هوشمندی امام ضامن به نتیجه رسیدن انقلاب

از ابتکارات هوشمندانۀ امام خمینی (س)، اعلام این مطلب بود که تنها زمانی رهبران احزاب سیاسی را به حضور می پذیرند که از مواضع خدشه ناپذیر ملت یعنی «سرنگونی نظام سلطنتی، محکومیت هرگونه طرح سازشکارانه و استقرار نظام اسلامی» حمایت کنند.

کد : 51272 | تاریخ : 20/08/1399

امام خمینی (س) سخنرانی حاضر را در حالی ایراد فرمودند که تهران و بیشتر شهرهای کشور، صحنۀ تظاهرات و راهپیماییهای گستردۀ مردم بود. امام در این سخنرانی که به مناسبت عید قربان روز ۲۰ آبان ۵۷ دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج انجام شد، پس از تأکید بر غیرقانونی بودن نظام سلطنتی، به تشریح مظاهر مختلف جنبه های سیاسی و اجتماعی اسلام از جمله نماز جمعه و جماعت و مراسم حج و اعیاد مذهبی، به عنوان نمونه هایی از ترکیب زیبای عبادت و سیاست، پرداختند.

در روز عید قربان مردم تهران، خود را برای برگزاری نماز عید آماده می کردند امّا مأموران فرمانداری نظامی با خشونت بیشتر و در هیئت تازه ای ظاهر شدند. بر تعداد تانکها و زرهپوش های مسلح و کامیونهای پر از سرباز افزوده شد. ارتشبد ازهاری شب قبل بر صفحه تلویزیون ظاهر شد و حرفهای همیشگی خود را تکرار کرد. صبح آن روز از قم خبر می رسد که مأموران فرمانداری نظامی به صف نمازگزاران حمله کرده و با شلیک گلوله های گاز اشک آور، مانع برگزاری نماز شده اند. با پخش شدن این خبر در تهران، تظاهرات پراکنده ای در دسته های ۵۰ تا ۱۰۰ نفری در همۀ خیابانها شروع می شود. تعداد کامیونها و تانکها به حدی بود که مانع تجمع گسترده و پیوستن جمعیت به هم شود.

در کتاب «لحظه های انقلاب» یکی از صدها نمونه جنگ و گریز مردم با مأموران حکومت نظامی به تصویر کشیده شده است و نمونه ای از رخدادهای هر روزۀ انقلاب را چنین بیان می دارد.

«... سر چهارراه کاخ ـ دم وزارت اطلاعات ـ پر از سرباز بود. ما هفتاد هشتاد نفر بیشتر نبودیم. صدای تیر از همه جا بلند بود. ما می گفتیم و جلو می رفتیم... ناگهان پای دیوار، یکی درست پای درخت، آخی گفت و افتاد کف نهر. ریختیم و بلندش کردیم، خون فواره زد. تیر، درست خورده بود توی سینه اش، طنین لااله الااللّه بلند شد. دستها خونی شد. شهید، روی دست بود. حالا برگشته بودیم توی خیابان صبا، شهید هنوز زنده بود. مثل گل سرخی که افتاده باشد روی امواج خروشان سیل و گرداب، روی دست می گردید... هر کسی چیزی می گفت. زنی که از دور، دستش را دراز کرده بود تا دستکم سرانگشتانش به بدن شهید بخورد، وقتی چشمش به زبان شهید که توی دهان بازش می گردید افتاد، جیغ زد، زنده است، زنده است... و دوید توی کوچه و گفت: ماشین من اینجاست و دوید به طرف ماشینش. ماشین کمی بالاتر از چهارراه پهلوی دم ایستگاه اتوبوس پارک شده بود... سویچ ماشین را داد به پسری و جنازه را برد...
صدای تیر از هر طرف بلند بود. سربازها ریخته بودند توی خیابان و کوچه ها... زن پرسید جوان را به کدام بیمارستان ببرد؟ گیج بودم. ناگهان زن دوید و گفت: ماشین آمد. پسری کنار پیکانش ایستاده بود. پسر، زارزار می گریست. سویچ را به زن داد. پسر گفت: به بیمارستان بردیمش، توی راه شهید شد! این که دیر کردم رفتم ماشین خون آلود شما را شستشو دهم. همه گریستند، زن هم گریست. حدود هشتاد نفری بودیم، راه افتادیم. زن و زنهای دیگری هم با ما بودند. همه یکصدا «بگو مرگ برشاه، بگو مرگ بر شاه» که ناگهان رگبار گلوله شروع شد. هر کس به سویی دوید. به خیابان پهلوی رسیدم. رگبار گلوله بود. پیرمردی را دیدم که کنار پیاده رو ایستاده بود. گفتم: عموجان بنشین، خطر دارد! امّا پیرمرد، همچنان ایستاده بود که ناگهان دیدم افتاد. رگبار که تمام شد من و چند نفر پریدیم و رسیدیم به پیرمرد. تیر به گونه اش خورده بود. خون در کف پیاده رو، راه افتاده بود. پیرمرد، بی جان، دست و پا می زد. ناگهان ماشینی رسید، او را توی ماشین انداختیم و ما و جمعی از جوانها، دور لکه های خون جمع شدیم[۱]!»

