اهداف و نتایج قیام عاشورا در کلام امام خمینی(س)

سیدالشهدا ـ سلام اللّه علیه ـ که همۀ عمرش را و همۀ زندگی اش را برای رفع منکر و جلوگیری از حکومت ظلم و جلوگیری از مفاسدی که حکومتها در دنیا ایجاد کردند، تمام عمرش را صرف این کرد و تمام زندگی اش را صرف این کرد که این حکومت، حکومت جور بسته بشود و از بین برود؛ معروف در کار باشد، منکرات از بین بروند.

کد : 53089 | تاریخ : 21/09/1393

آنچه در ادامه می خوانید گزیده ای از بیانات امام خمینی(س) درباره اهداف قیام عاشورا و نتایج و آثار قیام اباعبدالله الحسین است: اهداف قیام عاشورا: *  *  * تمام انبیا برای اصلاح جامعه آمده اند، تمام. و همۀ آنها این مسأله را داشتند که فرد باید فدای جامعه بشود. فرد هرچه بزرگ باشد ـ بالاترین فرد که ارزشش بیشتر از هر چیز است در دنیا ـ وقتی که با مصالح جامعه معارضه کرد این فرد، باید فدا بشود. سیدالشهدا روی همین میزان آمد، رفت و خودش و اصحاب و انصار خودش را فدا کرد؛ که فرد باید فدای جامعه بشود، جامعه باید اصلاح بشود؛ لِیَقُومَ النّٰاسُ بِالْقِسْط، باید عدالت در بین مردم و در بین جامعه تحقق پیدا بکند.(1) *  *  *  برای این بود شهادتش؛ برای این بود که اقامه بشود عدل الهی. اقامه بشود خانۀ خدا.(2) *  *  * زندگی سیدالشهدا، زندگی حضرت صاحب ـ سلام اللّه  علیه ـ زندگی همۀ انبیای عالم، همۀ انبیا از اول، از آدم تا حالا همه شان این معنا بوده است که در مقابل جور، حکومت عدل را می خواستند درست کنند.(3) *  *  * سیدالشهدا ـ سلام اللّه  علیه ـ از همان روز اول که قیام کردند برای این امر، انگیزه شان اقامۀ عدل بود. فرمودند که، می بینید که معروف، عمل بهش نمی شود و منکر، بهش عمل می شود. انگیزه این است که معروف را اقامه کند و منکر را از بین ببرد، انحرافات همه از منکرات است، جز خط مستقیم توحید هر چه هست منکرات است، اینها باید از بین برود و ما که تابع حضرت سیدالشهدا هستیم باید ببینیم که ایشان چه وضعی در زندگی داشت، قیامش، انگیزه اش نهی از منکر بود که هر منکری باید از بین برود. مِن جمله قضیۀ حکومت عدل، جور، حکومت جور باید از بین برود.(4) *  *  * سیدالشهدا ـ سلام اللّه  علیه ـ که همۀ عمرش را و همۀ زندگی اش را برای رفع منکر و جلوگیری از حکومت ظلم و جلوگیری از مفاسدی که حکومتها در دنیا ایجاد کردند، تمام عمرش را صرف این کرد و تمام زندگی اش را صرف این کرد که این حکومت، حکومت جور بسته بشود و از بین برود؛ معروف در کار باشد، منکرات از بین بروند.(5) *  *  * سیدالشهدا ـ سلام اللّه  علیه ـ تمام حیثیت خودش، جان خودش را و بچه هایش را، همه چیز را در صورتی که می دانست قضیه اینطور می شود، کسی که فرمایشات ایشان را از وقتی که از مدینه بیرون آمدند و به مکه آمدند و از مکه آمدند بیرون حرفهای ایشان را می شنود همه را، می بیند که ایشان متوجه بوده است که چه دارد می کند، این جور نبود که آمده است ببیند که، بلکه آمده بود حکومت هم می خواست بگیرد، اصلاً برای این معنا آمده بود و این یک فخری است و آنهایی که خیال می کنند که حضرت سیدالشهدا برای حکومت نیامده، خیر؛ اینها برای حکومت آمدند، برای اینکه باید حکومت دستِ مثل سیدالشهدا باشد، مثل کسانی که شیعۀ سیدالشهدا هستند باشد.