگیرى شروع شد. در این زمینه، امام (س) فرمودند: «بارها گفته ‏ام که گروگانگیرى توسط دانشجویان مسلمان مبارز و متعهد ما عکس‏ العمل طبیعى صدماتى است که ملت ما از امریکا خورده است و اینان فعلًا با بازپس دادن اموال شاه معدوم و لغو تمام ادعاهاى امریکا علیه ایران و ضمانت به عدم دخالت سیاسى و نظامى امریکا در ایران و آزادگذاشتن تمامى سرمایه ‏هاى ما آزاد مى‏ گردند که البته این امر را محول به مجلس اسلامى نموده ام تا آنان به هر نحو که صلاح مى‏دانند، عمل نمایند. با اینان در ایران به بهترین وجه رفتار شده است ولى تبلیغات امریکا و اقمارش از هیچ دروغ و افترا و تهمتى در این مورد فروگذار نکردند».[9]

 «امّا قضیه اینجایى که شما اسمش را سفارت مى‏گذارید و ما اسمش را جاسوس خانه مى‏گذاریم، این قضیه را یک دسته از جوان‏هاى ما رفتند و آنجا را گرفتند و دیدند که محل جاسوسى است. اینجا اصلًا یک سفارتخانه نیست، با اسم سفارتخانه یک محلى را درست کردند براى جاسوسى و توطئه منطقه نه توطئه تنها براى ایران ...»[10]

امریکا با جاسوسى کردن در ایران، تمامى راه‏هاى ممکنه را بر روى روابط صحیح بست. حضرت امام (س) در پیامى به حجه‏ الاسلام موسوى خوئینى ‏ها و دانشجویان خط امام به تشریح بیشتر گروگان‏گیرى مى‏ پردازد و بازگرداندن گروگان‏ها را منوط به استرداد شاه کردند و اعمال امریکا و اقدامات کارتر را اشتباه خواندند.

 «جناب حجه‏ الاسلام آقاى موسوى خوئینى ‏ها و برادران و خواهران دانشجوى ساکن در مرکز جاسوس امریکا:

مرکز توطئه و جاسوسى به اسم سفارت امریکا و اشخاصى که در آن بر ضد نهضت اسلامى ما توطئه نموده‏ اند از احترام سیاسى بین ‏المللى برخوردار نیستند، تهدیدات و تبلیغات دامنه‏ دار ملت امریکا به قدر پشیزى نزد ملت ما ارزش ندارد، نه تهدیدات نظامى او عاقلانه است و نه تهدید اقتصادى او واجد اهمیت و کارتر یک اشتباه دارد و آن اینکه گمان مى‏ کند هم دولت‏ها چشم بسته به خدمت او ایستاده ‏اند و این اشتباه بزرگ به زودى براى خودش هم روشن خواهد شد و طلیعه آن نیز مشهود است. ملت ایران به پا خاسته که نگذارد این لانه ‏هاى جاسوسى در ایران به عمل ننگین خود ادامه دهند و تا استرداد محمد رضا پهلوى براى محاکمه و استرداد آنچه به یغما برده است، این لانه جاسوسى و آن جاسوسان حرفه‏اى به جاى خود باقى خواهند ماند».[11]

امریکا بعد از بحران گروگانگیرى ماجراى طبس را به وجود آورد و این خود نقط دیگرى از برخورد نامتعادل امریکا در قبال ایران بود. حضرت امام (س) در مورد حمله نظامى کارتر به طبس که نمون آشکار از نقض قوانین بین ‏المللى بود فرمودند:

 «... آقاى کارتر از روز اول هى با فریاد و با صدا مى‏ خواست تحمیل کند. اگر شما یادتان باشد اولى که این جوان‏هاى ما رفتند و این لانه جاسوسى را گرفتند هى مسائل را اینها پخش مى ‏کردند یعنى آنها تعلیم مى ‏دادند و اینهایى که در ایران داشتند این را پخش مى‏ کردند که بناست بیایند به لانه جاسوسى و چتربازها بیایند و اینها را بیهوش کنند و- عرض مى‏کنم که- وارد شوند و چه بکنند یا هم تهران را بیهوش بکنند. وقتى که اعتنا به این حرف نشد معلوم شد مسئله این نیست. حالا هم اینها امتحان کرده ‏اند که آمدند با آن تجهیزاتى که مى ‏گویند زیاد بوده است آمدند و در ایران هم پیاده شدند، خوب ضربه سیاسى خورند، ضربه روحى خوردند.