روزنامه های رسمی کشور از ۱۵ آبان ۱۳۵۷ ـ روز روی کار آمدن کابینۀ نظامی ازهاری ـ در اعتصاب بودند و اخبار مربوط به تظاهرات در شهرستانها به وسیله جوانان در سطح شهر تهران به سرعت تکثیر و توزیع می شد:

- در تظاهرات و زدوخوردهای دیروز جهرم، شش نفر کشته و صد نفر مجروح شده اند. از جملۀ کشته شدگان، یک کودک ۸ ماهه به نام محمد اسدی است که در آغوش مادرش مورد اصابت گلوله قرار گرفت.

- در بافت و جیرفت کرمان، عده ای به نام طرفداران دولت به خانه های فرهنگیان مخالف دولت و منزل پیشنماز دو شهر مذکور حمله کردند و خانه ها را به آتش کشیدند.

- معاون انتظامی شهربانی کرمان، هنگام خروج از منزل به اتفاق محافظش هدف گلوله قرار گرفتند.

- معاون شهربانی رفسنجان با حملۀ افرادی به وسیلۀ مسلسل در یکی از خیابانهای رفسنجان ترور شد. همچنین یکی از مسئولین شهربانی کرمان به وسیلۀ بمبی که در اتومبیلش کار گذاشته بودند، به شدت مجروح شد.

- در اصفهان دهها هزار تن در مدرسۀ چهارباغ صدر اجتماع کردند. چند ساعت بعد از این اجتماع در برخورد بین مردم و مأمورین، یک نفر کشته و چند تن مجروح شدند.

- در یک راهپیمایی بزرگ در اصفهان، چهار نفر به ضرب گلوله کشته شدند.

- در پی تظاهرات و ناآرامیهای شهر جهرم، دومین فرماندار نظامی این شهر نیز تغییر کرد. اولین فرماندار نظامی جهرم به نام سرتیپ احمد نادور، به همراه رئیس شهربانی این شهر، قبلاً به دست یک سرباز وظیفه ترور شد.

- در همدان، مأموران انتظامی به سوی مردم تظاهرکننده آتش گشودند و در نتیجه چهار نفر کشته شدند.

- از روز ۱۵ آبان تا ده روز بعد، ۱۷ نفر در تظاهرات سنندج کشته و ۸۰ نفر مجروح شدند.

- در گالیکش هفت نفر کشته و عدۀ زیادی زخمی شدند[۲].

- در بیستم آبانماه، کارمندان وزارت فرهنگ و هنر نیز به اعتصابیون پیوستند.

در همین ایام هجوم خبرنگاران به تهران و پاریس، این دو نقطه را به عنوان خبرسازترین نقاط جهان درآورده بود.

از ابتکارات هوشمندانۀ امام خمینی(س)، اعلام این مطلب بود که تنها زمانی رهبران احزاب سیاسی را به حضور می پذیرند که از مواضع خدشه ناپذیر ملت یعنی «سرنگونی نظام سلطنتی، محکومیت هرگونه طرح سازشکارانه و استقرار نظام اسلامی» حمایت کنند.

