برگرفته از صحیفه امام

مقام معلم و جایگاه تعلیم و تربیت در کلام امام (س)

باید معلمین توجه داشته باشند اولاً، به شغل شریف خودشان که شغل انبیاست، و ثانیاً به مسئولیت خودشان که همان مسئولیت انبیاست. انبیا مسئولند؛ لکن درست آنها عمل می کنند؛ از مسئولیت درست بیرون می آیند، از امتحان درست بیرون می آیند. آنها مأمور به تربیت هستند، و تربیت می کنند. و آنقدری که از عهده شان برآمد عمل کردند. شما هم همان مسئولیت را دارید، و همان شرافت را.

کد : 53483 | تاریخ : 12/02/1397

اگر معلمی «عشق» است و «عاشقی» و اگر گره کار عظیم تعلیم و تربیت که کاری است کارستان و هنر خود خداوند است و او این هنر را به رسولان خود و رهروان راه آنها یعنی  معلمان تفویض کرده است، بر دست معلمان گشوده می شود، آنگاه شرح این هنرنامه از زبان آن پیر خداخواه و آن هنرمند ترین معلم زمانه ما واقعا «راه رسم عاشقی» است و چه شیرین و بهجت آفرین. آنچه در ادامه می خوانید گلچینی است از پیامها و سخنرانیهای امام راحل(س)  پیرامون موضوع بسیار حساس تعلیم و تربیت برای دانش آموزان،  معلمان  و فرهنگیان و هر کسی که در این وادی مسئولیتی برای خویش قائل است.

 شریفترین و پر مسئولیت ترین شغلها

آنچه در رژیم سابق شد، که دیدید، گذشت و ننگ برای عمال استعمار باقی ماند،  و آنچه که ملت ما در طول این مدت زجر کشید،  گذشت و اجر برای ملت ما باقی است، و آنچه که ملت ما به عالم ثابت کرد که می شود با ایمان و با عزم و تصمیم راسخ بر قوای شیطانی غلبه کرد گذشت؛ و آنچه که از حالا به بعد ما مکلف به آن هستیم گذشته ها گذشت ؛ لکن ما آینده را باید نگاه کنیم. حالا ما چه تکلیف داریم، در آینده چه تکلیف داریم. فرهنگیها که با فرهنگیان علوم قدیمه در صف واحد هستند. یعنی علمای اسلام،  معلمین علوم اسلامی با فرهنگیها که شغلشان شغل واحد است. این شغل شریفترین شغلها و پر مسئولیت ترین شغلهاست. شریفترین شغلهاست، برای اینکه شغل انسان سازی است؛ همان شغلی است که تمام انبیا برای همین معنا آمدند. قرآن یک کتاب انسان سازی است؛ و نازل شده است برای اینکه انسان درست کند. و این شغلی که فرهنگیها دارند ـ چه فرهنگیهای علوم قدیمه و چه فرهنگیهای سایر علوم ـ این شغل هم شغل آدم سازی است. اگر آدم ما بسازیم، مملکت ما نجات پیدا می کند. همیشه آدمها هستند که مقدرات کشورها را در دست می گیرند. منتها بعضیها آدمهای به صورت آدم و واقع شیطان، و بعضیها آدم. و همیشه از فرهنگ، این اشخاص بزرگ قیام می کنند. اشخاصی که ملتها را می توانند نجات بدهند و کشور را می توانند آباد کنند و دنیا و آخرت ملت را می توانند تعمیر کنند فرهنگیها هستند. پس فرهنگ یک کارخانۀ آدم سازی است؛ چنانکه انبیا هم برای همین معنا آمدند آدم درست کنند.

معلمی، شغل پیامبران

«تعلیم» سرمشق همۀ انبیاست که از طرف خدای تبارک و تعالی به آنها مأموریت داده شده؛ مأموریت خدا به انبیا همین است که بیایند و آدم درست کنند. و آنهایی که به انبیا نزدیکترند آنها به مقام آدمیت نزدیکترند. آن وقت که ملائکه اشکال کردند که آدمی که مفسد در ارض هست چرا خلق فرمودی. جواب این بود که من می دانم چیزهایی که شما نمی دانید. دنبالش هم خداوند تعلیم همۀ «اسماء» را به آدم کرد. و وقتی که عرضه داشت به ملائکه، آنها دیدند که نمی توانند اینطوری که آدم می تواند ادراک کند حقایق را، آنها نمی توانند. از اول این بود که «آدم» که آمد با تعلیم الهی آمد و معلم بشر بود. انبیا هم معلم بشر بودند. شغل معلمی که شغل عمومی است برای انبیا گرفته، تا اولیا تا فلاسفه و امام، تا علما و تا فرهنگیها، که ماها ان شاء الله باشیم از آنها. پس شغل، شغل بسیار بزرگی است شغل آدم سازی. دیگر شغلها به این درجه نمی رسند؛ برای اینکه آنها مربوط به جهات دیگر است. در عالم هیچ موجودی به پایۀ انسان نمی رسد؛ و هیچ شغلی به پایۀ انسان سازی نمی رسد. پس شغل بسیار بزرگ است، بسیار شریف است.

