آزادی های سیاسی در اندیشه و کلام امام خمینی (س)

مرحوم امام تعریف مشخصی از آزادی سیاسی ارائه نداده است. اما با مراجعه به سخنان ایشان روشن می شود که تعریف «حضور فعال مردم در صحنۀ سیاست» می تواند برآمده از آراء ایشان باشد. امام که رهبر بود و در رأس هرم قدرت قرار داشت، آن قدر از نقش مردم دم زد و خواستار حضور فعال آنان در همۀ عرصه های سیاست، یعنی «مشارکت، نظارت و اظهارنظر سیاسی» شد که در دموکراتیک ترین رژیم های کنونی معمول نیست.

کد : 53287 | تاریخ : 28/12/1393

«آزادی سیاسی» به گونه های مختلف تعریف شده است. بعضی ها یک تعریف این همانی ارائه داده اند و آن را به «آزادی انجام دادن انواع کارهای مختلفی که حکومت مردمی اقتضا می کند»[1] و «آزادی هایی که وسیلۀ مقاومت مردم در برابر تجاوزهای دولت است»[2] تعریف کرده اند. بعضیها تعریف سلبی را پسندیده و گفته اند «آزادی سیاسی این نیست که هر کس هر چه دلش می خواهد بکند.»[3] و «آزادی سیاسی، نبود فشار سیاسی است».[4] برخی دیگر به جای تعریف آزادی، مصادیق و موارد آن را ذکر کرده اند: «آزادی سیاسی آن است که فرد بتواند در زندگی سیاسی و اجتماعی کشور خود از راه انتخاب زمامداران و مقامات سیاسی شرکت جوید و یا در مجامع، آزادانه، عقاید و افکار خود را به نحو مقتضی ابراز نماید.»[5] هم چنین گفته شده است: «آزادی های سیاسی مجموعه امتیازاتی است که اهالی کشور برای مشارکت در حیات سیاسی جامعه بدان نیاز دارند. این امتیازات به صورت حقوق مدنی و حقوق سیاسی تظاهر می شود»،[6] «آزادی سیاسی حق فرد در مشارکت در کارهای دولت است از طریق حق رأی دادن و انتخاب شدن و آزادی بیان و روزنامه نگاری و اجتماع»و[7] «آزادی سیاسی قسمتی از حقوق افراد است که به موجب آن می توانند حق مالکیت داشته باشند، خواه به طور مستقیم و خواه از طریق انتخاب نمایندگان.»[8]

تعریف های این همانی، دوری است. تعریف های سلبی، ناقص است و ذکر مصادیقِ هم نمی تواند جای تعریف را بگیرد. علاوه بر این، بعضی از تعاریف مذکور از جهات دیگر هم قابل نقد است. به نظر می رسد اگر بخواهیم آزادی سیاسی را به گونه ای تعریف کنیم که با اصول منطقی سازگارتر، و از اشکال های کمتری برخوردار باشد باید با ترکیب جنس و فصل آن بگوییم «آزادی سیاسی حق حضور فعّال مردم در صحنۀ سیاست است.» البته سیاست را باید جداگانه تعریف کرد. اگر «سیاست» را به معنای «رابطۀ متقابل مردم با حکومت» بدانیم روشن است که هر چه مردم در دایرۀ حکومت حضور فعال تر داشته باشند، نقش مؤثرتری دارند و از آزادی سیاسی بیشتری استفاده می کنند؛ و هر چه حکومت، مستقل و بی نیاز از مردم باشد و خود را یکّه تاز عرصۀ سیاست بداند هیأت حاکمه از آزادی بیشتری برخوردار می شود. روشن است که منظور از آزادی سیاسی، آزادی مردم است نه آزادی حکومت و طرفداران آن. هر چه حکومت بیشتر دست و پایش را پهن کند جا برای حضور مردم کمتر می شود، و هر چه بیشتر قدرت داشته باشد و با تکیه بر آن، مردم را خدمتکاران و مطیعان خود بداند نقد و نظرهای مردم بی فایده تر و یا در گلو حبس می شود.

مرحوم امام تعریف مشخصی از آزادی سیاسی ارائه نداده است. اما با مراجعه به سخنان ایشان روشن می شود که تعریف «حضور فعال مردم در صحنۀ سیاست» می تواند برآمده از آراء ایشان باشد. امام که رهبر بود و در رأس هرم قدرت قرار داشت، آن قدر از نقش مردم دم زد و خواستار حضور فعال آنان در همۀ عرصه های سیاست، یعنی «مشارکت، نظارت و اظهارنظر سیاسی» شد که در دموکراتیک ترین رژیم های کنونی معمول نیست. ایشان در سخنان خود در موارد متعدد آزادی های مردم را برشمرد و در اکثر آن ها توجهش به آزادی سیاسی بود.

 نظر امام

رفراندم غیر قانونی و در عین حال قلابی سند عقب ماندگی است. آزاد نگذاشتن ملت را برای انتخاب وکیل، و نصب اشخاص معلوم الحال را به دستور دیگران ـ بی دخالت ملت ـ دلیل ضعف و عقب افتادگی است. شماها می دانید اگر ملت سرنوشت خود را در دست بگیرد، وضع شماها این نحو نیست و باید تا آخر کنار بروید. (همان؛ ج 2، ص 125، 26 / 1 / 46)

***

اگر دانشگاه ما یک دانشگاه صحیحی بود، این جوانهای ما که در دانشگاه می خواهند یک حرف حقی را بزنند، با پلیس خفه شان نمی کردند. دختر را می زنند، پسر را می زنند، جوان را می زنند، حبس می کنند، چه می کنند! خوب برای این است که دانشگاه ما استقلالی ندارد. دانشگاهْ ما نداریم. دانشگاهی که یک نفر آدم بر آن حکومت کند، این دانشگاه نمی شود. محیط علم باید محیط آزاد باشد. (همان؛ ج 3، ص 307، اواخر / 10 / 56)

***

هر کس آزاد است که اظهار عقیده کند و برای توطئه کردن آزاد نیست. (همان؛ ج 3، ص 371، 4 / 2 / 57)

***

و این ملت ـ هر ملتی ـ حق دارد خودش تعیین کند سرنوشت خودش را. این از حقوق بشر است که در اعلامیۀ حقوق بشر هم هست. هر کسی، هر ملتی خودش باید تعیین سرنوشت خودش را بکند، دیگران نباید بکنند. این ملت ما هم الآن همه ایستاده اند و می خواهند سرنوشت خودشان را تعیین کنند. (همان؛ ج 3، ص 503، 19 / 7 / 57)

***

ما موافق رژیم آزادیهای کامل هستیم. باید حدود رژیم آیندۀ ایران، همان گونه که برای کلیۀ دولتهای متکی به مردم مطرح است، منافع مجموع جامعه را دربرگیرد و همچنین باید به شئون جامعۀ ایرانی مقید بوده باشد، زیرا عرضۀ یک جامعۀ غیر محدود، دستبرد به شرف مردان و زنان آن می باشد. (همان؛ ج 4، ص 3، 22 / 7 / 57)

***

ببینند که این یک حق مسلم ملت، این یک حقی که همۀ عالم می گویند که باید با ملتها باشد و از اساس دموکراسی این است که مردم آزاد باشند در این آرای خودشان، در [انتخاب] وکلای خودشان که به مجلس بفرستند؛ (همان؛ ج 4، ص 72، 29 / 7 / 57)

***

این حق مسلمِ معلومی که هیچ کس نمی تواند انکار کند که این حقْ حق ملت است، از زمانی که ایشان به سلطنت رسیده اند یا ایشان را به سلطنت رسانده اید تا حالا ما یک وکلایی داشته ایم؟... این ملتی که باید سرنوشت خودش را خودش معین کند و باید وکلای خودش را خودش تعیین کند،... (همان؛ ج 4، ص 72 - 73، 29 / 7 / 57)

***

حرف ملت ایران این نیست که حالا ما یک رهبر داریم و یک راهنما؛ همه رهبرند؛ همه، همه می دانند [این] مطلب را... این مردم ایران صدایشان از بچه تا بزرگ بلند است که آقا،... همه چیزمان نباید بند دیگران و انگل باشد. ما باید مستقل، خودمان اداره کنیم مملکت خودمان را. (همان؛ ج 4، ص 104، 30 / 7 / 57)

***

هرگونه اجتماعات و احزاب از طرف مردم در صورتی که مصالح مردم را به خطر نیندازند آزادند و اسلام در تمامی این شئون حد و مرز آن را تعیین کرده است. (همان؛ ج 4، ص 266، 11 / 8 / 57)

