توصیفات امام خمینى (س) در شعر شاعران معاصر

جلوه هاى امام در شعر شاعران، طیف بسیار وسیع و گسترده اى را به خود اختصاص داده است. تعابیر فراوان و مختلف، اشارات، ترکیبات، تشبیهات، استعارات، و نگاهها و دیدگاههاى توصیفى شاعران دربارۀ امام تا بدان حد است که مى توان فرهنگ ویژه اى از این همه ذهنیتها و کند و کاوهاى شاعرانه ارائه داد

کد : 50264 | تاریخ : 17/02/1393

آنگاه که تحولات گوناگون و بویژه تحولات سیاسى، اجتماعى، مذهبى و... باعث ایجاد دگرگونى در مقطعى از تاریخ کشورى مى گردد و بروز کشمکشها و فراز و نشیبهاى تأثیرگذار و انقلابها، تاریخ ملتى را ورق مى زند و آنگاه که همۀ نگاههاى جستجوگر جهانى، به نقطۀ خاصى از کرۀ زمین معطوف مى گردد و قدمها و قلمها، زبانها و بیانها، تعبیرها و تفسیرها، محاسبات و تئوریها، همه و همه در نقطۀ خاصى با هم تلاقى مى کنند، این جماعت اهل قلم و بویژه شاعرانند که با ابزارهاى حسى خود، همۀ این ارتعاشات را درک کرده و با تأمل فراوان در آن و به میزان تواناییهاى خویش، آن را براى آیندگان به یادگار مى گذارند. آثارى که به واسطۀ این تأثیرپذیریها تولد مى یابند، بنا به ویژگیهاى خاصى که در حوزۀ زبانى دارا مى باشند بیشترین ارتباط را با نسل خود و آیندگان برقرار مى سازند و آیینۀ تمام نماى دوره اى از تاریخ کشور خویش مى گردند. به همین دلیل است که شاعر و به تبع آن شعر، مى تواند محمل مناسبى براى انتقال واقعیات از نسلى به نسل دیگر باشد.

شاعران، به واسطۀ حساسیت فراوان و نحوۀ نگرش متفاوت و دقیقتر نسبت به اطراف خویش، معیارهایى را در سنجش خویش برمى گزینند که با حواس و ابزارهاى عاطفى عام، قابل قیاس نیست. این معیارها که شاعران را در جرگه اى خاص قرار مى دهد، مى تواند به مانایى کلام و اندیشه انجامیده و ضمن تأثیرپذیرى از حال و هواى اطراف، در نحوۀ نگرش، تفکر و برخورد عام با مسائل جانبى خویش تأثیرگذار باشد.

شاعران همواره به کنکاشى دقیق پیرامون خود مشغولند و حاصل این تأمل، سخنى است روشن که آیندگان در پرتو آن مى توانند سره را از ناسره بازیابند. به همین اعتبار «لئوپولدسدار سنگور» مى گوید: «شعر، مثل ساعت عقربه دار با تاریخ و ثانیه است.» و در جایى دیگر مى خوانیم: «شعر آینۀ اجتماع است و شاعر آینه دار آن. به بیان دیگر، شعر تاریخ منظوم جهان است و شاعر مورخ آن. شاعر پلى است رهاننده و بلندگویى است که جامعه به هرحال در آن فریاد مى کشد.» در ادامۀ همین نحوه نگرش آمده است: «شعر هنرى است حاصل احساسات و تغییرات و دگرگونى احوال و اوضاع اجتماعى و اقتصادى و سیاسى ملتها» و به همین اعتبار است که شاعران در هر روزگارى که زیسته اند بیشترین تأثیرپذیرى و تأثیرگذارى را از خویش بروز داده اند.

گفتیم که ادبیات هر کشور، آیینۀ تمام نماى آن کشور است. آیینۀ تمام نمایى که در آن مى توان تمام فرازها و نشیبها، شادیها و رنجها، اشکها و لبخندها، حماسه ها، ظلمها و ظلم ستیزیها، شکستها و پیروزیها، فریادها و مقاومتها، و همۀ نقاط قوت و ضعف ملتى را جستجو کرد. در کشور ما، رویکرد مردم به ادبیات و به ویژه شعر، در لحظات حساس و سنگین و فراموش نشدنى بسیار فراوان است و به واسطۀ همین تعلق خاطر، نگرش و علاقمندى است که ادبیات، مناسبترین محمل براى تحقیق و بررسى است.

به دنبال پیروزى انقلاب اسلامى، تغییرات شگرف و زیربنایى فراوانى در زمینه هاى اجتماعى، اقتصادى، فرهنگى، سیاسى، مذهبى، نظامى و... بوجود آمد. این انقلاب، بنا به نوع، شکل، نحوۀ شکل گیرى و ماهیت خویش، با سایر انقلابهاى دنیا تفاوتهاى عمده اى داشت که از آن جمله مى توان به ویژگیهاى خاص رهبرى و حضور میلیونى و مستمر مردم اشاره کرد. انقلاب، یک حادثۀ مقطعى نبود. از سمت و سویى خاص نشأت نمى گرفت. با ابزارها و معیارهاى سیاسى جهان امروز قابل پیش بینى و اندازه گیرى نبوده و تفکرهاى مادى موجود در این روزگار، هرگز به عمق و کنه آن پى نبرده اند.