سعادت و شقاوت ملتها از مدرسه ها

لکن برای فرهنگیها مسئولیت بسیار هست. هر چه شغل عظیم باشد، مسئولیت به همان مقدار بزرگ و عظیم است. مسئول تمام مقدراتی که برای یک کشوری پیش می آید، مسئول تمام انسانهایی که باید انسان بشوند، مسئول تمام جوانهایی که زیردست آنها باید تربیت بشوند. تربیت باید بشود انسان در مکتب فرهنگیان، معلم؛ و مقدرات هر مملکتی به دست همینهاست که از فرهنگ بیرون می آیند؛ و پیشرفت هر کشوری و عقب ماندگی هر کشوری باز به دست معلمین است. معلم است که با ساختن خود، افراد را، کشور را پیش می برد؛ و معلم است که اگر خدای نخواسته در پیش او انحراف حاصل بشود، کشور را خراب می کند. معلم است که انسانها را یا مهذب بار می آورد، متعهد بار می آورد، و یا انگل بار می آورد و وابسته. همه از مدرسه ها بلند می شود. همۀ سعادتها و همۀ شقاوتها انگیزش از مدرسه هاست، و کلیدش دست معلمین است.

فرهنگ، سایه ای از نبوت

باید معلمین توجه داشته باشند اولاً، به شغل شریف خودشان که شغل انبیاست، و ثانیاً به مسئولیت خودشان که همان مسئولیت انبیاست. انبیا مسئولند؛ لکن درست آنها عمل می کنند؛ از مسئولیت درست بیرون می آیند، از امتحان درست بیرون می آیند. آنها مأمور به تربیت هستند، و تربیت می کنند. و آنقدری که از عهده شان برآمد عمل کردند. شما هم همان مسئولیت را دارید، و همان شرافت را...

مسئولیت سنگین فرهنگیان

و همۀ کسانی که شغل انبیا را دارند، که فرهنگیها هم همان شغل را دارند. مسئولیت زیاد است برای فرهنگیها، چنانچه برای علمای دین زیاد است. یعنی یک مسئولیت است برای همه. همه یکجور مسئولیت در مقابل خدا دارند. شما مسئولید که آنهایی که در کلاسهای شما هستند و تحت تربیت شما هستند، مسئولید که آنها را انسان کنید، و معلمین علوم قدیمه هم مسئولند که آنهایی که پیش آنها هست، آنها را انسان کنند. اگر درست این شغل را انجام دادند، این هم برای آنها شرافت زیاد هست؛ و هم برای مملکت خود و کشور خودشان یک مایه های شرافتمندی گذاشته اند. که با تربیت صحیح ممکن نیست که یک مملکتی تحت نظر استعمار برود؛ و لهذا آنهایی که می خواهند این ممالک تحت نفوذ ـ  ممالکی که حالا باید بگوییم ممالک شرق ـ آنهایی که می خواستند ممالک شرق را بچاپند، اینها به این دو جناح حمله کردند: به جناح علمای قدیم، و به جناح فرهنگ. منتها گاهی حمله ظاهر بود، و گاهی پشت پرده. حملۀ ظاهر آن بود که در زمان رضا شاه به علمای اسلام شد؛ که شاید اکثر شما یا همۀ شما یادتان نباشد که چه کردند با علمای اسلام. طوری کردند که این مدرسه های قم مدرسۀ فیضیه، طلبه ها نمی توانستند توی مدرسه روز باشند. روز می رفتند توی باغات، آخر شب بر می گشتند.نمی توانستند یک جلسۀ درس داشته باشند؛ یک مجلس وعظ داشته باشند؛ و هکذا. و حملۀ بدتر از آن، حملۀ پس پرده است که نگذارند یک فرهنگی رشد بکند؛ عقب نگه دارند، نگذارند آْنطوری که باید تربیت کند، ... فرهنگ را غیر اسلامی بار بیاورند...

کلید سعادت و شقاوت یک ملت

پس شغل ماها همه مان، شغل من و شغل شما، هر دو شغلی است که از انبیا به ما رسیده است. اگر ما به این شغل که داریم خیانت کنیم به انبیا خیانت کرده ایم. به خدای تبارک و تعالی خیانت کرده ایم؛ و خیانتمان این است که جوانهایی که پیش ما باید تربیت بشوند یک تربیت منحرفی بشوند. جوانها را مستقیم بار بیاورید؛ آدم بار بیاورید. اگر علاقه دارید به اینکه کشور شما، دین شما محفوظ بماند، این محفوظیت کلیدش دست شماست. کلید سعادت و شقاوت یک ملت دست فرهنگی است. فرهنگی اگر خوب باشد، مملکت خوب می شود؛ معلم اگر خوب باشد، مملکت خوب می شود؛ معلم اگر منحرف باشد، مملکت خراب می شود. پس شمایید که می توانید یک مملکتی را به پیش برانید؛ هم معنویاتش را و هم مادیاتش را. و شمایید که می توانید یک مملکتی را خدای نخواسته به عقب برانید؛ هم معنویتش را و هم مادیتش را. پس شغلْ شریف، مسئولیتْ زیاد. این شغل شریفی که الآن به عهدۀ شما آمده است، و ما هم با شما هستیم ـ تبع شما ان شاء الله ـ این شغل شریف را، این امانتی است که خدا به شما داده. به این امانت خیانت نکنید، و نکنیم ان شاء الله.[1]

