به مناسبت روز تبلیغات اسلامی:

شیوه هاى تبلیغى اسلام در کلام و عمل امام

روش تبلیغى امام خمینى روش منتخب از قرآن و حدیث و بر طبق اصول جامعه شناسى و روانشناسى تبلیغ و تائید شده از مکتب وحى بود، امام در زمانى انقلاب را شروع کرد که طرح بحث حکومت اسلامى نه قابل باور بود و نه قابل فهم و چه بسا مطرح کردن آن حتى در حوزه، مخالفینى شدیدتر و خطرناکتر بر علیه امام برمى انگیخت.

کد : 50600 | تاریخ : 31/03/1393

پرتال امام خمینی(س) - حجت الاسلام و المسلمین محمد عبایی خراسانی:‌ارزش و اهمیت تبلیغ در دنیا در مجامع بشرى و در اسلام و روش هدایت قرآن روشن و غیرقابل انکار است. قرآن مجید پیامبران را مبلغ دستورات خداوند و تذکردهنده به آنچه در فطرت و نهاد انسانها قرار داده معرفى مى کند از جمله به سوره اعراف آیه 59 الى 62 و آیه 65- 68 که درباره دعوت حضرت نوح و هود، وارد شده توجه شود: «لقد ارسلنا نوحاً الى قومه ... قال الْملامنْ قومه انّا لنزیک فى ضلالٍ مبین قال یا قوم لیس بى ضلاله ولکنّى رسول من ربّ الْعالمین ابلغکم رسالات ربّى وانْصح لکمْ و اعْلم من الله ما لا تعلمون ... و الى عاد اخاهم هوداً قال الْملاءالّذین کفروا من قومه انّا لنزیک فى سفاهة ... قال یا قوم لیس بى سفاهة و لکنّى رسول من رّب العالْمین ابلغکم رسالات ربى.» امیرالمؤمنین على علیه السلام درباره پیامبر اکرم مى فرماید: «فبلغ الرساله صاد عابها و حمل على المحجه دالا علیها» (خطبه 185، بخش) و در عبارت دیگر فبلغ رسالات ربه غیر و ان ولا مقصر (خطبه 116، بخش1) و در خطبه دیگر فصدع بما امر به و بلغ رسالات ربه  (خطبه 231، بخش1)

مقام تبلیغ و پایگاه هدایت و ارشاد همان مقام و پایگاه انبیاء است که باید براى آن ارزش قائل شد و مبلغین باید سعى در آراسته شدن به زیورهاى معنوى و تخصصى این جایگاه والا مقام داشته باشند.

«مسئله تبلیغات یک امر مهمى است که مى شود گفت که در دنیا در رأس همه امور قرار گرفته است مى توان گفت که دنیا بر دوش تبلیغات است. و مع الأسف ما در این دوره کوتاه نتوانستیم به این امر، درست قیام کنیم. البته مشکلاتى که از اول در داخل کشور داشتیم و مشکلاتى که از خارج براى ما پیش آوردند، مانع شد؛ و یک مقدار هم اهمالهایى در این امر شد. دیگران مشغول تبلیغ شدند- چه قدرتهاى بزرگ و چه وابستگان به آنها- تبلیغات بر ضد ما کردند، و تا آن مقدار که مى توانستند و مى خواستند این جمهورى اسلامى را بر غیر آن جهتى که دارد معرفى کردند.…تبلیغات بر ضد ما وضعش این است که متاعهایى که دارند، و آن متاعها بر خلاف انسانیت است، بر خلاف عقل است، بر خلاف قراردادهاى بین المللى است، آنها با تبلیغشان آن متاع فاسد را در دنیا معرفى کرده اند به اینکه یک متاع کذاست!

شما مى دانید که این انقلاب بهترین انقلابها و بزرگترین انقلابها بوده است از حیث محتوا؛ محتواى این انقلاب. اسلام و اخلاق اسلامى و اخلاق انسانى و تربیت انسانها بر موازین انسانیت بوده است؛ بنا بر این است که به واسطه این انقلاب متحول بشوند انسانهایى که در رژیم سابق به آن وضع بودند به یک انسانهایى که در صدر اسلام و در رکاب رسول اکرم مشغول فداکارى یا ترویج احکام بودند، لکن ما این متاع خودمان را نتوانستیم عرضه کنیم. آنها باطل خودشان را عرضه کردند به دنیا به صورت حق و متاعهاى فاسد خودشان را به دنیا عرضه کرده اند به صورت متاع خوب؛ و متاع خوب ما را عرضه کردند به دنیا به صورت مُوحِش!... ما مع الأسف نتوانستیم که متاع خوبى که داریم، متاعى که در هیچ کشورى نیست، با تمام کمبودهایى که این کشور دارد و تمام آشفتگیهایى که در اطراف این کشور به دست ضد انقلابیین و منحرفین انجام مى گیرد، و با تمام امورى که بر خلاف مقررات اسلامى به دست بعضى منحرفین انجام مى گیرد و به گردن جمهورى اسلامى مى گذارند، ما نتوانستیم که این متاع را به دنیا معرفى کنیم که ما چرا انقلاب کردیم؛ ملت ما چرا انقلاب کرد و چرا رژیم سابق را کنار گذاشت؛ و چه مى خواهد، مقصد ملت ما چه هست، در راه چه هست، مى خواهد چه بکند ملت.» (صحیفه امام، ج 14، ص: -5553)