نقطۀ عطف این انقلاب، رهبریت امام است که از حادثۀ تاریخى پانزدهم خرداد، شکلى آشکار و متوازن به خود گرفته بود و توده هاى میلیونى جامعه را به سوى هدفمندى و آرمانگرایى و هویت مدارى نسبت به باورهاى عمیق مذهبى رهنمون مى ساخت و باعث مى گردید تا ذهنیت جامعه، هرچه بیشتر در مبانى اصیل اسلامى بارور گشته و نسبت به گذشتۀ خویش، به تفکر و تأمل، جستجو، ریشه یابى و شناخت بیشترى بپردازد. همۀ این پیش زمینه ها که از آبشخور زلال  پانزدهم خرداد جارى مى شد به دنبال ذخیره شدن در پشت سد عظیمى بود که ناگهان، دریچه هاى خود را باز کرده و با تلاطمى سهمگین، سنگپاره ها را از مسیر خود دور ساخت. این پیش زمینه ها، به دنبال یک انفجار مى گشت تا گسلهاى سکوت را بشکند و از پوستۀ درونى خود بیرون آید و عاقبت، این انفجار ناگهانى به وقوع پیوست. انفجارى که ذهنیت همه تئوریسینهاى خارج را با سردرگمى و غافلگیرى روبرو ساخت. این سردرگمى تنها براى سیاسیون و اهل سیاست نبود. وسعت انفجار به حدى بود که جماعت اهل قلم متأثر از باورهاى غربى را نیز، غافلگیر کرد که دامنه هاى آن تا به امروز نیز در جریان ادبى این روزگار مشهود است.

در این زمان بود که امام، به صورت یک انسان نجات بخش و نستوه که عصارۀ استقامت و پایدارى و مبارزه است در ذهن مردم و به دنبال آن در ذهن شاعران مردمى و فرهیخته شکل گرفت. ویژگیهاى امام به عنوان مرجع، رهبر، فرمانده، انسانى دردمند و مبارز، که چون بسیارى از مردم طعم تلخ زندان، تبعید و زخم جانسوز شهادت فرزند را چشیده بود، ذهنیت شاعران را بیشتر به خود معطوف مى کرد. در این میان مردمى بودن، ویژگیهاى کلامى و جلوه هاى جمالى و عرفانى امام، در کنار ژرف نگریها، موضع گیریهاى به موقع و آینده نگریهاى سیاسى او، این ذهنیت را براى اهل هنر، به منظور تأثیر گرفتن هرچه بیشتر قوت مى بخشید. اگر بخواهیم به دور از بازیها و شگردها و تفکرات سیاسى جهت دار و گاه بیمارگونۀ برخى از شاعران که همیشه شعر این روزگار را به طور صرف، از دیدگاه سیاسى و جهت گیریهاى موضعى خویش به تماشا و نقد و بررسى نشسته اند، بگذریم و اگر به شاعر، به عنوان انسانى که با نگاهى ژرف و دقیق، همۀ اطراف خود را مى کاود تا به قضاوتهاى صحیح منطقى، واقعى و عینى بپردازد نگاه کنیم، در مى یابیم که بیشترین مفاهیم ارزشى، قابل توجه و تأثیرگذار در شعر شاعران این دوره را باید در «دفاع مقدس» هشت ساله و «سیماى امام» جستجو کرد که این دو گسترۀ عظیم، دو فصل موازى بسیار مهم در ادبیات این دوره را به خود اختصاص مى دهند.

در این نوشتار، به اعتبار آنکه کانون، محور، مرکز و مدار این همه زایش و افزایش، به واسطۀ وجود امام شکل پذیرفته است، سعى خواهد شد تلاقى دو جلوۀ روشن «امام» و «شعر» را که منشأ تابشهاى فراوانى است، پى بگیریم. در یک تقسیم بندى کلى، بررسى سیماى امام در ادبیات، شعر معاصر را مى توان از جنبه هاى حماسى، غنایى و تمثیلى مورد بررسى قرار داد.

1 ـ جنبه هاى حماسى: 

پس از شکل گیرى قیام پانزده خرداد، جنبه هاى حماسى و حماسه آفرینى امام، خود را مى نمایاند، این مهم، که در رفیع ترین مرتبۀ خود به صورت جهاد مطرح مى شود، ذهنیت شاعران را نسبت به این موضوع بارور کرده و فضاهاى تازه اى را در شعرهایشان مطرح مى سازد.

معلم بیدارى/ رهبر نبرد رهایى/ روح ضد خواب / پیشتاز/ تو مشرق تمام جهانى/ اى حق آشکاره و تبعیدى/ بازآ که چون تو بازبیایى / باطل خواهد رفت / (طاهره صفارزاده، بیعت با بیدارى، ص 23)

در این شعر، شاعر، با ظرافت خاصى، ضمن طرح موضوع جهاد با اشاراتى نظیر «رهبر نبرد رهایى» و «پیشتاز»، امام را قهرمان جنگهاى اخلاقى نیز مى داند. اشاراتى مانند «معلم بیدارى» و «بازآکه چون تو باز بیایى / باطل خواهد رفت» جنبۀ دیگرى از جهاد را که همان جنگهاى اخلاقى است نشان مى دهد. اشارۀ شاعر به «باطل خواهد رفت» که تأثیرپذیرى از «جاءالحق و زهق الباطل» را نشان مى دهد، بیان کنندۀ آن است که با آمدن امام، اندیشه هاى پلید و پندارهاى منحط حاکم بر جامعه از میان خواهد رفت و جلوه هاى روشن حق، آشکار خواهد شد.