جوانهاى مردم را آوردند اینجا به کشتن دادند و به نظر من مى‏ آید که بیشتر از این مقدارى است که اینها مى ‏گویند. اینهایى که، بعضى از اینهایى که رفته‏اند و آنجا را دیده ‏اند مى‏ گویند نخیر یک مقدارى از اینها همچو سوخته شده ‏اند که از آنها اثرى خیلى باقى نمانده است یک همچون جنایت کارى که جوانهاى مملکت خودش را براى جنایت مى‏ فرستند به اینجا. این آقایان که هى فریاد مى ‏زنند که شما نقض قراردادهاى اجتماعى و بین ‏المللى را کردید، خودش هم همین نقض قرارداد بین‏ المللى را کرده است که نظامى وارد کرده در یک مملکتى که مستقل است. این یکى از چیزهایى است که نقض حقوق بین‏ المللى است، نقض قراردادهاى بین ‏المللى است. این نقض قرارداد بین ‏المللى را که ایشان آنجا هى فریاد مى‏ زند، خودش نقض مى‏ کند و اینقدرها هم این مجالسى که در دنیا هست از او انتقاد نمى ‏کنند، البته در این وضعیت که حال شکست خوردند انتقادات زیاد است لکن بدانید که اگر این توفیقى پیدا کرده بود، همه این انتقادهایى که اینها مى ‏کردند، برمى‏ گشت به تعریف و ثناخوانى».[12]

این گونه روابط مسلماً نمى ‏توانست پایدار بماند و نهایتاً نیز پایدار نماند، ولى جالب توجه است که عامل قطع رابطه خود امریکایى‏ها بودند و حضرت امام (س) و دولت جمهورى اسلامى ایران به چنین اقدامى مبادرت نکردند. حضرت امام (س) یک سال قبل از قطع رابطه با امریکا صحبتى از آن به میان نمى ‏آورد بلکه از حفظ روابط یا حفظ «بعضى روابط» صحبت مى ‏کردند.

سؤال: از شما نقل قول کرده‏ اند که فرموده‏ اید که به مصلحت ایران نیست داشتن روابط با امریکا. آیا این امکان‏پذیر است که در یک لحظه‏اى از زمان، شما تصمیم بگیرید که تمامى روابطتان را با آمریکا قطع بکنید و تمام امریکاییان را و همچنین این گروگانها را به امریکا مراجعه بدهید؟

جواب: امکان دارد این معنا، باید مطالعه بشود، این نحو روابطى که امریکا با ما تاکنون داشته است این طور سفارت خانه ‏اى که امریکا در ایران داشته است. اینها قابل قبول نیستند و اما اگر این محل جاسوسى متبدل شود به یک محلى که سفارت‏خانه صحیح در آن باشد و آن طور روابطى که امریکا تاکنون با دولت ایران در رژیم سابق داشته است آن نباشد و ما صلاح ببینیم که بعضى روابط محفوظ باشد، آن مانع ندارد، محفوظ مى‏ ماند.»[13]

حضرت امام (س) در فقره‏اى خطاب به مردم شریف ایران، قطع رابطه با امریکا را روزن پیروزى مى‏ دانند و به ملت ایران به دلیل این قطع رابطه و چپاولگرى نوید پیروزى و استقلال مى ‏دهند. ایشان با اینکه رابطه با ابرقدرت‏ها را به نفع ایران و هیچ کشور دیگرى نمى‏ دیدند ولى طورى عمل‏ کردند که خود امریکا به این «اشتباه» بزرگ اقدام کند:

