امین امام در کلام امام

یادداشتی از حجت الاسلام هادی قبادی به مناسبت سالروز رحلت حاج سیداحمد خمینی

کد : 30059 | تاریخ : 25/12/1390

هفده سال از ارتحال باورنکردنی مردی میگذرد که جلوهای روشن از حقیقت وجود خمینی کبیر بود. فقدان او بسیار غیرمنتظره بود و همگان را در بهت و حیرت فرو برد.

آنان که پس از رحلت جانسوز بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی ( قدّس سرّه )، با وجود غم جانکاه فقدان او، دلخوش به وجود یادگار همیشه ماندگار امام بودند این دلخوشی چند سالی بیشتر تداوم نیافت و با عروج آن «گنجینه اسرار انقلاب» 1 حزن و اندوه زائدالوصفی تمامی وجود یاران راستین امام و انقلاب را فرا گرفت.

گرچه غرض اصلی از نگارش این یادداشت، اشارتی به جایگاه و شخصیت مرحوم حاج احمدآقا خمینی با استفاده از سخنان امام است اما قبل از ورود به اصل سخن، به بخشی از نوشتار فرزند برومند یادگار حضرت امام یعنی حجت الاسلام والمسلمین حاجسیدحسن خمینی در مقدمه کتاب «وعده دیدار» می پردازم که میفرمایند:

«بارها و شاید بیش از ده بار حضرت امام خمینی سلاماللهعلیه در مواقف و موارد متعدد به من میفرمودند: «حسن ! پدر داری را از بابایت یاد بگیر» به گمان من همین یک جمله کوتاه که بیانگر رضایت تمام و کمال آن حضرت از فرزند عزیزشان میباشد کافی است تا رمز و راز رابطه عاشقانه آن دو سفر کرده را دریابیم»

اگر بخواهیم به نحو جامع به تمامی نظرات و دیدگاههای حضرت امام پیرامون یادگار عزیزش دست یابیم قطعاً علاوه بر آثار مکتوب به بررسی خاطرات تمامی افراد مرتبط ، اعم از منسوبان ، شاگردان امام، اعضا دفتر اما در ادوار مختلف، دوستان یادگار امام که به نحوی توفیق درک حضور حضرت امام را داشتهاند، مسئولان مملکتی و ... پرداخته شود و اما در این مجال صرفاً با بهرهمندی از مکاتباتی که فیمابین آن دو عزیز سفر کرده جریان داشته، استناد مینمائیم که در همین نوشتهها، نکاتی بس عمیق در اوج اعتماد حضرت امام به فرزند عزیزش را شاهدیم.

در فاصله سالهای 1347 هجری شمسی که در آن زمان مرحوم حاجاحمدآقا جوانی 23 ساله بود تا سال 1356 (حدود ده سال) که مربوط میشود به دوران تبعید حضرت امام در نجف اشرف، حدود هشتاد مورد نامههای ارسالی ایشان به یادگار عزیزش در کتاب وعده دیدار (نامههای حضرت امام خمینی به حضرت حجت الاسلام والمسلمین حاجسیداحمد خمینی) آمده است که همه آنها با عناوین: احمد عزیز، احمد عزیزم، پسر عزیزم، احمدم و فرزند عزیزم نگارش یافته است.

نور چشم حضرت امام جناب حجتالاسلام والمسلمین حاجسیدحسن خمینی در بخشی از مقدمه همان کتاب، درمورد اینگونه مکاتبات فرمودهاند:

 

«... در لابهلای سطور همین نامهها، نکات فراوان تربیتی و اخلاقی و تذکراتی وجود دارند که حاکی از دقتها، حساسیتها، صمیمیتها و صداقتهای حضرت امام میباشد.»