همگام با امام صف اندر صف                                       دروازه را گشود کنون باید

مردى به استقامت سحر استاده است                       از خاک بوى حادثه مى آید

(ساعد باقرى، نجواى جنون، ص 67) 

در این دو بیتى پیوسته، شاعر، با آوردن واژه هاى «صف»، «دروازه»، «مرد»، «قامت»، و «حادثه» حضور حماسى امام را در اذهان تداعى مى کند. اندیشۀ گشودن دروازه و برپاایستادن مردى به قامت سحر در ادامۀ اندیشۀ شاعر ـ تداعى حماسه ـ شکل گرفته است.

برخاست در کف تیغ طرد و ترک و حاشا                        آن نوح موسى قامت یوسف تماشا

احیاى دین و قلع و قمع کفر و کین را                           آغاز کرد آن هجرت شورآفرین را

رایت به قمع فتنه بیرون از نجف زد                               بر امت اسلام بانگ لاتخف زد

چون مصطفى راهى شد از جور عنودان                          آتش فکند از قهر در جان حسودان

با شور ابراهیمیان عرض ولا... کرد                                گویى حسین از کعبه قصد کربلا کرد

(على معلم، رجعت سرخ ستاره، ص 140 و 150)

در ابیات فوق هرچند مى توان تجسم جلوه هاى امام را از منظر باورهاى دینى مشاهده کرد، اما هویت واژه هاى انتخاب شده و حس حماسى شاعر در تمامى ابیات همراه با شکل موسیقیایى و هم آوایى پاره اى از حروف، جلوه هاى حماسه را در شکلى برتر و ملموستر قرار داده است.

استاد مهرداد اوستا، از جمله شاعرانى است که توجه فراوانى به حضور حماسى امام دارد. اوستا در مجموعه اى با عنوان «امام، حماسه اى دیگر» با انتخاب وزنى ریتمیک و حماسى «فعولن، فعولن، فعولن، فعولن» از همان بیت نخست، خواننده و مخاطب شعر را متوجه تأثیرپذیرى خود از ابعاد حماسى امام مى کند و این روال را تا پایان قصیده اى با عنوان «خورشید تابان جهاد اسلامى» دنبال مى کند. فخامت و استوارى کلام که از قالب قصیده شکل گرفته است، به شاعر کمک مى کند تا در القاى اندیشۀ خود موفق باشد. استاد مهرداد اوستا از جمله شاعرانى بود که فضاهاى مختلف سیاسى و فراز و نشیبهاى حاصل از آن را درک کرده بود و با بینش عمیقى که از مسائل اطراف خویش داشت، امام را رهبرى بزرگ با یک زندگى سراسر شور و حماسه مى دانست:

فرى اى جهان زیر شهپر گرفته                       هماى ز گردون فراتر گرفته

... به دریاى خون بادبانها گشوده                     به توفان درون، هر دو لنگر گرفته

... ز بهرام تیغ و ز ناهید مرمر                         حمایل ز دوش دو پیکر گرفته

... ز طوفان برافراشته بادبانها                          بدین ورطه، سکان و محور گرفته

2 ـ جنبه هاى غنایى: 

از آنجا که بیان عواطف و احساسات، دردها و اندوه ها، مغازله ها، جلوه هاى جمالى، بکارگیرى وسیع اصطلاحات عرفانى، ابعاد معنوى، ارزشها و بسیارى از مسائل که روى عاطفۀ انسانها دست مى گذارد، در حیطه غنایى مورد توجه و بررسى قرار مى گیرند و همچنین به دلیل جایگاه ویژه و ارزشمندى که عناصر عشق و عاطفه در نزد مردم این سرزمین دارند، جنبه هاى غنایى در همۀ اشعارى که به طور مستقیم و یا غیرمستقیم به امام اختصاص دارند نقش بارز و برجسته اى دارند. روان ترین و بى واسطه ترین این جنبه ها در شعرهایى است که شاعران با امام و مراد خویش به نجوا مى نشینند.

الف) مغازله ها:

اى طنین زلال صداى تو جارى                                   در شمیم غزلهاى شیواى سبز بهارى

اى فروغ سحر در تن کوچه هاى شب شهر                      پیک میلاد خورشید در ذهن سرد صحارى

... اى که از آبشار بلند نگاه تو این قوم                           روزگاریست مى نوشد آواى امیدوارى...

