درسی از امام / درسی که باید از پیامبر اسلام آموخت، مدارا با مخالف و منتقد

پیامبر گرامی اسلام بهترین الگو و سرمشق در جمیع موارد است و البته این اسوه حسنه نقشی دائمی دارد و در امروز و فردا و همه فرداهای دیگر هم از این جایگاه برخوردار است. توجه امام خمینی(س) به این جایگاه، به ویژه در مسائل اجتماعی از ویژگیهای خاص آن فرزند راستین رسول الله بود.

کد : 50828 | تاریخ : 21/05/1393

مسلم است که مطابق آیه کریمه «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»، پیامبر گرامی اسلام بهترین الگو و سرمشق در جمیع موارد است و البته این اسوه حسنه نقشی دائمی دارد و در امروز و فردا و همه فرداهای دیگر هم از این جایگاه برخوردار است. توجه امام خمینی(س) به این جایگاه، به ویژه در مسائل اجتماعی از ویژگیهای خاص آن فرزند راستین رسول الله بود از آن رو که اسلام را به عنوان وسیله ای کار آمد می دید که برای اصلاح همه جانبه و جوابگویی به همه نیازهای فردی و اجتماعی، چه نیازهای غریزی و چه خواسته‌های فطری در امور مربوط به دنیا و آخرت انسانها آورده شده است و البته در پیاده سازی این استعداد عظیم الهی راه و روش پیامبر گرامی اسلام، طبیعی است که بهترین باشد. با عنایت به این امر است که در آثار به جا مانده از حضرت امام خمینی(س) بارها به آن اشاره و به حرکت بر این راه و روش سفارش شده است. نمونه زیر به دو مورد روش برخورد نبی مکرم اسلام که درود و سلام و صلوات خدا بر او آل او باد، اشاره دارد. یکی برخورد با مخالف معاند شامل دو واقعه تاریخی در شیوه عمل هدفمند رسول الله با یکی از سران کفار که احتمالا «عکرمة بن ابی جهل» باشد و دیگری هم «ابوسفیان» و مورد دوم هم شیوه پاسخ دهی به منتقدین و کسانی که در هر حال با ذهنیت خود در رویاروئی با وقایع  سؤالاتی برایشان ایجاد می شود. نگاه امام خمینی(س) به این قضیه و شیوه طرح نیز خود درس دیگری است که باید به آن توجه ویژه داشت: 
دو درس از پیامبر اکرم (ص):

«پیغمبر اکرم- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- (عرض کردم من تاریخ درست نمى‏ دانم اما اینهایى که به گوشم مانده) بعد از اینکه فتح حُنَیْن کردند، دو مطلب است که آموزنده است براى اشخاصى که بخواهند چیز بفهمند؛ دو کار، ایشان کردند- از قرارى که در تاریخ است- یکى اینکه یکى از سران این کفار[احتمالا عکرمة بن ابی جهل] فرار کرد و رفت به جده که توى کشتى بنشیند و فرار کند. پیغمبر اکرم جُبه مبارکشان را- به حَسَب این نقل- دادند به کسى که ببر به او بده؛ من از او گذشتم، بیاورش.
[و]این ابو سفیان که تا آخر عمرش هم اسلام نیاورد [به‏] همین صورت بود. آن اولادش هم همین طور. آن ابو سفیان با این همه چیز و آن کفار قریش با آن همه کذا، غنایم را وقتى که آوردند، غنایم حنین را جنگ حنین را، وقتى که آوردند حضرت به اینها داد: صد شتر به این، صد شتر- سیصد شتر به این، چقدر شتر به این، چقدر چیز به اینها داد، با اینکه خوب حضرت مى ‏دانست که اینها کافرند، حضرت که مى ‏دانست اینها مشرکند.
مقدسین ایستادند که آقا آخر ما چى داریم، اینها طماعند. حضرت فرمود که اینها شتر بردند، من همراه شما هستم. شما میل ندارید رسول اللَّه به جاى شتر همراه شما بیاید؟!
شما ببینید چه بزرگى بود. چه آدم بزرگى بوده است این مرد با قطع نظر از باب نبوت، مغزْ چه مغز عالى است. از آن طرف کفار قریش را آن طور استمالت مى‏ کند که اینها لا اقل اگر در باطن خبیث هستند، ظاهرشان ظاهرِ مُسْلم شود و بیایند بچسبند به اسلام. از این طرف هم آنهایى که اشکال مى‏ کنند، به آن طور نرم و خوب و قشنگ جواب مى‏ دهد و قانعشان مى‏ کند.
»

(صحیفه امام، ج‏3، ص: 248 و 249)

منبع: جماران 

انتهای پیام /*