از نیمه شب 15/ خرداد/1342 که دژخیمان شاه، وحشیانه، امام خمینى(س) را به جرم حقگویى و دفاع از اسلام و مردم مسلمان ایران ربودند و به زندان بردند، تا ساعت 10 شب 15 یا 16 فروردین/1343 ـ حدود 10 ماه ـ ایران دستخوش رویدادهاى فراوانى بود. رژیم شاه با وجود امکانات تبلیغاتى وسیع، و به رغم صرف میلیونها تومان توسط سفارتخانههاى خود در کشورهاى خارجى به منظور خرید صفحات جراید بیگانه، و سانسور روزنامهها و مجلات داخلى، نتوانست بر ارادۀ مردم مسلمان ایران فایق آید.
دستگیرى و شکنجۀ علما، روحانیون و دیگر قشرهاى ملت نتیجهاى نبخشید. اعدام دو چهرۀ معروف جنوب شهر تهران، طیب حاج رضایى و حاج اسماعیل رضایى، نیز کوچکترین خللى در تصمیم و ارادۀ پاکباختگان و طرفداران رهبر انقلاب ایجاد نکرد و... سرانجام، امام خمینى پس از تحمل حدود 10 ماه حبس و حصر در شرایط نامطلوب ، بدون اطلاع قبلى، به قم ـ کانون اصلى مبارزه با رژیم ـ بازگشتند.
شاهدان عینى مىگویند که در آن ساعت از شب، جمعى از دانشآموزان، که در حاشیه خیابان روبروى بیمارستان فاطمیۀ قم مشغول درس خواندن بودند، با دیدن امام، به سوى ایشان شتافتند و با شعار «براى سلامتى حضرت آیتاللّه خمینى، صلوات ختم کنید» سکوت شب را شکستند . دقایقى بعد، سیل جمعیت به سوى خانۀ امام سرازیر شد و علما، مقامات روحانى و اساتید حوزه همراه با دیگر گروههاى مردم، به ملاقات امام شتافتند.
فرداى آن روز، جمعیت انبوهى از تهران و شهرستانها، راهى قم شدند و با رهبر نهضت دیدار کردند. شهر مذهبى قم، به مناسبت ورود امام، چراغانى شد و تبریک آزادى امام و ورود ایشان به قم بر روى صدها پلاکارد به چشم مىخورد. وزیر کشور در دوّمین روز آزادى امام، به ملاقات ایشان آمد و ضمن ابراز ارادت خود و ابلاغ علاقۀ شخص نخستوزیر، سعى داشت وانمود کند که گذشته فراموش شده است. رژیم که گمان مىکرد با دستگیرى رهبر انقلاب، سرکوب خونین قیام 15 خرداد و دستگیرى و تبعید یاران امام، به مبارزه خاتمه داده، کوشید با چاپ مقالاتى در روزنامهها ، وانمود سازد که اختلاف جامعۀ روحانیت و رژیم به پایان رسیده است. امام خمینى (س) با آگاهى از مفاد آن مطالب، بىدرنگ در صدد تکذیب آن برآمدند و در سخنان مهیج و افشاگرانه ایشان در حضور جمعى از دانشجویان مبارز دانشگاه که در 21/فروردین/ 1343 براى دیدار ایشان به قم آمده بودند، بر نقشههاى مزورانۀ رژیم خط بطلان کشیدند.
امام در این سخنرانى نیز بر موضع انقلابى و تزلزلناپذیر خویش مجدداً تأکید کرده به مردم و روشنفکران مبارز هشدار دادند که قواى خود را در راه آزادى این و آن، که موجب بازماندن از مبارزه مىشود، صرف نکنند و هدف را در نظر داشته باشند. حملۀ به اسرائیل و تأکید بر مبارزه با این غدۀ سرطانى که استعمار در قلب خاورمیانۀ اسلامى تعبیه کرده است، از دیگر نکات مهم این سخنرانى بود. امام، همچنین بر دردهاى مردم و اوضاع فلاکتبار تودههاى محروم و ولخرجیهاى شاه انگشت گذاردند و مردم را به شکیبایى در مقابل مصیبتها فراخواندند و نوید پیروزى دادند؛ و این نوید در حالى عنوان شد که هنوز بسیارى از روحانیون و افراد مبارز مسلمان، زیر وحشیانهترین شکنجهها، در سیاهچالهاى شاه، به سر مىبردند.