(ثابت محمود (سهیل)، دریا در غدیر، ص 21)

نباید از شب و تشویش با تو صحبت کرد                                    ز عقل فاصله اندیش با تو صحبت کرد

... حضور روشنت آیینۀ شکیبایى است                           همیشه مى شود از خویش با تو صحبت کرد

(ثابت محمودى(سهیل)، دریا در غدیر، ص 19)

حسن انتخاب «سهیل» در بکارگیرى ردیف «با تو صحبت کرد» ضمن ایجاد ارتباط منطقى با ابیات، به روانى، صمیمیت و نمود جلوه هاى غنایى کمک فراوانى مى کند.

ب) بیان غربت و اندوه:

وقتى که/ پابرهنگان/ صندلى خالى پدر را/ دیدند و یتیمى خویش را/ چنان گریستند/ که گرده هاى سنگهاى جوان/ از هم شکافت/

(مجید زمانى اصل، سوگنامه 2، ص 120)

ج) جلوه هاى جمالى:

چشمانت آبشخور هزار ستاره بود/ در شبهایى که/ عافیت نماز شبانۀ تو آراممان مى کرد/ و روز را باور مى کردیم/ چشمانت آبشخور هزار ستاره بود و لبهایت... / تلاوت آیه هاى روشنایى (کیومرث حیدرى، سوگنامه 2، ص 92)

د) جلوه هاى مردمى:

فرشته هاى خدا شرمگین او بودند                                و او میان همین پابرهنه ها گم بود

(احمد شهدادى، سوگنامه 2، ص 146)

ه) جلوه هاى عرفانى:

این نگاه گرم، این چشم خمار                         مست از سکر تهجد بوده است

... ابتدا کن عشق را تا اقتدا                            بر نماز تو بروجردى کند

شیخ عارف، شاه آبادى تو را                            در شهود و کشف شاگردى کند

(سید عبداللّه  حسینى، سوگنامه 2، ص 77)

و) ابعاد معنوى:

آیینۀ خداى نما بودى                                   آمیزه اى ز صدق و صفا بودى

پیشانى ات، صحیفۀ ایمان بود                         آیاتى از کتاب خدا بودى

(محمدکاظم یوسف پور، سوگنامه 2، ص 141)

3ـ جنبه هاى تمثیلى:

در بررسى جنبه هاى تمثیلى، موضوعاتى چون رهبریت و هدایتگرى، سیر حرکتهاى تاریخى و واقعگرایى هاى موجود در یک جامعه، سهم فراوانى را به خود اختصاص مى دهند. بدیهى است که جنبه هاى تمثیلى نیز بنا به نحوۀ تفکر شاعران و نگاهى که ماحصل همۀ رویدادها مى باشد، در مرزهاى مشترکى با جنبه هاى حماسى و غنایى قرار مى گیرد. اما آنچه حضور بیشترى دارد، همان منظرهاى تمثیلى است.

الف) سیر حرکتهاى تاریخى: قیام پانزدهم خرداد بنا به ویژگیهاى خاص خود که با یک آغاز حماسى، مذهبى و غنایى صورت پذیرفت از جمله حرکتهاى مهم تاریخى انقلاب است که بسیارى از اذهان را نسبت به فضاها و چشم اندازهاى رهبرى بارور ساخت و نویدبخش روندى رو به تکامل تا رسیدن به مراحل نهایى گردید.

على معلم از زمره شاعرانى است که در شعرهاى خود به طور مستقیم و غیرمستقیم، به این مقوله پرداخته و بخشهایى از مثنوى بلند خود با عنوان «هجرت» را به سیر حرکت تاریخى پانزدهم خرداد اختصاص داده است. «معلم» در این مثنوى از روز آغاز سخن مى گوید، سپس به حضور پیامبران در مقاطع مختلف اشاره کرده و فرازهاى تاریخى را چاشنى بخش مثنوى خویش مى سازد. ادامۀ سخن بعثت پیامبر ـ صلى اللّه  علیه و آله ـ و یاران باوفاى آن حضرت و حماسۀ عاشورا رقم مى خورد. در ادامۀ این سیر منطقى است که هنگامۀ میعاد خونینى دوباره در مى گیرد و رجعت سرخ ستاره آغاز مى گردد. پرداختهاى شاعرانه و تکیه کلامهایى که خاص على معلم بویژه در مثنوى سرایى است، محملى مى گردد تا چگونگى حماسۀ پانزدهم خرداد و تداوم آن رقم بخورد. بدیهى است که طرح و پرداختن به این حماسه از دیدگاه على معلم در این مثنوى، بدان سبب است که شاعر این قیام را از وقایع بسیار مهم اسلام به شمار آورده است.

هنگامۀ میعاد خونینى دوباره است                   باور کن اینک رجعت سرخ ستاره است

در جان عالم جوشش خون حسینى است           اینک قیام قائم مهدى خمینى است...

فیض ازل برگفت رهبر دل گمارید                   خون شد به رنگ ابر و در فیضیه بارید

مردان روحانى به میدان پا نهادند                    آنک جواب عشق را مردانه دادند

جانانه در میدان دل پیکار کردند                     طاغوت را از خواب خوش بیدار کردند

(على معلم، رجعت سرخ ستاره، ص 136 و 140)

سیر حرکت تاریخى پانزدهم خرداد، در آثار دیگر شاعران انقلاب نیز حضور فراوان دارد:

به یاد آورد شهر، شام بلا را                                         به پیمان نشیند کنون کربلا را

غم آنک دل شهر را مى گدازد                                     در این پرده دیوانه تر مى نوازد

به خون شهیدان مظلوم سوگند                                   به فرداى خونین محتوم سوگند...

