آیت الله هاشمی رفسنجانی

خاطراتی از دوران تدریس امام

طلبه ها بعد از درس دنبال امام راه می افتادند و امام برای آنکه نگویند چقدر مرید دارند راهشان را عوض می کردند و از کوچه ها می رفتند و حاضر نبودند از خیابان بروند.

کد : 49977 | تاریخ : 24/12/1395

بهتر از هر جای دیگری یافته ها، آموخته ها و عظمت روحی و فکری یک فرد را در عرصۀ تدریس و گفت و شنود او می توان به دست آورد. هر چند تألیف و نوشته ها نشانگر معلومات یک نویسنده است اما به دلیل یکسویه بودن، نمی تواند آئینه ای از خلقیات او باشد. شخصیت یک فرهیخته را بایستی در پای کرسی تدریس او جستجو کرد. در برخوردها، گفتگو و انتقادهاست که حدود پایبندی شخصی به اخلاق علمی و ارج نهادن به آن و بسیاری از دیگر مسائل روشن می شود.

بزرگانی که هم اکنون خود در مقام استادی اند و به راستی برخی از آنان در عرصۀ فعالیت خویش از نوادر عصر ما به شمار می آیند، زمانی به تلمّذ زانوی ادب در برابر امام خمینی(س) زده اند و اینک از آن دوران و از آن عزیز سخن می گویند. خاطراتی که علی رغم گذشت سالها در ذهن و خاطر آنان زنده مانده است. از تأثیر عمیقی که کلام و سخن امام در رفتار و زندگی شان داشته از نظم و انضباط، آراستگی، ارج نهادن به تحقیق و سؤال، استقامت فکر، اخلاق علمی، شوخ طبعی، پرهیز از تشریفات، خوب گوش کردن به سخن دیگران، نقد نظریه در عین حرمت به صاحبان نظریه، جامع نگری و بلند پروازی ذهن در عین تواضع و فروتنی، از منقولات گفتن و معقول نگریستن، تدریس شریعت و سالکانه و عارفانه اندیشیدن و ابعاد مختلف دیگری که هر یک از حضور در دروس فقه و اصول، فلسفه و عرفان و اخلاق امام مطرح کرده اند.

آنچه در ادامه می خوانید خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی از دوران تدریس حضرت امام(س) است:

شرکت دو تیپ شاگرد در درس امام

درس امام در حوزۀ علمیۀ قم آن زمان که ما تحصیل می کردیم، دو تیپ شاگرد داشت. یکی تیپ کسانی بودند که می خواستند به طور جدی درس بخوانند و اهل علم بودند. تیپ دیگر کسانی بودند که هم به خاطر علم و هم به خاطر ویژگیهای دیگر امام، یعنی ویژگیهای فکری، اخلاقی، انقلابی و دیدگاههای روشن ایشان در مسائل، در درس ایشان حاضر می شدند. من در سال 1335 (شمسی) بطور رسمی در دو درس فقه و اصول امام حاضر شدم. قبل از آن، گاهی به محضر امام می رسیدم، اما نه برای درس خواندن، بلکه برای سؤالاتی که داشتم. در آن مقطع، گروهی از طلاب جوان بودند که به درس خواندن قانع نبودند و دنبال یک مرجع و مرشد بودند که بتوانند افکار و ایده هایی را که در رابطه با اجتماع و وضع اسلام و جامعۀ اسلامی داشتند با وی مطرح کنند و با راهنمایی اش، این افکار را تعقیب کنند. آنها امام را برای این منظور مناسب دیده بودند. من هم جزو آنها بودم. از این به بعد، امام برایمان جاذبه ای بیشتر داشتند.[1]

 حاضر جوابی، هوش فوق العاده و مطالعۀ قبلی

امام در درسشان واقعاً جدی بودند، یعنی واقعاً مطالعه می کردند و وقتی می آمدند سر درس، همۀ ابعاد مسأله را از قبل مطالعه کرده بودند و ذهنشان آمادگی کامل برای آن داشت. وقتی سؤالاتی مطرح می شد و به اصطلاح، طلبه ها اشکال می کردند، امام با تسلط کامل پاسخ می دادند. در این مدت که من در کلاسهایشان حاضر بودم، یادم نیست موردی اتفاق افتاده باشد که امام گفته باشند خوب این مورد را می روم مطالعه می کنم بعد جواب می دهم، نوعاً جواب می دادند. البته این امر جهت دیگری هم دارد و آن، حاضر جوابی امام و هوش فوق العادۀ ایشان بود.[2]

با فکر کردن، مطلب را در ذهن پخته کنید

از تأثیرهایی که امام روی وضع تحصیل شاگردانشان گذاشتند این بود که معمولاً توصیه می کردند طلبه ها فکر کنند و قناعت نکنند به اینکه کتاب را بخوانند یا مطالبی را که در درس یادداشت کرده اند به طور سطحی مرور کنند. امام همیشه می گفتند وقتی چیزی را از استاد گرفتید، بعد از مدتی بروید رویش فکر کنید؛ مثلاً هر شب چراغ را خاموش کنید و به جای اینکه کتاب بخوانید بنشینید و فکر کنید تا اینکه مطلب را توی ذهن خودتان کاملاً پخته کنید و همۀ جوانب موضوع را با فکر و تعمق جذب کنید.[3]

 به همۀ شاگردان میدان می دادند

امام هیچگونه امتیازی برای شاگردان خود قائل نبودند. به همۀ شاگردها میدان می دادند تا اگر می خواستند درس را به مباحثه بکشانند. منتها به خاطر قدرت بیان و تسلطی که ایشان بر بحث داشتند، اتفاق نمی افتاد که از عهدۀ پاسخ برنیایند.[4]

عوض کردن راه و عبور از کوچه ها

طلبه ها بعد از درس دنبال امام راه می افتادند و امام برای آنکه نگویند چقدر مرید دارند راهشان را عوض می کردند و از کوچه ها می رفتند و حاضر نبودند از خیابان بروند. گاهی ما از مسجد می آمدیم بیرون و به طرف حرم می رفتیم. ایشان از کوچه ها می رفتند و ما فکر می کردیم به منزل می روند، اما بعد نزدیک حرم دوباره ایشان را می دیدیم. معلوم می شد ایشان از کوچه ها می رفتند که طلبه ها دنبالشان نباشند.[5]

نصیحت در روزهای آخر هر دورۀ تحصیلی

از مواردی که معمولاً برای ما شیرین بود روزهای آخر هر دورۀ تحصیلی بود. هر وقت به تعطیلی نزدیک می شدیم مرسوم بود که امام به جای درس، نصیحت می کردند زیرا وقتی طلبه ها می خواستند برای تبلیغ بروند و در سراسر شهرها متفرق بشوند توشۀ اخلاقی و راهنماییهای لازم را گرفته باشند. امام به عنوان یک درس، روی آن نصایح کار می کردند و ما نصیحتهای بسیار سودمندی را از زبان ایشان می شنیدیم. راهنماییها به قدری مفید و مؤثر بود که می توانست در شیوۀ برخورد با مسائل اجتماعی و مردم خیلی به طلبه ها کمک کند.[6]

منبع: سلسله موی دوست، خاطرات دوران تدریس امام خمینی، به کوسس مجتبی فراهانی، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، صص 251-254

پیوست ها:

[1] ندا؛ ش 1، ص 22. [2] همان‏جا. [3] همان‏جا. [4] همان‏جا. [5] برداشتهایی از سیرۀ امام خمینی؛ ج 2، ص 128. [6] ندا؛ ش 1، ص 25. 

انتهای پیام /*