مردی که در سیاست خوش چهره بود

بعد از دورۀ دوم، پنج بار دیگر مردم تهران به او رأى دادند ولى رأى‏ هاى او براى ورود به مجلس هفتم خوانده نشد و او به طنز گفت: «من یک رأى بخودم داده بودم چرا همان یک رأى را نخواندند؟» حالا این مرد در دوره چهارمِ مجلس نماینده مردم تهران است. بسیارى از سیاستمداران انگلیسى و روسى او را به خوبى مى ‏شناسند. چرا که چند جملۀ قصارِ او به خارج از مرزها رفته است

کد : 49315 | تاریخ : 10/09/1392

دکتر سید علی قادری- آشنایى آقا روح اللّه‏ با آیت اللّه‏ مدرس نقطه عطفی در زندگی سیاسی روح الله بود. برای امام خمینی قم جاذبۀ دیگرى نیز داشت، دین‏ باوران سیاسى و سیاستمداران دین ‏باور نیز گاه در پناه بارگاه حضرت معصومه(ع) نسبت به سیاست‏هاى جارى، به تحصن مى‏ نشستند یا به زیارت مى ‏آمدند و این فرصت مغتنمى بود تا با سیاستمدارانى که در حال و هواى زمان خود نفس مى‏ کشیدند، آشنا شود. شاید در یکى از روزهاى زیارتى در گوشه‏ اى از حرم با شهید مدرس آشنا شده باشد. مردى پرتحرک و پرشور و در عصر خود از معدود کسانى که از درون دین به مسائل جارى جامعه مى‏ نگریست و از عالمانى بود که به سیاست آبرو داد. او از میان بیست تن از روحانیونى که آیات عظام خراسانى و مازندرانى به مجلس شوراى ملى معرفى کردند به قید قرعه با چهار تن دیگر برگزیده شد تا مراقب مصوبات مجلس باشد که خلاف شرعى به قانون راه نیابد. آن روزى که جارچیان در شهر خمین جار مى ‏زدند که مشروطه آمد و روح ‏اللهِ چهارساله معناى آن را به خوبى نمى ‏دانست، این مرد مشروطه‏ خواه بود و در اصفهان از مشروطه دفاع جانانه مى ‏کرد. ولى یک دوره از مجلس گذشت و در دوره دوم هنگامى که روح‏ الله به مکتب مى‏ رفت او  به مجلس آمد.

بعد از دورۀ دوم، پنج بار دیگر مردم تهران به او رأى دادند ولى رأى‏ هاى او براى ورود به مجلس هفتم خوانده نشد و او به طنز گفت: «من یک رأى بخودم داده بودم چرا همان یک رأى را نخواندند؟» حالا این مرد در دوره چهارمِ مجلس نماینده مردم تهران است. بسیارى از سیاستمداران انگلیسى و روسى او را به خوبى مى ‏شناسند. چرا که چند جملۀ قصارِ او به خارج از مرزها رفته است. مردى است نه چندان خوش سیما اما در سیاست خوش چهره، لاغر اندام و نحیف اما کارکشته. طنز در او جوشش دارد. بسیارى از انتقادات خود را با جملاتى طنز‏آمیز بیان مى‏کند. از جوانى دچار بیمارى مالاریا شده بود. وقتى لرزش مى‏گرفت مى‏گفت: «مى ‏خواهم یک پاتیل بلرزم سر به سرم نگذارید». اگر هوا آفتابى بود عبایش را روى سر مى‏کشید و در آفتاب مى‏نشست و مى‏لرزید. وقتى به حرم مى‏آمد زائران با انگشت او را به هم نشان مى ‏دادند. اکنون آقا‏روح‏ الله با نام او آشناست. شاید عکس او را نیز در روزنامه‏ ها دیده باشد. سخن گفتن با چنین مردى که هم عالم است و هم یک رجل سیاسى مشهور براى یک طلبۀ نوجوان که مى‏خواهد عالم شود و آنهم عالمى که از سرنوشت سیاسى مردم غافل نباشد، بسیار با اهمیت است البته بیش از آن که اهمیت داشته باشد جالب خواهد بود.

زمینۀ آشنایى معلوم نیست، اما به هرحال آقا‏روح‏ الله نوزده ساله با مردى حدود پنجاه ساله که نیمى از آن را در کوران سیاست سپرى کرده بود آشنا شد. مدرس، شهید آقا‏مصطفى را از همان زمانى که در اصفهان با هم درس مى‏خواندند مى‏شناخته است و اکنون که فرزند او را مى‏بیند مسرور است و از یاد دادن فوت کوزه‏گرى سیاست به او دریغ نخواهد کرد.

