سخنرانی های روزانه امام در فرانسه با هدف افشای سیاست های رژیم شاه و امریکا

افشاى سیاستهاى آمریکا در ایران و حملات پیاپى امام که مبین احساسات برخاسته از شعور ملت ایران بود، در این ایام موجب شد تا «مرگ بر امریکا» در سطحى گسترده شعار راهپیمایان سراسر کشور شود و مردم دربرخورد با نمونه هاى عینى جنایات شاه فریاد کشند: «این سند جنایت امریکاست»

کد : 51094 | تاریخ : 29/07/1393

پرتال امام خمینی: روز 29 مهر 1357 آقاى مهندس مهدى بازرگان و آقاى میناچى بمنظور دیدار با امام خمینى عازم پاریس شدند. شرح دیدار آنان با امام را از زبان و قلم فرزند گرامى امام[1] نقل مى کنیم:

 «آقاى بازرگان و آقاى میناچى و دکتر ابراهیم یزدى و من خدمت امام رسیدیم. حضرت امام مثل همیشه گفتند: شاه باید برود؛ رژیم شاهنشاهى باید ساقط شود؛ و جمهورى اسلامى باید تحقق یابد؛ و باید بى پرده و واضح این مسائل را به مردم گفت تا نهضت منحرف نشود. آقاى بازرگان مى گفت: نظام شاهنشاهى سه رکن دارد: شاه، ارتش و آمریکا. ما باید سیاست گام به گام را دنبال کنیم [بدین قرار که] 1ـ شاه سلطنت کند نه حکومت. 2ـ ارتش و نیروهاى نظامى را آگاه کنیم به گونه اى که اگر شاه در امور کشور دخالت کرد، علیه او وارد عمل شوند. 3ـ بعداً در صورت مصلحت آمریکا را محدود کنیم تا نفوذ او از ایران قطع شود. امام مى گفتند: اگر شما گفتید «شاه باید سلطنت کند» و او همین کار را کرد و مردم سرد شدند ودوباره وارد عمل شد، دیگر چه نیرویى مردم را به حرکت درمى آورد؟. آنها براى این سؤال امام جوابى نداشتند ولى مى گفتند مگر ممکن است که با وجود ارتش، شاه را شکست داد؟ امام مى گفتند: ارتش از مردم است. خائنین و سران ارتش را باید کنار گذاشت، بقیه از ما هستند.

   بالاخره آقاى بازرگان بر سخنان خویش اصرار ورزید و پس از این دیدار روانۀ لندن شد. در آنجا نیز در مصاحبه اى بر مواضع خود تأکید کرد سخنان او در جمع دانشجویان ایرانى در لندن موجب انتقاد آنان و مشاجره شده بود. پس از چند روز به پاریس بازگشت. آقاى دکتر یزدى از امام براى وى وقت ملاقات خواست. حضرت امام گفتند: اول باید مطالب مذکور را بپذیرد و امضاء و اعلام کند، آنگاه او را مى پذیریم. یکى دو روز گذشت و درخواستهاى مکرر و استدلال بر اینکه اگر او را نپذیرید وجهه اش از بین مى رود، امام را راضى نکرد؛ البته آقاى بازرگان نیز از  موضع خود عدول نکرد و بدون اینکه دیدارى دوباره با امام داشته باشد عازم تهران شد. جناح تندرو نهضت آزادى در خارج کشور قطعنامه اى صادر کرده و مواضع امام را پذیرفتند ولى در تهران اعلام شد که این قطعنامه ارتباطى به مواضع رسمى نهضت آزادى ندارد.

