مقاله ارائه شده در همایش اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی امام خمینی (س)

نگاهی به آثار اخلاقی امام خمینی(س)

حضرت امام به آثار اخلاقی اش بیش از دیگر آثارش تعلّق خاطر داشته و نشر آن ها را لازم تر می دانسته است. دلیل این نکته، بند ششم وصیت نامۀ ایشان است که در 15 دی ماه 1356 برابر با 25 محرّم 1398 در نجف اشرف نوشته اند: کتب خطّی این جانب را در صورت امکان، طبع کنند و اگر کسی خواست طبع کند در اختیار او بگذارند به طوری که ضایع نشود؛ خصوصاً کتب اخلاقی را.

کد : 53215 | تاریخ : 17/08/1396

پیشوای بزرگ و نام آور دوران معاصر، بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران، حضرت امام خمینی  ـ قدّس اللّه  روحه الزکیه، و أفاض علی تربته المراحمَ الربّانیه ـ علاوه بر فقه و اصول و دیگر علوم رایج حوزه ها، در دانش اخلاق و تزکیه و تهذیب نفوس، یدی طولیٰ داشت و بخش نسبتاً زیادی از عمر شریف خود را صَرف تدریس اخلاق و تربیت و تزکیۀ فضلا و طلاب و نیز تحقیق در مسائل اخلاق و نگارش کتاب های سودمند اخلاقی کرد؛ به طوری که در این زمینه استادی ماهر و صاحب نظری مسلّم و شخصیتی ممتاز و تأثیرگذار شناخته شد و دروس اخلاق و جلسات تهذیب او تأثیر بسیاری بر مستمعان، به خصوص طلاب و فضلا، داشت.

امام خمینی، تدریس اخلاق در حوزۀ قم را از دورۀ سیاه رضاخان شروع کرد و تا مدتی پس از آن ادامه داد. جلسات اخلاق امام که در مدرسۀ فیضیه و مدرسۀ حاج ملا صادق[1] برگزار می شد، شیفتگان زیادی داشت و مشتاقان فراوانی را از زلال معارف اخلاقیِ وحی سیراب می کرد. تاریخ نگار انقلاب اسلامی، حجة الاسلام جناب سیدحمید روحانی، در این باره می نویسد: در آغاز، این جلسه محدود بود و فقط عده ای افراد مورد اعتماد ایشان می توانستند در آن شرکت کنند. به تدریج دامنۀ این درس توسعه یافت و هفته ای یک روز در سطح حوزه تشکیل می شد و علاوه بر روحانیان، ده ها نفر از اقشار دیگر در آن شرکت می جستند. استقبال زیاد از این مجلس، امام را بر آن داشت تا جلسه را در هر هفته ای دو روز (پنج شنبه و جمعه) برقرار کند. در این حال، عمّال رضاخان به کارشکنی پرداختند و درصدد برهم زدن آن بر آمدند؛ به طوری که سرانجام امام خمینی ناچار شد این جلسه را از مدرسۀ فیضیه به مدرسۀ حاج ملاصادق منتقل و به شکل محدودتری برگزار کند. تا آن که دوران سیاه رضاخان به سر آمد و درس اخلاق امام، در فیضیه، با شکوه تمام مجدداً برگزار شد و در آن جا سالیان درازی (حدود هشت سال) ادامه یافت... .[2]

امام خمینی رحمه الله خود به مناسبتی در این باره نوشته اند: علت اصلی توسعۀ این مجلس [مجلس درس اخلاق] جلوگیری شدید پلیس رضاشاه بود از مطلق مجالس تعزیه و موعظه و امثال آن. از این جهت، مردم علاقه مند بودند و این جانب نیز درس خصوصی... را به نحو عموم و عوام فهم توسعه دادم.[3]