امام خمینى (س)، با اشاره به فاجعۀ 15 خرداد، در جواب مقالات مطبوعات، دایر بر تفاهم روحانیت با مقامات دولتى، فرمودند: «خمینى را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد. »
ایشان در بخش ابتدایی سخنانشان فرمودند:
«هدفْ اسلام است؛ استقلال مملکت است؛ طرد عمّال اسرائیل است؛ اتّحاد با کشورهاى اسلامى است. الآن تمام اقتصاد مملکت در دست اسرائیل است؛ عمّال اسرائیل اقتصاد ایران را قبضه نمودهاند؛ اکثر کارخانجات در دست آنها اداره مىشود: تلویزیون، کارخانه ارج، پپسى کولا «1» دو هواپیمایى که قرار بود حجّاج را به مکّه ببرند مال اسرائیل بود! بعد دولت عربستان سعودى به این عمل اعتراض کرد و ناچار شدند از این عمل خوددارى کنند. امروز حتّى تخم مرغ از اسرائیل وارد مىکنند. باید صفها را فشرده کنید. اینها عمّال استعمار هستند؛ باید ریشه استعمار را کَنْد.»
حضرت امام در ادامه با بیان اینکه رژیم مجبور به آزادى ایشان شد بیان داشتند:
«بعد از اینکه دستگاه دید بیش از این نمىتواند این فضاحت را تحمّل کند و از تمام ممالک اسلامى و غیر اسلامى فشار آوردند و نفرتهاى ممالک اسلامى را نسبت به خود احساس نمود، وقتى اوضاع را چه از داخل و چه از خارج تاریک دیدند، اینها شبانه مرا به اینجا آوردند تا به اصطلاح مرا سالم به اینجا برسانند. آنها مىگفتند ما باید شما را محفوظ نگاه داریم. آنها مىترسیدند که مردم به من آسیبى برسانند! آیا ملّت اسلام قصد جان مرا دارند؟! بعد از رسواییها، وقتى دیدند دیگر نمىتوانند هیچ جاى پایى بگذارند و تمام ملتها، دولتهاى خارجى با آنها نظر خوشى ندارند، و مخصوصاً دیدند اکنون ایّام حج و محرّم است و معلوم نیست در مراسم حج چه خواهد شد و در ماه محرّم چه خواهد شد، ما را آزاد کردند؛ ولى بعداً به خیال سمپاشى افتادند. فکر کردند با مطبوعات مىتوانند ما را در نظر مردم خوار کنند؛ خیال کردند مىتوانند بین مردم و روحانیت جدایى ایجاد کنند.»
امام خمینی(س) با تذکر توطئهاى با عنوان اتحاد مقدس به صراحت اعلام داشتند که روحانیت مخالف انقلاب سفید است:
«چند روز است آزاد شدهام. فرصت مطالعه روزنامه نداشتم. در زندان فراغت داشتم و مطالعه مىکردم تا اینکه روزنامه اطّلاعات، مورّخ سه شنبه 18 فروردین 43، را به من دادند. من از آقایان گله دارم که چرا زودتر به من [اطّلاع] ندادند. در این روزنامه کثیف اطّلاعات، تحت عنوان «اتّحاد مقدّس»، در سرمقاله نوشته بودند که با روحانیت تفاهم شده و روحانیون با «انقلاب سفید» شاه و ملّت موافق هستند! کدام انقلاب؟ کدام ملّت؟ این انقلاب مربوط به روحانیت و مردم است؟!