(6) *  *  * سیدالشهدا دیدند که مکتب دارد از بین می رود. قضیۀ قیام سیدالشهدا و قیام امیرالمؤمنین در مقابل معاویه، قیام انبیا در مقابل قدرتمندان و کفار مسأله این نیست که بخواهند یک مملکت] را [بگیرند. همۀ عالم پیش آنها هیچ است. مکتب آنها این نیست، مقصد آنها این نیست، که کشورگشایی بکنند.(7) *  *  * اینکه سیدالشهدا را کشاند به آنجا مکتب بود که کشاند به آنجا؛ اتحاد و عقیده بود که کشاند به آنجا. همه چیزش را داد در مقابل عقیده، در مقابل ایمان؛ و کشته شد و شکست داد؛ طرف را شکست داد.(8) *  *  * حضرت سیدالشهدا قیام کردند بر ضد یزید؛ و شاید و همان طور هم بود که خوب، اطمینان به این بود که موفق به اینکه یزید را از سلطنت بیندازند نشوند؛ این اخبارش هم اینطور است که ایشان مطلع بودند بر این مطلب؛ در عین حال برای همین معنی که بر ضد یک رژیم ظالم قیام کنند ـ ولو اینکه کشته بشوند ـ قیام کردند و کشته دادند و کشتند و خودشان هم کشته شدند.(9) *  *  * آن حضرت در فکر آیندۀ اسلام و مسلمین بود. به خاطر این که اسلام در آینده و در نتیجۀ جهاد مقدس و فداکاری او در میان انسانها نشر پیدا کند و نظام سیاسی و نظام اجتماعی آن در جامعه ما برقرار شود مخالفت نمود، مبارزه کرد، و فداکاری کرد.(10)  *  *  * در عین حال او ]سیدالشهدا سلام اللّه  علیه] تکلیف می دید برای خودش که باید او با این قدرت مقاومت کند و کشته بشود تا به هم بخورد این اوضاع؛ تا رسوا بکند این قدرت را با فداکاری خودش و این عده ای که همراه خودش بود. چون دید که یک حکومت جائری است که بر مقدرات مملکت او سلطه پیدا کرده است تکلیف خودش را ـ تکلیف الهی خودش را ـ تشخیص داد که باید نهضت کند و راه بیفتد برود و مخالفت بکند و اظهار مخالفت و استنکار بکند؛ هرچه خواهد شد. در عین حالی که به حَسَب قواعد معلوم بود که یک عدد اینقدری نمی تواند با آن عده ای که آنها دارند، مقابله کند لکن تکلیف بود.(11) *  *  * لکن تکلیف اینطور می دانست که باید قیام بکند و خونش را بدهد تا اینکه این ملت را اصلاح کند، تا اینکه این عَلَم یزید را بخواباند و همین طور هم کرد و تمام شد. خونش را داد و خون پسرهایش را داد و اولادش را داد و همه چیزهای خودش را داد در راه، برای اسلام.(12) *  *  * سیدالشهدا قوایی نداشت در مقابل آن قوه] ولی] پاشد قیام کرد، مخالفت کرد،چه کرد، تا کشته شد.