شش روز پس از عزل بنی صدر

راهبرد امام خمینی در برخورد با منافقان زندانی بعداز فاجعه هفت تیر

تحریف واقعیات تاریخ انقلاب اسلامی نمونه های فراوانی در دوره های قبل و بعداز انقلاب اسلامی دارد؛ یکی از برجسته ترین آن ها روایت هایی است که درباره منافقین زندانی ارائه شده است.

کد : 50660 | تاریخ : 09/04/1393

پرتال امام خمینی(س):‌در یک تقسیم بندی کلی می توان گفت تاریخ سیاسی در هر جامعه دو روایت دارد: روایت کنشگران سیاسی و روایت پژوهشگران!
تاریخ به روایت کنشگران سیاسی عمدتا در تضاد یا توافق با ایدئولوژی های سیاسی موجود در هر جامعه شکل می گیرد؛ و ایدئولوژی سیاسی حاکم بر جامعه، بار مشروعیت بخشی و توجیه کنندکنندگی وضع موجود را بر دوش می کشد. از این رو، تاریخ به روایت دسته ای از کنشگران که مسوولیت این توجیه کنندگی را عهده دارند؛ همان روایتی که معمولا در رسانه های گروهی رسمی ارائه می شود! ویژگی هایی دارد که تا حدودی شبیه ویژگی های ایدئولوژی سیاسی ست:
معمولا سیر وقایع در آن بسیار ساده است؛ به بیان دیگر سیر پیچیده وقایع همیشه ساده نمایش داده می شود!
معمولا نمایشنامه ی شخصیت های دوقطبی سیاه و سفید است و رنگ خاکستری کمتر در آن به چشم می آید. به بیان غیر استعاری بازیگران «تاریخ به روایت کنشگران سیاسی» آدم هایی کاملا خوب یا کاملا بدند و کمتر می توان میان آن ها شخصیت هایی یافت که از هر دو ویژگی «خوبی» و «بدی» کمابیش بهره ای دارند.
در روایت کنشگران سیاسی از تاریخ، واقع بینی و بی طرفی بیشترین آسیب را می بیند. این در حالی است که مسوولیت پژوهشگران، حداکثر تلاش برای دست یابی به واقع بینانه ترین و بی طرفانه ترین روایت از تاریخ است.
به همین دلیل هم، نوع اول از روایت تاریخ چندان اعتماد پذیر نیست و درباره ی آن قطعا نمی توان گفت: «گذشته چراغ راه آینده است». 
بنابراین اگر بخواهیم تاریخ را تا حد ممکن به آنچه واقع شده نزدیک کنیم؛ تنها کافی نیست که از علائق و تعصبات سیاسی دست بشوییم؛ بلکه ناگزیر باید به بازنگری در روایت های کنش گران سیاسی دست بزنیم و برپایه قوانین روشی دانش علوم انسانی امروز، با وقایع تاریخی طرف شویم.
این موضوع درباره ی اکثر بخش های مهم تاریخ هر ملتی صادق است و همیشه «روایت کنش گران سیاسی» از تاریخ با آنچه واقعا گذشته، تفاوت بسیاری دارد. اما این ویژگی درباره ی تاریخ انقلاب اسلامی ایران، پر رنگ تر است و به طور خاص درباره ی شخصیت امام خمینی، رهبر این انقلاب باز هم پررنگ تر! این دست از روایت ها چه در داخل و چه در خارج گاه به اندازه ای از واقعیت فاصله می گیرند که به تصویری کاریکاتوری از امام خمینی تنه می زنند و حتی آن جا که با هم توافق دارند نیز با تصویری که اسناد تاریخی برای ما ترسیم می کنند بسیار متفاوتند.
برای کنشگر سیاسی به دلیل آنکه مقاطع و رخدادهای تاریخی را در پیوند با هویت و عملکرد خود و از منظری ایدئولوژیک می بیند؛ ارزش گذاری بر عملکرد شخصیت های سیاسی و نحوه مدیریت آن ها اهمیت دارد؛ اما برای پژوهشگر سیاسی رابطه میان «عملکردها و رخدادهای تاریخی» با «اندیشه و اراده شخصیت های سیاسی» در هر دوره تاریخی اهمیت اصلی را دارد. نه به این دلیل که بی توجه به مسوولیت عملکردها و حقوق انسان های آن دوره باشد؛ بلکه به این دلیل که اندیشه ها می تواند موجب استمرار رخدادهای مثبت یا منفی دیگری درباره انسان امروز و آینده واقع شوند. از این منظر برای پژوهشگر علوم سیاسی بیش از آن که در دهه 60 با چه رخدادهایی مواجه هستیم؛ این موضوع اهمیت دارد که رابطه میان این رخدادها و اندیشه و اراده امام خمینی چیست؟ 
