پرتال امام خمینی- سید عماد الدین محمودی: نیمکت دانشگاه بدل به محملی شد که خود شخصیتهایی را شکوفاند و پروراند و رویاند که عاقبت؛ با خون خویش مهر انجام بر انقلابی به رهبری پیر طریقتشان کوفتند. دانشگاه محفلی که در اندیشه امام مبدأ همه تحولات و ضامن استقلال کشور است؛ ردپای پیروان پیر جماران را در جای جای نقاط و موقعیتهای حساس کشور، حک کرده است. دانشجویان پیرو خط امام، تسخیر لانه جاسوسی، جنگ تحمیلی، حرکت در راه توسعه و اصلاحات در کشور را از جمله مهمترین نمودهای عینی نقش پیروان خمینی می دانند.
آنچه در پی میآید حاصل گفت و گوی جماران با دکتر علیاصغر خدایاری که به بازخوانی آراء و اندیشههای امام درباره دانشگاه در زمانه ما میپردازد. وی استاد دانشکده فنی دانشگاه تهران، نماینده مردم تهران در دوره ششم مجلس شورای اسلامی و عضو جبهه مشارکت ایران اسلامی است.استقلال برای کشورهایی که دانشگاههای پویا و آزاد ندارند و دانشمندان منزلت نمییابند و صلاحیت آنها حتی برای اداره محل کار خودشان به رسمیت شناخته نمیشود، بیمعنی است و از مرز حرف، وهم و شعار فراتر نمیرود.
یکی از محورهای مورد تأکید در اندیشه امام تقدم تزکیه بر حوزه آموزش و دانش؛ و تذکر دادن درباره فساد علم، بدون تربیت معنوی است. لوازم تحقق تزکیه و پرورش، و فراهم آوردن محیط تقوا و تعهد در کنار علم و تخصص، چگونه در دانشگاه ها فراهم میشود؟
به گمان من رویکرد ما به علم و دانش از دو منظر متفاوت میتواند صورت گیرد. رویکرد اول نگاه به علم؛ به عنوان یک فضیلت فردی است. بسیاری از مباحث مطرح درباره علم در آموزههای دینی ما معطوف به این رویکرد است. از اینگونه مباحث میتوان به مواردی مانند برابر نبودن دانایان با نادانان، انحصار خشیت خدا به عالمان، نور بودن علم و تابیده شدن آن از طرف خداوند بر دلها، پیمان گرفته شده از عالمان مبنی بر آرام ننشستن در برابر شکمبارگی ظالمان و گرسنگی مظلومان، و ... اشاره کرد. در این رویکرد ظاهرا تزکیه و علم جداییناپذیرند و تعریف علم، تربیت را هم در بر میگیرد. در رویکرد دوم به علم و دانش، که رویکرد مسلط عصر جدید نیز میباشد، به عنوان منشأ و ابزار قدرت، ثروت و منزلت اجتماعی نگاه میشود. در این رویکرد است که علم و تزکیه تفکیکپذیرند و علم بدون تزکیه در سطح فردی به تکبر، نخوت و تحقیر دیگران، در سطح ملی به خودکامگی و ظلم، و در سطح جهانی به سلطه میانجامد. فکر میکنم بحث تقدم تزکیه بر تعلیم در کلام امام، که از منابع دینی گرفته شده است، معطوف به این رویکرد است. به نظر من اصلیترین شرط تحقق چنین آموزشی، رها شدن مراکز آموزشی از سلطه قدرت و ثروت است. چیزی که در ادبیات امروز از آن به عنوان استقلال دانشگاهها یاد میشود. در ذات دانش، اگر به اغراض فسادانگیز قدرت آلوده نشود، نوعی گرایش به معنویت و تعالی وجود دارد و اگر محیط آموزشی به آن اغراض آلوده نشود دانشآموختگان نوعاً به تربیت انسانی نیز زینت خواهند یافت، اساسا اخلاق آکادمیک مقولهی شناخته شدهای در ادبیات آموزش و پژوهش دانشگاهی است. باید تلاش همه علاقهمندان فضایل انسانی معطوف به این باشد که مدیریت مراکز دانشگاهی به دانشمندان سپرده شود، و قدرتمندان به جای تعیین خطمشی برای حرکت دانشگاهها، لوازم ضروری برای حرکت آزاد و مستقل دانشگاهها را فراهم کنند. بدبختیهای بشریت به علمی که توسط دانشمندان غیرمهذب تولید شده است