آن هم می توانست اگر تنبل بود ـ نعوذباللّه ؛ می توانست بگوید که تکلیف شرعی من نیست. از خدا می خواستند آنها که سیدالشهدا ساکت باشد و آنها به خرسواری خودشان سوار باشند. از قیام او می ترسند. او «مُسْلم» را فرستاده که مردم را دعوت کند به بیعت تا حکومت اسلامی تشکیل بدهد؛ این حکومت فاسد را از بین ببرد. اگر او هم سر جای خودش می نشست و در مدینه وقتی که مردک می آمد می گفت که بیعت کن، می گفت بسیار خوب سلّمه اللّه  تعالی! نعوذباللّه  اگر یک همچو چیزی می گفت، از خدا می خواستند؛ خیلی هم احترامش می کردند، دستش را هم می بوسیدند.(13) *  *  * سیدالشهدا برای اسلام خودش را به کشتن داد.(14) *  *  * سیدالشهدا ـ سلام اللّه  علیه ـ تمام اصحاب خودشان را، همۀ جوانان خودش را، همۀ مال و مَنال، هرچه بود، هرچه داشت ـ مال و مَنال که نداشت ـ هرچه داشت، جوان داشت، اصحاب داشت، در راه خدا داد و برای تقویت اسلام و مخالفت با ظلم قیام کرد. [در ]مخالف با امپراتوری آن روز، که از امپراتوریهای اینجا زیادتر بود.(15) *  *  * سیدالشهدا هم که کشته شد، نه اینکه رفتند یک ثوابی ببرند، ثواب برای او خیلی مطرح نبود، رفت که این مکتب را نجاتش بدهد، اسلام را پیشرفت بدهد، اسلام را زنده کند.(16) *  *  * پیغمبر در بعضی جنگها شکست می خورد؛ شکست خورد در بعضی جنگها. حضرت امیر در جنگ با معاویه شکست خورد؛ حضرت سیدالشهدا را کشتند؛ اما اطاعت خدا بود، برای خدا بود، تمام حیثیتْ برای او بود؛ از این جهت، از این جهت هیچ شکستی در کار نبود. اطاعت کرد.(17) نتایج و آثار قیام اباعبداللّه (ع) *  *  *  اگر عاشورا و فداکاری خاندان پیامبر نبود، بعثت و زحمات جانفرسای نبی اکرم راطاغوتیان آن زمان به نابودی کشانده بودند. و اگر عاشورا نبود، منطق جاهلیت ابوسفیانیان که می خواستند قلم سرخ بر وحی و کتاب بکشند و یزید یادگار عصر تاریک بت پرستی که به گمان خود با کشتن و به شهادت کشیدن فرزندان وحی امید داشت اساس اسلام را برچیند و با صراحت و اعلام «لاٰ خَبَرٌ جٰاءَ وَ لاٰ وَحْیٌ نَزَل» بنیاد حکومت الهی را برکند. نمی دانستیم به سر قرآن کریم و اسلام عزیز چه می آمد. لکن ارادۀ خداوند متعال بر آن بوده و هست که اسلام رهایی بخش و قرآن هدایت افروز را جاوید نگه دارد و با خون شهیدانی چون فرزندان وحی احیا و پشتیبانی فرماید و از آسیب دهر نگه دارد و حسین بن علی آن عصارۀ نبوت و یادگار ولایت را برانگیزد، تا جان خود و عزیزانش را فدای عقیدت خویش و امت معظم پیامبر اکرم نماید، تا در امتداد تاریخ، خون پاک او بجوشد و دین خدا را آبیاری فرماید و از وحی و از رهاوردهای آن پاسداری نماید.(18) *  *  * شهادت سید مظلومان و هواخواهان قرآن در عاشورا، سرآغاز زندگی جاوید اسلام و حیات ابدی قرآن کریم بود، آن شهادت مظلومانه و اسارت آل اللّه ، تخت و تاج یزیدیان را که با اسم اسلام، اساس وحی را به خیال خام خود می خواستند محو کنند، برای همیشه به باد فنا سپرد و آن جریان، سُفیانیان را از صحنۀ تاریخ به کنار زد.