***

هدف ما برقراری جمهوری اسلامی است و برنامۀ ما تحصیل آزادی و استقلال است.(همان؛ ج 4، ص 263، 11 / 8 / 57)

***

قاضی خواست حضرت امیر را. رفت در محضر قاضی... به من زیادتر از این نباید احترام کنی... قاضی رسیدگی کرد و حکم بر ضد حضرت امیر داد... ما می خواهیم یک حکومتی باشد که اگر قاضی دادگستری او را احضار کرد، برود آنجا. (همان؛ ج 4، ص 328، 14 / 8 / 57)

***

می گویند که ما می خواهیم که یک مملکتی باشد دموکراسی باشد. شما حساب بکنید که، ببینید که اسلام ـ ما حساب صدر اسلام را می خواهیم بکنیم که متن اسلام است،... اسلام و متن اسلام است ـ ببینیم که آیا این حکومت اسلام و این رژیم اسلام یک رژیم دموکراسی بوده یا یک رژیم قلدری و استبداد بوده؟ شما این قصه هایی را که تاریخ نقل کرده است (این قصه ها زیاد است اما حالا یکی دوتا قصه) این قصه هایی که تاریخ نقل کرده، شبیه آن را در یکی از ممالک که در درجۀ اول از دموکراسی را دارد بیاورید، بعد بگویید که این بهتر از آن است. یک قصه مال رسول خدا ـ صلی الله [علیه و آله] و سلم (قصه هاست منتها حالا من یکی اش را می گویم) یک قصه مال حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ یک قصه مال عمر... حالا اگر چنانچه هر یک از این ممالک دموکراسی را بیاورید، یکی برود بالای منبر بگوید که هر که حق دارد بگوید، اولاً می گوید این را؟ حق می دهد به ملت که اگر یک شلاقی زده باشد، بیا شلاقش را بزن؟ این حق را کدام دموکراسی، کدام سلطان، کدام رئیس جمهور، کدام ـ عرض می کنم ـ سلطان عادل و رئیس جمهور عادل و دموکراسی یک همچو کاری می کند؟ این اسلامی است که می گویید استبداد است و این دموکراسیهای دیگر! ما می گوییم که دموکراسی نیست ممالک شما. استبداد با صورتهای مختلف، رئیس جمهوریهایتان هم مستبدند به صورتهای مختلف؛ منتها اسمها خیلی زیاد است! الفاظ خیلی زیاد است! محتوا ندارد. (همان؛ ج 4، ص 325ـ327، 14 / 8 / 57)

***

تعیین نظامی سیاسی، با آرای خود مردم خواهد بود. (همان؛ ج 4، ص 358، 16 / 8 / 57)

***

سیاست ما همیشه بر مبنای حفظ آزادی و استقلال و حفظ منافع مردم است که این اصل را هرگز فدای چیزی نمی کنیم. (همان؛ ج 4، ص 364، 16 / 8 / 57)

***

اینک کشور بر سر دو راهی مرگ و حیات، آزادی و اسارت، استقلال و استعمار، عدالت اقتصادی و استثمار قرار گرفته است. این حکومت، حیات ملی را باید نجات دهد. به مردم کشور، آزادی و به کشور استقلال را باز گرداند. (همان؛ ج 4، ص 358  -  359، 16 / 8 / 57)

***

جامعۀ آینده ما، جامعۀ آزادی خواهد بود و همۀ نهادهای فشار و اختناق و همچنین استثمار از میان خواهد رفت. (همان؛ ج 4، ص 359، 16 / 8 / 57

***

طرز حکومتی که ما پیشنهاد می کنیم، حکومت جمهوری اسلامی است و اساسش بر آزادی و استقلال کشور، و عدل و تعدیل تمام دستگاههای دولتی است. (همان؛ ج 4، ص 354، 16 / 8 / 57)

***

حکومت اسلام مثل حکومتهای دیگر از قبیل سلاطین، از قبیل رؤسای جمهوری نیست. حاکم اسلام حاکمی است که در بین مردم، در همان مسجد کوچک مدینه می آمد جلوس می کرد و آنهایی که مقدرات مملکت دستشان بود، مثل سایر طبقات مردم در مسجد اجتماع می کردند؛ و طوری بود اجتماعشان که کسی که از خارج می آمد نمی فهمید که کی رئیس مملکت است و کی صاحب منصب است و کی از فقراست. لباسْ همان لباس فقرا و عشرتْ همان عشرت فقرایی. و در اجرای عدالت طوری بود که اگر چنانچه یک نفر از پایین ترین افراد ملت بر شخص اول مملکت، بر سلطان، بر رعیت ادعایی داشت و پیش قاضی می رفت، قاضی شخص اول مملکت را احضار می کرد و او هم حاضر می شد. (همان؛ ج 4، ص 417  -  418، 18 / 8 / 57)

***

ما می خواهیم اسلام را ـ لااقل حکومتش را ـ به یک نحوی که شباهت داشته باشد به اسلام اجرا بکنیم تا شما معنی دموکراسی را به آنطوری که هست بفهمید، و بشر بداند که دموکراسی که در اسلام هست با این دموکراسیِ معروف اصطلاحی که دولتها و رؤسای جمهوری و سلاطین ادعا می کنند بسیار فرق دارد.(همان؛ ج 4، ص 418، 18 / 8 / 57)

***

زنان از نظر اسلام نقش حساسی در بنای جامعۀ اسلامی دارند و اسلام زن را تا حدی ارتقا می دهد که او بتواند مقام انسانی خود را در جامعه باز یابد و از حد شی ء بودن بیرون بیاید و متناسب با چنین رشدی، می تواند در ساختمان حکومت اسلامی مسئولیتهایی را به عهده بگیرد. همان؛ ج 4، ص 436، 19 / 8 / 57

***

آخر این عقلایی است که در پنجاه سال قبل یک طبقۀ دیگر، یک جمعیت دیگر، یک کسی را انتخاب کنند به سلطنت، بعد پسر او بی انتخاب این مردم و با مخالفت این مردم باز سلطان باشد بر این مردم؟! یعنی هر کاری که بخواهد بکند نخیر، سلطان مشروطه باشد! بی انتخاب مردم چرا باشد آخر؟ چه معنا دارد؟ هرکسی، هر جمعیتی، هر اجتماعی حق اولی اش این است که خودش انتخاب بکند یک چیزی را که راجع به مقدرات مملکت خودش است... حالا ما فرض می کنیم که آن جمعیت رأی دادند به او؛ الآن که ما می خواهیم زندگی بکنیم مقدرات مملکتمان را تحت نظر یک کسی قرار بدهیم، یک کسی بخواهد دخالت در امور مملکتی ما بکند بدون اینکه ما اصلاً اطلاعی داشته باشیم و بدون اینکه اختیاری داشته باشیم، ایشان باید هر کاری دلش می خواهد بکند؟ (همان؛ ج 4، ص 492 - 493، 22 / 8 / 57)

***

و لکن هیچ فرد و یا گروه وابسته به قدرت های خارجی را، اجازۀ خیانت نمی دهیم. (همان؛ ج 5، ص 139، 8 / 9 / 57)

***

حق را می خواهد، آن متمدن است. ملت ایران ملت متمدن است، گرفتار دولتهای وحشی شده است. بنابراین بر ما همه است که به اندازۀ قدرتمان، هر کس هر مقدار قدرت دارد همراهی کند با ملت ایران. تبلیغ بکنید شما [که ]اینجا هستید به او؛ هر طور می توانید. جوانها ـ هر جا که هستید، در دانشگاهها که هستید، جاهای دیگر هستید، مسائل را برای اینها روشن کنید. اینها از بس تبلیغات سوء شده است، نمی توانند باور کنند که این ملت یک ملتی است که برای حق ایستاده است و ملت متمدنی است که در مقابل وحشیها ایستاده است. آنها می گویند اینها وحشی هستند! لکن اینها متمدنهایی هستند که در مقابل وحشیها ایستاده اند. (همان؛ ج 5، ص 43، 28 / 8 / 57)

***

ما به مردم هم می گوییم که یک همچو حاکمی را باید تعیین بکنید، و مردم هم با اختیار خودشان تعیین می کنند و ـ عرض می کنم که ـ وکلایی هم که می خواهند، با اختیار خودشان و همه چیز به اختیار خودشان؛ و هیچ خلأی در کار نیست. (همان؛ ج 5، ص 33، 28 / 8 / 57)

