آغازین روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی چگونه گذشت

در پنجمین روز پیروزی انقلاب، پادگان‏های نظامی، مراکز انتظامی، سازمان‏های حساس اداری و دولتی در دست جوانان مسلمان مبارز و انقلابی بود و دولت موقت با استقرار در محل نخست‏ وزیری و معرفی اعضای کابینه خود ـ از روز 24 بهمن ـ رسماً زمام امور را به دست گرفته بود

کد : 49809 | تاریخ : 05/11/1397

پنج روز از پیروزی انقلاب اسلامی می گذرد. در این مدت تلاش رهبر عمدتاً به سامان دادن اوضاع کشور، تذکر و هشدار به ملت نسبت به حفظ هوشیاری و نظم و پرهیز از اقدامات خودسرانه، و پایان دادن به اعتصابها در همه سطوح و تثبیت موقعیت دولت موقت و جمع آوری سلاح هایی که در جریان حوادث 21 و 22 بهمن به دست مردم افتاده است ـ که بنا به گزارشی بالغ بر سیصد هزار قبضه اسلحه[1] سبک و وسایل انفجاری می باشد ـ معطوف بوده است.

پس از پیروزی انقلاب، مردم ایران در راهپیماییهای سراسری حمایت کامل خویش را از دولت منتخب شورای انقلاب و مورد تأیید امام ابراز داشته اند و دولت موقت به لحاظ پشتوانه ملی احساس هیچگونه کاستی نمی کند. امام خمینی سعی دارد تا دست دولت از هر جهت در امور اجرایی و برقراری امنیت اجتماعی باز باشد. و بدین جهت علیرغم آنکه انقلاب در تمام وجوه آن مدیون هدایت های اوست و دهها تن از یاران ایشان از روحانیون برجسته و شخصیت های مذهبی ـ غیروابسته به احزاب ـ که بیشترین سهم را نسبت به سایرین در سازماندهی امور تظاهرات و انقلاب داشته، حضور دارند اما امام دست رئیس دولت موقت را در انتخاب همکاران خود باز گذاشته است. و از این جهت نیز فرصتی بس مغتنم فراروی دولت گشوده شده است. حضرت امام فقط در حکم خود خطاب به آقای بازرگان تأکید کرده بود «جنابعالی را بدون در نظر گرفتن روابط حزبی و بستگی به گروهی خاص، مأمور تشکیل دولت موقت می نمایم».[2]

آقای مهدی بازرگان در تاریخ 16 / 3 / 1360 در نامه ای خطاب به حضرت امام نوشت: «موقعی که در آبان ماه 1357 در پاریس خدمتتان رسیدم و صورتی از اشخاص موجه مورد اعتماد برای مشاوره در امور آینده مملکت از بنده خواستید و پس از آن در بهمن ماه همان سال که در تهران افتخار تشکیل دولت و انتخاب وزرا را به بنده دادید، در هر مورد تأکید می فرمودید که افراد معرفی شده انحصاراً از گروه خودتان نباشد، زیرا که نمی خواهم بگویند من متعلق یا طرفدار دسته خاص هستم. نکته ای بود بسیار حکیمانه که از طرف نهضتی ها بخوبی درک و اطاعت شد و در تمام دوران دولت موقت از هر گونه فعالیت و ارتباط حزبی خودداری می کردیم».

او در روزنامه میزان ـ ارگان نهضت آزادی نیز تأکید می کند که «نه دولت موقت، دولتی نهضتی بود و نه اعضای نهضت شاغل در دولت موقت در آن دوره مسئولیت حزبی داشتند».

در پنجمین روز پیروزی انقلاب، پادگان های نظامی، مراکز انتظامی، سازمان های حساس اداری و دولتی در دست جوانان مسلمان مبارز و انقلابی است و دولت موقت با استقرار در محل نخست وزیری و معرفی اعضای کابینه خود ـ از روز 24 بهمن ـ رسماً زمام امور را به دست گرفته است. طی چند روز گذشته، زندانها و شکنجه گاههای رژیم شاه، یکی پس از دیگری توسط انقلابیون کشف و ابزار و ادوات شکنجه ساواک برای مردم نمایش داده می شود. مرزهای هوایی که از پنج روز پیش بسته بود امروز برای نخستین بار با فرود یک هواپیمای فرانسوی در فرودگاه مهرآباد، فعالیت دوباره خود را آغاز می کند. این هواپیما برای انتقال سه خبرنگار به فرانسه ـ که در جریان درگیریها مجروح شده اند ـ در فرودگاه به زمین نشست. بسیاری از سران رژیم سابق به اسارت نیروهای انقلابی در آمده اند. فرمان تشکیل دادگاه انقلاب توسط امام خمینی صادر شده است. داغترین خبرها مربوط به اظهارات مقامات رژیم شاه است که در بازداشتگاه موقت (واقع در جنب ستاد انقلاب در مدرسه علوی) به سر می برند.

