امام خمینی (ره) در باره پیشنهادات نزدیکان و یاران خود وقتی سکوت اختیار میکردند ، به معنی آن بود که حرفها و پیشنهادات آنها اعتباری ندارد و یا حرفهای آنها به درد انقلاب نمیخورده است و با نظرات امام ...

کد : 49402 | تاریخ : 24/09/1392

پاسخ : این موضوع به رفتارشناسی مرتبط است و رفتارشناسی هم در شناخت پدیده های فیزیکی کاربرد دارد و هم در زیست-شناسی و فیزیولوژی موجودات جاندار و هم در جامعه شناسی، روانشناسی فردی و اجتماعی و نیز در سیاست. اگر چه گه گاه در بعضی اظهارنظرهای افراد در مورد رفتارهای امام خمینی(ره) مطالب جسته گریخته ای دیده می شود اما به طور مستقل رفتارشناسی همه جانبه امام خمینی(ره) مورد بررسی قرار نگرفته است. دلائل آن نیز متعدد می باشد از جمله اینکه تقدسی که برای ایشان قائل هستیم گاه به تصور آنکه ممکن است رفتارشناسی سر از روانکاوی در آورد، از آن اجتناب می کنیم و علت دیگر آن هم شاید این باشد که اهل نظر کمتر در چند رشته معرفتی تخصص دارند و نگران اینکه اگر رفتار ایشان را در اموری مرتبط با رشته خود بررسی کنند، ممکن است دیگرانی که در رشته ای یا روشی دیگر به نتایج دیگر می رسند، حاصل پژوهش را نپسندند و ایراد بگیرند. نگارنده این سطور که گه گاه جسارت کرده و به رفتارشناسی امام در موضوعاتی از میان خاطرات به جا مانده اندیشیده و البته اذعان دارد که فقط اندیشیده ولی کار علمی دقیقی در این زمینه انجام نداده مطالب زیر را به اختصار تقدیم می دارد و امید که سئوال کننده محترم هم به همین مقدار برای پاسخ فوق ارزش قائل باشد و نه بیشتر. امام خمینی(ره) فردی بشدت تکلیف گرا اما به طور شگفت آوری بی تکلف بودند. تکلیف گرایی ایشان در مقابل نتیجه گرایی یک نظریه بسیار مهم است که باید در جای خود مورد بحث قرار گیرد. اما بی تکلف بودن ایشان گاه تا حد سنت شکنی هم پیش می رفت. مثلاً بر خلاف بسیاری از روحانیون که در آغاز سخنرانی خطبه ای به زبان عربی می خوانند، ایشان به نحو غالب فقط بسم الله می گفتند و سخن اصلی خود را آغاز می کردند. همچنین بر خلاف بسیاری از روحانیون که فرزندان خود را با القاب مورد خطاب قرار می دادند، نزدیک ترین شخصیت کاری به خود را حتی در نامه هایی که به مسئولین می نوشتند احمد خطاب می کردند و ترجیح می دادند این صمیمیت حتی در حد اضافه کردن یک آقا بر سر اسم فرزند خود، کمرنگ نشود. همچنین ایشان اگر چه بسیار مودی به آداب بودند مثلاً وقتی از خانه خارج می شدند لباس رسمی می پوشیدند و وضع سر و لباس خود را سه بار در آینه بررسی می کردند اما در اتاق کار بالاخص در زمانی که کارهای زیادی داشتند، لباسی رسمی نمی پوشیدند تا راحت تر باشند. لذا اگر کسی به اتاق کار ایشان می رفت، با همان لباس راحتی که به تن داشتند، ظاهر می-شدند. چنانکه فیلم هایی که از ملاقات های مسئولین در اتاق کار ایشان گرفته شده و مردم آنها را دیده اند گواه بر این عدم تکلف است. اما بی تکلفی ایشان نباید به معنای بی توجهی تلقی شود. زیرا در عین بی تکلف بودن، به دقت به گفتار دیگران گوش می دادند ولی حتماً خود را مجبور به پاسخگویی در قبال آنچه شنیده بودند نمی کردند و سکوت ایشان گاه از سر بی-تکلفی بود و نه از سر بی توجهی یا بی مهری. - امام خمینی بر خلاف خیلی از افراد که اگر در جلسه ای حضور یابند، خود را موظف می دانند حتماً سخنی هم بگویند، اگر در جلسه ای کسانی سخنانی می گفتند که سخن ایشان هم بود، حتی لازم نمی دیدند بگویند من هم همین نظر را دارم مگر آنکه ضرورت ایجاب می کرد. همچنین اگر با سخنان و نظر کسی مخالف بودند اما می-دانستند که نظر آن فرد در آن موضوع بخصوص خسارتی به بار نمی آورد، ضرورت نمیدیدند که مخالفت خود را بروز دهند. لذا برخی سکوت های ایشان از این سنخ است. - امام خمینی(ره) هنگام سخنرانی برای عموم مردم، تلاش داشتند کمتر از اصطلاحات فنی استفاده کنند و گاه برای رساندن یک منظور که با بکار بردن یک اصطلاح برای اهل فن در یک جمله سخن بلیغ خواهد بود، مجبور بودند سخنانی طولانی تر بگویند تا عموم مردم هم متوحه موضوع بشوند اما در میان اهل اصطلاح کوتاه ترین جمله را برای بیان مقصود بکار می بردند و از شرح و تفصیل های بی مورد اجتناب می نمودند. این موضوع حتی در احکامی که برای