  در مجلس شوراى ملى

نتیجۀ این آشنایى آن شد که آقا‏روح‏الله به هر بهانه‏اى که به تهران مى‏رفت به خانه مدرس نیز سرى مى‏زد و گاه همراه او به مجلس شوراى ملى مى‏رفت و به عنوان یک تماشاگر با نحوۀ مجادلات مجلسیان آشنا مى‏شد. در چند مجلس دیده بود که مدرس چه جدى و استوار سخن مى‏گوید و آنها که در مقابل اویند چه از سر سیرى و سست. شاید مى ‏خواسته است به خوبى بداند به چه منظور و با چه زیربناى فکرى و اعتقادى، مدرس مجلس را تا آن حد جدى گرفته است. وقتى در چند جلسه مشاجرات لفظى بالا گرفت و این سخنان بر زبان مدرس چرخید، علت جدى بودنش در کار مجلس معلوم شد: بنده خدمتگزارى مى ‏کنم، خرده‏گیرى از همدیگر کردن و به جزئیاتى که به درد این ملت غرق شده نمى‏خورد چه فایده دارد به جز تلف کردن وقت مجلس که یک جلسه‏اش را قیمت کرده ‏اند هفتصد تومان و بنده دقیقه‏ اش را مى ‏گویم مقابل تمام دنیا قیمت دارد به واسطه این که در یک دقیقه مى ‏شود حرفى زد و قانونى وضع کرد و نظم داد و کارى کرد که چقدر نتیجه دارد در دنیا و آخرت همچو اوقاتى را صرف کنند

مجلس شورا و مجالس درس باید جدى باشد

شخصیت و سخنان مدرس در مجلس، بحران‏هاى جدى فکرى در او مى‏جوشاند. از یک سو براى درس خواندن به قم آمده بود و درس خواندن علاوه بر آنکه به فرمایش حضرت رسول اکرم(ص) فریضه است، بالاترین عبادت نیز هست و بالذّات داراى اصالت. چرا که شخصى از حضرت نبى‏اکرم(ص) پرسید: «اگر ساعتى از عمرم باقى مانده باشد چه عبادتى بهترین است؟» حضرت فرمودند: «تحصیل علم.» حالا مدرس مى‏گوید یک دقیقه مجلسى که براى نظم دادن به کارى، قانون وضع مى‏کند مقابل تمام دنیا قیمت دارد. آیا به کار سیاست پرداختن ارجح است یا به کار علم؟ نتیجۀ غایى بحث‏هاى طولانى و پرجنجال او با خود این بود که یک دقیقۀ مجلس براى وضع قوانین درست که براى امتى مثمر ثمر است، از هزار جلسۀ درس بهتر ولى هزاران جلسۀ درس باید تا قانونى که وضع مى‏شود ریشه در سنت تکوین و تشریع داشته باشد. مجلسى که عامى در اوست براى دشمن بهتر است تا براى دوست. پس درس را جدى ‏تر باید گرفت، آنقدر جدى که پنجاه سال بعد وقتى فرزندش آقا‏مصطفى شهید شد درس را تعطیل نکرد.

رد پاى اندیشه‏ هاى سیاسى مدرس در کلام آقاروح الله

رد پاى اندیشه‏ هاى سیاسى مدرس شهید در آقا‏روح ‏الله به وضوح قابل تعقیب است بالاخص آنجا که مى ‏گوید: سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ماست. اگر در تکوین به نامها عنایت باشد که بى‏گمان هست، شهید مدرس اول مدرس درسهاى عمیق آقا‏روح‏ الله در باب سیاست و تفکیک ناپذیرى آن از دیانت بود. شاید اولین درسى که از او گرفته باشد به سالهایى باز مى‏گردد که او تمرین خط مى‏کرد. یکى از آن جمله‏ هاى طنز‏آمیز منسوب به مدرس را، استاد به عنوان سرمشق خط درشت، درشت بالاى صفحه نوشته بود: از ترس مرگ خودکشى نمى‏کنند. مضمون این جمله که در عبارات مختلف از قول مدرس بر زبانها چرخیده بود و سرمشق خط درشت روح ‏الله  شد به حسب قاعده باید نام مدرس را در دایرۀ مرکزى تصورات و اندیشه ‏هاى سیاسى ‏اش مکان داده باشد. چه، آن روزهایى که روح ‏الله نه ساله مى ‏شد، دولت براى اصلاح امور مالى خود، مقام خزانه‏دارى کل را به «مورگان ‏شوستر» ریاست هیئت مستشارى مالى آمریکا داده بود. ولى روسها به مخالفت برخاستند و به دولت ایران یک التیماتوم چهل و هشت ساعته دادند. بعضى نمایندگان مجلس به مخالفت جدى با روسها برخاستند. عده‏اى از زنان با اسلحۀ گرم به مجلس آمدند و تهدید کردند که در صورت تن در دادن به چنین ننگى خانوادۀ خود و خود را خواهند کشت. مدرس در این واقعه چیزى شبیه به این جمله گفته بود: «ما از ترس مرگ خودکشى نمى‏کنیم. اگر قرار است نابود شویم چرا به دست خودمان؟» بالاخره مجلس منحل شد و مردم به کوچه و بازار ریختند و علیه روسها شعار دادند و روسها هم طبق سنت معمولشان عمل نمودند و نیروهاى جدیدى به تبریز و رشت و مشهد اعزام کردند تا مردم را به گلوله ببندند. در نهایت حکومت نظامى برقرار گردید و روسها حرفشان را به کرسى نشاندند.