در روزهای گذشته در حالی که مردم شهرهای مختلف، پیروزی و آزادی کشورشان را جشن گرفته اند و هر روز در خیابانها به طرفداری از رهنمودهای امامشان راهپیمایی می کنند، بقایای رژیم شاه با همدستی عناصری که موقعیت و بقای خویش را در آشوب و بلوا می بینند در چند نقطه حساس کشور حادثه آفریده اند. مهمترین حوادث در تبریز و کردستان اتفاق افتاده بود. روزنامه ها حوادث خونین تبریز و آشوب های کردستان را به «ساواکی ها و عناصر ضد انقلاب» نسبت داده بودند. وقایعی که در روزها و ماههای آینده اتفاق افتاد نشان داد که علاوه بر پس مانده های رژیم شاه در دو منطقه مزبور عوامل دیگر نیز در پی ماجراجویی بوده اند این عوامل پس از چندی در آذربایجان به نام «حزب خلق مسلمان» و در کردستان با نام دهها گروهک نظیر «چریک های فدایی خلق»، «کومله»، «حزب دموکرات»، «گروه اشرف» و «مجاهدین خلق» چهره نمودند. امام خمینی با آگاهی از چنین خیانت هایی است که در پیام 25 بهمن خود درباره وقایع تبریز اعلام کرده بود: «اینان که برخلاف مسیر انقلاب اسلامی راهی در پیش گرفته و قیام علیه حکومت اسلامی نموده اند، خائنانی هستند که با ماسکهای فریبنده دست به ایجاد اخلال نموده اند.»[3]

روزنامه ها از وقایع تبریز گزارش دادند: «عناصر ضد انقلابی و ساواکی ها که در نقاط مختلف شهر موضع گرفته اند با تیراندازی های گسترده عده زیادی را به خاک و خون کشانده اند. تیراندازی و هجوم به مردم تبریز تا این لحظه (10 صبح) به شدت ادامه دارد. نیروهای انقلابی مرکب از سربازان پادگان تبریز نیروی هوایی و مجاهدین انقلاب به مقابله با عناصر ضد انقلاب پرداخته اند و تا این ساعت شمار قابل توجهی از طرفین درگیری کشته و مجروح شده اند ... به درخواست آیت الله قاضی طباطبایی و موافقت فرمانده پادگان تبریز از دیشب چندین تانک در نقاط مختلف شهر تبریز مستقر شده است[4]».

خبر دیگری نیز حاکی بود که: «نیمه شب پنجشنبه ـ 26 بهمن ـ گروهی ناشناس از پشت خانه آیت الله قاضی طباطبایی (نماینده امام خمینی در تبریز) به منزل ایشان حمله ور شدند ولی با مقاومت نیروهای انقلابی عقب نشستند[5]».

روزهای پس از پیروزی بهترین فرصت برای بهره برداری گروهک های ضد انقلابی بود. در حالی که هنوز مجموع اعضای رسمی تشکیلاتی نظیر حزب توده، چریک های فدایی خلق، پیکار، سازمان مجاهدین خلق و ... به اندازه همان جمعیتی که یکی از هزاران پایگاه رژیم شاه را در روزهای انقلاب تصرف کرده بودند نمی رسید، آنها در بیانیه ها و مصاحبه ها و گزارش های خود ـ با استفاده از اهرم مطبوعات ـ مرتباً نام «مجاهد»، «فدایی» و «توده ای» را به هر بهانه ای مطرح می کردند و در برابر هزاران شهید انقلاب که هنوز خونشان در خیابان ها جاری بود همه روزه با تکرار اسامی و عکس های چند نفر از کشته شدگان سالهای قبل سازمان و حزب خود را به عنوان «شهدای راه آزادی» به چاپ می رساندند. علت اصلی این کوشش ها آن بود که آنها احساس شکست و عقب ماندگی از روحانیت و مردمی داشتند که انقلاب را به پیروزی رسانده و ظرف چند ساعت پایگاه های رژیم را تسخیر کردند، در حالی که قویترین تشکیلات گروه های معتقد به مبارزه مسلحانه در سال های قبل برای ترور یک پاسبان و افسر شاه همه امکاناتش را بسیج می کرد و سرانجام نیز تشکیلات این قبیل گروهها به دلیل نداشتن پایگاه مردمی، چند سال قبل از پیروزی انقلاب متلاشی شد و بسیاری از سران آنها در زندان ها خود را به رژیم شاه فروختند ... اظهاراتی از قبیل آنچه که به اصطلاح سخنگوی سازمان چریک های فدایی خلق در روز 27 بهمن بر زبان راند و مشابه همان نیز در گفته ها و بیانیه های حزب توده و منافقین نیز منعکس بود در راستای همین عقده گشایی قرار داشت. سخنگوی مزبور گفت: «آنچه در تبریز رخ داد، مشابه وقایعی است که در خیلی جاها جریان دارد!!... نابودی ارتش ضد خلقی در شرایطی صورت گرفت که هیچ یک از رهبران جنبش دستور صریح حمله به پادگانها را صادر نکرده بودند!!»