خبرگزاری رویتر ۱۹ آبان گزارش داد: «امروز وزارت امور خارجه آمریکا اعلام کرد که پس از برقراری حکومت نظامی در تهران، ایالات متحده فروش تعدادی سازوبرگ ضد شورش را به ایران تصویب کرد... سفارشهای تصویب شدۀ امسال ایران شامل بیست و پنج هزار گلولۀ گاز اشک آور، دویست هزار باتون پلیس و مقداری لباس حفاظتی و تجهیزات مشابه دیگر است[۳].

این، در حالی بود که امریکا، با نگاه به تجربۀ ۲۸ مرداد، به شدت در تلاش بود تا با روی کار آوردن یک حکومت به ظاهر ملّی با حفظ شورای سلطنت، کنترل اوضاع را به دست گیرد.

دکتر کریم سنجابی در ۱۴ آبان ۱۳۵۷ همراه با نامه ای که طی آن قبول سه محور تعیین شده از سوی امام توسط جبهۀ ملی مطرح شده بود، در پاریس به حضور امام خمینی(س) رسید و قرار شد مواضع نوشته شده در نامه را طی مصاحبه ای در تهران ـ رسماً ـ اعلام دارد. از برگزاری مصاحبه جلوگیری شد؛ ایشان به همراه داریوش فروهر بازداشت شدند ولی زمان بازداشت چندان طولانی نبود. سپهبد مقدم، آقای سنجابی را به نزد شاه برد و آن دو به مذاکره ای بی نتیجه نشستند. ملت مسلمان هم، بی توجه به مشی احزاب سیاسی، همچنان راه امام را می پیمودند. (کوثر، ج۲، ص ۲۳۵-۲۳۸)

آنچه در ادامه می خوانید متن کامل سخنرانی امام در روز ۲۰ آبان ۴۵۷ و در بحبوحه مبارزات مردمی است:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

من از اینکه آقایان به واسطه تنگی جا در زحمت هستند معذرت می خواهم. ان شاء اللَّه خداوند همه تان را حفظ کند.

آخرین تلاشهای شاه

امروز روز عید بود و در ایران می خواستند نماز عید را انجام بدهند لکن در خیلی جاها مانع شدند از اینکه این مراسم مذهبی به جا بیاید. در قم با گاز اشک آور مردم را متفرق کردند که نماز نخوانند. در بعضی جاها هم ریختند و خیلی وحشیگری کردند. بالاخره این تیر آخری است که شاه در ترکش داشت. و با کمال وحشیگری در تمام ایران با مردم معامله کردند و بنا دارند معامله کنند.

حکومت نظامی، نخست وزیر نظامی و بیخبر از خدای تعالی. لکن فایده ندارد، این دست و پا زدنها فایده ندارد. شاه دیگر در بین ملت پایگاهی ندارد. سلطنت رضا شاه که از اول هم قانونی نبود؛ حالا دیگر اگر قانونی هم بود، یک سلطنت یاغیگری است و مردم با فریاد در همه جا خط بطلان کشیدند بر این سلطنت. الآن یاغی است شاه، و با یاغیگری دارد یغما می کند، بیت المال را، و قتل عام می کند مردم را.

