امام راحل در بیانات مهمی که در روز نخست اردیبهشت ماه سال 1359 در جمع دانشجویان عضو انجمن اسلامى دانشگاهها ایراد کردند چگونگى اصلاح دانشگاههاى کشور را تشریح کردند. ایشان در بخش نخست سخنانشان به تبیین مفهوم اسلامى شدن دانشگاه پرداختند و بیان داشتند:
«من لازم است که یک تذکر به شما بدهم که بدانید مقصود ما از اصلاح دانشگاهها چیست؟ بعضى گمان کردند که کسانى که اصلاح دانشگاهها را مىخواهند و مىخواهند دانشگاهها اسلامى باشد این است که گمان کردند که- این اشخاص توهّم کردند که- علوم دو قسم است: هر علمى دو قسم است. علم هندسه یکى اسلامى است، یکى غیر اسلامى. علم فیزیک یکى اسلامى است، یکى غیر اسلامى. از این جهت اعتراض کردند به اینکه علم، اسلامى و غیر اسلامى ندارد. و بعضى توهّم کردند که اینها که قائلند به اینکه باید دانشگاهها اسلامى بشود؛ یعنى فقط علم فقه و تفسیر و اصول در آنجا باشد. یعنى همان شأنى را که مدارس قدیمه دارند باید در دانشگاهها هم همان تدریس بشود. اینها اشتباهاتى است که بعضى مىکنند، یا خودشان را به اشتباه مىاندازند. آنچه که ما مىخواهیم بگوییم این است که دانشگاههاى ما، دانشگاههاى وابسته است. دانشگاههاى ما دانشگاههاى استعمارى است.
دانشگاههاى ما اشخاصى را که تربیت مىکنند، تعلیم مىکنند، اشخاصى هستند که غربزده هستند. معلمینْ بسیارىشان غربزده هستند و جوانهاى ما را غربزده بار مىآورند.
ما مىگوییم که دانشگاههاى ما یک دانشگاههایى که براى ملت ما مفید باشد، نیست. ما بیشتر از پنجاه سال است که دانشگاه داریم، با بودجههاى هنگفت کمرشکن که از دسترنج همین ملت حاصل مىشود، و در این پنجاه سال نتوانستیم در علومى که در دانشگاهها کسب مىشود خودکفا باشیم. ما بعد از پنجاه سال اگر بخواهیم یک مریضى را معالجه کنیم، اطباى ما بعضیهایشان یا بسیارىشان مىگویند این باید برود به انگلستان؛ پنجاه سال دانشگاه داشتیم و طبیبى که بتواند کفایت از ملت بکند، از احتیاج ملت بکند، به حسب اقرار خودشان نداریم. ما دانشگاه داشتیم و داریم و براى تمام شئونى که یک ملت زنده لازم دارد احتیاج به غرب داریم. ما که مىگوییم دانشگاه باید از بنیان تغییر بکند و تغییرات بنیادى داشته باشد و اسلامى باشد، نه این است که فقط علوم اسلامى را در آنجا تدریس کنند. نه اینکه علوم دو قسمند. هر علمى دو قسم است: یکى اسلامى و یکى غیر اسلامى. ما مىگوییم که در این پنجاه سال یا بیشتر که ما دانشگاه داریم، فرآوردههاى دانشگاه را براى ما عرضه دارید. ما مىگوییم که دانشگاههاى ما مانع از ترقى فرزندان این آب و خاک است.
ما مىگوییم که دانشگاه ما مبدل شده است به یک میدان جنگ تبلیغاتى. ما مىگوییم که جوانهاى ما اگر علم هم پیدا کردند تربیت ندارند. مربّى به تربیت اسلامى نیستند.