با توجه به مقدمه اى که ذکر شد. اکنون به اصل موضوع برمى گردیم. اولین مسئله مهم و اساسى در امر تبلیغات مخاطب شناسى است. هر مبلغ و هر دستگاه تبلیغاتى آنگاه مى تواند در کار و هدف خویش موفق باشد که مخاطبین خود را خوب بشناسد و آنگاه با درک موقعیت مخاطب خویش سخن بگوید در این قسمت بحث خویش را در دو قسمت پیش خواهیم برد: الف: چه بگوئیم  ب: چگونه بگوئیم

قران مجید با بیان سبک و روش مناظره حضرت ابراهیم مبحث (چه بگوئیم) را توضیح مى دهد که گاهى براى ایجاد آمادگى در مردم روش خاصى انتخاب میکند و بظاهر تسلیم عقایدى مى شود که آنها را باور ندارد و غیرواقعى میداند و در پایان چهره واقعى حقیقت را از غبار خرافات میزداید و مانند مربى کودک که براى راه افتادن کودک آهسته آهسته و بالاخره کودکانه راه مى رود تا باو شیوه راه رفتن بیاموزد. (سوره انعام از آیه 76 تا 79)

روش تبلیغى امام خمینى روش منتخب از قرآن و حدیث و بر طبق اصول جامعه شناسى و روانشناسى تبلیغ و تائید شده از مکتب وحى بود، امام در زمانى انقلاب را شروع کرد که طرح بحث حکومت اسلامى (بویژه با خصوصیت و ویژگى جمهورى اسلامى حتى براى خواص) نه قابل باور بود و نه قابل فهم و چه بسا مطرح کردن آن حتى در حوزه، مخالفینى شدیدتر و خطرناکتر بر علیه امام برمى انگیخت. و دشمن را هشیار و در مقاومت مصمم تر می کرد.

امام مبارزه را در بعد داخلى از اعتراض نسبت به انجمنهاى ایالتى و ولایتى شروع کرد و در ادامه اصل قانونى تحلیف نمایندگان مجلس به کتاب آسمانى بجاى قران کریم و شرکت زنان در انتخابات مجلس را به باد انتقاد گرفت.

با اینکه واقعیت مطلب در انحراف نظام خلاصه مى شود و صرف نظر از اشکال به نظام نه انتخابات زنها مشکل بود و نه تحلیف یهود و نصارى در صورتى که به نمایندگى انتخاب مى شدند. منظور آنکه امام از ابتدا تمام سخن را نفرمود و باندازه استعداد جامعه سخن میگفت و انتقاد میکرد و قدم بقدم موضوعات اساسى تر را از جمله مواد ششگانه انقلاب سفید شاه و خیانت در انتخابات و طرح سرمایه هاى کلان شاه (آنهم بصورت محترمانه) را مطرح مى نمود و سپس حمله به شاه دوستان (نه خود شاه) و پس از آن تهدیدى ظریفانه به شاه و طرح آمریکائى بودن نظام و جریان کاپیتولاسیون و بالاخره اعمال ضد اسلامى و ضد انسانى حکومت سپس خود شاه و بحث بر اساس معلولها و پس از آمادگى لااقل خواص طرح ولایت فقیه و حکومت اسلامى بعنوان علاج مفاسد و درمان دردها مطرح شد و به حدى اوائل این زمینه ها ضعیف بودکه بعضى از بزرگان معتقد به امام در زمان بحث ولایت فقیه در نجف از عنوان «حکومت اسلامى» پرهیز داشتند و مخالف بودند و مى گفتند بحث ولایت فقیه غیر از حکومت اسلامى است و امام بحکومت اسلامى کارى ندارد و ما هم نباید «حکومت اسلامى» طرح کنیم و زمانیکه امام در پاریس بودند عده اى از بزرگان ایران حد نهائى مبارزه را مطرح مى کردند که تا چه مرحله باید مبارزه کرد آیا مقصود اجراء قانون اساسى است یا دولت تغییر پیدا کند یا اگر شاه باید برود کى بیاید و بالاخره، مگر آمریکا میگذارد مملکت بى نظام بماند و موضوع نیروهاى مسلح چه مى شود و آیا همسایه شمالى خواهد گذشت و آنچه کمتر (بویژه در محافل عمومى) مطرح میشد، تغییر نظام بود و حتى تفکر ایجاد حکومت اسلامى براى اکثر مردم مشکل بود تا چه رسد به مرحله گفتار و مقدمات آن و این روش خاص امام بود که هر سخن را جاى خود و هر مرحله را بعنوان یک مرحله جدید و زمینه سازى براى مرحله بعد عنوان مى فرمود.