 وی در ادامه سخنانش با عباراتی همچون «رفقای همافر» (فداییان و مجاهدین» و... بگونه ای سخن گفته است که گویی در روز 21 و 22 بهمن مردمی در کار نبوده اند و فقط چند گروه از آنها و منافقین تمام مراکز رژیم را تسخیر کرده و اکنون نیز باید ارتش منحل شود و سرنوشت انقلاب به آنها سپرده شود!!

مردم که حماسه 22 بهمن را آفریده اند به پوچی این ادعاها آگاهند و تنها راه باقیمانده برای اثبات موجودیت فراموش شده تشکیلات گروهک های سیاسی مخالف راه امام برپا کردن آشوب های جدید و مطرح کردن شعارهای تفرقه افکنانه است. در مباحث بعدی اسناد و اعترافاتی را خواهیم دید که نشان می دهد محرک اصلی اینگونه تحریکات در خارج از مرزها قرار داشته و در حقیقت سر نخ آشوب های پس از پیروزی به رهبران دو جبهۀ شکست خورده از انقلاب، مستقر در کاخ سفید و کاخ کرملین باز می گردد.

امام خمینی با آگاهی از چنین واکنشها و اهداف پشت پرده ای است که در سخنرانی 27 بهمن خود خطاب به اعضای جامعه اسلامی دانشگاه ها خط راستین انقلاب و خروش های آن را در این روزهای حساس از شعارهای ظاهر فریب روشن می سازد و به بسیاری از تبلیغات سوء گروهک ها در این ایام پاسخ می دهد. و در پایان دلسوزانه به آنها که به انقلابشان می اندیشند نه تشکیلات حزبی خویش می گوید: «مملکتی که زلزله زده است، همه باید دست به هم بدهند و این مملکت را آبادش بکنند. دست به هم بدهید همه با هم. همه مسئولید، همه مسئولیم.»[6]

اعترافات افسر سابق کا. گ. ب در ایران، ولادیمیر کوزیچکین بسیاری از واقعیتهای مربوط به موضع کمونیستها و شوروی در قبال انقلاب اسلامی ایران را آشکار می سازد، وی می نویسد:

«روز 14 فوریه [25 بهمن] دیگر هیچ تردیدی وجود نداشت که رژیم شاه کاملاً سرنگون شده است ... ما می بایست به هر حال زمینه جدیدی برای فعالیتهای خود فراهم کنیم، لذا در صدد یافتن عناصری به عنوان رابط برآمدیم. موقعیت بسیار حساس و استراتژیک بود، هنوز یک نظام حاکمیت قوی بر کشور استقرار پیدا نکرده بود ... روز 14 فوریه به همه افراد رزیدنسی کا. گ. ب در تهران دستور داده شد که فوراً در سطح شهر پراکنده شوند و سعی کنند تا هنوز نظام حاکمیت جدید بر کشور مسلط نشده و ما را تحت فشار قرار نداده، هر طور که هست از آب گل آلود ماهی بگیرند، زیرا تردیدی نداشتیم که به هر حال در آینده وضعیت برایمان چندان مساعد نخواهد بود. به همین جهت صبح روز 14 فوریه [25 بهمن] همه ما رو به شهر نهادیم و اکثرمان نیز به سمت دانشگاه تهران روانه شدیم که مراکز سازمان های مجاهدین و فدائیان خلق در آنجا استقرار داشت... آن روز که به دانشگاه تهران رفتیم، با کمال حیرت به تعدادی از جوانان برخوردم که از قبل با آنها آشنا بودم و می شناختمشان. یعنی پیش از دوران اشتغال در کا. گ. ب، زمانی که در مسکو با طی اولین دوره خدمتم در ایران به عنوان مترجم کار می کردم، با آنها آشنا شده بودم و چون دیدم که اکثرشان در سلک هواداران دو سازمان مجاهدین و فدائیان خلق جا دارند، احساس کردم اوضاع بر وفق مراد است. چرا که آنها از نظر بکارگیری در جهت کسب اطلاعات واقعاً عناصر ایده آل برایم محسوب می شدند و بالقوه نوعی سرباز آماده به خدمت بودند[7]