معلمان در راستای رسالت پیامبران

و چون شما معلم هستید، از این جهت یک شغل شریف دیگری به شما محول شده. و به آنقدر که این شغل شریف است، مسئولیت آن هم بزرگ است. شغل شما شغل انسان سازی است. معلم انسان درست می کند، همان شغل انبیا است. انبیا آمدند، از اول هر نبی ای آمده است تا آخر، فقط شغلش این بوده که انسان درست بکند، تربیت کند انسانها را.  شغل معلمی همان شغل انبیا است. پیغمبر اکرم معلم همۀ بشر است، و بعد از او حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ باز معلم همۀ بشر است. آنها معلم همۀ بشر هستند، شما معلم یک عده از بشر. شغل همان شغل است؛ یعنی شعبۀ همان است؛ کار، یک کار است؛ آنها در یک محیط وسیعتر، و ما در یک محیط کوچکتر. بنابراین، این شغل شما [نیز] یک شغل بسیار شریفی است؛ لکن مسئولیتش هم بسیار زیاد است؛ چنانکه مسئولیت انبیا بسیار زیاد بود. انبیا به همان مقدار که برای آدمسازی آمدهبودند مسئولیتشان زیاد بود. منتها آنها مسئولیتشان را به انجام رساندند، کارهایی که به آنها محول بود به انجام رساندند. شما شغلتان بسیار شریف است و همان شغل انبیا است؛ مسئولیتتان هم همان مسئولیت است.

نقش معلمان در صلاح و فساد جامعه

و باید توجه داشته باشید که این بچه هایی که پیش شما تربیت می شوند تربیت دینی بشوند، تربیت اخلاقی بشوند. اگر یک بچۀ متدین را شما تحویل جامعه بدهید، یکوقت می بینید همین یک بچۀ متدین متعهد یک جامعه را اصلاح می کند. یک فرد ممکن است یک جامعه را اصلاح بکند؛ بنابراین، اگر خدای نخواسته این بچه از دامن شما درست از کار در نیاید، از تحت تربیت شما که معلم هستید درست از کار در نیاید، ممکن است یک بچه یک جامعه را فاسد بکند، و شما مسئول باشید. شما از آن طرف [اگر] یک فرد را تربیت صحیح بکنید، آنقدر شرافت دارید که همان شرافت انبیا است. از این طرف، اگر خدای نخواسته تربیتتان نسبت به بچه هایی که توی دامنتان  هست، یا بعداً که بچه هایی که تحت تربیت شما هستند، اگر خدای نخواسته فاسد تربیت بشوند، ممکن است که یک جامعه را فاسد کنند. [2]

نقش معلم در جامعه

و اما معلم، نقش معلم در جامعه، نقش انبیاست. انبیا هم معلم بشر هستند. نقش بسیار حساس و مهمی است؛ و مسئولیت بسیار زیاد دارد. نقش مهمی است که همان نقش تربیت است که «إخراج مِنَ الظلمات إلی النور»  آنهایی که اللّهُ وَلیُّ الَّذینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمٰاتِ إِلَی النُّوُرِ همین سِمَت معلمیاست. خدای تبارک و تعالی این سِمَت را به خودش نسبت می دهد که خدای تبارک و تعالی ولیّ مؤمنین است؛ و آنها را از ظلمات اخراج می کند به سوی نور. و معلم اول خدای تبارک وتعالی است که اخراج می کند مردم را از ظلمات به وسیلۀ انبیا و به وسیلۀ وحی مردم را دعوت می کند به عشق، دعوت می کند به محبت؛ دعوت می کند به مراتب کمالی که از برای انسان است. دنبال او انبیا هستند که همان مکتب الهی را نشر می دهند، و آنها هم شغلشان تعلیم است؛ معلمند،  معلم بشرند. آنها هم  شغلشان این است که مردم را تربیت کنند و انسان را تربیت کنند که از مقام حیوانیت بالا برود و به مقام انسانیت برسند. انسان مقامهایی دارد که مقام اولش همین مقام [است] بعد از اینکه مراتبی را سیر کرد همین مقام حیوانیت است، یک حیوانی است مثل سایر حیوانات، بلکه خطرناکتر. خطر حیوانات به اندازۀ خطر انسان نیست. آنقدری که انسان جنایت وارد می کند به همنوع خودش، هیچ حیوانی سَبُع هم، آنقدر جنایت وارد نمی کند. این چیزی است که انسان است. اول مقامی است که، بعد از اینکه مراحلی را طی کرده، به مرتبۀ حیوانیت رسیده. یک حیوانی است که هیچ افساری ندارد، یک حیوانی است که اگر رها کنند، خونخوارترین موجودات است.

هدف انبیا در تربیت انسانها

انبیا آمده اند این انسانی که به این مرحله رسیده است ـ و یک مرحلۀ خطرناک است هم برای خودش و هم برای همنوع خودش ـ آنها را نجات بدهد و متوجه به نور بکند؛ متوجه به مبادی نور بکند؛ آنها را از اخلاق فاسده، از آن اخلاق، و
خویهای حیوانی بیرون بیاورند، و به خویهای انسان و به اخلاق انسانی برسانند. از مقام حیوانیت بالا ببرد، به مقام انسانیت برساند، ماده را تابع عالم غیب بکند؛ عالم طبیعت را تابع عالم الهیت بکند. و بعد از او، معلمینی که در بشر هستند که الآن شما هم ـ ان شاء الله موفق باشیدـ  از آن طایفه هستید. شغل شما اخراج بچه ها و کودکهاست از ظلمتها به نور. تعلیم و تربیت، تعلیم و تربیت  انسانی؛ تعلیم و تربیت اسلامی. آنها را از اخلاق فاسد نجات بدهید. آنها را از این آمال و آرزوهایی که به واسطۀ او به فساد کشیده می شوند حذر بدهید. 

