گزیده ای از کتاب کوثر

نخست وزیری بختیار آخرین برگ رژیم رو به زوال

هیچ دولتی را با بودن رژیم سلطنتی قبول نخواهم کرد. هدف، تشکیل جمهوری اسلامی است و برای من از روز روشن تر است که با وضع فعلی در آینده ای نزدیک به آن خواهیم رسید

کد : 53138 | تاریخ : 15/11/1396

حمایت های مداوم دولت آمریکا و هم پیمان های غربی اش از شاه، هیچ تأثیری در کاهش بحران و بهبود اوضاع اجتماعی ایران نداشت. شکست دولت نظامی علیرغم کشتارهای وسیعی که در دو ماه گذشته اش به عمل آورده بود، بر شهامت و تقویت روحی مردم جهت تداوم انقلاب افزوده بود. در سراسر ایران هیچ شهری نبود که در این چند روز با مأموران رژیم درگیر نشده باشد. التهاب و هیجان، اعتصاب و اعتراض، و زدو خورد و مبارزه در همه جای کشور گسترش یافته بود. تمام اقشار ملت اعم از روحانی، دانشجو، دانش آموز، بازاری، کارمند و... همه و همه فریادشان بلند بود، شعار «مرگ بر شاه»، «مرگ بر این سلطنت یزیدی» رایج ترین شعار مردم بود.

در لنگرود مردم مجسمۀ شاه را پایین کشیده بودند و در حملۀ مردم قزوین به پادگان نظامی، حدود صد نفر شهید و سیصد نفر مجروح شده بودند. مردم قهرمان اهواز با دادن چهل شهید، انجمن ایران و امریکا را آتش زده  و در همدان، زندانها مورد هجوم مردم قرار گرفته بود. بانک های نوشهر در آتش می سوختند و در حملۀ مأموران نظامی به تحصن استادان دانشگاهها، یکی از اساتید دانشکدۀ پلی تکنیک تهران به نام کامران نجات اللهی به شهادت رسیده بود. در مراسم تشییع جنازۀ وی دهها تن دیگر به خیل شهدا پیوسته و صد و سی نفر مجروح شدند. کنسولگری آمریکا در تبریز مورد هجوم قرار گرفته و پس از شکسته شدن در و پنجره ها، به آتش کشیده بود[1].

خبرنگاران روزنامه ها، نمایندگان خبرگزاریها و گزارشگران رادیو و تلویزیونها از سراسر جهان در نوفل لوشاتو گرد آمده اند تا با توجه به اوضاع وخیم و شرایط بحرانی ایران، از آخرین نظرات رهبر انقلاب مطلع شوند. حضرت امام خمینی در طول آن چند روز، پنج نوبت مصاحبۀ مطبوعاتی و رادیو تلویزیونی داشتند. رهبر انقلاب در پاسخ به سؤال گزارشگر رادیو تلویزیون آلمان، که چگونگی حمایت ایشان را از دولتی به ریاست بختیار با خروج موقت شاه، جویا شد؛ می فرمایند: «هیچ دولتی را با بودن رژیم سلطنتی قبول نخواهم کرد. هدف، تشکیل جمهوری اسلامی است و برای من از روز روشن تر است که با وضع فعلی در آینده ای نزدیک به آن خواهیم رسید[2]»

حضرت امام در روز ششم دی ماه با انتشار پیامی ضمن تقدیر از تداوم اعتصابات و تظاهرات ملت، برای بزرگداشت سالگرد قیام بیست و نهم محرم ـ 19 دی ماه 56 ـ چهلم کشتار در صحن مطهر مشهد و محکومیت قتل عام های اخیر، روز بیست و نهم محرم ـ 9 دی ماه ـ را روز عزای عمومی اعلام کرده و در بخشی از پیام مزبور می فرمایند: «با کمال تأسف در این سال تمام وقت ما صرف فاتحه و عزای ملی شد و در صورت بقای شاه در مقام مغصوب، وضع همین است... لازم است ملت شریف به نهضت اسلامی خود تا وصول به نتیجه ادامه دهند، و در این راه، که رضای خداوند در آن است، صبر کنند؛ و از اعانت برادران خود غفلت نکنند...[3]»

