بسیاری تصور کردهاند، حمایت از حریم خصوصی، محصول کنوانسیونهای حقوق بشری و خاستگاه آن از غرب است، در حالیکه با بررسی روایات ناظر به حریم خصوصی، بطلان این دیدگاه محرز میشود. اصطلاح حریم خصوصی (الحیاه الخاصه یا الخصوصیه) در آیات و روایات به کار نرفته است؛ اما روایات متعددی از پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار لیهمالسلام وجود دارد که میتوان با تبیین آنها دیدگاه اسلام در مورد حریم خصوصی را بیان کرد. از این روایات میتوان به عنوان مبانی روایی فرمان هشت مادهای امام خمینی(ره) در خصوص لزوم حمایت از حریم خصوصی شهروندان و منع تجاوز به آن از سوی کارگزاران نام برد.این روایات را میتوان در چند دستهبندی کلی مورد بررسی قرار داد: افشاء سر، ممنوعیت تجسس و تحسس، ممنوعیت ورود به منازل بدون استیذان و همچنین تصرف بدون اذن، ممنوعیت استراق سمع و بصر، ممنوعیت غیبت و ممنوعیت هتک ستر.
مقدمه
حریم خصوصی قلمروی از زندگی هر فرد است که انتظار معقول دارد دیگران بدون رضایت او وارد آن قلمرو نشوند یا به اطلاعات آن قلمرو دسترسی نداشته باشند. مطابق بند 1 ماده 2 طرح حمایت از حریم خصوصی، حریم خصوصی «قلمروی از زندگی هر شخص است که آن شخص عرفاً یا با اعلان قبلی در چارچوب قانون، انتظار دارد تا دیگران بدون رضایت وی به آن وارد نشوند یا بر آن نگاه یا نظارت نکنند و یا به اطلاعات راجع به آن دسترسی نداشته یا در آن قلمرو وی را مورد تعرض قرار ندهند.»
حریم خصوصی را به چهار نوع تقسیم کردهاند: 1ـ حریم خصوصی جسمانی 2ـ حریم خصوصی مکانی 3ـ حریم خصوصی اطلاعات 4ـ حریم خصوصی ارتباطات
مهمترین اسناد بینالمللی که متعرض مسئله حریم خصوصی شدهاند، عبارتاند از میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی و کنوانسیون اروپایی برای حمایت از حقوق بشر و آزادیهای بنیادین.
مادۀ 17 میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی مصوّب 1966 مقرر میدارد: «1. در زندگی شخصی، خانواده، منزل یا ارتباطات هیچ کس نباید خودسرانه یا غیرقانونی مداخله شود یا آسیب و لطمۀ غیرقانونی به آبرو یا حیثیت او وارد آید. 2. هر کسی در برابر چنین تعرض یا آسیبی حق دارد از حمایتهای قانونی برخوردار شود».
فرمان هشت مادهای امام خمینی(ره)
حضرت امام خمینی(ره) در تاریخ 24/9/1361 یعنی پس از گذشت نزدیک به 4 سال از پیروزی انقلاب اسلامی، فرمان هشت مادهای را خطاب به ارگانهای قضایی، اجرایی در مورد اسلامی شدن عملکردها صادر کردند که مهمترین سند در رابطه با حریم خصوصی در ایران است.
در بند شش این فرمان چنین آمده است: «هیچ کس حق ندارد به خانه یا مغازه و یا محل کار شخصی کسی بدون اذن صاحب آنها وارد شود یا کسی را جلب کند یا به نام کشف جرم یا ارتکاب گناه تعقیب و مراقبت نماید و یا نسبت به فردی اهانت نموده و اعمال غیر انسانی ـ اسلامی مرتکب شود، یا به تلفن یا نوار ضبط صوت دیگری به نام کشف جرم یا کشف مرکز گناه گوش کند و یا برای کشف گناه و جرم هر چند گناه بزرگ باشد، شنود بگذارد و یا دنبال اسرار مردم باشد و تجسس از گناهان غیر نماید یا اسراری که از غیر به او رسیده ولو برای یک نفر فاش کند. تمام اینها جرم [و] گناه است و بعضی از آنها چون اشاعه فحشا و گناهان از کبائر بسیار بزرگ است و مرتکبین هر یک از امور فوق مجرم و مستحق تعزیر شرعی هستند و بعضی از آنها موجب حد شرعی میباشد.» (صحیفه امام، ج17، ص 140 ـ 141)
حضرت امام(ره) در ادامه میفرماید: «و مؤکداً تذکر داده میشود که اگر برای کشف خانههای تیمی و مراکز جاسوسی و افساد علیه نظام جمهوری اسلامی از روی خطا و اشتباه به منزل شخصی یا محل کار کسی وارد شدند و در آن جا با آلت لهو یا آلات قمار و فحشا و سایر جهات انحرافی مثل مواد مخدره برخورد کردند حق ندارند آن را پیش دیگران افشا کنند؛ چرا که اشاعه فحشا از بزرگترین گناهان کبیره است و هیچکس حق ندارد هتک حرمت مسلمان و تعدی از ضوابط شرعیه نماید. فقط باید به وظیفه نهی از منکر به نحوی که در اسلام مقرر است عمل نماید و حق جلب یا بازداشت یا ضرب و شتم صاحبان خانه و ساکنان آن را ندارند و تعدی از حدود الهی ظلم است و موجب تعزیر و گاهی تقاص میباشد.و اما کسانی که معلوم شود شغل آنان جمع مواد مخدره و پخش بین مردم است، در حکم مفسد فی الأرض و مصداق ساعی در ارض برای فساد و هلاک حرث و نسل است و باید علاوه بر ضبط آن چه از این قبیل موجود است آنان را به مقامات قضائی معرفی کنند. و همچنین هیچیک از قضات حق ندارند ابتدائاً حکمی صادر نمایند که به وسیله آن مأموران اجرا اجازه داشته باشند به منازل یا محلهای کار افراد وارد شوند که نه خانه امن و تیمی است و نه محل توطئههای دیگر علیه نظام جمهوری اسلامی، که صادر کننده و اجراکننده چنین حکمی مورد تعقیب قانونی و شرعی است.» (همان، ج17، ص 141)
نکته قابل توجه این است که در غرب، زمانی که دچار مشکلات امنیتی میشوند، اولین قربانی، حریم خصوصی شهروندان است، چنانچه پس از 11 سپتامبر شنود مکالمات شهروندان توسط دولت آمریکا تجویز شد. در اروپا پیش از 11 سپتامبر به موجب الزام دستورالعمل شورای اروپا، تمام کشورهای اروپایی موظف به تصویب قوانین خاص درخصوص حمایت از حریم خصوصی شدند، لکن پس از 11 سپتامبر این روند نه تنها متوقف شد، بلکه معکوس شد! (جعفری، علی، 1384، ص220). اما حضرت امام خمینی(ره) در سال 1361 و در اوج مشکلات امنیتی کشور و مسائل خاص جنگ تحمیلی و تحرکات منافقین، فرمان هشت مادهای خطاب به ارگانهای قضایی، اجرایی در خصوص حمایت از حریم خصوصی شهروندان صادر فرمودند.