 «ملت شریف ایران، خبر قطع رابطه بین ایران و امریکا را دریافت کردم. اگر کارتر در عمر خود یک کار کرده باشد که بتوان گفت به خیر و صلاح مظلوم است، همین قطع رابطه است. رابطه بین یک ملت به پاخاسته براى رهایى از چنگال چپاولگران بین ‏المللى با یک چپاولگر عالم خوار، همیشه به ضرر ملت مظلوم و به نفع چپاولگر است. اما این قطع رابطه را به فال نیک مى‏گیریم چون که این قطع رابطه دلیلى بر قطع امید امریکا از ایران است. ملت رزمنده ایران این طلیع پیروزى نهایى را که ابرقدرت سفاکى را وادار به قطع رابطه یعنى خاتمه دادن به چپاولگرى‏ها کرده است، اگر جشن بگیرد حق دارد. ما امیدواریم که نابودى سرسپردگانى مثل سادات و صدام حسین به زودى انجام گیرد و ملتهاى شریف اسلامى به این انگل‏هاى خائن، آن کنند که ملت ما با محمدرضاى خائن کرد. به دنبال آن براى آزاد زیستن و به استقلال تمام رسیدن، قطع رابطه با ابرقدرتها خصوصاً امریکا نمایند. من کراراً گوشزد نموده ام که رابط ما با امثال امریکا رابط ملت مظلوم با جهانخواران است».[14]

رابط ایران و امریکا هر روز تیره ‏تر مى‏شود و امریکا از هیچ اقدام خصمانه‏ اى جهت ضربه زدن به ایران کوتاهى نمى‏ کند. محاصر اقتصادى و جنگ تحمیلى عراق بر ضد ایران‏ از این جمله‏اند، که حضرت امام (س) در هر دو زمینه سخنان مبسوطى دارند:

 «این محاصر اقتصادى را که خیلى از آن مى‏ ترسند، من یک هدیه‏ اى مى‏ دانم براى کشور خودمان، براى اینکه معنى محاصره اقتصادى معنى‏اش این است که مایحتاج ما را به ما نمى‏ دهند، وقتى که مایحتاج را به ما ندادند خودمان مى‏ رویم دنبالش. ممکن است یک ده سالى زحمت بکشیم، ده سالى گرفتارى داشته باشیم، اما نتیجه آخرش این است که بعد از ده سال خودمان هستیم.»[15]

حضرت امام (س) تمام فعالیتهاى بر ضد ایران را ناشى از اقدامات امریکا مى‏ دانند و ملت ایران را به آگاهى و هشیارى در مقابل اقدامات انجام شده فرا مى‏ خوانند:

 «امریکا دشمن شماره یک مردم محروم و مستضعف جهان است. امریکا براى سیطر سیاسى و اقتصادى و فرهنگى و نظامى خویش بر جهان زیر سلطه، از هیچ جنایتى‏ خوددارى نمى‏ نماید. او مردم مظلوم جهان را با تبلیغات وسیعش که به وسیله صهیونیسم بین ‏الملل سازماندهى مى‏ گردد، استثمار مى ‏نماید. او با ایادى مرموز و خیانت کارش چنان خون مردم بى ‏پناه را مى ‏مکد که گویى در جهان هیچ کس جز او و اقمارش حق حیات ندارند. ایران که خواسته است از هر جهت با این شیطان بزرگ قطع رابطه کند امروز گرفتار این جنگ‏هاى تحمیلى است. امریکا عراق را وادار نموده است خون جوانان ما را بریزد. او سایر کشورهاى تحت نفوذش را وادار نموده است تا ما را با حصر اقتصادى از پاى در آورد. مع ‏الاسف اکثر کشورهاى آسیایى هم با ما سرستیز برداشته‏ اند. ملتهاى مسلمان باید بدانند که ایران کشورى است که رسماً با امریکا مى‏ جنگد و شهداى ما، این جوانان و دلاوران ارتش و سپاه از ایران و اسلام عزیز در مقابل امریکا دفاع مى ‏کنند ... چه، اگر ما با امریکا و سایر ابرقدرت‏ها و قدرت‏ها کنار آمده بودیم، گرفتار این مصائب نبودیم ... ما با امریکا در ستیزیم و امروز دست امریکا از آستین دولت عراق بیرون آمده است ... ما به شرق و غرب و به شوروى و امریکا پشت کرده‏ایم تا خود کشور خود را اداره کنیم، آیا حق است تا این چنین مورد هجوم شرق و غرب واقع شویم؟ ...»[16]

 «دولت غاصب عراق به دستور امریکا مدت‏هاست به ایران تجاوز مى‏کند و ما ندیدیم این جمعیت‏ها و سازمان‏ها ولو براى یک مرتبه هم که شده است، اعتراض کنند.

