گزیده ای از صحیفه امام

ارتباط حوزه و دانشگاه در بیانات بنیانگذار جمهوری اسلامی

ما موظفیم ابهامی را که نسبت به اسلام به وجود آورده اند برطرف سازیم. تا این ابهام را از اذهان نزداییم، هیچ کاری نمی توانیم انجام بدهیم. ما باید خود و نسل آینده را وادار کنیم؛ و به آنها سفارش کنیم که نسل آتیه خویش را نیز مأمور کنند این ابهامی را که بر اثر تبلیغات سوء چند صدساله نسبت به اسلام در اذهان حتی بسیاری از تحصیلکرده های ما، پیدا شده رفع کنند؛ جهان بینی و نظامات اجتماعی اسلام را معرفی کنند. حکومت اسلامی را معرفی نمایند تا مردم بدانند اسلام چیست و قوانین آن چگونه است. امروز حوزه قم، حوزه مشهد، و حوزه های دیگر موظفند که اسلام را ارائه بدهند و این مکتب را عرضه کنند. مردم اسلام را نمی شناسند. شما باید خودتان را، اسلامتان را، نمونه های رهبری و حکومت اسلامی را، به مردم دنیا معرفی کنید. مخصوصاً به گروه دانشگاهی و طبقه تحصیل کرده. دانشجویان چشمشان باز است. شما مطمئن باشید اگر این مکتب را عرضه نمایید و حکومت اسلامی را چنانکه هست به دانشگاهها معرفی کنید، دانشجویان از آن استقبال خواهند کرد.

کد : 53106 | تاریخ : 21/09/1396

وحدت امت اسلام در اندیشه بنیانگذار جمهوری اسلامی، وحدت وسیله و ابزار نفی سبیل و سلطه غیرمسلمان بر امت اسلام بوده و از نعمت‌های بزرگ خداوند محسوب می‌گردد لذا امام در موارد مختلف و به صور گوناگون بر وحدت امت بویژه اقشار مختلف و بخصوص وحدت حوزه و دانشگاه تأکید می‌کنند، چرا که دو قشر حوزه و دانشگاه که از اقشار مؤثر در پیروزی انقلاب اسلامی و حفظ و تداوم آن محسوب می‏ گردند، از ارکان این وحدت به حساب می ‏آیند. دانشگاهیان به عنوان متخصصان، کارشناسان و مدیران نظام اسلامی از یک سو و روحانیون به عنوان کارشناسان امر تهذیب و تربیت و هادیان جامعه از سوی دیگر پیکره اصلی این جامعه را تشکیل می‏ دهند. با تلاش های امام خمینی و تیزهوشی و درایت دانشگاهیان و روحانیون زمینه این وحدت فراهم گردیده است. عمق بخشیدن به این اتّحاد و خشکاندن زمینه‏ های تفرقه با همّت روشنگران متدین و دینداران روشنفکر میسّر خواهد شد.

به بهانه 27 آذر سالروز وحدت حوزه و دانشگاه، گزیده ای از سخنرانی ها و توصیه‏ های رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(س) فراهم گردیده است که ذیلا ارائه می ‏گردد.

معرفی اسلام به دانشگاهیان

ما موظفیم ابهامی را که نسبت به اسلام به وجود آورده اند برطرف سازیم. تا این ابهام را از اذهان نزداییم، هیچ کاری نمی توانیم انجام بدهیم. ما باید خود و نسل آینده را وادار کنیم؛ و به آنها سفارش کنیم که نسل آتیه خویش را نیز مأمور کنند این ابهامی را که بر اثر تبلیغات سوء چند صدساله نسبت به اسلام در اذهان حتی بسیاری از تحصیلکرده های ما، پیدا شده رفع کنند؛ جهان بینی و نظامات اجتماعی اسلام را معرفی کنند. حکومت اسلامی را معرفی نمایند تا مردم بدانند اسلام چیست و قوانین آن چگونه است. امروز حوزه قم، حوزه مشهد، و حوزه های دیگر موظفند که اسلام را ارائه بدهند و این مکتب را عرضه کنند. مردم اسلام را نمی شناسند. شما باید خودتان را، اسلامتان را، نمونه های رهبری و حکومت اسلامی را، به مردم دنیا معرفی کنید. مخصوصاً به گروه دانشگاهی و طبقه تحصیل کرده. دانشجویان چشمشان باز است. شما مطمئن باشید اگر این مکتب را عرضه نمایید و حکومت اسلامی را چنانکه هست به دانشگاهها معرفی کنید، دانشجویان از آن استقبال خواهند کرد. دانشجویان با استبداد مخالفند؛ با حکومتهای دست نشانده و استعماری مخالفند؛ با قلدری و غارت اموال عمومی مخالفند؛ با حرامخوری و دروغپردازی مخالفند. با اسلامی که [آن ]طرز حکومت اجتماعی و تعالیم دارد، هیچ دانشگاه و دانشجویی مخالفت ندارد. اینها دستشان به طرف حوزه نجف دراز است که برای ما فکری بکنید. آیا باید بنشینیم تا آنها ما را امر به معروف کنند و به انجام وظیفه دعوت نمایند؟ جوانان از اروپا ما را امر به معروف کنند که ما حوزه اسلامی تشکیل داده ایم شما به ما کمک کنید!(1)

انسجام قشرهای تحصیلکرده

اینجانب با آنکه دوران نقاهت پیری را می گذرانم و امیدهایی که داشتم به هیچ یک به طور دلخواه نایل نشدم، لکن از نهضتی که در سالهای اخیر به تأیید خداوند متعال بپا شد و موجب نزدیکی قشرهای تحصیلکرده با علمای دین شد، امید واثق دارم که این نور به خاموشی نگراید و هر روز شکافهایی که به دست خائنان سوداگر غرب و شرق برای استعمار ملل اسلام حاصل شده است، با جنبش دنیایی و همه جانبه طبقات تحصیلکرده اعم از روحانی و دانشگاهی از بین برود و با اطلاع از دردها و نابسامانیها به علاج و سازندگی بپردازند.(2)

گله از دانشگاهیان و روحانیان

گله من از این طبقه روشنفکر، در عین حالی که من علاقه دارم به اینهایی که خدمت می کنند به اسلام ـ خصوصاً این خارج، اینهایی که خارج کشور هستند، اینهایی که در امریکا هستند، اینهایی که در اروپا هستند، اینهایی که در هندوستان هستند ـ من با اینها روابط دارم، اینها خدمتگزارند، اینها می خواهند به اسلام خدمت بکنند، اینها گاهی که اشکالاتی در آنجا شده است با تمام قوّت رفع کرده اند، اینها می خواهند رفع ظلم بکنند، اینها علاقه به اسلام دارند، لکن نباید اینهایی که علاقه به اسلام دارند ـ بعضی از اینها ـ خدمتهای علمای اسلام و آخوندْ جماعت را ندیده بگیرند و بگویند که ما اسلام می خواهیم منهای آخوند. نمی شود آقا این. اسلام و آخوند؛ مثل این است که بگویید ما اسلام می خواهیم، اسلامی که سیاست نداشته باشد. اسلام و آخوند اینطور توی هم هستند. اسلام بی آخوند اصلاً نمی شود. پیغمبر هم آخوند بوده؛ یکی از آخوندهای بزرگْ پیغمبر است. رأس همه علما پیغمبر است. حضرت جعفر صادق هم یکی از علمای اسلام است. اینها فقهای اسلامند؛ رأس فقهای اسلام هستند. «من آخوند نمی خواهم» حرف شد؟! من گله دارم از اینها.