در ایران خلأ قانونی جدی در حمایت از حریم خصوصی به ویژه حریم خصوصی اطلاعات باعث شد قانونگذار در بند «ه» ماده 130 برنامه چهارم توسعه، قوه قضاییه را موظف به تهیه لایحه حمایت از حریم خصوصی در راستای اجرای اصل 20 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نمود. متآسفانه تاکنون قوه قضاییه اقدامی نسبت به اجرای بند «ه» ماده 130 قانون برنامه چهارم توسعه انجام نداده است.
نتیجۀ این مطالعه نشان میدهد، برای حمایت از حریم خصوصی و مقولههای مختلف آن، در نظام حقوقی اسلام مبانی محکمی وجود دارد که امروزه برای حمایت از آن کفایت میکند. از این رو، وصف حقوق بشری حریم خصوصی ارزش افزودهای برای نظام حقوقی و اخلاقی اسلام ندارد. به نظر نویسنده، تأکید اسلام بر حرمت زندگی خصوصی بسیار فراتر و بیشتر از آن حدی است که امروزه با استناد به حق بشری یا حق اساسی بودن حق حریم خصوصی دنبال میشود.
اصطلاح «حریم خصوصی» نه در آیات قرآن و نه در روایات اسلامی استعمال نشده و موضع اسلام در مواجهه با مقولۀ حریم خصوصی، موضع به اصطلاح «تحویل گرایانه» است.
یعنی، حریم خصوصی، در قالب احاله به حقوق و تکالیف دیگر، نظیر: حق مالکیت، منع تجسس، اصل برائت، منع سوء ظن و اشاعه فحشا و سب و هجو و قذف و نمیمه و غیبت و خیانت در امانت حمایت شده است.
در مقوله حریم خصوصی، آیات 12 سوره حجرات و 19 سوره نور و روایات بسیاری وجود دارد. مباحثی را که در آنها دربارۀ حریم خصوصی و بیان علل و حکمتهای حمایت از آن به کار رفتهاند میتوان تحت عناوین ذیل دستهبندی نمود:
الف ـ ممنوعیت افشاء سر
ب ـ ممنوعیت تجسس و تحسّس
ج ـ ممنوعیت سوء ظن
د ـ ممنوعیت اشاعۀ فحشا و هتک ستر
ه ـ ممنوعیت ورود به منازل بدون استیذان
و ـ ممنوعیت استراق سمع و بصر
ز ـ ممنوعیت نمیمه و غیبت
اینک دربارۀ هر یک از عناوین مذکور و ارتباط آنها با حریم خصوصی توضیح میدهیم.
الف ـ ممنوعیت افشاء سر
در مورد افشاء سرّ و حرمت اشاعه اسرار، در ذیل آیه 21 سوره آل عمران «إنَّ الّذینَ یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیَّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَ یَقْتُلُونَ الَّذینَ یَأمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ ألیم»، احادیثی نقل شده حاکی از اینکه بنیاسرائیل اسرار انبیاء را افشاء میکردند و این افشاء سرّ ، موجبات قتل انبیاء را فراهم میکرد؛ قرآن این گروه را قاتل انبیاء دانسته است. در "کافی" روایاتی نقل شده که اگر افشاء سرّ کسی موجب قتل او شود، در نامه اعمال افشاکننده سرّ ، قتل ثبت میشود. (کلینی، 1407ق، ج2، ص317)
همچنین حضرت علی علیهالسلام میفرمایند: «من کشف حجاب أخیه انکشف عورات بیته»: هر کس از اسرار برادر دینی خود پرده بردارد، خداوند نیز اسرار خامۀ او را فاش میسازد. (آمدی، 1381، ج5، ص271)
علاوه بر این دسته روایات، روایاتی وجود دارد که اطلاق آنان، نهی از نقض حریم خصوصی را دربرمیگیرد. نظیر تمامی روایات در خصوص ایذاء مؤمن و روایات هتک حرمت مؤمن و معونه بر ظلم. از جمله از امام صادق(ع) نقل شده است که: «من اعان علی مؤمن بشطر کلمه بشطر کلمه جاء یوم القیامه و بین عینیه مکتوب آیس من رحمه الله» هر کس علیه مومنی کاری انجام دهد که بر او ضرر وارد شود ولو با گفتن کلمهای روز قیامت درحالی محشور میشود که در پیشانیاش نوشته مأیوس از رحمت خداوند. (صدوق، 1406ق، ج4، ص94)
امام صادق علیه السلام میفرمایند: «لیس ان یحدث بحدیث یکتمه صاحبه الا باذنه» (کلینی، 1407 ق، ج2، ص660).
پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله در وصیت خود به ابوذر میفرمایند «... یا اباذر المجالس بالامانه و افشائک و سرّ اخیک خیانه فاجتنب ذالک» (حر عاملی، 1372، ج12، ص307).
عبدالله بن سنان از امام صادق علیهالسلام میپرسد: آیا عورت مؤمن بر مؤمن حرام است؟
حضرت میفرماید: بله و آن افشاء سرّ اوست. (حر عاملی، 1372، ج2، ص37) و نیز در حدیث بلند نثر الدرر[4] در تحف العقول (ر.ک: حرانی، 1404ق، ص331) در مورد افشاء سرّ، بیاناتی آمده است.
ب ـ ممنوعیت تجسّس و تحسّس
خداوند متعال در آیه 12 سوره حجرات فرموده است: یَا أیُّهَا الَّذیِنَ آمَنُوا اجْتَنُبِوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَب بَعْضُکُم بَعْضًا أیُحِبُّ أحَدُکُمْ أن یَأکُلَ لَحْمَ أخیِهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ. ای کسانی که ایمان آوردهاید از بسیاری گمانها درباره دیگران بپرهیزید، براستی که برخی از گمانها گناه است. درباره همدیگر جاسوسی و کنجکاوری مکنید. آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مردۀ خود را بخورد؟! البته که از آن بدتان میآید.
البته این آیه، هر سه مورد ممنوعیت تجسّس، ممنوعیت سوء ظن و ممنوعیت غیبت را شامل میشود.