که این بار سردار تنها نماند                                        به میدان پیکار بى ما نماند

ز خود رفتگان بیقرارند اینک                                      چو فیضیه در انتظارند اینک...

(ساعد باقرى، نجواى جنون، ص 50)

ب) رهبریت و هدایتگرى: در آثار شاعران انقلاب، مرجعیت، رهبریت و فرماندهى امام سه رأس مثلث هدایتگرى را تشکیل مى دهند. در این مثلث، امام انسانى رهایى بخش است که با انفاس قدسى و دم مسیحایى خود، بهار و نور و رویش و آب و آینه را به ارمغان مى آورد. در بیان شاعران، طرح رهبریت و هدایتگرى امام گاه به مرز شعرهاى غنایى و مغازله به امام نیز پیوند مى خورد و
این به واسطۀ بار عاطفى و هویت واژه هایى است که در ذهنیت شاعر، شکل مى گیرد:

اى روح سبز باران، لبیک یا خمینى                              اى شوکت بهاران، لبیک یا خمینى

دریا چه عاشقانه، مى خواند این ترانه                            با قطره هاى باران، لبیک یا خمینى

(حسین اسرافیلى، تولد در میدان، ص 18)

در منظر شاعران، امام هدایتگرى است که حماسۀ خون حسینى را تداوم مى بخشد. او وارث خون حسین و میراث دار مرتضى است. وارثى که اینک، چراغ هدایت را فراراهمان مى گیرد و  هدایتگرى که در نوبت عشق، سکاندار این خیل توفانزده است.

اى ناجى بزرگ جهان نایب امام                                               خورشید تابناک افقهاى خون سلام

مى آیى از مدار سحر با پیام فتح                                              اى فاتح همیشه تاریخ اى امام

(نصراللّه  مردانى، قیام نور، ص 14، 16، 18

تجلى شخصیت جهان شمول امام در شعر انقلاب

حضور و تأثیرگذارى امام نسبت به اطراف خویش، در جغرافیایى خاص، کوچک و محدود خلاصه نمى شود. به همین سبب، این تأثیرگذارى در ذهن شاعران انقلاب، از مرزها فراتر رفته و جغرافیاى جهان اسلام را در برمى گیرد. تجلى شخصیت جهان شمول امام آنگاه بیشتر جلوه گر مى شود که شاعران آنسوى مرزها نیز با ذهنیتى بارور شده از اندیشه هاى امام به جریان سیال شعر انقلاب مى پیوندند تا ضمن اداى دین نسبت به همۀ مردم محروم و ستمدیده، میزان این تأثیرپذیرى را با زبان شعر که عصارۀ همۀ اشکها و لبخندهاست، براى آیندگان به یادگار بگذارند:

درختهاى بادام باغهاى شیراز/ شکوفه داده اند/ و ستمدیدگان روزۀ خود را شکستند/  ایرانیان «کسرى» را نابود کردند/  پس از خشمى طولانى/ بتها را به لرزه درآوردند/ خمینى/ قدرت خدایى را همچون شمشیرى برّان/ در دست/  دائماً سرود پیامبر و اسلام را/  بر لب دارد (نزار قبانى، لبنان، آن سفر کرده، ص 18)

اى امام!/ تو افسانه اى آمریکا را به پایان آوردى/ پیروزى نزدیک است/ اى امام/ بگذار بار دیگر جهان درس زیباى اسلام را/  از تو فراگیرد (عبداللّه  عثمان، آفریقاى جنوبى، آن سفر کرده، ص 19)

اى خداى رحمان/ از شرق، خورشیدى جدید طلوع مى کند/ و نور از پس ابرهاى تیره/ دوباره تابیدن آغاز مى کند/ طلوع، دوباره چهره نشان مى دهد/ صداى طبل مسجد و اذان و نماز/ از میخانه، ساقى، قلبمان را روشن مى کند/ همه را او مى آفریند، قدیسى از «قم»/ خدایا! پروردگارا/ راه دوباره هموار مى شود/ راه موسى و ابراهیم/ و پرچممان دوباره به اهتزاز در مى آید/  بردگان غرب خود را از اسارت نجات مى دهند/  نسیم جدید مى وزد (عبدالهادى، و. ام، اندونزى، آن سفر کرده، ص 21)

از داغ و درد قلب «فلسطین» گداخته                            «سوریه» ناله کرده و «افغان» گریسته

«کشمیر» نوحه گر شده «دهلى» سیاهپوش                   «لاهور» ضجه کرده و «لبنان» گریسته

گفتى ز سوى «مسجدالاقصى» شب وداع                        از «قدس» آمدند سواران داغدار

(محمدجواد غفورزاده، سوگنامه 2، ص 168)

از نیل تا به سند، جنون پرورید غم                              از بلخ تا به روم دل تنگ جوش زد

(محمدکاظم کاظمى، سوگنامه 2، ص 194)