آنچه گذشت در بعد زمانى بود و یک مبلغ و مسئول ارشاد جامعه نظیر آنرا نسبت به اشخاص مختلف در زمان واحد نیز می تواند و باید رعایت کند.

رهبر انقلاب رضوان ا .... تعالى علیه چه بسا مطالب سطح بالا را براى بعضى از خواص گفته بود و زمانى  بصورة شقشقه و اشاره و کنایه براى آنها بیاناتى داشت و آنها را میساخت و آماده می کرد که آن گفته ها را براى دیگران نمى گفت. تا جائیکه براى شاگردان درسى خود بطور عموم مطالبى تذکر مى داد که طرح آن بحثها براى عموم قابل پذیرش نبود- و تمام این برنامه ها غیر از هدایت عقل در کلمات رهبران دینى نیز آمده است.

1- سادگى در بیان و گفتار / چگونه بگوئیم:

قرآن با اینکه از نظر ادبى در مرحله اعلاى فصاحت و بلاغت است ولى اکثر مباحث و پیامهایش براى عموم روشن است و اگر بگفته دانشمندان آیات داراى مراحلى از معرفت و ارشاد و بگفته روایات داراى (بطون) است پائین ترین سطح آن براى عموم قابل درک است: «خداوند آیات خود را براى مردم روشن میسازد شاید ارشاد شده توجه کنند» و نه تنها برنامه پیامبر ما که تمام انبیاء «و ما ارسلنا من رسول الّا بلسان قومه لیبیّن لهم» ابراهیم آیه 4

و این امر یکى دیگر از ویژگیهاى امام بود که مطالب عالى عرفانى و سیاسى و اجتماعى را با بیانى ارائه مى داد که نوع جامعه استفاده می کرد، گفته هایش هر چند پر محتوا و در سطح بالا، ولى قابل فهم براى عموم بود.

2- استفاده از تمثیل

یکى از ویژگیهاى قرآن بیان حقایق در قالب صنعت تشبیه و تمثیل است. امام امّت نیز در بیاناتش از تشبیه و مثل استفاده مى نمود گاهى ابرقدرتها را به حیوانات درنده تشبیه می کرد. اکنون به چند مورد از بیانات ایشان که از تمثیلات استفاده نموده اند اشاره مى نمائیم.

استفاده از مثل  در کلام امام

« کشور مثل خانه خود شما هست، باید خودِ صاحبخانه ها به فکر خانه هایشان باشند... و این خانه اى که الآن مخروبه بوده است و به دست شماها افتاده است باید خودتان به فکر آن باشید.» (صحیفه امام، ج 10، ص: 372)

«یک درختى که تازه درآمده است مى شود کند آن را، و یک بچه هم مى کند آن را. این درخت وقتى که یک مقدارى بزرگ شد، یک مرد بزرگ مى تواند بکند. یک قدرى بزرگتر شد محتاج به آلات است تا کنده بشود. یک وقت درختى که تناور شد و بزرگ شد، مثل «چنار امامزاده صالح» «1»- نمى دانم حالا هست یا نه- این را دیگر به این [آسانى ] ها نمى شود کند آن را. این ریشه هاى اخلاق فاسده، ریشه هاى اعمالى که در انسان هر عملى بکند یک ریشه اى در نفس پیدا مى شود، اولش آسان است. یک معصیتى کرد، مى تواند زودى برگردد. یک قدرى که اضافه شد مشکلتر مى شود» )صحیفه امام، ج 11، ص:  385 و 386(

«اما قضیه تشرهاى آقاى کارتر. نمى دانم شما این مثل را مى دانید. من حیفم مى آید که مثل بزنم به شیر، که مى گویند وقتى که مقابل یک دشمن مى ایستد هم فریاد مى زند و هم از آن طرفش چیزى بیرون مى آید و هم دمش را حرکت مى دهد. فریاد مى زند براى اینکه طرف را بترساند. مى ترسد، از این جهت از او چیزى هم صادر مى شود. دمش را حرکت مى دهد براى اینکه میانجى پیدا کند. » (صحیفه امام، ج 11، ص: 324)