در مجمع البیان مرحوم طبرسی فرموده است: و لا تَجَسسوا یعنی در پی جستجوی عیبها و دنبال کردن لغزشهای مردم نباشید. ابوعبیده نیز گفته است: دو واژه تجسّس و تحسّس دارای معنا و مفهوم یگانهای هستند.
اخفش نیز گفته است: دو واژه تجسّس و تحسّس چندان از همدیگر دور نیستند؛ تنها تفاوت میان آنها این است که «تجسّس» ـ با جیم ـ به خبرجوییها و پیگیریهایی در امور پنهانی گفته میشود و کلمه «جاسوس» نیز از همین ریشه میباشد. ولکن کلمه «تحسّس» ـ با حاء بدون نقطه ـ درباره خبرجوییها و کنجکاویهای مربوط به امور آشکار و شناخته شده به کار برده میشود.» (طبرسی، 1372، ج5، ص137)
در هر صورت لازم است که بگوییم:
اولاً، طبق این آیه شریفه خداوند متعال در اکثر موارد از هر گونه «بدگمانی» درباره مؤمنان نهی فرموده است.
ثانیاً، خداوند مردم را از هر گونه تجسس و کنجکاوی درباره امور پنهانی و زندگانی شخصی افراد بر حذر داشته است.
ثالثاً، در صورت آگاهی پیدا کردن به اسرار، عیوب و مسائل شخصی دیگران [از طریقی که باشد] از بازگو و پخش آن در میان مردم نهی کرده است. به گمان ما از آیه شریفه میتوان چنین برداشت نمود که «زندگی» هر انسانی بسته به آبرو، حیثیت و شخصیت اجتماعی او میباشد. بنابراین، از بین آبرو و آلوده ساختن «شخصیت اجتماعی» و هتک حرمت هر فردی به مثابه از بین بردن زندگی و حیات اوست. یعنی سلب آبروی یک نفر به وسیلۀ شایعات و یا نقل اسرار و عیوب او مساوی با اعدام شخصیت اجتماعی اوست.
شایسته یادآوری است که با توجه به اینکه متعلق این آیه شریفه حذف شده، به این معنی که مصداق خاصی برای ظن و «مورد تجسس» ذکر نگردیده، لذا در زمینه تحریم خبرجویی و کنجکاوی (تجسس) نسبت به دیگران و پخش کردم اسرار آنان اطلاق دارد. به دلیل حذف متعلق آن، میفهمیم که درباره هیچ امری نمیتوان تجسس کرد، مگر اینکه دلیل شرعی خاص برای موارد خاص وارد شده باشد. در مورد افشاء اسرار و عیوب دیگران نیز مطلب از همیقرار است. از پیامبر اکرم(ص) روایات متعددی در خصوص ممنوعیت تجسّس و تفتیش نقل شده است. از جمله این که:
1) «إیاکم و الظن فإن الظن أکذب الحدیث، و لا تجسسوا و لاتحسسوا و لاتناجشوا». (حمیری قمی، قرب الاسناد، ص15 و مجلسی، 1403ق، ج72، ص252)
از گمان بپرهیزید، چرا که گمان، سخن را در گرداب دروغ افکند؛ از کنجکاوی و پاییدن یکدیگر بپرهیزید؛ از حال کسی تفتیش مکنید و نجش مکنید (نجش یعنی اذاعه و نشر (مجمع البحرین)).
2) اسحاق بن عمار از امام صادق(ع) نقل میکند و ایشان از پیامبر(ص) که فرمود: «یا معشر من آمن بلسانه و ام یدخل الایمان قلبه، لاتغتابوا المسلمین و لا تتبعوا عوراتهم فإنه من اتبع عوراتهم یتبع الله عورته و من یتبع الله عورته یفضحه و (ولو) فی بیته» (کلینی، 1407ق، ج2، ص354)
ای گروهی که به زبان اسلام آوردهاید و ایمان در قلب شما جای نگرفته است، از مسلمانان بدگویی مکنید و در جستجوی عیبهای آنان مباشید؛ چرا که هر کسی در پی کاستیهای آنان برآید خداوند در جستجوی عیوب او خواهد بود و آنکه خدا با او چنین کند، رسوایش خواهد ساخت، هر چند درون خانهاش باشد.
3) «إنی لم أومر أن انقب عن قلوب الناس ولا أشق بطونهم» (ریشهری، 1375، ج1، ص391) من مأمور نگشتهام دلهای مردم را بشکافم و از افکار درونی آنها باخبر شوم.
4) «و من مشی فی عیب اخیه و کشف عورته کان اول خطوه خطأها و وضعها فی جهنم و کشف عورته علی رؤوس خلائق». (حر عاملی، 1372، ج8، ص602) هر کسی در راه جستجوی عیوب و کشف لغزشهای برادرش گام نهد، پای در آتش دوزخ گذارده است و خداوند عیوب او را بر همگان آشکار خواهد کرد.
6) «من رأی عوره فسترها کمن أحیا موؤود». (سجستانی، 1410ق، ج2، ص454) هر کس عیب دیگری را بپوشاند همانند کسی است که زنده به گوری را نجات داده باشد.
7) انک ان اتبعت عورات الناس او عثرات الناس افسدتهم، او کدت ان تفسدهم. «اگر تو در صدد پیجویی و کشف اسرار و یا لغزشهای مردم باشی، در این صورت، آنان را به فساد کشانیده و یا به آن نزدیک ساختهای.» (بیهقی، بی تا، ج8، ص333)
8) امام علی(ع) در نامۀ خویش به مالکاشتر هنگامی که وی را به سمت فرماندار مصر انتخاب کردند تجسس حاکم در احوال مردم را منع کرده، مالک را به پوشاندن عیوب مردم و دوری جستن از افرادی که عیوب دیگران را آشکار میسازند، توصیه فرموده است. (نهجالبلاغه، 1417ق، نامه 53، ص 568)
«وَلیَکن أبعدَ رَعیّتک منک وَأشناأهم عندک، أطلبُهُم لمعَائب النّاس. فإنَ فی النّاس عیوباً؛الوالی أحقِّ من سترها؛ فلا تکشفن عما غابَ عنک منها؛ فإنَّما عَلَیک تطهیر ما ظهر لَکَ و الله لکم علی ما غاب عنک؛ فاستر العوره ما استطعت یستر الله منک ما تحب ستره من رعیتک ... و تغابَ عن کل ما لا یضح لک ولا تعجلنَّ الی تصدیق ساح فان السّاعی غاشٌّ وإن تَشَبِّهَ بالناصحین».
