به مناسبت سالروز صدور حکم امام مبنی بر تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی

اهمیت و لزوم انقلاب فرهنگى در دانشگاهها

امام خمینی در اولین سالروز تأسیس ستاد انقلاب فرهنگى در دیدار با‏ اعضای ستاد انقلاب فرهنگی و شورای عالی جهاد دانشگاهی تهران و شهرستان‏ها به اهمیت نقش دانشگاه در کشور و لزوم انقلاب فرهنگی اشاره فرمودند.

کد : 30434 | تاریخ : 23/03/1391

در اولین سالروز تأسیس ستاد انقلاب فرهنگى،‏ اعضای ستاد انقلاب فرهنگی و شورای عالی جهاد دانشگاهی تهران و شهرستان‏ها با امام‌خمینی دیدار کردند؛ امام‌خمینی ضمن اشاره به اهمیت نقش دانشگاه در کشور و لزوم انقلاب فرهنگی فرمودند: «... از آن روز اولی که صحبت انقلاب فرهنگی پیش آمد، مخالفت‏ها شروع شد... آنها خوف این را داشتند که مبادا دانشگاه یک یک دانشگاه اسلامی بشود تا اینکه دست شرق و غرب تا ابد از دانشگاه کوتاه بشود... ما می‏خواهیم که دانشگاهی باشد که ملت ما را مستقل و غیروابسته به شرق و غرب درست بکند...».

بخش هایی از سخنان حضرت امام در روز 23 خرداد ماه سال 1360 در ادامه آورده شده است:

                       

اهمیت نقش دانشگاه در کشور

بالاتر چیزى که دشمنهاى کشورهاى مستضعف و کشورهاى اسلامى از طرف مخالفین با بشریت انگشت رویش گذاشتند، دانشگاه است؛ براى اینکه آنها خوب مى‏دانند که اگر دانشگاه در خدمت آنها باشد، یعنى همه کشور در خدمت آنهاست.

دانشگاه است که اداره امور کشور را مى‏کند و دانشگاه است که تربیت نسل آینده و حاضر را مى‏کند. و چنانچه دانشگاه در اختیار چپاولگرهاى شرق و غرب باشد، کشور در اختیار آنهاست. آن قدرى که دانشگاه هدف بوده است؛ جاهاى دیگر نبوده است.

روحانیت هم پهلوى دانشگاه هست. و آنها دانشگاهیها را با آن تربیت شرقى یا غربى وارد در صحنه مى‏خواستند بکنند. و روحانیون را، از باب اینکه آنها را تحت کنترل خودشان بیاورند، مأیوس بودند؛ مى‏خواستند که از صحنه خارج کنند. آنها دانشگاه نمى‏خواستند و دانشگاههاى علوم قدیمه هم نمى‏خواستند. آنها سعى کردند که این دو قشر را و این دو دانشگاه را، که تمام مقدرات کشور مى‏تواند در دست آنها باشد، یکى را تربیت خارجى و شرقى و غربى بکنند و به صحنه بیاورند و یکى دیگر را، که تربیتش در دست آنها نبود و هزار سال هم نتوانستند در آن رخنه کنند، مى‏خواستند که از صحنه خارج کنند. چه بکنند که از صحنه خارج کنند و اینها را هم در اختیار خودشان داشته باشند؟ یکى از کارهاى مهم، بدبین کردن دانشگاهیها [نسبت‏] به روحانیت بود؛ بدبین کردن روحانیت به دانشگاه. در طول این مدتهاى طولانى، سعى کردند در اینکه بین این دو قشر اختلاف ایجاد کنند، شکاف ایجاد کنند، بلکه اینها را با هم دشمن کنند. اگر در بین دانشگاه مى‏رفتیم، اسم «آخوند» در آنجا مطابق با یک ماده مخدر بود! اگر در بین طلاب علوم دینیه هم مى‏رفتیم، «دانشگاهى» مطابق با بى‏دینى بود! اینها را به جان هم مى‏انداختند و از هم جدا مى‏کردند تا اینکه آن استفاده‏هایى که باید بکنند، بکنند.