«مَثَل کشور ما مَثَل بیمارى است که لا اقل پنجاه و چند سال بیمارى کشیده است، و همه قشرها به بیمارى او دامن زدند، و الآن از بار قشرهایى که دامن به بیمارى او مى زدند فارغ شده است، لکن بیمار است. از بیمارى که پنجاه و چند سال به بیمارى او کمک کردند و خائنین دامن زدند، نباید متوقع بود که به مجرد اینکه [اینها] دامنْ زنها خارج شدند، بیمار فوراً صحیح بشود. این بیمارى که در جامعه ما از غرب پیدا شده است، از ممالک خارجى که مى خواستند همه چیزمان را ببرند، این بیمارى غربى را توقع نداشته باشید که با هشت ماه یا با هشت سال یا با بیست سال رفع بشود » (صحیفه امام، ج 10، ص: 388)

از خصوصیات یک مبلغ اسلامى رعایت کامل برنامه هاى عقل و شرع در امر ارشاد است: اسلام یک حزب نیست که روى تعداد گروندگان و اعضاء حزبى حساب کند و توجّه باخلاق و نیت و ساختار اخلاقى آنها نداشته باشد اسلام یک مکتب است بمنظور تربیت و رشد همه جانبه انسانها و استوار بر اصول واقعیت و حقیقت، از اینرو مبلغ اسلامى که براى راستى و صداقت و درک واقعیت مردم گام برمى دارد نمى تواند دروغ و خلاف و حتى مبالغه را ابزار کار خود قرار دهد و این پیروان مکتبهاى انحرافى هستند که معتقدند «هدف وسیله را توجیه مى کند» و لذا برنامه هاى تبلیغاتى دنیا نوعاً و اکثرا براساس تحریف حقایق و نشر اکاذیب و جوسازیهاى بى واقعیت و بالاخره بر هر روش انحرافى ممکن، پایه گذارى شده است.

ولى پیامبر اسلام در تبلیغ خود هیچگاه از روشهاى انحرافى و خلاف مکتب استفاده نمى کرد. حتى اگر مقدمات آن از طرف دیگران فراهم شده، آنرا بر هم میزد و مردم را بواقعیات آشنا مى ساخت از جمله زمانیکه «ابراهیم» فرزند رسول الله در زمان حیات او بدرود زندگى گفت تصادفاً آنروز آفتاب گرفت، و مردم اینرا معجزه اى براى پیامبر تلقى کردند و گفتند گرفتن آفتاب بخاطر مرگ فرزند پیامبر بوده، پیامبر تا ماجرا را شنیده مردم را در مسجد جمع کرد و فرمود:

«اى مردم آفتاب و ماه دو نشانه از نشانه هاى خداوندند، بفرمان او حرکت مى کنند و مطیع امر او هستند زندگى و مرگ کسى در نور آنها مؤثر نیست (براى مرگ انسانى تاریک نمى شوند) هنگامیکه ماه و خورشید بگیرد نماز آیات بخوانید سپس از منبر پائین آمد و با مردم نماز آیات خواند.

امام امت در رابطه با اهمیت دعوت به تبلیغ و روش تبلیغ و تفاوت تبلیغات ما و دیگران مى فرماید:

«توجه داشته باشید که بالاتر چیزى که  مى تواند این انقلاب را در اینجا به ثمر برساند و به خارج صادر کند؛ تبلیغات است. تبلیغات صحیح در آنچه که هست، هیچ مبالغه نکنید. ما متاعمان یک متاعى است که محتاج به مبالغه نیست. همان سرپوشهایى که دیگران روى متاع ما گذاشته اند، همان دروغهایى که تبلیغات سوء بر ضد ما منتشر کرده اند، شما همانها را با آن مبارزه کنید و مسائل اسلامى هم همان طورى که هست و آن چیزى که ملت ما از اول خواست او بوده است و حالا هم همان را تعقیب مى کند، و- ان شاء اللَّه- بعدها هم دنبال همین معناست و به پیش خواهد برد، در تبلیغاتتان همین معانى را در خارج منعکس کنید. بعدها هم باید ادامه بدهید در یک مواقعى که لازم است. باید سفارتخانه هاى ما یک مرکز تبلیغات باشد. و مع الأسف کم بوده است این. اخیراً شاید یک مقدارى باشد، و الّا در بسیارى از اوقات هیچ نبوده است. در بعضى از اوقات به ضدش هم در بعضى جاها بوده است. باید همه اینها توجه بشود. و این تبلیغاتى که در رأس همه امور است براى پیشبرد مقاصد یا جلوگیرى از مقاصد، این تبلیغات را شما دامنه دارش کنید. و هر چه بیشتر ان شاء اللَّه موفق باشید به این مطلب بزرگ.». (صحیفه امام، ج 14، ص: 58 و 59)

بررسى عوامل ضلالت و هدایت و توجه به آنها در تبلیغ:

یک مبلغ باید دقیقاً عوامل ضلالت و انحراف همچنین نقطه هاى مثبت اجتماعى را براى رشد جامعه ها بداند و جامعه خود را بر اساس آن عوامل رسیدگى کامل نماید و سپس برنامه هاى تبلیغى را با توجه به این بررسى ها انجام دهد.

