ادعیه و مناجاتهای سید الساجدین و زین العابدین، علیه السلام، را ملاحظه کن و دقت نما ببین در مقام عبودیت چه معامله میکند و چه طور به وظیفه بندگی قیام میکند، با این وصف، وقتی صحیفه اعمال حضرت مولای متقیان، امیر مؤمنان، علیه السلام، را میبیند، تأسف میخورد و اظهار عجز میکند. (شرح چهل حدیث، ص: 364)
«ابو حمزه ثمالی گفت دیدم حضرت سجّاد، علیه السلام، را که نماز میخواند، پس عبای آن حضرت افتاد، حضرت راست نفرمود عبا را تا از نماز فارغ شد. پس، از آن بزرگوار سؤال کردم، فرمود: «وای به تو! آیا میدانی در حضور کی بودم. همانا از بنده قبول نمیشود نمازی مگر آنچه را توجه قلب کرده از آن.»
عرض کردم: «فدایت شوم، هلاک شدیم ما!» فرمود: «هرگز، همانا خداوند تمام میفرماید آن را برای مؤمنین به واسطه نافلهها.» (شرح چهل حدیث، ص: 430)
«فرمود حضرت صادق، علیه السلام: «به خدا قسم نخورد علیّ بن أبی طالب، علیه السلام، هرگز از دنیا حرامی تا از دنیا رفت، و عرضه نشد بر او دو امری که رضای خداوند در آنها بود مگر آنکه آنچه شدیدتر بود بر بدنش اختیار فرمود، و نازل نشد بر رسول خدا، صلّی اللّه علیه و آله، شدتی هرگز مگر آنکه آن بزرگوار [او] را خواند برای اطمینانی که به او داشت، و هیچکس در این امّت عمل رسول خدا، صلّی اللّه علیه و آله، را طاقت نداشت غیر از او، همانا عمل میکرد عمل شخص ترسناک، گویی بین بهشت و دوزخ بود، امید ثواب این را و ترس عقاب آن را داشت. و هر آینه آزاد فرمود از مال [خود] هزار بنده در راه خدا و نجات از آتش- بندگانی که با زحمت دست و عرق پیشانی تحصیل فرموده بود. و همانا قوت اهل بیتش را زیت و سرکه و خرما قرار داده بود، و نبود لباسش مگر کرباس، و اگر آستین مبارکش بلند میآمد قیچی میطلبید و آن را قطع میفرمود.» و هیچکس شبیهتر نبود به او در اولاد گرامش از علی بن الحسین (ع) در فقه و لباس. هر آینه وارد شد بر او حضرت باقر، علیه السلام، پسرش. پس دید او را که رسیده است از عبادت به حدی که نرسیده است احدی دیگر: رنگش از بیداری شب زرد شده، و سوخته شده بود چشمانش از گریه، و مجروح شده بود جبهه مبارکش، و پاره شده بود بینی او از سجود، و ورم کرده بود ساقها و قدمهایش از ایستادن در نماز. و فرمود حضرت باقر، علیه السلام، نتوانستم خودداری کنم از گریه وقتی که او را بدین حال دیدم، پس گریه کردم برای ترحم به او، و آن حضرت مشغول تفکر بود. پس توجه فرمود به من بعد از لحظهای از داخل شدن من، و فرمود: «ای فرزند، به من بده بعضی از آن صحیفههایی را که عبادت علی بن ابی طالب، علیه السلام، در آن است. پس دادم به او. و قرائت فرمود در آن چیز کمی. پس از آن رها کرد آن را از دست مبارکش با حال انضجار و غصّه و فرمود: «کی قوّت عبادت علی بن أبی طالب، علیه السلام، را دارد؟» (شرح چهل حدیث، ص: 442 و 443)
حضرت علی بن الحسین، علیهما السلام، قرآن را به طوری نیکو تلاوت میفرمود که کسانی که از آنجا عبور میکردند، از قبیل سقّاها، آنجا توقف میکردند و بعضی از استماع آن غش میکردند. (شرح چهل حدیث، ص: 504)
در حکایت معروف طاووس است که دید صدای ناله و تضرع و زاری میآید، تا آنکه صاحب آن ناله خاموش شد و گویی غشوهای برای او دست داد. چون به بالین او آمد، دید جناب علی بن الحسین، علیهما السلام، است! سر آن بزرگوار را به دامن گرفت و کلماتی مشتمل بر آنکه تو فرزند رسول خدا و جگر گوشه فاطمه زهرایی، و بالاخره بهشت از شماست، عرض کرد. آن سرور فرمود: «خداوند بهشت را خلق فرموده از برای کسی که عبادت و اطاعت او کند، اگر چه غلام حبشی باشد، و آتش را خلق فرموده برای کسی که معصیت او کند، گرچه اولاد قریش باد.» (یا سیّد قریش باشد). (شرح چهل حدیث، ص: 572)
حضرت علی بن الحسین علیهما السلام وقتی میایستاد به نماز، رنگش متغیر میشد؛ و وقتی سجده میکرد، سرش را بلند نمیفرمود تا آنکه عرق از او میریخت.» و «آن حضرت وقتی در نماز میایستاد، مثل ساقه درختی بود که حرکت نمیکرد از او چیزی، مگر چیزی را که باد حرکت میداد.»
