تاثیر سخنرانیهای امام بر شعارهای انقلابی مردم

درست به خاطر موضعگیری صریح و قاطع امام خمینی بود که مردم، در تظاهرات خود، شعارهای تازه ‏ای می خواندند. این شعارها سرودۀ شاعران کهن‏سرا یا نوپرداز و روشنفکر و روشنفکرنما نبود؛ حرف مردم بود، شعار بود، بعد هم که دسته ‏جمعی فریادش می‏ کردند، نظم پیدا می‏ کرد و یک شعر حماسی واقعی می‏ شد: «کار شاه تمام است / خمینی امام است / استقلال و آزادی، جمهوری اسلامی / آخرین پیام است، آخرین کلام است / بگو مرگ بر شاه، بگو مرگ بر شاه

کد : 52980 | تاریخ : 29/08/1398

در روزهای پایان آبان 57، دولت نظامی ارتشبد ازهاری با همۀ خشونتها و ارعاب و تهدیدهایش هیچ توفیقی به دست نیاورده بود. تظاهرات و راهپیماییها، همچنان ادامه داشت. در بهشت زهرا، اجتماع بزرگی از مردم به مناسبت عید غدیرخم برپا بود. ضمن این که تانکها و زرهپوشها و کامیونهای نظامی در میدان ارک ـ به بهانۀ حفاظت از ساختمان رادیو ـ و همچنین، سبزه میدان مستقر بودند، بازار تهران که پس از روی کارآمدن دولت ازهاری تعطیل بود، به خاطر تأمین نیازهای مردم و به توصیۀ برخی از مقامات روحانی و معتمدان، بازگشایی شده و کار خود را از سرگرفته بود. این روزها گروهها و سازمانهای جدیدالتأسیس از چپ و راست برای صدور اعلامیه و اظهار موجودیت مسابقه گذارده بودند، اما به جز اعضای رسمی و هواداران معدود این گروهها، تودۀ مردم راه امام را می پوییدند.

مصاحبۀ امام با خبرنگار مصری که هفته گذشته انجام شد، به تهران رسیده بود. خبرنگار از امام سؤال می کند: [اگر چنانچه ارتش همواره در تأیید شاه باقی بماند، آیا حضرتعالی وسیلۀ دیگری برای رسیدن به اهدافتان دارید؟]

و امام پاسخ می دهند: «وسایلی چون وسایل نظامی که شاه به آن متوسل شده است، دیگر تأثیری ندارد. اینها شکست خورده و نمی توانند کاری انجام دهند و این ملت را خاموش کنند و قهراً خودشان تسلیم خواهند شد. اما اگر شاه پافشاری کند، ما شیوه های مبارزاتی را متناسب با آن تغییر خواهیم داد[1].»

پیامهای امام ـ به ویژه پیامی خطاب به اعتصابیون شرکت نفت ـ به تهران رسیده در تیراژ وسیعی بین مردم پخش شده بود. قرار بود از روز 29 آبان کارکنان وزارت نیرو هم به اعتصابیون بپیوندند. رژیم برای سرکوب تظاهرکنندگان ـ مخصوصاً در شهرهای بزرگ ـ از وجود مزدوران چماق به دست استفاده می کرد. شاه، همچنان برای حفظ سلطنت خود، به اتکای حمایت امریکا به ویژه جناح برژینسکی مشاور امنیت ملّی ایالات متحده، تلاش می کرد. او به طور دائم با «ویلیام سولیوان» (سفیر امریکا در ایران) در تماس بود و نقشه ها، بیشتر بر «تشکیل یک دولت ائتلاف ملی» به رهبری دکتر علی امینی مبتنی بود.

28 آبان خبر رسید که ارتشبد ازهاری مریض و بستری شده است. از سوی دیگر، در شهر تهران ـ به ویژه در محافل سیاسی ـ ملاقات چند شخصیت سیاسی قدیمی دیگر ـ به جز دکتر امینی ـ با شاه مطرح بود. از جملۀ این افراد، از دکتر سنجابی، دکتر صدیقی و شاپور بختیار، بیش از دیگران، اسم برده می شد.

امام خمینی (س) در سخنرانی روز عید غدیر (صحیفه امام؛ ج 5، ص 28 - 33) با بیان این مطلب که «هیچ مسلمی حق ندارد که رضایت بدهد به حکومت ظالمی ولو یک ساعت»[2]، مبارزۀ با شاه را به عنوان یکی از تکالیف مهم شرعی برای تحقق حکومت اسلامی می دانستند.