اهمیت و لزوم انقلاب فرهنگى در دانشگاهها

همان طور که آنها انگشت روى دانشگاه مى‏گذاشتند و با تمام قدرت دنبال این بودند که دانشگاه را به دست خودشان بیاورند و اشخاصى که جبهه و وجهه‏شان رو به شرق و بیشتر رو به غرب است [در] دانشگاه آن طور به دست بیاورند و تربیت دانشگاهیها را آن طور بکنند و قشر روحانیت را هم کنار بگذارند، آنها را بى‏خاصیت کنند و اینها را خاصیت شرقى یا غربى بدهند، همان طور هم ماها و این انقلاب انگشت را روى همان نقطه حساس گذاشت. در رأس مسائل، «انقلاب فرهنگى» و دانشگاهى برنامه بود؛ یعنى، همان که آنها در ظرف پنجاه سال مى‏خواستند عمل کنند. بعد از انقلاب هم آنهایى که به‏ کشور خودشان علاقه داشتند و به اسلام علاقه داشتند، آنها هم انگشت را روى همان نقطه حساس گذاشتند و انقلاب فرهنگى و انقلاب دانشگاهى را خواستند. و شما دیدید که از همان روز اول، آنهایى که قبله‏شان یا مسکو بود و یا امریکا، شروع به مخالفت کردند؛ این را یک عمل ارتجاعى حساب کردند. آن وقت تهمتها هم زدند که اینها مى‏خواهند اصلًا علمى توى کار نباشد و تخصصى توى کار نباشد و لا بد اینها مى‏خواهند تیمم و وضو را در دانشگاه یاد اینها بدهند! غافل از اینکه این تبلیغات اگر سابق عمل خودش را زیاد انجام داد، بعد از انقلاب و بیدار شدن قشرهاى میلیونى ایران، این حرفها دیگر در آنها اثر ندارد. آنها مى‏دانند که شما وقتى مى‏گویید «مرتجع» مقصودتان این است که بگذارید ما دستمان باز باشد تا اینکه «مترقى» باشیم و مملکت خودمان را در آغوش غرب بکشیم که مترقى است! و یا در آغوش شرق و بلوک کمونیستى که آنها هم مترقى هستند! مقصود از «مرتجعین» مسلمانها و علاقه‏مندهاى به اسلام و علاقه‏مندهاى به کشور بود و مقصود از «مترقى» آنها بودند که مى‏خواستند و مى‏خواهند کشور را به طرف شرق و غرب بکشند و راهى جز کشاندن دانشگاه به طرف شرق یا طرف غرب نداشتند.

اهداف و مقاصد شوم در مخالفت با انقلاب فرهنگى‏

از آن روز اولى که صحبت «انقلاب فرهنگى» پیش آمد، مخالفتها شروع شد. اگر شما گروههایى [را] که مخالفت کردند با این مسائل و اشخاصى [را] که سینه زدند براى باز شدن دانشگاه قبل از اصلاح مشاهده کنید، مى‏بینید که اینها همه پاى بیرق غرب و شرق سینه مى‏زنند. شما توجه داشته‏اید و دارید که از همان اول انقلاب، قدم به قدم طوایفى و قلمهایى و زبانهایى بر ضد این انقلاب به کار افتادند؛ و هر قدمى که انقلاب خواست براى اصلاح بردارد، آنها مخالفت کردند. اگر صحبت دانشگاه آمد، همانهایى که دانشگاه را مرکز فساد قرار داده بودند و همانهایى که قبله آنها غرب یا شرق بود، با اصلاح دانشگاه مخالف بودند. آنها خوف این را داشتند که مبادا دانشگاه یک دانشگاه اسلامى بشود تا اینکه دست شرق و غرب تا ابد از دانشگاه کوتاه بشود؛ یعنى، از کشور کوتاه بشود.