آنهایى که تحصیل مىکنند، براى این است که یک ورقهاى به دست بیاورند و بروند و سربار ملت بشوند. آن طور نیست که به حسب احتیاجات ملت، به حسب احتیاجاتى که کشور ما دارد دانشگاه به آن ترتیب رفتار کند، و نگذارد این نسلهاى بزرگ و این جوانهاى بسیار عزیز به هدر بروند و قواى آنها به هدر برود، در این پنجاه سال قواى ما را به هدر بردند یا به خدمت خارجیها وادار کردند. معلمین مدارس ما، معلمین اسلامى به حسب نوع نیست، و تربیت در کنار تعلیم نبوده است. و لهذا آن چیزى که از دانشگاههاى ما بیرون آمده است، یک انسان متعهد، یک شخصى که براى مملکت خودش دلسوز باشد، و تمام نظرش به این نباشد که منافع خودش را به دست بیاورد، ما نداریم. ما که مىگوییم باید بنیاداً اینها تغییر بکند، مىخواهیم بگوییم که دانشگاههاى ما باید در احتیاجاتى که ملت دارند، در خدمت ملت باشند، نه در خدمت اجانب. ما معلمینى که در مدارس ما، اساتیدى که در دانشگاههاى ما هستند بسیارى از آنها در خدمت غربند.
جوانهاى ما را شستشوى مغزى مىدهند. جوانهاى ما را تربیت فاسد مىکنند. ما نمىخواهیم بگوییم ما علوم جدیده را نمىخواهیم. ما نمىخواهیم بگوییم که علوم دو قسم است که بعضى مناقشه مىکنند. عمداً یا از روى جهالت. ما مىخواهیم بگوییم دانشگاههاى ما اخلاق اسلامى ندارد. دانشگاه ما تربیت اسلامى ندارد. اگر دانشگاههاى ما تربیت اسلامى و اخلاق اسلامى داشت، میدان زد و خورد عقایدى که مضرّ به حال این مملکت است نمىشد. اگر اخلاق اسلامى در این دانشگاهها بود این زد و خوردهایى که براى ما بسیار سنگین است، تحقق پیدا نمىکرد. اینها براى این است که اسلام را نمىدانند و تربیت اسلامى ندارند.»
حضرت امام در این دیدار بر استقلال دانشگاه و دانشجویان در برابر شرق و غرب تاکید نموده و فرمودند:
«دانشگاهها باید تغییر بنیانى کند و باید از نو ساخته بشود که جوانان ما را تربیت کنند به تربیتهاى اسلامى. اگر تحصیل علم مىکنند، در کنار آن تربیت اسلامى باشد، نه آنکه اینها را تربیت کنند به تربیتهاى غربى. نه آنکه یک دسته به طرف غرب بکشانند جوانهاى ما را و یک دسته به طرف شرق و یک دسته با اشخاصى که با ما جنگ دارند، بالفعل اشخاصى که ما را مىخواهند در انحصار اقتصادى قرار بدهند، یا براى ما ادعا مىکنند که ما شما را، حصار اقتصادى مىکشیم دور شما، و دست و پا مىکنند در این موارد، یک دسته از دانشگاهیهاى ما، از جوانهاى ما کمک به آنها نکنند. ما مىخواهیم که چنانچه ملت ایران در مقابل غرب ایستاد، جوانهاى دانشگاهى ما هم همه در مقابلش بایستند. ما مىخواهیم که اگر ملت ما در مقابل کمونیست ایستاد، تمام دانشگاهیهاى ما هم در مقابل کمونیست بایستند. نه اینکه وقتى این جوانهایى که به واسطه سادهلوحى خودشان، تربیتهاى باطل بعضى از معلمین را قبول کردند و حالا که ما مىخواهیم یک دانشگاه مستقل درست کنیم و تغییر بنیادى بدهیم که مستقل بشود، وابسته به غرب نباشد، وابسته به کمونیسم نباشد، وابسته به مارکسیسم نباشد، چنانچه ما بخواهیم این طور کنیم، جبههبندى مىکنند. همین دلیل بر این است که ما دانشگاه اسلامى و دانشگاهى که تربیت کرده باشد جوانان ما را نداشتیم و نداریم. همین شاهد است بر اینکه جوانهاى ما تربیت صحیح نشدند، و از آن طرف دنبال تحصیل نیستند. تمام عمرشان را صرف شعار مىکنند و صرف تبلیغ سوء باطل. طرفدارى از امریکا، طرفدارى از شوروى. ما مىخواهیم که جوانان ما، جوانان مستقل باشند و خودشان را ببینند. احتیاجات خودشان را ببینند. شرقى نباشند. غربى نباشند. اینهایى که راه افتادند در خیابانها یا در خود دانشگاهها و درگیرى ایجاد مىکنند. و زحمت براى دولت و ملت ایجاد مىکنند، اینها اشخاصى هستند که طرفدار غرب یا شرقند. و به عقیده من طرفدار غربند. طرفدار امریکایند.