همچنین دانشمند خدمت گزار، مرحوم حجة الاسلام شیخ محمد شریف رازی قدس سره پنجاه سال پیش ـ  یعنی در سال 1373 ق.ـ در کتاب آثار الحجّه که به سال 1374 ق. چاپ شد، دربارۀ تدریس امام نوشته  است: ...و به خصوص در فنّ اخلاق و  درس آن، استاد منحصر به فرد حوزۀ قم بوده و حدود هشت سال در مدرسۀ فیضیه، هفته ای دو روز، صدها نفر از فضلای حوزه و غیره را از بیانات شیوا و درس اخلاق خود مستفیض [می کرد] و با ذکر «إلهی هب لی کمال الانقطاع إلیک، و أنِرْ أبصار قلوبنا بضیاء نظرها إلیک، حتّی تخرق أبصار القلوب حُجُبَ النور، فتصل إلی معدن العظمة، و تصیر أرواحنا معلَّقةً بعزّ قدسک» که همه روزه در اختتام درسش می فرمود، قلوب اهل ذوق و تهذیب را نورانی و صفا و جلا می داد. تا در چند سال اخیر که درس مذکور را برای پاره ای از موانع تعطیل، و حوزۀ درس خارج فقه و اصول را دایر [کرد]....[4]

مرحوم رازی قدس سره همچنین در کتاب گنجینۀ دانشمندان که در سال 1352 ش. چاپ شده است، در این باره می گوید: ... پس از مرحوم آقای ملکی، چندین سال تدریس این علم به عهدۀ زعیم بزرگوار، آیة اللّه  خمینی ـ مدّ ظلّه العالی ـ بود که در مدرسۀ فیضیه در روزهای پنج شنبه و جمعه بود؛ که این نگارنده هم با جماعت بسیاری شرکت داشتم و هرگز فراموش نمی کنم که معظّم له در غالب روزها آیۀ مبارکۀ «یَا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّه  وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ»[5] را عنوان کرده و با سوز و روحانیت مخصوصی، مطالب اخلاقی را بحث نموده و روحانیت مخصوص و نورانیت خاصی به شاگردان و حاضرین می دادند و در آخر بحث هم با حالی عجیب و قلبی حزین، دست به دعا برداشته و عرض می کردند: «إلهی هب لی کمال الانقطاع إلیک... و تصیر أرواحنا معلّقةً بعزّ قدسک».[6]

استاد شهید مطهری رحمه الله که خود یکی از بارزترین چهره های شرکت کنندۀ این کلاس است، تأثیر آن را بدین سان بیان کرده است: ... اگر چه در آغاز مهاجرت به قم، هنوز از مقدّمات فارغ نشده بودم و شایستگی ورود در معقولات را نداشتم، اما درس اخلاقی که به وسیلۀ شخصیت محبوبم در هر پنج شنبه و جمعه گفته می شد ـ و در حقیقت درس معارف و سیر و سلوک بود نه اخلاق به مفهوم خشک علمی ـ مرا سرمست می کرد. بدون هیچ اغراق و مبالغه ای این درس، مرا آنچنان به وجد می آورد که تا دوشنبه و سه شنبه هفتۀ بعد، خودم را شدیداً تحت تأثیر آن می یافتم. بخش مهمّی از شخصیت فکری و روحی من در آن درس ـ و سپس در درس های دیگری که در طی دوازده سال از آن استادِ الهی فرا گرفتم ـ انعقاد یافت و همواره خود را مدیون او دانسته و می دانم. راستی که او «روح قدسی الهی» بود.[7]

ظاهراً از آن جلسات، تقریر و دست نوشته ای کامل در دست نیست و جز قسمت هایی که شرکت کنندگان ـ از جمله آیة اللّه  شیخ علی پناه اشتهاردی ـ یادداشت کرده یا به خاطر سپرده اند، چیزی باقی نمانده است.

آثار اخلاقی امام خمینی (س)

امام خمینی علاوه بر تدریس اخلاق، به تألیف آثاری گران سنگ در دانش اخلاق پرداخت. آثار اخلاقی امام ـ که مباحثی دیگر نیز در آن ها به چشم می خورد، ولی عمدتاً اخلاقی اند ـ به ترتیب تاریخ تألیف عبارتند از:

1. شرح اربعین؛ 2. آداب الصلاة؛ 3. شرح حدیث جنود عقل و جهل؛ 4. جهاد اکبر یا مبارزه با نفس.

اینک توضیحی کوتاه درباره هر یک از این کتاب ها:

1. شرح اربعین

نگارش این اثر شریف و تألیف مُنیف، یعنی مبسوط ترین اثر اخلاقی امام، در عصر روز جمعه، چهارم محرّم 1358 ق. پایان یافته است. این کتاب، شرحِ چهل حدیث شریف از احادیث خاندان رسالت ـ  علیهم آلاف التحیة والثناء ـ است که به اقتضای سنّتِ «اربعین»نویسی در بین علمای اسلام، تألیف شد و 29 حدیث آن، اخلاقی و هفت حدیث آخر و نیز حدیث 11، 28، 31 و 32 در باب اعتقادات و معارف است؛ هرچند ذیل حدیث 28، 32 و 34 مباحث اخلاقی هم مطرح شده است.

