دعوت به تفکر در حالات علىّ بن الحسین، و مناجات آن بزرگوار با حضرت حق از سوی امام خمینی

قدرى تفکر کن در حالات علىّ بن الحسین، و مناجات آن بزرگوار با حضرت حق، و دعاهاى لطیف آن سرور که کیفیت آداب عبودیّت را به بندگان خدا تعلیم مى کند. من نمى گویم مناجات آن بزرگواران براى تعلیم عِباد است، زیرا که این کلام بى مغز باطلى است که صادر شده از جهل به مقام ربوبیّت و معارف اهل البیت؛ خوف و خشیت آنها از همه کس بیشتر بوده و عظمت و جلال حق در قلب آنها از هر کس بیشتر تجلّى نموده.

کد : 52979 | تاریخ : 28/08/1393

امام سجاد، اسوه زهد و تقوا و نمونه صبر شکیبایى و مظهر آمیختگى علم و حلم پس از ایفاى وظیفه الهى خود و حفظ ارزشهاى دین و پاسدارى از تشکل شیعى در سخت ترین ادوارسیاسى - اجتماعى، در سال 95 هجرى قمرى به لقاى پروردگار و وصال معبود خویش شتافت .تاریخ وفات آن حضرت سال 94، 95 و 96 هجرى قمرى گفته شده است ولى پیشینه دارترین و معتبرترین نقل مربوط به سال 95 هجرى قمرى مى باشد.

اگر نقل مشهور را در سال ولادت و نیز رحلت امام سجاد - علیه السلام - سال 38 هجرى و 95 قمرى - ملاک قرار دهیم، عمر شریف وى هنگام وفات 57 سال بوده است  دو سال آن مقارن با روزگار خلافت على بن ابى طالب(ع) و ده سال آن در دوران امامت عموى گرامیش - حسن بن على(ع) و ده سال در روزگار زعامت حسین بن على(ع) بوده و 34 سال آن به دوران امامت خود آن حضرت اختصاص داشته است .

درباره علت شهادت امام سجاد(ع) و چگونگى وفات آن پیشواى صالحان، عمده تاریخ نگاران تصریح کرده اند، ولید بن الملک، ایشان را مسموم ساخته و آن را حضرت در نتیجه همان مسمومیت درگذشته است .بدن مطهر زین العابدین علیه السلام کنار امام حسن مجتبى علیه السلام در قبرستان بقیع به خاک سپرده شده است.

در سالروز شهادت آن امام بزرگوار، گزیده ای از مکتوبات و سخنان حضرت امام خمینی(س) را پیرامون شآن و ابعاد شخصیت ایشان گردآوری نموده ایم:

** على بن الحسین، علیهما السلام، امام معصوم، گریه ها و زاریهایش و مناجات و عجز و ناله هایش دل را پاره پاره مى کند. (شرح چهل حدیث، ص: 24)

** ادعیه و مناجاتهاى سید الساجدین و زین العابدین، علیه السلام، را ملاحظه کن و دقت نما ببین در مقام عبودیت چه معامله مى  کند و چه طور به وظیفه بندگى قیام مى  کند، با این وصف، وقتى صحیفه اعمال حضرت مولاى متقیان، امیر مؤمنان، علیه السلام، را مى  بیند، تأسف مى  خورد و اظهار عجز مى  کند!  (شرح چهل حدیث، ص: 364)

** ابو حمزه ثمالى گفت دیدم حضرت سجّاد، علیه السلام، را که نماز مى  خواند، پس عباى آن حضرت افتاد، حضرت راست نفرمود عبا را تا از نماز فارغ شد. پس، از آن بزرگوار سؤال کردم، فرمود: «واى به تو! آیا مى  دانى در حضور کى بودم. همانا از بنده قبول نمى  شود نمازى مگر آنچه را توجه قلب کرده از آن.» عرض کردم: «فدایت شوم، هلاک شدیم ما!» فرمود: «هرگز، همانا خداوند تمام مى  فرماید آن را براى مؤمنین به واسطه نافله  ها.»  (شرح چهل حدیث، ص: 430)