(19) *  *  * آن روز یزیدیان با دست جنایتکاران گور خود را کندند و تا ابد هلاکت خویش و رژیم ستمگر جنایتکار خویش را به ثبت رساندند، و در 15 خرداد 42 پهلویان و هواداران و سردمداران جنایتکارشان با دست ستمشاهی خود گور خود را کندند و سقوط و ننگ ابدی را برای خویش به جا گذاشتند، که ملت عظیم الشأن ایران بحمداللّه  تعالی با قدرت و پیروزی بر گور آتشبار آنان لعنت می فرستد.(20) *  *  * اگر نبود این نهضت؛ نهضت حسین ـ علیه السلام ـ یزید و اتباع یزید اسلام را وارونه به مردم نشان می دادند. و از اول، اینها اعتقاد به اسلام نداشتند و نسبت به اولیای اسلام حقد و حسد داشتند. سیدالشهدا با این فداکاری که کرد، علاوه بر اینکه آنها را به شکست رساند و اندکی که گذشت، مردم متوجه شدند که چه غائله ای و چه مصیبتی وارد شد. و همین مصیبت موجب به هم خوردن اوضاع بنی امیه شد.(21) *  *  * شخصیت عظیمی که از عصارۀ وحی الهی تغذیه و در خاندان سید رُسل محمد مصطفی و سید اولیا علی مرتضی، تربیت و در دامن صدیقۀ طاهره، بزرگ شده بود قیام کرد و با فداکاری بی نظیر و نهضت الهی خود، واقعۀ بزرگی را به وجود آورد که کاخ ستمکاران را فرو ریخت و مکتب اسلام را نجات بخشید.(22) *  *  * سیدالشهدا نهضت عظیم عاشورا را برپا نمود و با فداکاری و خون خود و عزیزان خود، اسلام و عدالت را نجات داد و دستگاه بنی امیه را محکوم و پایه های آن را فرو ریخت.(23) *  *  * اگر فداکاری پاسدار عظیم الشأن اسلام و شهادت جوانمردانۀ پاسداران بزرگ و اصحاب فداکار او نبود، اسلام در خفقان بنی امیه و رژیم ظالمانۀ آنان وارونه معرفی می شد، و زحمات نبی اکرم ـ صلی اللّه  علیه و آله ـ و اصحاب فداکارش هدر می رفت.(24) *  *  * ائمۀ اطهار اکثراً یا کشته شدند یا [مسموم] شدند؛ لکن مکتبشان محفوظ بود.کشته شد، مکتبش محفوظ بود. بلکه مکتب را زنده کرد. با این کشته شدن مکتب را زنده کرد.(25) *  *  * چنانکه اولیای حق هم بسیاری شان مغلوب شدند، لکن مکتب محفوظ بود؛ سیدالشهدا ـ سلام اللّه  علیه ـ با همۀ اصحاب و عشیره اش قتل عام شدند، لکن مکتبشان را جلو بردند؛ شکست در مکتب نبود پیشروی بود؛ یعنی بنی امیه را تا ابد شکست داد قتل سیدالشهدا؛ یعنی آن اسلامی که بنی امیه می خواست بد نمایش بدهد و با ادعای خلافت برخلاف همۀ موازین انسانی عمل بکند، آن را سیدالشهدا ـ سلام اللّه  علیه ـ با نثار خون خودشان آن رژیم را، رژیم فاسد را، شکست داد، ولو مقتول شد.(26) *  *  * اولیای خدا هم شکست می خوردند. حضرت امیر در جنگ معاویه شکست خورد، این حرف ندارد، شکست خورد. امام حسین ـ سلام اللّه  علیه ـ هم در جنگ با یزید شکست خورد و کشته شد. اما به حسب واقع پیروز شدند آنها. شکستْ ظاهری، و پیروزی واقعی بود.(27) *  *  * اسلام را تا حالایی که شما می بینید، اینجا ما نشسته ایم، سیدالشهدا زنده نگه داشته است.(28) *  *  * اسلام همچو عزیز است که فرزندان پیغمبر جان خودشان را فدای اسلام کردند. حضرت سیدالشهدا ـ سلام اللّه  علیه ـ با آن جوانها، با آن اصحاب، برای اسلام جنگیدند و جان دادند و اسلام را احیا کردند.