باید دورترین مردم از تو و مبغوضترین آنان نزد تو کسی باش که پیوسته در پی عیوب مردمان است؛ چه آن که در مردم لغزشهایی وجود دارد که حاکم از هر کس دیگر به پوشاندن آنها سزاوارتر است. پس در جستجوی امور پنهان مباش، وظیفۀ حاکم تو پاک کردن ظواهر است و این پروردگار است که پروردگار بر هر آنچه از تو نهان است حکم میکند. پس تا آنجا که میتوانی عیب را بپوشان تا خداوند نیز آنچه را دوست داری از مردم مخفی بماند، بپوشاند ... و از آنچه در نظرت روشن نیست کنارهگیر. در تصدیق سخنچین شتاب مکن، زیرا سخن چین گرچه در لباس اندرزدهنده ظاهر میشود، خیانتکار است.
9) حضرت علی علیهالسلام فرمود: من بحث عن اسرار غیره أظهرالله أسراره. «هر کسی که دربارۀ اسرار و امور پنهانی دیگران جستجو و گفتگو کند خداوند نیزاسرار او را برای دیگران فاش خواهد فرمود» (آمدی، 1381، ص371)
10) از امام صادق(ع) نقل شده است: «الجهل فی ثلاث: فی تبدل الاخوان، و المنابذه بغیر بیان و التجسس عما لا یغنی». سه چیز نشانۀ نادانی است: تغییر دادن دوستان؛ جدا شدن و کنارهگیری [از دوستان] بدون بازگو کردن سبب آن و جستجوی چیزی که نفعی در پی ندارد.
11) از امام صادق(ع) روایت است که پیامبر اسلام(ص) فرمود: لا تطلبوا عثرات المؤمنین، فانه من تتبع عثرات اخیه، تتبع الله عثراته، و من تتبع الله عثراته یفضحه ولو فی جوف بیته. «درباره لغزشهای مؤمنین، تجسس و جستجو مکنید، چون که هر کس لغزشهای برادران مؤمن خود را پیجویی و تجسس کند، خداوند نیز لغزشهای خود او را پیجویی خواهد کرد، و چنین کسی را خداوند بیآبرو و رسوا خواهد ساخت هر چند که در درون خانهاش باشد.» (کلینی، 1407ق، ج2/355)
12) زراره از امام باقر علیهالسلام نقل میکند که آن حضرت فرمود: اقرب ما یکون العبد الی الکفر أن یواخی الرجل علی الدین فیحصی علیه زلاته لیعیره بها یوماما. «نزدیکترین مرزها به کفر و بیدینی آن است که انسان لغزشها و معایب برادر دینی خود را شناسایی کرده و به یاد بسپارد، تا روزی آنها را فاش ساخته و به رخ او بکشد.» (همان)
13) از حضرت علی علیهالسلام روایت شده است: «شر الناس من لا یغفر الزله و لایستر العوره».
«بدترین مردم کسی است که لغزشهای دیگران را نبخشد و گناهان دیگران را نپوشاند». (نوری، میرزاحسین، 1408ق، ج12، ص427)
تأمل در مجموع آیات و روایات فوق نشان میدهد که برخی از امور مردم به طور مطلق مصون از تجسّس دیگران اعلام شده است (ضابطۀ نوعی) و تجسّس در برخی دیگر از امور به دلایل خاصی تحریم شده است (ضابطۀ شخصی).
لغتشناسان در مورد تعریف اصطلاحات تجسّس، تحسّس و تفتیش، و ترادف یا تغایر معنایی آنها اختلاف نظر دارند. به اعتقاد برخی، اصطلاحات مذکور دارای معانی واحد هستند و به اعتقاد بعضی دارای معنای متعدد.
تعاریف مختلفی که از تجسّس و تحسّس صورت گرفته است به طور خلاصه عبارتاند از:
1ـ قرطبی از قول أخفش میگوید که تفاوتی میان اصطلاحهای مذکور وجود ندارد و بسیار شبیه به هم هستند؛ زیرا:
الف) تجسس عبارت است از دنبال کردن چیزی که انسان کتمان شده است و تحسس عبارت است از دنبال گشتن و مطلع شدن از اخبار دیگران بیآنکه کتمان در کار باشد.
ب) تجسس عبارت است از دنبال امور گشتن، ولی تحسس عبارت از چیزی است که انسان با بعضی حواس خود آن را درک میکند.
ج) تجسس یعنی دنبال گشتن برای دیگران و عامل و جاسوس دیگران بودن، امام تحسس یعنی دنبال خبر گشتن برای خویشتن نه برای دیگران. (قرطبی، 1405ق، ج16، ص334)
2ـ ابن الجوزی نیز در زادالمسیر میان تجسس و تحسس تفادت قائل شده میگوید: تجسس یعنی دنبال عورات مردم گشتن، ولی تحسس یعنی استماع سخنان دیگران. (قرشی البغدادی، 1407ق، ج7، ص186)
3ـ المناوی در فیض القدیر وجه فارق سومی را میان تجسس و تحسس اعلام میکند. به اعتقاد وی، علاوه بر تفاوتهای مذکور در سطور فوق، تجسس عبارت است از دنبال اخبار شرّ دیگران گشتن، ولی تحسس عام است و شامل اخبار شر و خیر میشود. (مناوی، 1415ق، ج3، ص159)
4ـ آیتالله سید محسن خرازی پس از ذکر اقوال مصباح المنیر، مقاییس المنیر، صحاح جوهری، لسان العرب، اخفش و قرطبی که برخی به ترادف تجسس و تحسس معتقد بوده و برخی میان آنها تفاوت گذاشتهاند، چنین نتیجهگیری میکند: (خرازی، همان)
«فتحصل أن التجسس هو التتبع والتفحص عن بواطن الامور، سواء کان لنفسه او لغیره وسواء کان الداعی الشر او لداعی الخیر و سواء کانت الامور خیراً او شراً».
به نظر میرسد که تعریف مذکور با حمایت از حریم خصوصی بیشتر سازگار است. زیرا بنا بر تعریف، حریم خصوصی قلمروی زندگی است که به هر دلیلی از دیگران پنهان نگه داشته میشود؛ به دیگر سخن، تنها امور باطنی یا غیر ظاهر هستند که میتوانند مشمول حریم خصوصی قرار گیرند.
ج ـ ممنوعیت سوءظن
در آیات قرآن و سنت پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع)، سوء ظن منشأ و ریشۀ اصلی تجسس و تفتیش در امور خصوصی دیگران معرفی شده است. به همین دلیل، برای برخورد بنیادی با معضل تجسس به مردم توصیه شده است که از سوءظن دربارۀ گفتار و اعمال دیگران پرهیز شود؛ به ظاهر اعمال و گفتهها اعتماد کنند، مگر آنکه خلاف آن اثبات شود نه آنکه ظواهر را براساس سوءظن مورد تفتیش قراردهند.