در این میان رسانه ها بیش از پژوهشگاه ها و دانشگاه ها متأثر از انگیزه ها و اِعمال نفوذ کنش گران سیاسی هستند. واقعیت این است که باور عمومی از تاریخ انقلاب اسلامی و امام خمینی از روایت های نادرست کنشگران سیاسی و رسانه ها از تاریخ انقلاب اسلامی، آسیب های فراوانی دیده است و استدلالات و روایت های مغالطه آمیز و غیر علمی فراوانی از تاریخ انقلاب اسلامی، از سوی رسانه ها طرح شده است که ارائه کننده همه آن ها رسانه های خارجی نیستند. در این میان اما، غیر علمی ترین و غیر واقعی ترین چهره در روایت های تاریخی، چهره ی بنیانگذار جمهوری اسلامی است. جالب این جاست که این نقطه مشترک برخی رسانه های مدعی اصول گرایی و رسانه های معاند است؛ چرا که مروجان خشونت برای مشروعیت بخشیدن به منطق خود؛ ساده ترین راه حل را همسویی، صحه گذاشتن بر روایت های خشن رسانه های معاند از امام خمینی می دانند.
از سوی دیگر واقعیت این است که در مواجهه با موقعیت کاریزماتیک امام خمینی بسیاری از کنش گران سیاسی، بخشی از مشروعیت خود را از موافقت و همسویی، یا مخالفت و دشمنی با او کسب کرده اند؛ به همین دلیل طبیعی است که آن ها در پی ارائه روایتی به کلی مثبت یا به کلی منفی از رخدادهای دوران امام خمینی باشند. نسبت دادن عملکرد خویش به امام خمینی برای بسیاری از کنش گران موثرترین راه برای دفاع از گذشته و یا گاه تبرئه جستن از آن است. اما مسئله تنها این نیست و علاوه آن باید توجه کرد که آسان ترین و البته غیرعلمی ترین راه حل این است که با فروکاستن انبوه جریانات تأثیرگذار و بی ثبات و آشفتگی مدیریت کشور در دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی، تمامی آنچه که در سال های پس از انقلاب اسلامی رخ داده است را متأثر از خواست و اراده ی مستقیم یک شخص بدانیم.
روایت ساده انگارانه، فروکاستن مجموعه عوامل و عناصر پراکنده دهه نخست انقلاب کار را برای ارائه یک تحلیل ایدئولوژیک کاملا خوب یا کاملا بد از این دهه بسیار ساده می کند. در دوره ای که از هرج و مرج تعبیر به آزادی و در مقطعی برخورداری از سلاح همچون برخورداری از نشریه، رویه ای عادی محسوب می شود؛ در جامعه ای که هنوز زخم خشونت های ساواک و کشتارها را بر تن دارد و نه تنها خشونت را به مراتب راحت تر هضم می کند؛ بلکه تقاضا برای اعمال خشونت و فشار بر رهبران انقلاب برای تن دادن به این تقاضا در سطحی بالا و مصرانه مطرح می شود؛ و گروه های فشار قدرتمندی در این زمینه فعال است. طبیعی است که تحلیل های تقلیل گرایانه بهترین ابزار تحریف واقعیت برای کنش گران سیاسی امروز است.
گرچه مسوولیت پژوهشگر علوم سیاسی سنجش «رابطه و نسبت آنچه واقع شده، با نظریه های موجود است، در واقع تاریخ برای او آزمایشگاه نظریات مختلف و میدان محک زدن تئوری های سیاسی است؛ اما او نیز در گام نخست نیازمند مراجعه به تاریخ نگاری است که «چه واقع شده است؟» را به روشنی بیان کند. باید به این نکته اندیشید که چرا تحلیل اندیشه امام خمینی در بسیاری از موارد در چنین مرحله ای متوقف مانده است و هنوز ما اطلاع دقیقی از آن چه که واقع شده است نداریم. 
از این رو این نوشتار در گام نخست ناگزیر به ارائه مستنداتی از واقعیت عملکرد امام خمینی است که گرچه هرگز نمی توان آن را معادل با تمامی عملکرد او دانست؛ اما می توان گفت؛ هیچ تحلیلی نمی تواند با نادیده گرفتن این مستندات بازنمایی از واقعیت باشد.