(29) *  *  * مبارزۀ حضرت سیدالشهدا ـ سلام اللّه  علیه ـ با دولت وقت که دولت طاغوتی بود. شهادت سیدالشهدا به اسلام هیچ لطمه ای وارد نیاورد، اسلام را جلو برد. اگر نبود شهادت ایشان، معاویه و پسرش اسلام را یک جور دیگری در دنیا جلوه داده بودند، به اسم خلیفۀ رسول اللّه ؛ با رفتن در مسجد؛ اقامۀ جمعه و امام جمعه بودن؛ اقامۀ جماعت و امام جماعت بودن. اسم، اسم خلافت رسول اللّه  و حکومت، حکومت اسلام؛ لکن محتوا برخلاف، نه حکومت، حکومت اسلامی بود به حسب محتوا؛ و نه حاکم حاکم اسلامی. سیدالشهدا ـ سلام اللّه  علیه ـ این نقشی که اینها داشتند برای برگرداندن اسلام به جاهلیت و نمایش دادن اسلام به اینکه این هم نظیر همان چیزهای سابق است، آن را باطل کرد.(30) *  *  * شهادت حضرت سیدالشهدا مکتب را زنده کرد. خودش شهید شد، مکتب اسلام زنده شد؛ و رژیم طاغوتی معاویه و پسرش را دفن کرد ... و سیدالشهدا هم چون دید اینها دارند مکتب اسلام را آلوده می کنند، با اسم خلافت اسلام خلافکاری می کنند و ظلم می کنند و این منعکس می شود در دنیا که خلیفۀ رسول اللّه  دارد این کارها را می کند، حضرت سیدالشهدا تکلیف برای خودشان دانستند که بروند و کشته هم بشوند؛ و محو کنند آثار معاویه و پسرش را. پس کشتن، شهادت سیدالشهدا چیزی نبود که برای اسلام ضرر داشته باشد؛ نفع داشت برای اسلام؛ اسلام را زنده کرد.(31) *  *  * اگر سیدالشهدا نبود، این رژیم طاغوتی را اینها تقویت می کردند؛ به جاهلیت برمی گرداندند. اگر حالا من و تو هم مُسلم بودیم، مُسلم طاغوتی بودیم! نه مُسلم امام حسینی. امام حسین نجات داد اسلام را.(32) *  *  *حضرت سیدالشهدا هم شکست خورد و کشته شد. اما پیروزی نهایی را داشتند آنها. مکتبشان شکست نخورد با کشته دادن. دشمنشان را عقب زدند. معاویه و بساط معاویه را که می خواست اسلام را به صورت یک امپراتوری درآورد [و ]برگرداند به زمان جاهلیت، و آن اوضاع جاهلیت، شکستش دادند. یزید و اتباع یزید دفن شدند تا ابد، و لعن مردم بر آنهاست تا ابد، لعن خدا هم بر آنهاست و آنها خودشان محفوظ بودند.(33) *  *  * سیدالشهداست. سیدالشهدا ـ سلام اللّه  علیه ـ مذهب را بیمه کرد. با عمل خودش اسلام را بیمه کرد.(34) *  *  * اَنا مِنْ حُسَیْن که روایت شده است که پیغمبر فرموده است، این معنایش، معنا این است که حسین مال من است و من هم از او زنده می شوم. از او [نقل ]شده است. اینهمه برکات از شهادت ایشان است، با اینکه دشمن می خواست آثار را از بین ببرد؛ آنها درصدد بودند که اصل بنی هاشمی در کار نباشد. «لَعِبَت هاشمُ بالکذا» این حرف بود. آنها می خواستند اصل اسلام را ببرند و یک مملکت عربی درست کنند.(35) *  *  * وقتی که حضرت] سیدالشهدا ـ سلام اللّه  علیه ـ] آمد مکه و از مکه در آن حال بیرون رفت، یک حرکت سیاسی بزرگی بود که در یک وقتی که همۀ مردم دارند به مکه می روند، ایشان از مکه خارج بشود. این یک حرکت سیاسی بود تمام حرکاتش، حرکات سیاسی بود، اسلامی ـ سیاسی و این حرکت اسلامی ـ سیاسی بود که بنی امیه را از بین برد و اگر این حرکت نبود، اسلام پایمال شده بود.