***

[آیا دولت جدید مورد نظر شما صد درصد اسلامی است؟ به این معنی که در حکومت آینده محلی برای یهودیان، مسیحیان و سایر اقلیتهای مذهبی خواهد بود یا نه؟]

***

البته که در حکومت اسلامی محلی برای اقلیتهای مذهبی وجود دارد. و آنها الآن هم وکیل دارند و در مجلس واردند. ما در حکومت اسلامی هم برای آنها این حق را قائلیم. (همان؛ ج 5، ص 141، 8 / 9 / 57)

***

اما شکل حکومت ما، جمهوری اسلامی است. جمهوری به معنای اینکه متکی بر آرای اکثریت است و اسلامی برای اینکه متکی به قانون اسلام است. و دیگر حکومتها اینطور نیستند که تکیه بر قانون اسلام داشته باشند. (همان؛ ج 5، ص 181، 16 / 9 / 57)

***

بعد از کنار رفتن او، ما جمهوری اسلامی متکی به آرای عمومی و قوانین اسلام برقرار خواهیم کرد. (همان؛ ج 5، ص 204، 20 / 9 / 57)

***

میزانْ حقوق بشری است که حقوق بشر می گوید که همۀ افراد یک ملتی آزادند در اینکه عقاید خودشان را بگویند، در اینکه سرنوشت خودشان را خودشان تعیین بکنند؛ مردم ایران این را می گویند، شما خلاف این را می گویید، کدام یکی مطابق میزان است؟ (همان؛ ج 5، ص 248، 25 / 9 / 57)

***

البته یک استثناهایی هست که آنهایی که شلوغ کارند، آنهایی که خرابکارند، برای آنها هیچ کس یک ـ عرض می کنم که ـ تساهلی قائل نیست؛ (همان؛ ج 5، ص 261، 1 / 10 / 57)

***

ما می گوییم کسی که می خواهد یک مملکتی را اداره بکند، کسی که ما می خواهیم مقدراتمان را دستش بدهیم باید آدمی باشد که مردم انتخاب کنند و با انتخاب مردم پیش بیاید. قهراً وقتی با انتخاب مردم پیش آمد صالح است. (همان؛ ج 5، ص 324، 10 / 10 / 57)

***

برنامۀ ما این است که رجوع کنیم به آرای عمومی، به آرای مردم. قوای انتظامی را کنار بگذاریم؛ خود مردم را، محول کنیم تنظیم انتخابات را به دست خود جوانهای مردم. در هر شهری جوانها خودشان؛ که قوای انتظامی، شهربانی، شهرداری همه کنار بروند. آن کسی که دخالت می خواهد بکند برای حفظ صندوق آرا و امثال ذلک، خود ملت باشد. در هر شهری به حَسَب اقتضای آن شهر عده ای را معتمدین آن شهر، مطلعین و دلسوزهای برای مملکت، عده ای را تعیین کنند که نظارت کنند در این. حفاظت کنند این صندوقها را و نظارت کنند آرا را. مردم یکی را تعیین کنند برای اینکه رئیس جمهور باشد، ما هم رأیمان را علناً به مردم اظهار می کنیم که آقا آنکه من می خواهم این است؛ شما میل دارید به این رأی بدهید، میل دارید هم خودتان آزادید. قهراً مردم وقتی آزاد هستند یک نفر صالح را انتخاب می کنند و آرای عمومی نمی شود خطا بکند. یکوقت یکی می خواهد یک کاری بکند اشتباه می کند، یکوقت یک مملکت سی میلیونی نمی شود اشتباه بکند. کسی بگوید خوب لَعلَّ[9] یک آدمِ غلطی را گذاشتند؛ اگر غلطی را گذاشتند، قدم اول را که برداشت همین ملت عزلش می کنند تمام می شود. ما می گوییم که باید رئیس یک مملکتی را خود ما، خود جمعیت، خود ملت تعیین کند. قهراً وقتی که یک ملتی می خواهد یک کسی را برای سرنوشت مملکت خودش تعیین کند، این یک آدم صحیح را تعیین می کند نه یک آدم فاسدی را؛ و قهراً اشتباه در سی میلیون جمعیت نخواهد شد. ما هم تبلیغات خودمان را در وقت انتخابات می کنیم. ما هم کاندیدای خودمان را می گوییم در باب رئیس جمهور. می گردیم پیدا می کنیم...یک نفری که صالح است برای این کار...انتخابات مجلسیْن هم آزادْ دست مردم، و خود مردم نظارت می کنند در آن... این مصالح مملکت ما یا صددرصد یا صد در نود حاصل خواهد شد. ما یک همچو چیزی می خواهیم. (همان؛ ج 5، ص 322ـ324، 10 / 10 / 57)

***

مهمترین وظیفۀ دولت آینده این است که هرچه سریعتر شرایط انتخابات آزاد را فراهم کند. از قبیل آزادی مطبوعات به معنی واقعی، ذکر تمامی واقعیات و حقایق و آگاه ساختن مردم به همۀ مسائل و آشکار نمودن جنایات پشت پردۀ سلسلۀ پهلوی. (همان؛ ج 5، ص 333، 13 / 10 / 57)

***

ما جمهوری اسلامی را اعلام کرده ایم و ملت با راهپیماییهای مکرر به آن رأی داده است. حکومتی است متکی به آرای ملت و مبتنی بر قواعد و موازین اسلامی. (همان؛ ج 5، ص 391، 18 / 10 / 57)

***

ملت ایران خواستار عدالتند و آزادی و استقلال؛ که معتقدند جز در سایۀ اسلام و با قوانین اسلام به آن نمی رسند. (همان؛ ج 5، ص 392، 18 / 10 / 57)

***

ما به حسب آن طوری که تاکنون گفتیم رجوع به آرای مردم می کنیم؛ ولی به حسب واقع، مردم با رفراندمی که مکرر کردند این حکومت را قبول کردند. (همان؛ ج 5، ص 404، 19 / 10 / 57)

***

همۀ مطبوعات آزادند مگر اینکه مقالات مضر به حال کشور باشد. (همان؛ ج 5، ص 416، 20 / 10 / 57)

***

آنچه مهم است ضوابطی است که در این حکومت باید حاکم باشد که مهمترین آنها عبارت است از اینکه اولاً متکی به آرای ملت باشد، به گونه ای که تمامی آحاد ملت در انتخاب فرد و یا افرادی که باید مسئولیت و زمام امور را در دست بگیرند شرکت داشته باشند؛ و دیگر اینکه در مورد این افراد نیز خط مشی سیاسی و اقتصادی و سایر شئون اجتماعی و کلیۀ قواعد و موازین اسلامی مراعات شود. در این حکومت به طور قطع باید زمامداران امور دائماً با نمایندگان ملت در تصمیم گیریها مشورت کنند و اگر نمایندگان موافقت نکنند نمی توانند به تنهایی تصمیم گیرنده باشند. (همان؛ ج 5، ص 436، 23 / 10 / 57)

***

مردم آزادند در اسلام، هم در بیان عقاید و هم در اعمال، مادامی که توطئه در کار نباشد و مسائلی را عنوان نکنند که نسل ایران را منحرف کنند. (همان؛ ج 5، ص 468، 25 / 10 / 57)

***

از این به بعد زنها و مردها آزادند. (همان؛ ج 5، ص 485، 26 / 10 / 57)

***

در یک رژیم اسلامی، آزادیها صریح و کامل خواهند بود. (همان؛ ج 5، ص 489، 27 / 10 / 57)

***

س: برای مدتها شما رفتن شاه را خواسته اید. حال که او رفته، می خواهید که دوستان شما در ایران قدرت را به دست بگیرند؛ به چه نوعی؟ به صورت قانونی یا به صورت فشار افکار عمومی ـ با این تظاهراتی که دارند؟

ج: فشار افکار عمومی همان قانون است. سلطنت در ایران به آرای مردم به خیال آنها آمده است و حال آنکه از اول هم نیامده بود. قانون ما این است که سلطنت باید با آرای عمومی مستقر بشود و الآن آرای عمومی خلع کرده است او را، بلکه مکرر اعلام خلع او را کرده. بنابراین ما همان فشار افکار عمومی ـ که قانون واقعاً همان است ـ باید قدرت را به دست بگیریم و حکومت را مستقر کنیم.  (همان؛ ج 5، ص 499، 29 / 10 / 57)