دلیل عقب ماندگیهاى جامعه مورد نظر را درک کند- و اگر مقصود او هدایت فرد است نقاط روانى و عقب ماندگى آن فرد را رسیدگى کند و براى زدودن آن در تلاش باشد، مثلًا جامعه اى که ضعف و فساد او جهل یا اختلاف طبقاتى است باید پس از مشخص شدن آن محورها فقط روى آنها انگشت گذاشته شده و بحث شود و بحث در محورهاى دیگر که بى ارتباط با جامعه مورد نظر است کار لغو و بیهوده است، هم چنین اگر در فرد مورد اشاره نقطه ضعف بى ایمانى یا جهل وجود دارد باید بر همان محورها تکیه شود.

امام رضوان الله علیه در بیاناتش روى نقاط ضعف مردم ایران تکیه کرده و سعى نموده است که آنچه بعنوان نقطه هاى کور انحراف است بگشاید و لغزشگاههاى فکرى را زایل و پایه هاى آزادى و استقلال فکرى را بنیانگذارى کنند در زمان امام یکى از معتقدات بعضى عوام اعتقاد به وجود شاه به عنوان عامل ثبات و قدرت و حیات جامعه بود و نیز خوشبینى نسبت بغرب که اگر غرب نبود، هیچ گونه پیشرفتى نداشتیم.

این عقیده که تا آنها نباشند و ما وابستگى نداشته باشیم نمى توانیم قدمى برداریم (از خود بیگانگى) و این که اسلام فقط براى آخرت است و نمى تواند دنیا را اصلاح کند و ده ها عقیده انحرافى دیگر.

ما در لابلاى کلمات امام اصول عوام زدائى و خرافه زدائى را در جهت زدودن این ضعف ها و سایر نقطه هاى ضعف اجتماعى دیگر مى بینیم که در صدد اصلاح برآمده و در مقام رفع ابهام و انحراف سخن به میان آورده اند.

«آنهایى که مى گویند که ما براى «حقوق بشر» چه و مجلس حقوق بشر درست کردیم، از این حرفها، ببینند اینها با بشر چه جور رفتار کردند، کجا حق بشر را به او دادند. یکى از بشرها ما بودیم دیگر، ما هم یک دسته اى بشر هستیم، پنجاه و چند سال است که ماها یادمان است، همه حقوق ما را از بین بردند، همه چیزمان را از بین بردند، همینهایى که دعوى مى کنند حقوق بشر، همینها فوج فوج بشر را مى کشند و فریاد مى زنند حقوق بشر! وقتى در ایران نصیرى را مى کشند یا هویدا  را مى کشند، هیاهو بلند مى کنند چرا کشتید! این جز این است که مى خواهند ماها را اغفال کنند و نهضت ما را بدنام کنند؟ اینها بشر را نمى شناسند، چه تا حقوق بشر را.» (صحیفه امام، ج 9، ص: 517)

اعمال ضد انسانى کارتر در لواى انساندوستى

«این سى و پنج میلیون انسان بمیرند براى یک نفر که شما جنایاتتان معلوم نشود! آقاى انساندوست! پنجاه نفر ما، پنجاه هزار نفر ما انسان در امریکا داریم که این دانشجوهاى عزیز است. پنجاه هزار نفر دانشجو را بیخود بیخودى مى خواهید از امریکا خارجشان کنید. شما، انساندوستید؟! شما مطابق حقوق بین المللى دارید عمل مى کنید! شما بشر خواهید.» (صحیفه امام، ج 11، ص: 254)

استفاده از ارزشهاى مشترک براى تبلیغ

خطاب به کارتر: «تو خدمتگزار به ملت خودت هستى! تو اگر خدمتگزار به ملتت بودى، مى گفتى خوب این جنایت کرده. ما این جنایتکار را مى دهیم دست کسانى که به آنها جنایت کرده است. این خدمتگزارى بود. این آبرویى بود. همه ملت ایران براى تو هورا مى کشیدند. اما حالا چه شده؟ حالا تو را یک جنایتکار، بدتر از آن جنایتکار مى دانند.» (صحیفه امام، ج 11، ص: 258)