جاسوس شوروی در جای دیگر می نویسد: «رزیدنسی کا. گ. ب در تهران تا آن زمان هیچ ارتباطی با مخالفان رژیم شاه نداشت [8]» و در بحثهای قبلی خود تأکید کرده است که «رابطین سازمان کا. گ. ب در ایران اکثراً هواداران رژیم شاه بودند [9]» به این ترتیب مشخص می شود که منظور وی از کسانی که او به عنوان سربازان آماده به خدمت برای شوروی در دو سازمان مجاهدین خلق و فدائیان خلق نام می برد و قبلاً با چهره هایشان آشنایی داشته و اینک آنها را در سلک هواداران دو سازمان در دانشگاه تهران دیده است توده ایها و ساواکیها بوده اند که اکنون پس از 22 بهمن با پوشش انقلابیگری، هدفهای بیگانگان را دنبال می کردند. آنچه شگفتی بر می انگیزد اینکه اعترافهای فوق و اسناد وابستگی گروهکهای ضد انقلاب به بیگانگان و ماجرای جاسوسی یکی از اعضای سازمان مجاهدین برای سفارت شوروی، ماهها و ـ برخی از اسناد، سالها ـ پس از پیروزی انقلاب منتشر شد، اما رهبر انقلاب در روزهای نخست پیروزی بدون آنکه برای خبر یافتن از کارهای پشت پرده بیگانگان و عوامل آنها وسایل مادی به او یاری رسانند، به ضمیر صافی و شم سیاسی قوی خویش دریافت که عواملی پنهانی در کار توطئه اند. امام در روز 27 بهمن 57 خطاب به جمعی از اساتید دانشگاه با قاطعیت می گوید:

«الآن هم یک دسته ای که اینها هم از اجانبند یعنی از عمال اجانبند، الآنی که ما می خواهیم یک ایران آزاد مستقل درست بکنیم اینها نمی توانند ببینند، یک دسته ای که الآن شلوغ دارند می کنند اینها نمی توانند ایران را مستقل ببینند، ایران را باید حتماً یا پیوستۀ شوروی ببینند یا پیوستۀ امریکا»[10]

روز بیست و هفتم بهمن ماه 57 آشوبی که از دو روز قبل در تبریز بوسیله دشمنان انقلاب تدارک شده بود سرکوب گردید (در شناسنامه قبل توضیح آن آمده است) آذربایجان به دلیل داشتن مرز مشترک با کشور شوروی (سابق) و ترکیه و همجواری آن با منطقه کردستان در مجاورت مرزهای عراق از دیرباز منطقه ای استراتژیک برای ایران محسوب می شده است. و ضد انقلاب ناامنی آن منطقه را هدف مهمی برای توطئه های خود می دانست. اما آگاهی سیاسی و باورهای عمیق مذهبی مردم دلیر این خطه و وجود شخصیتهای برجسته روحانی و یاران صدیق انقلاب نظیر آیت الله قاضی طباطبایی موجب شد تا توطئه ضد انقلاب در این منطقه، که امیدهای زیادی به آن بسته بودند در ساعات اولیه خنثی گردد. پیش از این نیز مردم تبریز و سراسر مناطق آذربایجان با قیام خود در 29 بهمن سال 56 صدای قیام 19 دیماه را که از قم برخاسته بود به تمام ایران رساندند و جنبشهای پیاپی و سراسری در ایران را نوید دادند.

در پنجمین روز پیروزی انقلاب، مسائل ایران همچنان در صدر خبرهای جهان قرار دارد. بنا به گزارش خبرگزاری فرانسه: «جیمی کارتر رئیس جمهور امریکا بلافاصله پس از بازگشت از مکزیک در یک جلسه فوری که برای بررسی مسائل امنیتی کشور در کاخ سفید تشکیل شده بود شرکت کرد... دستور مذاکرات این جلسه منحصراً درباره تحولات اخیر ایران بوده و سیاست شوروی در ایران نیز مورد بررسی قرار گرفته است[11]».

همین خبرگزاری به نقل از سخنگوی کاخ سفید گزارش داد که: «ماکلون اسون سفیر امریکا در مسکو، دیروز با اندره گرومیکو وزیر امور خارجه شوروی دیدار و با وی درباره اوضاع ایران گفتگو کرد. در این دیدار ماکلون اسون اعلام کرده است که دولت [امریکا] ممکن است مجبور شود که برای اطمینان یافتن از وضع امریکاییها و حراست از جان آنها در ایران به اقدامهای لازم مبادرت ورزد[12]».

اظهارات سفیر امریکا به حمله افراد مسلح به سفارت این کشور در ایران اشاره دارد که بنا به اسناد سفارت امریکا در ایران بوسیله چریکهای فدایی خلق در روز 25 بهمن 57 انجام شده بود، ولی گزارش خبرگزاری تاس که در روزنامه پراودا ارگان حزب کمونیست شوروی نیز انتشار یافت این اقدام را به پلیس مخفی سابق ایران یعنی ساواک نسبت داده بود تا بهانه برای مداخله نظامی امریکا در ایران به دست دهد[13]. سازمان فدائیان خلق نیز علی رغم آنکه شواهد گواهی می داد که آنان به سفارت امریکا در ایران حمله برده بودند، اظهارات سفیر امریکا را تکذیب کردند.