مسئولیت بزرگ معلمین

شما معلمین یک شغل بسیار شریف دارید که همان شغل الله است؛ همان شغل انبیاست. و یک مسئولیت بسیار بزرگ دارید که همان مسئولیت انبیاست. منتها انبیا از مسئولیت بیرون می آیند، برای اینکه عمل می کنند به آنچه فرموده اند، به آنچه مأمور هستند؛ ماها هم باید عمل بکنیم. اگر چنانچه خدای نخواسته بچه هایی از دامنهای شما و از کلاسهای شما بیرون بیایند که بر خلاف تربیتهای انسانی ـ اسلامی باشد، شما مسئول هستید. مسئولیت بزرگ است. یک انسانِ درست، ممکن است یک عالَم را تربیت بکند. یک انسان غیر سالم و یک انسان فاسد، عالَم را به فساد می کشد. فساد و صلاح از دامنهای شما و  از تربیتهای شما و از مدارسی که شما در آنجا اشتغال دارید، از آنجا شروع می شود. .[3]

رسالت سنگین فرهنگیان

فرهنگیها یک مسئلۀ بسیار بزرگی در گردنشان هست و آن تربیت است؛ تربیت جواناست، تربیت بچه هاست. این تربیت بچه ها اگر تحقق درست پیدا بکند که این بچه های کوچکی که تحت تربیت معلمین هستند خوب تربیت بشوند،
مملکت ما بعدها نجات پیدا می کند. ما از اینکه فاقدیم یک مغزهای متفکر صحیح و سالم، مغز متفکر زیاد است. اما متفکری که سالم نیست مغزش، ما باید کوشش کنیم که این مغزهای کوچولوی بچه ها را از حالا سالم بار بیاوریم تا بتوانند اینها بعدها دفاع کنند از کشورتان. آتیه کشور شما دست همین بچه هاست که بعدها اینها باید دست بگیرند. اینها را اگر از حالا تربیت بکنند یک تربیت سالم، بعدها این مملکت را حفظ می کنند... .[4]

تمام انبیا معلم هستند و تمام بشر دانشجو

مقام معلّم و مقام دانشجو، که باید مغز متفکر یک ملت را تشکیل بدهد، از اموری است که باید به آن توجه زیاد بشود و وظیفۀ معلم و دانشجو مشخص باشد تا ان شاءالله، بر آن طریقی که اسلام می خواهد و مقام انسانیت اقتضا می کند، از همان طریق راه بروند و طیّ مقامات را بکنند و به آنجایی برسند که انسان شوند.تمام زحمتی که انبیا کشیده اند و تمام رنجهایی که اولیای خدا از بدو خلقت تاکنون کشیده اند و بعدها هم تا آخر خواهند کشید، مقدمۀ این بوده است که این موجودی که در خارج به او می گویند «انسان»، انسان بشود. تمام کتب آسمانی که بر انبیا نازل شده است برای این بوده است که این موجودی که اگر سر خود باشد خطرناکترین موجودات عالَم است، تحت تربیت و تعلیم الهی واقع بشود و بهترین موجودات و افضل تمام خلایق بشود. نهضتهای اسلامی، نهضتهای توحیدی، تمام برای همین معنا بوده است. در اسلام همۀ امور مقدمۀ انسان سازی است.  اگر رها کنند این موجود دو پا را، تمام عالَم را به تباهی می کشد. برای جلوگیری از این فسادهای بزرگ و این جنگهای ویران کن و این کارهای بسیار ناروا که در کشورها هست، انبیا آمده اند تا بشر را هدایت کنند به راهی که همه در آن راه سیر کنند و همه انسان صحیح و کامل بشوند. اگر این موجود دو پا تربیت شد، تمام حوایج دنیا و آخرت بشر تحقق پیدا می کند و اگر این موجود دوپا سرخود شد یا به خلاف مسیر طبیعی خودش حرکت کرد، تمام عالَم به تباهی کشیده می شود.

از این جهت، تمام انبیا معلّمها هستند و تمام بشر دانشجو. انبیا مکتبی دارند که در آن مکتب می خواهند این موجود دو پایی که بدترین موجودات است و اگر رها بشود خطرناکترین موجودات عالَم است، این را به راه مستقیم، به صراط مستقیم هدایت کنند و اجرای این امر را هم خودشان متکفّلند.از این جهت، معلم و دانشجو محصور به معلمهای دانشگاهها یا دبیرستانها یا سایر جاها نیست و دانجشو هم محصور نیست به همانهایی که دانشگاه می روند. عالَم یک دانشگاهی است و انبیا و اولیا و تربیت شده های آنها معلّم هستند و سایر بشر دانشجو و باید دانشجو باشند. عالَم باید، تمام دنیا باید دو طبقه داشته باشد: یک طبقه معلّم و استاد و یک طبقه دانشجو و متعلّم. وظیفۀ معلّم هدایت جامعه است به سوی الله و وظیفۀ دانشجو تعلّم... 

