روزنگار/ اعلامیه تاریخی شاه دوستى یعنى غارتگرى

اعلامیۀ «شاه‏دوستى یعنى غارتگرى» که در آن شرایط خفقان‏ بار و وحشت‏ آور صادر شد، ابتکارى ژرف در مقابل نقشه و برنامۀ شاه در یورش به فیضیه بود و غول مقوایى مخوفى را که شاه از خود ساخته بود، درهم شکست.

کد : 30057 | تاریخ : 13/01/1392

پس از ماجراهای روزهای نخست فروردین 1343 و یورش نیروهای شاهنشاهی به مدرسه فیضیه، شاه گمان مى‏ کرد که نقش امام خمینى در برابر فاجعۀ خونین فیضیه تا به همین حدِ فراخواندن مردم به دیدن از مدرسۀ فیضیه و زخمى‏ هاى آن پایان مى ‏یابد و این هم با اخراج بیماران از بیمارستان و بستن مدرسۀ فیضیه پایان خواهد یافت و اثر وحشت‏بار و رعب‏آورى که یورش شاهانه به مدرسۀ فیضیه در دل‏هاى مردم در سراسر کشور گذاشته است مى‏ تواند براى مدتى دراز، خاطر او را از جنب و جوش ضد حکومتى ملت ایران آسوده سازد و براى پیاده کردن رفرم امریکایى «انقلاب سفید»، راه را به خوبى هموار کند! شاه هنوز در اینگونه افکار و خیالات سست و ارتجاعى غوطه‏ ور بود که ناگهان اعلامیۀ امام با شعار انقلابى:

شاه دوستى یعنى غارتگرى...

شاه دوستى یعنى ضربه‏ زدن به پیکر قرآن و اسلام...

شاه دوستى یعنى تجاوز به احکام اسلام...

شاه دوستى یعنى کوبیدن روحانیت و...

رشتۀ افکار او را پاره کرد و خواب طلایى او را بر هم زد. شاه دریافت که با چه قهرمان نستوه و مقاومى روبه‏ رو شده است. کسى که سرانجام، بت شاهنشاهى را در هم خواهد شکست و تاج و تخت شاهى را از کشور اسلامى ایران برخواهد چید و به بساط استعمارى او و اربابان نفتخوارش پایان خواهد داد.

اعلامیۀ «شاه‏دوستى یعنى غارتگرى» که در آن شرایط خفقان‏ بار و وحشت ‏آور صادر شد، ابتکارى ژرف در مقابل نقشه و برنامۀ شاه در یورش به فیضیه بود و غول مقوایى مخوفى را که شاه از خود ساخته بود، درهم شکست و در زدودن آثار رعب و وحشتى که به دنبال فاجعۀ فیضیه، سراسر ایران را فرا گرفته بود، نقش «دم مسیحا» را داشت، که نه تنها شاه و هیأت حاکمۀ ایران را بهت‏ زده ساخت، بلکه عموم ملت، احزاب ملى، رجال سیاسى، طبقۀ دانشگاهى و مبارزان برجستۀ ملى را نیز به شگفتى واداشت تا آنجا که بسیارى از مقامات سیاسى با نامه و پیام و طى  ملاقات‏ هاى خصوصى و عمومى با امام، مراتب ارج ‏گذارى و پشتیبانى خویش را در برابر عظمت فکرى، خردمندى، ژرف‏ نگرى، پایدارى، استوارى و رهبرى داهیانۀ امام آشکار کردند.

این اعلامیۀ تاریخى و انقلابى که روز سیزدهم فروردین ماه منتشر شد، همانند بمبى ایران‏ زمین را به لرزه درآورد و از سردى ‏هاى مرگ‏ زا، ترس ‏ها و زبونى‏ ها کاست و اثرات شوم و زیانبار فاجعۀ فیضیه را محو و نابود کرد و گام دیگرى بود که امام براى رویارویى با شاه و جهت‏ گیرى نهضت برداشت. متن آن اعلامیه این گونه است:

 

بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم

اناللّه‏ و انا الیه راجعون

به وسیلۀ حضرت حجت‏ الاسلام آقاى حاج سیدعلى اصغر خویى ـ دامت افاضاته

خدمت ذى‏ شرافت حضرات علماى اعلام و حجج اسلام تهران ـ دامت برکاتهم

تلگراف محترم براى تسلیت در فاجعۀ عظیمۀ وارده بر اسلام و مسلمین موجب تشکر گردید. حملۀ کماندوها و مأمورین انتظامى دولت با لباس مبدل و به معیت و پشتیبانى پاسبان‏ ها به مرکز روحانیت، خاطرات مغول را تجدید کرد، با این تفاوت که آنها به مملکت اجنبى حمله کردند، و اینها به ملت مسلمان خود و روحانیون و طلاب بى ‏پناه. در روز وفات امام صادق ـ‏‏علیه‏السلام‏‏ با شعار جاوید شاه به مرکز امام صادق و به اولاد جسمانى و روحانى آن بزرگوار، حملۀ ناگهانى کردند و در ظرف یکى‏‏‏‏ دو ساعت، تمام مدرسۀ فیضیه، دانشگاه امام زمان ـ‏‏صلوات‏ اللّه‏ و سلامه علیه‏‏ را با وضع فجیعى در محضر قریب بیست‏ هزار مسلمان غارت نمودند و درب ‏هاى تمام حجرات و شیشه‏ ها را شکستند. طلاب از ترس جان، خود را از پشت‏ بام‏ها به زمین افکندند، دست‏ها و سرها شکسته شد، عمامۀ طلاب و سادات و ذریۀ پیغمبر را جمع نموده آتش زدند، بچه هاى 16ـ17 ساله را از پشت‏ بام پرت کردند، کتاب‏ ها و قرآن‏ ها را چنانکه گفته شده پاره ‏پاره کردند.

اکنون روحانیون و طلاب در این شهر مذهبى تأمین جانى ندارند، اطراف منازل علما و مراجع، محصور به کارآگاه و گاهى کماندو و مأمورین شهربانى است. مأمورین تهدید مى‏ کنند که سایر مدارس را نیز به صورت فیضیه درمى ‏آوریم، طلاب محترم از ترس مأمورین، لباس‏ هاى روحانیت را تبدیل نموده‏ اند، دستور داده ‏اند که طلاب را به اتوبوس و تاکسى سوار نکنند، در مجامع عمومى، مأمورین درجه ‏دار به روحانیون ـ عموماً‏‏ و به بعضى افراد ـ‏‏به اسم‏‏ ناسزا مى‏ گویند و فحش‏ هاى بسیار رکیک مى‏ دهند. شب‏ ها پاسبان‏ ها ورقه‏ هاى فجیع با امضاى مجعول پخش مى‏ کنند.

اینان با شعار «شاه دوستى»، به مقدسات مذهبى اهانت مى‏ کنند. شاه‏ دوستى یعنى  غارتگرى، هتک اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین و تجاوز به مراکز علم و دانش، شاه‏دوستى یعنى ضربه ‏زدن به پیکر قرآن و اسلام، سوزاندن نشانه‏ هاى اسلام و محو آثار اسلامیت، شاه ‏دوستى یعنى تجاوز به احکام اسلام و تبدیل احکام قرآن کریم، شاه‏ دوستى یعنى کوبیدن روحانیت و اضمحلال آثار رسالت، حضرات آقایان توجه دارند اصول اسلام در معرض خطر است، قرآن و مذهب در مخاطره است، با این احتمال، تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب «ولو بلغ ما بلغ».

اکنون که مرجع صلاحیت دارى براى شکایت در ایران نیست و ادارۀ این مملکت به‏ طور جنون‏ آمیز در جریان است. من به نام ملت از آقاى علم، شاغل نخست‏ وزیرى، استیضاح مى‏ کنم: با چه مجوز قانونى در دو ماه قبل، حمله به بازار تهران گردید و علماى اعلام و سایر مسلمین را مصدوم و مضروب نمودید؟ با چه مجوز علما و سایر طبقات را به حبس کشیدید که جمع کثیرى اکنون نیز در حبس به سر مى‏ برند؟ با چه مجوزى بودجۀ مملکت را خرج رفراندوم معلوم‏ الحال کردید؟ در صورتى که رفراندوم از شخص شاه بود و بحمداللّه‏ ایشان از غنی ترین افراد بشر هست. با چه مجوز مأمورین دولت را که از بودجۀ ملت حقوق مى‏ گیرند براى رفراندوم شخصى الزاماً به خدمت واداشتید؟ با چه مجوزى در دو ماه قبل، بازار قم را غارت کردید و به مدرسۀ فیضیه تجاوز نمودید و طلاب را کتک زده و آنها را به حبس کشیدید؟ با چه مجوز در روز وفات امام صادق ـ‏‏سلام ‏اللّه‏ علیه‏‏ کماندوها و مأمورین انتظامى را با لباس مبدل و حال غیرعادى به مدرسۀ فیضیه فرستاده و این همه فجایع را انجام دادید؟