ما که امروز با امریکا در قبال هم ایستادیم، در قبال این ابرقدرت ایستادیم و احتیاج به این داریم که جوانهاى ما هم در قبال آنها بایستند، جوانهاى ما در مقابل خودشان مىایستند و براى امریکا کار مىکنند. ما مىخواهیم دانشگاهها را طورى کنیم که جوانهاى ما براى خودشان و براى ملتشان کار کنند. این آقایانى که اشکال مىکنند در این معانى و کنار نشسته و اشکال مىکنند، اینها گمان مىکنند که اعضاى شوراى انقلاب نمىفهمند به اینکه معنى اسلامى کردن این نیست که در همه علوم دو قسم ما داریم. یک قسم هندسه اسلامى داریم. یک قسم هندسه غیر اسلامى. اشکال مىکنند. نمىدانند که اعضاى شوراى ما که بعضى از آنها دکتر هستند، و بعضى از آنها مجتهد هستند، نمىفهمند اینها که علوم اسلامى جایى دارد. در مدارس قدیمه هست. و اینجا جاى علوم دیگر است. لکن باید دانشگاه اسلامى بشود تا علومى که در دانشگاه تحصیل مىشود در راه ملت و در راه تقویت ملت و با احتیاج ملت همراه باشد. ما مىگوییم که برنامههایى که در دانشگاهها هست، منتهى مىکند جوانان ما را به اینکه طرف کمونیسم کشیده بشوند یا طرف غرب و نباید این طور باشد. ما مىگوییم که جوانان ما را این معلمینى که یا اساتیدى که در دانشگاه بودند و بعضى از آنها که هستند، نمىگذارند تحصیل حسابى بکنند، آنها را متوقف مىکنند. مانع از پیشرفت آنها هست. در خدمت غرب هستند و مىخواهند ما در همه چیز محتاج به غرب باشیم. معنى اسلامى شدن دانشگاه این است که استقلال پیدا کند و خودش را از غرب جدا کند و خودش را از وابستگى به شرق جدا کند و یک مملکت مستقل، یک دانشگاه مستقل، یک فرهنگ مستقل داشته باشیم. عزیزان من، ما از حصر اقتصادى نمىترسیم. ما از دخالت نظامى نمىترسیم. آن چیزى که ما را مىترساند وابستگى فرهنگى است. ما از دانشگاه استعمارى مىترسیم. ما از دانشگاهى مىترسیم که جوانهاى ما را آن طور تربیت کنند که خدمت غرب بکنند. ما از دانشگاهى مىترسیم که آن طور جوانهاى ما را تربیت کنند که خدمت به کمونیسم کنند. ما مىخواهیم که دانشگاه ما مثل اشخاصى که- بعضى از این اشخاصى که- اشکال به این مسأله کردند، نباشند. اینها نمىفهمند معناى استقلال و معناى اسلامیت دانشگاه را. من آن چیزى را که شوراى انقلاب و رئیس جمهور گفتهاند راجع به تصفیه دانشگاه و راجع به اینکه باید دانشگاه از این جهاتى که در آن هست بیرون برود تا مستقل بشود، تا بتوانیم ما استقلالش را حفظ کنیم، پشتیبانى مىکنم. و من از تمام جوانها، از تمام جوانها خواستارم که کارشکنى نکنند و مقاومت نکنند و نگذارند که اگر مقاومت کردند، ما تکلیف آخر را براى ملت معین کنیم. »
منبع: صحیفه امام، ج12، ص: 248-252