رسول خدا(ص) فرمود: ان الامیر اذا ابتغی الریبه فی الناس، افسدهم. «اگر زمامدار ملتی بخواهد بدگمانیهای خود را دنبال کند [و بر پایه آنها تصمیم بگیرد]» ملت خود را به فساد و تباهی خواهد کشانید.» (بیهقی، بی تا، ج8، ص333). پیامبر اکرم(ص) همچنان فرمودهاند: «إیاکم والظن، فانّ الظن الکذب الحدیث ولا تحسسوا ولاتجسسوا». بر شما باد اجتناب از ظن، که همانا ظن کذبترین سخنهاست و از تحسس و تجسس اجتناب کنید.
در روایتی از امیرالمؤمنین روایت شده است: «اطرحوا سوءالظن بینکم فان الله عزوجل نهی عن ذلک.» از سوء ظن بین خود دوری ورزید که همانا خداوند از آن نهی کرده است (نوری، میرزاحسین، 1408ق، ج11، ص169).
علامه مجلسی در بحارالانوار از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده است: «ان الله تعالی حرم من المسلم دمه و ماله و أن یظن به ظن السوء». (مجلسی، 1403ق، ج72، ص201) همانا خداوند متعال، جان و مال را محترم ساخته و از سوءظن به او منع کرده است.
از امام علی(ع) نقل شده است: «ضع أمر أخیک علی أحسنه حتی یأتیک ما بغلبک منه، ولا تظنن بکلمه خرجت من أخیک سوءً و أنت بجدُ لها فی الخیر مهملاً» (همان، ص200). امر برادر (دینی) خود را بر شکل احسن آن تعبیر کن، مگر آنکه خلاف آن بر تو اثبات شود. بر سخن بدی که بر زبان برادرت جاری شده و تو میتوانی مهملی برای تعبیر آن به خیر بیابی، ظن سوء مبر.
در تفسیر قرطبی از پیامبر اسلام(ص) روایت شده است که فرمود: «خداوند خون مسلمان، آبروی مسلمان و بدگمان بودن دربارۀ او را حرام کرده است.» (قرطبی، 1405ق، ج14، ص332)
محمد بن فضیل از ابوالحسن موسی بن جعفر(ع) روایت کرده است که: «به آن حضرت گفتم: فدایت شوم، گاهی میشود که مطالب ناپسندی درباره برخی از برادران دینی خود از دیگران میشنوم، ولیکن وقتی از خود او میپرسم، آن را منکر میشود، در حالی که دیگران که درباره او برایم نقل مطلب کردهاند مورد اعتماد و موثق میباشند، [آیا وظیفه من چیست، سخنان دیگران را بپذیرم و یا انکار خود او را؟] حضرت برای من فرمود: ای محمد! دربارۀ برادران دینی خود چشم و گوش خود را تکذیب کن، و اگر دیگران درباره شخصی با پنجاه سوگند نیز گواهی دهند ولکن خود آن شخص خلاف حرف آنان را بگوید، حرف خود او را قبول کن. هرگز بر ضد آن برادرت افشاگری مکن که او را خوارگردانی و شخصیتش را از بین ببری؛ اگر چنین کاری را انجام بدهی از مصادیق این آیه شریفه خواهی بود که میفرماید: آنانکه نقل و پخش کردن کار بد در میان مؤمنان را دوست دارند، در آخرت برایشان عذاب دردناکی خواهند بود.» (حویزی، 1415ق، ج3، ص582).
مشابه همین روایت را مرحوم کلینی در در روضۀ کافی نیز نقل کرده است. (کلینی، 1407ق، ج8، ص147) البته مسلم است که اطلاق این روایت منصرف از حق الناس است.
شایسته است بدانیم که منظور حضرت از اینکه «اگر درباره شخصی با پنجاه قسم هم گواهی دهند و خود او خلاف آن را بگوید، باید آنان را تکذیب کرد، این مطلب نیست که آنان را متهم به دروغ گویی کنیم؛ بلکه منظور اینست که عملاً به حرفشان ترتیب اثر داده نشود و بگوئیم امر بر آنها مشتبه شده است. چون، وقتی که متهم و یا مرتکب یک خطا و جرم ، ارتکاب آن را نمیپذیرد، در واقع بدینوسیله از کرده خود اظهار پشیمانی و عذرخواهی میکند. بنابراین، باید درباره او از هر گونه افشاگری خودداری به عمل آید و لغزش او نادیده گرفته شود، هر چند که واقعاً نیز مرتکب کار خلافی شده باشد. حضرت علی علیهآلسلام فرمود: سوء الظن یفسد الامور و یبعث علی الشرور. «بدگمانی نسبت به دیگران کارها را تباه میسازد و شرارتها را برمیانگیزد.» (آمدی، 1381، ج4، ص132)
امام صادق(ع) در تصدیق قول و فعل مسلم و نهی از سوء ظن فرمودهاند: «المؤمن أصدق علی نفسه من سبعین مؤمناً علیه». مؤمن در تصدیق نفس خود از هفتاد مؤمن صادقتر است.(همان)
در تعریف سوءظن و تفسیر آیات و روایات مذکور علمای اسلام تعابیر مختلفی به کار بردهاند. ابن جوزی در تفسیر آیۀ 12 سورۀ حجرات مینویسد که ظن بر چهار قسم است:
محظور، مأمورٌ به، مباح و مندوبٌ الیه. ظن محظور یعنی سوء ظن به خدای متعال، چون که حسن ظن به خدا واجب است. همچنین است سوء ظن به مسلمینی که ظاهرشان عادلانه است. ظن مأموربه عبارت است از ظن نسبت به چیزی بیآنکه دلیلی که وصول علم به آن را ممکن سازد ارائه شده باشد. در چنین مواردی، عمل به ظن غالب و اکتفا بر غلبه به جای علم، جایز است. پذیرش شهادت عدول و تقویم مستهلکات و ارشهایی که در قبال جنایات باید پرداخته شوند بر اساس این ظن صورت میگیرد. ظن مباح، همانند ظن پس از نماز است که در این صورت، شخص میتواند بنا بر بُعد غالب ظن خود عمل کند یا اینکه آن را نادیده بگیرد. در مورد چنین ظنی، از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که در صورتی که ظنی در شما پیدا شد دربارۀ آن تحقیق کنید؛ نظیر ظنی که در قلب خود نسبت به برادر خود پیدا میکنید و براساس این ظن به وی مشکوک میشوید. اما ظن مندوبالیه عبارت است از حسن ظن نسبت به برادر دینی. (قرشی البغدادی، همان، ص 185)
از امام صادق(ع) منقول است که ریشۀ حُسن ظن در حُسن ایمان انسان و سلامت قلب او قرار دارد. هنگامی که میبیند یکی از برادران دینی شما خصلتی دارد که آن را انکار میکند (به خاطر آن سرزنش خواهد شد) در مورد آن خصلت وی هفت تأویل ارائه کنید. چنانچه قبلاً به یکی از هفت تأویل راضی شدید چه بهتر، والا به سرزنش نفس خود بپردازید تا خود را به کشف خصلتی که تأویلهای هفتگانه از فهم آن عاجز ماندهاند مجاز نداند و شما بهتر از آن شخص میتوانید درصدد انکار آن خصلت برآیید. (نمازی، همان، ص40)
صاحب فیض القدیر از قول «راغب» میگوید که ظن متکی بر اماره است و با توجه به اینکه اماره چیزی متردد بین یقین و شک است، گاهی به یقین نزدیک میشود و گاهی به شک. ظن به هنگامی که قویتر از أماره است پسندیده و به هنگامی که در حد حدس و گمان است مذموم است. (مناوی، همان، ص159)
دـ ممنوعیت اشاعۀ فحشا و هتک ستر
خداوند متعال در آیه 19 سوره نور فرموده است: إِنَّ الَّذیِنَ یُحِبُّونَ أن تَشِیعَ الْفَاحِشَۀُ فِی الَّذیِنَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ ألِیمٌ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَه.
