حرکت های بزرگ تاریخی بیش از هر چیز مدیون شخصیت های برجسته ای است که با نفوذ خود بر افکار و اندیشه های ملتها تحولات عمیقی را در جامعۀ بشری ایجاد کرده اند. آنان همچون انبیای عظام و اولیای الهی علاوه بر پایه گذاری تحولات و نهضت های فرهنگی شخصاً برای تغییر وضع موجود و جایگزینی نظام مطلوب وارد میدان شده و ماندگارترین تحولات اجتماعی را آفریده اند. پدیدۀ انقلاب اسلامی و نهضت امام خمینی(س) نیز از همین منظر قابل شناسایی است، چه این انقلاب با رهبری منحصر به فرد خود توانست مبدأ تحولات بنیادین در حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ملت ایران و سرآغاز بسیاری از جنبش ها و حرک تهای تحول زا در جوامع اسلامی شود.
از آنجا که تحول اجتماعی مجموعه ای از تغییرها در عملکردهای یک جامعه محسوب می شود ـ که جز از منظری رفیع قابل مشاهده نیست ـ دگرگونی جوامع بطور عمده با مفهوم تغییر اجتماعی، که لزوماً یک پدیدۀ جمعی است، مورد بررسی قرار می گیرد. تغییر اجتماعی، شرایط و شکل زندگی یا زمینۀ فکری و روحی بخش وسیعی از یک جامعه را دگرگون می سازد؛ به طوری که می توان بین چند مقطع زمانی، مجموعه تغییرات یا نتایج آنها را مشخص نمود. بر همین اساس کوهن[1] در کتاب خود دگرگونی های حاصل شده از فرآیند انقلاب را در تغییر ترکیب طبقاتی نخبگان، نهادهای سیاسی و دگرگون شدن وظایف و ساختار اجتماعی آنها دانسته است.
از مجموعۀ آرا و سیرۀ عملی امام خمینی(س) در خصوص فرآیند انقلاب و دگرگونی های آن چنین استنباط می شود که ایشان ضمن توجه به موارد مزبور به عنصر دگرگونی ارزش ها بسیار اهمیت می دهند و برای آن جایگاهی ویژه قائلند.نظر به اینکه نقطۀ کانونی هر انقلاب تغییر نظام سیاسی و نخبگان حاکم است، موضع امام اهمیتی دوچندان پیدا می کند.
امام(س) با حکومت و نظام سیاسی زمان خود به عنوان غاصب قدرت مخالف بود و خواستار بازگشت قدرت به نخبگان مؤمن و معتقد جامعه اسلامی از طریق تغییر نظام سیاسی گردید. وی با اعلام این که سلطنت خلاف اسلام است، فصلی تازه در تاریخ سیاسی اسلام گشود و بر اساس اصل «اعتقاد به توحید» ضمن نفی اطاعت و تسلیم در برابر غیرخدا، اصل آزادی بشر را نیز به دیگران آموخت.
از منظر امام(س) نوع نظام سیاسی و نخبگان حاکم از عوامل مهم و اصلی اصلاح و افساد یک جامعه است که با توجه به قدرت و توانمندی اسلام و حکومت اسلامی در به سعادت رسانیدن جوامع انسانی، اداره امور و مقدرات آن، تحقق عدالت اجتماعی و نفی مظاهر ظلم و فساد، همۀ مسلمانان را به کسب قدرت سیاسی و تشکیل حکومت اسلامی دعوت می کند.
در اندیشۀ امام، براندازی رژیم موجود و تأسیس رژیم مطلوب از اهداف اولیه انقلاب به حساب می آید؛ اما خود در مراحل بعدی وسیله ای برای ایجاد تغییرات اساسی در جامعه در جهت اصلاح امور فردی و اجتماعی، بازیافتن استقلال روحی و آزادی در جامعه و ایجاد جامعه ای سالم، مستقل و عادل که به لحاظ اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مبتنی بر دیانت اسلام می باشد.
در اندیشۀ امام(س)، ریشه کن نمودن معیارهای غیرالهی و ایجاد تحولی بنیادین در جهت حاکمیت ارزش های الهی فقط با یک حرکت فرهنگی اصیل و فراگیر امکانپذیر است. انقلاب اسلامی ایران با رهبری منحصر به فرد و با پشتوانه محکم دینی و اعتقادی و آرمان های اسلامی خود به صحنه آمد و بر مبنای مفاهیم و روش هایی تازه و متفاوت از حوزه تمدن غرب عمل کرد و با ایجاد دگرگونی و تغییر اساسی در افکار و عقاید و ارزش های انسانی منشأ تغییرات و تحولات دامنه دار در داخل و خارج کشور شد. بر این اساس می توان یکی از مهمترین شاخصه ای شناخت نهضت امام خمینی را حرکت معنوی جامعه به سوی آرمان های متعالی اسلام دانست.