نام، حضور و شخصیت امام در اندیشۀ شاعران این روزگار همواره با هاله اى از تقدس، عشق، عرفان، عاطفه، شرف، غیرت، رادمردى، ایمان، حماسه، کفرستیزى، دین مدارى، مقاومت، ایثار، استوارى، اتکا به خداوند، آرمانگرایى اسلامى، نفس گریزى، صبورى، نستوهى، دردمندى، بت شکنى، آیینه تبارى، هدایتگرى، رهبریت، مرجعیت، فرماندهى، فقاهت، معنویت، اخلاق، آینده نگرى، ژرف اندیشى، وطن دوستى، سادگى، صلابت، صمیمیت، برادرى، برابرى، بالندگى، شیوایى، شیدایى، مهربانى و... همراه بوده است. بى شک، بار معنایى و محتوایى که در محمل هر یک از این واژه ها نشسته است تجلى سیماى امام در ادبیات معاصر را پیچیده، گسترده و آفاق شمول مى سازد. به همین اعتبار، پس از پرداختن به جنبه هاى حماسى، غنایى و تمثیلى، به فصلهاى دیگرى از تأثیرگذارى امام در شعر این دوره اشاره مى شود. بدیهى است نکاتى که در پى مى آید به واسطۀ نوع برخورد و نگاه شاعران به مرزهاى مشترکى با جنبه هاى فوق مى رسد.

تجسم جلوه هاى امام از منظر باورهاى دینى

در نگاه شاعران، امام تداوم بخش راه و تجلى گر حضور پیامبران و معصومین است. هر یک از پیامبران و معصومین، علاوه بر رسالت و تعهدى که بر دوش داشته اند، به معجزه و حکمت و حدیثى دیگر آراسته بوده اند و آنگاه که شاعران، به شیوه هاى متفاوت و در تجلیل از امام به یکى از منظره هاى دینى اشاره مى کنند، امام را جلوه اى از آن مى دانند:

اى تو خلیل اللّه  و موساى ما                         اى دم گرم تو مسیحاى ما

ما همه جسمیم بیا جان تو باش                      ما همه موریم، سلیمان تو باش

(مهرداد علوى، سوگنامه 2، ص 161 و 162)

پیمبر تو را مانده در انتظار                             که از مهر بنشاندت در کنار

على چشم بر راه تو دوخته است                      دگر باره غمگین و دلسوخته است

ز اندوه تو قلب زهرا شکست                           غریبانه مهدى به ماتم نشست

(هادى سعیدى، سوگنامه 2، ص 140)

شاعران، امام و اندیشه هاى عاشورایى

عاشورا، مرز بین همۀ فرازها و نشیب هاست. مرز بین دلبستگیها و دلخستگیها، مرز بین آسمانیها و زمینیها و مردانى که عاشورا را تداوم مى بخشند، از قبیلۀ عاشورائیانند. شاعران، در پرداختهاى عاطفى خود نسبت به رحلت امام، همه چیز را در حال و هواى عاشوراییها حس مى کنند. این نحوه نگرش در سایر فرازهاى زندگى امام نیز به چشم مى خورد:

انگار عصر بود و ناقه و تازیانه زینب بود/ انگار باز هم/ زخم است و تیغ/ و ذوالجناح/ بى سوار/ با زین و برگ کج شده/ از گودى عروج/ با خیمه هاى تشنه/ در جستجوى آب، شیهه مى کشید (حسین اسرافیلى، سوگنامه 2، ص 33)

یک نینوا مصیبت و یک کربلا بلا                    در دشتهاى خاطر ما موج مى زند

در کوچه باغهاى «جماران» هنوز هم                انوار سیدالشهدا موج مى زند

در ماتم «حسین زمان» هر کجا رویم                حال و هواى کرب و بلا موج مى زند

با تندر خروش تو اى وارث حسین

(محمدجواد غفورزاده، سوگنامه 2، ص 168)

دل من باز گفت و مى گوید                           به شهیدان کربلا پیوست

(شیرینعلى گلمرادى، سوگنامه 2، ص 210)

نگه کن ببین! هان نگه کن به منبر                 ببین مى شناسى به یادش بیاور

حسین است گویا که لب باز کرده                    بلى اوست کین خطبه آغاز کرده

اگر باده نوش کلام حسینى                            هلا گوش تا نوشى اش از خمینى

(ساعد باقرى، نجواى جنون، ص 51)

امام و بارور شدن اصطلاحات اهل عرفان در شعر:

بکارگیرى اصطلاحات اهل عرفان ـ که هر یک، معنا و تعبیر خاصى دارد ـ و کاربرد آن در شعر پارسى، حدیثى است که هرگز در این مجال نمى گنجد. آنچه ما در جستجوى آنیم، ابعاد عارفانۀ زندگى امام است که در ذهنیت شاعران جاى گرفته است. ابعادى که شاعران، سهمى از تفکر و نگاه شاعرانۀ خود را در آن جستجو کرده اند:

تو به ما آموختى پرواز را                                    عشق را، آیینه را، آغاز را

از رداى شمعها جان مى چکد                              از نگاه عشق، عرفان مى چکد

(پرویز بیگى حبیب آبادى، غریبانه، ص 103)

