شاگردان برجسته امام خمینی در داخل و خارج از کشور

جمعیت درس امام آن موقع حدود سیصد تا سیصد و پنجاه نفر بود که نسبت به جمعیت دو هزار و پانصد نفرى طلبه ‏هاى نجف تعداد زیادى بود. مجتهدین از علما و فضلاى نجف مجذوب امام شدند که این موضوع موج عظیمى ایجاد کرد.

کد : 50911 | تاریخ : 11/06/1393

گوشه ای از خاطرات حجت ‏الاسلام والمسلمین سید على ‏اکبر محتشمى ‏پور:

 

شکوفایى استعداد شاگردان از نحوۀ تدریس امام

از ابتداى سال 1346 به مدت یک سال و سه ماه به نجف اشرف رفتم. پس از پایان دورۀ سطح، با درخواست تعدادى از دوستان فاضل و جوان، مرحوم شهید آیت‏ اللّه‏ حاج سید مصطفى خمینى(ره)، شروع به تدریس خارج اصول فقه کردند و من ضمن شرکت در این درس، در درس فقه حضرت امام(س) نیز حاضر مى‏ شدم. امام در مسجد شیخ انصارى سوق حویش دو ساعت و نیم قبل از ظهر، تدریس مى ‏فرمودند. امام فوق ‏العاده محققانه و علمى تدریس مى‏ فرمودند. مشهور بود امام مجتهد پرور است. نحوۀ ورود و خروج امام در بحثهاى فقهى، اصولى و فلسفى، راهگشاى استنباط شاگردان و باعث شکوفایى و بارورى استعدادهاى خفته آنان مى ‏گردید. افرادى از بحث امام کمال استفاده را مى‏ بردند که با مطالعه قبلى در درس حاضر مى ‏شدند. قبل از شروع درس، راجع به همین بحث فقهى (بیع) با آقاى فاضل اصفهانى به مباحثه مى ‏نشستیم.[1]

اعتراف فضلاى حوزه نسبت به شخصیت علمى امام

جمعیت درس امام آن موقع حدود سیصد تا سیصد و پنجاه نفر بود که نسبت به جمعیت دو هزار و پانصد نفرى طلبه ‏هاى نجف تعداد زیادى بود. مجتهدین از علما و فضلاى نجف مجذوب امام شدند که این موضوع موج عظیمى ایجاد کرد. آقاى راستى در یکى از گعده[2]هاى نجف اظهار کرده بود من پیش از شرکت در درس امام تصور مى ‏کردم از تحصیل بى ‏نیازم ولى پس از آن متوجه شدم که ده دوازده سالى باید پاى درس ایشان زانو بزنم و از محضر امام کسب فیض کنم. آقاى راستى کاشانى از فارغ ‏التحصیلان و شاگردان شاخص درس آقاى آیت ‏اللّه‏ شیخ باقر زنجانى بود. برخى از این افراد از شاگردان مبرز شخصیت هایى همچون آیت ‏اللّه‏ حکیم، آقاى خویى و آقاى شیخ حسین حلّى بودند که سطوح عالیه را تدریس مى‏ کردند. اعتراف آقاى راستى چنان موجى ایجاد کرد که سید محمد روحانى[3] برآشفته شد و واکنش نشان داد؛ او گفت آقاى راستى آبروى نجف را برد. چهره‏ هایى از این قبیل داراى حو زه‏هاى تدریس بودند که به صورت اقمار درس امام قرار داشتند. به صورتى که کفه این مجموعه تنها با یک مجموعه دیگر در نجف قابل قیاس بود و آن چهره ‏هایى بود که اقمار درس آقاى خویى به حساب مى ‏آمدند. گفتنى است که بعضى از آن چهره ‏ها ـ‏اقمار آقاى خویى‏ نیز در برابر شخصیت سیاسى و علمى حضرت امام خاضع بودند و در مواردى اعتراف هایى هم داشتند. به عنوان مثال مرحوم شیخ مجتبى لنکرانى که از مدرسین حوزه و از اطرافیان نزدیک آقاى خویى بود پس از فوت آیت ‏اللّه‏ حکیم، روزى در جمع گروهى از هواداران امام ـ که من نیز در میان آنها حضور داشتم ـ در پاسخ به سؤال ما که نظر واقعى ایشان را فارغ از حب و بغضهاى رایج و گرایش هاى ظاهرى حوزه به عنوان یک کارشناس و صاحب‏نظر خبره جویا شویم، به تفصیل دربارۀ شخصیت حضرت امام صحبت کرد؛ به گونه‏ اى که حاصل آن، تعیین شرایط مرجعیت در ایشان بود. او با تأکید بر عظمت روحى امام در فراز و فرودهاى کم مانند گفت: «من ایشان (حضرت امام خمینى) را هم در اوج قدرت و عظمتش (پس از آزادى در قم) دیدم و هم در عین غربت و تنهایى
(پس از تغییر تبعیدگاه ترکیه و ورود به بغداد) دیدم و هیچ‏یک از این شرایط در روح بلند این مرد تغییرى حاصل نکرد. این وضع روحى از شرایط و ویژگیها و ضرورت هاى رهبران بزرگ در جامعۀ بشرى است. ضمن این که من کتابهاى ایشان را مطالعه کردم و اگر نگوییم از دیگران ـ مراجع ـ از نظر علمى برتر است قطعاً از آنها پایین‏تر نیست و لذا مسأله مرجعیت و زعامت ایشان از نظر من غیر قابل انکار است». با این همه اضافه کرد: «این مطالب از قول من نقل نشود، چون به هر حال مى ‏خواهم در نجف زندگى کنم»![4]