ادغام سیاست و عبادت در اسلام

این مواقفی که در اسلام هست مثل عید فطر، عید اضحی ، قربان، و حج- مواقف حج- نماز جمعه، جماعات که در شب و روز انجام می گیرد، این مواقف جنبه های عبادی دارد، و جنبه های سیاسی و اجتماعی هم دارد؛ یعنی جنبه عبادی اش در جنبه سیاسی اش- اینها- مُدْغَمند، مُنْضَم به همند. دیانت اسلام یک دیانت عبادیِ تنها نیست و فقط وظیفه بین عبد و خدایِ تبارک و تعالی، وظیفه روحانی تنها نیست؛ و همین طور یک مذهب و دیانت سیاسی تنها نیست؛ عبادی است و سیاسی. سیاستش در عباداتْ مُدْغَم است و عبادتش در سیاسات مدغم است. یعنی همان جنبه عبادی یک جنبه سیاسی دارد. همین اجتماع در اعیاد برای نماز، این عبادت است لکن آن اجتماع خودش جنبه سیاست دارد. مسلمانها باید از این اجتماعاتی که هست، از این اجتماعات استفاده های زیاد بکنند. مثلًا مسجدها در صدر اسلام به این صورتی که بعدش به توسط اشخاصی منحرف به این صورتهای مبتذل درآمد، در صدر اسلام این طور نبوده. مسجدها محلی بوده است که از همان مسجد ارتش راه می افتاد برای جنگ با کفار و با قلدرها؛ از همان توی مسجد. آنجا خطبه خوانده می شد، دعوت می شدند مردم به اینکه فلان- مثلًا- آدم متعدی در فلان جا قیام کرده بر ضد مسلمین یا مال مردم را چپاول می کند، قلدری می کند، انحرافات دارد، و از همان مسجد راه می افتادند و می رفتند طرف دشمن. از همان جا قراردادها حاصل می شد.

در خطبه نماز جمعه مقدرات مملکت باید بیان بشود؛ مسائل سیاسی که در مملکت جریان باید پیدا کند، مسائل اجتماعی که در مملکت باید جریان پیدا کند، گرفتاریهای مسلمانها، اختلافات مسلمانها، در آن خطبه ها باید طرح بشود و رفع بشود. جنایات امثال محمد رضا خان باید در این خطبه های جمعه گفته بشود و انتقاد بشود. راههایی که ممکن است با آن راهها این جانیها را از بین برد، در نماز جمعه باید گفته بشود. نماز جمعه عبادت است لکن عبادتی که مُدْغَم در سیاست است؛ سیاست در عبادت مدغم است. مثل مذهب مسیح [نیست ] یعنی این مذهبی که حالا دست مسیحیها هست؛ و من گمان ندارم که مسیح- علیه السلام- مذهبش این بوده است که اینها الآن می گویند که هیچ کاری نداشته باشند به زندگی مردم و هیچ کاری به وضع سیاسی نداشته باشند، و همین بروند و یک زنگی بزنند و دنبال آن زنگ هم یک عبادت مختصری بکنند و تمام بشود برود سراغ [کارش ]. من گمان نکنم که در دنیا همچو مذهبی مذهب مسیحی باشد؛ منحرف شده است این مذاهب. مذهب یهود و همین طور مذهب نصارا انحرافات پیدا کرده است، دست در آن وارد شده است. مذهب اسلام، که سندش قرآن است و محفوظ هست، حتی یک کلمه تغییر نکرده است؛