آنهایى که مى‏خواهند و مى‏خواستند که دست شرق یا غرب باز باشد و مصلحت شخصى خودشان را در این امر مى‏دانستند، کوشش کردند که با قلم و زبان محکوم کنند اصلاح و انقلاب دانشگاه را. و شما اگر توجه کنید که چه گروههایى مخالفت با این امر کردند و باز هم مى‏کنند و باز هم اصرار دارند به اینکه دانشگاه به همان ترتیبى که سابق بود باز بشود، مى‏فهمید روش این اشخاص چه روشى است. ما از مسائلى که در کشور طرح مى‏شود اشخاصى که آن مسائل را طرح مى‏کنند مى‏شناسیم.

آنهایى که با انقلاب «فرهنگى» مخالف بودند با اسم اینکه دانشگاه را مى‏خواهند اینها اصلش ببندند و اینها نمى‏خواهند که دانشگاه در کار باشد، مشغول به تبلیغات شدند.

یک دسته از آنها همانها بودند که دانشگاه را سنگر قرار داده بودند و اتاق جنگ در دانشگاه- به طورى که گفته مى‏شود- ایجاد کرده بودند! و یک دسته از آن غربزده‏هایى که به خیال خودشان، اسلامى شدن دانشگاه و اسلامى شدن جوانهاى ما و اسلامى شدن دانشمندان ما با مقاصدشان مخالف بود اینها را طرد به «ارتجاع» کردند. «مرتجعین»، یعنى آنهایى که نمى‏خواهند طرف شرق بروند که مرکز تمدن است- به اصطلاح آنها- و نمى‏خواهند طرف غرب بروند! که آنها طرف شرق و غرب هر دو را بهتر مى‏دانستند از اسلام. آنها مى‏خواهند اسلام نباشد، هر چه مى‏خواهد باشد. آنها مى‏خواهند که تربیتهاى اسلامى در دانشگاهها نباشد، دیگر هر چه باشد مانعى ندارد. آنها مى‏خواهند که دانشگاه و فیضیه با هم مرتبط نباشد؛ براى اینکه این ارتباط موجب اسلامى شدن دانشگاه مى‏شود و این ارتباط اسباب این مى‏شود که آن بدبینى‏هایى که در طول مدت زیاد بین دانشگاه و طلاب علوم دینى حاصل شده بود از بین برود. وقتى این بدبینى‏ها از بین رفت و دانشگاه در کنار فیضیه مشغول به فعالیت شدند، دست اینهایى که قبله‏شان شرق یا قبله‏شان غرب است، کوتاه مى‏شود. و لهذا، با تمام قوا، کوشش مى‏کنند و مى‏کردند که این دو قشر را از هم جدا کنند و بدبین کنند. وقتى این دو قشر از هم جدا شد و بدبین شدند به هم، آنها کارهاى خودشان را هر طورى که مى‏خواهند، انجام بدهند. الآن هم دست بر نداشته‏اند از این مطلبى که مقصود اصلى آنهاست. الآن هم آن قشرى که مى‏خواهد بدون اینکه‏ یک ترتیب صحیحى در دانشگاه حاصل بشود، دانشگاه به هر طورى که هست باز بشود و هر طورى که مى‏خواهد، باشد؛ همان مسائل سابق پیش بیاید؛ مردمى هستند که خودشان را در مقابل غرب یا در مقابل شرق باخته‏اند؛ ملت خودشان را مى‏خواهند یا فداى بلوک شرقى بکنند یا فداى بلوک غربى.