مؤلّف در آغاز این کتاب انگیزه اش از تألیف آن را چنین بیان می کند: این بندۀ بی بضاعتِ ضعیف، مدتی بود با خود حدیث می کردم که چهل حدیث از احادیث اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام... جمع آوری کرده و هر یک را به مناسبت شرحی کند که با حال عامه مناسبتی داشته باشد؛ و از این جهت آن را به زبان فارسی نگاشته که فارسی زبانان نیز از آن بهره برگیرند. شاید ـ ان شاء اللّه  ـ مشمول حدیثِ شریف ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله وسلم شوم که فرموده است: «من حَفِظ علی اُمّتی أربعین حدیثاً ینتفعون بها، بَعثَه اللّه  یوم القیامة فقیهاً عالماً» تا بحمد اللّه  و حسن توفیقه موفق به شروع آن شدم.[8]

امام در این اثر، چهار بار از کتاب دیگر خود، مصباح الهدایه، که سال ها پیش از شرح اربعین، (یعنی در 25 شوّال 1349 ق.) از تألیف آن فارغ شده، یاد کرده اند: در حدیث نبوی صلی الله علیه و آله وسلم است: «علیّ ممسوسٌ فی ذات اللّه  تعالی» و نویسنده شمّه ای از سریان مقام نبوّت و ولایت را چون خفّاش که از آفتاب عالم تاب بخواهد وصف کند، در سابقِ ایام، در رساله ای علی حِده، موسوم به مصباح الهدایه، به رشتۀ تحریر درآورده.[9]

ولی از دیگر آثاری که پیش از شرح اربعین تألیف کرده، در آن یادی نکرده اند. امام در کتاب های آداب الصلاة و شرح حدیث جنود عقل و جهل بارها از این اثر یاد کرده و در مواردی آن را شرح اربعین نامیده است:

... نویسنده در شرح اربعین، شرحی در این باب نگاشته و به قدر میسور، در بیان آن به تفصیل پرداخته ام.[10]

... ما شمّه ای از این مطلب را در کتاب شرح اربعین حدیث مذکور داشتیم.[11]

... و ما شمّه ای از لطایف سورۀ کریمۀ توحید... را در کتاب شرح اربعین بیان نمودیم.[12]

... و ما در شرح اربعین، این حدیث شریف را حدیث بیست و هشتم قرار داده، شرح نمودیم.[13]

از آن جا که این اسم، مطابق مسمّی، و از سوی دیگر، خود مؤلّف آن را بدین نام نامیده  است، ما هم از آن با همین عنوان یاد کرده ایم؛ هرچند با نام اربعین حدیث منتشر شده  است.

2. آداب الصلاة

مؤلّف دربارۀ انگیزه اش از نگارش این اثر گوید: ایامی چند پیش از این، رساله ای فراهم آوردم که به قدر میسور از اسرار صلاة در آن گنجانیدم. و چون آن را با حال عامّه تناسبی نیست، در نظر گرفتم که شطری از آداب قلبیۀ  این معراج روحانی را در سلک تحریر درآورم، شاید برادران ایمانی را از آن تذکری و  قلبِ قاسی خود را تأثّری حاصل آید.[14]

نگارش این اثر در روز دوشنبه، دوم ربیع الآخر 1361 برابر با 30 فروردین 1321 پایان یافته است. مؤلف در این اثر، علاوه بر آداب قلبی نماز، که خود از مسائل اخلاقی است، مباحث معرفتی و اخلاقی مهم دیگری را نیز به تناسب مطرح کرده و سوره های شریفۀ حمد، توحید و قدر را تفسیر کرده اند. ایشان در این کتاب از چهار اثر دیگر خود یاد کرده اند:

الف. شرح اربعین، که پیش تر گذشت؛ ب. سرّ الصلاة (در ص 2، 31، 79، 304، 350، 357، 377)؛ ج. شرح دعاء السحر (در ص 245)؛ د. مصباح الهدایه (در ص 136، 245، 293).