** فرمود حضرت صادق، علیه السلام: هیچکس شبیه  تر نبود به او در اولاد گرامش از على بن الحسین (ع) در فقه و لباس. هر آینه وارد شد بر او حضرت باقر، علیه السلام، پسرش. پس دید او را که رسیده است از عبادت به حدى که نرسیده است احدى دیگر: رنگش از بیدارى شب زرد شده، و سوخته شده بود چشمانش از گریه، و مجروح شده بود جبهه مبارکش، و پاره شده بود بینى او از سجود، و ورم کرده بود ساقها و قدمهایش از ایستادن در نماز. و فرمود حضرت باقر، علیه السلام، نتوانستم خوددارى کنم از گریه وقتى که او را بدین حال دیدم، پس گریه کردم براى ترحم به او، و آن حضرت مشغول تفکر بود. پس توجه فرمود به من بعد از لحظه  اى از داخل شدن من، و فرمود: «اى فرزند، به من بده بعضى از آن صحیفه  هایى را که عبادت على بن ابى طالب، علیه السلام، در آن است. پس دادم به او. و قرائت فرمود در آن چیز کمى. پس از آن رها کرد آن را از دست مبارکش با حال انضجار و غصّه و فرمود: «کى قوّت عبادت على بن أبی طالب، علیه السلام، را دارد؟» و عن أبی جعفر، علیه السّلام: کان علیّ بن الحسین، علیهما السلام، یصلّى فى الیوم و اللّیلة ألف رکعة، و کانت الرّیح تمیّله مثل السّنبلة. 

** حضرت على بن الحسین، علیهما السلام، قرآن را به طورى نیکو تلاوت مى فرمود که کسانى که از آنجا عبور مى کردند، از قبیل سقّاها، آنجا توقف مى کردند و بعضى از استماع آن غش مى کردند. (شرح چهل حدیث، ص: 504)

** در حکایت معروف طاووس است که دید صداى ناله و تضرع و زارى مى  آید، تا آنکه صاحب آن ناله خاموش شد و گویى غشوه  اى براى او دست داد. چون به بالین او آمد، دید جناب على بن الحسین، علیهما السلام، است! سر آن بزرگوار را به دامن گرفت و کلماتى مشتمل بر آنکه تو فرزند رسول خدا و جگر گوشه فاطمه زهرایى، و بالاخره بهشت از شماست، عرض کرد. آن سرور فرمود: «خداوند بهشت را خلق فرموده از براى کسى که عبادت و اطاعت او کند، اگر چه غلام حبشى باشد، و آتش را خلق فرموده براى کسى که معصیت او کند، گرچه اولاد قریش باد.» (یا سیّد قریش باشد). (شرح چهل حدیث، ص: 572)

** حضرت على بن الحسین علیهما السلام وقتى مى  ایستاد به نماز، رنگش متغیر مى  شد؛ و وقتى سجده مى  کرد، سرش را بلند نمى  فرمود تا آنکه عرق از او مى  ریخت.» و «آن حضرت وقتى در نماز مى  ایستاد، مثل ساقه درختى بود که حرکت نمى  کرد از او چیزى، مگر چیزى را که باد حرکت مى  داد.» و از ابو حمزه ثمالى منقول است که گفت: «دیدم حضرت على  ابن الحسین را که نماز مى  خواند، پس رداى آن حضرت از منکبش افتاد و تسویه نفرمود آن را تا از نماز فارغ شد. پس، از آن حضرت سؤال نمودم از آن، فرمود:" واى بر تو، آیا م ى دانى در محضر کى بودم؟ همانا از بنده قبول نشود نمازى، الّا آنچه را اقبال نموده در آن". گفتم:" فدایت شوم، هلاک شدیم ما"، فرمود:" کَلّا، خداى تعالى تمام مى  کند آن را به نافله  ها.» (سر الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، متن، ص: 27  28)

**جناب على بن الحسین علیهما السلام وقتى مهیاى براى وضو مى شد، رنگ مبارکش زرد مى شد. سببْ سؤال شد. فرمود: «آیا نمى دانید در حضور کى ایستادم؟» (سر الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، متن، ص: 63)

** قدرى تفکر کن در حالات علىّ بن الحسین، و مناجات آن بزرگوار با حضرت حق، و دعاهاى لطیف آن سرور که کیفیت آداب عبودیّت را به بندگان خدا تعلیم مى  کند. من نمى  گویم مناجات آن بزرگواران براى تعلیم عِباد است، زیرا که این کلام بى  مغز باطلى است که صادر شده از جهل به مقام ربوبیّت و معارف اهل البیت؛ خوف و خشیت آنها از همه کس بیشتر بوده و عظمت و جلال حق در قلب آنها از هر کس بیشتر تجلّى نموده؛ لکن مى  گویم باید بندگان خدا از آنها کیفیت عبودیّت و سلوک الى اللَّه را تعلّم کنند، وقتى ادعیه و مناجات  هاى آنها را مى  خوانند لقلقه لسان نباشد، بلکه تفکر کنند در چگونگى معامله آنها با حق و اظهار تذلّل و عجز و نیاز نمودن آنها با ذات مقدس. (آداب الصلاة ص 151)