لزوم توجه و بیدارى دانشجویان‏

و باید دانشگاه آگاه باشد، توجه داشته باشد به این نقشه‏ها. و جوانهاى عزیز دانشگاهى ما توجه داشته باشند به این مسائل؛ که از دانشگاه است که مى‏شود یک ملتى اصلاح بشود و از دانشگاه است که مى‏تواند یک ملتى به تباهى کشیده بشود. این دانشگاه و تربیت دانشگاهى است که جوانهاى ما را یا طرف غرب مى‏کشد یا طرف شرق مى‏کشد و آنها را از خودشان تهى مى‏کند و وجهه آنها را متوجه به غرب و شرق [مى‏] کند تا اینکه یا شرق غلبه کند و تمام جهات ایران را و شرق را و تمام بلاد مسلمین را از بین ببرد یا غرب غلبه کند و همه فرهنگ و چیزهاى دیگرى را از ما بگیرند و به جاى آن، یک مغز شرقى یا یک مغز غربى بنشانند و ملت ما را به تباهى بکشند.

لکن بحمد اللَّه، ملت ما بیدار شده است و ملت ما اجازه این امورى که به نفع شرق است یا به نفع غرب است نمى‏دهد. و ملت ما توجه پیدا کرده است به اینکه از دانشگاه است که مى‏تواند یک کشورى کشور مستقل باشد؛ و از دانشگاه است که مى‏تواند یک کشورى کشور وابسته باشد.

البته باید آقایان دانشجویان و علماى دانشمند دست به هم بدهند و هر چه زودتر دانشگاهها را به طریقه اسلامى، به طریقه ملى، دانشگاهى که مال خود ملت باشد، دانشگاهى که مال خود ملت اسلامى باشد، زودتر باز بشود و دست اشخاصى که مى‏خواهند این دانشگاه را به طرف شرق بکشند یا به طرف غرب بکشند کوتاه کنند و مقدرات دانشگاه را معلمین و اساتید اسلامى به دست بگیرند و دانشگاه یک دانشگاه ملى براى ملت باشد، نه اینکه زحمت را ملت بکشد و خرج دانشگاهها را ملت به عهده‏ بگیرد و یک دانشگاهى باشد که اشخاصى که از او بیرون مى‏آیند یا قبله‏شان شرق باشد یا قبله‏شان غرب باشد. باید دانشگاه باز بشود، لکن با آن وضعى که تربیتهاى اسلامى و ملى و انسانى باشد. این طور نباشد که ما فقط مى‏خواهیم باز باشد. باز بود، پنجاه سال هم باز بود. چه اشخاصى را بیرون داد؟ همان اشخاصى را که ملت را به تباهى کشاندند و الآن هم دست از سر این ملت بر نمى‏دارند. ما مى‏خواهیم که دانشگاهى باشد که ملت ما را مستقل و غیر وابسته به شرق و غرب درست بکند؛ نه ملت را به طرف شرق بکشد، نه ملت را به طرف غرب بکشد؛ یک ملتى مستقل، با فکر مستقل، با دانشگاه مستقل؛ که با استقلال دانشگاه کشور مستقل مى‏شود؛ یک دانشگاهى که با فیضیه دست به دست هم بدهند و شرق و غرب را کنار بزنند و خودشان براى مصالح کشور خودشان و براى مصالح اسلام عزیز خودشان عمل بکنند و نونهالان عزیز ما را طورى بار بیاورند که نه قبله آنها مسکو باشد و نه قبله آنها لندن باشد و نه قبله آنها واشنگتن؛ قبله آنها کعبه باشد؛ توجه به خداى تبارک و تعالى باشد و اسلام را در آغوش بگیرند، که استقلال آنها، عزت آنها در سایه اسلام است.

استقلال کشور در گرو استقلال مراکز فرهنگى‏

و اسلام براى علم آن قدر اجر قائل است که شاید دیگر مسالک آن قدر قائل نباشند. اسلام دانشمندها را آن قدر ارج مى‏گذارد که شاید سایر مسالک آن طور نباشد. در اسلام، دانش بزرگترین چیز است، لکن نه دانش آن طورى که ما را به تباهى بکشد، نه دانشمندان آن طورى که ملت ما را به آغوش غرب یا شرق ببرد. اسلام کوشش دارد که علم را در مغزهاى مستقل، در مغزهایى که به طرف شرق و غرب نیستند، در مغزهایى که به اسلام فکر مى‏کنند، بار بیاورد. و این استقلال است که مى‏تواند کشور ما را مستقل کند.