و در وصیتنامهای که حضرت امام به تاریخ پانزدهم دی ماه 1356 و پس از شهادت فرزند بزرگشان مرحوم حاجآقا مصطفی نگاشتهاند ، وصی خود را مرحوم حاجاحمدآقا با تعبیر «نور چشم مکرم» تعیین نمودهاند.

اما مکاتبات حضرت امام با یادگار عزیزشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی که در کتاب «وعده دیدار» مشتمل بر یازده فقره است داستان دیگری دارد.

در این خصوص نیز نوه گرامی حضرت امام حاجحسنآقا نکتهای را در مقدمه همان کتاب آوردهاند که نشانگر عظمت مقام یادگار عزیز حضرت امام در نزد او بوده است، آنجا که فرمودهاند:

«در میان نوشتههای امام خمینی خطاب به یادگار عزیزش که بعد از پیروزی انقلاب نگارش یافته و در اثر حاضر منتشر شدهاند چندین نامه مفصل، حاوی ژرفترین مباحث عرفانی و اخلاقی به چشم میخورد که قطع نظر از صدها درس و نکته آموزنده، خود بیانگر آن است که حضرت امام ظرفیت و قابلیت لازم را برای دریافت این اسرار و معانی اخلاقی و عرفانی در وجود یادگار خویش میدیده است.»

ایشان در ادامه فرمودهاند:

«شهادتنامههای صریح حضرت امام در دفاع از مواضع و راه و رسم سیاسی فرزند گرامیش که در چندین مورد از نامههای این مجموعه به چشم میخورد آنجا اهمیت خویش را آشکار میسازد که کنه شخصیت وارسته امام خمینی و عمق بیاعتنایی او را به هرگونه سخن و موضعی خارج از چارچوب صداقت و تکلیف شرعی میتوان دریافت.»

و اینک نمونههایی از توصیف مرحوم حاجاحمدآقا در کلام حضرت امام خمینی 2

1 -  احتمال قوی میدهم که پس از من برای انتقامجویی از من به بعض نزدیکان و دوستانم تهمتها که من آنها را ناروا میدانم بزنند و به آتشی که باید مرا بسوزانند آنان را بسوزانند و احیاناً به صورت دفاع از من، انتقام مرا از آنها بگیرند... یکی از آنان که بیش از همه احتمال انتقامجویی از من در باره او می رود احمد خمینی فرزند اینجانب است .

 اینجانب در پیشگاه مقدس حق شهادت میدهم که از اول انقلاب تاکنون و از پیش از انقلاب، در زمانی که وارد این نحو مسائل سیاسی شده است از او رفتار یا گفتاری که برخلاف مسیر انقلاب اسلامی ایران باشد ندیدهام و در تمام مراحل از انقلاب پشتیبانی نموده و در مرحله پیروزی شکوهمند انقلاب، معین و کمککار من بوده و است.

(23/8/61)

2- من اعلام میکنم که احمد در هیچ بانک داخلی و خارجی و هیچ موسسهای وجهی و سهمی ندارد و در هیچجا در خارج و داخل، زمین مزروعی و غیر آن و ساختمان و امثال ذلک ندارد و...(23/8/61)

3- از اموری که تذکرش خوب بلکه لازم است آن است که یکی از تهمتها که به او زدند این بود که موزه عباسی را ربوده و به پاریس برده و چندی - علیالمحکی - مخالفان، وقت خود را صرف آن نمودند ، پس از آن معلوم شد خلاف آن. (23/8/61)

4- و در امور سیاسی، مدتی تهمتها زده شد که احمد طرفدار منافقین است و من در طول مدت انقلاب، مخالفتهایی از او میدیدم که دیگران بر آن شدت و قاطعیت نبودند. (23/8/61)

5- من امیدوارم که احمد به خدای تبارک و تعالی اتکال نماید و از غیر او از هیچ کس نهراسد و در خدمت به خالق و خلق به واسطه تهمتها و مخالفتها، به خود تزلزل و تردید راه ندهد و... (23/8/61)