در طول چند روز اخیر، رادیوهای دولتی به طور مکرر، اعلامیه هایی خطاب به کارگران شرکت نفت پخش کرده و با بیان عبارات و مطالبی تحریک آمیز، آنها را به شکستن اعتصاب فرا می خواندند. رهبر انقلاب برای خنثی کردن تبلیغات دروغ و فریبندۀ رژیم، طی حکمی مهندس بازرگان را مأمور تشکیل یک هیأت پنج نفری مرکب از آقای حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی، آقای مهندس کتیرایی و دو نفر دیگر با انتخاب خود ایشان می کنند تا بدین طریق، مسائل و مشکلات شرکت نفت مورد حل و فصل قرار گیرد. حضرت امام خمینی (س) در حکم خود تأکید می کنند که: «...نفت و فرآورده های نفتی فقط به اندازۀ مصرف داخلی تولید شود و از صدور نفت به خارج، تا سقوط رژیم غیرقانونی، جلوگیری کامل به عمل آید...[4]»

خبر سکتۀ قلبی ارتشبد ازهاری ـ رئیس دولت ـ در میان مردم پخش شده بود و روز به روز بر تعداد سربازان فراری و پیوستن نظامیان به انقلاب افزوده می شد. «در اولین جلسۀ هیأت دولت که به علت بیماری نخست وزیر به سرپرستی ارتشبد عظیمی، وزیر جنگ تشکیل می شود، مفیدی وزیر علوم و آموزش عالی به علت کشته شدن آقای نجات اللهی استاد دانشگاه[5]، استعفای خود را به هیأت دولت تسلیم می کند. در این موقع چند نفر دیگر از وزراء هم با ایشان هم صدا شده و با اعتراض به عمل فرمانداری نظامی و به خصوص کشته شدن عده ای در موقع تشییع جنازۀ استاد، تقاضای استعفاء کرده و از جای خود بلند شده و نظم جلسه به هم می خورد[6]

ارتشبد قره باغی پیرامون اوضاع بحرانی کشور در این روزها نوشته است: «...ارتشبد ازهاری نخست وزیر در مدت 55 روز که 15 روز آخر آن وی بیمار و بستری بود، نه تنها موفقیتی در برقراری امنیت و آرامش و خاتمه دادن به تظاهرات و اعتصابات و آشوبها نداشت بلکه عملاً نشان داد که آخرین و مهمترین تصمیم اعلیحضرت! یعنی تشکیل یک دولت نظامی که نخست وزیر آن رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران و اعضاء آنرا فرماندهان نیروها و امراء ارتش تشکیل می دادند، در مقابل آشوبگران و مخالفین ناتوان بوده و دولت و نیروهای مسلح قادر به جلوگیری از اغتشاشات و آشوبهای آنها نیستند[7]

ارتشبد فردوست در خاطرات خود، اوضاع این ایام حساس را، چنین توصیف کرده است: «... روزی نخست وزیر جسور در جلسۀ هیأت دولت ناراحتی قلبی پیدا کرد و به زمین افتاد و او را به طبقۀ بالای نخست وزیری بردند و خواباندند و دکتر یوسفی ملاقات با او را منع کرد. به نظر من غش ازهاری، غش سیاسی بود و چون جرأت آن را نداشت که خواسته محمدرضا را انجام دهد و با مشاهدات و  اطلاعات خود به خوبی می فهمید که هیچ دولتی قادر به جلوگیری از انقلاب مردمی در آن برهه از زمان نیست، بهترین راه را غش کردن و تمارض تشخیص داد. به من اطلاع صحیح می رسید که هرگاه ازهاری تنهاست حالش خوب است، ولی هر وقت فردی وارد می شود مرض او عود می کند! به هر حال، ازهاری در بازی اش موفق شد و محمدرضا استعفای او را پذیرفت.

پس از بیماری ازهاری، محمدرضا از علی امینی خواست که نخست وزیر شود و او پاسخ داد که دیر شده، ولی ماندن در کاخ به عنوان مشاور شما را با طیب خاطر قبول می کنم. محمدرضا هم به همین اکتفا کرد و امینی هر روز تا دیروقت در کاخ بود. سپس ناصر مقدم [رئیس ساواک] مأموریت یافت که سنجابی را به عنوان کاندید پست نخست وزیری به کاخ ببرد. سنجابی در دیدار با محمدرضا موضوع خروج موقت او را از ایران مطرح کرد و محمدرضا نپذیرفت. سپس قرار شد که مقدم، بازرگان را به ملاقات محمدرضا ببرد و وی نرفت. سپس نوبت به دکتر صدیقی رسید، که به ملاقات محمدرضا رفت و پیشنهاد نخست وزیری را پذیرفت. ولی روز بعد رد کرد. و بالاخره نوبت به بختیار رسید و او تنها شرطش خروج محمدرضا از ایران برای استراحت به مدت دو ماه بود و محمدرضا قبول کرد[8]