***

برای خدا و اسلام داد زدید گفتید ما اسلام را می خواهیم، آزادی می خواهیم، استقلال می خواهیم. حکومت اسلام ـ حکومت اسلامی همان آزادی و استقلالی را به شما می دهد، منتها شما تشریح کردید مطلب را، و الاّ حکومت اسلامی یعنی آزادی، یعنی استقلال. (همان؛ ج 5، ص 509ـ510، 1 / 11 / 57)

***

عقل این است، حقوق بشر این است که سرنوشت هر آدمی به دست خودش باشد، هر ملتی سرنوشتش به دست خودش باشد، این صحیح. (همان؛ ج 5، ص 508، 1 / 11 / 57)

***

یک جمعیتی که الآن موجود نیستند بعدها ملزم باشند آن اعقاب ما به اینکه این آقا را به «اعلیحضرتی» بشناسند! آخر به چه مناسبت تو همچو کاری می کنی؟ به من و شما چه ربط دارد این؟ پس سلطنت اصلاً، اصلاً قضیۀ سلطنت یک مطلب خلاف عقلی است، خلاف شعور انسانی است. (همان؛ ج 5، ص 508، 1 / 11 / 57)

***

رژیم سلطنتی خلاف قانون اساسی است، خلاف حقوق بشر است لهذا نباید باشد. رژیم سلطنتی فاسد است همه اش. حالا فرضاً که خیلی عادل هم باشد لکن خلاف حقوق بشر است. (همان؛ ج 6، ص 32، 13 / 11 / 57)

***

این ملت الآن ایستاده است و می گوید که ما می خواهیم آزاد باشیم. این یکی از حقوق بشر است ـ که همۀ عالم این معنا را قائلند ـ و می گویند ما می خواهیم مستقل باشیم. همان؛ ج 6، ص 91، 18 / 11 / 57)

***

باید سعی کنید تا با اتحاد خویش، جامعۀ اسلامی به وجود آورید؛ جامعۀ اسلامی که در آن همه آزادانه عقاید خود را ابراز دارند. (همان؛ ج 6، ص 193، 30 / 11 / 57)

***

کسانی که مخالف هستند آزاد و مختارند که اظهار مخالفت نمایند. (همان؛ ج 6، ص 265، 9 / 12 / 57)

***

تمام مردم آزادند که آرای خودشان را بنویسند و بگویند، بگویند که ما رژیم سلطنتی می خواهیم، بگویند که ما برگشت محمدرضا پهلوی می خواهیم؛ آزادند! بگویند که ما رژیم غربی می خواهیم؛ «جمهوری باشد لکن اسلام نباشد»! (همان؛ ج 6، ص 277، 10 / 12 / 57)

***

روزنامه ها خودشان را اصلاح کنند؛ خیانت نکنند به اسلام و مسلمین، خون مظلومان ما را هدر ندهند، تبلیغات سوء را منعکس نکنند؛ توطئه ها را جلوگیری کنند لکن همۀ مردم در آرا آزاد[ند]. وقتی رفراندم اعلام شد، رأی من حکومت جمهوری است، «جمهوری اسلامی» است. هر کس، هر کس که تبعیت از اسلام دارد، جمهوری اسلامی باید بخواهد. لکن، تمام مردم آزادند که آرای خودشان را بنویسند و بگویند، بگویند که ما رژیم سلطنتی می خواهیم، بگویند که ما برگشت محمدرضا پهلوی می خواهیم؛ آزادند! بگویند که ما رژیم غربی می خواهیم؛ «جمهوری باشد لکن اسلام نباشد»! [از] این آدمی که می گوید جمهوری باشد اسلام نباشد، باید پرسید که از اسلام چه می دانی و چه دیدی؟ چه بدی از اسلام دیدی؟ باید به آن گفت که این اسلام است که طاغوت را قطع کرد نه مردم؛ ایمان، طاغوت را قطع کرد نه من و تو! از اسلام چه بدی دیدی؟ آنکه می گوید ما جمهوری دمکراتیک می خواهیم یعنی جمهوری به فرم غرب، از اسلام چه بدی دیدید؟ چه می دانید از اسلام؟ اسلام تأمین آزادی، استقلال، عدل [است]. اسلام شخص اول مملکتش با یکی از رعایا فرق نداشت بلکه پایین تر از او بود در استفاده از مادیات. آزادی آرا در اسلام از اول بوده است، در زمان ائمۀ ما ـ علیهم السلام ـ بلکه در زمان خود پیغمبر آزاد بود. حرفهایشان را می زدند. ما حجت داریم. کسی که حجت دارد از آزادی بیان نمی ترسد لکن توطئه را اجازه نمی دهیم. اینها حرف ندارند، توطئه می کنند. ما آنها را دعوت کردیم، کسانی را وادار کردیم که دعوت کنند که اگر حرفی دارید بیایید در تلویزیون بگویید؛ مباحثه می کنیم با هم. تا حالا حاضر نشدند. (همان؛ ج 6، ص 276ـ277، 10 / 12 / 57)

***

آنها که می خواهند توطئه کنند، آنها که می خواهند منحرف کنند ملت ما را، آنها که می خواهند اختلاف بیندازند بین قشرهای ملت، اینها توطئه گر هستند و ما ساکت نمی نشینیم. ما آنها را تأدیب می کنیم.   آزادی بله، توطئه نه. آزادی بیان هست؛ هر که هر چه می خواهد بگوید. اسلام از اول قدرت داشته است بر رد همۀ حرفها و بر رد همۀ اکاذیب؛ آن قدرت باقی است، برهان ما باقی است. ما برهان داریم، ما حجت داریم. ما از گفته های ـ گفتار ـ مردم نمی ترسیم؛ هر که هر چه دارد بگوید لکن توطئه را نمی پذیریم. خیانت به ملت را نخواهیم پذیرفت؛ چنانچه نپذیرفتیم. ملت ما تاکنون آنقدر خیانت دیده است که دیگر نخواهد پذیرفت خیانتها را. (همان؛ ج 6، ص 362، 18 / 12 / 57)

***

آزادی در حدود ضوابط است. «من آزادم حالا، من آزادم سیلی بزنم به ایشان»؛ نه، آزاد نیستم. «من آزادم اطاعت از ـ مثلاً ـ فرماندارم نکنم»؛ نه، این آزادی نیست. در حدود قواعد و قوانین آزادی هست. یعنی شما دیگر از کسی الآن اینجا که نشسته اید نمی ترسید. اگر قبل از این بود، شما خوف این را داشته اید که از اینجا پایتان... جمع نمی توانستید بشوید. حالا اگر هم آمده بودید، خوف این را داشتید که از اینجا وقتی بروید بیرون، این ساواکی ها بیرون نباشند شما را بگیرند و ببرند! و بودند و می گرفتند و می بردند. این به این معنا ـ الحمدلله ـ ما الآن آزادیم. لکن معنای آزادی این نیست که من هر کاری دلم بخواهد بکنم. (همان؛ ج 6، ص 466، 9 / 1 / 58)

***

آزادید لکن با آزادی، سرنوشت خودتان را تعیین کنید. همۀ قشرها باید رأی بدهند و شرکت کنند، و همۀ قشرها آزادند در رأی دادن. تمام قشرها به حقوق خودشان خواهند رسید. (همان؛ ج 6، ص 433، 9 / 1 / 58)

***

اختناق در اسلام نیست؛ آزادی است در اسلام برای همۀ طبقات: برای زن، برای مرد، برای سفید، برای سیاه، برای همه. مردم از این به بعد باید از خودشان بترسند نه از حکومت؛ از خودشان بترسند که نبادا خلاف بکنند. حکومت عدل [از] خلافها جلوگیری می کند، جزا می دهد. ما از خودمان باید بترسیم که خلاف نکنیم والاّ حکومت اسلام خلاف نخواهد کرد. دیگر قضیۀ سازمان امنیت در کار نیست، زجرهای سازمان امنیت دیگر در کار نیست؛ دیگر نمی توانند پاسبانها به ما زور بگویند و به ملت ما زور بگویند. (همان؛ ج 6، ص 463، 12 / 1 / 58)

***

ملت ما اسلام را برای خودش یک پایگاه آزادی و استقلال می داند؛ (همان؛ ج 6، ص 467، 13 / 1 / 58)

***

آزادی غیر از توطئه است. آزادی، آزادی بیان است؛ هرچه می خواهند بگویند، توطئه نکنند، آدمکشی نکنند. این آدمکشها و توطئه گرها را دفن خواهیم کرد. (همان؛ ج 7، ص 133، 5 / 2 / 58)