    از آقایان هم ـ علمای اعلام هم ـ گله دارم. اینها هم غفلت از بسیاری از امور دارند. ... اینهایی که دارند الآن برای اسلام کار می کنند و چیز می نویسند و ـ عرض می کنم که ـ حالا حتماً یک خطایی هم کرده اند، خطایش را رفع بکنید. شما عالمید خطایش را رفع بکنید، طرد نکنید. آقا، ما امروز یک دانه آدم را لازم داریم، یک دانه هم برای ما غنیمت است الآن. در یک زمانی که همه قلمها و همه قدمها و همه تبلیغات بر ضد ماها هست، نه رادیو داریم که حرف ما را به کسی برساند، نه مطبوعاتی داریم، نه مطبوعاتْ آزاد است که بگذارند یک کلمه توی آن نوشته بشود، در یک همچو زمانی که ما دستمان بسته است، ما هیچ کار ازمان نمی آید، به این معنا که تبلیغاتی نداریم، راهی نداریم، در یک همچو زمانی ما هر فرد را لازم [داریم ]. آنهایی که قلم را دستشان گرفته اند و دارند ترویج می کنند از شیعه، فرض کنید چهارتا هم غلط دارد، خوب غلطش را رفع بکنید؛ طرد نکنید، بیرون نکنید. شما دانشگاه را رد نکنید از خودتان. این دانشگاهیها فردا مقدرات مملکت دست اینهاست. تو که وزیر نمی شوی، من و تو که وزیر نمی شویم، ما که شغلمان علی حده است. فردا مقدرات این مملکت دست این دانشگاهیهاست. اینها هستند که می آیند یا وکیل می شوند یا وزیر می شوند یا ـ عرض می کنم ـ چه می شوند. شما اینها را برای خودتان حفظ کنید. هی طرد نکنید؛ هی منبر نروید و بد بگویید. منبر بروید و نصیحت کنید، نه منبر بروید و فحش بدهید. فحش هم چیز شد در عالم؟! نصیحت کنید اینها را. شما بخواهید این جناح بزرگ را که الآن دارند فعالیت می کنند. آنها هم توی حبس رفته اند، آنها هم زجر دیده اند، آنها هم تبعید شده اند، آنها هم بیرون از مملکتشان هستند، آنها هم جرأت نمی کنند وارد مملکت بشوند. آنهایی که الآن در آنجا چیز می نویسند، منتشر می کنند مسائل اسلامی را، مسائل دینی را دارند می نویسند، منتشر می کنند، درج می کنند، شما اینها را از خودتان طرد بکنید، فردا اگر چنانچه این مقدرات مملکت دست یک دسته ای از اینها بیفتد و ببیند که این همه آخوندی که اینها را اینقدر زجر داد، با این آخوندهای بعد که می آیند چه خواهد کرد؟ همه دست به هم بدهید. ...

    من گله ام از آقایان هم این است که آقایان جدا نکنند این جناحها را از خودشان، جدا نکنند این جناحها را. این جناحها را با هم ربط بدهند. از این طرف هم، روحانیون باید قدر این جمعیتی که برای اسلام دارند کار می کنند، برای اسلام دارند چیز می نویسند [بدانند]. اینها را باید بیاورند توی کار. آقا، آغوشتان را باز کنید. نگویید که این دانشگاهی ـ عرض کنم که ـ فاسق و فاجر! و ... دائماً جدا نکنید. آنها شما را جدا کنند که این نمی دانم مرتجع است و قدیمی! کیْ آخوند مرتجع است؟ آخوند در صف اول پیشروها واقع است؛ این مرتجع است؟! شما هم از آن طرف بگویید که این نمی دانم دانشگاهی است، و این بی دین است، و این نمی دانم چطور و فلان.نخیر، غلط است اینها. هر دو با هم دست برادری بدهید، دست برابری بدهید، مسائلتان را طرح بکنید.(3)

ید واحده

لازم است شما جوانان دانشگاههای قدیم و جدید به هم پیوسته و با سایر طبقات ملت پیوند اخوت اسلامی برقرار کنید. وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَلا تَفَرَّقُوا؛[1] این است دستور محکم نجات بخش قرآن کریم که باید نصب عین خود قرار دهیم و از تفرقه و تشتت، که جز شکست در مقابل طاغوت نتیجه ای ندارد، پرهیز نموده از خداوند تعالی نجات ملت را بخواهیم.(4)

احترام متقابل

لازم است طبقات محترم روحانی و دانشگاهی، با هم احترام متقابل داشته باشند. جوانان روشنفکر دانشگاهها به روحانیت و روحانیون احترام بگذارند. خداوند تعالی آنها را محترم شمرده و اهل بیت وحی، سفارش آنها را به ملت فرموده اند. روحانیت قدرت بزرگی است که با از دست دادن آن خدای نخواسته پایه های اسلام فرو می ریزد و قدرت جبار دشمن، بی معارض می شود.

مطالعات دقیق اجانب استثمارگر در طول تاریخ به آن رسیده که باید این سد شکسته شود و تبلیغات دامنه دار آنها و عمال آنها در چند صد سال، موجب شده که مقداری از روشنفکران را از آنها جدا و به آنها بدبین کند تا جبهه دشمن، بی معارض شود. اگر احیاناً در بین آنها کسانی بی صلاحیت خود را جا بزنند لکن نوع آنها در خدمت هستند، به حسب اختلاف موقف و خدمت آنها ملت را پایبند اصول و فروع دیانت نموده، به رغم اجانب و عمال آنها باید این قدرت را تأیید و حفظ نمود و با دیده احترام نگریست. چنانچه روحانیون محترم باید به طبقه جوان روشنفکر که در خدمت اسلام و کشور اسلامی است و به همین جهت مورد حمله عمال اجانب است، احترام گذاشته آنها را چون فرزندانی عزیز و برادرانی ارجمند بدانند و این قدرت بزرگ که مقدرات     ـ خواه ناخواه ـ در دست آنها خواهد افتاد، از دست ندهند؛ و از تبلیغات سوئی که بر ضد آنها در این چند صد سال شده و آنها را در نظر بعضی طور دیگر جلوه داده اند تا از تفرقه استفاده هر چه بیشتر برند، احتراز کنند. و کسانی را که جهلاً یا از سوءنیت موجب دور نگه داشتن این طبقه مؤثر است از روحانیت، از خود برانند و به آنها اجازه ایجاد تفرقه ندهند و مطمئن باشند که با ضم این دو قدرت بزرگ پیروزی به دست می آید و با جدایی روی آن را نخواهند دید.(5)

    24/11/56

    *  *  *

بیدارسازی دانشگاهیان

حوزه قم زنده کرد ایران را. حوزه قم خدمتی به اسلام کرده است که تا صدها سال دیگر این خدمت باقی است. کم نشمرید آقایان این را. دعا کنید به حوزه قم؛ و دعا کنید ما هم این جور بشویم. صدها سال دیگر هم اسم حوزه قم در تواریخ هست، و ما مرده ها را دفن کرده است. حوزه علمیه قم زنده کرد اسلام را. حوزه علمیه قم و تبلیغات مراجع قم، علمای قم، دانشگاهها را که ما را جزء افیون ملت می دانستند، ما را دست نشانده انگلیسها و مستعمِرین می دانستند، بیدارشان کردند که نه؛ اینها تبلیغات است، تبلیغات خود آنها است، خود انگلیسها و آلمانها و شوروی و اینها تبلیغ می کنند که خیر حوزه های دین، حوزه های علمیه، علمای دین، اینها افیونند. خود آنها تبلیغ می کنند برای اینکه آنها می دانند که اینها چه فعالیتها دارند و چه تحرکها دارند و اسلام چه دین متحرکی است. اینها می دانند اینها را. می خواستند که از خاصیت بیندازند پیش ملت، تبلیغ کردند.(6)

ایجاد ارتباط دوستانه

طلاب علوم دینی و دانشجویان با هم روابط دوستانه و فعالانه داشته باشند، و بر اساس به دست آمدن استقلال و آزادی و خلع ید غاصبان از حقوق ملت در تمام ابعادش، به سایر طبقات ملت بپیوندند.(7)

نزدیک شدن قشرها و پیامد آن

شما می بینید که الآن در ایران که یک وحدت کلمه ـ فی الجمله ـ پیدا شده است چطور لرزانده است همه تختها و تاجها را و همه ابرقدرتها را؟ همه به دست و پا افتاده اند؟ این را می بینید؟ می بینید که الآن در ایران که جناحها با هم نزدیک شدند یک قدری، دانشگاه با روحانیت نزدیک شده، روحانیت با دانشگاه نزدیک شده، بازار با دانشگاه و با روحانیت یکی شده اند ـ در صورتی که باز اختلافاتِ فی الجمله ای هست و بعد عرض می کنم ـ شما می بینید که الآن یک وحدت فی الجمله ای که در ایران پیدا شده است، امریکا را آنجا متزلزل کرده و شوروی را آنجا متزلزل کرده؛ و این قلدرها هم در خود ایران به دست و پا افتاده اند.(8)