تحقیر و به رخ کشیدن نقاط ضعف خصم

خطاب به کارتر: « این ارزش دارد که براى یک توهّم، آدم این کار را بکند. این عقل اقتضا مى کند که  انسان براى توهّم اینکه شاید برسم به آنجا، این قدر جنایت فعلى بکند.» (صحیفه امام، ج 11، ص: 258 و 259)

«چند وقت پیش از این، در مجله، در روزنامه، خواندم که دواهایى که در امریکا قدغن شده است که استعمال بکنند آنجا لکن مجازند که به دنیا (ثالثاً) بفرستند! شما ببینید با ما اینها چه نظرى به ما مى کنند! ما را مثل یک موجود زنده شاید فرض نمى کنند! و اللَّه براى هر موجود زنده، انسان این طور حاضر نیست که یک دوایى که مُضر است بفرستد و به حیوان بدهد. شما ببینید که ما با چه موجوداتى مقابل هستیم! با چه موجودات کثیفى در امریکا ما مواجه هستیم.» (صحیفه امام، ج 10، ص: 391)

«دین سیاسى است. یک دینى است که همه چیزش سیاست است، حتى عبادتش.» (صحیفه امام، ج 10، ص: 15) «در صدر اسلام از همین مسجدها جیش ها، ارتش ها راه مى افتاده، مرکز تبلیغ احکام سیاسى اسلامى بوده مسجد، ... مسجد مرکز اجتماع سیاسى است» «5»

«در صدر اسلام از همین مسجدها جیْشها، ارتشها، راه مى افتاده، مرکز تبلیغ احکام سیاسى اسلام بوده مسجد. هر وقت یک گرفتارى پیدا مى شد، صدا مى کردند که «الصَّلاةُ بالجَماعَة»، اجتماع مى کردند... مسجد، مرکز اجتماع سیاسى است.« (صحیفه امام، ج 10، ص: 16 و 17)

«یک روزى بود که اگر ملائى راجع به مطلب سیاسى یک کلمه مى گفت مى گفتند این آخوند سیاسى شده بیندازش دور، شاید به نماز او هم نمى رفتند. این چه بود؟ این روى نقشه اى بود که آخوند را از سیاست کنار بگذارند، اسلام را کنار بگذارند و سیاست هم کنار و علیحده، آنها هم کارهاى خودشان را انجام بدهند و مخازن ما را ببرند و مملکت ما را تحت سلطه قرار بدهند» «6»

یک روزى بود که اگر یک ملّایى راجع به مطلب سیاسى یک کلمه اى مى گفت، مى گفتند آخوند «سیاسى» است، بیندازش دور! شاید نمى رفتند با او نماز بخوانند. این چه بود؟ این یک نقشه اى بود که آخوند را از سیاست کنار بگذارند. اسلام را کنار بگذارند؛ و سیاست هم کنار و على  حده. آنها کارهاى خودشان را بکنند و مخازن ما را ببرند و مملکت ما را تحت سلطه قرار بدهند» (صحیفه امام، ج 10، ص: 124)

«خود انگلیسها به مردم این طور مى گفتند، که اینها انگلیسى اند؛ اینها منحرف اند... اینها دربارى اند، اینها انگلیسى اند، اینها را گذاشته اند براى اینکه مردم را خواب بکنند! دین اصلش تخدیر است، دین مِثْل مخدّرات مى ماند؛ مردم را خواب مى کند که آنها ببرند، بچاپند... این دو نقشه بود که اسلام را از نظر مردم پایین بیندازند و مردم به آن بى اعتنا بشوند، و آنها هم که اسلام را ترویج مى کنند- از آنها هم مى ترسیدند- آنها را هم منحط کند؛ تا اینکه این دو تا قدرت وقتى که از ملت گرفته شد، دیگر ملت نمى تواند کارى انجام بدهد. (صحیفه امام، ج 9، ص: 394)

در رابطه با ازخودبیگانگى امت هاى اسلامى و بازگشت بخویشتن

«کوشش کرده اند غربیها که ما را از خودمان بى خود کنند؛ ما را میان تهى کنند؛ به ما این طور بفهمانند، و فهماندند، که خودتان هیچ نیستید، و هر چه هست غرب است و باید رو به غرب بایستید.». (صحیفه امام، ج 9، ص: 390)

اتکاء به خود، رمز استقلال

«ما تا بناى بر این نگذاریم که خودمان هم یک آدمى هستیم براى خودمان مى توانیم کار کنیم، ما به آن نان جوى که خودمان درست کنیم تا بناى بر این نگذاریم که همان نان جو را مى خوریم و از خارج نمى خواهیم، نمى توانیم درست کنیم کار خودمان را.» (صحیفه امام، ج 11، ص: 222)