آن مؤذن شگفت/ آن اقیانوس کرانه ناپیداى عرفان... (رضا اسماعیلى، سوگنامه 2، ص 37)

پیر میخانه خوانده بود شبى                           از خط جام قصۀ فرجام

پیر میخانه نیک مى دانست                           از پس ابر مهر مى تابد

(سپیده کاشانى، سوگنامه 2، ص 189)

تا شد ز صدر مصطبه آن پیر مى فروش (حسن سروى کاشانى، سوگنامه 2، ص 138)

این نگاه گرم، این چشم خمار                              مست از سکر تهجد بوده است

(سید عبداللّه  حسینى، سوگنامه 2، ص 79 و 85)

من از بادۀ عشق تو خورده ام (فاطمه راکعى، سوگنامه 2، ص 113)

از دم رند مى آلوده مددکار شده است (حسین اسرافیلى، سوگنامه 2، ص 35)

رفت آنکه بود، میکده مست و خراب از او                        سرمستى پیاله و شور شراب از او

(محمدجواد غفورزاده، سوگنامه 2، ص 169)

اى افتخار میکده، اى پیر مى فروش                              رحمى به حال باده گساران داغدار

(محمدجواد غفورزاده، سوگنامه 2، ص 170)

زمان، تداوم، امام و شعر:

شاعران در جاى جاى کلام خویش، به این باور رسیده اند که اندیشه، تفکر، راه، منش و فطرت پاک امام همواره در اعصار و قرون متمادى تداوم مى یابد و زمان هرچند به جلو مى رود، اما اندیشه هاى امام را همواره به همراه خواهد داشت:

هرچند که مى گردم/ عطر کلامش/ و عطر نامش/ بر دیوارهاى کوچه کوچۀ میهنم/ نقش بسته است (مجید زمانى اصل، سوگنامه 2، ص 131)

بین چگونه مردن را، عاشقانه مردن را               گرچه او نمى میرد، او که خود مسیحا بود

(طیبۀ رئیسى، سوگنامه 2، ص 126)

هرگز از یاد کى توان بردن                             آن دم واپسین ماندن تو

تا ابد دلنواز خواهد بود                                 لحظه هاى نماز خواندن تو

عکس رویت درون قاب دلم                           تا قیامت امام جا دارد

تا قیام قیامت اى جارى                                 بر مقامت سلام جا دارد

(سید على اشرف شریعتمدارى، سوگنامه 2، ص 143)

اى زنده تر از وجود آیینه (حسین عبدى، سوگنامه 2، ص 153)

پیر ما از دست رفت از دل نرفت (سید محمد عباسیه کهن، سوگنامه 2، ص 152)

به سوگ پیر صفا، آن امیر نامیرا (فرهاد پاک سرشت، سوگنامه 2، ص 56)

شعر و جلوه هاى جمالى امام:

هرچقدر تأثیرپذیرى شاعر از ممدوح به واسطۀ تجلى ابعاد عارفانه، داشتن اندیشه هاى زلال و روشن، صمیمیت، ارزشهاى مردمى، دین مدارى، معنویت و... باشد، اندازه ها و ملاکهاى زمینى از برآیندهاى فکرى و ذهنى شاعر دور گردیده و به فرازهاى آسمانى نزدیکتر مى شود. در حقیقت، این شخصیت ممدوح است که حیطه بندى فکرى شاعر را مشخص مى کند. اینجاست که مایه هاى زبانى شاعر، ضرب آهنگ کلمات، خلاقیتها، کشف و شهودهاى شاعرانه، همه و همه با جریان یافتن در یک بستر اعتقادى سالم، باعث ایجاد تطور و دگرگونى در شعر مدحى مى گردد. حالا دیگر، دست ممدوح، دستى نیست که شاعر از آن تقاضاى بخشش صله داشته باشد، بلکه دستى است که از آن باران مهر مى بارد. جلوه هاى جمالى امام در شعر شاعران انقلاب، حضورى چشمگیر و بسامان دارد.

در وسعت بى انتهاى نگاه تو، خورشید را گم کرده ام/ چشمان من انباشته از باران است و دستان تو انباشته از شکوفه (جواد امیدوار، سوگنامه 2، ص 42 و 43)

هرجا که دستهاى تو در اهتزاز بود                    صدق و صفا و مهر و کرم اوج مى گرفت

(محمدجواد غفورزاده، سوگنامه 2، ص 173)

دلم خیره در چشم دلگیر او                            و شرمنده حتى ز تصویر او

و چشمم به لبهاى او دوخته                           کز او سالها عشق آموخته

(فاطمه راکعى، سوگنامه 2، ص 115)

دستت همیشه بود بسوى خدا دراز                                بودیم ما به دست درازت نیازمند

(سید عبداللّه  حسینى، سوگنامه 2، ص 83)

چشمانت آبشخور هزار ستاره بود و لبهایت.../ تلاوت آیه هاى روشنایى (کیومرث حیدرى، سوگنامه 2، ص 92)

یادش بخیر این چشمهاى منجمد را                 دیروز خورشید نگاهت آب مى کرد

مهتاب مى پاشیدمان دست تو هر شب              کو، آه کو، آن دستهاى آسمانگرد

(حمیدرضا شکارسرى، باز جمعه اى گذشت، ص 18)