استقلال کشور ما منوط به استقلال همین دانشگاهها و فیضیه‏هاست. دانشگاه و فیضیه دست به دست هم بدهند و استقلال کشور خودشان را حفظ کنند. و امید خودشان را از غیر دانشگاه اسلامى و غیر فیضیه اسلامى، امید خودشان را از دیگران ببرند. اعتناى به‏ این نکنند که مثلًا [مى‏گویند] دانشگاهى با آخوند چرا با هم پیوند مى‏کنند. آنها از سایه آخوند هم مى‏ترسند! آنها برنامه‏شان این است که دانشگاه را از فیضیه جدا کنند.

در سالهاى طولانى، بناى آنها این بود که این دو قشر را، که سعادت یک ملت و عظمت یک ملت و استقلال یک ملت بسته به این دو قشر است- قشر روحانى و قشر دانشگاهى اینها مغز متفکر یک ملت هستند- کوشش کردند که این دو قشر را از هم جدا کنند، که با هم دشمن کنند. و ما دیدیم و شما دیدید که این دو قشر با هم دشمن بودند. تا این انقلاب اسلامى پیدا شد و اسلام دعوت خودش را شروع کرد. و دعوت اسلام پیوند همه قشرها و خصوصاً پیوند دانشگاه و فیضیه است. و تا این دو قشر با هم پیوند داشته باشند، استقلال کشور شما محفوظ مى‏ماند.

هم دانشگاه چشمهاى خودش را باز کند، و هم فیضیه! بدانید شما که باز دستهایى در کار است که شماها را از هم جدا کنند! آنها، آنهایى که استعمارگرند، آنهایى که تابع استعمارگران هستند، آنهایى که قبله‏شان یا لندن است یا واشنگتن یا مسکو، پیوند این دو قشر را به مصالح خودشان و مصالح اربابانشان مضر مى‏دانند. از این جهت، در صددند که این دو قشر از هم جدا باشد. همان طور که دیدید که در طول پنجاه سال سلطنت منحوس پهلوى، که سر سپردگى خودش را به دولتهاى خارج اثبات کرد، بین این دو قشر جدایى افکندند و اینها را با هم دشمن کردند و دیگران و مخالفین این ملت از این آب گل‏آلود ماهى گرفتند. ثروتهاى شما را در طول این پنجاه سال و خصوصاً این چندین سال سلطنت محمد رضا، به باد فنا دادند. و این نتیجه دشمنى دانشگاه و فیضیه [بود.] دشمنى دانشگاه و فیضیه بیمه کرد و مى‏کند- اگر [خداى ناخواسته‏] اعاده بشود، بیمه مى‏کند- مصلحتهاى ابرقدرتها را.

عزیزان دانشگاهى من و عزیزان فیضیه من، آگاه باشید که دشمنها در صددند بین شماها تفرقه بیندازند! و توجه داشته باشید که اگر دانشگاه و فیضیه اصلاح بشود، کشور شما استقلال خودش را بیمه مى‏کند! آن قلمها و زبانهایى که کوشش مى‏کنند که این دو قشر را از هم جدا کنند، آنها هستند که یا قبله آنها مسکو و یا قبله آنها واشنگتن است. و شما هوشیار باشید که این مصلحت بزرگ را، که وحدت دانشگاه و فیضیه است، از دست ندهید! و امیدوارم که موفق باشید که خودتان، کشور خودتان را مستقلًا اداره بکنید؛ دست شما از طرف شرق و غرب به سوى خودتان برگردد؛ و شرّ شرق و غرب از کشور ما به سوى خودشان برگردد.

 

صحیفه امام، ج‏14، ص: 426-433

انتهای پیام /*