رهبر انقلاب در سخنرانی خود در روز 10 دی 57 با توجه به قریب الوقوع بودن پیروزی انقلاب، تصویری از حکومت آیندۀ کشور را ترسیم کرده می فرمایند: «...برنامۀ ما این است که رجوع کنیم به آرای عمومی، به آرای مردم... مردم یکی را تعیین کنند برای اینکه رئیس جمهور باشد، ما هم رأیمان را علناً به مردم اظهار می کنیم... قهراً مردم وقتی آزاد هستند یک نفر صالح را انتخاب می کنند و آرای عمومی نمی شود خطا بکند... خوب لَعلَّ یک آدمِ غلطی را گذاشتند؛ اگر غلطی را گذاشتند، قدم اول را که برداشت همین ملت عزلش می کنند تمام می شود...»[9]

آخرین خبر مهمی که  روز 9 دی در بین مردم پخش شده و خبرگزاریهای جهان آن را اعلام نموده بودند، خبر نخست وزیری شاپور بختیار بود. شاپوربختیار به عنوان آخرین برگ رژیم رو به زوال، به عنوان نخست وزیر معرفی گردید و جبهۀ ملی ایران طی اعلامیه ای وی را از جبهه اخراج کرد.

روز 19 دی تظاهرات خونینی در اغلب شهرها ادامه داشت. در حملۀ مردم  مشهد به کلانتری های 3 و 4 و 6، نیروی پایداری، انجمن ایران و آمریکا و نیز به منزل چند مستشار آمریکایی و درگیری شدید آنها با مزدوران رژیم، دویست نفر شهید شده و بیش از دو هزار تن زخمی می شوند و در زدوخوردهای مردم کرمانشاه با مأموران، صد نفر شهید و چهار صد نفر مجروح می گردند[10].

رهبر انقلاب در سخنکتابانی مذکور خود با اشاره به این قتل عام های گسترده می فرمایند: «...آقا! امروز اطلاع دادند که نمی دانم در تهران کشته، در خراسان کشته، در کجا کشته. اینها افتاده اند به جان مردم برای کشتن. این مردکه آخر هم که دارد نفس آخر را می کشد می خواهد برود، باز تا یک قتل عامهایی نکند دلش آرام نمی گیرد... تا اساس اصلاح نشود، تا آن نقطۀ اول یعنی تا این سلسله نرود فایده ندارد؛ باید اینها بروند سراغ کارشان...»[11]

پاسخگویی به تبلیغات سوء غربیها که می کوشیدند تصویر نگران کننده ای از وضعیت زنان و همچنین اقلیتهای مذهبی در حکومت اسلامی ایجاد کنند، بخش دیگری از سخنان امام را در این روز تشکیل می دهد.

امام خمینی در پایان سخنانشان، موضع خصمانۀ آمریکا در قبال نظام اسلامی آینده ایران را پیش بینی کرده و می فرمایند: «البته آقای کارتر نمی پسندند این را! اما دنیا می پسندد. دنیای امریکا هم نمی پسندد این را. آنهایی که می خواهند مملکت ما را غارت کنند آنها نمی پسندند.»[12]

منبع: کتاب کوثر، ج2، ص 536-540


[1]. تقویم تاریخ انقلاب اسلامی ایران، ص 212 . و دو سال آخر، ص 446 و 447 [2]. صحیفه امام؛ ج 5، ص  355 [3]. همان، ص 284 - 285 [4]. همان، ص 302 [5]. این واقعه که پس از یورش مأموران حکومت نظامی به محل تحصن استادان دانشگاه های تهران وزارت علوم اتفاق افتاده بود موجب تشدید درگیری ها در اطراف دانشگاه تهران در هنگام تشییع جنازه استاد نجات‏ اللهی گردید و در جریان درگیری ها دهها تن کشته و مجروح شدند و انعکاس وسیعی در رسانه‏ های خارجی داشت. تقویم تاریخ انقلاب اسلامی ایران، ص 213 [6]. اعترافات ژنرال، ص 77 [7]. همان مأخذ، ص 79 [8]. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، ص 590 [9]. صحیفه امام؛ ج 5، ص 322 - 323 [10]. دو سال آخر، ص 248، و تقویم تاریخ انقلاب اسلامی ایران، ص 213 ـ 216 [11]. صحیفه امام؛ ج 5، ص 320 [12]. همان، ص 328 

انتهای پیام /*