کسانی که پخش کردن و شهرت دادن کار بد در میان مؤمنان را دوست دارند در این دنیا و سرای دیگر برای آنان عذابی دردناک میباشد. منظور از «اشاعه فحشا» در متن آیه شریفه همانا «افشاگری عیوب و اسرار مردم و غیبت کردن» آنان است. زیرا غیبت دیگران و بیان اسرار و عیوب و گناهان و لغزشهای افراد برای دیگران، عین انتشار و اشاعه فحشاء است.
کلینی در اصول کافی از ابن ابی عمیر، از برخی اصحاب امام صادق(ع) از آن حضرت نقل کرده که فرمود: «اگر کسی خطاها، لغزشها و گناهانی را که از مؤمنی با دو چشمان خود دیده و با دو گوش خود شنیده است برای دیگران بازگو کند، او از مصادیق این آیه شریفه خواهد بود که میفرماید: آنان که نقل و پخش کردن کار بد در میان مؤمنان را دوست دارند، در آخرت برایشان عذابی دردناک وجود دارد.» (کلینی، 1407ق، ج2، ص357)
اسلام نه تنها دولت و اشخاص ثالث را از ورود در حریم خصوصی انسانها منع کرده است، بلکه به همه انسانها نیز دستور داده که از افشای امور و مسائلی که نوعاً برای دیگران فاش نمیشود و نوعاً کتمان آنها برتر از ابراز آنها تلقی میشود خودداری کنند. از پیامبر گرامی اسلام(ص) منقول است: من اذاع الفاحشه کمن مبتدئها و من عیر مؤمناً بشیءٍ لایموت حتی یرکبه. همانا کسی که اشاعۀ فحشا میکند همانند کسی است که آن را به وجود آورده است و هر کسی مؤمنی را بهخاطر عملی ملامت کند نمیمیرد تا اینکه آن را مرتکب شود. (حرعاملی، 1372، ج12، ص296 و کلینی، 1407ق، ج2، ص356)
از مجموع روایات اسلامی و تفسیرهای آنها چنین برمیاید که افشای برخی مسائل خصوصی حتی با رضایت دارندۀ حریم خصوصی مجاز نیست؛ زیرا اشاعۀ فحشا محسوب میشود. همچنین است افشای مسائلی که به ستر عورت انسان مربوط میشود؛ زیرا حفظ عورت از واجبات است. صاحب جواهر در توصیف انسان عادل تعبیری به کار برده است که ذکر آن در این مقام به نظر میرسد:
«عادل یعنی کسی که عیبها و لغزشهای خود را میپوشاند ... و نه کسی که هیچ عیب یا لغزشی نداشته باشد. بله ... اگر عیب یا لغزشی باطناً از او سر بزند بر او واجب است که آن را از دیگران بپوشاند؛ زیرا اشاعۀ فحشا ممنوع است و ستر عورت واجب». (نجفی، 1360، ج13، ص298 ـ صاحب جواهر این قول را از وحید بهبهانی در مصابیح الظلام نقل کرده است.)
منع اشاعۀ فحشا تا حد زیادی به آثار اجتماعی هتک ستر توجه دارد، اما وجوب پوشاندن عیبها و لغزشهای خود از دیگران و به عبارت دیگر وجوب ستر عورت (عورت به مفهوم اعم کلمه) امری است که امروزه در بحث از حریم خصوصی به عنوان یکی از حقوق بشر از آن به لاینفک بودن یاد میشود؛ امری که جدا از آثار اجتماعی هتک ستر درصدد دفاع از کرامت انسانی بوده، مانع از آن است که انسان خود بر ضد کرامت خویشتن اقدام کند.
هـ ممنوعیت ورود به منازل بدون استیذان
در آیات قرآن و سنت اسلامی، ورود به منازل اشخاص منوط به استیناس و استیذان شده است. اسیتناس یعنی هنگام ورود به منزل دیگران باید خود را معرفی کرد و آشناییهای لازم را به صاحب منزل داد تا وی در صورت تمایل در را بگشاید. استیذان نیز یعنی کسب رضایت صاحب منزل پیش از ورود به آن. امروزه استیناس و استیذان دو شرط بسیار مهم در تفتیش و بازرسی از منازل اشخاص است که از مقتضیات دادرسی عادلانه به شمار میرود.
1ـ خداوند در آیه 27 سوره نور فرموده است: «لا تَدْخُلُوا بُیُوتًا غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّی تَسْتَأنِسُوا وَ تُسَلَّمُوا عَلَی أهْلِهَا».
2ـ آیه 189 سوره بقره نیز میفرماید: «وَأتُواْ الْبُیُوتَ مِنْ أبْوَابِهَا».
3ـ حکم پیامبر اکرم(ص) در قضیۀ سمره بن جندب از مهمترین نمونههای تاریخی است که بر ممنوعیت ورود بدون اذن به خانههای مردم دلالت میکند.