استقلال فکرى شرط اول استقلال است

«ما تا نفهمیم این مسائل را، توجه نکنیم به این مسائل و خودمان را نیابیم، این گمشده را پیدا نکنیم، این مغزى که گم شده است و به جاى او یک مغز دیگرى نشسته عوضش نکنیم نمى توانیم مستقل بشویم. استقلال مغزى شرط اول استقلال است. استقلال فکرى شرط اول استقلال است که ما فکرهامان را عوض کنیم. از این انگل بودن خودمان را درآوریم.» (صحیفه امام، ج 11، ص: 223)

« یک ملتى که فهمیده مرضش چیست. ابتداى هر چیزى فهم این است که ما گرفتاریمان چیست. در این پنجاه سال ما را از اینکه بفهمیم گرفتاریمان چیست اغفال کرده بودند. ما آن میکروبهاى فاسد را و مُفسِد را براى خودمان درمان مى دانستیم! ما آنهایى که ما را به تباهى مى کشیدند براى خودمان معالج مى دانستیم.» (صحیفه امام، ج 10، ص: 389)

«خودمان بکُلى تهى کرده بودند. باید ما، نه ما تنها، شرق باید، شرق که خودش را که گم کرده پیدا کند. اینها با تبلیغات خودشان ما را همچو به غرب برگرداندند و غربزده کردند که همه چیز خودمان، همه مفاخر خودمان، یادمان رفت، براى خودمان دیگر چیزى قائل نیستیم. » (صحیفه امام، ج 10، ص: 390)

بیدار کردن ملتها از خواب ازخودبیگانگى

«ما باید خودمان را پیدا کنیم تا بتوانیم سرِ پاى خودمان بایستیم و بفهمیم ما هم موجودى هستیم.». (صحیفه امام، ج 10، ص: 391)

«شما بدانید که این نهضت شما ملت ایران، این عظمت قدرتهاى بزرگ که با تبلیغات تحمیل کرده بودند بر دماغها که اصلًا نمى شود با انگلستان درافتاد، حالا هم دیگر اصلًا با امریکا نمى شود دیگر درافتاد، این عظمت را شکست.». (صحیفه امام، ج 11، ص: 336)

بازگشت به خویشتن خویش

«یک جمعیت کمى در مقابل آنها ایستاد. و حرفش را زد و بیرون کرد آنى که آنها مى خواستند باشد. این شکست در این معنا یک شکست کمى و آسانى براى آنها نبود، که آن وضع که آنها پیش آورده بودند، که به همه مغزها تحمیل کرده بودند که شما هیچ کارى نمى توانید بکنید. تا ما حرکتى بکنیم چه خواهد شد.» (صحیفه امام، ج 11، ص: 276)

مبلغ و ایمان به هدف

یک مبلغ واقعى بیش از هر چیز باید به هدف و برنامه ایکه براى مخاطبین خود مطرح میکند ایمان داشته باشد یک غیرمؤمن مى تواند با الفاظ فریبنده و قالبى سخنهائى را ببافد و احیانا اگر هنرمند باشد در عده اى هم مؤثر باشد ولى با گذشت زمان و ملاحظه قرائن به علت عدم ایمان و باور نداشتن آنچه مى گوید، افراد از گرد او پراکنده شده بلکه بیک سلسله نیروهاى دشمن و مخالف تبدیل مى شوند ولى یک فرد مؤمن چه بسا با سوز و گدازیکه از ایمان او حکایت مى کند و پیگیرى و استقامت و آثار باوریکه از او ظاهر مى شود مى تواند افراد قوى و با اندیشه و رشد یافته را بسوى خود جذب نماید و ایمان او جبران ضعف بیان و ناتوانى هنرى و ضعف تخصص وى را بنماید که در اجتماع نمونه هائى از هر دو نوع، بارها دیده شده است.

پیامبر گرامى اسلام یک مبلغ مؤمن که قرآن مجید درباره ایمانش مى فرماید: «آمَنَ الّرسول بما انزل الیه من ربه » و اثر ایمان او در استقامتهایش و عمل و توکلش ظاهر بود.

پیامبر آنچه را مى فرمود ابتدا خود عمل مى کرد و در قرآن مجید سرزنش شده از افرادیکه بین گفتار و عملشان هم گامى وجود ندارد «یا ایّها الّذین امنوا لم تقولون ما لا تفعلون کبر مقتا عندالله ان تقولوا مالا تفعلون» توکل و استقامت پیامبر عجیب بود براى ایشان شرائط مساعد و نامساعد تفاوت نمى کرد.