افراد و مسئولین صادر شده نیز خود را نشان می دهد. مثلاً گاه نامه ای مفصل برای ایشان نوشته شده که ایشان در پاسخ تنها به نوشتن موافقت می شود یا با فرض مذکور اشکال ندارد اکتفا کرده اند. گاه این کوتاه گویی را با سکوت خود بیان کرده اند. مثلاً اگر مسئولی قصد داشته فردی را برای کاری در نظر بگیرد و در اوصاف مثبت او برای امام مطالبی گفته، وقتی متوجه شده امام در مورد آن فرد اظهار نظری نکرده، متوجه شده که امام مخالفتی در مورد آن کار برای آن فرد ندارد. - امام خمینی(ره) خود را موظف می دانستند سئوالات فقهی که از ایشان می شد را به طور دقیق پاسخ گویند، مگر آنکه متوجه می شدند پاسخ دادن به روش های معمول بیان احکام، ممکن است دور از مصلحت عمومی باشد. مثلاً اگر کسی پرسیده بود با توجه به آنکه شاه متولی حرم حضرت رضا(ع) را تعیین کرده و متولی مبالغ زیادی از پول هایی که مردم در حرم مطهر می اندازند را به دربار می فرستند و درباریان خرج عیاشی می کنند، آیا جایز است مردم در حرم آن حضرت پولی بیاندازند؟ اگر امام می فرمودند جایز نیست، آنگاه چنین حکمی با عشق بازی مردم با محبوب های خود که با انداختن مبالغی در حرم نیز نمود می یابد، در تعارض قرار می گرفت و نیز ادای نذورات نیز مشکل برای مقلدین ایجاد می نمود. همچنین پاسخ جایز نیست به این سئوال استعداد آن را داشت که وعاظ السلاطین تبلیغ کنند که آقای خمینی به ائمه اطهار اعتقادی ندارد. حال اگر آن را جایز می شمرد، در آن صورت یا باید در ابتدا نفی می کرد که شاه از پول های حرم سهمی برای خود قائل است که با فرض سئوال در تعارض قرار می گرفت و یا مجاز دانستن آن، جوازی بود برای چنین تخلفاتی. اگر حکم آن را به عقل سئوال کننده ارجاع می دادند، در آن صورت جواز اجتهاد به آن فرد داده بودند تا در موارد دیگر نیز به اجتهاد شخصی خود عمل کند. لذا در پاسخ به چنین سئوالی اگر به جای یجوز و لایجوز قریب به این مضمون گفته باشند جای تاسف است که در کشور اسلامی وضع چنین شده است اگر چه سئوال فقهی را به روش معمول جواب نداده بودند اما به سئوال کننده هم بی احترامی نکرده اند. - امام خمینی(ره) به سئوالات فلسفی در حد بضاعت سئوال کننده پاسخ می گفتند اما اگر پیش فرض های ذهنی اهل سئوال چنان بود که با پیش فرض های ایشان چنان متباین بود که امکان انتقال مطلب مشکل می شد، از پاسخگویی طفره می رفتند زیرا گویی با خدای خود عهد کرده بودند که هرگز سخنانی بر زبان جاری نکنند که به آن اعتقادی ندارند. - امام خمینی(ره) به سئوالات سیاسی به دقت پاسخ می گفتند. چنانکه اگر به سئوالات و پاسخ هایی که ایشان در دورانی که در پاریس بودند و در صحیفه امام موجود است، مراجعه کنیم، می بینیم اگر سئوالی چند بخش داشته، غالباً به تمام آن بخش ها پاسخ گفته اند اما به بعضی سئوالات مرتبط با سیاست حتی به نزدیکترین نزدیکان خود پاسخ نمی دادند. مثلاً مرحوم حاج احمد آقا می گفتند : هنگام انتخابات وقتی از امام می پرسدم به چه کسی رای دهم، می گفتند مگر خودت عقل نداری؟ رای خود را به نامزدهای انتخاباتی جز به همسرشان که ایشان را جزو وجود خود می دانستند نمی گفتند تا روی رای ما تاثیری نگذارند. اما مهمترین موضوع در امور سیاسی اینکه ایشان تلاش داشتند مسئولین در اداره کشور به استقلال رای برسند و در همه مسائل و موضوعات از ایشان نظر نخواهند. اما برخی از مسئولین که یا شاگرد مستقیم ایشان بوده اند و نظرات صائب ایشان را در موضوعات قبلی تجربه کرده بودند، از لحاظ احساسی نمی توانستند نظرات امام را در تصمیماتی که در حوزه کاری خودشان بود، ندانند و نیز عده ای که هنوز با مختصات مفهوم ولایت فقیه در اندیشه امام آشنا نبودند، تصور می کردند کسب نظر در هر مورد از امام(ره) به معنای تبعیت کامل از امام است، لذا گاه امام در قبال برخی سئوالات آنها سکوت می کردند تا مسئولین امور مربوط به کارشناسی را از امام مطالبه نکنند. امیدوارم با این مختصر سئوال کننده محترم خود تفحص کنند که آنچه آقای هاشمی نزد امام خمینی(ره) مطرح کرد و امام سکوت کردند، سکوت امام از کدام سنخ بوده است و البته ممکن است انواعی از سکوت های امام هم وجود داشته باشد که در این مجمل مورد غفلت قرار گرفته و به آن اشاره نشده باشد.

انتهای پیام /*