لکن براى پنجاه نفر جاسوس که با کمال انسانیت با آنها عمل مى ‏شود هر روز اعتراضات و فریاد نقض حقوق بشر از حلقوم آنان طنین انداز است. ما ندیدیم که طرفداران حقوق بشر از حق دولت ضعیف و مظلوم ما دفاع کنند».[17]

 «اگر چنانچه قدرت امریکا نبود، صدام هم نمى ‏توانست این کار احمقانه را بکند و اگر قدرت امریکا نبود، اسرائیل هم نمى‏ توانست این کار سفاکانه را بکند و اگر قدرت امریکا نبود، این دولت‏هاى اطراف خلیج [فارس‏] و امثال آنها هم این کارهایى را که حالا انجام مى‏دهند، نمى‏ دادند».[18]

 «و من با وجود چنین شرایطى به هم سران کشورهاى خلیج فارس و هم ابرقدرتهاى شرق و غرب و خصوصاً امریکا و شوروى هشدار مى ‏دهم و آنان را از دخالت و ماجراجویى و تصمیمات عجولانه بر حذر مى‏ دارم.»[19]

حضرت امام (س) در فقرات مزبور اقدامات امریکا را به وضوح بیان مى‏دارند. جنگ تحمیلى عراق در برابر ایران و اقدامات ناخوشایند تمامى کشورهاى وابسته به یکى از ابرقدرت‏هاى شرق و غرب و حتى اقدامات کشورهاى خلیج فارس را ناشى از فعالیتهاى خصمانه امریکا مى‏ داند و هم این اعمال را به خوبى در یک کلمه «عجولانه» خلاصه مى ‏کنند و به آنان هشدار مى ‏دهند تا مقبولانه‏ تر عمل نمایند. بدین ترتیب، روابط ایران و امریکا نه تنها رو به بهبودى نرفت که بعد از دور کوتاه صبر و انتظار، بیشتر رو به سردى گرایید و خصمانه ‏تر شد.

بررسى امکان یا عدم امکان رابط ایران و امریکا

همیشه این سؤال مطرح بود که على رغم وجود سابق سلطه‏ طلبى ایالات متحده، قبل از انقلاب اسلامى، آیا حضرت امام (س) خواهان ایجاد ارتباط با امریکا خواهند بود یا خیر؟ ایشان دقیقاً بر اساس واقع‏ بینى و به مثابه رهبرى انقلابى و سیاستمدارى برجسته در کوران انقلاب پاسخ به سئوال خبرنگارى که پرسید «رابطه یک دولت اسلامى و دولت امریکا در آینده چگونه خواهد بود؟» فرمودند: «باید ببینیم امریکا خودش در آینده چه نقشى دارد. اگر امریکا بخواهد، همانطور که حال با ملت ایران معامله مى‏ کند با ما رفتار کند، نقش ما با او خصمانه است و اگر چنانچه امریکا به دولت ایران احترام بگذارد ما هم با همان احترام متقابل عمل مى‏کنیم و با او به طور عادلانه، که نه به او ظلم کنیم و نه به ما ظلم کند، رفتار خواهیم کرد و اشکال پیش نمى ‏آید».[20]