(36) *  *  * امام حسین ـ سلام اللّه علیه ـ خود و تمام فرزندان و اقربای خودش را فدا کرد و پس از شهادت او، اسلام قویتر شد.(37) *  *  * سیدالشهدا ـ سلام اللّه  علیه  کشته شد، شکست خورد لکن بنی امیه را همچو شکست که تا آخر نتوانستند دیگر کاری بکنند؛ همچو این خون، آن شمشیرها را عقب زد که تا الآن هم که ملاحظه می کنید باز پیروزی با سیدالشهداست و شکست با یزید و اتباع اوست.(38) *  *  * سید الشهدا بحق بود و با عدۀ قلیلی مقابله کرد و در عین حالی که به شهادت رسید و فرزندان او هم به شهادت رسیدند، لکن اسلام را زنده کرد و یزید و بنی امیه را رسوا کرد.(39) *  *  * سیدالشهدا ـ سلام اللّه  علیه ـ با چند نفر از اصحاب، چند نفر از ارحامشان ، از مخدَّراتشان قیام کردند. چون قیام للّه  بود، اساس سلطنت آن خبیث را به هم شکستند. در صورتْ ایشان کشته شدند لکن اساس سلطنت را، اساس سلطنتی که می خواست اسلام را به صورت سلطنت طاغوتی درآورد.(40) *  *  * کسی که برای خدا کار می کند شکست تویش نیست ولو کشته بشویم شکست نداریم. حضرت سید الشهدا هم کشته شد لکن شکست خورد؟ الآن بیرق او بلند است و یزیدی تو کار نیست.(41) *  *  *  اگر قیام حضرت سیدالشهدا ـ سلام اللّه  علیه ـ نبود، امروز هم ما نمی توانستیم پیروز بشویم.(42) منبع: قیام عاشورا در کلام و پیام امام خمینی(س)، تبیان ، آثار موضوعی ، دفتر سوم ، ص 3757 (با تلخیص) 1) صحیفه امام، ج 15 ، ص217  2) صحیفه امام، ج 20، ص369  3) صحیفه امام، ج 21، ص4  4) صحیفه امام، ج 21، ص1  5) صحیفه امام،ج 21، ص2ـ3  6) صحیفه امام، ج21، ص3  7) صحیفه امام، ج8، ص335  8) صحیفه امام، ج10، ص109  9) صحیفه امام، ج5، ص19  10) ولایت فقیه، ص161  11) صحیفه امام، ج5، ص162  12) صحیفه امام، ج4، ص151  13) صحیفه امام، ج2، ص372-373  14) صحیفه امام، ج8، ص489  15) صحیفه امام، ج10، ص313-314  16) صحیفه امام، ج8، ص529  17) صحیفه امام، ج5، ص169  18) صحیفه امام، ج14، ص406ـ407  19) صحیفه امام، ج14، ص403  20) صحیفه امام، ج16، ص290  21) صحیفه امام، ج17، 52ـ53  22) صحیفه امام، ج12، ص441  23) صحیفه امام، ج5، ص283  24) صحیفه امام، ج8، ص305  25) صحیفه امام، ج8، ص335  26) صحیفه امام، ج8، ص368  27) صحیفه امام، ج9، ص410  28) صحیفه امام، ج10، ص313  29) صحیفه امام، ج8، ص151  30) صحیفه امام، ج8، ص483ـ484  31) صحیفه امام، ج8، ص420  32) صحیفه امام، ج8، ص527  33) صحیفه امام، ج11، ص496  34) صحیفه امام، ج11، ص97  35) صحیفه امام، ج13، ص330  36) صحیفه امام، ج18، ص177  37) صحیفه امام، ج15، ص138  38) صحیفه امام، ج6، ص105ـ106  39) صحیفه امام، ج16، ص89  40) صحیفه امام، ج8، ص9  41) صحیفه امام، ج11، ص495  42) صحیفه امام، ج17، ص55

انتهای پیام /*