پیشانى ات، پاسخ سپیدى بود براى ما/ سایه بان دست تو را/ سرسرایى است سبز/ که مى توان در مقابل خدا گریست و شکوه کرد/ و لبخندت/ گذرگاهى ست که مى توان به فتح پى برد/ باور کنیم دستهاى بهارآور امام را/ بهار/ ادامۀ لبخند توست/ پیشانى ات از سپیده مشهورتر است/ چشم تو به آفتاب پهلو زده است (سلمان هراتى، از آسمان سبز، ص 37، 38، 58، 162)

چشمهایت معبد خورشید بود                         مثل آیینه نمایان پاک، صاف

مى توانستیم ما هر روز و شب                         در شبستان نگاهت اعتکاف

(سید عبداللّه  حسینى، سوگنامه 2، ص 75)

و دستانت که بر فراز آن معجزه هاى خاطره انگیز/ تثبیت معجزت «شق القمر» بودند (محمدحسین جعفریان، سوگنامه 2، ص 63)

و شاخۀ سبز دستهایت/ مرا به ضیافت آفتاب مى برد (پرویز حسینى، سوگنامه 2، ص 71)

چشم تو لایحۀ روشن آغاز بهار                       طرح لبخند تو پایان پریشانى ها

(قیصر امین پور، رسول صبح، ص 37)

به چشمهاى تو خورشید اقتدا مى کرد (حسین عبدى، سوگنامه 2، ص 154)

امام من اى مقتداى دلم                                ببین گریۀ هاى هاى دلم

منم پیرو خط ابروى تو                                 ثنا خوان چشم سخنگوى تو

(فاطمه راکعى، سوگنامه 2، ص 114)

امام و منظرهاى تعلیمى:

امام، قهرمان اخلاق و آموزگار و مُنجى روزگار خویش است. آموزگارى که در حوزۀ خویش، پرواز و عشق و آب و آیینه را تعلیم مى دهد:

چشم را تا بر حضورت دوختیم                        منطق آیینه را آموختیم

تو به ما آموختى پرواز را                               آب را، آیینه را، آغاز را

(پرویز بیگى حبیب آبادى، غریبانه، ص 102)

مرغان پربسته بودیم، از یادمان رفته پرواز                      پروازمان داد مردى، از آسمانها فراتر

(فاطمه راکعى، سوگنامه 2، ص 116)

در چشم تو صد رود سحر جارى بود                             تیر نگهت به قلب شب کارى بود

در خلوت شب، خروش رود دل تو                                جاویدترین سرود بیدارى بود

(نادر فخرآور، سوگنامه 2، ص 179)

امام و منظومه هاى عاطفى:

بعد از این محنت چه کس اى آفتاب                     مى دهد جمع یتیمان را جواب

(سپیده کاشانى، سوگنامه 2، ص 192)

نمى توانم باز بگویم/ وقتى که/ پابرهنگان/ صندلى خالى پدر را/ دیدند و یتیمى خویش را/ چنان گریستند/ که گردۀ سنگهاى جهان/     از هم شکافت (مجید زمانى اصل، سوگنامه 2، ص 129 و 130)

او، مقسم «عشق» و «آزادى» و «عدالت» بود/ و دلش دریاى بیکران عطوفت/ تنها او بود که بر سر غنچه هاى یتیم دست نوازش مى کشید (رضا اسماعیلى، سوگنامه 2، ص 38)

کجاست آنکه دلش جانماز مردم بود...                           و او میان همین پابرهنه ها گم بود...

احمد شهدادى، سوگنامه 2، ص 146

تلخ است بى تو یک نفس اى دوست زندگى (محمد حجتى پریشان، سوگنامه 2، ص 65)

جلوه هاى امام در شعر معاصر:

جلوه هاى امام در شعر شاعران، طیف بسیار وسیع و گسترده اى را به خود اختصاص داده است. تعابیر فراوان و مختلف، اشارات، ترکیبات، تشبیهات، استعارات، و نگاهها و دیدگاههاى توصیفى شاعران دربارۀ امام تا بدان حد است که مى توان فرهنگ ویژه اى از این همه ذهنیتها و کند و کاوهاى شاعرانه ارائه داد. هر یک از این جلوه ها و فضاسازیهاى شاعران، به لحاظ بار محتوایى، معنایى، اعتقادى، اجتماعى، فرهنگى، اسطوره اى، ملى، میهنى، مذهبى، عرفانى و... که در بردارد قابل تفسیر و تعبیر و نقد و بررسى فراوان است. این تلاش که بیشتر در فاصلۀ زمانى ورود امام به ایران تا دو سال پس از رحلت صورت گرفته است، مى تواند از عمق تأثیرگذارى امام بر شعر این دوره سخن گوید. به جرأت مى توان گفت که میزان این جلوه ها به لحاظ کمى نیز در شعر این سرزمین تا به امروز کم سابقه بوده است.

منبع: فرهنگ توصیفات امام خمینى (س) در شعر شاعران معاصر، مؤلف: پرویز بیگى حبیب آبادى، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، مقدمه

انتهای پیام /*