ایشان در پاسخ به این پرسش که «دولى که در جریان انقلاب کنونى ایران، آشکار را از شاه حمایت کرده‏ اند، در صورتى که اظهار ندامت کنند آیا مناسبات خود را با آنها ادامه‏ مى ‏دهید؟» جواب دادند: «بله. مگر اسرائیل ...»[21] حضرت امام (س) دقیقاً در اینجا امکان رابطه را رد نمى ‏کنند و على‏رغم گذشته ناخوشایند امریکا خواهان رابطه سالم و متقابل هستند. ایشان در جاى دیگر فرمودند: «در مورد امریکا وقتى که واشنگتن از حمایت شاه و دولت بختیار دست بردارد هم عداوت‏ها نسبت به امریکا از میان خواهند رفت».[22] و همچنین در پاسخ به این پرسش که «روابط آتى ایران با ایالات متحده چگونه خواهد بود؟» فرمودند: «مادامى که آنها روابط حسنه داشته باشند، روابط حسنه است. اگر چنانچه دولت امریکا دست از پشتیبانى شاه بردارد و دست از دخالت در مملکت ما بکشد و ما را به حال خود بگذارد، با او روابط حسنه خواهیم داشت».[23]

در جایى دیگر، حضرت امام (س) مجدداً بر دیدگاه‏هاى خود تأکید مى‏ فرمایند:

سؤال: شما اخیراً گفته اید که اگر امریکا سیاست تسلط جوى خود را در برابر ایران تغییر دهد شما حاضر خواهید بود در روابط خود با امریکا تجدید نظر کنید، منظور شما از این مطلب چیست؟

جواب: «اگر امریکا به نحو صحیح رفتار کند و در امور داخلى ما مداخله نکند و مشاوران خود را که در امور کشور ما دخالت دارند فرا خواند، ما نیز به آنها احترام خواهیم گذاشت».[24]

حضرت امام (س) کاملًا بین رابطه ( (pihsnoitaleR، وابستگى ( (ycnedneped و تسلط ( (noitanimod تمایز قایل بودند. در نقل قول ذیل، این نکته روشن است.

سؤال: حضرت آیه‏ الله، آیا شما خواهان قطع تمام روابط ایران با قدرت‏هاى خارجى هستید یا اینکه مایل به ادام این روابط مى ‏باشید و در صورت قطع این روابط آیا سیاست شما بسیار شدید و مخالف خواهد بود؟

جواب: «خیر، ما خواهان قطع روابط نیستیم، ما خواهان قطع وابستگى‏هاى ایران به دول خارجى هستیم که اکنون، شاه ایران را وابسته به امریکا و سایر دول کرده است». [25]حضرت امام (س) معتقدند رابطه، جریانى دو طرفه بر اساس منافع ملى، احترام متقابل، عدالت، حق تعیین سرنوشت و دور از هرگونه سلطه گرى و سلطه‏ طلبى است. ایشان نه تنها در این تعریف اصول و موازین و مقررات حقوق بین‏ الملل را رعایت نموده‏ اند بلکه با وارد کردن مفهوم «عدالت» ( (ecitsuj آن را در چارچوب‏هاى اسلامى قرار دادند. عدالت از اصولى است که در سراسر تاریخ به آن توجه خاص شده است و جوامع انسانى همیشه در صدد دست یابى به آن بوده‏ اند. در نظر حضرت امام (س) عدالت، صرفاً مختص مسلمین نیست بلکه عدالت، نفع همه است و باعث منع ظلم ستم نسبت به تمامى انسان‏ها مى ‏شود. عبارت مشخص تر، همه به نفع ایران است و هم به نفع امریکا.

سؤال: بعضى مى‏گویند شما غرب را به لرزه درآوردید، آیا ما غربى‏ها حق داریم از شما بترسیم؟

جواب: «اما اینکه مى‏گویید غرب به لرزه درآمده، اگر از این لحاظ است که ما مطلب حقى گفته‏ایم و بدین مناسبت قلب مردم غرب را به لرزه انداخته است، ماى ترس نیست، ماى امید است. غرب، باید غربى که احتمال مى‏دهند منافعشان به خطر افتاده خوف داشته باشند لکن اگر با عدالت رفتار کنند خوفشان بى‏جاست، ایران هم با آنان به عدالت رفتار خواهد کرد.»[26]