همچنین وعده داده اند که رساله ای در باب علت تشریع بسیاری از عبادات تألیف کنند که گویا موفق نشده اند: ... نویسنده را سال ها در نظر است که در این باب رساله ای تنظیم کنم و اشتغالات دیگر مانع  شده....[15]

3. شرح حدیث جنود عقل و جهل

این کتاب، آخرین تألیف اخلاقی امام خمینی است و ایشان پس از این اثر، به تألیفات فقهی و اصولی روی آورده اند. این کتاب، شرح حدیث معروف امام صادق علیه السلام دربارۀ جنود عقل و جهل است که امام علیه السلام هفتاد و پنج جُند برای هر یک از عقل و جهل برشمرده است.[16] امام خمینی، علاوه بر مباحثی کلی راجع به عقل و جهل، 25 جُند از جنود عقل و جهل را در 25 مقصد شرح داده و تتمّه را به مجلّدی دیگر وانهاده که ظاهراً موفق به تألیف آن نشده اند: 

ما این جا این جزو از شرح حدیث را خاتمه می دهیم و تتمۀ آن را با خواست خدا در مجلّد  دیگر قرار می دهیم. به اتمام رسید این جلد در روز دوم شهر رمضان المبارک هزار و سیصد و شصت و سه، در قصبۀ محلاّت، در ایامی که به واسطۀ گرمای هوا از قم به آن جا مسافرت کرده بودم.[17]

و ما حقیقت توبه و مقوّمات و شرایط آن را در باب خود هم در این رساله بیان می کنیم، ان  شاء اللّه .[18]

پس از آن، از گناهان و مخالفات، توبۀ خالصی کند با شرایط خود که در باب توبه بیاید.[19]

ولی این مجلّدِ مطبوعْ فاقد بحث توبه است[20] و در نظر مؤلف بوده است که در مجلّد یا مجلّدات بعدی آن را تبیین کند.

امام در اواسط کتاب نیز اشاره ای به زمان تألیف آن دارند: الآن که نویسنده، این اوراق را سیاه می کند، موقع جوشش جنگ عمومی بین متّفقین و آلمان است که آتش آن در تمام سکنۀ عالم شعله ور شده؛ و این شعلۀ سوزنده و جهنمِ فروزنده نیست جز نائرۀ غضب یک جانور آدم خوار و یک سَبُعِ تبه روزگار که به اسم پیشوایی آلمان، عالَم را و خصوصاً ملّت بیچارۀ خود را بدبخت و پریشان روزگار کرد... تا به کجا منتهی شود و کی این جمعیت بینوا، از دست چند نفر حیوانِ به صورت انسان... خلاص شوند و این بیچارگی خاتمه پیدا کند و این ظلمتکدۀ خاکی، نورانی شود به نور الهی ولیِّ مصلحِ کامل؟ اللهمّ عجِّل فرجه الشریف و مُنَّ علینا بظهوره.[21]

مؤلف در این کتاب از سه اثر دیگر خود یاد کرده و به آن ها ارجاع داده است:

الف. مصباح الهدایه (ص28)؛ ب. شرح اربعین، (ص 15، 123، 166، 173، 250، 334)؛ ج. آداب الصلاة (ص 51، 107، 390، 413).

همچنین تألیف رساله ای جداگانه دربارۀ تربیت فرزند را وعده داده اند:

... که تفصیل آن، محتاج به رسالۀ جداگانه ای است که امید است به توفیق حق موفق به افراز آن شوم.[22]

که ظاهراً چنین رساله ای تألیف نکرده اند یا از میان رفته است. همچنین آرزو کرده اند رساله ای در اثبات حدوث زمانی عالَم، به مسلک ویژۀ خود بنویسند.[23]

مؤلف در این اثر که به انگیزۀ تربیت و تزکیۀ اخلاقی عموم مردم نوشته، بیش تر صبغۀ اخلاقی حدیث را مدّ نظر داشته و از پرداختن به دقایق علمی که تأثیری در این جهت ندارد، جز اندکی، روی برتافته است. بنای وی بر تألیفی اخلاقی به سبکی جدید، بر خلاف کتب رایج دانش اخلاق بوده، و الحق در این زمینه موفق شده اند:

... نویسنده در نظر ندارد که بحث در اطراف جهاتِ علمیۀ این حدیث شریف کند به جهاتی... سوم آن که استفاده از نکات علمیه منحصر به اهل علم و فضل است و دست عامه از آن کوتاه است و ما را نظر به استفادۀ عموم بلکه عوام است. چهارم ـ و آن عمده است ـ آن که  مقصود مهم از صدور این احادیث شریفه و مقصد اَسنی از بسط علوم الهیه، اِفهام نکات  علمیه و فلسفیه و جهات تاریخیه و ادبیه نیست و نبوده؛ بلکه غایة القصوای آن، سبک بار نمودن نفوس است از عالم مظلَم طبیعت و توجه دادن ارواح است به عالَم غیب و منقطع نمودن طایر روح است از شاخسار درخت دنیا، که اصل شجرۀ خبیثه است و پرواز دادن آن است به سوی فضای عالم قدس و محفل انس، که روح شجرۀ طیّبه است؛ و این حاصل نیاید مگر از تصفیۀ عقول و تزکیه نفوس و اصلاح احوال و تخلیص اعمال... .

بالجمله، به نظر قاصر، اخلاق علمی و تاریخی و همین طور تفسیر ادبی و علمی و شرح احادیث بدین منوال، از مقصد و مقصود دور افتادن و تبعیدِ قریب نمودن است.

نویسنده را عقیده آن است که مهم در علم اخلاق و شرح احادیث مربوطۀ به آن یا تفسیر آیات شریفۀ راجعۀ به آن، آن است که نویسندۀ آن با اِبشار و تنذیر و موعظت و نصیحت و تذکر دادن و یاد آوری کردن، هریک از مقاصد خود را در نفوس جایگزین کند....

نویسنده، راه نوشتن کتاب اخلاق را باز کردم که اگر عالمی نویسنده و قادر بر تقریر و تحریر پیدا شد، این طرز بنویسد....[24]

4. جهاد اکبر یا مبارزه با نفس

کتاب دیگری که از تألیفات امام نیست، اما جزو آثار اخلاقی و تقریر بیانات اخلاقی ایشان در دورۀ تبعید در نجف اشرف است، جهاد اکبر یا مبارزه با نفس است. چنان که گذشت، حضرت امام حدود شصت سال پیش در حوزۀ علمیۀ قم، جلسات پررونق و تأثیر گذار و راه گشای اخلاق داشته اند و هر چند تقریرات آن دروس بر جای نمانده است، ولی خوشبختانه امام مطالب اخلاقی مورد نظر خود را در آثار پیش گفته به ودیعت نهاده اند.

امام خمینی روز 13 مهرماه 1344 برابر با 9 جمادی الآخره 1385 از ترکیه به فرودگاه بغداد، و عصر جمعه 23 مهر 1344 به نجف اشرف وارد شدند و روز 23/8/1344 برابر با 20 رجب 1385 در مسجد شیخ انصاری قدس سره در نجف اشرف تدریس فقه را شروع کردند. تدریس ایشان از آن تاریخ تا هنگام خروج از نجف و حرکت به سمت پاریس ـ یعنی اوایل ذی قعدۀ 1398 برابر با اواسط مهرماه 1357 ـ در ایام درسی حوزه ادامه داشت. هرچند در دورۀ تبعید در نجف اشرف، درس رسمی ایشان منحصر به فقه بود، ولی گه گاه و به مناسبت های مختلف ـ مانند آغاز و انجام سال تحصیلی و پیش از ماه مبارک رمضان ـ بیانات اخلاقی و مواعظ و تذکرات تنبّه دهنده ای داشته اند.

حجة الاسلام جناب آقای سید حمید روحانی، بخشی از این مواعظ اخلاقی را همان زمان تقریر کرد که با نام جهاد اکبر یا مبارزه با نفس همراه با دروس امام دربارۀ ولایت فقیه ـ و گاه جداگانه ـ سال ها پیش از پیروزی انقلاب، در خارج از ایران و سپس بارها در ایران منتشر شد. تاریخ مقدمۀ ناشر بر جهاد اکبر، ذی حجۀ 1392 است. بنابراین، محتوای اثر فوق تا پیش از این تاریخ، یعنی بین سال های 1385 تا 1392 القا شده است. متأسفانه نوار این دروس اخلاقی، جز دو جلسه، در دست نیست. آن دو جلسه، از نوار پیاده شده و در صحیفۀ امام (ج 2، ص 14 ـ 28 و ص 390 ـ 391) چاپ شده است. از مقایسۀ این دو جلسه با جهاد اکبر مشخص می شود که نصّ سخنان امام ـ مانند آنچه در صحیفۀ نور و صحیفۀ امام دیده می شود ـ پیاده نشده، بلکه مقرّر محترم ـ البته با موافقت امام ـ محتوای بیان ایشان را با ویرایش و تقدیم و تأخیر و رعایت نظم منطقی مباحث و تبدیل زبان گفتار به نوشتار، عرضه، و از این راه خدمتی بس ارزنده کرده اند. 