6- من شهادت میدهم که احمد فرزند اینجانب از موقعی که در مسائل روز وارد شده است و تماس با کارهای اینجانب داشته است تا حال تحریر این کلمات از او خلاف دستورات اینجانب مشاهده نکردهام... (3/9/63)

7- پسرم! تو با آنکه در هیچ شغلی از شغلهای سران اسلامی ایدهمالله تعالی وارد نیستی، این سیلیهای طاقتفرسا را که میخوری برای آن است که فرزند منی و به حسب فرهنگ غرب و شرق، باید من و هرکس به من نزدیک و به ویژه تو که از هرکس نزدیکتری مورد تهمت و آزار و افتراء واقع شود و... (28/9/66)

8- پسر عزیزم! بارها به من گفتی که درباره تو صحبتی که دال بر تبرئه تو از این تهمتها است نکنم و این را برای اسلام و مصلحت جمهوری اسلامی گفتی. لکن من اگر در این ورقه برخلاف آنچه گفتی درباره تو چیزی بگویم برای ادای تکلیف الهی است که یک نفر مسلمان یا بنده خدا برای من، مورد این همه تهمت و آزار باشد و من آنچه میدانم درباره او نگویم. (28/9/66)

9- من خدای قاهر حاضر منتقم را شاهد میگیرم که احمد از آن روزی که در کمک اینجانب در بیرونی، مشغول اداره امور من بوده تا الان که این ورقه را مینویسم قدمی یا قلمی برخلاف گفتار و نوشتار من برنداشته و با وسواس عجیب در کلیه گفتارهای من یا نوشتههای من سعی نموده که حتی یک کلمه بلکه گاهی یک حرف را که به نظر او محتاج به اصلاح است بدون اذن من تصرف نکند. (28/9/66)

10 احمد تاکنون برای مصارف خود ، دیناری از بیتالمال صرف نکرده و من از مال شخصی خودم زندگی او را اداره می کنم . (28/9/66)

11- پسرم! خود را مهیا کن که پس از من بر تو جفاها رود و نگرانیها که از من دارند به حساب تو گذارند. اگر حساب خود را با خدای خود صاف کنی و پناه به ذکرالله بری، هراسی از خلق به خود راه مده که حساب خلق زودگذر است و آنچه ازلی است، حساب در پیشگاه حق است. (25/9/63)

12- خداوندا ! من با آنکه نمیخواهم از بستگانم چیزی که بوی مدح و ثنا میآید بگویم یا بنویسیم، لکن تو میدانی که ساکت ماندن در مقابل تهمتها جرم و گناه است، اینجانب از دوستانی که در دفتر هستند خلافی که موجب نارضایتی من باشد ندارم، اینان سابقه ممتد با من دارند و... (28/9/66)

13- فرزند عزیزم احمد حفظه الله وایده از آنجا که شما را بحمدالله در مسائل سیاسی و اجتماعی صاحبنظر میدانم و در تمامی فراز و نشیبها در کنار من بودهای و هستی و با صداقت و کیاست، امور سیاسی و اجتماعی اینجانب را متصدی هستی، لهذا شما را برای تنظیم و تدوین کلیه مسائل مربوط به خود که بسا در رسانههای گروهی اختلافات و اشتباهاتی رخ داده است انتخاب مینمایم. (17/6/67)

14- بارالها! احمد و تبارش و متعلقاتش که از بندگان تو و تبار رسول اکرمند، اینان را در دنیا و آخرت سعادتمند فرما و دست شیطان رجیم را از آسیب به آنها کوتاه فرما. (25/9/63)

 

 

1- تعبیری که حضرت حجتالاسلام والمسلمین حاجسیدحسن خمینی در مراسم خاکسپاری پدر بزرگوارشان داشتند.

2- تمامی فرمایشات منقول از حضرت اما در صحیفه امام و کتاب وعده دیدار موجود است.

 

انتهای پیام /*