اسلام، سازنده همه ابعاد انسان

این طور است که قرآن مشتمل بر همه چیز است. یعنی یک کتاب آدم سازی است. همان طوری که آدم همه چیز است: معنویت دارد، مادیت دارد، ظاهر دارد، باطن دارد، قرآن کریم هم که آمده است این انسان را بسازد، همه ابعاد انسان را می سازد؛ یعنی کلیه احتیاجاتی که انسان دارد، چه احتیاجاتی که شخص دارد و چیزهایی که مربوط به شخص است، روابط بین شخص و خالق تبارک و تعالی و مسائل توحید، مسائل صفات حقتعالی، مسائل قیامت- اینها هست [و چه ] مسائل سیاسی و اجتماعی و قضیه جنگ با کفار و اینها. قرآن پر است از این آیاتی که این آیاتْ مردم را وادار کرده است و پیغمبر را مأمور کرده است که جنگ کنند با کسانی که متعدی هستند؛ با ظالمها جنگ بکنند. یک کتابی است که تحرک آورده است. یعنی عربی که در آن وقت، در زمانی که وارد شد قرآن کریم، یک مردم متفرق و یک مردمی بودند که با خودشان هم هی ورمی رفتند، در بین خودشان یک جنگ و جدالی بود، و هیچ فکر امور سیاسی نبودند و همان بین خودشان مثل یک طوایف وحشی بودند، در قبل از یک نیم قرن، قبل از یک نیم قرن، در حدود سی سال، این امپراتوریها را همین عده عربِ کمی که ابتداءً دور رسول اکرم بودند و اینها را ساخت پیغمبر اکرم، در یک مدت کمی دو تا امپراتوری که آن وقت تقریباً تمام دنیا زیر بیرق این امپراتوریها بود- یکی امپراتوری ایران بود یکی هم روم بود- هر دو را آنها فتح کردند. همچو تحرکی در اینها آورد که از جزیرة العرب راه افتادند آمدند ایران را گرفتند و رفتند روم را گرفتند و رفتند تا اروپا، همه جا را تسخیر کردند! و تسخیرها تسخیری نبود که- مثلًا فرض کنید- مثل ناپلئون باشد که بخواهد یک مملکتی را بگیرد؛ تسخیرهای اسلامی برای این بود که مردم را بسازد، مردم را موحد کند، مردم را عادل کند، مردم را روشن کند به مسائل. این طور بوده است. نه این است که می خواستند کشورگشایی بکنند. نه، مسائل کشورگشایی نبوده. مسائل این بوده است که می خواستند مردم را رو به راه کنند؛ یعنی وحشیها را متمدن کنند؛ یعنی کسانی که یکدیگر را می خورند. قرآن کریم در نیم قرن این جمعیتی که [با] هم همیشه جنگ می کردند و [یکدیگر] را می خوردند، به یک صورت عادلانه درآورد که با هم آن طور رفتار می کردند که ممالک متمدنه رفتار می کردند و بالاتر از این.

در هر صورت اسلام مثل مذاهب دیگر، یعنی مذاهبی که حالا ظاهرش به ما رسیده، آن طور نیست. همه چیزهای انسان را می سازد. هم انسان را از حیث عقل می سازد، هم انسان را از حیث اخلاق و تهذیب اخلاق می سازد، هم انسان را از حیث ظاهر و آداب ظاهری می سازد، هم در همه اموری که انسان به آن احتیاج دارد، اسلام دخالت دارد. مثل حکومتها نیست که فقط در امور- مثلًا- اجتماعی شان، سیاسی شان، دخالت داشته باشند اما کاری به این نداشته باشند که خودش توی خانه چه می کند، به اینها ربطی ندارد؛ هر کس توی خانه خودش هر کاری می کند، حکومتها به او کاری ندارند. اگر در خانه خودش هم قماربازی بکند، حکومت چه کار دارد. اگر بله بیاید خلافِ- مثلًا- نظم به جا بیاورد آن وقت حکومتها می آیند سراغش. اسلام تو [ی ] همان- در منزل خودتان که [در] خلوت هستید آنجا با شما کار دارد؛ در توی عائله تان که چند نفر هستید باز کار دارد به شما. می آیید توی همسایه تان با خودتان، با شما نسبت به همسایه هایتان کار دارد؛ با همشهریهایتان باز کار دارد؛ با هم مذهبیهایتان کار دارد؛ با خلافِ مذهبیهایتان هم- همه، همه اینها را آداب دارد. یعنی اسلام این طور نیست که مثل حکومت اسلامی فقط حکومت باشد. اسلام یک صورتش حکومت است؛ یک ورقش باب حکومت است و باب سیاسات است، یک طرف دیگرش باب ساختن این انسان است از حیث معنویات که به خودش کار دارد: تو باید در اعتقادات چه باشی، در اخلاق چه باشی، در آداب عملی چه باشی، باید چه باشد. این طور چیزها را اسلام کار دارد به همه. اینها را سایر دوَل و اجتماعات کاری به اینها ندارند. یعنی هیچ دولتی نمی آید به شما بگوید که شما توی خانه تان وقتی که هستید فلان کار را نباید بکنید. به آن کار ندارد. او باطن خانه اش هر کاری می خواهد بکند. اما اسلام توی خانه تنهایی شما باشید با شما کار دارد؛ یعنی می گوید باید چه جور باشد. اخلاقات چه جور باشد؛ ادراکات عقلیت چه جور باشد؛ اعمالت، خودت با بچه ات باید چه جور آدابی داشته باشی؛ بچه با پدرش چه جور باشد؛ پدر با فرزندش چه باشد؛ بچه با مادرش چطور باشد؛ مادر با فرزندش چطور باشد؛ برادر با برادرش چطور باشد؛ همه این عائله با هم چطور باشند؛ این عائله با عائله دیگر چطور باشند- تمام اینها را آداب دارد اسلام برایش و نظر دارد به آنها.