بنابراین، برخلاف سه اثر پیشین، جهاد اکبر به قلم حضرت امام نیست، بلکه تقریر دروس ایشان است؛ آن هم نه مثل صحیفۀ نور و صحیفۀ امام که عین عبارت به همان شکل اصلی پیاده شده است، بلکه با تغییراتی که گذشت. از این رو و نیز برای پرهیز از هرگونه اشتباه، ما آن را تقریرات دروس اخلاق نامیده ایم. پیدا است که این اسم، با محتوا مطابق تر است. هرچند ـ چنان که گذشت ـ حضرت ایشان در نجف اشرف، درسِ اخلاقی منظّم و با این عنوان نداشته اند؛ ولی این محتوا از بهترین دروس اخلاق به شمار می آید.

حضرت امام به آثار اخلاقی اش بیش از دیگر آثارش تعلّق خاطر داشته و نشر آن ها را لازم تر می دانسته است. دلیل این نکته، بند ششم وصیت نامۀ ایشان است که در 15 دی ماه 1356 برابر با 25 محرّم 1398 در نجف اشرف نوشته اند: کتب خطّی این جانب را در صورت امکان، طبع کنند و اگر کسی خواست طبع کند در اختیار او بگذارند به طوری که ضایع نشود؛ خصوصاً کتب اخلاقی را.[25]

کتاب‏نامه

قرآن کریم.

1. آداب الصلاة، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1373 ش.

2. دیوان الشریف الرضی، ابوالحسن الشریف الرضی محمد بن الحسین بن موسی الموسوی، تهران، 1337 ش.

3. شرح چهل حدیث، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1372 ش.

4. شرح حدیث جنود عقل و جهل، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1377  ش.

5. صحیفۀ امام، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.

6. علل گرایش به مادیگری، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، 1377 ش.

7. غررالحکم و درر الکلم، عبدالواحد آمدی تمیمی، قم، دارالکتب الاسلامی، 1410 ق.

8. الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365 ش.

9. گنجینۀ دانشمندان، محمد شریف رازی، تهران، کتابفروشی، اسلامی، 1352 ش.

10. نهضت امام خمینی، سید حمید روحانی، تهران، انتشارات راه امام، 1360 ش.

منبع: امام خمینی و اندیشه های اخلاقی و عرفانی، ج11، سیره و میراث معنوی، حجة الاسلام و المسلمین رضا مختاری، ص 462-472


[1] واقع در قم، ابتدای 45 متری عمار یاسر. [2] نهضت امام خمینی، ج1، ص 39ـ40، با تلخیص و اندکی تصرّف در عبارت. [3] صحیفۀ امام، ج3، ص183. [4] آثار الحجّه، ج2، ص44 ـ 45. [5] حشر (59): 18. [6] گنجینۀ دانشمندان، ج1، ص188ـ189. [7] علل گرایش به مادّیگری، ص10. [8] شرح چهل حدیث، ص1. [9] همان، ص 545ـ546، و نیز ر.ک: ص 592، 625، 635. [10] آداب الصلاة، ص 48. [11] همان، ص 291. [12] همان، ص 304. [13] شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 166، و نیز ر.ک: ص 15، 123، 173، 250، 334. [14] آداب الصلاة، ص 2. [15] همان، ص 75. [16] کافی، ج 1، ص 15. [17] شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 429. [18] همان، ص 123. [19] همان، ص 105. [20] همچنان که فاقد خاتمه است که مؤلّف در مقدمه، وعدۀ آن را داده است. (همان، ص 5) [21] همان، ص 245 ـ 246. [22] همان، ص 155. [23] بیان آن با مقدماتش محتاج به اِفراد رسالۀ جداگانه است، «لَعَلَّ اللّه‏َ یُحْدِثُ بَعْدَ ذَلِکَ أمْراً» و توفیقی عنایت فرماید که به آن نایل شویم. (همان، ص 23) [24] همان، ص 7 ـ 14. [25] صحیفۀ امام، ج 3، ص 293.

انتهای پیام /*