تحریف واقعیات تاریخ انقلاب اسلامی نمونه های فراوانی در دوره های قبل و بعداز انقلاب اسلامی دارد؛ یکی از برجسته ترین آن ها روایت هایی است که درباره منافقین زندانی ارائه شده است.   

بی تردید دو متن امام خمینی را می توان نمونه هایی از نقطه های اوج نگرانی او از احتمال تخلف متولیان زندان ها و دستگاه قضایی و انتظامی کشور از مرزهای اخلاق اسلامی دانست. در سالروز واقعه هفت تیر برای فهم فاصله فراوان میان روایت ها و واقعیت ها می توان با یکی از مهمترین این متن ها که به همین مناسبات مطرح شده است؛ آغاز کرد.

نخستین متن سخنرانی او در 8 تیر 60 بلافاصله بعداز انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و شهادت شهید بهشتی است. امام خمینی در حالی که در فاجعه 7 تیر جامعه سیاسی کشور بزرگترین ضربه سیاسی و عاطفی را از شهادت شهید بهشتی، رییس دستگاه قضایی او و مردی که در مقام نائب رییس خبرگان قانون اساسی تأثیر بنیادینی در شکل گیری نظام جمهوری اسلامی داشت؛ خورده است و در حین تسلیت بخشیدن به جامعه ای که سوگوار شهادت 72 تن از انقلابی ترین و فرهیخته ترین نیروهای متخصص نظام جدید سیاسی است؛ توصیه می کند؛ هرگز چنین فاجعه ای نباید منجر به کمترین بدرفتاری با زندانیان سیاسی و حتی زندانیانی شود که خود از اعضای منافقین و گروهی باشند که دستشان به خون 72 شهید آلوده است.

گستردگی دامنه سیاسی و عاطفی فاجعه 7 تیر به خوبی می تواند نشان دهنده آن باشد که امام خمینی در مواجهه با جنایت هایی از این دست؛ هرگز انتقام گرفتن از زندانیان و کنار گذاشتن معیارهای اخلاقی و عدالت را در برخورد با آن ها جایز نمی داند.
بلافاصله پس از انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی، مورخ 8 تیر 1360 صبح روز پس از شهادت شهید بهشتی این جملات در یک سخنرانی عمومی از سوی امام بیان می شود:

«... و من یک کلمه به برادران دادگاه و کسانی که رئیس زندان هستند و اشخاصی که زندانبان هستند، می‏گویم و آن اینکه این طور نباشد که یک جنایتی وقتی واقع شد، اینها آرامش خودشان را از دست بدهند و- خدای نخواسته- با زندانیانی که الآن هستند- و لو این زندانیان از همین گروههای فاسد باشند- با خشونت غیر اسلامی عمل کنند. با آرامش و با احترام عمل کنند. لکن دادگاهها احکام را با دقت بررسی کنند و پرونده‏ها را بررسی کنند و آنها را بر محکمه‏ ها بنشانند و از آنها استفسار کنند و با قاطعیت، هر چه باید بکنند، عمل کنند، لکن این طور نباشد که حالا از باب اینکه یک دسته‏ ای از ما به وسیله همین گروه ها از بین رفته، حالا ما در حبس با اشخاصی که محبوس هستند- خدای نخواسته- به خلاف موازین اسلام عمل کنیم و من می‏ دانم نمی‏ کنند. گرچه آنهایی که باید به شما تهمت بزنند تهمت را می‏ زنند، آنها کارهای اینها که در خیابانها کردند و مردم را آن طور، بیگناه ها را آن طور کشتند، آنها را توجیه می ‏کنند و محکوم نمی‏ کنند، لکن این مصیبت هایی که بر جامعه ما وارد می‏ شود، هیچ ابداً تفاوتی برایشان نمی ‏کند، اگر نگویم که آنها در خلوت می ‏گویند، خوب شد که اینها را کشتند. خداوند ان شاء اللَّه، همه ما را اصلاح کند؛ هواهای نفسانیه ما را سرکوب کند؛ ما را و ملت را مصمم تر کند. همه در صحنه حاضر باشند؛ لکن آرامش را حفظ کنند. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته‏» (صحیفه امام، ج‏14، ص: 528)

دومین متن امام خمینی در این زمینه که به روشنی اوج نگرانی و خوف وی از عملکرد مسوولین دستگاه زندان را نشان می دهد؛ متنی است که او به نوعی بی اخلاقی های زندانبانان و مسوولین قضایی و انتظامی کشور را به مراتب از بدترین منکر قابل تصور در یک جامعه اسلامی می داند. او رفتارهای زیر را بدتر از نبی کشی و از سیدالشهدا کشتن بدتر و عاملان آن را بدتر از یزید توصیف می کند. اگر خدای نخواسته همان طور که در رژیم سابق گاهی می‏ ریختند منزل یک کسی و اثاثش را می‏ بردند، زن و بچه ‏اش را به زحمت می‏ انداختند، اگر حالا هم از یکی از شما خدای نخواسته یک همچو چیزی صادر بشود.....اگر دادگاهی رأی بر خلاف اسلام بدهد، اگر کمیته‏ ای بر خلاف موازین اسلامی عمل بکند، این دیگر پای این حساب نمی‏ شود که در رژیم طاغوتی دارد این کارها می‏ شود. در رژیم اسلامی دارد این کار می‏ شود؛ در حکومت اسلامی دارد این کار می‏ شود؛ این پای اسلام حساب می‏ شود... گر این پاسبان های ما بعد از این غلبه، یک کاری بکنند که اسباب شکست اسلام بشود، این مسئولیتش غیر مسئولیت آدمکشی است؛ غیر مسئولیت گناه هاست، این یک گناهی است که قابل بخشیدن نیست.‏ اگر ما اسلام را بر خلاف آن طوری که هست نمایش بدهیم به خارج، عرضه کنیم به خارج، این شکست اسلام است، نه یک معصیت، قضیه معصیت نیست، ...این از نبی‏ کشی بالاتر است! این از سید الشهدا کشتن بدتر است! سید الشهدا برای اسلام خودش را به کشتن داد. همان اسلامی که حالا دست ما افتاده، و مع الأسف بعضی از ما بازی می ‏کنند با او! باید اصلاح کنید، مسئولیت زیاد است آقا! خیال نکنید که مسئول نیستیم، من مسئول هستم؛ آن مسئول است، من عمّامه ‏ای مسئولم، شمای غیر عمّامه‏ ای هم همه مسئول‏ اند، بازاری مسئول است، دانشگاهی مسئول است، همه مسئول هستیم...