حذف فاصله ها

ما چندین سال است که زحمت کشیدیم و دانشگاه را به ملّاها، به مدارس علوم قدیمه، به طلاب علوم قدیمه نزدیک کردیم؛ بازار را به این هردو؛ بازار با آنها نزدیک بود با آن جهت، با دانشگاه نزدیک کردیم؛ این جبهه های مختلف را با هم نزدیک کردیم و همیشه سفارش کردیم به اینکه باید وحدت کلمه داشته باشید تا بتوانید یک کاری انجام بدهید؛ اگر هر کدام یک جناح خاصی باشد، یک طرف خاصی بکشد و او طرف دیگری بکشد، این اول استفاده اش مال اجانب است.(9)

نیاز متقابل

اگر آخوند بخواهد بگوید که منهای دانشگاه، منهای جبهه های سیاسی، آن هم صحیح نیست برای اینکه آن هم کارشناس لازم دارد. شما کارشناس اسلامی هستید و قواعد اسلام را می دانید لکن بعض مسائل سیاسی را شماها هم نمی توانید حلش کنید؛ محتاج به اینها هستید. شما نمی خواهید که خودتان بروید حکومت بکنید، شما یک شغل دیگری دارید. شما حکومت لازم دارید؛ شما اجزای ادارات لازم دارید؛ ادارات شما، حکومت شما ـ عرض می کنم ـ لشکر شما، جیش شما، همه اینها با این جبهه ها تحصیل می شود؛ با این دانشگاهها و با این دانشجوهای خارجی و داخلی مملکت ما باید اداره بشود. اگر علاقه دارید شما به اسلام، علاقه دارند آن جبهه دیگر به اسلام، با علاقه به اسلام نمی شود که با هم بنشینید دعوا کنید امروز! امروز دعوا کردن انتحار است، خودکشی است.(10)

رابطه برادرگونه

قشر روحانی و قشر دانشگاهی. اینها باید چشمهایشان را باز کنند؛ و همه با هم برادروار، بدون اختلاف کلمه، همه با هم به پیش بروند، و این نهضت را به آخر برسانند.(11)

اتصال با یکدیگر

تمام توجه به این باشد که قشر دانشگاهی با  قشر ـ عرض می کنم که ـ مدارس قدیمه اینها با هم جوش بخورند.(12)

همگام با یکدیگر

دانشگاهیها که یک عضو مؤثرند، توجه به این داشته باشند که ما باید با این معممین که یک عضو مؤثرند [با هم باشیم ]. آقایان خیال نکنند که معممین چه! شما می بینید که ملت با اینهاست. ملت ـ که با شما با آن ملت می خواهید کار انجام بدهید ـ با اینها هستند؛ هر روزی اینها بخواهند ملت را به یک راهی ببرند تبعیت می کنند؛ برای اینکه اینها را نماینده امام می دانند تبعیت می کنند. اینها را از دست ندهید، این یک قوه بزرگی است؛ این قدرت را از دست ندهید. این را من حالا نمی گویم؛ نجف هم که بودم ـ و سابق هم، قبل از آن هم ـ می گفتم که ما این قشر روحانی را اگر از دست بدهیم شکست می خوریم. ماها دیگر عرضه نداریم؛ اینها هستند که می توانند کار انجام دهند. این قشر را نباید از دست بدهیم. روحانی هم گمان نکند که دانشگاهی چی! مقدرات مملکت ما دست دانشگاهیهاست. فردایِ امروز مقدرات مملکت ما دست اینهاست. این دو قشر با هم باید جور بشوند. این دو طایفه، که هر دو از منوَّرالفکرها هستند لکن مع الأسف شما خیال می کنید که آنها فناتیک هستند، آنها هم خیال می کنند شما بی دین هستید ـ خیال می کردند ـ حالا نیست اینطور دیگر، این دو طایفه با هم مجتمع بشوند، رشد داشته باشند، رشد سیاسی داشته باشند، بفهمند که از غیر دارند هدایت می شوند، از اجانب دارند هدایت می شوند به اینکه «آن طایفه را کنار بگذار، اسلام منهای آخوند»، بفهمند که این مسأله چیزی است که از خارج دارد انجام می گیرد، اغفال می کنند شما را، از آن طرف هم آن طایفه بفهمند از اینکه دانشگاهی یک عضو مؤثری است که ما فردا همه چیزمان دست اینهاست، اگر ایران بخواهد یک سعادتی پیدا کند با دست اینها سعادت پیدا می کند، اگر خرابی هم پیدا کند به دست اینها خرابی پیدا می کند، این دو قشر با هم متحد بشوند. توجه داشته باشند که مبادا در این هیاهویی که گاهی ایجاد می شود ایجاد اختلاف بشود. در این مسائلی که پیش می آید مبادا یک وقت یک دستی باشد که بخواهد شماها را از هم جدا بکند. همه با هم باشید، همه با هم همکار باشید، همه این نهضت را پیش ببرید.(13)

دعوت به وحدت کلمه

شما دانشگاهیها و اساتید محترم در محل خودتان، من که یک طلبه هستم در محل خودم، آقایان که از علما هستند در محل خودشان، همه مان دنبال این معنا باشیم که این نهضت به اینجوری که تا اینجا آمده حفظ بشود. اگر این نهضت به همین طور، یعنی وحدت کلمه، گروه گروه نشویم.

الآن شما ملاحظه می کنید صد گروه در تهران اظهار وجود کرده اند! یعنی صد گروه مخالفت با اسلام. ... ولو خودشان نفهمند. ولو خودشان برای اسلام می گویند ما این کار را می کنیم. ... اگر دانشگاه جدا بشود از روحانیت، روحانیت جدا بشود از دانشگاه، هر دو جدا بشوند از مردم دیگر، احزاب احزاب مختلف متشتت ـ که مع الأسف هر کدام با دیگری بدند، اگر این معنا بشود ما خوف این معنا را داریم که نهضت ما نرسد به آن ثمره ای که باید برسد؛ و دانشگاه شما هم نرسد به آن معنایی که دلتان می خواهد؛ و مدارس ما هم نرسد به آن معنایی که دلمان می خواهد.

آن چیزی که الآن همه ما باید دنبال آن باشیم و جدیت داشته باشیم این است که شما در دانشگاه و ما در مدرسه ها و آقایان در شهرها و همه در همه جا مردم را دعوت کنند به وحدت کلمه و اینکه از این تشتت دست بردارند. با وحدت کلمه و توجه به اینکه ما همه یک جمهوری اسلامیِ عدل می خواهیم، یک حکومت اسلامی عدل می خواهیم، یک حکومتی که همه آزاد فکر کنند، آزاد نظر بدهند ـ عرض می کنم ـ آزاد عمل بکنند، استقلال داشته باشند... من خوف این را دارم که یک دستهایی در کار باشد برای همین ایجاد این تشتتها، گروه گروه درست کردنها... ما امید داشته باشیم که یک مسجد و محراب مستقل داشته باشیم. و اگر ان شاءاللَّه، امیدوارم بشود، همه ما مجتمع باشیم، همه ما نظر صحیحی داشته باشیم، فکر نکنیم که شما از ما جدا و ما از شما جدا، همه مسلِم، همه دارای ـ عرض می کنم ـ عقیده اسلامی، همه توجه به اینکه کشورمان مستقل باشد، مال خودمان باشد، منافعش مال خودمان باشد، زحمت مردم مال خودشان باشد، معنویاتش درست بشود، مادیاتش درست بشود، همه این چیزها، اگر این مطلب محفوظ بماند و همه با هم باشیم، همان طوری که تا حالا بودیم، پیروز هستیم.(14)