رسانه های غربی این واقعیت را که با وجود رهبری هوشیارانۀ امام خمینی (س) راهی برای بقای نظام سلطنتی در ایران وجود ندارد، بیش از گذشته دریافته بودند؛ لذا سعی داشتند تا نظام جایگزین را فاقد برنامۀ مشخص معرفی کنند. از این رو امام خمینی (س) در بیانات و مصاحبه های خود، از جمله سخنرانی روز 28 آبان به القائات رسانه های غربی پاسخ می دهند و با تعیین نمونه های عینی از حکومت اسلامی می فرمایند:

«امروز که ملت ایران قیام کرده اند... می خواهند که آزاد باشند، می خواهند که مستقل باشند، می خواهند که حکومتشان حکومت اسلامی باشد، این همین لبیکی است که مردم به فرمایش رسول الله ـ صلی الله علیه وآله و سلم ـ [گفته اند]... ما باید از کیفیت حکومت حضرت امیرـ سلام الله علیه ـ اقتباس بکنیم... اسلام کیفیت حکومت را و برنامۀ حکومت را تعیین کرده؛ اینطور نیست که برنامه ای در کار نباشد. این حرفهای مفتی که زده می شود... هم اوصاف حاکم معلوم است در اسلام و مدون است، و هم برنامۀ حکومت را حضرت امیر معین کرده است.»[3] (کوثر؛ ج2، ص 339 - 341)

همانطور که گفته شد 28 آبان 57 مصادف با عید غدیر بود. بخشی از سخنان امام (صحیفه امام؛ ج ‏5، ص: 34 - 43) در این زمینه ـ به وسیلۀ تماس هایی که بین تهران و پاریس برقرار می‏ شد ـ در تهران انعکاس یافت:

«...این قیامی که الآن ملت ایران کرده ‏اند، در مقابل همۀ این ابرقدرتهاست. و این ابرقدرتها را شما اطمینان داشته باشید که نمی ‏توانند کاری انجام بدهند؛ یعنی خدای تبارک و تعالی اینها را مقابل هم قرار داده است که اگر او بخواهد حرکت کند این یکی تَشرش می ‏زند. تازگی شوروی تَشر زد به امریکا که اگر بخواهی دخالت کنی در امر ایران، ما چه خواهیم کرد... فرض می ‏کنیم که بعد از این هم که این تیر آخری کودتای نظامی باشد ـ که دولت شوروی هم گفته یک همچو خیالی دارند اینها و اگر بکنند من چه خواهم کرد، ما احتیاج نداریم شما چه کاری بکنید، ما خودمان خواهیم کرد... کارتر نمی‏ تواند یک ملتی را که برای خدا قیام کرده و برای حق قیام کرده، نمی ‏تواند این ملت را خفه کند... بالاخره اینها خاضع خواهند شد و بالاخره این مرد خواهد رفت ان شاءالله‏»[4]

ارتشبد حسین فردوست ـ یکی از مؤثرترین مهره های رژیم ـ در کتاب «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» نوشته است:

«... گفتم که ساواک، تعداد طلاب و روحانیون کشور را حدود 350 هزار تخمین می زد. حتی [سرهنگ] بدیعی رئیس ساواک قم نیز معترف بود که در این جمعیت قابل توجه، فقط یک نفر نفوذ واقعی دارد و آن، آیت الله خمینی است. سازمان روحانیت احتیاج به آمادگی نداشت و مانند یک حزب منسجم که فردفرد آن بر امور مذهبی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مسلط می  باشد، در سراسر کشور تا سطح قصبات و کوره دهات و عشایر، گسترده بود و مردمی که شاید محمدرضا را نمی شناختند، روحانی خود را می شناختند [5].»