مربوط نمیشود، بلکه از علمی ناشی میشود که قدرتمندان تزکیه نشده آن را از دانشمندان (اعم از تربیت شده یا تربیت نشده) گرفتهاند و آن را در جهت اغراض نفسانی خود به کار بردهاند. تزکیه را از بالا و به صورت دستوری، از طریق صافی گذاشتن بر سر راه افراد ورودی و ستارهدار کردن آنها، یا از طریق وارد کردن افراد سفارشی و وابسته به قدرت نمیتوان به دانشگاهها تزریق کرد. زکیه موضوعی درونزا میباشد که در درازمدت و فقط در دانشگاههای مستقل و از راه تعامل آزاد و پویای مرکز علمی، دانشمندان، و دانشجویان با یکدیگر شکل میگیرد.امام از عمق جان و بن دندان به صلاحیت و توانایی این دانشجویان اعتقاد داشتند. فراموش نمیکنم در ابتدای تشکیل دفتر تحکیم وحدت وقتی از امام درخواست شده بود نمایندهای را از طرف خود در شورای مرکزی این تشکل منصوب کنند، گفته بودند نیازی به نصب نماینده نیست، و از دانشجویان خواسته بودند خودشان برای اصلاح محیط دانشگاهها تلاش کنند، نهایتاً هم با اصرار دانشجویان، آیتالله خامنهای را به عنوان نماینده معرفی کردند
امام در سخنان خود استقلال کشور را وابسته به دانشگاه تلقی میکند. استقلال دانشگاه آیا با بستن فضای نقد و نظر و یا تفکیک جنسیتی میتواند رابطهای داشته باشد؟ در واقع آیا میتوان این سیاستها را در اندیشه حضرت امام ردیابی کرد؟ و آیا به طور کلی امروزه دانشگاه به لحاظ رشد علمی در جایگاه مطلوبی ایستاده است؟
دانشگاه مستقل بدون تردید مهمترین و مستحکمترین ستون و دژ دفاع از استقلال واقعی کشور خواهد بود. استقلال برای کشورهایی که دانشگاههای پویا و آزاد ندارند و دانشمندان منزلت نمییابند و صلاحیت آنها حتی برای اداره محل کار خودشان به رسمیت شناخته نمی شود، بیمعنی است و از مرز حرف و وهم و شعار فراتر نمیرود. امروزه دانشگاههای ایران به لحاظ توسعه علمی و پژوهشی وضعیت مناسب و قابل قبولی دارند، ولی متأسفانه سهم رفع مشکلات و مسائل کشور در این پژوهشها بسیار اندک است و پژوهشگران، به خصوص در حوزه علوم انسانی بهدلیل محدودیتهایی که با آن مواجه هستند بیشتر همّ و تلاش خود را مصروف تحقیقات پایه و انتشار مقالات نظری و نوعاً بدون ارتباط با مسائل بومی میکنند. پویایی علمی و بهخصوص گره خوردن این پویایی با بررسی معضلات مبتلابه کشور و ارایه راه حل برای آنها در گرو استقلال دانشگاهها، وجود فضای آزاد نقد و نظر، و احساس امنیت اساتید و دانشجویان است. در دانشگاههای پویا و رو به جلو موضوعاتی مانند تفکیک جنسیتی به مسائل بیاهمیت و فرعی تبدیل شده و به حاشیه رانده میشود، و حرکت در مرزهای دانش و تلاش برای سربلندی کشور و حل مشکلات جامعه در متن دغدغهها قرار میگیرد. امام وقتی دانشگاهها را در عرض حوزههای علمیه، که برخی از اعضای آن خود را متولی دنیا و آخرت خلق الله میدانند، قرار داده و شانه به شانه آنها نشاندند، در واقع موضع خود را درباره اهمیت و جایگاه دانشگاهها بیان کردند. به نظر من برخورد تنگنظرانه و از موضع اربابی و مرشدی با دانشگاهها، و نگاه به دانشگاهیان بهعنوان مظنونین و متهمین همیشگی فساد و بیبند و باری هیچ نسبتی با مواضع و نگاه حضرت امام ندارد.استقلال برای کشورهایی که دانشگاههای پویا و آزاد ندارند و دانشمندان منزلت نمییابند و صلاحیت آنها حتی برای اداره محل کار خودشان به رسمیت شناخته نمیشود، بیمعنی است و از مرز حرف و وهم و شعار فراتر نمیرود.