حذف اختلافات

برادرهای دانشگاهی، توجه کنید که شما را جدا نکنند از روحانیون. برادران روحانی، توجه کنید که شما را جدا نکنند از دانشگاهیها. همین چند روز در اصفهان، در مشهد، در تهران، اساس یک خلاف را دارند طرح ریزی می کنند که دانشگاه را از روحانی جدا کنند. بعض منبریهای نادان و بعضی دانشگاهیهای نادان می خواهند این دو قشر را از هم جدا کنند. طرحش را ریخته اند در یک موقعی که موقع طرح قانون اساسی است. در یک موقعی که موقع نتیجه گیری است. در یک موقعی که نزدیک به ماه مبارک رمضان است و اجتماعات شما برای آنهایی که می خواهند ایران را از بین ببرند، اسلام را از بین ببرند؛ خطر دارد. ماه مبارک، ماه اجتماع است، ماه وحدت است؛ ماه خداست؛ در یک همچو موقعی قبل از ماه رمضان و موقع نتیجه گیری از این خونها، از این زحمتها، از این رنجها، طرح یک اختلاف بزرگ بین روحانیون و دانشگاهی ریخته شد. یکی جزوه می دهد لعن می کند یک کسی را؛ یکی جزوه می دهد تعریف می کند از کسی! هر دویش خلاف است. هر دویش امروز غلط است. دست بردارید از نادانی! شما را تحریک نکنند آنهایی که با اسلام دشمنند. خیانت به اسلام نکنید! این تفرقه امروز خیانت به اسلام است، با هر اسمی که باشد. امروز سر ولایت امیرالمؤمنین اختلاف کردن خیانت به اسلام است. امروز این حرفها را طرح نکنید. همه توجه به این معنا داشته باشید که این سرنوشتی که بناست برای ایران تحقق پیدا کند خوب باشد. با اعمال شما نبادا اسلام فراموش بشود. با اعمال شما نبادا اسلام دفن بشود. اگر دلسوز به اسلام هستید، دست از تفرق بردارید. اگر دلسوز به ملت هستید، دست از تفرق بردارید. اگر دلسوز به کشورتان هستید، دست از این تفرقات بردارید. این طرح شیطانی که در اصفهان ظهور کرده، و در مشهد و در تهران هم، این طرح شیطانی را خنثی کنید. سر یک نفر آدم که آیا کافر است یا مُسْلم، تو سر هم نزنید! توجه به مسائل کنید. شما را می خواهند به جان هم بریزند، و آنها نتیجه بگیرند. خداوند ان شاءاللَّه ما را از غفلتها بیدار کند. خداوند ان شاءاللَّه اجتماع ما را حفظ کند. خداوند ان شاءاللَّه تفرقه اندازها را هدایت کند. خداوند ان شاءاللَّه اسلام را پیروز کند.(15)

اجتماع با یکدیگر

تکلیف همه مان چیست. تکلیف مهم، آنی است که متوجه به این قشر است، و این قشر یعنی روحانیون، دانشگاهیها و دانشجوها. آنکه مغز متفکر جامعه است همین دو طایفه اند. اینها مغز متفکرند. دانشگاهیها، چه آنهایی که از دانشگاه بیرون آمده اند و حالا وکیل دادگستری شده اند، یا حقوقدان شدند یا هر چیز، چه این قشر روحانی که مشغول تحصیلند یا از تحصیل فارغ شده اند و مشغول ترویج و کارهای دیگر هستند، مغز متفکر جامعه، شما دو طایفه هستید. و آن قشری که می تواند خنثی کند آن توطئه هایی که با کمال دقت برای شکست دادن نهضت در شُرُف تکوین است، آن هم شماها هستید. تکلیف برای شما دو طایفه از سایرین زیادتر است؛ و مسئولیتتان بسیار زیاد، همه مسئول اند، لکن شما دو طایفه مسئولیتتان زیادتر است. و آنها در صدد هستند که بین شما دو طایفه ای که با هم مربوط شدید و دیگر صحبتی نبود که دانشگاهی کذا و روحانی کذا، همه با هم بودید و پیش بردید ـ بحمداللَّه ـ و فهمیدید با هم بودن پیش می برد. شما دو قشری که مغز متفکر بودید، وقتی با هم مجتمع شدید قشرهای دیگر پیوند کردند با شما، تکلیف شما و این قشر روحانیون و شما آقایان دانشگاهیها این است که دست از هم برندارید.(16)

دوستی و برادری با هم

این قدرت دانشگاهی و طبقه جوان را حفظ کنید، در مقابل او نایستید، همه اهل یک ملتید؛ همه اهل یک کشور و خانه هستید؛ این خانه خودتان را هر دو حفظ کنید. مقدرات مملکت شما بعد از چندی به عهده این دانشگاههاست، اینها وزیر و نمی دانم چه خواهند شد؛ اینها را حفظشان کنید. همان طوری که به آنها عرض می کنم که این قدرت را از دست ندهند؛ به شما عرض می کنم که این قدرت را از دست ندهید، برادر باشید؛ با هم باشید. به دانشگاهیها عرض می کنیم که اینقدر گروه، گروه نشوید، شما دشمن دارید؛ در مقابل دشمن باید مجهز بشوید، مجهز شدن به این است که با هم یک گروه با وحدت کلمه، اگر شما یک گروه بشوید، جوانهای معتقد مسْلم ما که بحمداللَّه اکثر دانشگاه را در قبضه دارند، اگر اینها هی گروه، گروه نشوند و با هم مجتمع بشوند، چهار تا آدمی که معوج و منحرف است یا به اینها ملحق می شود که ان شاءاللَّه ملحق بشود؛ و یا گورش را گُم می کند و می رود. شما منتظر این نشوید که دولت بیاید جلو بگیرد، یا ملت بیاید جلو بگیرد، خودتان با اجتماع خودتان، بدون اینکه دعوایی راه بیندازید، بدون اینکه درگیری در کار باشد، با اجتماع خودتان، با وحدت کلمه خودتان؛ جلوی این توطئه ها را بگیرید. فردا دانشگاه باز می شود، جلو بگیرید از این توطئه ها. توطئه گرها دشمن شما هستند؛ دشمن ملت شما هستند. هم روحانی باید با دانشگاهی دوست و برادر باشد، و هم دانشگاهی با روحانی، تا این دو قدرت، دو قدرت مفکّره متفکر بتوانند مملکت خودشان را حفظ کنند.(17)

تفاهم و اتحاد

این توطئه شیطانی طاغوتی را، که اکنون قشرهای ملت و خصوصاً دانشمندان بیدار بدان توجه کرده اند، باید با به کار بردن تمام تدبیر و توان خنثی کرد؛ و راه تفاهم و اتحاد را هرچه سریعتر و سریعتر باز نمود. با وحدت این دو قطب متفکر کشور عزیز به رشد واقعی و ترقی و تعالی حقیقی می رسد. علما و دانشمندان این دو مرکز لازم است کوشش کنند در پیوند دادن این دو قشر عزیز. و باید بدانند که نه دانشگاهی بدون روحانی می تواند به استقلال برسد؛ و نه روحانی بدون دانشگاهی.

عزیزان من! اگر اسلام را می خواهید و کشور را، به فرمان خدای متعال گوش فرا دهید و اطاعت کنید که می فرماید: وَ أَطِیعُوااللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِیحُکُمْ[2] اختلاف و نزاع، شما را به شکست می کشد و قدرت را از شما سلب می کند، و رنگ و بوی شما را در جوامع بشری می برد. وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَلَا تَفَرَّقُوا.[3] (18)

پیوستگی بیشتر میان دو قشر

اکنون که سالروز حمله به دانشگاه است، برای پیوستگی بیشتر لازم است روحانیون عزیز قم و تهران و سایر شهرستانهای نزدیک به تهران در مراسمی که در دانشگاه تهران است، شرکت نمایند و همچنین روحانیون تمام شهرهای ایران در دانشگاه هر نقطه از ایران که بدین مناسبت مجلس بزرگداشتی برقرار کرده اند، شرکت نمایند و با حضور در دانشگاههای سراسر ایران و پیوستن به دانش آموزان و دانشجویان و استادان عزیز، توطئه های جدایی افکنانه بین این دو نیروی مترقی را خنثی کنند.(19)

پیوند و تقویت یکدیگر برای حفظ کشور

من امروز آمده ام در میان شما دانشجویان عزیز[4] به دو منظور؛ یکی بزرگداشت روز شهادت جوانهای عزیز در دانشگاه در اثر هجوم وحشیانه مأمورین جبار. و یکی برای پیوند بین قشر روحانی و قشر دانشگاهی و دانشجویان. من این پیوند را تبریک عرض می کنم به روحانیون و تبریک عرض می کنم به دانشگاهیان.