شما معلّمین و شما دانشجویان از همین راهی که انبیا تعیین کرده اند، راه را طی کنید. همین راه خداست؛ همین راهی که انبیا و اولیای خدا پیش پای بشر گذاشتند، این راه خداست و ما همه باید از همین راه حرکت کنیم. کسانی که دعوت بر غیر این راه بکنند طاغوتند و کسانی که مردم را برخلاف مسیر طبیعی خودشان و مسیری که فطرت آنها متوجه به اوست راهنمایی کنند، ضلالت است. من امیدوارم که معلّمین در هر جا هستند، خواهران و برادران معلّم، خواهران و برادران دانشجو، خواهران و برادران عالِم، خودشان را دانشجو بدانند و معلّم. معلّم آنها را به راه راست هدایت انبیا دعوت کند و آنها هم به راه راست هدایت انبیا سفر کنند.[5]

معلم بودن انبیاء و مدرسه بودن عالم

عالَم، مدرسه است و معلّمین این مدرسه، انبیا و اولیا هستند. و مربی این معلّمین، خدای تبارک و تعالی است. خدای تبارک و تعالی، تعلیم و تربیت کرده است انبیا را. و ارسال کرده آنها را برای تربیت و تعلیم کافۀ ناس. انبیای بزرگ اولوالعزم مبعوث اند بر تمام بشر و سمت معلّمی و مربی دارند نسبت به تمام بشر، و معلّم آنها و مربی آنها حق تعالی است. و آنها هم بعد از اینکه به تعلیمات الهی تعلیم شدند و تربیت پیدا کردند مأمورند که بشر را تربیت کنند و تعلیم. راجع به رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ در قرآن کریم است که: هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْاُمِیِّینَ رَسُولاً مُنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیْاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتٰابَ وَالْحِکْمَة انگیزۀ بعث را در این آیه شریفه ذکر می فرماید که: خدای تبارک و تعالی است که در بین این امیین و بیسوادها و کسانی که تربیت و تعلیم الهی نداشته اند رسول فرستاده است، تا اینکه آیات خدا را بر آنها قرائت کند، و آنها را با قرائت آیات قرآن و تربیتهایی که خود او شده است در تعلیمات الهی، آنها را به مردم عرضه کند و تزکیه کند آنها را و تعلیم کند بر آنها کتاب و حکمت را. در این آیه نکات زیادی هست راجع به اهمیت تربیت معلم و اهمیت تعلیم و تعلم. با تعبیر هُوَ الَّذی، اوست که این کار را کرده است. کانّه یک مطلب با اهمیتی است که می فرماید: هُوَ الَّذی بَعَثَ این است که فرستاده است بین مردم. و همۀ عالم امی هستند. حتی آنهایی که به حسب ظاهر درسهایی خوانده اند. و به حسب ظاهر صنایعی را می دانند. و مسائلی را اطلاع بر آن دارند. لکن همۀ آنها نسبت به آن تربیتی که از جانب خدا به وسیلۀ انبیا به آنها می شود همه امی هستند. همه در ضلال مبین هستند. [6]

وظایف معلّمین در تربیت شاگردان

تربیت کنید آنها را به اخلاق انسانی، اخلاق اسلامی؛ و آنها را توجه به خدا بدهید؛ و آنها را از این فسادهایی که در جامعه های منحط واقع می شود بپرهیزانید. و به آنها تذکر بدهید که چنانچه شماها یک تربیت اسلامی ـ انسانی داشته باشید، هم برای خودتان سعادت است؛ هم برای کشورتان سعادت است. باید شما اینها را از آن طبیعت منحطی که انسان را به انحطاط می کشد، آن حب جاه و حب مال و حب منصب، احتراز بدهید. اینها را از آن چیزهایی که خار راه انسان هستند، مانع ترقی انسان هستند، احتراز بدهید. به آنها بفهمانید که انسان تا سرش توی این آخور طبیعت است انسان نیست. اینهایی که همۀ توجهشان به این است که چیزی به دست بیاوریم و یک زندگی با رفاه درست کنیم توی آخورِ طبیعت سرشان هست. در آخر هم مثل یک حیوانی که در آخور، سرش هست محسوب می شود. شماها باید به اینها بفهمانید که زندگی شرافتمندانه زندگی است. زندگی انسانی زندگی شرافتمندانه است. باید شما آنها را از عبودیت غیر خدا باز دارید، و به عبودیت خدا، به بندگی خدا آنها را تربیت کنید. اگر از راه عبودیت خدا انسان وارد شد در جامعه یا نظر انداخت به امور، از این راه و از این کانال وقتی واقع شد، وارد شد، کارهایشهمه الهی می شود…این بچه های کوچک که در دست معلمین درجۀ پایین باصطلاح، درجه ای که از حیث کلاس پایینتر است، این بچه ها لایق این هستند که یک انسان بشوند، لایق این هستند که یک انسان به تمام معنا بشوند؛ و لایق این هستند، قابل این هستند که یک شیطان بشوند، یک حیوان بشوند.

تربیت است که این طفل را یا به راه انسانیت وا می دارد، یا به راه حیوانیت. چنانچه مقامات دنیا را انسان به رخ اینها بکشد و هِی از مقامات و از درجات و از شغلها دل این کودک را انباشته کند، این همین طوری بار می آید. [همان] چیزی که در آن مرتبه یاد گرفته است و در قلبش واقع شده است. چون قلب، قلب صاف نورانی است زود قبول کرده است. در مرتبه بعد هم که برود، دنبال این می رود که یک سندی دست بیاورد، به طور مشروع فرض کنید، حقوق بگیر بشود، یا چپاولگر بشود.