... دولت فرانسه، محدودیتهایى براى امام خمینى(س) در زمینۀ ایراد سخنرانى و فرستادن پیام فراهم کرد. با همۀ این تضییقات، امام در 26 مهر 1357 پیام مهمى خطاب به زائران خانۀ خدا ارسال فرمودند که در آن تأکید شده بود: «قتل عامهایى که در این چند ماه اخیر در شهرهاى ایران رخ داده، روى تاریخ را سیاه نموده. شاه با تمام قواى جهنمى به پشتیبانى امریکا به جان مردم مظلوم افتاده؛ ایران اکنون به شکل قبرستانى مبدل و اعتصابات عمومى سرتاسر کشور را فرا گرفته، و شاه در این نفسهاى آخرش مى خواهد از این ملت مستضعف انتقام بگیرد.»[2]

رهبر انقلاب سپس در 29 مهر 1357 در پاسخ سخنان جیمى کارتر رئیس جمهورى امریکا مبنى بر حمایت از شاه، دو سخنرانى مهم ایراد کردند و ضمن آن، گفتۀ کارتر را که «مخالفتهاى اخیر با شاه، به سبب اعمال یک دموکراسى تند و قاطع در ایران بوده[3]»، به باد تمسخر گرفتند.

کارتر، در زمانى این سخنان را در کنفرانس مطبوعاتى اش عنوان کرد که ویلیام سولیوان سفیر کبیرش در ایران معتقد بود: «حکومت کارتر، مسألۀ حقوق بشر و احترام به اصول و موازین حقوق بشر را از طرف کشورهاى جهان سوم، به عنوان یکى از معیارهاى اصلى روابط خود با کشورهاى دیگر قرار داده بود و حکومت شاه، به عنوان یک حکومت غیر دموکراتیک که حقوق بشر را نقض کرده، شناخته شده بود[4]»

امام خمینى(س) در سخنرانى اول خود در روز 29 مهر (صحیفه امام، ج 4، ص: 71- 80)، به نحوۀ رساندن رضاخان به سلطنت توسط انگلیسیها و بعداً به قدرت رسیدن پسرش ـ محمدرضاـ به امر خارجیها و قواى متفقین، اشاره مى کنند و از کارتر مى پرسند: «در کدام دوره ها از این دوره هایى که ما گذراندیم، و خصوصاً این دوره هاى اخیرى که این آقایى که «دموکراسى تند» رفتار کرده است، در کدام یک از این دوره ها این وکلا، وکلاى ملت هستند؟»[5]

در «مجموعۀ اسناد لانه جاسوسى امریکا» که توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام منتشر گردیده، تأکید شده است که «براى انتخاب در تهران، تأیید حکومت و دربار کافى بود، ولى حمایت فعالانه ضرورتى نداشت... نمایندگان منتخب، کسانى بودند که شاه میل داشت وارد حکومت شوند و عبارت بودند از زنان، کارگران، اعضاى اصناف و تجار...» و در جاى دیگر آمده است که «... از زمانى که شاه به قدرت مطلقۀ خود دست یافت، مجلس حکم مُهر پلاستیکى سلطان را پیدا کرد[6]».

امام خمینى(س) به خوبى آگاه بودند که گزارش اوضاع سیاسى ایران ـ به طور کامل به اطلاع رئیس جمهورى امریکا مى رسد، لذا در سخنانشان مى فرمایند: «آقاى کارتر مى داند این را. نه اینکه کارتر نمى داند؛ مى داند که این [شاه ]چه آدمى است. مى داند خودش [که] چه آدمى است، مى داند که چه آدمى را مأمور کرده است.»[7]

کارتر، در کنفرانس مطبوعاتى خود، مدعى مى شود که در اوضاع داخلى ایران دخالت نمى کند؛ سفیرش ـ ویلیام سولیوان ـ برخلاف ادعاى رئیس جمهورى، در کتاب معروفش «مأموریت در ایران» مى نویسد: «... مأموران ساواک ابتدا دوره هاى تعلیماتى خود را در آمریکا مى دیدند ولى بعدها اسرائیل هم به یکى از مراکز تعلیماتى ساواک تبدیل شد. تعلیماتى که در امریکا و اسرائیل به مأموران ساواک داده مى شد، علاوه بر آموزشهاى عمومى پلیسى و اطلاعاتى، تعلیمات ویژۀ مبارزه با روشهاى جاسوسى روسها و کشف رمزهاى پیچیدۀ جاسوسى آنها را شامل مى شد[8]

امام در این سخنرانى، با اشاره به ایجاد پایگاههاى جاسوسى امریکا در  ایران، خطاب به کارتر مى فرمایند: «شما پایگاههایى که در کوهستانهاى ایران درست کرده اید، اینها را کى درست کرده؟ براى کى درست کرده اید؟ اینها دخالت نیست در امور مملکت ما؟ همین حرفهاى تو دخالت نیست؟ تو شاه را وادار نمى کنى به اینکه اینطورى مملکت را به باد فنا بدهد؟»[9]