من آمده ام تا پیوند خدمتگزاری خودم را به شما عزیزان عرضه کنم که تا حیات دارم خدمتگزار همه هستم؛ خدمتگزار ملتهای اسلامی؛ خدمتگزار ملت بزرگ ایران؛ خدمتگزار دانشگاهیان و روحانیان؛ خدمتگزار همه قشرهای کشور و همه قشرهای کشورهای اسلامی و همه مستضعفین جهان.

یک پیوند باید بین این دو قشر مترقی و این دو مغز متفکر باشد؛ یعنی روحانیون عزیز و دانشگاهیان عزیز. و یک پیوند باید بین روشنفکران، نویسندگان، تمام کسانی که مُتنوَّرالفکر هستند، با قشرهای ملت ـ با این دو قشری که قبلاً ذکر کردم ـ برادران ما در هر جا که هستند و به هر شغل که اشتغال دارند و به هر لباس که هستند و به هر مرتبه ای که از دانش و علم هستند باید بدانند که اگر چنانچه با هم اجتماع نداشته باشند، اجتماع فکری نداشته باشند، برای این ملت مستضعف خدمتگزار نباشند، برای این کشور اسلامی خدمتگزار نباشند، کارِ این کشور و بارِ این کشور به منزل مشکل می رسد، می رسد لکن مشکل می رسد. و اگر چنانچه این قشرهای متفرق، این گروههای متفرق، این آرای متفرق، این مسلکهای متعدد در یک معنا با هم مجتمع بشوند ـ و آن حفظ کشور و حفظ کیان اسلام ـ با تحقق یک همچو معنا ما به مقاصد عالیه اسلامی، که همان مقاصد عالیه ملتها و همان مقاصد مستضعفین است، به زودی خواهیم رسید.

ما این همه جوان دادیم، در دانشگاهها جوان دادیم، در مدرسه های قدیمی جوان دادیم، در مدارس علمی و اسلامی و فرهنگ جوان دادیم، در خیابانها و بازارها و کوچه ها شهید دادیم که به مقصد برسیم. برای مقصد بود و آن مقصد همان بود که ملت ما فریاد کشیدند و آن را خواستند: استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی.

برادرهای عزیز من، برادرهای روشنفکر، برادران نویسنده و صاحب قلم، برادران دانشگاهی، دانشجویان محترم، روحانیان معظم، بازاریان محترم، کارگران عزیز، کارمندان محترم! بیایید به هم بپیوندیم. بیایید تمام قلمها و تمام قدمها و تمام گفتار ما بر منافع این قشر مستضعف باشد. نگذارید خون این شهیدان هدر برود. نگذارید زاغه نشینان ما باز ادامه بدهند به زاغه نشینی. نگذارید ابرقدرتها باز به طمع بلعیدن ما بیفتند. نگذارید توطئه های ابرقدرتها و خائنین رشد پیدا کنند. ای قشرهای روشنفکر و ای قشرهای نویسنده! قلمها و گفتار خودتان را در راه این مستضعفین صرف کنید. ای دانشمندان ما، ای دانشجویان ما، ای فرهنگیان ما، ای دانشگاهیان ما! اجتماعات خودتان را برای راه این مستضعفین تقویت کنید. شما بودید که این همه خدمت کردید و این همه خون دادید و این همه حبس رفتید و این همه زجر کشیدید برای خلاصی از یوغ دشمنان، خلاصی از چپاولگری چپاولگران. نگذارید زحمات خودتان هدر برود. قلمها را در راه خدمت به این خلق به کار بیندازید؛ گفتار را در راه خدمت به مستضعفین، و اَعمال را در خدمت به مستضعفین.

ای دوستان من، ای برادران من! از تفرقه بپرهیزید. و همان طور که امروز، روزِ پیوند روحانی و دانشگاهی و دانشجویان است، ادامه بدهید به این پیوند. و روشنفکران و نویسندگان، تمام قشرها به این دو پیوندِ عزیز بپیوندند. شما دیدید با پیوند قشرهای مختلف اعجاز بزرگ تاریخ را ایجاد کردید و آن شکست همه ابرقدرتها بود. امروز آنها از کار ننشسته و مشغول توطئه هستند. شما را به روی هم باز می دارند، وا می دارند و از اجتماع باز می دارند. هر قشر شما با قشر دیگر تفرقه افکنی می کنند. آنها بین اقشار تفرقه افکنی می کنند. کمک نکنید به این تفرقه افکنیها، که این، کمک به دشمنان کشور است، به دشمنان اسلام است. انتقاد اینقدر نکنید بدون جهت، بهانه گیری نکنید بدون جهت که این به نفع دشمنان ماست.(20)

صف واحد

امروز توهین و تضعیف روحانیت ضربه به استقلال و آزادی و اسلام است. امروز راه شاه خائن را رفتن و کلمه ارتجاع را به این طبقه محترم که از نادرترین قشرهایی هستند که زیر بار شرق و غرب نمی روند، خیانت است. خواهران و برادران عزیزم! بدانید آنانی که روحانیون را مرتجع می دانند در نهایت راه شاه و امریکا را می روند. ملت شریف ایران با پشتیبانی از روحانیت اصیل و متعهد ایران که همیشه حافظ و سنگربان این مرز و بوم بوده اند، دیْن خود را به اسلام ادا می نمایند و طمع ستمکاران تاریخ را از کشور قطع می نمایند. از طرف دیگر من به روحانیین محترم در هر جا هستند اعلام می کنم، ممکن است شیاطین با ایادی خود تبلیغات سوئی علیه جوانان عزیز خصوصاً جوانان دانشگاهی بکنند، باید روحانیون بدانند که امروز تکلیف آن است که همه قشرهای ملت خصوصاً دو قشر معظم که مغز متفکر ملت هستند دست به دست هم داده و علیه قدرتهای شیطانی و مستکبرین کوشش نموده و در صف واحد، نهضت اسلامی را جلو رانده و استقلال و آزادی را چون جان عزیز خود نگهبانی کنید. نقشه جهانخواران و عمال آنان، جدا کردن این دو طبقه مؤثر متفکر در زمان رژیم طاغوتی بود و مع الأسف موفق شد و کشور را به تباهی کشاند، و آن نقشه بار دیگر در دست اجرا است که با غفلت جزئی رو به تباهی خواهیم رفت. امیدوارم که همه طبقات ملت بخصوص این دو طبقه محترم در این سال جدید از توطئه ها و دسیسه ها غافل نباشند و با وحدت کلمه نقشه های شوم را باطل کنند.(21)

ادامه وحدت، بالاتر از ایجاد وحدت

آن چیزهایی که به بیخ گوش شما در دانشگاه می خوانند، یا در مدرسه ـ مثلاً ـ فیضیه می خوانند، به گوشتان نرود. این اجتماعی که شما با هم کردید الآن هدف واقع شدید از برای آنهایی که با اسلام مخالفند، و با دانشگاه مخالفند، و با فیضیه مخالفند، الآن شما هدف آنها هستید. ادامه دادن کار، بالاتر از ایجادش است، ایجاد را می شود، سه روز رفتید در قم و بحمداللَّه باهم صحبت کردید و تفاهم کردید، و الحمدللَّه با هم نزدیک شدید، لکن ادامه این مهم است. باید شما قرار بدهید هر چند روز، هر چند وقت یک دفعه با هم اجتماع کنید و با هم یکصدا باشید. و من امیدوارم که این ائتلاف شما با هم یک امر بسیار مبارکی باشد. و با این ائتلاف بتوانید دانشگاهها را، مراکز علمی را به صورت اسلامی درآورید.(22)