روندی که تحت عنوان اسلامی کردن دانشگاهها و یا برخورد با رشتههای علوم انسانی، بازنشستگی اساتید، حذف مواد درسی و نظیر آن در سالهای گذشته صورت گرفت، چقدر با نگاه امام به دانشگاه مرتبط است؟
به نظر من در درون کشور جریان قدرتمندی وجود دارد که دانشگاه را یک شر ناگزیر میداند و اقتدار دانشگاه و امکان گسترش دانایی و آگاهی در جامعه توسط دانشگاه را در تعارض با تداوم سلطه خود میپندارد. سلطهای که بر جهل عوامالناس و استحمار توده مردم و ترویج خرافات مبتنی است. این جریان با توجه به این که توانایی نابود کردن این شر را ندارد، تلاش میکند که تا جایی که ممکن است آن را از خاصیت بیندازد. این جریان اساسا اصالتی برای دانشگاه قائل نیست و آن را موجودی بیقواره، فاسد و بد طینت میداند که باید با زدن شاخ و برگها آن را زمینگیر کرد. حذف افراد اثرگذار دانشگاهی؛ اعم از استاد و دانشجو از محیط، محدود کردن حوزه کاری دانشگاه با حذف برخی رشتهها (به خصوص علوم انسانی) به بهانههایی مانند غیرمفید یا غربی بودن آن علوم، تبیین جایگاه دانشگاهها به عنوان مراکز درجه دو تحت قیومیت حوزههای علمیه، طرح موضوعات فرعی مانند تفکیک جنسیتی و ایجاد تنشهای غیرضروری در محیط، اعمال ضوابط گزینشی خشن (بهخصوص در مقاطع تحصیلات تکمیلی) و وارد کردن افراد سفارشی وابسته به خود و جلوگیری از ورود افراد نخبه مستقل و ناوابسته به باندهای قدرت، و ... نمونههایی از این تلاشها برای زمینگیر کردن دانشگاهها است. هرکسی که فقط اندکی با اندیشهها و سیره امام آشنا باشد به راحتی در مییابد که این روشها هیچ نسبتی با نظرات ایشان ندارد.