آقایان که در دانشگاه هستید، برسانید به همه که روحانیت با این «انقلاب» موافق نیست. ما که وسیله انتشاراتى نداریم؛ همه چیز را از ما گرفتهاند. تلویزیون و رادیو را از ما گرفتهاند. تلویزیون که در دست آن نانجیب است؛ رادیو هم که در دست خودشان هست؛ مطبوعات ما کثیف است. آنها مطلبى را مىنویسند یا مىگویند، فوراً به تمام نقاط دور دست مىرسانند؛ آن وقت مردم بىاطّلاع فکر مىکنند که روحانیون هم با آنها هستند. روحانیون با این مفاسد دوستى ندارند. اگر روزنامه اطّلاعات جبران نکند، با عکس العمل شدید ما مواجه خواهد شد.»
حضرت امام سپس خطاب به مزدوران وو عمال شاه فرمودند که «خمینى تفاهم نخواهد کرد»:
«خمینى را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد. با سرنیزه نمىشود اصلاحات کرد. با نوشتن «خمینىِ خائن» به دیوارهاى تهران که مملکت اصلاح نمىشود! دیدید غلط کردید؟ دیدید اشتباه کردید؟ خاضع به احکام اسلام شوید ما شما را پشتیبانى مىکنیم. اگر از آزاد نمودن ما برنامه دیگرى دارند، اگر خیال دیگرى در سر دارند، اگر مىخواهند آشوب کنند، بسم اللَّه! بفرمایند. در روزنامه [مورّخ 13/ 5/ 1342] که مرا از زندان قیطریّه آوردند، نوشتند که مفهومش این بود که روحانیت در سیاست مداخله نخواهد کرد. من الآن حقیقت موضوع را براى شما بیان مىکنم. آمد یک نفر از اشخاصى که میل ندارم اسمش را بیاورم، گفت آقا سیاست عبارت است از دروغ گفتن، خدعه، فریب، نیرنگ، خلاصه پدرسوختگى است! و آن را شما براى ما بگذارید! چون موقعْ مقتضى نبود نخواستم با او بحثى بکنم. گفتم: ما از اوّل وارد این سیاست که شما مىگویید نبودهایم. امروز چون موقع مقتضى است، مىگویم.»
ایشان در اداه با اشاره به اوضاع بد اقتصادی مردم از رفتار رژیم به شدت انتقاد کردند:
« باید این مملکت را از این گرفتاریها نجات داد. نمىخواهند این مملکت اصلاح بشود؛ اجانب نمىخواهند مملکت آباد شود. اینها حتّى آب هم براى این ملّت تهیه نکردهاند! آبى که ما در قم از آن استفاده مىکنیم، در اروپا حتّى به حیواناتشان هم نمىدهند! اگر راست مىگویند براى بیکاران کار پیدا کنند. این جوان بعد از بیست سال تحصیل، کار مىخواهد. فردا، که فارغ التّحصیل مىشود، سرگردان است. اگر معاشش فراهم نشود نمىتواند دین خود را حفظ کند. شما خیال مىکنید آن دزدى که شبها از دیوار، با آن همه مخاطرات، بالا مىرود و یا زنى که عفت خود را مىفروشد، تقصیر دارد؟ وضع معیشتْ بد است که این همه جنایات و مفاسد، که شب و روز در روزنامهها مىخوانید، به وجود مىآورد.