ارتباط دائم

حفظ کنید این وحدت خودتان را، اینها الآن هجوم می آورند که از دستتان بگیرند این را. بخواهید کشورتان کشور مستقل و خودتان اشخاص آزاد باشید، این را تعقیب کنید. و شما دو قشر با هم ارتباط دائم داشته باشید. و برنامه ها را خود دانشگاهیها و خود علمای حوزه ها برنامه ها را تنظیم کنند، که یک آموزش موافق با احتیاج مملکت، نه یک چیزهایی را بخوانند که اصلاً به درد ما نمی خورد.(23)

تقویت ائتلاف

این دانشجوها و دانشگاهیها و معمّمین و علما و روحانیون و همه این قشرهایی که مغز متفکر هستند، با هم ائتلافشان را زیاد کنند و متوجه باشند به اینکه می خواهند این ائتلاف را بشکنند. اگر آمدند تو دانشگاه و گفتند ما با دانشگاهیها کار نداریم، اما آخوند بازی اش درست نکنید و رفتند توی مدرسه ها گفتند ما با علما که کار نداریم، لکن این دانشگاهیها را راه ندهید با خودتان، بدانید که این حیله ای است برای اینکه شما را از هم جدا کنند و راه را برای خودشان باز کنند. بیدار باشید. متوجه باشید. امروز همه چشمها به شما دوخته شده است.(24)

با هم بودن

حالا شما آقایان یک قدم برداشتید و این قدم پُر برکتی است و او اینکه آن دیوار بزرگی که بین شما کشیده بودند، آن سدّ عظیمی را که مابین به اصطلاح فیضیه و دانشگاه کشیده بودند، آن سد را شما شکستید. این قدم اول است که شما برداشتید، و قدمهای بعد، کوشش در اینکه از همه جهات مستقل باشید و وابسته نباشید. من این عرضی را که می کنم، خوب دیگر نمی توانم بعد ببینم شما را که به آن مرتبه رسیده اید. دیگر اواخر کار است برای من. امّا من می گویم که دیگران و نسلهای آتیه ای که ـ ان شاءاللَّه ـ می آیند متوجه باشند که این دو مرکز باید با هم باشند. و این دو مرکز باید علم و عمل، و علم و تهذیب را به منزله دو بالی بدانند که با یکی از آنها نمی شود پَرید، قدمهای بعد؛ تهذیب است.(25)

پیوند و تفاهم با هم

علمای اسلام و اساتید دانشگاه با هم پیوند داشته باشند، تفاهم داشته باشند، که این دو محل را محل اسلامی کنند. و معلمهایی که انتخاب می شوند در دانشگاه بخصوص و در سایر جاها معلمهای متعهد باشند؛ و معلمهایی باشند که نه فکر آنها طرف شرق باشد، و نه دست آنها طرف غرب دراز باشد.(26)

تحکیم پیوند دانشگاه و فیضیه

دانشگاه پیوند خودش را با فیضیه محکم کند. و فیضیه محکم کند پیوستگی خودش را به دانشگاه. شما دو قشری هستید که اگر اصلاح بشوید، اصلاح می شود ملتها. و اگر خدای نخواسته شما اصلاح نشوید، یا منزوی بشوید، مملکتتان و کسانی که می توانند در مملکت کاری بکنند منزوی خواهند شد.(27)

جدایی یعنی هلاکت

هشدار می دهم که ملت و روحانیت، دانشگاه و روحانیت، از هم جدا نشوند که جدا شدن اینها از هم؛ هلاکت ملت و هلاکت اسلام و هلاکت کشور است.(28)

همفکری با حوزه

ما می خواهیم دانشگاهی باشد که همفکر باشد با دانشگاههای علمی قدیمی که آنها هیچ روز وابسته به خارج نبودند و اگر فردی یا افرادی از آنها منحرف بودند در بین آنها رسوا بودند. ما می خواهیم یک همچو مطلبی تحقق پیدا بکند.(29)

اسلامی شدن دانشگاه، منوط به ارتباط با فیضیه

می خواهند که دانشگاه و فیضیه با هم مرتبط نباشد؛ برای اینکه این ارتباط موجب اسلامی شدن دانشگاه می شود و این ارتباط اسباب این می شود که آن بدبینی هایی که در طول مدت زیاد بین دانشگاه و طلاب علوم دینی حاصل شده بود از بین برود. وقتی این بدبینی ها از بین رفت و دانشگاه در کنار فیضیه مشغول به فعالیت شدند، دست اینهایی که قبله شان شرق یا قبله شان غرب است، کوتاه می شود. و لهذا، با تمام قوا، کوشش می کنند و می کردند که این دو قشر را از هم جدا کنند و بدبین کنند. وقتی این دو قشر ازهم جدا شد و بدبین شدند به هم، آنها کارهای خودشان را هر طوری که می خواهند، انجام بدهند. الآن هم دست بر نداشته اند از این مطلبی که مقصود اصلی آنهاست. الآن هم آن قشری که می خواهد بدون اینکه یک ترتیب صحیحی در دانشگاه حاصل بشود، دانشگاه به هر طوری که هست باز بشود و هر طوری که می خواهد، باشد؛ همان مسائل سابق پیش بیاید؛ مردمی هستند که خودشان را در مقابل غرب یا در مقابل شرق باخته اند؛ ملت خودشان را می خواهند یا فدای بلوک شرقی بکنند یا فدای بلوک غربی.(30)

دست در دست یکدیگر برای استقلال

یک ملتی مستقل، با فکر مستقل، با دانشگاه مستقل؛ که با استقلال دانشگاه کشور مستقل می شود؛ یک دانشگاهی که با فیضیه دست به دست هم بدهند و شرق و غرب را کنار بزنند و خودشان برای مصالح کشور خودشان و برای مصالح اسلام عزیز خودشان عمل بکنند و نونهالان عزیز ما را طوری بار بیاورند که نه قبله آنها مسکو باشد و نه قبله آنها لندن باشد و نه قبله آنها واشنگتن؛ قبله آنها کعبه باشد؛ توجه به خدای تبارک و تعالی باشد و اسلام را در آغوش بگیرند، که استقلال آنها، عزت آنها در سایه اسلام است. و اسلام برای علم آنقدر اجر قائل است که شاید دیگر مسالک آن قدر قائل نباشند. ... استقلال کشور ما منوط به استقلال همین دانشگاهها و فیضیه هاست. دانشگاه و فیضیه دست به دست هم بدهند و استقلال کشور خودشان را حفظ کنند. و امید خودشان را از غیر دانشگاه اسلامی و غیر فیضیه اسلامی، امید خودشان را از دیگران ببرند. اعتنای به این نکنند که مثلاً [می گویند] دانشگاهی با آخوند چرا باهم پیوند می کنند. آنها از سایه آخوند هم می ترسند! آنها برنامه شان این است که دانشگاه را از فیضیه جدا کنند.

در سالهای طولانی، بنای آنها این بود که این دو قشر را، که سعادت یک ملت و عظمت یک ملت و استقلال یک ملت بسته به این دو قشر است ـ قشر روحانی و قشر دانشگاهی اینها مغز متفکر یک ملت هستند ـ کوشش کردند که این دو قشر را از هم جدا کنند، که با هم دشمن کنند. و ما دیدیم و شما دیدید که این دو قشر باهم دشمن بودند. تا این انقلاب اسلامی پیدا شد و اسلام دعوت خودش را شروع کرد. و دعوت اسلام پیوند همه قشرها و خصوصاً پیوند دانشگاه و فیضیه است. و تا این دو قشر باهم پیوند داشته باشند، استقلال کشور شما محفوظ می ماند.(31)