امام امت مؤمن زمان

امام خمینى نیز که ضمن دارا بودن بسیارى از ویژگیها، یک رهنماى کامل بود از ایمانى قوى نیز برخوردار بود که آثار آن را در عمل و استقامت و توکل ایشان در شرائط بحرانى چه زندگى فردى و چه اجتماعى مى توانیم بیابیم توکل رهبر انقلاب عجیب بود، شاید در اولین سخنرانى رسمى و یا دومین آن بود که ایشان سخنرانى خودشان را با آیه مبارکه «قل انّما اعظکم بواحده ان تقوموالله مثنى و فرادى» ابتدا نمود و اضافه کرد هدف ما «احدى الحسنیین» است دشمن رادیو و تلویزیون روزنامه، مجله و همه وسائل تبلیغى را دارد و ما همین ضبط صورت را (اشاره فرمودند به ضبطى که مرحوم آقامصطفى با خود آورده بودند زیرا تمام ضبطها را ساواک جلو درب مسجد از شرکت کنندگان گرفته بود) و سرنوشت آنهم تا بیرون مسجد روشن نیست ولى ما وظیفه داریم و پروردگار وعده حمایت داده. و ما وظیفه خود را انجام مى دهیم و چه پیروزى و چه شهادت، سعادت از آن، ماست.

و عجیب اینست که قدرت او در این سخنرانى و آنچه در بهشت زهرا هنگام ورود به ایران در سال 57 ایراد کردند و در سخنرانیهاى قبل و بعد تفاوتى محسوس نبود در همین سخنرانیها بود که فرمود خود را براى سیلى ها و زندانها و سختیها آماده کنید و قبل از همه خود آماده شده بود و همه رنجها حتى شهادت جانسوز فرزند عالم و مجتهدش حاج آقا مصطفى را تحمل کرد و در آنچه در دیگران انتظار داشت خود ابتدا عمل نمود.

از خصوصیات یک مبلغ دلسوز استفاده و بهره بردارى از فرصتهاى تبلیغى است این ویژگى را که میتوان از آثار ایمان بهدف شمرد. مبلغ دلسوز را همیشه در انتظار فرصتها و پیگیر شرایط مناسب قرار میدهد که در هر زمینه مساعد بدون از دست دادن فرصت بذر هدایت مى پاشد و با پیگیرى و ادامه راه او را ببار مى نشاند.

زندگى پیامبران و امامان پُر است از گواه و شاهد این برنامه و ما بعنوان استشهاد به یک فراز از هدایتهاى قهرمان عفت یوسف سلام ا ... علیه اشاره مى کنیم زمانیکه دو زندانى از او تعبیر خواب پرسیدند یوسف قبل از اینکه خواب آنها را تعبیر کند سخن را به یک مناسبت ضعیف به بحث توحید و موضوع خداپرستى کشانید و با یک بررسى مقایسه اى آفات شرکت و مزایاى توحید را بازگو کرده ما همین روش را در اکثر سخنرانیهاى امام آشکارا مى بینیم و زندگى تبلیغى امام پر است از استفاده از فرصت و فرصتها و مناسبتهاى ضعیف و حتى ایجاد مناسبت نمودن. فلسفه نامه امام به گورباچف براى بسیارى نامفهوم بود. ولى این تیزهوشى و بینش ظریف امام بود که درست ضربه را در موقع خود و در جاى مناسب خود وارد کرد و قبل از همه، شرایط ضربه پذیرى مارکسیسم را درک نموده بود که در همان موقع ضربه را بموقع و بجا وارد کرد و تمام این درکها مرهون شوق امام به نشر دین و اسلام و عنایات الهى که شامل اینگونه افراد است بود. هم چنین در ماجراى سلمان رشدى که یک طرح حساب شده از طرف کفتار پیر انگلستان براى نابودى اسلام بلکه زیر سئوال رفتن دین بود که حضرت امام ماجرا را تبدیل کرد به یک حادثه کوبنده و متحد و نیرومند بر علیه استعمار ضداسلام. حکم بر علیه سلمان رشدى را آنچنان قاطع گفت که کسى جرأت نقض نداشت و اگر خواست ایجاد تزلزل و لرزشى کند با همان قدرت به او هم حمله کرده که اگر صد بار هم توبه کند و با آب زمزم هم شستشو نماید. هم چنان مرتد و ناپاک و مهدورالدم است. و مسئله را (چنانکه بود) بعنوان تمام مسلمین مطرح کرد و یک صف بزرگ متحد بر علیه جریان ایجاد کرد راهپیمائیهاى بزرگ در تمام کشورهاى اسلامى و حتى غیر اسلامى و حتى در انگلستان بر علیه جریان ضداسلامى غرب ایجاد کرد و موضوع را بنام دشمنان اسلام و دین عمومیت داد که عمومیت نیز داشت و بالاخره یک توطئه ضداسلامى وى را به نیروى اسلامى متحد و متشکل و فراگیر تبدیل کرد.

منبع: مجله حضور، ویژه نامه سومین سالگرد رحلت حضرت امام، ص 55- 58

 

انتهای پیام /*