درخشندگى حوزۀ تدریس امام و تحلیل غلط کارشناسان شاه

اکنون (امام) نه تنها یک گوشه‏اى ننشسته و مشغول به خودش نشده است بلکه مى ‏خواهد بدنه، تشکیلات، اساس و ساختار اجتماعى حوزۀ علمیۀ نجف را دگرگون و بازسازى کند، برخورد کند، هشدار و رهنمود به علما، مراجع، طلاب و فضلاى نجف بدهد. این اقدامات براى نجفى ‏ها سنگین بود و لذا بى‏ جهت نیست که از همان نخستین روزها موتور شایعه ‏سازى و سمپاشى و هجمات بیشرمانه و غیراسلامى و ضد انسانى عوامل استعمار و رابطین رژیم شاه و متحجرین و مقدس‏ نمایان با شدت فراوان به کار افتاد و تا پایان بى‏ رحمانه ادامه داشت. ولى این برخوردها و تبلیغات سوء هیچ خللى در برنامه‏ هاى امام به وجود نیاورد و جلسه و کرسى تدریس ایشان تبدیل به مرکز پرورش مجتهدین و فضلا و شاگردان بزرگى شد که در طول اقامتشان در حوزۀ نجف تحویل جامعه و امت اسلامى دادند. تلاش هاى مذبوحانه معاندین و خفاشان نتوانست از چهره تابناک و خورشید فروغ بخش امام بکاهد. ادامه فعالیتهاى جدى معظم‏له مهر بطلانى بود بر تحلیل کارشناسان مزدور شاه (امثال «پیراسته»ها که سفیر شاه در بغداد بود) که معتقد بودند اگر امام خمینى به نجف فرستاده شود[5]در دهان شیر رفته و به پایان حیات سیاسى و اجتماعى خود مى ‏رسد.* [6]

برخى شاگردان حضرت امام

از جمله شاگردان برجسته حضرت امام به جز شخصیت ها و مجتهدین سرشناس در رده بعد از مراجع، که برخى از آنان همچون آیات و حجج اسلام آیت‏ اللّه‏ شهید حاج آقا مصطفى خمینى، حاج شیخ حسن صافى اصفهانى، حاج شیخ محمدحسین قائینى در نجف اشرف تدریس خارج مى‏ کردند و برخى دیگر همچون اخوان مرعشى که از مشاهیر علما و مجتهدین نجف بودند و بعضى سطوح عالیه فقه و اصول و فلسفه تدریس مى ‏کردند، اکثریت قریب به اتفاق شاگردان ایشان از فضلاى خوش فکر و مبرّز حوزه علمیه نجف بودند که عبارتند از آقایان آیات و حجج اسلام:

سید عباس خاتم یزدى، سید مرتضى مهرى، شیخ مرتضى اشرفى شاهرودى، شیخ محمود محمدى یزدى، شیخ مجتبى تهرانى، شیخ احمد وحیدى یزدى، سید محمدعلى حسینى تهرانى، شیخ صفرعلى امینى اصفهانى، شیخ مسلم سرابى، شیخ محمدعلى حلیمى کاشانى، شیخ‏ حجت ‏اللّه‏ کیانى، شیخ ‏غلامرضا رضوانى، سیدمحمد بجنوردى، شیخ ‏حسین راستى‏ کاشانى، شیخ‏ هادى معرفت، شیخ‏محمدحسن قدیرى ‏اصفهانى، دکتر شیخ‏ محمد صادقى‏ تهرانى، سیدمجتبى رودبارى، شیخ ‏عبداللّه‏ خائفى، سید... میرعبدالعظیمى، شیخ‏ محمود قوچانى، شیخ‏مرتضى فاضل‏ اصفهانى، شیخ ‏محمدعلى علیپور(راضى زاده)، مرحوم سیدکمال موسوى شیرازى، مرحوم شیخ ‏اصغر طاهرى ‏کنى، شیخ‏ محمد حکیمى، شیخ ‏عباسعلى عمیدزنجانى، شیخ ‏حسین انصارى ‏نیشابورى، شیخ‏ محمدفاضل مازندرانى، شیخ‏ حسن فاضل ‏افغانى، شیخ... محقق‏ افغانى، شیخ... مسلمى ‏کاشان،ىشیخ‏ روح‏ اللّه‏ شاه ‏آبادى، شیخ ‏نصراللّه‏ شاه‏ آبادى، مرحوم شیخ ‏احمد معصومى، شیخ ‏محمد غروى کرمانى، شیخ‏ محمدرضا بروجردى، مرحوم شیخ ‏غلامرضا جماعتى، سیدجعفر کریمى ‏مازندرانى، شیخ ‏هادى زمانى ‏همدانى، شیخ‏ محمدعلى رحمانى ‏همدانى، سیدهاشم دستغیب، سیدمحمود هاشمى‏ شاهرودى، شیخ‏ حسن مهاجر(یزدى‏زاده)، شیخ ‏محمد کریمى ‏تهرانى، سیدمنیرالدین شیرازى، شیخ ‏هادى مقدس‏ یزدى، شیخ‏ جعفر نائینى، شیخ ‏عباس نائینى، سیدعلیرضا حیدرى ‏یزدى، سیداسداللّه‏ میبدى و دهها نفر از علما و طلاب فاضل دیگر. افزون بر اینها برخى دوستان و یاران حضرت امام نیز با عنوان «روحانیون مبارز خارج کشور نجف اشرف» فعالیت مى ‏کردند. اسامى آنها که در زمرۀ شاگردان خوب امام بودند به شرح زیر است:

شیخ ‏محمدرضا رحمت، شیخ ‏اسماعیل فردوسى ‏پور، شیخ ‏محمدرضا ناصرى، سیدهادى موسوى، سیدمحمود دعایى، سیدحمید روحانى، شیخ‏ سیف‏ اللّه‏ قاسمپور، شیخ ‏مرتضى نیکنام، شیخ ‏حسن ثقفى، سیدباقر موسوى، شیخ‏ ابراهیم فاضل، سیدعلى‏ اکبر محتشمى، سیدمحمد سجادى، سیدرضا برقعى، شیخ‏ محمد طاووسى، شیخ‏ محمدحسین شریعتى، شهید شیخ‏ محمد منتظرى و مرحوم شیخ ‏محمدحسین املایى.[7]

اجازه ندادن براى همراهى

رسم بر این بود هنگام رفتن شخصیت ها و علما و مراجع به جایى، عده‏ اى به دنبال آنها براى احترام حرکت مى ‏کردند. اما امام وقتى به درس تشریف مى ‏بردند یا به حرم مشرف مى‏ شدند، اجازه نمى‏ دادند کسى به دنبال ایشان بیاید تا براى همۀ مردم مشخص شود که ایشان یکى از شخصیت هاى علمى در نجف اشرف هستند.[8]

حقوق و شهریۀ مساوى براى همۀ دانش ‏پژوهان

حضرت امام، سیستمى را که در آن عرب و عجم و فارس بر هندى و پاکستانى و‏افغانى و... برترى داشت، سیستمى را که نامتقى بر متقى مسلط بود و فاضلان،‏مسکین بودند، درهم ریخت. در واقع حضرت امام(س) با خط ‏مشى و‏برنامۀ خود، کل جامعۀ اسلامى را دگرگون ساختند و حقوق و شهریۀ مساوى براى ‏همۀ دانش‏ پژوهان علوم اسلامى مقرر کردند. پس از آن که امام معیارهاى حاکم بر جامعۀ نجف را با خط‏م شى اسلامى و اخلاقى خود درهم ریختند، سیستم ‏مرجعیت آنجا خودش را با حرکت انسانى و اسلامى حضرت امام وفق داد.[9]

منبع: سلسله موی دوست، ص 190-195



[1] دفتر‏ادبیات انقلاب‏ اسلامى؛ خاطرات ‏حجت ‏الاسلام والمسلمین سیدعلى ‏اکبر محتشمى‏ پور؛ ص‏83، 126.  [2] گعده کلمه محلى قعده به معناى نشست است.  [3] یکى از بیوت محل تجمع مخالفین امام، منزل سید محمدروحانى (یکى از فضلاى نجف و شاگرد آیت ‏اللّه‏ خویى) بود. در آن جا مطرح کردند که آقاى خمینى حوزۀ علمیۀ قم را به هم زد و حالا آمده نجف را هم مثل قم به هم بزند. خاطرات حجت ‏الاسلام والمسلمین سیدعلى‏اکبر محتشمى، ص 503، دفتر ادبیات انقلاب اسلامى. [4] همان؛ ص 503. [5] پیراسته نظر کارشناسى داده بود که مراجع نجف امثال آیت ‏اللّه‏ حکیم از نظر علمى همچون شیر هستند و امام در مقابلشان قادر به هیچ‏گونه عرض اندام نیست و حرفى براى گفتن ندارد!! [6] همان؛ ص 502. [7] همان؛ ص 504‏‏505. [8] پاسدار انقلاب؛ ش 12 (اردیبهشت 1360)، ص 33. [9] آرشیو واحد خاطرات. 

انتهای پیام /*