درست به خاطر همین موضعگیری صریح و قاطع امام خمینی (س) در مقابل تهدیدهای امریکا به منظور انجام کودتای نظامی در ایران بود که مردم، در تظاهرات خود، شعارهای تازه ای می خواندند. این شعارها سرودۀ شاعران کهن سرا یا نوپرداز و روشنفکر و روشنفکرنما نبود؛ حرف مردم بود، شعار بود، بعد هم که دسته  جمعی فریادش می  کردند، نظم پیدا می کرد و یک شعر حماسی واقعی می شد:

«کار شاه تمام است / خمینی امام است. / استقلال و آزادی، جمهوری اسلامی. / آخرین پیام است، آخرین کلام است. / «بگو مرگ بر شاه، بگو مرگ بر شاه»

کاری بود شبیه معجزه. مردمی از این کوچه و آن کوچه، از این خیابان و آن خیابان ـ بی آن که یکدیگر را بشناسند ـ به هم می  پیوستند، مشت هاشان گره کرده، بی ترس در مقابل لوله های قطور تانکها و زره پوشها، شعار می  دادند و کشته می  شدند، مجروح می  گردیدند، امّا دست بردار نبودند. ترسها ریخته بود. به قول امام، کودتای نظامی هم همان حکومت نظامی بود. مردم از پا نمی  نشستند.

در این میان، شاه هنوز چشم به حمایت امریکا دوخته بود. دکتر امینی هم در ایران برای رسیدن به مقام صدارت، به این در و آن در می زد و اردشیر زاهدی در تماسهایش با برژینسکی مشاور امنیت ملی کاخ سفید، می کوشید ماجرای 28 مرداد 32 را تکرار کند.

از بام همۀ خانه ها، صدای تکبیر به گوش می  رسید. نظامیان، گیج شده بودند. حرکت تانکها و زره پوشها در خیابانهای تهران گوش خراش بود. حضور بی سابقۀ مردم در تظاهراتی که در هر کوی و برزن در ساعات مختلف ادامه داشت، نشان می  داد که مردم بر تحقق این موضع امام تا آخر ایستاده  اند که فرموده بود: «شاه باید برود.»[6] (کوثر؛ ج 2، ص 348 - 350 )

خبرنگاران خارجی که از سراسر جهان به تهران آمده بودند، از تظاهرات و راهپیماییهای مردم ایران ـ مخصوصاً تهران ـ عکس و گزارش و فیلم تهیه می کردند. تهران، مثل روزهای گذشته، صحنۀ تظاهرات و برخورد خونین بین مأموران و مردم بود.

مواضع امام خمینی (س) در پاریس، راه را بر تمامی راه حلهایی که به نجات رژیم از بن بست بینجامد، مسدود ساخته بود. سخنان و پیامهای مهم امام، به فاصلۀ چند ساعت، در تهران تکثیر و همان روز بین مردم توزیع می شد. پیامها با زبان خود مردم بود؛ همه می فهمیدند که امام چه گفته است؛ هیچ واژۀ نامأنوسی در سخنان ایشان نبود؛ اصطلاحات فرنگی، که بیشتر سیاستمداران و رهبران به داصطلاح احزاب و گروهها و حتی برخی از مقامات روحانی در کلماتشان بود، در آن دیده نمی شد. سخنرانی روز 29 آبان امام از آن جمله است؛ و با صراحت بر این خواست عمومی ملت تکیه می کنند که اولویت اول، سرنگونی رژیم پهلوی است و هرگونه سخن و موضعی بجز این انحراف از مسیر مردم است:

«...این یک اصل بود که ما هم همیشه صحبتش را داشتیم. و در این اصل هیچ ابهامی نیست که کسی بگوید که مرادِ ... مردم چیست یا مراد فلانی چیست؟ هیچ ابهامی ندارد. صریح در این است که ما سلسلۀ پهلوی را که اولش رضا شاه بوده و حالا نوبت محمدرضا شاه است و اگر خدای نخواسته برقرار بماند بعدش نوبت رضا پهلوی است، ما اینها را نمی خواهیم. این هیچ ابهامی ندارد تا محتاج به شرح باشد. و اگر کسی غیر از این بگوید، غیر خواست ملت ایران است؛ غیر خواست من هم که یکی از افراد ملت ایران هستم [می باشد]. و کسی بگوید که ما قانون اساسی را می خواهیم، ما انتخابات آزاد می خواهیم، ما حکومت مردم بر مردم می خواهیم، هر کس این [حرف] را بزند، غیر از این مطلبی است که ما می گوییم... قانون اساسی باید باشد. قانون اساسی معنایش این است که این سلسله باید باشند؛ و انتخابات آزاد هم معنایش این است که امر انتخابات با شاه است.» [7]

 در این روز کارکنان وزارت نیرو، اعتصاب خود را شروع کردند و اعلام داشتند تا زمانی که حکومت ازهاری برقرار است و کشت و کشتارها ادامه دارد، به اعتصاب خود ادامه خواهند داد. ادارات ـ تقریباً ـ همه در حال اعتصاب بودد. اواخر آبان ماه بود؛ گویا گرمای انقلاب به مردم نوید داده بود که زمستان ـ برخلاف هر سال ـ چندان سرمایی به همراه نخواهد داشت و بر شعارهای مردم، این شعار هم اضافه می شد: «به کوری چشم شاه، زمستون هم بهاره!»