سولیوان مى نویسد: «جنبۀ همکاریهاى اطلاعاتى ما با ایران، آن چه از نظر واشنگتن خیلى حائز اهمیت بود، موافقت ایران با استقرار دو ایستگاه نیرومند جاسوسى و خبرگیرى ما در شمال ایران بود. به وسیلۀ این دو ایستگاه، ما تمام فعالیتهاى روسها در جمهوریهاى آسیاى مرکزى، به خصوص آزمایشهاى موشکى آنها را زیر نظر داشتیم و دستگاههاى الکترونیکى بسیار دقیق و حساس این ایستگاهها، تمام پیامها و مخابرات الکترونیکى روسها را در تمام منطقه ـ تا خلیج فارس ـ ضبط مى کرد. این ایستگاهها که به وسیلۀ معدودى کارشناسان فنى غیرنظامى در قلب جنگلهاى دورافتادۀ شمال ایران کار مى کرد، با ارزش ترین اطلاعات نظامى را براى مقابله با تهدید شوروى در این منطقۀ حساس جهان، در اختیار ما مى گذاشت[10]

کارتر در مصاحبۀ مطبوعاتى خود، طرفداران شاه را «اصلاح طلب» و مخالفان شاه را «عده اى کمونیست و مرتجع» عنوان مى نماید. هیأت حاکمۀ امریکا به خوبى به این اصل واقف است که با استقرار حکومت اسلامى به رهبرى امام خمینى (س)، هم پایگاههاى جاسوسى او در ایران برچیده خواهد شد و هم کمپانیهاى نفتى امریکا زیانهاى فراوان خواهند دید. او حق دارد که شاه را مردى بداند که با «دموکراسى تند و قاطع» در راه پیشرفت ایران گام برمى دارد!

امام خمینى(س) در سخنرانى حاضر به سه محور سخنان اخیر کارتر، به استناد واقعیاتى که در ایران اتفاق افتاده پاسخ مى دهند و در مورد گفته رئیس جمهور آمریکا که «بنا نداریم در امور داخلى ایران دخالت کنیم»، مى فرمایند: «شما بنا ندارید دخالت بکنید؟! شما در کجا دخالت نکرده اید؟ شما مستشارانتان در نظام ما چه مى کنند؟... همۀ مصیبتى که بر ایران دارد وارد مى شود و بر ممالک شرق دارد وارد مى شود از همین سران به اصطلاح ابرقدرت است.»[11] (کوثر، ج1، ص541-543)

سخنرانى دوم امام خمینى (س) در 29 مهر 1357، (صحیفه امام، ج 4، ص: 81- 95) در واقع، دنبالۀ سخنرانى اول ایشان است. در حالى که در همین روز، تظاهرات وسیعى با حضور دانشجویان و گروههاى مختلف مردم در دانشگاه تهران برپاست، مطبوعات کشور خبر مى دهند که به علت محدودیتهاى زیادى که دولت فرانسه براى رهبر انقلاب به وجود آورده است، ممکن است ایشان براى ادامۀ مبارزات خود به کشمیر برود و این بدان جهت است که عده اى از مسلمانان کشمیر، از امام براى مسافرت به آن کشور دعوت کرده اند. از سوى دیگر، اعتصاب گسترده در قسمتهاى مختلف شرکت نفت و از جمله پالایشگاه آبادان، دولت شریف امامى را در وضع بسیار وخیمى قرار داده است. اعتصاب کارکنان وزارت کشور، نیز از همین روز آغاز شده با توجه به اینکه ارتشبد قره باغى، به عنوان وزیر کشور هر روز در جمع کارکنان این وزارتخانه به آنها وعدۀ تأمین رفاه بیشتر براى زندگى بهتر مى داد، اعتصاب کارکنان این وزارتخانه بیانگر آن بود که اقدام آنان، به هیچ وجه جنبۀ مادى ندارد. کارکنان بانک ایران و انگلیس نیز از همین روز دست از کار کشیدند و به دانشگاه، که مرکز تجمع تظاهرکنندگان است، رفتند. کارکنان چند بانک دیگر ـ قبلاً ـ اعتصاب کرده بودند.