68 سال پس از عملى شدن التیماتوم، وقتى آن حضرت در نوفل ‏لوشاتو تار از پود سلطنت مى ‏کشید، مراتب ارادتش را به مدرس تجدید کرد و نشان داد آن جمله‏اى را که درشت و زیبا به عنوان تمرین خط نوشته بود، تا چه مقدار در خطوط اندیشه‏ هاى سیاسى‏اش جا داده است: آن وقتى که التیماتوم کرد روسیه به ایران، در یک قضیه‏اى که من حالا یادم نیست، التیماتوم کردند و لشکرشان هم حرکت کرده بود، آمده بود تا فلان جا، آوردند به مجلس که التیماتوم را آوردند... یک سید، یک معمم، یک ملایى، با دستهاى لرزان آمد پشت آنجا و گفت حالا که بناست ما از بین برویم، چرا به دست خودمان از بین برویم! نه ما رد مى‏کنیم این را. رد کردند و
هیچ غلطى هم آنها نکردند. قدرت پیدا کردند و رأى بر خلاف دادند و قبول نکردند حرف آنها را، آنها هم هیچ کارى نکردند.
البته در اینکه روسها غلطى نکردند یا هیچ کارى نکردند، شاید دقیقاً چنین نبود. چرا که هم کشتار کردند و هم مجلس را به انحلال کشاندند و هم حرف زورشان را به کرسى نشاندند. شاید همان جملۀ حکیمانۀ طنزآمیز و پر معنا که انتصاب آن به شخصیت دوست داشتنى مدرس، حلاوتش را دو چندان مى‏کرد، باعث شده باشد که اصل واقعه در ذهن آن حضرت به حاشیه برود و سپس چنان کمرنگ شود که پیروزیهاى دیگر مردم و مجلس را در موقعیت‏هاى دیگر با نتایج التیماتوم در ذهن یکى بگیرد.

 مدرس همواره در نظرش بزرگ و گرامى بود...

با این وصف مدرس و مدرسین رسمى و غیر رسمى آقا‏روح الله همواره در نگاه او محترم بودند، اما مطلق نبودند. هرگاه استاد به قصد ترک حجره مى ‏ایستاد او نیز به قصد احترام تمام قد مى‏ایستاد، اما اگر علم در استاد کندى مى ‏کرد، آنگاه شاگرد، لحظه‏اى درنگ جایز نمى‏شمرد و شتابان از او پیشى مى‏گرفت و گاه اندیشۀ شاگرد و
استاد در مقابل هم مى‏ایستاد. چنانکه در مجلس دویست‏و‏هشتادم، مدرس حرفهایى دارد که به گمان خود از متن دین بیرون آمده است، اما فهم او از دین در این باب درست در مقابل درک امام خمینى در سالهاى پربرکت قوام نهضت است. در آنجا سخن از این نبود که آیا زنان مى‏توانند به عنوان نمایندۀ مجلس انتخاب شوند یا نه. حتى سخن بر سر آن نبود که مى‏توانند به نمایندگان رأى دهند، بل در لایحۀ کمیسیون در لیست کسانى که نمى‏توانند رأى دهند نام زنان نیز آمده بود و مدرس در موافقت با این لایحه سخن گفت. 

منبع:

خمینی روح الله

منابع مرتبط:

شکوفایی شخصیت امام خمینی

تحلیل ابعاد شخصیتی امام خمینی

انتهای پیام /*