اگر در ذهن این بچه ها شما هِی انباشته کنید شغلتان چه طور می شود، مقامتان چه می شود، مرتبه تان چه می شود، مرتبه تان چه می شود، به باغ می رسید، به دنیا می رسید، اینها همه توجهشان به همان می شود، کأنَّهُ چیز دیگری غیر از این نیست. و چنانچه به آنها این معنا را تزریق کنید که ما با شرافت انسانیّت باید در این کشور زندگی کنیم، همان معنایی که حاصل می شود از برای آن چپاولگری که مالِ مردم را می برد یا آن منحرفی که حقوق می گیرد برای این هم، اگر برای خدا کار کند، آن مطالب حاصل می شود. لکن بین این دو تا فرق است. او از کانال خیانت رسیده است به یک خانه. و این از کانال عبودیت خدا رسیده است به آن خانه. این اعتنا به آن خانه نداشته است، لکن احتیاج طبیعی بوده است رسیده به آن. آن، همۀ توجهش رسیدن به آن است، دیگر کاری به چیز دیگری ندارد. چنانچه انسان هدایت نشود به آن طریق مستقیمی که خدای تبارک و تعالی جلوی پای انسان گذاشته است، اگر این راه را نرود، راهها همه اش دیگر اعوجاج و انحراف است. اگر منحرفین و مُعْوَجین در یک کشوری سرنوشت آن کشور را به دست بگیرند، آن کشور رو به انحطاط می رود، رو به انحراف می رود. و اگر افاضل و دانشمندانی که با فضیلت هستند، با فضیلت انسان هستند، اینها سر رشته دار یک کشور بشوند، فضیلت در آن کشور زیاد می شود، برای اینکه در آن مقامی که هستند، مردم به حسب عادت توجه به آنها دارند و حرفهای آنها در ذهنهای عمومی مردم کارگر است و تأثیر می کند. و چه بسا حرف یک نفر آدمی که در جامعه مورد توجه است یک جامعه را رو به فساد ببرد. و همین طور از آن طرف، یک حرف آدمی که در جامعه توجه به او دارند، ممکن است یک جامعه را رو به صلاح ببرد. و شما آقایان می خواهید که یک همچو افرادی را به جامعه تحویل بدهید. خیال نکنید که یک فرد عادی است. این فرد عادی محتمل است که بعدها بشود یک رئیس مملکتی، بعدها یک مقامی پیدا بکند. وقتی آن مقام را پیدا کرد، آن وقت میزان است. اگر منحرف است، در پیش شما به انحراف کشیده شده باشد، و از پیش شما هم وقتی رفته بالاتر، آنجا هم به انحراف کشیده شده باشد و هکذا، این ممکن است یک فرد باشد و یک جامعه را فاسد کند. انبیا یک نفر بودند، یک نفر آدم بودند؛ لکن از باب اینکه یک آدمی بود که از کانال عبودیت رسیده بود به مقام رسالت، همه چیزش انسانی بود، جامعه های بزرگ را از زمان خودشان تا بعدها اصلاح می کردند. اگر انبیا از بشر مستثنا بودند؛ یعنی بشری بود به استثنای انبیا، الآن حکایتهایی در دنیا بود و فضاحتهایی در دنیا بود که نظیرش را کسی نمی توانست بفهمد. حالا هم که از انبیا زحمت کشیدند و افتخار دادند بشر را به تعلیمات و تربیتشان [علی رغم] اینکه منحرفین باز زیاد بودند و آنها هم در مقابل انبیا ایستادند و این مردم را دعوت به انحرافات کردند، حالا هم آنچه برکات هست در دنیا از انبیاست. شما چنانچه این پرونده هایی که در دادگستری سراسر دنیا هست ملاحظه بکنید، پروندۀ جنایت از آن اشخاصی که به انبیا اعتقاد پیدا کردند، تحت تربیت انبیا واقع شدند، پروندۀ جنایت، کم می بینید یا نمی بینید. همۀ پرونده های جنایات و همۀ پرونده های مالی و جانی و امثال اینها مال آنهاست که از تربیت انبیا کنار بودند، ولو نماز می خواندند، نمازی بوده است که از کانال عبودیت نبوده. ولو اعمالی که به جا می آوردند اعمال صالحه هم فرض کنید بوده، لکن از راه مستقیمِ عبودیت نبوده است. آن هم که به جا می آورده است همۀ توجهش باز به خودش بوده است.

شما اگر بتوانید این بچه ها را تربیت کنید به طوری که از اول بار بیایند به اینکه خداخواه باشند، توجه به خدا داشته باشند، شما اگر عبودیت الله را و پیوند با خدا را به این بچه ها تزریق کنید، و بچه ها زود قبول می کنند امر را، اگر عبودیت خدا را به اینها و تربیت الهی را و آنکه هر چه هست از اوست به اینها القا کنید، و آنها بپذیرند، خدمت کردید به این جامعه؛ بعدها دسترنجهای شما ارزشمند خواهند شد. و اگر خدای نخواسته بر خلاف این باشد به این امانت، خدای نخواسته هر کس کرده باشد خیانت کرده است. و این غیر از همۀ خیانتهاست. خیانت به انسان است؛ خیانت به اسلام است؛ خیانت به عبودیت الله است.