***  

آزادی بیان، برای گفتن، برای نوشتن، می دهیم؛ لکن برای توطئه اجازه نخواهیم داد. و توطئه های شما را، و شما را اگر توطئه کنید، دفن خواهیم کرد. همان؛ ج 7، ص 200ـ201، 17 / 2 / 58

***

ما آزادی مطلق خواهیم داد، و می دهیم و داده ایم لکن نه برای توطئه، نه برای فساد و خرابکاری. توطئه باید درهم شکسته شود. خرابکاران باید دفع شوند. باقیماندۀ رژیم منحوس، ریشه های کثیف آن، طرفداران کثیفتر از آن باید قطع شوند. ما آنها را دفن می کنیم. (همان؛ ج 7، ص 162، 7 / 2 / 58)

***

اگر در زمان سابق بود، شما امکان نداشت که بیایید و اینجا بنشینید و با من صحبت بکنید. آقا[10] امکان نداشت که بیایند در اصفهان با شما تماس بگیرند؛ امکان نداشت که شما بتوانید یک کلمه حرف بزنید، یک احقاق حقی بکنید. فوراً شما را می گرفتند و می بردند به زندانها، و با آن حبسها و با آن بساط. خوب، این حبسها شکسته شد. چی می خواهد بشود؟ این حبسها همه خراب شد و از بین رفت؛ و حالا جز آن اشخاصی که خائن هستند و به شما خیانت کردند کسی دیگر تو حبس نیست. این «چه شد» یعنی چه؟ خوب، همین شده است که حالا ما آزادانه نشسته ایم با هم صحبت می کنیم. شما آزادانه در هر جا دلتان می خواهد صحبت می کنید و حرفهایتان را می زنید؛ روزنامه ها هم ولو مزخرفات هم می نویسند، لکن آزادانه دارند می نویسند، و درِ حبسها بکلی بسته شد. (همان؛ ج 7، ص 268ـ269، 23 / 2 / 58)

***

شما را آزاد کردیم. آزادید حالا تا خودتان کار کنید. شما آن وقت در قید بودید، در حبس بودید، و هر روز یک مأموری بالای سرتان می آمد و تحکم بر شما می کرد و یک کلمه اگر می گفتید به حبس می رفتید، این الآن از سر شما برداشته است و شما راحت شدید. (همان؛ ج 7، ص 396، 30 / 2 / 58)

***

حالا ما گرفتاری که داریم گرفتاری خانوادگی است. اینکه دعوا ندارد؛ چیزی نیست. ... حالا گرفتاری خانوادگی است. گرفتاری «سازمان امنیت» دیگر ما نداریم؛ گرفتاری فلان خارجی را ما نداریم، حالا دیگر خوفی نداریم. الآن نشسته ایم با هم و داریم صحبت می کنیم. (همان؛ ج 7، ص 395ـ396، 30 / 2 / 58)

***

الآن ما، همه، آزادانه با هم صحبت می کنیم که در یک سال پیش ممکن نبود برای ما که با هم آزاد صحبت کنیم. اگر یک سال پیش بود، شما اینجا نبودید؛ من نبودم. نه خانمها می توانستند اجتماع کنند، نه آقایان، این یک نعمت بزرگی است که به ما رسیده است که همه آزادانه پیش هم درد دل را می گوییم؛ همه با هم صحبت می کنیم؛ مصلحتِ هم را بیان می کنیم. (همان؛ ج 7، ص 420ـ421، 1 / 3 / 58)

***

ملت نمی تواند توطئه را تحمل کند. ما تحمل نمی کنیم این توطئه را. اینها توطئه است؛ توطئه بر ضد اسلام؛ توطئه بر ضد ملت. آزادی هست، توطئه نیست. آزادی معنایش این نیست که بنشینید برخلاف اسلام صحبت کنید؛ آزادی در حدود قانون است. دین کشور ما اسلام است؛ آزادی در حدود این است که به اسلام ضرر نخورد. قانون اساسی ما دین را اسلام می داند. (همان؛ ج 7، ص 487، 4 / 3 / 58)

***

یک ملتی که به دستش هیچ نبود، قدرتهای بزرگ را شکست؛ آزادی برای خودش تهیه کرد «چه شده است» یعنی چه؟ الآن این شده است که ما نشسته ایم آزاد با هم صحبت می کنیم. در چند سال پیش از این ... یک همچو اجتماعی، کمتر از این هم، برای ما ممکن نبود، برای شما هم ممکن نبود. (همان؛ ج 7، ص 507، 6 / 3 / 58)

***

در هر مملکتی آزادی در حدود قانون است، در حدود قوانین آن مملکت است. مردم آزاد نیستند که قانون را بشکنند. معنی آزادی این نیست که هرکس برخلاف قوانین برخلاف قانون اساسی یک ملت، برخلاف قوانین ملت هم هرچه دلش می خواهد بگوید. آزادی در حدود قوانین یک مملکت است. مملکت ایران مملکت اسلامی است و قوانین ایران قوانین اسلام است. در قانون اساسی زمان سابق هم این معنا که هرچه برخلاف قانون اسلام باشد قانون نیست و قانون باید موافق با قوانین اسلام باشد، هست. و هر قانونی که در ایران قانون اساسی که در ایران بخواهد قانونیت داشته باشد، نمی تواند قانونی باشد که برخلاف گفتۀ پیغمبر اسلام، برخلاف گفتۀ قرآن باشد. پس آزادی ـ که گفته می شود که مطبوعات آزادند، بیان آزاد است ـ معنایش این نیست که مردم آزادند که هر کاری می خواهند بکنند؛ مثلاً آزادند دزدی بکنند، آزادند به فحشا بروند، آزادند مراکز فحشا درست کنند. این آزادی آزادی غربی است ـ البته به استثنای دزدی اش ـ این آزادی غربی [است] که هرکس هر کاری دلش می خواهد بکند ولو اینکه فحشا باشد، ولو اینکه یک کارهایی باشد ناشایسته. اینطور آزادی در ایران نمی تواند باشد. آزادی در حدود قانون باید باشد. قوانین اسلام را باید ملاحظه کرد؛ در چهارچوب قوانین اسلام، در چهارچوب قانون اساسی، بیانْ آزاد و بحثْ آزاد. این اشتباهی است که می کنند. اینهایی که فریاد از آزادی می زنند، اینها غربزده اند؛ آزادی غربی می خواهند. اینها که دم از دمکراتیک می زنند، اینها همان دمکراتیک غربی را می خواهند، آزادی غربی را می خواهند؛ یعنی بی بندوباری. در غرب هرچه شده است، ما هم باید تَبَع آنها باشیم! اینها جزو غربزده ها هستند. روزنامه ها آزادند مطالب بنویسند، مسائل بنویسند اما آزاد هستند که اهانت به ـ مثلاً ـ مقدسات مردم بکنند؟! آزادند که فحش به مردم بدهند؟! آزادند که تهمت به مردم بزنند؟! همچو آزادی نمی تواند باشد. آزادی توطئه نمی تواند باشد. (همان؛ ج 7، ص 535 - 536، 8 / 3 / 58

***

اگر اسلام نبود، اینها که برای آزادی قلمفرسایی می کنند این جا نبودند؛ آزادی نداشتند. آزادی را اسلام به ما داد. همان؛ ج 8، ص 28، 9 / 3 / 58

***

آنچه که مورد نگرانی هست فی الجمله این است که الآن که شما آقایان و همۀ اقشار احساس یک آزادی کردید و آزاد هستید، ببینیم که آیا آزادی که ما الآن داریم با این آزادی چه می کنیم. ما الآن از قید و بندی که رژیم سابق داشت آزاد هستیم؛ ولهذا آزادانه شما پیش ما آمدید و سابقاً نمی توانستید؛ و ما هم آزادانه با شما صحبت می کنیم، و شما هم با ما صحبت می کنید؛ لکن ما با این آزادی باید چه بکنیم؟ آیا حالا که آزاد هستیم دیگر تمام قید و بندها را کنار بگذاریم؟ به مجرد اینکه آزاد شدیم هرچه می خواهیم بگوییم؟ هرچه می خواهیم بنویسیم؟! هر کاری می خواهیم بکنیم؟ این است معنای آزادی که در جمهوری اسلامی است، که قیدها و بندها دیگر برداشته باید بشود؟ هرکس هرچه می خواهد بگوید؟ ولو ضد ملت باشد، ولو ضد اسلام باشد، ولو برخلاف قرآن مجید باشد؟ یا نه، آزادی که می خواهیم ما، آن آزادی که اسلام به ما داده است، حدود دارد آزادی. آزادی در حدود قانون است. همه جای دنیا اینطور است که آزادی که هر ملتی دارد، در حدود قانون آزادی دارد. نمی تواند کسی به اسم آزادی قانون شکنی بکند. آزادی این نیست که مثلاً شما بایستید در کوچه به هرکس رد می شود یک ناسزایی بگویید خدای نخواسته؛ یا با چوب بزنید او را: «من آزادم!» آزادی این نیست که قلم را بردارید و هرچه دلتان می خواهد بنویسید، ولو بر ضد اسلام باشد، ولو بر ضد قانون باشد. (همان؛ ج 8، ص 118ـ119، 23 / 3 / 58)