اسلام، متعلق به همه بشر است

راجع به اجتماع هم نظر دارد. مسائلی دارد که مربوط به همه بشر است؛ هیچ مملکتی دون مملکتی نیست. اسلام این طور نیست که یک مملکت داشته باشد به اسم ایران- مثلًا- یا به اسم عراق یا به اسم کذا، این جورها نیست؛ تمام عالَم تحت نظرش است. یعنی نظر اسلام به این بوده است که بشر بسازد، تمام بشر را. هیچ قوم و خویشی با یک قُطْری دونِ قطری ندارد. با شرق یا غرب، با شمال، جنوب، با جایی هیچ قوم و خویشی ندارد؛ یک دین الهی است. همان طوری که خدای تبارک و تعالی خدای همه است، نه خدای شرقیها و مسلمانها یا غربیها یا مسیحیها یا یهودیها، این طور نیست، خدای همه است و نسبت به همه رازق است و- عرض می کنم- خالق است و اینها، اسلام هم یک دینی است مال همه. یعنی آمده است که همه بشر را به این صورتی که می خواهد درآورد، به یک صورت عادلانه درآورد. به صورتی که یک بشر به بشر دیگر یک قطره- به قدر یک سر سوزن تعدی نکند؛ یک بشر با بچه خودش تعدی نکند، با زن خودش تعدی نکند، یک زن با شوهر خودش تعدی نکند، دو تا برادر با هم تعدی نکنند، اینها با رفقای دیگرشان تعدی نکنند. می خواهد یک انسان عادل به تمام معنا که انسان باشد، هم عقلیتش عقلیتِ انسان باشد، هم نفسیتش نفسیتِ انسان باشد، هم ظاهرش ظاهرِ انسان و مؤدَّب به آداب انسانی باشد، می خواهد این مطلب را اجرا بکند.

لزوم طرح مسائل سیاسی در اجتماعات عبادی اسلام

یک شعبه از اسلام هم عبارت از حکومتش است؛ که همین حکومت هم، در همین آداب شرعیه، مسائل حکومتی هم هست. مثلًا در حج. این مواقفی که در حج هست و مردم را دعوت کرده ذات مقدس حق تعالی که بروند به حج و آنجا مواقف دارد، مسلمین نتوانستند آن طوری که حج باید استفاده ازش بشود استفاده کنند. این یک مجمع عمومی است از همه طوایف مسلمین. یک دعوتی است از تمام طوایف که هر جوری هستند، در شرق اقصا «۱» هستند یا در غرب ابْعَد هستند، هر جا می خواهند باشند، شمال، جنوب، هر جا، در هر مملکتی که هستند، دعوت شده اند مردم، آن هم «ناس» دعوت شده است، نه اینکه فقط مسلمین، همه باید مُسْلم بشوند و همه باید بروند- یعنی کسانی که مستطیع هستند، اشخاص مستطیع که بتوانند خودشان را به مکه برسانند- اینها را دعوت کرده که بروند در آنجا هر سال یک دفعه. یک مجمع عمومی می خواسته تشکیل بدهد در آنجا. در این مجمع عمومی، اگر مسلمین قدر بدانند، حل مسائلی که- مشکلاتی که از برای طوایف مسلمین است در آنجا باید بشود. مثلًا اگر مسلمین ایران بروند در آنجا و مسائلشان را برای مردم دیگر بگویند، بر مسلمین دیگر لازم است که در این مسائل و مشکلات با اینها همراهی بکنند. و همه اینهایی که آمدند به حج وقتی فهمیدند که مثلًا ایران چه [می] خواهد، چه می کند، دولت ایران با مردم چه می کند، همه اینها وقتی که می روند به بلاد خودشان تبلیغ کنند که چه. و همین طور اگر آنها هم یک چیزی دیدند از حکومت خودشان یا از مردم خودشان دیدند و اینجا آمدند و به آنها عرضه داشتند، اینها هم مکلفند که از آنها همراهی بکنند.