متن کامل فراز مرتبط سخنان امام خمینی در  15 تیر درباره خطر بزرگ، شکست اسلام‏

حضار: روحانیون، پرسنل کمیته‏ ها و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ارومیه‏1358

«...من خوف این را دارم که شما که یک لشکر اسلامی [و] ملت اسلامیِ فاتح هستید الآن، و فتحی هم کردید که همه دنیا را به اعجاب آورد، عواملی حالا پیدا بشود که شکست بخورید؛ و شکست هم از ناحیه خودتان باشد؛ نه از ناحیه دشمن. من خوف این را دارم که ما، چه طبقه روحانیون و چه سایر طبقات، که مهمش اینهایی است که مستقیماً اسم اسلامی رویشان هست؛ دولت اسلامی، وزارتخانه ‏های اسلامی، کمیته‏ های اسلامی، پاسداران اسلامی و دادگاه های اسلامی، اینهایی که الآن به اسم اسلام و لباس اسلامی دارند، در حکومت اسلامی پاسداران اسلامی داریم و دادگاه اسلامی و همین طور کمیته، و همه اینها، اگر در یک همچو موقعی ماها که ادعا می‏ کنیم که هم پاسدار هستیم و شماها که پاسدار هستید، در یک همچو موقعی، یک کارهایی انجام بدهیم که آنهایی که با ما مخالفند و دشمن‏ اند، آنها مراقب هستند و با کمال مراقبت به کارهای ما چشم دوخته‏ اند، ما یک کارهایی انجام بدهیم که این کارها با محتوای جمهوری اسلامی موافق نباشد.

آن شکست مُسْلِم در مقابل کافر نیست؛ شکست سید الشهدا در مقابل یزید نیست؛ این شکست اسلام است. ما ادعا کردیم که جمهوری اسلامی داریم، و ادعا کردیم که حکومت اسلامی تنها حکومت عادلانه است، تنها حکومتی است که از رئیس جمهورش تا پاسبانش تابع اسلام است، نه رئیس جمهورش می‏ خواهد بزرگی بفروشد به پایین ترها، نه پایین ترها می‏ خواهند مردم را از باب اینکه مثلًا نظامی است، پاسدار است، مردم را آزار بدهند؛ این چیزی است که ما ادعایش داریم می ‏کنیم. جمهوری اسلامی یعنی یک حکومت عادلانه اسلامی؛ چنانچه مملکتی که اسلامی است و جمهوری [آن‏] در تحت‏ لوای اسلام دارد اداره می‏ شود، این مملکت هم باید اجزایش اسلامی باشد؛ اگر چنانچه در این مقطعی که از زمان ما هستیم و در این وقتی که ما ادعای تبدیل طاغوت به اسلام، همچو ادعایی را داریم، اگر چنانچه ما که معمّم هستیم و شما که پاسدار هستید بر خلاف آن طوری که باید پاسدارهای اسلامی، روحانیون که پاسدارند، شماها که پاسدارید، بر خلاف او اگر یک وقت یک عملی صادر بشود، و لو از یک مصداق، یک فرد صادر بشود و دیگران جلویش را نگیرند، آنهایی که الآن متوجه‏ اند که به ما اشکال کنند، یکی را هزار می ‏کنند و در بوقهای تبلیغاتی در خارج و در داخل. منتها در داخل به یک طرز دیگر، و در خارج با صراحت که اسلام هم همان است! تغییری حاصل نیست. اسلام اصلش همین طوری است! اسلام هم مثل رژیم شاهنشاهی است! منتها اینها حالا یک اسمی جای یک اسمی گذاشته ‏اند. رأی داده‏ اند فقط به یک چیزی اما محتوا محتوای دیگری است؛ یک چیز دیگری است. اسلام این جوری است! آن وقت «سازمان امنیت» مردم را آزار می‏ کرد؛ حالا پاسداران اسلامی! آن وقت رؤسای طاغوتی به مردم تعدّی می‏ کردند؛ حالا رؤسای جمهوری اسلامی. آن وقت روحانیون در زمان طاغوت بودند؛ اگر یک کاری از آنها از بعضیشان صادر می‏ شد، مردم می‏ گفتند که اینها ساواکی هستند. یکی کار خلاف می‏ کرد، نمی‏ گفتند که اینها نوکر اسلام‏ اند و این کار را می‏ کنند؛ می‏ گفتند اینها جزء ساواک‏ اند. امروز اگر از یک روحانی صادر بشود، کی می ‏گوید ساواکی است؟ کی می ‏گوید که الزام دارد به این کار؟ ... اگر امروز یک خطایی از یک نفر معمّم صادر بشود و سایرین جلویش را نگیرند و اعتراض نکنند- جنگ لازم نیست. اعتراض، گفتن «، نهی از منکر»- در خارج آنهایی که دشمن شماها هستند منعکس می‏ کنند که جمهوری اسلامی با رژیم شاهنشاهی هیچ فرقی ندارد. فقط یک اسمی تغییر کرده؛ و الّا واقع همان واقع است. دلیلش هم این است که این پاسدارها ببینید مثل ساواکی ها عمل می ‏کنند! این کمیته‏ ها ببینید مثلًا چه عمل می‏ کنند. این دادگاه ها را ببینید مثل همان دادگاه های طاغوتی است. و هکذا و هکذا. آنکه امروز نگرانی دارد، آنکه امروز مصیبت است برای ما، این است که مکتبمان، یعنی اسلاممان، در معرض این است که دنیا به آن پشت بکنند، و با اعمال ما دفنش کنند. فکری برای این باید کرد.