سمره بن جندب در خانۀ یکی از انصار یک نخل داشت که برای سرکشی به آن، بدون اذن صاحبخانه وارد منزل میشد. مرد انصاری که پس از چند بار اعتراض به این امر، راه به جایی نبرد شکایت نزد پیامبر برد. پیامبر اسلام از سمره خواست که بدون اذن وارد منزل انصاری نشود، ولی وی قبول نکرد. پیامبر از وی خواست که از نخل خود در منزل انصاری صرفنظر کند و نخ دیگری، حتی چند نخل دیگر در جای دیگر به جای آن دریافت کند، ولی سمره نپذیرفت. پیامبر مجدداً به سمره اعلام کرد که اگر از نخل در این دنیا بگذرد به جای آن در آخرت نخلهای دیگری به وی خواهد داد، ولی این بار هم سمره قبول نکرد. در پایان پیامبر اسلام برای جلوگیری از ورود بدون اذن و اجازه به منزل انصاری فرمودند که «لا ضرر و لاضرارا فی الاسلام». لذا به مرد انصاری اعلام کردند که «برو درخت را بکن و در مقابل وی (سمره) بینداز» (بجنوردی، 1409ق، ج1، ص211 به بعد).
4ـ در کتب شیعه و اهل سنت نقل است که خلیفۀ دوم شبی مشغول گشتزنی در شهر بود. از خانهای صدای آواز و عیش و طرب شنید و حدس زد که عمل حرامی در حال انجام است. برای تحقیق بیشتر از دیوار منزلی که صدای غنا از آنجا برخاسته بود بالا رفت و صاحب منزل را صدا زد. خطاب به وی گفت: ای دشمن خدا، گمان کردم که خداوند بر تو لباس شرم و حیا پوشانده است، حال آنکه معصیت خدا میکنی؟ آن مرد در پاسخ خلیفه گفت: ای خلیفه، تعجیل مکن. اگر من یک معصیت کردهام شما سه معصیت مرتکب شدهاید. خداوند فرموده است تجسّس نکنید و تو تجسّس کردی؛ فرموده است به خانههای مردم از در وارد شوید و تو از دیوار بالا آمدی؛ و بالاخره آنکه خداوند فرموده است که بدون استیناس و اذن وارد خانۀ مردم نشوید ولی تو بدون اذن وارد منزل من شدی. خلیفه گفت: آیا اگر طلب بخشش کنم مرا میبخشی؟ صاحبخانه گفت آری و خلیفه از منزل خارج شد و رفت. (محمدی ریشهری، 1375، ص391)
و ـ ممنوعیت استراق سمع و بصر
1ـ ابن عباس از پیامبر خدا(ص) نقل کرده است که او فرمود: «... ومن استمع الی حدیث قوم و هم له کارهون یصب فی اذنیه الآنک یوم القیامه» «هر کس به سخنان و گفتگوی دیگران گوش بسپارد در حالی که آنان رضایت ندارند، در روز قیامت به گوشهای او سرب گداخته میریزند.» (حویزی، 1415ق، ج5، ص93)
2ـ از طریق محمد بن مروان از امام صادق(ع) روایت نموده است که آن حضرت میفرمود:
ثلاثه یعذبون یوم القیامه (الی أن قال) و المستع حدیث قوم و هم له کارهون یصب فی أذنیه الآنک. «سه دسته هستند که در روز قیامت دچار عذال الهی خواهند شد و [آنان را برشمرد تا اینکه فرمود:] از جمله کسی که به مکالمه دیگران گوش دهد در حالی که آنان به این کار رضایت ندارند. به گوشهای چنین کسانی در روز قیامت سرب گداخته خواهند ریخت.» (حر عاملی، 1372، ج17، ص297).
3ـ قال النبی(ص): من نظر فی کتاب اخیه بغیر اذنه فکانما ینظر فی النار. (نوری، 1408ق، ج9، 159) هرکس به نوشته برادر دینیآش بدون اذن او نگاه کند، گویی به آتش نگاه میکند.
ز ـ ممنوعیت نمیمه و غیبت
نمیمه و غیبت، نقض حریم خصوصی اطلاعات اشخاص است. نمیمه یعنی بیانی که خواه با زبان، خواه با صورت مکتوب و خواه با صورتهای دیگر همانند ایما و اشاره و رمز در حق دیگری گفته میشود. نمیمه متضمن اظهار عیب یا نقص در مورد دیگری است؛ به گونهای که سبب کراهت خاطر و ناراحتی وی میشود. سبب نمیمه ممکن است وجود یک نیت سوء در شخص مرتکب نسبت به منتسبالیه باشد یا اظهار حب و دوستی به مخاطب یا حتی تفرج یا فضولی کردن در امور منتسبالیه باشد. شهید ثانی میگوید حقیقت نمیمه عبارت است از افشا و هتک سرّی که دارندۀ آن، افشای آن را بر دیگران روا نمیداند (شهید ثانی، بی تا، ص206). در آیه 11 سوره قلم «هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمیمٍ»، پیامبر(ص) منع شده است از ترتیب اثر دادن به سخنان نمامان و عیب جویان.
غیبت وجه مشدّد و شرترین قسم نمیمه به شمار میرود. (همان، ص304) در وسایل الشیعه از زبان ابوذر منقول است که پیامبر(ص) به وی وصیت کرده است:
«ای اباذر، از غیبت بر حذر باش که همانا غیبت شدیدتر از زناست. اباذر میگوید پرسیدم چرا؟ پیامبر فرمودند؟ پیامبر فرمودند: زیرا شخص زناکار چه بسا ممکن است توبه کند و توبهاش نیز مقبول حق قرار گیرد، اما غیبت بخشیده نمیشود مگر آنکه کسی که از او غیبت شده ببخشد. اباذر میگوید پرسیدم: ای پیامبر، غیبت چیست؟ پاسخ دادند: یعنی اینکه پشت سر برادرت حرفی بزنی که او خوشش نمیاید. گفتم حتی اگر آن حرف حقیقت داشته باشد؟ فرمودند: بدانکه اگر شخصی را به گونهای یاد کنی که در خصوص او صدق میکند مرتکب غیبت شدهای، اما اگر آنچه گفتهای در خصوص او صادق نباشد مرتکب بهتان شدهای». (حر عاملی، 1372، الجزء 12، ص 281)
در روایتی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نقل شده است: «ألا أنبئکم بشرارکم قالوا بلی یا رسول الله قال المشاءون بالنمیمه المفرقون بین الاحیه الباغون للبرآء المعایب.» (کلینی، 1407ق، ج2، ص369)
شیخ صدوق در من لا یحضره الفقیه روایتی را نقل نموده است که خداوند قسم جلاله یاد کرده است که نمام ... و ساعی در فتنه را داخل بهشت نمیکند. (صدوق،1406ق، ج4، ص356)
نتیجهگیری
حریم خصوصی پیش از آنکه در غرب و کنوانسیونها و اسناد بینالمللی حقوق بش پیشبینی شود با تأکید بسیار در منابع اسلامی مورد توجه بوده، در آیات متعددی از قرآن مجید بر لزوم رعایت حریم خصوصی اشخاص تأکید شده است. روایات متعددی از پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار علیهمالسلام وجود دارد که میتوان با تعیین آنها دیدگاه اسلام در مورد حریم خصوصی را بیان کردو از این روایات میتوان به عنوان مبانی روایی فرمان هشت مادهای امام خمینی(ره) در خصوص لزوم حمایت از حریم خصوصی شهروندان و منع تجاوز به آن از سوی کارگزاران نام برد.
