تولد احمد

کد : 49953 | تاریخ : 19/12/1392

وقتی که در روز بیست و چهارم اسفند هزار و سیصد و بیست و چهار هجری شمسی دیده به جهان گشود و نگاهش به چشمان پرجاذبه و سرشار از معنویت پدر  افتاد، گوئی که از همان لحظه، سرنوشت زندگانی این نوزاد با سرنوشت شگفت‌انگیز پدر، برای همیشه و جدائی‌ناپذیر گره خورده است. هنگامی که او بدنیا آمد،وطن مظلوم و اسلامی، چهارمین سال حکومت خیانت‌پیشه دومین عامل بیگانه از خاندان منفور پهلوی را می‌گذرانید. چهار سال پیش از این قوای متجاوز متفقین خاک میهن را اشغال، و در یک بازی جدید، محمدرضا پهلوی را بر اریکه سلطنت استبدادی نشاندند.

وضع معیشتی خانواده در این ایام که ولادت احمدِ نازنین شادمانش ساخته، به سختی و دشواری می‌گذرد، اگر روزگارانی خاطرات ناگفته آن بیان شوند، جهانیان جنبه‌ای دیگر از زندگانی حیرت‌انگیز و حیات‌آفرین مجدّد بزرگ اسلام را خواهند شنید. پدر شهریه نمی‌ستانَد و از صرف وجوهات شرعی برای گذران زندگی خود حتی در سخت‌ترین شرائط پرهیز می‌کند. با آنکه حاج آقا روح‌الله موقعیتی برجسته نزد بزرگان حوزه علمیه آن زمان داشت و مشاور امین و بازوی توانای آنان بود و علم و فقاهتش از وی چهره‌ای ممتاز ساخته بود که اگر می‌خواست می‌توانست انواع امکانات معیشتی را برای اهل بیت خویش سامان دهداما روح بلندِ خالق آثار جاودانه اخلاقی و عرفانی همچون «شرح چهل حدیث»، «سرّالصلوة»، «آداب‌الصلوة»، «شرح دعای سحر» و «مصباح الهدایه» مستغنی‌تر از آن بود که دل به دنیا بسپارد و ارزش تنعمات حیات دنیوی را بر وارستگی و زندگی زاهدانه ترجیح دهد. امام خمینی معتقد بود و می‌فرمود که جهاد و مبارزه در راه خدا را با رفاه و تجملات دنیا سازگاری نیست و آنان که جز این می‌‌پندارند با الفبای مبارزه ناآشنایند.

احمد دوران کودکی و نوجوانی را در محیطی رشد می‌کرد و پرورش می‌یافت که مقدورات محدود مالی مادر و عایدی بسیار اندک ملک موروثی پدر در خمین به عنوان تنها ممر گذران زندگی آنان برای تأمین احتیاجات اولیه زندگی نیز کافی نمی‌نمود امّا امام خمینی نه این زمان و نه قبل از آن و نه حتی روزگارانی که به عنوان رهبری مقتدر و محبوب بر یک کشور پهناور و بلکه بر میلیونها نفوسِ دلباخته حکومت می‌کرد، ذره‌ای از منش زاهدانه خود عدول نکرد و همین خصلتها و منشها، و آن سخنها و سیاستها و مجاهدتها، و آن عرفان و مناجاتها بود که آموزگارِ غیر رسمی و دائمیِ یادگاری شدند به نامِ همیشه ماندگارِ «احمد» که قاب عکسش تا ابد دل عاشقان خمینی است. قلم از شدت داغ هجرانش سرکشی می‌کند و از وادی نگارش زندگینامه به وادی عشق می‌لغزد.

آری، احمد در دامن مادری پرورش می‌یابد که بحق او را «بانوی بزرگ انقلاب اسلامی» و بانوی صبر و استقامت لقب داده‌اند همان بزرگواری که خداوند لیاقت آن را عطایش کرده تا همسر و همدم و انیس دل شخصیتی چون امام خمینی باشد. زنان نسل انقلاب، اسوه‌ای چون او دارند که این چنین در صحنه‌های سخت گذشته و حال انقلاب، پیشتازان نهضت خمینی‌اند. دامن پرمهر بانوی فاضله و فداکار: خدیجه ثقفی بود که فرزندانی چون «مصطفی و احمد» پرورانید و آنان را برای یاری دین خدا در آن هنگام که خمینی کبیر قیام الهی خویش را آغاز کند، از هر جهت مهیا ساخت.

در محیط خانوادگی که احمد در آن رشد کرده است برخلاف فرهنگ حاکم بر اغلب خانواده‌های مذهبی آن دوران از فرمانفرمائی مقتدرانه پدر و تحمیلها و اجبارهای والدین در امور شخصی فرزندان اثری نیست. چارچوب برخوردهای تربیتی امام همان شرع انور است که در آن به شخصیت فرزند و آزادی عمل او در محدودۀ شرع بهای لازم داده می‌شود. محیط خانوادگی آنان بنا به شواهد و مدارک فراوان و نقلهایی که خوانده و شنیده‌ایم فضایی آکنده از محبت، سادگی و مسئولیت‌پذیری و آزادی عمل بوده است و بطور طبیعی در چنین محیطی رفتارها و راهنماییهای دلسوزانه والدین، تنها به عنوان معیارهایی در مسیر انتخابهای دائمی و آگاهانه و آزادانه فرزندان عمل می‌کند. و این خودِ فرزندانند که مسئولیت انتخاب و تعیین مسیر آینده و سرنوشت خویش را – به تناسب موقعیت‌های سنی و رشد عقلانی و عاطفی هر دوره – بر عهده می‌گیرند. و البته واضح است که سایه بلندِ هدایت پدری همچون امام، و صلابت و نفوذ کلام او، و پرتو نورانی و پرجاذبۀ مربّی‌ای چون خمینی، چنان بر روح و جان فرزندان نفوذ دارد که گویی در محضر او توانِ تخطّی نیست، و این همان تسلیم آگاهانه و مقدسی است که مکتب تربیتی اسلام عرضه داشته است.

در چنین شرائطی است که احمد نخستین تجربه اجتماعی خویش را در دوران تحصیلات ابتدائی فرا می‌گیرد و از نزدیک با مشکلات و تضادهای موجود در جامعه آن روز آشنا می‌شود. او از کودکی بسیار پرتحرک و سرشار از جنب و جوش بود، نه از کودکان منزوی. سری پرشور و دلی غوغائی داشت. گوئی که در پی گمشده‌ایست که ابتداء هر چه می‌گردد کمتر می‌یابدش و با چنین احساس و نیازی ناشناخته بود که بعد از دورۀ ابتدائی، ادامه تحصیل در علوم جدیده را برگزید.

سال سوم دبیرستان به ورزش فوتبال روی آورد و همزمان با تحصیل، عضو تیم فوتبال قم شد و مدتی نیز کاپیتان این تیم بود. او در رشته طبیعی از دبیرستان حکیم نظامی قم دیپلم گرفت.

منبع: احمد مهاجر قبیله ایمان؛ص۱۰

انتهای پیام /*