امروز مهندس مهدى بازرگان و ناصر میناچى براى ملاقات و مذاکره با امام خمینى(س) از تهران عازم پاریس شدند. وقتى خبرنگار کیهان، علت سفر بازرگان به پاریس را از او پرسید، فقط جواب داد: «براى زیارت حضرت آیت اللّه  مى رویم  تا اوضاع کشور را به اطلاع ایشان برسانیم.» امّا یکى از روزنامه ها نوشت: «بازرگان براى رفع برخى سوء تفاهمهایى که پیش آمده است، به پاریس مى رود.» این روزنامه، هیچ گونه اشاره اى به این که چه سوء تفاهمى پیش آمده است، نکرد!

  در حالى که دهها هزار نفر از روحانیون، علما، طلاب علوم دینى و گروههاى مختلف مردم مبارز، در زندانهاى رژیم شاه زیر شکنجه به سر مى بردند، دولت با صدور اعلامیه اى اعلام کرد که «عفو عمومى زندانیان سیاسى را تحت بررسى قرار مى دهد» و جعفر شریف امامى ـ نخست وزیرـ نیز در یک سخنرانى گفت: «دولت به آزادى عقیده و بیان، عقیدۀ راسخ دارد.» شریف امامى زمانى این سخنان را ایراد کرد که نمایندگان مجلس فرمایشى، علیه عملکرد دولت حاضر و دولتهاى پیشین لب به انتقاد گشوده بودند؛ همان نمایندگانى که اغلب آنها، از روز انتخاب تا آن روز، حتى راجع به مشکلات حوزۀ نمایندگى خود نیز سخنى در مجلس نگفته بودند!

به رغم برقرارى حکومت نظامى در تهران و 11 شهر بزرگ، راهپیماییها و تظاهرات همچنان ادامه دارد و یکهزارتن از دانشجویان دانشگاه ملى (شهید بهشتى) علیه رژیم شاه و به طرفدارى از امام خمینى (س) شعار داده و دست به تظاهرات زده اند.

 اردشیر زاهدى سفیر ایران در امریکا،[12] که به تهران آمده و جمعاً 14 ساعت با شاه مذاکره کرده بود، اعلام نمود که آماده است براى گفتگو و مذاکره با امام خمینى(س) به پاریس برود؛ خبرگزاریها خبر دادند که امام، حاضر به مذاکره با اردشیر زاهدى نیست. زاهدى در مدت اقامت در ایران، یک بار نیز به ملاقات آقاى شریعتمدارى مى رود.

  از سوى دیگر، خبرگزاریها خبر دادند که «کمیتۀ دادگاه راسل» براى بررسى اوضاع ایران به تهران آمده است. در همین حال، شاه نیز طى نطقى مى گوید: «مبارزه با فساد باید سیاست دائمى باشد!»

  حمایتهاى همه جانبۀ امریکا از شاه، که علیرغم افکار عمومى جهان و قیام سراسرى ملت علیه رژیم شاه همچنان ادامه داشت، موضوع افشاگریهاى امام خمینى(س) در این ایام بود. هجرت امام به پاریس و فرصتهاى به دست آمده موجب شد تا جهانیان از زبان رهبر انقلاب واقعیتهاى ایران و انقلاب را بشنوند.

کارتر در جهت حفظ منافع حیاتى امریکا در ایران، ظاهراً چاره اى جز حمایت همه جانبه از شاه، که با توجه به جنایات سال آخر سلطنتش یکى از منفورترین زمامداران و مظهر حکومت استبدادى در نزد جهانیان شناخته شده بود، نداشت.