آنچه که از مجموعه تحولات جاری و گفتگوها و بیانیه های کاخ سفید و کرملین بر می آید آنست که هر دو ابرقدرت ایجاد آشوب و ناامنی را بهترین راه برای نفوذ دوباره در ایران می دانند. علی رغم اختلافات امریکا و شوروی در مسائل منطقه، هر دو قطب درباره حکومت برآمده از انقلاب اسلامی که ویژگی بارزش استقلال کامل از قدرتهای بزرگ و کوچک جهان است کمترین اختلافی ندارند و هر دو آن را خطری جدی برای منافع خویش به شمار می آورند.

حوادث 22 بهمن امریکا و شوروی را غافلگیر کرده است. دیپلماتهای امریکایی و روسی در تمام دوران انقلاب در رستورانهای تهران با هم دیدار داشتند و یادداشتها و گزارشهای خود را درباره اوضاع ایران با هم مبادله می کردند، از سال 57 بیشتر از سابق نیازمند به دیدار یکدیگر بودند. گنادی کازانکین دبیر اول سفارت شوروی و جان استمپل مأمور سیاسی امریکا هر ماه دست کم یکبار یکدیگر را برای تبادل نظر می دیدند.

در همین دوران رالف بولیس یک دیپلمات دیگر امریکایی نیز با شخص دیگری از سفارت شوروی به نام ویکتور کازالکوف دیدار می کرد. استمپل ـ احتمالاً ـ آگاهترین دیپلمات امریکایی در تهران بود ولی درک عمیقی از مسائل ایران نداشت. کازانکین از مدرسه عالی وزارت امور خارجه در مسکو فارغ التحصیل شده بود و پیش از ایران در افغانستان خدمت می کرد.

موضوع بحث بین استمپل و کازانکین و سخنانی که بین این دو رد و بدل شده بسیار روشنگر است و نشان می دهد که هر دو کشور امریکا و شوروی شدیداً از ناآرامیهای ایران نگرانی داشتند، و در عین حال که سخت مراقب اوضاع بودند آنچه را که در برابر دیدگانشان می گذشت، به درستی نمی فهمیدند. یک بار کازانکین از استمپل پرسیده بود که در مورد اغتشاشات ژانویه 78 (دی 56) در قم، نظرش چیست. استمپل در پاسخ گفته بود: «به نظر من کل داستان باید زیاده روی پلیس در عمل باشد.»! و هنگامی که کازانکین از تعطیلات خود در شوروی باز می گردد، از استمپل می خواهد تا او را از اخبار ایران آگاه سازد. و استمپل می گوید: «چنین به نظر می رسد که شاه با اجرای حکومت نظامی همه چیز را زیر کنترل دارد.»

مأمور شوروی هم که خاطرش آسوده گردیده بود به «رفیق» امریکایی اطمینان می دهد: «شورویها نیز شاه را عامل مهمی به حساب در سپتامبر 78 استمپل به مأمور روسی می گوید که «کارتر به شاه تلفن کرده او را از حمایت خود مطمئن ساخته است، پس برژنف کی این کار را خواهد کرد؟» و کازانکین می گوید: «ما به قدرت شاه اطمینان داریم بویژه اکنون که از پشتیبانی شمانیز برخوردار است[14]

فردهالیدی، کارشناس مسائل خاورمیانه در دانشگاههای انگلیس، نوشته است: «انقلاب اسلامی مسائل حادی برای اتحاد شوروی و امریکا پیش آورد که هنوز راه حلی برای آنها موجود نیست[15]».

همسویی دو بلوک شرق و غرب در حمایت از صدام و تحمیل جنگ 8 ساله بر جمهوری اسلامی ایران از جمله راه حلهایی بود که بعداً به معرض آزمایش و اجرا درآمد.

تلاشهای سازش در قضیه فلسطین و تلاشهای کاخ سفید در تحمیل صلح بر اعراب سازشکار که از ابتدای ریاست جمهوری کارتر با شدت بیشتری دنبال می شود نیز با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به مخاطره افتاده است. رهبر انقلاب اسلامی بارها بر لزوم باز پس گیری قدس شریف و اراضی اشغالی مسلمین از صهیونیستها تأکید کرده است. و اینک با فروپاشی رژیم شاه که یکی از متحدان اسرائیل در ممالک اسلامی شناخته می شد مبارزین فلسطین پایگاه جدیدی برای حمایت از آرمان خود یافته اند. از این رو انور سادات، طی سخنانی در شهر قنطره واقع در ساحل سوئز گفت: «اوضاع ایران یک حقیقت مهم را تأیید می کند و آن اینکه به منظور جلوگیری از ناآرامیهای بیشتر در منطقه باید همین حالا صلح کرد [16]»!

