جویندگان حقیقت و طالبان سعادت نیازمند الگو و اسوه هایى هستند که همچون طبیبان حاذق، آلام و امراض آنان را مداوا نموده و صحت و سلامت نفس و انسانیت را به آنان بازگردانند. قرآن کریم، با بیان و تکرار قصهها، سرگذشت مصلحانى را تبیین مىکند که بشر را از منجلاب فساد رهانیده و به مقصد نهایى سوق دادهاند و امام خمینى (س) با تأسى از قرآن و به کارگیرى این شیوه تربیتى یعنى «روش الگویى» در سیر ملکوتى پیامبر اسلام (ص) را هادى طریق سعادت و تعالیم او را منجى بشریت معرفى مىنماید.
به مناسبت سالروز وفات نبی اکرم(ص)گزیده ای از مکتوبات و و بیانات امام راحل در تجلیل از صفات پیامبر بزرگواری اسلام در ذیل آورده شده است.
در شدت شفقت و رأفت آن بزرگوار بر همه عائله بشرى بس است آیه شریفه اول سوره شعراء که فرماید: «لعلک باخع نفسک الاّ یکونوا مؤمنین»[1] و در اوایل سوره کهف که فرماید: «فلعلک باخع نفسک على آثارهم ان لم یؤمنوا بهذالحدیث اسفا»[2] سبحان اللّه تأسف به حال کفار و جاحدین حق و علاقهمندى به سعادت بندگان خدا، کار را چقدر به رسول خدا، صلىاللّه علیه و آله، تنگ نموده که خداى تعالى او را تسلیت دهد و دل لطیف او را نگهدارى کند که مبادا از شدت هم و حزن به حال این جاهلان بدبخت دل آن بزرگوار پاره شود و قالب تهى کند. (شرح حدیث جنود عقل و جهل؛ ص 234و235)
پیغمبر اکرم براى این کافرهایى که مسلمان نمى شدند و مؤمن نمىشدند غصه مىخورد. در آیۀ شریفه هست که: مثل اینکه مىخواهى خودت را هلاک کنى براى اینها.[3] مىخواست که همۀ عالم به نور برسند. مبعوث شده بود براى اینکه همۀ این هیاهوهایى که در دنیا هست و این هیاهوها براى خود است، براى رسیدن به قدرت خود است، این هیاهوها را از بین ببرد، و یک خداخواهى در مردم ایجاد کند، توجه به نور ایجاد کند. (صحیفه امام؛ ج 11، ص 380و381)
رسول خدا ـ صلّى اللّه علیه و آله ـ که علمش از وحى الهى مأخوذ بود و روحش به قدرى بزرگ بود که یک تنه غلبه بر روحیات میلیونها میلیون بشر کرد، تمام عادات جاهلیت و ادیان باطله را زیرپا گذاشت و نسخ جمیع کتب کرد و ختم دایرۀ نبوت به وجود شریفش شد، سلطان دنیا و آخرت و متصرف در تمام عوالم بود ـ باذناللّه ـ تواضعش با بندگان خدا از همه کس بیشتر بود. کراهت داشت که اصحاب براى احترام او به پا خیزند. وقتى وارد مجلس مىشد پایین مىنشست. روى زمین طعام میل مىفرمود و روى زمین مى نشست و مىفرمود «من بندهاى هستم، مىخورم مثل خوردن بنده و مىنشینم مثل نشستن بنده».[4] از حضرت صادق ـعلیهالسلام ـ نقل است که پیغمبر ـ صلىاللّه علیه و آله ـ دوست داشت بر الاغ بىپالان سوار شود و با بندگان خدا در جایگاه پست طعام میل فرماید، و به فقرا به دو دست خود عطا فرماید. آن بزرگوار سوار الاغ مىشد و در ردیف خود بندۀ خود یاغیر آن را مىنشاند. در سیرۀ آن سَرور است که «با اهل خانۀ خود شرکت در کارِ خانه مىفرمود، و به دست مبارک گوسفندان را مىدوشید، و جامه و کفش خود را مىدوخت؛ و با خادم خود آسیا[ب] مىکرد و خمیر مىنمود؛ و بضاعت خود را به دست مبارک مىبرد؛ و مجالست با فقرا و مساکین مىکرد و همغذا مىشد.»[5] اینها و بالاتر از اینها سیرۀ آن سرور است و تواضع آن بزرگوار است. در صورتى که علاوه بر مقامات معنوى، ریاست و سلطنت ظاهرى آن بزرگوار نیز به کمال بود. (چهل حدیث؛ ص 95و96)
پیغمبر اکرم خدمتگزار مردم بود با اینکه مقامش آن بود ولى خدمتگزار بود. خدمت مى کرد. (صحیفه امام؛ ج 13، ص 384)
حکومتى که در رأس جامعه بوده است با مردم دیگر فرقى نداشته است؛ بلکه زندگى اش پایینتر بوده است. حکومتها نمىخواستند که به مردم حکومت کنند؛ مىخواستند خدمت کنند. (صحیفه امام؛ ج 8، ص 86)
از طرق عامه منقول است که پیغمبر خدا ـ صلّى اللّه علیه و آله ـ وقتى غضب مىفرمود، اگر ایستاده بود مىنشست، و اگر نشسته بود به پشت مىخوابید، غضبش ساکن مىشد.[6] (چهل حدیث؛ ص 141)
در باب اخلاق رسول خدا ـ صلى اللّه علیه و آله ـ وارد است که یارى نجست براى خود در هیچ مظلمه[ای] تا آنکه هتک محارم الهیه مىشد. پس غضب مىنمود براى خداى تبارک و تعالى. (شرح حدیث جنود عقل و جهل؛ ص 244)
[1] «اى رسول ما تو چنان در اندیشه هدایت خلقى که خواهى جان عزیزت را از غم اینکه ایمان نمى آورند هلاکسازى» (شعرا /3).
[2] «اى رسول نزدیک است که تو اگر امت به قرآن ایمان نیاورند جان عزیزت را از شدت حزن و تأسف بر آنان هلاک سازى» (کهف /6).
[3] «اى رسول ما تو چنان در اندیشه هدایت خلقى که خواهى جان عزیزت را از غم اینکه ایمان نمىآورند هلاک سازى» (شعرا/3).
[4] مکارم الاخلاق؛ ص 12، فصل دوم.
[5] بحارالانوار؛ ج 16، ص 226.
[6] مرآة العقول؛ ج 10، ص 146، باب الغضب.
منبع: گزیدهاى از آثار و سیرۀ امام خمینى(س)، سیرۀ نبوى، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى(س)، ص ص 5-10