  امام خمینى(س) در سخنرانى حاضر با انگشت گذاردن بر روى منشأ گرفتاریهاى ایران، یعنى دخالتهاى امریکا و حمایتهاى آن از شاه، فروش بى رویه نفت در مقابل تجهیز پایگاههاى جاسوسى و تسلیحاتى امریکا در ایران را افشا کرده نتایج سیاستهاى تخریبى رژیم در زمینه مسائل اقتصادى و کشاورزى و اصلاحات ارضى را، با ذکر نمونه هاى عینى و مشخص از واقعیات موجود، برمى شمرند و مى فرمایند: «ما باید دست خائنها را از این مملکت قطع بکنیم. ما مى گوییم که آن کسى که به مملکت ما خیانت اصلى را کرده، امریکاست. الآن ما سر و کارمان با امریکاست؛ اینهاى دیگر شاخ و برگش هستند. شاه یکى از شاخه هاى امریکا است. این نوکر است؛ نوکر است... ما مى گوییم امریکا هم باید برود که اصل است.»[13]

    امام در ادامۀ سخنان خود، با اشاره به سخنان اخیر کارتر که شاه را فردى ترقیخواه و آزادى طلب! خوانده، به منطق فریبکارانۀ حقوق بشر امریکا مى تازند. رهبر انقلاب در بخش دیگر بیانات خویش، بر ضرورت تحول فرهنگى در جامعه و اسلام خواهى ملت و ادامه قیام تأکید کرده اهداف نهایى نهضت را چنین ترسیم مى کنند: «ان شاءاللّه  همه دست به دست هم بدهیم و این سد را بشکنیم؛ این سدى که جلویش سد محمدرضا شاه است، عقبش سد کارتر. اینها شکسته شود؛ وقتى شکسته بشود، آن وقت سعادت است.»[14]

  افشاى سیاستهاى آمریکا در ایران و حملات پیاپى امام که مبین احساسات برخاسته از شعور ملت ایران بود، در این ایام موجب شد تا «مرگ بر امریکا» در سطحى گسترده شعار راهپیمایان سراسر کشور شود و مردم دربرخورد با نمونه هاى عینى جنایات شاه فریاد کشند: «این سند جنایت امریکاست»؛ البته مواضع امام در مقابل امریکا، خوشایند گروههاى ملى گرایى که مبارزه با استبداد داخلى را هدف نهایى احزاب خویش مى دانستند نبود چنان که طرح مسائل جهانى اسلام و پیوند انقلاب ایران با سرنوشت دیگر جنبشهاى اسلامى ـ به خصوص فلسطین ـ نیز صرف نظر از اختلافاتى که بر سر شیوه هاى مبارزه با رژیم و حفظ یا محو نظام سلطنتى موروثى وجود داشت، یکى از اساسى ترین نقاط اختلاف یاران امام با دیگران بود. (کوثر، ج1، ص 554-556)


[1]. یادگار حضرت امام، حجة‏الاسلام سیداحمد خمینى. [2]. صحیفه امام؛ ج 4، ص 44. [3]. روزنامه اطلاعات 23/7/57 . [4]. مأموریت در ایران، ص 87 . [5]. صحیفه امام؛ ج 4، ص 72. [6]. از ظهور تا سقوط، ص 128 و 139 . [7]. صحیفه امام؛ ج 4، ص 73. [8]. مأموریت در ایران، ص 69 . [9]. صحیفه امام؛ ج 4، ص 78. [10]. مأموریت در ایران، ص 72 . [11]. صحیفه امام؛ ج 4، ص 78ـ80. [12]. ویلیام شوکراس در کتاب آخرین سفر شاه ص 125 مى ‏نویسد: «در ماههایى که شاه به سوى سقوط مى‏ رفت، زاهدى لباس عشرت‏ طلبى را به دور افکند و با همدستى برژینسکى بازیگر جدل‏ انگیز نمایش روزهاى آخر شد. او دوبار به تهران رفت. قبل از سفر دومش، برژینسکى از او خواست براى ملاقات با کارتر و سایروس‏ونس، وزیر خارجه و استانسفیلدترنر، رئیس سازمان سیا به کاخ سفید برود. کارتر تعهدى نسبتاً جالب کرد و به او گفت: در مورد واشنگتن نگران نباشید، من خودم سفیر ایران در اینجا خواهم بود!! ـ به نقل از سالینجر». [13]. صحیفه امام؛ ج 4، ص 86ـ87. [14]. صحیفه امام؛ ج 4، ص 95.

انتهای پیام /*