موشه دایان (وزیر خارجه رژیم اشغالگر قدس) نیز حوادث ایران را به زلزله ای تشبیه کرد و گفت که بزودی لرزۀ آن اسرائیل را تکان خواهد داد[17].

از سوی دیگر خبرگزاری رویتر از مسکو اظهارات بوریس پوناماروف، عضو دفتر سیاسی حزب کمونیست شوروی و یکی از تئوریسینهای برجسته این کشور درباره انقلاب ایران را نشان احتیاط مقامات کرملین در برخورد با وقایع ایران ارزیابی کرد.[18] و در همین حال خبرگزاری تاس گزارش خبرگزاری غربی را بر اینکه پوناماروف ازپیروزی سوسیالیسم در ایران استقبال کرده است نادرست خواند و گفت که این نظر درست نیست[19]. اعترافات کوزیچکین ـ مندرج در ابتدای همین شناسنامه ـ نشان می دهد که روسها هرگز نخواستند انقلاب اسلامی ایران را پیروزی سوسیالیستهای این کشور و در راستای هدفهای مارکسیستی قلمداد کنند، چه این کار را بی فایده می دانستند. بلکه کوشش داشتند به هر وسیله ممکن انقلاب را از مسیر اصلی آن خارج سازند و آن را از دستیابی به هدفهای استقلال طلبانه اش باز دارند.

روز 27 بهمن 57 اطلاعیه ای از سوی بخش تبلیغات ستاد انقلاب به این شرح انتشار یافت: «دیشب پس از یک محاکمه در دادگاه انقلاب اسلامی چهار نفر از جنایتکاران شناخته شده رژیم سابق، نعمت الله نصیری، خسرو داد، رضاناجی و مهدی رحیمی به اعدام محکوم و حکم صادره در ساعت 11 و 40 دقیقه اجرا گردید.»

همزمان با تسخیر پایگاههای نظامی و امنیتی و دولتی رژیم شاه در 22 بهمن، دستگیری سران رژیم نیز آغاز می شود. ارتشبد نصیری که نامش شکنجه های وحشیانه و سلولهای مخوف ساواک را در مدت ریاست 12 ساله اش بر این سازمان جهنمی تداعی می کرد، در زمره اولین گروه دستگیر شدگان قرار داشت. او که به همراه کسانی همچون نیک پی (شهردار تهران)، منوچهر آزمون (معاون نخست وزیر)، منصور روحانی (وزیر کشاورزی) و سالار جاف (نماینده مجلس و عامل کشتار مردم پاوه)، خود قربانیان بازیهای سیاسی ماههای آخر عمر سلطنت شاه شده بودند و در جریان نمایشهای فریبنده رژیم بازداشت و از مدتی قبل در پادگان جمشیدیه ـ دژبان مرکز ـ زندانی بودند، در پی هجوم مردم به این پادگان شناسایی و دستگیر می شوند. علیرغم پخش اعلامیه نخست وزیر دولت انقلاب از رادیو مبنی بر پرهیز از آسیب رساندن به بازداشت شدگان و هدایت آنان به ستاد امور انقلاب، هیجان و خشم مردم آنچنان بود که نیروهای انقلابی به سختی توانستند بازداشت شدگان و بخصوص نصیری را به محل ستاد بیاورند.

لحظاتی پیش از آن در ستاد انقلاب ـ در جنب اقامتگاه امام خمینی ـ اعلام شد که سپهبد رحیمی (فرماندار نظامی تهران) و معاونش سرلشکر نوری نیز که در جریان حمله مردم به شهربانی و تسخیر کمیته مشترک شهربانی و ساواک دستگیر شده بودند به جمع بازداشت شدگان در ستاد پیوسته اند. رحیمی در مصاحبه ای پس از دستگیریش ضمن انکار حضور خود در محل شهربانی در لحظۀ دستگیری خود را سربازی ساده و بی گناه معرفی کرد[20].