و از ابو حمزه ثمالی منقول است که گفت: «دیدم حضرت علی ابن الحسین را که نماز میخواند، پس ردای آن حضرت از منکبش افتاد و تسویه نفرمود آن را تا از نماز فارغ شد. پس، از آن حضرت سؤال نمودم از آن، فرمود:" وای بر تو، آیا میدانی در محضر کی بودم؟ همانا از بنده قبول نشود نمازی، الّا آنچه را اقبال نموده در آن". گفتم:" فدایت شوم، هلاک شدیم ما"، فرمود:" کَلّا، خدای تعالی تمام میکند آن را به نافلهها".» (سر الصلاة، متن، ص: 27 و 28)
جناب علی بن الحسین علیهما السلام وقتی مهیای برای وضو میشد، رنگ مبارکش زرد میشد. سببْ سؤال شد. فرمود: «آیا نمیدانید در حضور کی ایستادم؟» (سر الصلاة ، متن، ص: 63)
جناب علیّ بن الحسین از بزرگترین نعمتهایی است که ذات مقدّس حق بر بندگان خود به وجودش منّت گزارده و آن سرور را از عالم قرب و قدس نازل فرموده برای فهماندن طرق عبودیّت به بندگان خود. (آداب الصلاة، متن، ص: 152)
قدری تفکر کن در حالات علیّ بن الحسین، و مناجات آن بزرگوار با حضرت حق، و دعاهای لطیف آن سرور که کیفیت آداب عبودیّت را به بندگان خدا تعلیم میکند. من نمیگویم مناجات آن بزرگواران برای تعلیم عِباد است، زیرا که این کلام بیمغز باطلی است که صادر شده از جهل به مقام ربوبیّت و معارف اهل البیت؛ خوف و خشیت آنها از همه کس بیشتر بوده و عظمت و جلال حق در قلب آنها از هر کس بیشتر تجلّی نموده. (آداب الصلاة (آداب نماز)، متن، ص: 151 و 152)
شما خیال میکنید گریههای ائمه طاهرین و نالههای حضرت سجاد (ع) برای تعلیم بوده و میخواستهاند به دیگران بیاموزند؟
آنان با تمام آن معنویات و مقام شامخی که داشتند از خوف خدا میگریستند؛ و میدانستند راهی که در پیش دارند پیمودنش چه قدر مشکل و خطرناک است. از مشکلات، سختیها، ناهمواریهای عبور از صراط، که یک طرف آن دنیا و طرف دیگرش آخرت میباشد و از میان جهنم میگذرد، خبر داشتند؛ از عوالم قبر، برزخ، قیامت، و عقبات هولناک آن، آگاه بودند؛ از این روی هیچ گاه آرام نداشته همواره از عقوبات شدید آخرت به خدا پناه میبردند. (جهاد اکبر، ص: 57)
اگر بفهمند آنها که حضرت سجاد- سلام اللَّه علیه- که همه چیزش را در کربلا از دست داد و در یک حکومتی بود که قدرت بر همه چیز داشت، این ادعیهای که از او باقی مانده است، چه کرده است و چطور میتواند تجهیز بکند، به ما نمیگفتند که ادعیه برای چیست؟ (صحیفه امام، ج16، ص: 346 و 347)
حضرت سجاد در یک شبش- به حسب آن چیزی که وارد شده- تا صبح [گفت:] «اللَّهُمَّ ارْزُقْنی التَّجافِیَ عَنْ دارِ الغُرُورِ وَ الْانابَةَ الی دارِ السُّرُورِ و الْاسْتِعدادَ لِلْمَوتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْت».
مسأله، مسئله بزرگی است. آنها در مقابل عظمت خدا، وقتی که خودشان را حساب میکنند، و میبینند که هیچ نیستند و هیچ ندارند. واقع مطلب همین است: جز او کسی نیست و چیزی نیست، وقتی که توجه بکنند به عالم کثرت، و لو به امر خدا. این است که نسبت میدهند به رسول خدا که فرمود: لَیُغانُ عَلی قَلْبی فَإنّی لَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فی کُلِّ یومٍ سَبْعیِنَ مَرَّة. او غیر از این مسائلی بوده است که پیش ماهاست. آنها در ضیافت بودهاند، در ما فوق ضیافت هم بودهاند. در ضیافت بودهاند و از اینکه حضور در مقابل حق تعالی دارند و مع ذلک، دارند، مردم را دعوت میکنند. از همین، کدورت حاصل میشده. توجه به مظاهر الهی، از غیب متوجه شدن به شهادت به مظاهر الهی، و لو همهاش الهی است، برای آنها همه الهی است، لکن مع ذلک، از آن جایی که، از آن غیبی که آنها میخواهند که «کمالِ انقطاع إلیک» است، وقتی که توجه میکنند به مظاهر، این گناه بزرگ است. این گناه نابخشودنی است، این دار غرور است پیش سجاد. توجه به ملکوت دار غرور است. توجه به ما فوق ملکوت هم دار غرور است. توجه به حق تعالی طوری که دیگر ضیافتی در کار نباشد که مخصوص کُمَّل اولیا است، آنجا دیگر ضیافت اللَّه نیست در کار. (صحیفه امام، ج20، ص: 268 و 269)