استفاده از متخصصین حوزه های علمیه

باید در دانشگاه همان طوری که علوم مادی تدریس می شود، علوم معنوی تدریس بشود. باید آن امور انسانی، امور تربیتی به دست اشخاصی که بدانند تربیت اسلامی چه است و بدانند اسلام چه است، [تدریس بشود]. گمان نکنند بعض از این اشخاص که در اسلام راجع به جامعه چیزی نیست یا راجع به ـ فرض کنید که ـ امور تربیتی کم است. اسلام عمیقتر از همه جا و از همه مکتبها راجع به امور انسانی و راجع به امور تربیتی [نظر] دارد که در رأس مسائل اسلام است؛ چنانچه امور اقتصادی دارد. ما نمی توانیم امروز همان طور که انبار می کردند از غرب برای ما سوغات می آوردند و در دانشگاههای ما بچه های ما را فاسد می کردند، امروز هم بنشینیم که مغزهایی که تربیت غربی دارند برای ما تربیت کنند بچه های ما را. باید تربیت، تربیت قرآنی باشد. قرآن غنی ترین کتابهای عالم است در تربیت، در تعلیم و تربیت، منتها متخصص لازم دارد. اینطور نیست که بعضی گمان کردند که ما دو تا آیه را بلدیم پس ما قرآن شناسیم، اسلام شناسیم. کسانی که قرآن را از رو نمی توانند درست بخوانند خودشان را اسلام شناس حساب می کنند. کسانی که اطلاع از احکام اسلام ندارند، از اقتصاد اسلام ندارند، از فرهنگ اسلام ندارند، از علوم عقلی اسلام اطلاع ندارند، اینها می گویند که در اسلام نیست. خوب، تو که اطلاع نداری، به چه مناسبت یک همچو حرفی می زنی؟ متخصص لازم است و در این امر باید از حوزه های علمیه متخصص بیاورند، دستشان را دراز کنند پیش حوزه های علمیه که در آنجا این نحو متخصصین هست و دانشگاه را باز کنند، لکن علوم انسانی اش را بتدریج از دانشمندانی که در حوزه های ایران هست و خصوصاً، در حوزه علمیه قم استمداد کنند.(32)

حفظ روابط بین دو نهاد

شما آقایان اساتید دانشگاه، علمای حوزه ها، این روابطتان را حفظ بکنید. یکی از خیانتهایی که به این کشور شد، جدا کردن فیضیه باصطلاح با دانشگاه بود. اساتید از ملاها می ترسیدند. می گفتند اینها هیچند. اینها تهی مغزند. اینها هیچی نمی دانند. حوزه های ما هم از دانشگاهیها می ترسیدند. می گفتند آنها بی دین اند همه شان. تفاهم وقتی بشود، من گمان می کنم امروز این جور نیست دیگر مسأله. وقتی که پای علما در دانشگاه باز شد و پای اساتید دانشگاه در حوزه ها باز شد، آن وقت می فهمند که چه جنایتی وارد شده است بر این کشور. وقتی که اساتید دانشگاه تشریف بردند به قم و با آقایانی که مشغول هستند به این کارها تماس گرفتند و با هم نشستند و مسائل را طرح کردند، آن وقت می فهمند که اینقدر فریاد که زده می شود که اسلام یک فرهنگی غنی ای است در همه چیز. این اسباب این نمی شد که آن وقت در دیوارهای دانشگاه نوشته بشود که اسلام یک... یا به تعبیر اینطور هم نباشد، نظیر این را. این برای این است که، تفاهم در کار نبوده است. از اول اینطوری می خواستند درست بکنند دانشگاه را، و اطفال ما را از اول می خواستند به یک فرمی اینها را بار بیاورند که دشمن بشوند با اسلام، و با هر چه که مربوط به اسلام است. اسم آخوند را توی دانشگاه نمی شد ببری. اسم دانشگاهی هم در محیط فیضیه نمی شد ببری. هر یک از اینها اگر می رفتند آنجا، خودشان را غریب می دیدند. خودشان را هیچ می دیدند. می دیدند که به محیط بدی وارد شده اند. این برای این بود که، اینطوری درست کردند تا اینکه این دو جبهه ای که می توانند کشور را حفظ کنند و می توانند نجات بدهند از گرفتاریها، اینها دشمن هم بشوند. این سرکوبی او را بکند، او سرکوبی او را بکند، آنها نتیجه اش را بگیرند و نتیجه را گرفتند، دیدیم که گرفتند. آن قدر پافشاری در دشمن کردن این دو قشر، برای چه بود؟ آن قدر تبلیغات سوء از همه اطراف نسبت به این طبقه مظلوم علما و از آن طرف در آنجا، آن همه تبلیغات برای دانشگاهی و دانشگاه و اینها چه بود؟ برای چه اینطور بود؟ آن برای این بود که، می ترسیدند که اگر اینها به هم نزدیک بشوند و تفاهم کنند و بفهمند که اسلام چه چیز است، اگر بروند این آقایان اساتید دانشگاه در حوزه های علمی و پیش اساتید ببینند که اسلام چیست وحشت نمی کنند آن وقت. آن وقت می فهمند که ما چقدر مصیبت کشیدیم در این دورانها و خصوصاً این پنجاه سال. برای اینکه ما با برادرهای خودمان دشمن بودیم. هر کدام دیگری را تضعیف می کردیم. شما توجه داشته باشید به این معنا که باید این پیوند بین دانشگاه و فیضیه برقرار باشد. بین حوزه های علمیه قدیمی و حوزه های علمی جدید باید پیوند باشد تا بتوانید شما کشور خودتان را حفظ کنید. کشور شما اگر چنانچه، شما دو قشر، قشر دانشگاهی، جوانهای دانشگاه، اساتید دانشگاه، معلمهای دبیرستان و دبستان و امثال ذلک، کوشش کنند به اینکه بچه ها را با حوزه های علمی آشنا کنند، علمای آنجا هم کوشش کنند که اهل علم آنجا و جوانهای تحصیلکرده و محصل آنجا را با دانشگاه نزدیک کنند، هماهنگ کنند، اگر این دو قشر هماهنگ بشود و اگر صالح بشود این دو قشر دانشمند، کشور ما هیچ نقصی دیگر نمی تواند پیدا بکند. همه مصیبتها برای این است. یک فردی که رفت در دانشگاه و به آنطور فساد بیرون آمد، که امثال اشخاصی که شما می دانید، البته یک کشور را به باد فنا خواهد داد و اگر صالح باشد هم، صلاح در یک کشوری ایجاد خواهد شد. اِذا فَسَدَالعالِمْ فَسَدَ الْعالَم[5] عالم را عالم فساد می کند، توده مردم فاسد نمی کند.(33)

هر دو، یک عضو برای جامعه

این دو جناح دانشگاه و فیضیه، که بحمداللَّه، امروز با هم تحکیم وحدت کرده اند و با هم یک عضو برای جامعه شده اند، اینها می توانند که کشور را به استقلال حقیقی و آزادی برسانند و اگر       ـ خدای نخواسته ـ این دو قشر انحراف پیدا کنند، مطمئن باشید که کشور و احکام اسلام به انحراف کشیده می شود. از این جهت، این کاری که شما دانشجوهای عزیز دارید و آن کار توجه به مسائل اسلامی دانشگاه [است،] از امور بسیار با اهمیت و ارزشمند است و از آن طرف بسیار با مسئولیت.(34)

کوشش جهت قرابت حوزه ها و دانشگاهها

علمای اعلام و مدرسین عظام حوزه های علمیه بلاد و اساتید محترم و متعهد دانشگاهها در نزدیک کردن هر چه بیشتر حوزه ها و دانشگاهها کوشش نمایند.(35)

رسالت جهانی

فیضیه و دانشگاه ما باید یک دانشگاه و یک فیضیه باشد برای همه دنیا، تبلیغ برای همه دنیا، برای همه کشورهای عالم.(36)

تبادل مسائل

شما با روابطی که اکنون با حوزه های علمیه دارید، خدمات زیادی می توانید انجام دهید. شاید شما توجه نداشته باشید که در مدت سلطنت رضاخان و پسرش، که من از اول تا آخر شاهد آن بودم، چقدر بر حوزه های علمیه فشار وارد می کردند تا حوزه ای در کار نباشد. از یک طرف درها را باز کردند و گفتند هرکس به طرف ما بیاید چه می کنیم و چه خواهیم کرد، و از طرف دیگر به قدری روی طلبه ها فشار بود که نمی توانستند روز در حجره هایشان بمانند و می بایست قبل از طلوع آفتاب بیرون رفته و بعد از غروب آفتاب برگردند که الحمدللَّه موفق نشدند. و حوزه های علمیه باقی ماند و با همان وضع اول حفظ گردید که الآن نیز باید به همان گونه حفظ گردد. و دانشگاه ها با حوزه باید روابط داشته باشند و مسائلشان را با یکدیگر مبادله کنند.(37)