تا ما خودمان را اصلاح نکنیم نمی ‏توانیم بگوییم که ما یک اشخاصی هستیم که برای خدا داریم کار می ‏کنیم؛ می‏ خواهیم اصلاح کنیم مردم را. تا آقا خودشان صالح نباشند نمی ‏توانند دعوت به صلاح بکنند. کسی که خودش خدای نخواسته پایش را کج می‏ گذارد اگر به مردم بگوید پایت را راست بگذار مسخره ‏اش می‏ کنند می ‏گویند اگر پا راست گذاشتن صحیح بود خودت بگذار! اگر شما، که پاسدارید و مدعی هستید که ما برای پاسداری خدمت می ‏کنیم به اسلام می‏ خواهیم خدمت کنیم، اگر خدای نخواسته همان طور که در رژیم سابق گاهی می‏ ریختند منزل یک کسی و اثاثش را می ‏بردند، زن و بچه ‏اش را به زحمت می‏ انداختند، اگر حالا هم از یکی از شما خدای نخواسته یک همچو چیزی صادر بشود، و دیگران جلویش را نگیرند و تربیتش نکنند، نهیش نکنند، این حربه را دست دشمن ما می‏ دهد و می‏ گوید پاسدارها این جوری‏ اند. نمی ‏گوید آن یک [چنین‏] آدمی بود؛ نمی‏ گویند این یک روحانی ملبَّس به این لباس این طوری است؛ می‏ گویند آخوندها این طورند و پاسدارها! این خطر را چه جور باید رفع کرد؟ ما الآن مواجهیم با این.

الآن مکلّفیم ما، مسئولیم همه‏ مان، همه ‏مان مسئولیم، نه مسئول برای کار خودمان؛ مسئول کارهای دیگران هم هستیم «کُلُّکم راعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسئولٌ عَن رَعِیَّتِه» همه باید نسبت به همه رعایت بکنند. همه باید نسبت به دیگران. مسئولیت من هم گردن شماست؛ شما هم گردن من است. اگر من پایم را کج گذاشتم، شما مسئولید اگر نگویید چرا پایت را کج گذاشتی؟ باید هجوم کنید، نهی کنید که چرا؟ اگر خدای نخواسته یک معمّم در یک جا پایش را کج گذاشت، همه روحانیون باید به او هجوم کنند که چرا بر خلاف موازین؟ سایر مردم هم باید بکنند. نهی از منکر اختصاص به روحانی ندارد؛ مال همه است. امت باید نهی از منکر بکند؛ امر به معروف بکند.