حال که دیدگاههاى حضرت امام (س) در مورد نوع رابطه با امریکا مطرح شد، سؤال دیگرى در مورد موضع و اهداف سیاست خارجى ایران مطرح مى ‏شود. به عبارت دیگر، ایران باید براى ارتباط خود در سیاست خارجى از چه اهداف روشن و صریحى پیروى کند؟ حضرت امام (س) این اهداف را به روشنى بیان مى‏ دارند:

سؤال: سیاست خارجى جمهورى اسلامى، خصوصاً در رابطه با ابرقدرت‏ها چه خواهد بود؟ جواب: «سیاست دولت اسلامى، حفظ استقلال، آزادى ملت و دولت و کشور و احترام متقابل بعد از استقلال تمام مى‏باشد و فرقى بین ابرقدرت‏ها و غیر آنها نیست».[27]

سؤال: آیا در جمهورى آینده این را شما پیش‏ بینى مى‏ فرمایید که کشور شما در روابط با ابرقدرت‏ها بى‏طرف باشد یا بیشتر در اردوگاه غرب قرار بگیرد؟

جواب: «خیر. در هیچ اردوگاهى قرار نمى‏ گیرد و بى‏طرفى خودش را حفظ خواهد کرد».[28]

سؤال: پیمان‏هاى خارجى که انقلاب کوشش دارد برقرار نماید چیست؟

جواب: «ما هرگز داخل درب‏هاى بسته زندگى نمى ‏کنیم ولى این درها را نیز براى استعمارگران باز نمى ‏نماییم که اکنون شاه چنین کرده است. روابط خارجى ما براساس حفظ آزادى، استقلال و حفظ مصالح و منافع اسلام و مسلمین است. بر این اساس، هر کشورى که مایل باشد، با احترام متقابل عمل مى‏ کنیم».[29]

سیاست خارجى جمهورى اسلامى از نگاه حضرت امام (س) بر اساس حفظ استقلال و آزادى ملت و دولت، احترام متقابل، بى‏طرفى و منافع و مصالح ملى و اسلامى استوار است. ایشان، حتى در اوایل انقلاب، در دو مورد جریان صدور نفت به غرب با واقع‏ بینى سیاسى عمل کردند و اعلام داشتند مادامى که روابط در چارچوب سیاست خارجى جمهورى اسلامى ایران بگنجد مشکلى در این زمینه پیش نمى‏ آید و بدین ترتیب امکان هیچ گونه بهانه ‏گیرى واهى را براى کشورهاى غربى باقى نگذاشتند.

سؤال: نظر شما دربار این ترس و نگرانى در میان امریکایى‏ها که اگر شاه برود یا خلع شود، جریان نفت به غرب قطع خواهد شد چیست؟

جواب: «این هم یکى از تبلیغات شاه و طرفداران اوست، ما با برقرارى حکومت اسلامى نمى‏خواهیم نفت را در زیر زمین نگه داریم. براى ادار کشور، ما احتیاج به پول نفت داریم به هر کس که بخرد به طور عادلانه نفت را مى‏ فروشیم و درآمد حاصل از آن را آن طور که مصالح ملت باشد به کار مى ‏اندازیم. لکن به طورى که شاه عمل مى‏کند که خیانت است، ما نمى ‏خواهیم عمل کنیم».[30]

سؤال: گفته ‏اید که در جمهورى اسلامى به صادرات گاز و نفت به کشورهاى غربى ادامه داده و تکنولوژى آنها را وارد خواهید کرد، تحت چه شرایطى؟

جواب: «ما نه چاه هاى نفت را مى‏ بندیم و نه درهاى مملکت را به روى خود مى‏ بندیم و نه کشور را به بازار مصرف هرچه که غرب مى ‏سازد و مى‏ خواهد به ما تحمیل کند، تبدیل مى‏کنیم. ما از نفت استفاده خواهیم کرد. ولى دلیلى ندارد که همیشه صادر کنند آن باشیم. ما چیزى را که نداریم و به آن نیاز داریم از خارج مى‏ خریم ولى چرا خود تولید کنند مایحتاج خود نباشیم؟