سرلشکر رضا ناجی (فرماندار نظامی اصفهان) در مصاحبه مطبوعاتی که از سوی کمیته تبلیغات ستاد و امور انقلاب ترتیب یافته بود، در مورد نحوه دستگیری خود گفت: «امروز 23 / 11 / 57 ـ که طبق معمول به سر کارم در لویزان رفته بودم و در جایم نشسته بودم! آمدند و مرا دستگیر کردند.» او در این مصاحبه در پاسخ به این سؤال که «شاه در مصاحبه با نیوزویک در زمان ازهاری گفته بود که شما خودسرانه در اصفهان دست به کشتار زده اید، نظرتان در این مورد چیست؟ گفته بود: «هر نظامی هر عملی که انجام می دهد به دستور مقام مافوقش است!» ادعاهای مضحک ناجی در اظهار بی گناهی اش چنان بود که یکی از حضار خطاب به وی گفت: «برای یک بار هم که شده مرد باشید و مردانه رفتار کنید... بروید از دادگاه نورنبرگ درس بگیرید که چگونه جانیان نازی شجاعانه در مقابل دادگاه ایستادند... شجاعت را لااقل از آنها یاد بگیرید[21]

بنا به گزارش خبرگزاری پارس و همچنین مطبوعات در روز 24 بهمن 57 و براساس گزارش ارسالی از مقر ستاد امام، شاپور بختیار، نخست وزیر سرنگون شده به کمیته امام آورده شد.

از سوی دیگر روزنامه اطلاعات مورخ 23 / 11 / 57 نوشت: «بنا به اعلام رادیو از ستاد امام خمینی اطلاع داده شد که سرلشکر خسروداد به اتفاق مهین ناظمی و هوشنگ دیده بان با هلی کوپتر از ازگل عازم اصفهان هستند تا از آنجا با هواپیما به مقصد نامعلوم بروند.» در پی این اعلام با هوشیاری نیروهای مردمی، فرمانده هوانیزوز شاه که ژنرال هایزر برای وی در کودتای پیش بینی شده اش جای ویژه ای گشوده بود، دستگیر و به محل بازداشت سران رژیم منتقل می شود[22].

ژنرال هایزر در مورد دیدارش با تیمسار ربیعی، فرمانده نیروی هوائی درباره طرح کودتای پیش بینی شده چنین نقل می کند: «در مورد شایعه وجود طرح کودتا صحبت کردیم آیا اگر شاه برود و دولت فعلی ناکام بماند، طرحی برای روی کارآمدن ارتش وجود دارد؟ به عنوان یک دوست قدیمی می توانستم مستقیماً از او بپرسم که آیا هیئتی برای انجام این مقصود به وجود آمده است، یا نه ـ وی تأیید کرد که هیئت وجود دارد، اما کاملاً سری است... ربیعی، اعضای هیئت را معرفی کرد:

دریادار حبیب اللهی، تیمسار طوفانیان و خودش. تیمسار خسروداد هم که فرمانده هوانیروز و یک افسر منضبط بود، قبلاً عضو این هیئت بود، اما اخراج شده بود. خسروداد قصد داشت سریعاً عمل کند و عجله داشته است و از طرفی دهانش هم چفت و بست درست و حسابی نداشته که وجود هیئت را مخفی نگاه دارد[23].

ضرورت تشکیل دادگاههای انقلاب اسلامی پس از پیروزی انقلاب در 22 بهمن ـ که از اولین نهادهای انقلاب می باشند ـ دلایلی چند داشت از آنجمله: 1ـ اجرای احکام خدا در مورد مجازات جنایتکاران، که نخستین خواست ملت نیز بود 2ـ اطمینان دادن به ملت نسبت به درخواستهای مکرر آنان برای رسیدگی به جنایات کسانیکه آتش بیار اصلی معرکه های خیانت و کشتار در دوران پهلوی بودند. 3ـ جلوگیری از هرج و مرج و اقدامات خودسرانه، باتوجه به تبلیغات و تحریکات گروهکهای کمونیستی و مسلح مخالف انقلاب که ممکن بود موجی از انتقامگیریها و حتی تصفیه حسابهای شخصی در سراسر کشور روی دهد و نمونه ای از این اقدامها را به اصطلاح اعدامهای انقلابی خودسرانه در برخی مناطق در چند روز پس از پیروزی انقلاب و بیانیه های گروهکها در رابطه با تشکیل دادگاههای خلق و محاکمه تمامی فرماندهان ارتش را می توان در گزارشهای مطبوعات این ایام مشاهده کرد. ضمن اینکه تشکیل دادگاههای انقلاب و اقدام سریع آنها در محاکمه و مجازات عاملان اصلی کشتار مردم، فرصت سازماندهی و توطئه را از سران ارتش و ساواک شاه می گرفت و انقلاب را در افکار عمومی داخلی و جهانی تثبیت می کرد.

امام خمینی از یکماه پیش از پیروزی 22 بهمن در پاریس طی پیامی در تاریخ 20 / 10 / 57 بر این نکته مهم و دوراندیشانه تأکید کرد که «مجازات اشخاص جنایتکار و مجرم، بعد از اثبات جنایت، با محاکم صالحه است نه با اشخاص متعارف.[24]» در عین حال، حضرت امام احتمال وقوع حوادث غیرقابل پیش بینی و انجام کودتا را از نظر دور نداشتند و در همان پیام فرموده بود: «ملت شریف باید تا نتیجۀ نهایی، دست از مبارزات پرشور خود برندارند، که نمی دارند.