اگر ما ملت، که الآن مدّعی هستیم که رژیم ما اسلام است، حکومت حکومت عدل است، و امثال ذلک، و به دنیا هم اعلام کردیم و دنیا هم شناخته مملکت ما را به اسم جمهوری اسلامی، ممالک دیگر شناختند اکثراً و الآن ما را یک رژیم اسلامی می ‏دانند، اگر چنانچه ما محتوای این رژیممان اسلامی نباشد و کارهایی که می ‏کنیم منطبق نباشد با قوانین اسلام، سر یک قضایای جزئیه‏ ای با هم معارضه بکنیم، سر یک قضایای جزئیه‏ ای با هم دشمنی بکنیم، سر یک قضایای جزئیه‏ ای با هم معارضه بکنیم، که همه اینها مخالف با قواعد اسلام است، اگر یک همچو چیزی بشود و دنیا بگوید که اسلام هم همین است، همین رژیم است، دیگر همه سر [و ته‏] یک کرباس هستید. قضیه این نیست که ما در یک جنگی شکست خوردیم.

سید الشهدا- سلام اللَّه علیه- از یزید شکست خورد، همه را کشتند؛ لکن همچو شکستی به رژیم معاویه داد که تا ابد دفنشان کرد. ما اگر کشته می‏شدیم در این نهضت، شاید ما هم دفن می‏ کردیم رژیم را. اما حالا که ما پیروز شدیم و رسیدیم به این مرتبه، اگر اختلافات بین خودمان حالا شروع بشود، اگر نزاع های شخصی بین خودمان حالا شروع بشود، اگر سر یک کارهایی جزئی با هم اختلاف بکنیم،اگر دادگاهی رأی بر خلاف اسلام بدهد، اگر کمیت ه‏ای بر خلاف موازین اسلامی عمل بکند، این دیگر پای این حساب نمی ‏شود که در رژیم طاغوتی دارد این کارها می‏ شود. در رژیم اسلامی دارد این کار می‏ شود؛ در حکومت اسلامی دارد این کار می‏ شود؛ این پای اسلام حساب می‏ شود. دشمن های ما این را پای اسلام حساب می‏ کنند. یک دفعه می‏ بینیم که در همه روزنامه‏ های خارج صریحاً نوشتند به اینکه اینها همان است فرقی ندارد. اینجا هم که جرأت نمی‏ کنند به طور صریح بنویسند، به طور کنایه می‏ نویسند.

الآن خوف از این دشمن‏ ها بیشتر از خوف از محمد رضا [است، با] محمد رضا جنگ بود و نزاع بود و زدوخورد بود، و- بحمد اللَّه- زدید و بیرونش کردید؛ حالا جنگ نیست. الآن جنگ قلم است. الآن جنگ اعصاب است. آن جنگ نیست که آسان است. الآن یک همچو جنگی هست که در خارج و داخل قلمها را برداشته‏ اند و می ‏خواهند بر ضد اسلام چیزی بنویسند؛ نه بر ضد من و شما و زید و بکر؛ بر ضد اسلام! اینها از اسلام می ‏ترسند؛ از من و تو نمی ‏ترسند، اینها از اسلام می ‏ترسند. اسلام بود که جوان های ما را غلبه داد بر توپ و تانک و همه چیزها؛ بر همه قدرتها ملت ما را غلبه داد، اگر این پاسبان های ما بعد از این غلبه، یک کاری بکنند که اسباب شکست اسلام بشود، این مسئولیتش غیر مسئولیت آدمکشی است؛ غیر مسئولیت گناه هاست، این یک گناهی است که قابل بخشیدن نیست.