خیلی باید چشمها را باز کنید. شغلی که انتخاب کردید بسیار شغل عالی است؛ لکن به مسئولیتش هم باید توجه بکنید. تربیت کنید، مهم تربیت است. علم تنها فایده ندارد، علم تنها مُضر است. گاهی این باران که رحمت الهی است وقتی که به گُل ها می خورد بوی عطر بلند می شود؛ وقتی که به جاهای کثیف می خورد بوی کثافت بلند می شود. علم هم همین طور است. اگر در یک قلب تربیت شده علم وارد بشود، عطرش عالَم را می گیرد. و اگر در یک قلب تربیت نشده یا فاسد بریزد این علم و وارد بشود، این فاسد می کند عالم را إذا فَسَدَ العَالِم فَسَدَ العالَم اگر صالح بشود، صالح می کند. یک شعاعهای زیادی دارد که به صلح و به اصلاح و به خوبی می رساند مردم را. و شما متصدی یک همچو امری هستید. شماها متصدی هستید که این عالم را به نور برسانید از ظلمات. این بچه هایی که نورانی هستند آن نورانیت آنها را شکوفا کنید. شما متصدی یک امر بزرگ هستید، آنها را تربیت اسلامی و صحیح بکنید تا ـ ان شاء الله ـ کشور شما سعادت خودش را پیدا بکند.[7]

* * *

ما امروز مواجهیم با چهره های علمای محترم و اساتید دانشگاه و حوزۀ علمیه. به طور کلی در تمام سطحهایی که مشغول آموزش هستند، چه در دانشگاه، که آن هم آموزش است، و چه در سطحهای پایینتر، و چه در این نهضت سواد آموزی، که امید است توفیق زیاد پیدا بکنند و بیسوادی را ریشه کن کنند، دو رکن بزرگ، آموزش و پرورش است. همه جا، حالا اسمش یک جایی آموزش باشد، یک جایی دانشگاه، آن فرق نمی کند. دو رکن اصلی، آموزش و پرورش است و اسلام در هر دو رکن سفارش اکید فرموده است. و پرورش سفارشش بیشتر شده است و اهمیتش هم بیشتر است. پرورش به معنای اینکه در هر جایی که علما مشغول تدریس هستند؛ علمای دانشگاه و علمای حوزه های علمی قدیمی و استادها در هر جا هستند با این دو رکن مواجه اند: رکن آموزندگی و تربیت علمی و رکن پرورش و تربیت اخلاقی و تهذیب نفس. ما اگر فرض کنیم که یک ملتی آموزش و پرورش در آن نفوذ کرد و همۀ ملت آموزش یافتند به اندازه ای که احتیاجات ملت است، و پرورش یافتند و تهذیب نفس کردند و تربیت اخلاقی شدند، ملتی که یک همچو توفیقی را پیدا بکنند یک ملت نمونه ای خواهد بود. و ما حالا هر دو جهتش را عرض می کنیم و چیزهایی که مترتب بر هر دو جهت است. [8]

* * *

... شما آقایان و آقایانی که در هر جا هستند و این شغل شریف را در آن وارد شده اند که آموزش بدهند به ملت ما و این ملت مظلومی که از همه چیز در رژیمهای سابق محروم بود، و آنها هی دم می زدند از بزرگی و از تمدن و ملتشان در جهالت غوطه ور بود، شمایی که امروز همت این معنا را گماشته اید که مردم را سوادآموزی کنید توجه داشته باشید که ارزش کار شما ارزشی است که قرآن کریم این ارزش را تصدیق فرموده است. لکن در کنار این آموزش، پرورش هم باشد؛ دعوت به تقوا هم باشد. آموزش تنها نباشد، آموزش و تربیت باشد. انسان تا آن آخر عمرش، هم به علم احتیاج دارد و هم به آموزش و هم به پرورش. هیچ انسانی نیست که مستغنی از علم باشد و مستغنی از پرورش و تربیت. اینکه بعضی از اشخاص گمان می کنند که ما دیگر وقت درس خواندنمان گذشته است، این صحیح  نیست. درس یک وقت معین ندارد، علم یک وقت معین ندارد. همان طوری که در حدیث است که علم از گهواره است تا قبر اگر انسان در حال احتضار هم یک کلمه یاد بگیرد بهتر از این است که جاهل باشد. این طور نباشد که شما که آنها را تعلیم می دهید و ان شاء الله، موفق خواهید بود، غفلت [کنید] از تربیت؛ از این غفلت نکنید. محتاج است انسان به موعظه، محتاج است انسان به تربیت؛ تا آخر عمر احتیاج دارد. علم را با تربیت [همراه کنید] اینها دو بالی است که انسان با آن می تواند سیر بکند الی الله تعالی. مردم را به تقوا دعوت کنید. همانطوری که تعلیمشان می کنید، به تقوا دعوتشان بکنید؛ آن جمله هایی که می خواهید یادشان بدهید جمله هایی باشد که دعوت به تقوا شده، دعوت به مکارم اخلاق شده.

شما اگر کتابهای که در زمان سابق تعلیم می کردند ببینید، می بینید که آن کتابها خودش مردم را از تقوا دور می کرد. علم به استثنای تقوا می خواستند درست کنند. و کشور ما را علم به استثنای تقوا فاسد کرد و حکومتها را علم به استثنای تقوا فاسد کرد و قلدرها هم به واسطۀ اینکه تقوا نداشتند، علم هم نداشتند، بدتر بودند. شما از آن بچۀ کوچکی که پیشتان می خواهد سوادآموزی کند تا آن پیرمرد و پیرزنی که با عصا می آید پیشتان و ان شاء الله، بیاید، علم را، آموزش را با حوصلۀ تمام. چون به این قسم از مردم حوصله لازم است ـ با صبر تمام، با حوصله و صبر آموزش بدهید و در ضمن این آموزش، آن پر دیگر را هم تقویت کنید که تقواست: یعنی، جمله هایی که انتخاب می کنید برای اینکه آنها را یاد بدهید، جمله هایی باشد که در آن تقوا هم ذکر [شده] باشد.