سیاست ما همیشه بر مبناى آزادى، استقلال و حفظ منافع مردم است که این اصل را هرگز فداى چیزى نمى‏ کنیم».[31]

حضرت امام (س) هیچ وقت رابطه با غرب را رد نمى ‏کردند و حتى معتقد بودند که ما به ملتهاى غرب هیچ نظر سوئى نداریم و حتى فرمودند با آنها صمیمى هستیم چنین برخوردى در عرف دیپلماتیک به معنى «چراغ سبز» است و اگر غرب و امریکا بر اساس احترام متقابل عمل مى‏کردند، مشکلاتى که بعد از انقلاب اسلامى بین ما و غرب روى داد هرگز رخ نمى‏داد و زمین مناسب همکارى بین ایران و غرب فراهم مى‏شد. امام (س) نظر خود را در این زمینه به روشنى بیان مى‏دارند:

سؤال: روابط دولت آینده با غرب چگونه خواهد بود؟ آیا تمام خارجى‏ هایى که در ایران هستند باید ایران را ترک کنند؟

جواب: «ما به ملتهاى غرب نه تنها هیچ نظر سوئى نداریم بلکه با آنان هم صمیمى هستیم. آن دولتهایى که با ملت ایران بدرفتارى کرده‏اند ما با آنها نظر خوبى نداریم و در هر صورت با غربى‏ها ما رفتارمان عادلانه است و هیچوقت با هیچ کس رفتار ظالمانه نخواهیم داشت».[32]

حضرت امام (س) همچنین انتظارات خود را از مردم امریکا این گونه بیان مى ‏دارند:

سؤال: اگر شاه سرنگون شود، نقشى را که ایالات متحده خواهد داشت چه خواهد بود؟

جواب: «آنچه را که ما از امریکا انتظار داریم این است که به مصالح ملت و استقلال مملکت ما احترام بگذارد و از دخالت در امور ما خوددارى کند».[33]

گرچه حضرت امام (س) رفتار هیأت حاکم امریکا را مورد مذمت و سرزنش قرار مى‏دهند ولى هیچگاه به مردم امریکا بى‏ احترامى نمى‏ کنند و حتى از آنها جهت رفع اختلافات طلب کمک و مساعدت هم مى‏ نمایند.

سؤال: آیا تغییرى در اتحاد شما با امریکا رخ خواهد داد؟

جواب: «ما با ملت امریکا روابط دوستانه داریم و با دولت امریکا روابطى برقرار مى ‏کنیم که به نفع ملت ایران باشد».[34]

سؤال: راجع به روش امریکا چه قضاوتى دارید؟

جواب: «دولت و رئیس جمهورى امریکا در جریانات اخیر به صورت دشمن ملت ایران رفتار کردند. حضور پایگاه ‏هاى نظامى و حضور مستشاران امریکایى کشور ما را فقیر کرده است. امریکا در کشتار فجیع ملت ما توسط شاه از این رژیم حمایت کرد شریک جرم شناخته مى‏شود. اکنون با ملت امریکاست که هیأت حاکم خود را تحت فشار قرار دهد».[35]

حضرت امام (س) حرف آخر خود را در مورد رابطه ایران و امریکا این گونه بیان مى‏ کنند:

سؤال: روابط آینده ایران با امریکا چگونه خواهد بود؟ آیا دولت رئیس جمهور کارتر اثر نهضت اخیر در ایران را درک کرده است؟ آیا فکر مى‏کنید که روابط ایران و امریکا باید تغییر کند در چه جهت؟

جواب: «روابط ما با امریکا و همچنین با سایر کشورهاى جهان براساس احترام متقابل خواهد بود. ما براى امریکا حق تعیین سرنوشت خودمان را قائل نخواهیم بود. آنچه تا به حال دولتهاى گذشته در امریکا و اکنون دولت آقاى کارتر انجام داد و مى ‏دهد، نشان مى‏دهد که هنوز به تمام وسایل متوسل مى ‏شوند که این سلطنت را براى تأمین منافع خودشان حفظ کنند و لذا هنوز حالت‏ خصمانه نسبت به نهضت اسلامى کنونى دارند، تا وضع به این منوال است نظر ما نیز نسبت به سیاست امریکا نظرى منفى است و البته ما حساب ملت امریکا را با دولت آمریکا جدا کرده و مى‏کنیم و از ملت امریکا مى‏خواهیم که از نهضت اسلامى ایران پشتیبانى کنند. روابط فعلى ایران و امریکا، روابط ارباب و نوکرى است که قطعاً باید به یک رابط سالم تغییر پیدا کند».[36]