اگر ما اسلام را بر خلاف آن طوری که هست نمایش بدهیم به خارج، عرضه کنیم به خارج، این شکست اسلام است، نه یک معصیت، قضیه معصیت نیست، این آنی است که انبیا سرش کشته شدند، آنی است که اولیا سرش کشته شدند. دینِ حق، دینی است که انبیا و اولیا کشته شدند سرش؛ اگر کسی یکی از انبیا را بکشد، یا اسلام را کاری بکند، این گناهش بالاتر از او هست. انبیا برای اسلام کشته شدند؛ این از نبی‏ کشی بالاتر است! این از سید الشهدا کشتن بدتر است! سید الشهدا برای اسلام خودش را به کشتن داد. همان اسلامی که حالا دست ما افتاده، و مع الأسف بعضی از ما بازی می‏کنند با او!

باید اصلاح کنید، مسئولیت زیاد است آقا! خیال نکنید که مسئول نیستیم، من مسئول هستم؛ آن مسئول است، من عمّامه ‏ای مسئولم، شمای غیر عمّامه‏ ای هم همه مسئول‏ اند، بازاری مسئول است، دانشگاهی مسئول است، همه مسئول هستیم. همه باید مراقب این‏ باشیم که این مکتب محفوظ باشد، دشمنها الآن دنبال این هستند که مکتب ما را به تباهی بکشند؛ برای اینکه آنی که از آن می‏ ترسند این است. دشمن های ما از من و شما نمی ‏ترسند، از مکتب ما می ‏ترسند. آنها که خودشان را شکست خورده می‏ دانند، شکست خورده از من و شما نم ی‏دانند؛ شکست خورده از ایمان شما می ‏دانند. آنها فهمیدند، لمس کردند که یک دسته‏ ای با قدرت «اللَّه اکبر»، بر آنها غلبه کردند، اینها این قدرت را می‏ خواهند از شما بگیرند، و شما حفظش کنید. حفظش به این است که من معمّم و هر کس که معمّم هست از حدود الهی یک کلمه، یک قدم [اضافه‏] برندارید. شما پاسدارهای معظَّم- که خداوند حفظتان کند- از حدود پاسداری اسلام قدمی تجاوز نکنید. آن طبقه بازاری و آن طبقه اداری و آن دولت و آن ملت همه در رژیم اسلامی الآن واقع هستیم، همه در دولت اسلام الآن هستیم، وظیفه دولت اسلامی را از دست ندهید.

اختلافات را در یک اموری که نباید هم در آن اختلاف کرد، این اختلافات را کنار بگذارید همه. این «حزب» بازی و نمی‏ دانم گروه گروه که صد گروه، به حسب آن طوری که در روزنامه‏ ها بود، قریب صد گروه در این چند هفته، اظهار وجود کرده‏ اند! یعنی صد گروه کاری دارند می‏ کنند که این انسجامی که پیدا شد و رمز قدرت شما بود به هم بزنند. صد گروه دشمن دارید شما؛ منتها یک عده می‏ فهمند، و شاید اکثراً توجه ندارند. این گروه گروه شدن همین طوری نیست که خیال کنید من باب اتفاق اظهار وجود می ‏کنند. هر روز در روزنامه‏ ها می‏ خوانید که گروه کذا هم اظهار وجود کرد، بسیارشان به اسم اسلام است، و خیلیشان هم به غیر. هم آنکه به اسم اسلام است حالا اشتباه دارد می ‏کند، هم آنکه به اسم غیر اسلام است اشتباه می‏ کند. همه باید تحت لوای لا اله الا اللَّه باشیم، همه یکی باشیم.» (صحیفه امام، ج ‏۸، صص: ۴۸۵ - ۴۹۰)

منبع: جماران

انتهای پیام /*