باید به اعتصابات و تظاهرات ادامه دهند و در صورتی که چماق به دستان و یا مفسدین به آنان حمله کردند، می توانند دفاع از خود کنند اگر چه منتهی به قتل آنان شود.[25]»

همزمان با فروپاشی ارکان نظام شاه، رهبری انقلاب این ضرورت را که باید خشم مردم داغدار را در جهت صحیح هدایت کرد به درستی تشخیص دادند و دستور تشکیل دادگاههای انقلاب اسلامی را صادر فرمودند. کارنامه دادگاههای انقلاب در اولین روزها و هفته های پس از پیروزی، این واقعیت را روشن می دارد که مسئولان دادگاهها علیرغم هیاهوی تبلیغاتی غرب و عمال داخلی آنها که همه جا شایع کرده بودند که دادگاههای انقلاب به کمترین جرمی افراد را به پای جوخه اعدام می فرستند ـ در آغاز کار دادرسی خویش فقط پرونده کسانی را مورد رسیدگی قرار می داد که خود مباشر قتل مردم بیگناه بوده یا در جنایتهای بزرگ دست داشته اند.

محاکمات مزبور در حضور خبرنگاران و خانوادۀ شهدا انجام می گرفت. مراحلی که از دستگیری تا اجرای حکم طی می شد، بدینگونه در یکی از مطبوعات تشریح شد: «به محض آنکه کسی از وابستگان درجه اول رژیم دستگیر می شود، او را به محل سکونت امام خمینی می آورند. در آنجا از او یک بازجویی مقدماتی به عمل می آید. در زمان بازجویی، گروهی از افرادی که با شخص متهم در یک سازمان کار می کرده اند و خود در نهضت انقلابی اسلامی سهیم هستند، کلیه سوابق و اعمال او را در اختیار بازپرسان قرار می دهند.

براساس نتایج حاصله از بازپرسی، متهمان تقسیم بندی می شوند، آنهایی که مدارکی علیه شان نیست آزاد می شوند. آنهایی که تنها مرتکب سوء استفاده و خلافکاری و خیانت در اموال شده اند به دادگستری احاله داده می شوند، ولی آنها که جنایت کرده اند به ستاد موقت انقلاب [واقع در مدرسه رفاه] منتقل می شوند و محاکمه آنها در همان محل انجام خواهد گرفت[26]

امام خمینی در همین روز دستوری مبنی بر عدم بازداشت عوامل رژیم سابق توسط افراد غیر مسئول، صادر کرده بود[27]. منبع: کوثر، ج3، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، 1385، ص 359 - 395 (با تلخیص)

پیوست ها:

 [1]. روزنامه کیهان، 25 / 11 / 57، ص 8. [2]صحیفه امام؛ ج 6، ص 54 . [3]. روزنامه اطلاعات 25 / 11 / 57، ص 6. [4]. روزنامه اطلاعات 25 / 11 / 57، ص 2 . [5]. اطلاعات 28 بهمن 57، ص 2 . [6]صحیفه امام؛ ج 6، ص 157 [7]. کا. گ. ب در ایران، ص 352 تا 354. [8]. همان جا، ص 352. [9]. همان جا، ص 353. [10]صحیفه امام؛ ج 6، ص 161 . [11]. روزنامه اطلاعات 28 / 11 / 57، ص 2. [12]. همان جا. [13]. همان جا. [14]. برگرفته از شیر و عقاب، ص 401 تا 403 با تلخیص. متن مذاکرات استمپل و کازانکین در جلد 48 مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا در ایران، مندرج است. [15]. بحران دموکراسی، ص 106. [16]. روزنامه اطلاعات 25 / 11 / 57، ص 4. [17]. همان جا. [18]. روزنامه کیهان 25 / 11 / 57، ص 8. [19]. همان جا. [20]. روزنامه اطلاعات 23 / 11 / 57، ص 3. [21]. روزنامه اطلاعات 24 / 11 / 57، ص 5 [22]. کیهان و اطلاعات 24 / 11 / 57. [23]. مأموریت در تهران، ص 33. [24]صحیفه امام، ج 5، ص 403. [25]. همان، ص 428. [26]. اطلاعات 28 / 11 / 57، ص 2. [27]. در پیام مورخ 27 / 11 / 57 امام خمینی خطاب به ملت ایران آمده است: «البته جنایتکاران و ظَلَمه که دستشان به خون مردم و تجاوز به حقوق ملت آلوده است، نباید از کیفر معاف گردند ولی کیفر مجرمان نباید بدون نظم و حساب و توسط افراد غیر مسئول انجام گیرد.» صحیفه امام؛ ج 6، ص 147.  

انتهای پیام /*