***

مجلس مؤسسان اگر اعتبار دارد برای این است که مجلس مبعوث از ملت است.... وکلا برای این حق دارند که وکیل شما هستند، و الاّ چه حقی دارند؟ یک نفر چه حقی دارد برای 35 میلیون جمعیت رأی بدهد؟ پنجاه نفر ـ ششصد نفر چه حقی دارد برای یک ملت 35 میلیونی رأی بدهد؟ این حق برای این است که شما می خواهید رأی بدهید. رأی شماست. میزان؛ رأی ملت است... میزان شما هستید. آن کسی هم که اینها خودشان قبول دارند ـ ولو دروغ می گویند بعضی شان ـ دکتر مصدق هم وقتی که مطلبی پیش آمد، که من حالا یادم نیست، آمد بالا ایستاد و گفت من با خود مردم صحبت می کنم؛ به وکلا کار ندارم؛ وکلا صدای مردمند؛ من با خودشان صحبت می کنم. ما از خودتان رأی می خواهیم. ما اگر چنانچه هیچ هم وکیل نگیریم، شما هستید میزان. (همان؛ ج 8، ص 173ـ174، 25 / 3 / 58)

***

امروز است که همۀ قشرها در مسائل خودشان، در مسائل کشورشان، در مسائل سیاسی دولت، دخالت می کنند. امروز است که تمام ملت، چه بانوان محترم و چه برادران، در سرنوشت خودشان دخالت می کنند. (همان؛ ج 8، ص 384، 12 / 4 / 58)

***

شما بانوان و شما برادران و سایر برادران و خواهران ما جدیت کنید که حفظ کنید این تحول روحی را. دخالت کنید در مسائل سیاسی خودتان، در مسائل اجتماعی خودتان. (همان؛ ج 8، ص 384، 12 / 4 / 58)

***

در این زمان. امروز من می بینم گویندۀ شما بانوان ساحلی، سخنگوی شما بانوان ساحلی، مسائلی را طرح می کند مسائل روز است؛ مسائل سیاسی روز است؛ مسائل اجتماعی روز است. همان طور که بانوان دیگر، در مراکز، در سایر محالّ ایران، مسائلی که امروز طرح می کنند مسائل روز است؛ مسائل سیاسی و اجتماعی است. و این تحول به برکت این نهضت اسلامی پیدا شد. و من امید این را دارم که این تحول باقی بماند. و شما بانوان و شما برادران و سایر برادران و خواهران ما جدیت کنید که حفظ کنید این تحول روحی را. دخالت کنید در مسائل سیاسی خودتان، در مسائل اجتماعی خودتان. (همان؛ ج 8، ص 383ـ384، 12 / 4 / 58)

***

در رژیم سابق به اسم اینکه نیمی از جمعیت را وارد بکنند در مسائل، همۀ جمعیت را از مسائل روز و از مسائل زندگی و از مسائل سیاسی کنار گذاشتند! امروز است که همۀ قشرها در مسائل خودشان، در مسائل کشورشان، در مسائل سیاسی دولت، دخالت می کنند. امروز است که تمام ملت، چه بانوان محترم و چه برادران، در سرنوشت خودشان دخالت می کنند؛ نه روزی که همه در اختناق بودند. آنها مدعی بودند که ما نیمی از جمعیت را آزاد کردیم. با اسم آزادی نیمی از جمعیت، تمام جمعیت را از آزادی محروم کردند! شما امروز آزاد هستید. همۀ برادران و خواهران ما امروز آزادند. و آزادانه انتقاد می کنند از دولت. انتقاد می کنند از هرچیزی که بر خلاف مسیرشان باشد. و تقاضا می کنند مسائل اساسی را از دولت. این نهضت شما را آزاد کرد، و از آن بندهایی که بر ملت بود، و از آن قید و بندها شما را آزاد کرد. الآن آزادانه در اینجا مجتمع هستید، و آزادانه مسائل سیاسی و اجتماعی محل احتیاج ملت را طرح می کنید. (همان؛ ج 8، ص 384، 12 / 4 / 58)

***

آزادی غیر از توطئه است. از توطئه های خلاف مصالح عالیۀ اسلام و کشور جداً جلوگیری می شود. و من در صورت احساس خطر جدی، مسائلی را با ملت در میان می گذارم، تا ملت دلیر، خود تصمیم لازم را بگیرد  تا به حال در مسائل مختلف تصمیم قاطعانه گرفته است ـ (همان؛ ج 9، ص 239، 3 / 5 / 58)

***

در مملکت ما هم وقتی که این فتح بزرگ به دست شما زنها و مردهای محترم انجام گرفت، همه چیز را آزاد گذاشتند: تبلیغات را آزاد گذاشتند، مکتبها را آزاد گذاشتند به طوری که در این چند ماه تقریباً حدود دویست تا شاید گروههای مختلف اظهار وجود کردند! حتی کمونیستهایی که فاسد و مفسدند اظهار وجود کردند. لکن بعد از آن که ما احساس بکنیم که اینها اظهار وجودشان فقط برای تبلیغ نیست، فقط برای این نیست که می خواهند مکتب خودشان را عرضه کنند، بلکه مسئله، مسئلۀ توطئه است. عرضۀ مکتب غیر سوزاندن خرمنهاست! غیر ریختن به دانشگاه و جلوگیری از اینکه دانشگاهیان مشغول کار باشند. (همان؛ ج 9، ص 289ـ290، 27 / 5 / 58)

***

ملایمت رفتار کنند، آزاد کردند، مرزها را باز گذاشتند، آزاد کردند همه را، قلمها را آزاد کردند، گفتارها را آزاد کردند، احزاب را آزاد کردند، به خیال اینکه اینها یک مردمی هستند که لااقل اگر مسلمان نیستند؛ آدم هستند. برای یک مملکتی که برای خود اینها ملت زحمت کشیده است، لااقل این قدر ادراک دارند که اگر دوباره اوضاع برگردد، برای همه بد است. لکن معلوم شد خیر، قضیۀ این حرفها نیست و اینها عمّال خارجیها هستند حالا یا عمّال امریکا هستند، یا عمّال جاهای دیگر هستند، حالا برای ملت ماهیت اینها، ماهیت این نویسنده ها، ماهیت این احزاب، ماهیت این الفاظ فریبندۀ بیمعنا، برای ملت حالا روشن شد.اگر ما الآن دیگر انقلابی رفتار کنیم، نمی توانند بگویند که شما آزادی ندادید. ما آزادی دادیم، سوءاستفاده شد و دیگر آزادی نخواهیم داد. آزادی به آن معنا که اینها بخواهند، خرابکاری بکنند این آزادی نخواهد داده شد. آزادی در حدودی که قوانین اقتضا می کرد؛ در حدودی که اسلام به ما اجازه می دهد. اسلام اجازه نمی دهد که ما آزاد بگذاریم که هرکس هر غلطی بخواهد بکند؛ هر توطئه ای می خواهد بکند؛ هر کاری می خواهد بکند که بکشد به خاک و خون... همه چیز با اینها رفتار شده است و اینها اهل این نیستند که با نصیحت دست از کار خودشان بردارند، باید با شدت با آنها عمل کرد. و من شاید امروز یا فردا بسیاری از این احزاب را ممنوع اخطار و اعلام کنم، و نگذاریم هیچ نوشته ای از اینها در هیچ جا و هیچ اثری از اینها در هیچ جای مملکت نگذاریم که هیچ خروج کند، تمام نوشته هایشان را از بین می بریم. برای اینکه بعد که ملت فهمید که اینها خرابکارند، اینها اشخاصی نیستند که بشود با آنها با ملایمت رفتار کرد. (همان؛ ج 9، ص 297 - 298، 27 / 5 / 58)