** شما خیال مى  کنید گریه  هاى ائمه طاهرین و ناله  هاى حضرت سجاد (ع) براى تعلیم بوده و مى خواسته  اند به دیگران بیاموزند؟ آنان با تمام آن معنویات و مقام شامخى که داشتند از خوف خدا مى  گریستند؛ و مى  دانستند راهى که در پیش دارند پیمودنش چه قدر مشکل و خطرناک است. از مشکلات، سختیها، ناهمواری هاى عبور از صراط، که یک طرف آن دنیا و طرف دیگرش آخرت مى باشد و از میان جهنم مى  گذرد، خبر داشتند؛ از عوالم قبر، برزخ، قیامت، و عقبات هولناک آن، آگاه بودند؛ از این روى هیچ گاه آرام نداشته همواره از عقوبات شدید آخرت به خدا پناه مى  بردند.(شرح چهل حدیث، ص: 504)

** اگر بفهمند آنها که حضرت سجاد- سلام اللَّه علیه- که همه چیزش را در کربلا از دست داد و در یک حکومتى بود که قدرت بر همه چیز داشت، این ادعیه اى که از او باقى مانده است، چه کرده است و چطور مى تواند تجهیز بکند، به ما نمى گفتند که ادعیه براى چیست؟ (صحیفه امام، ج 16، ص: 346 و 347)

** و منبرى که حضرت سجاد- سلام اللَّه علیه- رفت و واضح کرد به اینکه قضیه، قضیه مقابله غیر حق با حق نیست؛ یعنى، ما را بد معرفى کرده اند؛ سید الشهدا را مى خواستند معرفى کنند که یک آدمى است که در مقابل حکومت وقت، خلیفه رسول اللَّه ایستاده است. حضرت سجاد این مطلب را در حضور جمع فاش کرد و حضرت زینب هم. (صحیفه امام، ج 17، ص: 54)

 ** حضرت سجاد در یک شبش- به حسب آن چیزى که وارد شده- تا صبح [گفت:] «اللَّهُمَّ ارْزُقْنى التَّجافِىَ عَنْ دارِ الغُرُورِ وَ الْانابَةَ الى  دارِ السُّرُورِ و الْاسْتِعدادَ لِلْمَوتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْت».  مسأله، مسئله بزرگى است. آنها در مقابل عظمت خدا، وقتى که خودشان را حساب مى کنند، و مى بینند که هیچ نیستند و هیچ ندارند. واقع مطلب همین است: جز او کسى نیست و چیزى نیست، وقتى که توجه بکنند به عالم کثرت، و لو به امر خدا. این است که نسبت مى دهند به رسول خدا که فرمود: لَیُغانُ عَلى  قَلْبى  فَإنّى  لَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فى  کُلِّ یومٍ سَبْعیِنَ مَرَّة. «2» او غیر از این مسائلى بوده است که پیش ماهاست. آنها در ضیافت بوده اند، در ما فوق ضیافت هم بوده اند. در ضیافت بوده اند و از اینکه حضور در مقابل حق تعالى دارند و مع ذلک، دارند، مردم را دعوت مى کنند. از همین، کدورت حاصل مى شده. توجه به مظاهر الهى، از غیب متوجه شدن به شهادت به مظاهر الهى، و لو همه اش الهى است، براى آنها همه الهى است، لکن مع ذلک، از آن جایى که، از آن غیبى که آنها مى خواهند که «کمالِ انقطاع إلیک» است، وقتى که توجه مى کنند به مظاهر، این گناه بزرگ است. این گناه نابخشودنى است، این دار غرور است پیش سجاد. توجه به ملکوت دار غرور است. توجه به ما فوق ملکوت هم دار غرور است. توجه به حق تعالى طورى که دیگر ضیافتى در کار نباشد که مخصوص کُمَّل اولیا است، آنجا دیگر ضیافت اللَّه نیست در کار. (صحیفه امام، ج 20، ص: 268 و 269) 

انتهای پیام /*