امروز هیچ شاعر و نویسنده ای، از کهن سرا و نوپرداز، نمی تواند ادعا کند که این شعارها را من می ساختم. همان گونه که هیچ کس نتوانست ثابت کند که شعار «خدایا خدایا، تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار» از کیست! در واقع از مردم بود؛ مردمی که از شهر ری، شوش، مولوی و سه راه سیروس، راه می افتادند و تا توپخانه که می رسیدند، دهها شعار ساخته بودند. به قول امام، همان پابرهنه های کوخ نشین که یک موی سرشان به صدها کاخ نشین می ارزد.

امام خمینی (س) در سخنرانی خود در روز 29 آبان 58 (صحیفه امام؛ ج 5، ص 44 - 59) پس از تشریح عمق وابستگی فرهنگ، اقتصاد و امور نظامی و دفاعی کشور به بیگانگان، و ارائۀ نمونه های مشخص در هر مورد می فرمایند:

«من به بعضی از این آقایان که آمده بودند و می گفتند که «سیاست قدم به قدم»، گفتم آقا اگر شما این قدم را سست کنید، [در] قدم دوم قدمهای شما را می شکنند! اینطور نیست که یک قدر صبر کنند که شما حالا قدم اول را برداشتید حالا ایشان سلطنت کند نه حکومت!... بیدار باشید! ایرانی ها بیدار باشند، ملتفت باشند که در چه مقام حساسی واقع شده اند، الآن چه موقعیتی از برای ایران الآن هست. مثل سابق نیست که خوب حالا امروز نشد فردا؛ خیر دیگر امکان ندارد. بین موت و حیاتید شماها! بین زندگی و موت هستید.»[8]

 (کوثر؛ ج 2، ص 360 - 363)

تداوم انقلاب مردم را متحدتر و اقشار مختلف را به هم نزدیک تر کرده بود. به توصیه و صلاحدید روحانیت حاضر در صحنه، تعدادی از مغازه های بازار، جهت تأمین مایحتاج عمومی باز شده بود. عده ای که وخیمتر شدن اوضاع را پیش بینی می کردند، خود را برای رویارویی با حوادث مهیاتر می ساختند.

حضرت امام (س) در سخنرانی روز 30 آبان نیز، توجه مخاطبین را به «نوکری شاه» و «دست نشانده بودن او از جانب امریکا»، معطوف کرده می فرماید: «... ایشان خیانت نکرده است به این مملکت؟! ایشان نظام ما را تحت نظر مستشارهای آمریکایی قرار نداده است؟! ایشان در خدمت آمریکا نیست؟!...»[9]

امام امت در این سخنرانی (صحیفه امام؛ ج 5، ص: 60- 68)، شعارهای مردم را که رایج ترین و فراگیرترین آنها «مرگ بر شاه» می باشد، شعاری ملی و قانونی خوانده و از آن شدیداً دفاع می کنند. در مقابل، رژیم پهلوی و سلطنت چندین ساله آنها را با ارائه دلایل منطقی و شواهد تاریخی، غیر ملی و خلاف قانون اساسی معرفی می نمایند. و این چنین است که شعار «مرگ بر شاه» روز به روز گسترده تر و نقش آن بر روی در و دیوار چشمگیرتر می شود. (کوثر؛ ج 2، ص 378 -30)       


[1]. اشاره به جهاد و مبارزۀ مسلحانه. صحیفه امام؛ ج 4، ص 457 [2]. صحیفه امام؛ ج 5، ص 29 [3]. صحیفه امام؛ ج 5، ص 32 - 30 [4]. صحیفه امام؛ ج 5، ص 42 - 37 [5]. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد اول، ص 567 [6]. ...؟ [7]. صحیفه امام؛ ج 5، ص 44 - 45 [8]. همان، ص 58 - 59 [9]. صحیفه امام؛ ج 5، ص 66 

 

انتهای پیام /*