***

ما موظفیم از طرف اسلام که مصالح مسلمین را حفظ کنیم. همه موظفیم؛ همۀ ما موظفیم که مصالح اسلام را حفظ کنیم و این طوایف دارند مصالح اسلام را از بین می برند. بنابراین، در کمال تأسف ما دیگر نمی توانیم آن آزادی که قبلاً دادیم بدهیم؛ و نمی توانیم بگذاریم این احزاب به کار خودشان و فسادهایی که داشتند می کردند و می کنند [ادامه] بدهند. مردیکۀ سرمایه داری که چه است ـ که من حالا نمی خواهم اسم کثیفش را ببرم ـ یک مردیکۀ سرمایه داری همۀ این غائله ها را ایجاد کرد، در آن چند روز پیش از این، و بعد هم حالا فرار کرد. ما نمی توانیم مهلت بدهیم. شرعاً جایز نیست برای ما دیگر مهلت. (همان؛ ج 9، ص 300ـ301، 27 / 5 / 58)

***

ما که می خواهیم مملکت خودمان را از دست جنایتکاران، از دست خیانتکاران، از دست چپاولگران، نجات بدهیم، ما سلب آزادی کردیم! البته آزادی که منتهی بشود به فساد، آزادیی که منتهی بشود به تباهی ملت، به تباهی کشور، آن آزادی را نمی توانیم بدهیم. آن آزادیی است که شماها می خواهید آن آزادی است که می خواهید جوانهای ما را بی تفاوت بار بیاورید، هر چه هر جا بشود و هر که هر کاری بکند؛ دولتهای بزرگ، تمام منافع ما را ببرند و آنها مشغول عشرت باشند. (همان؛ ج 9، ص 344 - 345، 2 / 6 / 58)

***

س: حضرت امام! شما چرا از اول روی یک کلمه ای خط کشیدید...

ج: بله این مسائلی دارد. یک مسئله این است که این توهّم، این را در ذهن می آورد که اسلام محتوایش خالی است از این، لذا احتیاج به این است که یک قیدی پهلویش بیاورند و این برای ما بسیار حزن انگیز است که در محتوای یک چیزی که همۀ چیزها به طریق بالاترش و مهمترش در آن هست، حالا ما بیاییم بگوییم که ما اسلام می خواهیم و اما با اسلام مان دمکراسی باشد، اسلام همه چیز است. مثل این است که شما بگویید که ما اسلام را می خواهیم و می خواهیم که به خدا هم اعتقاد داشته باشیم، ولی به شرط اینکه به خدا هم معتقد باشیم. این برای ما خیلی ناراحت کننده است که کسی یک همچو خیالی داشته باشد. این اولاً، و ثانیاً این کلمۀ دمکراسی که پیش شما اینقدر عزیز است یک مفهوم مُبَیَّنی ندارد. ارسطو یکجور معنی کرده. شوروی یکجور معنی کرده. سرمایه دارها یکجور معنی کرده و ما در قانون اساسی مان نمی توانیم یک لفظ مبهمی که هر کس برای خودش یک معنی کرده است، آن را بگذاریم. به جای آن اسلام را گذاشتیم که اسلام مُبیَّن می کند حد وسط چیست... من حالا برای شما مثال می زنم از این آزادی و دمکراسی. یک چیزی که تاریخ می گوید و آن قضیۀ حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ است که ... من میل دارم که شما که اطلاع دارید از همۀ حکومتها و از همۀ جاها، یک نمونۀ اینطوری هم شما نشان بدهید. (همان؛ ج 10، ص 95ـ96، 2 / 7 / 58)

***

نه توطئه باشد که بعضی می کردند ـ یک عملی بکنید که مربوط به مصالح خودتان و مصالح کشور است، و آمدند دستتان را گرفتند کنار زدند و سرنیزه آمده حکومت کرده، همچو چیزی پیدا نمی کنید. سابق هم فعالیتی که زنها داشتند، فعالیتی که در هر گرفتاری ـ که حالا من دوتایش را اسم بردم که قضیۀ «تنباکو» و «مشروطیت»...   این آزادی که الآن برای ملت ما هست، برای زن، برای مرد، برای نویسنده ها، این آزادی آزادی است در کلیۀ اموری که این امور به نفع خود شما هست. شما آزادید بیایید بیرون مطالبتان را بگویید؛ انتقاد از دولت بکنید؛ انتقاد از هرکس که پایش را کج گذاشت بکنید. هیچ کس نیست که به شما بگوید چرا. بروید در جهاد سازندگی؛ با ملت خودتان بروید و همراهی کنید آزادید، می روید می کنید. تمام چیزهایی که در رشد انسان، در رشد خواهرها و برادرها، و این کودکهای عزیز، دخالت دارد، اینها همه آزاد هستند. آنی که اسلام جلویش را گرفته و آزاد نیست؛ قماربازی است که تباه می کند ملت را؛ شرابخواری است که تباه می کند ملت را؛ انواع فحشایی که در زمان این مرد جنایتکار بود و فراهم کرده بودند اسبابش را. اینهاست که در اسلام ممنوع است. (همان؛ ج 10، ص 186ـ 188، 8 / 7 / 58)

***

در رژیم سابق، کسی قدرت حرف زدن نداشت، کسی قدرت انتقاد نداشت. یک کلمه انتقاد با نابودی او تمام می شد. یک قلم که یک نصف سطر در انتقاد می نوشت نابودش می کردند. حالا راه انتقاد باز است، همه می آیند انتقاد می کنند، همه از دولت انتقاد می کنند، همه از هر چیزی که صحیح نیست انتقاد می کنند، ارشاد می کنند. چطور حالا با آن وقت، مِثل هم است؟ (همان؛ ج 11، ص 9، 17 / 8 / 58)

***

ما بنای بر این نداریم که یک تحمیلی به ملتمان بکنیم. و اسلام به ما اجازه نداده است که دیکتاتوری بکنیم. ما تابع آرای ملت هستیم. ملت ما هر طور رأی داد ما هم از آنها تبعیت می کنیم. ما حق نداریم. خدای تبارک و تعالی به ما حق نداده است، پیغمبر اسلام به ما حق نداده است که ما به ملتمان یک چیزی را تحمیل بکنیم. (همان؛ ج 11، ص 34، 19 / 8 / 58)

***

ملت ما طرفدار آزادی است. طرفدار همه جور آزادی است. ولکن طرفدار توطئه نیست. (همان؛ ج 11، ص 131، 5 / 9 / 58)

***

اصل بیست و ششم از قانون اساسی موجود، این قانون اساسی ما، احزاب و جمعیتها و انجمنهای سیاسی و انجمنهای اسلامی، اقلیتهای مذهبی آزادند. و شرط این است که توطئه نکرده باشند برای اینکه مملکت ما را، ملیت ما را، جمهوری اسلامی ما را نقض کنند. (همان؛ ج 11، ص 147، 8 / 9 / 58)

***

حالا یک عده ای که ادعا می کنند که ما مثلاً می خواهیم دمکراسی باشد، یک عده ای در مقابل همۀ ملت ایستاده اند و می گویند که ما قبول نداریم. شما در دنیا این را به هر مکتبی رجوع کنید، که آقا ملت یک چیزی را می خواهد یک پانصد نفر، یک هزار نفر، یک ده هزار نفر ـ فرضاً باشند ـ اینها هم یک چیزی را می خواهند، ملت رأی به این دادند، این چند نفر هم می گویند که ما قبولش نداریم این را. می گویند که اینها برخلاف آن چیزی که همۀ بشر بر آن متفق شدند برخلاف آن دارند می گویند. برخلاف دمکراسی است. برخلاف اسلام هم است. اسلام که می گوید، می فرماید که شورا باشد کارهاتان، خوب این یک کاری بوده است، و به شورا گذاشته شده است. وقتی که شورا یک چیزی را به اکثریت قبول کردند، معنایش این است که همان را عمل بکنید. هر که رد بکند معنایش این است که ما قبول نداریم این را. این برخلاف دمکراسی است. برخلاف اسلام است. برخلاف مصالح مملکت است. و حمله به همان جایی است که شما از آنجا پیروز شدید. (همان؛ ج 11، ص 372ـ373، 1 / 10 / 58)

***

همه باید نظر خودشان را بدهند و هیچ کدام هم برایشان حتی جایز نیست که یک چیزی را بفهمند و نگویند. باید وقتی می فهمند، اظهار کنند. این موافق هر که باشد، باشد؛ مخالف هر که هم باشد، باشد؛ برای اینکه شما وکیل مردم هستید، امین مردم هستید. امین و وکیل باید مسائلی که طرح می شود آن مقداری که می تواند و می فهمد اظهار کند، لکن به طور خصومت، به طور تنازع و خصومت نباشد. (همان؛ ج 13، ص 102، 21 / 5 / 59)