پس از تسخیر لانه جاسوسی توسط دانشجویان، عدهای به نمایندگی از این جمع؛ خود را دانشجویان پیرو خط امام نامیدند. پیوند دانشجویان پیرو خط امام با حضرت امام چه نوع پیوندی بود؟ و امروز پیروی از خط امام چگونه نمود پیدا میکند؟
همه دانشجویان تسخیرکننده سفارت آمریکا خود را پیرو خط امام میدانستند، و امام هم با موضعگیریهای شفاف در تأیید آنان بر این باور صحه گذاشتند. دانشجویان تسخیرکننده سفارت؛ بدنه اصلی دانشجویان مسلمان، آرمانگرا، و انقلابی و معتقد به مبارزهای بودند که خط مشی امام را برای تلاش و مبارزه با رژیم سلطنت برگزیده بودند. رابطه این دانشجویان با امام ضمن برخورداری از عاطفه و محبتی عمیق مبتنی بر اعتماد متقابل و به رسمیت شناختن یکدیگر بود. امام از عمق جان و بن دندان به صلاحیت و توانایی این دانشجویان اعتقاد داشتند. فراموش نمیکنم در ابتدای تشکیل دفتر تحکیم وحدت از امام درخواست شده بود نمایندهای را از طرف خود در شورای مرکزی این تشکل منصوب کنند؛ اما نمایندهای تعیین نشد. واقعیت این است که امام به صلاحیت، سلامت و توانایی این دانشجویان بیش از خود آنها باور داشتند. امروز هم پیروی از امام در تبعیت از روح سیره، رفتار، مشی و سخنان ایشان تبلور پیدا میکند. ارائه تفسیری خشک و بدون روح از سخنان ایشان و کوبیدن آن بر سر یاران واقعی امام قطعا به معنی تبعیت از ایشان نیست. خودباوری، اعتماد بدون تبصره به توانایی، رأی، و نظر مردم و بهخصوص جوانان و نخبگان و اصالت دادن به نظر توده مردم در عرصه حکمرانی، پرهیز از جزمیت و دگماتیسم، فرزند زمان خویشتن بودن، اعتقاد و التزام به استفاده از همه نیروها برای استقلال، آزادی، و آبادی کشور و رفاه و آسایش مردم، و مواردی از این قبیل ارزش هایی است که ما از امام آموخته ایم و باید ملتزم به پیروی از آنها باشیم.
یکی از اثرگذارترین و مهمترین حوادث و اتفاقات سالهای نخست پیروزی انقلاب، وقوع جنگ تحمیلی است. دانشجویان در قبال جنگ چه نقش و دیدگاهی داشتند؟ اصولا جنگ چه تاثیری بر فعالیتهای دانشجویی انجمنهای اسلامی و دفتر تحکیم گذاشت؟
ما در سالهایی زندگی تحت رهبری امام را تجربه کردهایم که انقلاب دوران گذار استقرار خود را طی میکرد. در این دوران همه معتقدان به انقلاب مشکلات اصلی انقلاب را مشکل خودشان میدانستند، و به هر شکل ممکن در حل آن مشکل تلاش میکردند. دانشجویان مسلمان نیز از این امر مستثنا نبودند و چه بسا با توجه به جوانی، آرمانخواهی و آگاهی بیش از سایر اقشار در قبال مشکلات فراروی انقلاب احساس مسئولیت میکردند. بدون تردید جنگ تحمیلی مهمترین مشکل فراروی انقلاب در آن سالها بود، و بهطور طبیعی در رأس دغدغههای دانشجویان مسلمان قرار گرفته بود. اگر یک بررسی آماری درباره خاستگاه نیروهای داوطلب شرکت کننده در جنگ و شهدای جنگ، بهخصوص در ردههای فرماندهی و تخصصی رزمی-مهندسی انجام بگیرد، بدون تردید سهم نسبی دانشجویان در رأس اقشار قرار خواهد گرفت. در رابطه با جنگ هم مواضع انجمنهای اسلامی دانشجویی و دفتر تحکیم وحدت کاملا شفاف است. همچنین فداکاری بینظیر آنان قابل انکار نیست. حماسه شهدای هویزه در شانزدهم دی ماه سال 59 فقط یک نمونه برجسته از این فداکاریها است. هرچند، در سالهای اخیر جریانهایی در محیط دانشگاه که دوران جنگ را تجربه نکردهاند، تلاش میکنند با تمسک به برخی از نشانهها و نمادهای جنگ، فداکاریهای نسلهای گذشته انجمنهای اسلامی دانشجویان را مصادره و به نام خود ثبت کنند.