اینکه می بینید که در نماز جمعه، که بزرگترین اجتماعات است ـ در اسلام قاعده اش بود، باشد ـ و بحمدالله، امروز در ایران بزرگترین اجتماعات است، در خطبه امر شده است به اینکه دعوت به تقوا بکنید، این برای اهمیتی است که تقوا دارد. دنبال اینکه توحید را تذکر می دهید و صلوات و سلام را بر پیغمبر اکرم و اولیایش می فرستید و از آنها نام می برید، در قبال او، امر به تقوا کنید. و سرسری از امر به تقوا نگذرند ائمه جمعه، این را یکی از مسائل مهم بدانند. ملت اگر متقی شد، می تواند که حفظ کند خودش را از همۀ آفاتی که در دنیا پیش می آید. و ائمۀ جمعه ان شاء الله، بیشتر توجه بکنند که مردم را دعوت کنند به تقوا. باید مردم را آشنا کرد با آن چیزی که انبیا برای آن آمدند. برای مکارم اخلاق همۀ انبیا آمدند. بُعِثْتُ لِاُتَمِّمَ مَکٰارِمَ الْاَخْلٰاقْ. برای تقوا و آدم سازی آمدند انبیا، و حالا که این ائمۀ جمعه شغل انبیا را که نماز جمعه بوده است و نماز بوده است، در سایر جاها این شغل شریف را متکفل شده اند، همت کنند به اینکه مردم را آموزش تقوا بدهند، دعوت به تقوا بکنند. ذکر تقوا و تاریخ تقوا گفتن، این در خطبۀ جمعه کافی نیست، باید دعوت کنند مردم را به تقوا، وادار کنند مردم را به تقوا. اهمیت بدهند به این خاصۀ الهی که انبیا برای آن آمدند. و شما آموزگارها باید اهمیت بدهید به مسئله تقوا. و آموزندگان هم باید اهمیت بدهند. و اساتید دانشگاه و اساتید حوزه ها هم به این خاصه باید اهمیت خاص بدهند که اگر علم تنهای بی تقوا باشد، ولو عمل توحید باشد، ولو علم ادیان باشد، در آن عالم ارزش ندارد. علم تنها اگر ضررش بر ملتها و بر اسلام بالاتر از نفعش نباشد ـ که هست ـ باید گفت که بی تقوا می توااند که یک کشوری را، یک انسانهایی را به باد فنا بدهد. و آن کسی که عالمتر است بهتر می تواند که مردم را فاسد کند. پس باید که همراه این آموزش، آموزش تقوا هم باشد. از بچه ها اگر هستند، بچه ها را آموزش تقوا [بدهید] به اندازۀ فهمشان و بزرگترها را هم همین طور. و بزرگترها گمان نکنند دیگر احتیاج ندارند یا اینکه وقت گذشته است؛ وقت نمی گذرد. انسان در هر حال، اگر یک چیزی را بداند بهتر از ندانستن است. در هر صورت، این شغل بسیار شریف است و مسئولیتش هم بسیار سنگین است. و ان شاء الله شما موفق باشید.[9]

مسئولیت خطیر معلمان در برابر تربیت دانش آموزان

همۀ معلمین در فکر این باشند که خودشان را تهذیب کنند، باید خود را مهذب کنند تا حرفشان در دیگران اثر کند. معلمین و همۀ کسانی که در شغل معلمی به سر می برند باید بدانند که شغلشان بسیار مهم است؛ باید توجه کنند که بچه ها را از ابتدا خوب بار بیاورند، که دانشگاه دیر است. معلمین باید احساس کنند که پیش خدا مسئولند، اگر بچه ها بد تربیت شوند اینها هم مسئولند، اگر در این مورد من و شما هم سکوت کنیم مسئولیم.امیدوارم مردم در ساختن مدارس که برای فرزندان خودشان است سعی لازم را بنمایند. کمک به مدارس، کمک به خودشان و به فرزندانشان و به این کشور و ملت است. باید کشور را آباد کنیم. امیدوارم آن اندازه که مردم می توانند کمک کنند و فکر نکنند که باید حتماً رقم کمک آنها درشت باشد. در امر ساختن مدارس، با رقمهای ریز هم می شود شرکت کرد، البته رقم درشت هم به جای خود. به همه معلمین و بچه ها سلام مرا برسانید. و همین طور سر کلاسها به آنها بگویید که خودتان را برای آینده، خوب درست کنید.[10]


[1] . صحیفه امام؛ ج 7، ص427 - 433. [2] . صحیفه امام؛ ج 8، ص90 - 92. [3] . صحیفه امام؛ ج 9، ص 291 - 294. [4] . صحیفه امام؛ ج 11، ص 401 - 402. [5] . صحیفه امام؛ ج 13، ص 171 - 174. [6] . صحیفه امام؛ ج 13، ص 503 - 512. [7] . صحیفه امام؛ ج 14، ص 32 - 41. [8] . صحیفه امام؛ ج 16، ص 495 - 503. [9] . صحیفه امام؛ ج 17، ص 186 - 188. [10] . صحیفه امام؛ ج 19، ص 189 - 190. 

انتهای پیام /*