   با رأی آرام هیچ کس مخالف نیست. شما می گویید که نخیر، اینکه گفتند اینها اشتباه کردند؛ ولی ما در مقام عمل قبول داریم. رأیمان این است که این جوری نیست؛ اما در عمل ملتزم هستیم. این هیچ مانعی ندارد. (همان؛ ج 14، ص 377ـ378، 6 / 3 / 60)

***

خوب، عدۀ کثیری می گویند که این لیاقت نداشته است! این نباید، خوب نبود بشود، اما حالا که اکثریت شد، پذیرفته اند. (همان؛ ج 14، ص 378، 6 / 3 / 60)

***

در روزنامه ها نباید صورت مخاصمه با کسی داشته باشند، صورت ارشاد داشته باشند. مطالب را بگویند. انتقاد باید بشود. تا انتقاد نشود، اصلاح نمی شود یک جامعه. عیب هم در همه جا هست؛ سر تا پای انسان عیب است و باید این عیبها را گفت و انتقادات را کرد؛ برای اینکه اصلاح بشود جامعه. (همان؛ ج 14، ص 401، 12 / 3 / 60)

***

آنچه که باید عرض کنم این است که هیچ کاری در این کشور نمی شود به خوبی انجام بگیرد، الاّ با تشریک مساعی. اگر بخواهد ملت ایران بنشیند تا دولت کاری را انجام بدهد، این امری است که نخواهد شد و اگر دولت بنشیند که ملت کاری را انجام بدهد، آن هم نخواهد شد. امروز ملت و دولتی در کار نیست، همه ملتند و همه دولت. عمده، احساس وظیفه است که ما احساس کنیم که در هر امری از امور که برای اصلاح این کشور عزیز است موظف هستیم به اینکه کمک کنیم. (همان؛ ج 15، ص 448 - 449، 7 / 10 / 60)

***

 آنچه در خبرگزاری ها مهم است کیفیت آن است؛ زیرا هر کدام که به راستی و راستگویی نزدیکتر باشند، شوق انسان را به گوش دادن بیشتر می کنند. در جمهوری اسلامی، باید صادقانه تمامی اخبار و خصوصاً مسائل مربوط به جنگ و نحوۀ برخورد دولتهای بزرگ با ملت ایران، برای مردم بازگو شود. (همان؛ ج 17، ص 13، 7 / 7 / 61)

***

اسلام اختصاص به شخصی دون شخصی ندارد. اسلام، اسلام همه است و جمهوری اسلامی خدمتگزار به همه است و مال همه است. (همان؛ ج 17، ص 120، 11 / 9 / 61)

***

مردم هم به طور شایسته حضور داشته باشند. مردم اگر حضور نداشته باشند و خدای نخواسته، لطمه ای به اسلام وارد بشود، مسئول هستند. (همان؛ ج 18، ص 286، 13 / 10 / 62)

***

همان طوری که مکرر من عرض کرده ام و سایرین هم گفته اند، انتخابات در انحصار هیچ کس نیست، نه در انحصار روحانیین است، نه در انحصار احزاب است. (همان؛ ج 18، ص 367، 9 / 12 / 62)

***

حفظ اسلام به این است که این انتخابات که می خواهد مجلس دوم را متحقق کند، بدانید که انتخابات از اموری است که در سرنوشت شما و در سرنوشت ما نقش مهم دارد، و بالاترین نقش است، و این انتخابات است که همه امور کشور را چه در داخل و چه در خارج باید بگذراند. (همان؛ ج 18، ص 403، 19 / 1 / 63)

***

همان طوری که مردها باید در امور سیاسی دخالت کنند و جامعۀ خودشان را حفظ کنند، زنها هم باید دخالت کنند و جامعه را حفظ کنند. زنها هم باید در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی همدوش مردها باشند. (همان؛ ج 18، ص 403، 19 / 1 / 63)

***

و بالاخره ما مردم را لازم داریم، یعنی، جمهوری اسلامی تا آخر مردم را می خواهد. این مردم اند که این جمهوری را به این جا رساندند و این مردم اند که باید این جمهوری را راه ببرند تا آخر. (همان؛ ج 19، ص 36، 4 / 6 / 63)

***

انقلاب مردم ما انقلابی است متکی به خود مردم، پس مردم باید از پیامدهای انقلابشان گله نداشته باشند. (همان؛ ج 19، ص 54، 18 / 6 / 63)

***

مردم را در همۀ امور شرکت بدهیم. دولت به تنهایی نمی تواند که این بار بزرگی که الآن به دوش این ملت هست بردارد. همان طوری که ملاحظه می کنید چنانچه این شور و شعف ملت و جوانهای عزیز نبود، هیچ دولتی نمی توانست مقابله کند با این قدرتهایی که همۀ قدرتشان را، قوه شان را پهلوی هم گذاشتند و به ما حمله کردند. بدون اینکه این ملت همراهی کند ما نمی توانستیم کاری بکنیم. هر چی داریم از اینهاست و هر چی هست مال اینهاست، دولت عامل اینهاست، قوۀ قضائیه عامل اینهاست، قوۀ اجراییه عامل اینهاست. قوۀ مقننه عامل اینهاست؛ ادای تکلیف باید بکنند، شرکت بدهند مردم را در همۀ امور. همان طوری که با شرکت مردم در این جنگ، شما بحمدالله پیروز شدید و پیروزتر هم خواهید شد، با شرکت اینها شما می توانید اداره کنید این کشور را. مردم را در امور شرکت بدهید، در تجارت شرکت بدهید، در همۀ امور شرکت بدهید. مردم را در فرهنگ شرکت بدهید، مدارسی که مردم می خواهند درست کنند کارشکنی نکنید برایشان، البته نظارت لازم است، انتقاد هم لازم است، لکن کارشکنی نکنید. (همان؛ ج 20، ص 55 - 56، 19 / 3 / 65)

***

ما الآن تکلیف زیاد داریم. ما مواجه هستیم با یک ملتی که همه چیز خودش را در طبق اخلاص گذاشته است و برای اسلام دارد صرف می کند؛ جوانها را می دهد، جوانها جان خودشان را می دهند، زنها جوانهای عزیز خودشان را می دهند و با آن شور و شعف، آنها به میدان می روند و مردم با آن شور و شعف در جبهه و خارج جبهه دارند فداکاری می کنند. تکلیف ما با اینها چی هست؟ ما چه جواب بدهیم از این همه جهاتی که اینها عرضه می دارند؟ ما چی داریم که در جواب آنها بدهیم؟ مع ذلک، باید آن مقداری را که توان هست انجام بدهیم. شکر این نعمت به این است که ما مردم را شریک بزرگ بدانیم در این حکومت. حکومت نیست، باید همه خدمتگزار باشیم برای این ملت. (همان؛ ج 20، ص 55، 19 / 3 / 65)

***

نباید ماها گمان کنیم که هر چه می گوییم و می کنیم کسی را حق اشکال نیست. اشکال، بلکه تخطئه، یک هدیۀ الهی است برای رشد انسانها. (همان؛ ج 20، ص 451، 16 / 10 / 66)

***

بحمدالله هرچه از عمر با برکت انقلاب شکوهمند اسلامی ما می گذرد، مردم مسلمان و متعهد کشورمان به اهمیت حضور و نقش تعیین کنندۀ خود در تمامی صحنه های انقلاب آشناتر می شوند، و راز دوام و بقا و استحکام قیام الهی خود را بهتر کشف می نمایند. (همان؛ ج 21، ص 9، 11 / 1 / 67)

منبع: آزادی های فکری و شخصی از منظر امام خمینی و مبانی فقهی آن، تألیف مهدی منتظر قائم، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ص 149 - 180


[1] کارل کوهن، دموکراسی، ترجمۀ فریبرز مجیدی، ص 184. [2] مصطفی رحیمی، قانون اساسی ایران و اصول دمکراسی، ص 190. [3] منتسکیو، روح القوانین، ص 293. [4] مجله حکومت اسلامی، ش 3، ص 101. [5] منوچهر طباطبایی مؤتمنی، آزادیهای عمومی و حقوق بشر، ص 96. [6] سید محمد هاشمی، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، ج 1، ص 169. [7] کریم یوسف احمد کشاکش، الحریات العامة فی الانظمة السیاسیّة المعاصرة، ص 61. [8] محمد جعفری لنگرودی، ترمینولوژی حقوق، ص 31. [9]ـ شاید. [10] اشاره به آقای احمد جنتی.

 

انتهای پیام /*