من اکنون قلب خود را براى سرنیزه‏ هاى مأمورین شما حاضر کردم، ولى براى قبول زورگویى‏ ها و خضوع در مقابل جبارى‏ هاى شما حاضر نخواهم کرد.

من به خواست خدا، احکام خدا را در هر موقع مناسبى بیان خواهم کرد؛ و تا قلم در دست دارم کارهاى مخالف مصالح مملکت را برملا مى‏ کنم، اکنون یک چشم مسلمین بر دنیاى خود و چشم دیگرشان بر دین خود گریان است و حکومت چندماهۀ شما با کارهایى که مى ‏کنید، اقتصاد، زراعت، صنعت، فرهنگ و دیانت مملکت را به خطر انداخته، و مملکت از هر جهت در شرف سقوط است. خداوند تعالى اسلام و مسلمین را در پناه خود و قرآن حفظ فرماید.

روح ‏اللّه‏ الموسوى الخمینى (صحیفه امام، ج‏1، ص: 177-179)

 

فتوایى تاریخى

امام از آنجا که بحق مى ‏دانست به دنبال فاجعۀ خونین فیضیه، عناصر زبون، تن‏ پرور و  راحت‏ طلب، با روحانى ‏نماهاى دربارى دست به دست هم مى‏ دهند و مى‏ کوشند که با مطرح کردن شعار «تقیه»، توده ‏هاى مسلمان را به سکوت و خاموشى بکشانند و در میان مردم تبلیغ خواهند کرد که: «چون هرگونه مخالفت با رژیم شاه، موجب خونریزى و اتلاف نفوس محترمه خواهد شد، این مبارزه، نادرست و به اصطلاح نامشروع است، مشت بر سندان کوبیدن است، دست خالى به جنگ توپ و تانک رفتن است و باید تقیه پیشه ساخت و سکوت و خاموشى گزید»! امام با فتواى تاریخى «تقیه حرام و اظهار حقایق واجب، ولو بلغ ما بلغ» که در ضمن اعلامیۀ «شاه‏دوستى یعنى غارتگرى» آورد، از سمپاشى‏ ها، توطئه‏ چینى‏ ها و دسیس‏ه بازى‏ هاى عناصر مرموز و عوامل ارتجاع، پیشگیرى کرد و تکلیف عموم روحانیان و مسئولان امت را در برابر رژیم شاه روشن ساخت و با تکیه بر «اظهار حقایق واجب» این حقیقت را به آنان گوشزد کرد که: امروز وظیفۀ شما این نیست که به جنگ تانک و توپ بروید تا بگویید «دست خالى به جنگ تانک و توپ رفتن، کار عقلایى نیست و مشت با درفش مناسبت ندارد»، بلکه وظیفۀ امروز شما «اظهار حقایق» (روشنگرى و افشاگرى) مى‏ باشد. شما موظف و مسئولید که حقایق را به توده‏ هاى ناآگاه و غفلت ‏زده برسانید، خطرهایى را که از طرف رژیم شاه، متوجه اساس اسلام و استقلال مملکت است براى مردم بازگو کنید، وظیفه و مسئولیت یک مسلمان راستین و متعهد را در برابر ظلم، ظالم و مظلوم؛ و نیز در برابر کشور و ملتش روشن کنید، ماهیت ضداسلامى و غیرملى شاه را بنمایانید و در راه انجام این رسالت مقدس به هیچ قیمتى دم فرو نبندید و عقب‏ نشینى نکنید «ولو بلغ ما بلغ» هر چند شاه و هیأت حاکمه، شما را با انواع فشارها و ناروایى ‏ها دست به گریبان سازند، به زندان، تبعید و شکنجه‏ گاه گسیل دارند، فیضیه را بر سر شما خراب کنند و عزیزان شما را به خاک و خون بکشند و دار و ندارتان را غارت کنند.