نکته قابل توجه این است که در غرب، زمانی که دچار مشکلات امنیتی میشوند، اولین قربانی، حریم خصوصی شهروندان است، چنانچه پس از 11 سپتامبر شنود مکالمات شهروندان توسط دولت آمریکا تجویز شد. در اروپا پیش از 11 سپتامبر به موجب الزام دستورالعمل شورای اروپا، تمام کشورهای اروپایی موظف به تصویب قوانین خاص در خصوص حمایت از حریم خصوصی شدند، لکن پس از 11 سپتامبر این روند نه تنها متوقف شد، بلکه معکوس شد! اما حضرت امام خمینی(ره) در سال 1361 و در اوج مشکلات امنیتی کشور و مسائل خاص جنگ تحمیلی و تحرکات منافقین، فرمان هشت مادهای خطاب به ارگانهای قضایی، اجرایی در خصوص حمایت از حریم خصوصی شهروندان صادر فرمودند. با وجود این، متأسفانه نه در نظام حقوقی ایران و نه در نظام حقوقی سایر کشورهای مسلمان، چه در تدوین قواینی و مقررات مربوط به حریم خصوصی و چه در رویههای عملی، اهمیت این حق و آثار ناشی از آن در روابط افراد با یکدیگر و با حکومت چنانکه باید درک نشده و حمایتهای لازم از آن صورت نگرفته است و به احکام تکلیفی بسیاری که در حمایت از حریم خصوصی وجود دارند و قابلیت تبدیل به احکام وضعی داشتهاند بیتوجهی شده است.
از حریم منزل، مکالمات، ارتباطات، عقاید و افکار، در آیات و احادیث متعددی به تصریح حمایت شده است. به اعتماد بر ظواهر و حُسن ظن سفارش شده، از سوء ظن و تجسس در امور پنهانی دیگران منع شده است.
استثناهایی که در منابع اسلامی بر ممنوعیت مداخله در امور دیگران وارد شده است بسیار محدود بوده، تنها به دلیل ضرورتهای اجتماعی مهم نظیر امر به معروف (با رعایت کلیۀ شرایط آن)، جاسوسی در زمان جنگ یا جمعآوری ادلّهای که برای جلوگیری از پایمال شدن حقوق جامعه ضرورت دارند مقرر شدهاند. همچنین با توجه به اصول تفسیر، استثناهای حریم خصوصی تنها به قدر متیقن و قدر ضرورت خود محدود شده و تفسیر موسّع آنها ممنوع
است.
منبع: مجموعه مقالات کنگره ملی بررسی اندیشههای فرهنگی و اجتماعی حضرت امام خمینی(ره)، ص 101-123
منابع
1) قرآن کریم 2) نهجالبلاغه، (1379). ترجمه محمد دشتی، قم، مشرقین. 3) آمدی، عبدالواحد، (1381) غررالحکم و درر الحکم، قم، امام عصر. 4) اردبیلی، احمد، (1411ق) مجمع الفائده و البرهان، قم، موسسه نشر اسلامی. 5) بجنوردی، سیدمحمدحسن، (1419ق) قواعدالفقهیه،ج1، الهادی. 6) بیهقی، احمد بن الحسین بن علی، (بی تا)، السنن الکبری (سنن بیهقی) بیروت، دارالفکر.7) جعفری، علی، (1384) نسبت رسانههای جهانی و بحرانهای جهانی با تاکید بر وقایع پس از 11 سپتامبر، پژوهش و سنجش (پژوهشهای ارتباطی)، ش42. 8) حرانی، ابن شعبه، (1404ق) تحف العقول عن آل الرسول، قم، مؤسسۀ النشر الاسلامی، چاپ دوم. 9) حر عاملی، (1372) وسایل الشیعه، الجزء 12، قم، آل البیت. 10) حمیری قمی، عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، (بی تا)، بیجا. 11) حویزی، عبدعلی، (1415ق) تفسیر نورالثقلین، قم، اسماعیلیان. 12) خرازی، سیدمحسن، (1380) فی التجسس و التفتیش، فقه اهل بیت، ش 26. 13) سجستانی، ابیداود سلیمان بن اشعث، (1410ق) سنن ابی داود، قم، دارالفکر، جلد 2. 14) صحیفه امام، جلد 17، (1385)، چاپ چهارم، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی 15) شهید ثانی، (بی تا)، رسائل، قم، بصیرتی. 16) شیخ انصاری، (1374) المکاسب، الجزء الثانی، ص214، قم، انتشارات دهاقانی. 17) صدوق، محمدبن علی، (1406ق) من لا یحضره الفقیه، قم، مؤسسه نشر اسلامی. 18) طبرسی، فضل بن حسن، (1372) مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو. 19) علامه حلی، (1410ق) المختصرالنافع، تهران، الطبعه الثانیه. 20) قرشب البغدادی، جمال الدین، (1407ق)، الاذکیا، قم، دارالفکر، جلد 7. 21) قرطبی، ابی عبدالله محمدبن احمدانصاری، (1405ق)، تفسیر القرطبی، جلد 16. 22) کلینی، ابو جعفرمحمدبن یعقوب بن اسحاق، (1407)، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه. 23) مازندرانی، محمد، (بی تا)، شرح اصول کافی، جلد 10. 24) مجلسی، محمدباقر، (1403ق) بحارالانوار، بیروت، داراحیاءالتراث العربی، جلد 72. 25) محمدی ریشهری، (1375) محمد، میزان الحکمه، قم، دارالحدیث، جلد1. 26) مناوی، محمد، (1415) فیض الغدیر، ج3، بیروت، دارالکتب العلمیه، ج3. 27) نجفی، محمدحسن، (1360) جواهرالکلام، تهران، المکتبه الاسلامیه، جلد 13. 28) نمازی، علی، (1419ق) مستدرک سفینه البحار، قم، موسسه النشر الاسلامی، جلد 7. 29) نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسایل، (1408ق)، قم، آل البیت.