حضرت امام(س) تدبیر، اراده و خواست خداوند متعال را شرط اصلی و کلیدی هر تغییر و تحولی می دانست و وجود شرایط و زمینه های اجتماعی مناسب و فعالان انسانی و... را اسباب و موجبات زمینی و مادی تحقق و خواست و اراده خدا محسوب می کرد.
وابستگی به اجانب و بیگانگان، مخالفت با اسلام، ظلم، فساد، شکاف عمیق بین دستگاه حاکمیت و توده مردم و ایجاد ذهنیت و باور عمومی نسبت به وضع موجود و مطلوب از جمله این شرایط و زمینه هایی است که حضرت امام به نحوی در بیانات و آثار خود به آنها اشاره نموده است.
نکته قابل توجهی که از مجموعه آرا و سیره عملی حضرت امام(س) دریافت می شود، این است که ایشان علاوه بر تغییر رژیم سیاسی به تغییرات بنیادین ساختارها، نهادها و ارزش ها در فرآیند انقلاب معتقد بوده است؛ اما ضمن اتخاذ موضع مثبت در قبال تغییرات اجتماعی، شیوه اعمال آن را بر حسب زمان و شرایط، تغییر داده است.
از دیدگاه امام(س) شیوهها و روشهای تغییر (انقلاب)، شیوه های مسالمت آمیزی همچون افشاگری، تبلیغات، تظاهرات و اعتصابات است که معمولاً در جوامع دموکراتیک نیز به لحاظ ثبات و استقرار نهادهای جامعه مدنی و تبعیت قدرت سیاسی از اراده مردم، صورت می گیرد؛ همانطور که ملاحظه می شود ایشان حرکت های مسلحانه و کاربرد زور و خشونت را عنصر اجتناب ناپذیر در فرآیند انقلاب نمی داند؛ اما در صورت ضرورت کاربرد آن را نیز نفی نمی کند، به طوری که به نحوی شایسته در آغاز انقلاب با نفوذ معنوی خود، ارتش و نیروهای مسلح را به پیوستن به مردم انقلابی دعوت کردند که مؤثر نیز واقع شد.
امام با درک صحیح از روح و جوهر دین ضمن اشاره به یکی از وظایف دینی چنین می فرماید:
خلاصه، اعلان برائت مرحلۀ اول مبارزه و ادامۀ آن مراحل دیگر وظیفۀ ما است و در هر عصر و زمانی جلوه ها و شیوه ها و برنامه های متناسب خود را می طلبد و باید دید که در عصری همانند امروز که سران کفر و شرک همۀ موجودیت توحید را به خطر انداخته اند و تمامی مظاهر ملی و فرهنگی و دینی و سیاسی ملتها را بازیچۀ هوس ها و شهوت ها نموده اند چه باید کرد.[2]
به طور کلی از مجموعۀ فرموده ها و سیره عملی حضرت امام(س) در زمینه تغییرات و تحولات اجتماعی چنین استنباط می شود که ایشان بیش از هر چیز به آگاهی و بیداری مردم مسلمان اهمیّت می داد. افشاگری نسبت به مفاسد و مظالم، وابستگی به بیگانگان، مخالفت رژیم با اسلام و همچنین ترسیم موضع اسلام و ترویج نظریه حکومت اسلامی از جمله کارهای فرهنگی ـ سیاسی می باشد که بیش از هر اقدامی بدان توجه داشت.
ایشان از توده مردم؛ یعنی قشرهای متوسط به پایین، قشرهای مؤمن به آرمانها، اعتقادها و شعارهای انقلاب، به عنوان یکی از مهمترین عاملان فعال در انقلاب یاد می کند؛ اما این نکته را نیز خاطرنشان می سازد که آگاهی، بیداری و ایجاد ذهنیّت و باور عمومی باید توسط قشر آگاه جامعه، روحانی و دانشگاهی، نخبگان مذهبی و سیاسی انجام گیرد. بر همین اساس جنبش اجتماعی در ایران به طور عمده به رهبری علمای دینی بر ضد اعطای امتیازهای متعدد به بیگانگان و همچنین علیه برخی مظاهر نوین خلاف یا ضد دین، صورت گرفت که هر یک بطور غیرمستقیم به صورت زمینه های تاریخی و الهام بخش بر پیدایش انقلاب اسلامی تأثیر گذاشتند. مردم ایران که خواهان حقانیت، مشروعیت و آزاداندیشی بودند با تغییر محیط اجتماعی خود که به نصرت خدا و امدادهای غیبی و وحدت بین نخبگان حوزه و دانشگاه صورت گرفت خود را از ارزشه ای منحط و فرهنگ های وارداتی و مصرفی نجات دادند.
منبع: تحولات اجتماعی و انقلاب اسلامی از دیدگاه امام خمینی، تبیان آثار موضوعی، دفتر 36، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، مقدمه
[1] کوهن، آلوین استانفورد؛ تئوری های انقلاب؛ ترجمه علیرضا طیب؛ تهران: نشر قومس، 1369. [2] صحیفه امام؛ ج 20، ص 316.