وقتى که در زندان بودم، خبر آوردند که سرماى همدان به 33 درجه رسیده؛ بعد خبر آوردند که دو هزار نفر از سرما تلف شدهاند... دولت چه اقدامى نمود؟ در یک چنین وضع براى استقبال از اربابان خود، با طیّاره از هلند گل مىآورند! پول ملّت فقیر را تلف مىکنند. اجاره هواپیما که از هلند گل مىآورد سیصد هزار تومان است! جبران کنید غلطهاى خود را؛ اسلام را رعایت کنید
در ایّام گرفتارى، در روزنامه اطلاعات، درباره وضع مادّى و بهداشتى مردم جنوب مطلبى خواندم؛ تعجّب کردم! چگونه این مطلب را گذاشته بنویسند. یکى از خبرنگاران، پس از بازدید از وضع مردم جنوب، چنین نوشته بود که در جنوب ایران در دهات اصلًا از دکتر و دارو خبرى نیست؛ آب وجود ندارد. و یک ده، اکثر مردمش کور بودند. خلاصه از کلّیه وسایل و نیازمندىهاى اوّلیه زندگى محروم بودند. آن وقت در کنفرانس «اکافه»، «2» که نمایندگان دول دنیا جمع شده بودند که فکرى براى وضع اقتصاد دول بکنند- اگر بخواهند عمل بکنند- در صورتى که اعضاى شرکتکننده، چه از کشورهاى کوچک و چه بزرگ، همه دم از اشکالات اقتصادى خود مىزنند، هیئت نمایندگى ایران اظهار مىکند که وضع اقتصادى ایران کمال مطلوب است و هیچ عیب و نقصى ندارد! آیا وضع اقتصادى انگلستان بد است؛ ایران خوب است؟! وضع اقتصادى هندوستان بعد از آن همه پیشرفت بد است، ایران خوب است؟! همین طور ژاپن وضع اقتصادیش بد است، ایران خوب است؟!
آقایان در کاخهاى خود نشستهاند مىگویند «ملّت مترقّى»! «ملّت مترقّى» از گرسنگى مىمیرد؟! امیر اسلام، على- علیه السّلام- نان جو مىخورد. براى مهمانیى که به افتخار اربابان خود ترتیب مىدهند، پانصد هزار تومان، یک میلیون تومان، یا بیشتر خرج کنند و مرتّب دم از برنامه «مترقّى» مىزنند! مىگویند کشور ما در ردیف کشورهاى طراز اوّل است! مگر با رفتن چند زن به مجلس، مملکتْ مترقّى مىشود. مملکت با برنامههاى اسرائیل درست نخواهد شد.»
ایشان در پایان عرایضشان با اشاره به ماجرای کشتار پانزده خرداد فرمودند:
«اسلام براى تمام زندگى انسان، از روزى که متولّد مىشود تا موقعى که وارد در قبر شود، دستور و حکم دارد. صحبتْ نزاع با شخص نیست؛ بعد از اینکه دولت قبلى رفت، یک نفر در زندان آمد پیش من و از دولت گذشته بدگویى کرد و گفت این دولت برنامههاى «مترقّى» دارد. گفتم ما با کسى غرض شخصى نداریم؛ ما با عمل اشخاص کار داریم؛ ملّت فقیر را نجات دهید. دیروز خانوادههاى شهداى پانزده خرداد اینجا بودند. چیزى که مرا رنج مىداد این بود که به من این صحبتها نشده بود تا از حبس آمدم بیرون. عصر همان روز- دفعه اوّل- جریان را مطّلع شدم. کشتارِ پانزده خرداد از اعمال یک قشون با ملّت بیگانه بدتر بود. آنها بچهها را نمىکشتند، زنها را نمىکشتند. امروز جشن معنى ندارد. تا ملّت عمر دارد، غمگین در مصیبت پانزده خرداد است. یکى از اولیاى امور، ضمن سخنرانى، گفته بود: پانزده خرداد ننگ ملّت ایران است؛ ولى من صحبت او را تکمیل مىکنم: پانزده خرداد ننگ ملّت بود؛ زیرا از پول همین ملّت، اسلحه تهیّه شده و با این اسلحه مردم را کشتند!»
( 1)- مؤسسات تلویزیون ایران و پپسى کولا در حوزه انحصار ثابت پاسال، و کارخانه ارج متعلّق به ارجمند بود که هر دو بهایى بودند.
( 2)-« اکافه» علامت اختصارى« کمیسیون اقتصادى آسیا و خاور دور» سازمان ملل متّحد است.
منبع: کوثر،جلد اوّل، مجموعه سخنرانیهای حضرت امام خمینی(س)، ص97-100 و صحیفه امام، ج1، ص: 267-272