این طور است اسلام که اجتماعاتش اجتماعات سیاسی است در عین حالی که عبادت است. نماز جماعت را انسان خیال می کند خوب یک عبادتی است که با هم جمع می شوند و یک نمازی را می خوانند؛ لکن در این نماز جماعتها مسائل سیاسی باید طرح بشود. یعنی آن کسی که هفته ای یک دفعه در منبر می رود و نماز جمعه می خواند و منبر می رود و خطبه می خواند، باید مسائل سیاسی مسلمین را در آنجا طرح بکند و بگوید؛ و آن چیزهایی که- مثلًا اشتباهاتی که- از دولتها واقع می شود، در آنجا طرح بشود و مردم را هدایت کند به هم زندگی شان و هم مبدأشان و هم معادشان و هم چیزهایی که در زندگی لازم دارند.

تکلیف همگانی تبلیغ و معرفی نهضت به جهانیان

و در هر صورت، حالا که مملکت ایران جوری شده است که از عبادات مردم هم حالا با سرنیزه جلو می گیرند! امروز نگذاشتند که در قم این فریضه الهی به جا بیاید. در جاهای دیگر هم همین طور اشتباه اینها. حالا تمام اخبار به ما نرسیده است لکن خیلی- در بسیاری از جاها کشتار بوده است و مردم را با سرنیزه جواب داده اند. و جواب اشخاصی که می گویند که آقا مخازن ما را نده به دیگران، جواب اشخاصی که می گویند ما آزادی می خواهیم، این قدر اختناق پنجاه ساله ما را خفه کرد، جواب اشخاصی که می گویند که ما استقلال می خواهیم، تو همه مملکت ما را به دیگران دادی، جوابش حالا این است که نخست وزیر نظامی و وزرای نظامی و حکومت نظامی! و با نظام می خواهد خودش را نگه دارد. از آن طرف چماق به دستها را می ریزد به جان مردم؛ از آن طرف حکومت نظامی را درست می کند! از این طرف می گوید باید نظم باشد، از آن طرف خودش شلوغکاری: دستور می دهد که چماق به دستها را بریزند توی شهر و شهرها را آتش بزنند یا چه بکنند.

این وضع مملکت ما و این وضع حکومت شاه و این وضع زندگی آخر نکبت بار این مرد خبیث است. و بر همه ماها هست که به این مسلمینی که در ایران هستند کمک بکنیم.

لا اقل کمک تبلیغاتی بکنیم که به اشخاصی که در اینجا ملاقات می کنید یا مثلًا این اروپایی ها که ملاقات می کنید، به اینها بفهمانید که مسأله این است. این طور نیست که مردم ایران یک مردمِ- عرض می کنم که- وحشی هستند و اینها می خواهند تأدیبشان کنند و نمی شود! چنانچه شاه این طور معرفی می کند شما را. شما به مردم بگویید که مردم ایران یک مردمی هستند که می خواهند از دست این ظالم نجات پیدا بکنند، می خواهند آزاد بشوند، می خواهند مستقل بشوند، می خواهند زندگی انسانی بکنند؛ و این مرد نمی گذارد این کار را بکنند.

خداوند ان شاء الله همه تان را حفظ کند؛ موفق باشید ان شاء اللَّه.

(صحیفه امام، ج ۴، ص: ۴۴۶- ۴۵۳)

[۱]. لحظه‏ های انقلاب، ص ۴۱ تا ۴۳ [۲]. این خبرها با استفاده از آرشیو کیهان تهیه شده است. [۳]. تقویم تاریخ انقلاب اسلامی ایران، ص ۱۸۲، به نقل از خبرگزاری رویتر.

انتهای پیام /*