نتیجه ‏گیرى و جمع‏ بندى‏

با استناد به بیانات حضرت امام (س) مشخص مى ‏شود که رابطه فى حد ذاته نه تنها چیز بدى نیست بلکه در صورت سلامت حتى براى گسترش، ترقى و توسعه لازم و ضرورى است. رابطه همچون تیغ دو دم عمل مى‏کند، هم مى ‏تواند ترقى و پیشرفت را به ارمغان آورد و هم مى‏تواند موجب رابط وابستگى و زیر سلطه رفتن شود. پس درک رابطه ( (pihsnoitaleR و وابستگى ( (ynedneped و حد و حدود آنها بسیار اساسى است.

حضرت امام (س) على رغم ظلم و ستم‏هاى امریکا در زمان شاه در قبال ملت ایران «توبه» را مى‏ پذیرفتند و اگر امریکا از رفتار «سلطه‏ طلبانه» خود دست مى‏شست «رابط حسنه» با این کشور را مى‏ پذیرفتند.

ایشان «رابطه حسنه» و «رابطه سالم» را شامل شروطى به قرار ذیل مى ‏دانند:

1. احترام متقابل‏

2. اصل تعیین سرنوشت‏

3. پرهیز از هرگونه سلطه جویى و سلطه‏ طلبى‏

4. حفظ منافع ملى‏

5. برقرارى عدالت‏

اگر روابط میان دو کشور بر این اصول استوار باشد هیچ وقت رابطه به وابستگى تبدیل نخواهد شد، در غیر این صورت رابطه عین وابستگى است و بر دستگاه سیاست خارجى ماست که به وضوح میان این دو تمایز قائل شود و اما هرجا که احساس کرد امکان برقرارى ارتباط وجود دارد و یا رابط وابستگى حذف شده است و شرایط و امکان رابطه به وجود آمده است اقدام جدى نماید.

 



[1] ر.ک: صحیفه امام؛ ج 1، ص 411

[2]  همان، ص 112- 113

[3] همان، ص 154

[4] همان، ص 133

[5] همان، ص 218

[6] ر.ک: همان؛ ج 4، ص 434

[7] ر.ک: همان؛ ج 5، ص 339

[8]  ر.ک: همان؛ ص 383

[9] ر.ک: همان؛ج 13، ص 214 - 213

[10] ر.ک: همان؛ ج 11، ص 330

[11] ر.ک: همان؛ ص 54

[12] ر.ک: همان؛ ج 12، ص 268

[13] ر.ک: همان؛ ج 11، ص 86

[14]  ر.ک: همان؛ ج 12، ص 233

[15] ر.ک: همان، ج 14، ص 116 - 115

[16] ر.ک: همان، ج 13، ص 213 - 212

[17] ر.ک: همان، ج 12، ص 259 - 258

[18] ر.ک: همان، ج 17، ص 81

[19] ر.ک: همان، ج 20، ص 328

[20]  همان، ج 3، ص 33

[21] همان، ص 26

[22] همان، ج 4، ص 218

[23] همان، ص 197

[24] همان، ص 186

[25] همان، ص 229

[26] همان، ج 22، ص 161

[27] همان، ج 3، ص 89

[28] همان، ج 22، ص 156

[29] همان، ج 3، ص 236

[30]  همان، ص 108

[31]  همان، ص 49

[32]  همان، ص 258 و 257

[33] همان، ص 98

[34] صحیف نور، ج 2، ص 17

[35] صحیف نور، ج 4، ص 241

[36] همان، ص 7 و 8

انتهای پیام /*