نجات قرآن کریم

هان ای حوزه های علمیه و دانشگاههای اهل تحقیق! بپاخیزید و قرآن کریم را از شرّ جاهلان مُتنسِّک و عالمان متهتک که از روی علم و عمد به قرآن و اسلام تاخته و می تازند، نجات دهید. و اینجانب از روی جِد، نه تعارف معمولی، می گویم از عمر به باد رفته خود در راه اشتباه و جهالت تأسف دارم. و شما ای فرزندان برومند اسلام! حوزه ها و دانشگاهها را از توجه به شئونات قرآن و ابعاد بسیار مختلف آن بیدار کنید. تدریس قرآن در هر رشته ای از آن را مَحطّ نظرو مقصد اعلای خود قرار دهید. مبادا خدای ناخواسته در آخر عمر که ضعف پیری بر شما هجوم کرد از کرده ها پشیمان و تأسف بر ایام جوانی بخورید همچون نویسنده.(38)

تلفیق دو فرهنگ

علما و روحانیون ان شاءاللَّه به همه ابعاد و جوانب مسئولیت خودآشنا هستند ولی از باب تذکر و تأکید عرض می کنم امروز که بسیاری از جوانان و اندیشمندان در فضای آزاد کشور اسلامی مان احساس می کنند که می توانند اندیشه های خود را در موضوعات و مسائل مختلف اسلامی بیان دارند، با روی گشاده و آغوش باز حرفهای آنان را بشنوند. و اگر بیراهه می روند، با بیانی آکنده از محبت و دوستی راه راست اسلامی را نشان آنها دهید. و باید به این نکته توجه کنید که نمی شود عواطف و احساسات معنوی و عرفانی آنان را نادیده گرفت و فوراً انگِ التقاط و انحراف بر نوشته هاشان زد و همه را یکباره به وادی تردید و شک انداخت. اینها که امروز اینگونه مسائل را عنوان می کنند مسلماً دلشان برای اسلام و هدایت مسلمانان می تپد، و الّا داعی ندارند که خود را با طرح این مسائل به دردسر بیندازند. اینها معتقدند که مواضع اسلام در موارد گوناگون همان گونه ای است که خود فکر می کنند. به جای پرخاش و کنار زدن آنها با پدری و الفت با آنان برخورد کنید. اگر قبول هم نکردند، مأیوس نشوید. در غیراین صورت خدای ناکرده به دام لیبرالها و ملی گراها و یا چپ و منافقین می افتند؛ و گناه این کمتر از التقاط نیست. وقتی ما می توانیم به آینده کشور و آینده سازان امیدوار شویم که به آنان در مسائل گوناگون بها دهیم، و از اشتباهات و خطاهای کوچک آنان بگذریم، و به همه شیوه ها و اصولی که منتهی به تعلیم و تربیت صحیح آنان می شود احاطه داشته باشیم. فرهنگ دانشگاهها و مراکز غیرحوزه ای به صورتی است که با تجربه و لمس واقعیتها بیشتر عادت کرده است، تا فرهنگ نظری و فلسفی. باید با تلفیق این دو فرهنگ و کم کردن فاصله ها، حوزه و دانشگاه درهم ذوب شوند، تا میدان برای گسترش و بسط معارف اسلام وسیعتر گردد.(39)

ضرورت تشکیل بسیج دانشجو و طلبه

امروز یکی از ضروریترین تشکلها، بسیج دانشجو و طلبه است. طلاب علوم دینی و دانشجویان دانشگاهها باید با تمام توان خود در مراکزشان از انقلاب و اسلام دفاع کنند و فرزندان بسیجی ام در این دو مرکز، پاسدار اصول تغییرناپذیر «نه شرقی و نه غربی» باشند. امروز دانشگاه و حوزه از هر محلی بیشتر به اتحاد و یگانگی احتیاج دارند. فرزندان انقلاب به هیچ وجه نگذارند ایادی امریکا و شوروی در آن دو محل حساس نفوذ کنند. تنها با بسیج است که این مهم انجام می پذیرد. مسائل اعتقادی بسیجیان به عهده این دو پایگاه علمی است. حوزه علمیه و دانشگاه باید چهارچوبهای اصیل اسلام ناب محمدی را در اختیار تمامی اعضای بسیج قرار دهند.(40)

پیوند دوستی و تفاهم

توصیه اینجانب آن است که نسل حاضر و آینده غفلت نکنند و دانشگاهیان و جوانان برومند عزیز هر چه بیشتر با روحانیان و طلاب علوم اسلامی پیوند دوستی و تفاهم را محکمتر و استوارتر سازند و از نقشه ها و توطئه های دشمن غدار غافل نباشند و به مجرد آنکه فرد یا افرادی را دیدند که با گفتار و رفتار خود در صدد است بذر نفاق بین آنان افکند او را ارشاد و نصیحت نمایند؛ و اگر تأثیر نکرد از او روگردان شوند و او را به انزوا کشانند و نگذارند توطئه ریشه دواند که سرچشمه را به آسانی می توان گرفت.(41)

منبع: وحدت حوزه و دانشگاه، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ص 55-108

فهرست منابع

  1. ولایت فقیه؛ ص 130.  2. صحیفه امام؛ ج 2، ص 345.   3. صحیفه امام؛ ج 3، ص 247-251.   4. صحیفه امام؛ ج 3، ص 318-319.   5. صحیفه امام؛ ج 3، ص 325-326.   6. صحیفه امام؛ ج 3، ص 338.   7. صحیفه امام؛ ج 3، ص 486.   8. صحیفه امام؛ ج 5، ص 277.   9. صحیفه امام؛ ج 5، ص 279.   10. صحیفه امام؛ ج 5، ص 280-281.   11. صحیفه امام؛ ج 7، ص 363.   12. صحیفه امام؛ ج 7، ص 407.   13. صحیفه امام؛ ج 7، ص 411-412.   14. صحیفه امام؛ ج 8، ص 439-441.   15. صحیفه امام؛ ج 8، ص 481-482.   16. صحیفه امام؛ ج 8، ص 464-465.   17. صحیفه امام؛ ج 9، ص 539-540.   18. صحیفه امام؛ ج 10، ص 82 -83.   19. صحیفه امام؛ ج 10، ص 412.   20. صحیفه امام؛ ج 10، ص 472-474.   21. صحیفه امام؛ ج 12، ص 209-210.   22. صحیفه امام؛ ج 12، ص 339.   23. صحیفه امام؛ ج 12، ص 341.   24. صحیفه امام؛ ج 12، ص 394.   25. صحیفه امام؛ ج 13، ص 418.   26. صحیفه امام؛ ج 14، ص 169-170.   27. صحیفه امام؛ ج 14، ص 187- 188.   28. صحیفه امام؛ ج 14، ص 193.   29. صحیفه امام؛ ج 14، ص 361.   30. صحیفه امام؛ ج 14، ص 429-430.   31. صحیفه امام؛ ج 14، ص 431-432.   32. صحیفه امام؛ ج 15، ص 415.   33. صحیفه امام؛ ج 16، ص 501-503.   34. صحیفه امام؛ ج 17، ص 111.   35. صحیفه امام؛ ج 17، ص 392.  36. صحیفه امام؛ ج 18، ص 104.   37. صحیفه امام؛ ج 18، ص 219.   38. صحیفه امام؛ ج 20، ص 93.   39. صحیفه امام؛ ج 21، ص 98-99.   40. صحیفه امام؛ ج 21، ص 195.   41. صحیفه امام؛ ج 21، ص 414.


[1].  به ریسمان الهی چنگ زده و متفرق نشوید. (آل عمران / 103) [2] . پیرو فرمان خدا و رسول باشید و هرگز راه اختلاف و تنازع نپویید که در اثر تفرقه سست و ضعیف شده و قدرت و عظمت شما نابود خواهد شد»؛ (انفال / 46). [3] . رجوع شود به: صفحه64 ، پاورقی 3. [4] . خطاب به دانش‏آموزان دبیرستان حکیم نظامی شهر قم. [5] . «زلة العالِم تفسد العوالِم؛ لغزش عالِم جهانی را فاسد می‏کند»؛ غررالحکم آمدی؛ ماده زلة.

انتهای پیام /*