این رهنمود تاریخى در آن برهه، بهترین، زنده ‏ترین و مؤثرترین دستورالعملى بود که مى‏ توانست از جانب یک رهبر واقع‏ بین، موقعیت‏ شناس و ژرف ‏اندیش مطرح شود و وظیفه و مسئولیت روحانیان و آگاهان متعهد را مشخص کند.

اهمیت دیگر این رهنمود سازنده و فتواى تاریخى در این بود که راه هرگونه مجامله، سازش و تسلیم در برابر هیأت حاکمه را بکلى بست و در آن شرایط که بسیارى در فکر عقب‏ نشینى و یا در مقام سازش با رژیم شاه بودند، مبارزه را به صورت تکلیفى شرعى و مردمى درآورد و امید هر گونه تفاهم و کنار آمدن با رژیم شاه را از میان برد. بویژه آنکه در پایان آن اعلامیه با صراحت تمام به دولت غیرقانونى عَلَم اعلام کرد که: «من اکنون قلب خود را براى سرنیزه‏ هاى مأمورین شما حاضر کردم، ولى براى قبول زورگویى‏ ها و خضوع در مقابل جبارى‏ هاى شما حاضر نخواهم کرد».

«من به خواست خدا احکام خدا را در هر موقع مناسبى بیان خواهم کرد و تا قلم در دست دارم کارهاى مخالف مملکت را برملا مى‏ کنم».

این دو فراز، حقیقتى را براى ملت اسلام و نکته ‏اى را براى رژیم شاه روشن کرد: به شاه فهماند که خمینى را با ارعاب و تهدید نمى ‏توان خاموش کرد و از نهضت و حرکت بازداشت؛ و نیز به عموم ملت ایران هشدار داد که در مکتب خمینى، عقبگرد معنى ندارد و آنان که در این راه قدم مى ‏گذارند، باید پل‏ هاى پشت سر را خراب کنند و در هر شرایط جانکاه و سختى‏ هاى توانفرسا، از پیشروى و حرکت به پیش باز نایستند.

موضوع دیگرى که در این اعلامیه در خور اهمیت است، استیضاح «شاغل مقام نخست وزیر» مى‏باشد که مى‏توان گفت در تاریخ شیعه سابقه نداشته است که یک مقام برجستۀ روحانى، رئیس دولت را به‏طور رسمى استیضاح کند.

این ابتکار عمل امام در استیضاح «اسداللّه‏ علم» در محافل سیاسى و ملى ایران و نیز در میان عامۀ مردم با شگفتى و تعظیم روبه‏رو شد و تا دیر زمانى مورد گفتگو و بررسى قرار داشت.

با صدور اعلامیۀ «شاه‏دوستى یعنى غارتگرى»، توده ‏هاى ستمدیده و مرعوب، یکباره به جوش و خروش آمدند، رعب و وحشتى که به دنبال فاجعۀ خونین فیضیه، قلب‏ها را فراگرفته بود، جاى خود را به خشم و عصیان، و شهامت و دلاورى سپرد. درب خانۀ بعضى از مقامات روحانى که از غروب روز دوم فروردین بسته شده بود، دیگر بار، باز شد. همه جا از اعلامیۀ «شاه‏ دوستى یعنى غارتگرى» و فتواى تاریخى تحریم تقیه که از طرف امام صادر شده بود، گفتگو مى‏ شد و بحث روز بیشتر محافل و مجالس بود. برخى از علما و روحانیان متعهد مرکز و شهرستان بر آن شدند که با صدور اعلامیه، مخابره تلگرام تسلیت به امام و بازگوکردن فاجعه فیضیه در منابر و از هر راه دیگر، از امام پشتیبانى کنند و راه او را استوارى بخشند. سیل تلگرام ‏هاى تسلیت و پشتیبانى به قم سرازیر شد. اعلامیه‏ هایى استنکارآمیز علیه دولت در قم، تهران، اصفهان، مشهد، شیراز و برخى از شهرها و شهرستان‏ هاى دیگر منتشر شد. (نهضت امام خمینى، دفتر اول، سید حمید روحانى، ص 395-400)

انتهای پیام /*