قضاوت و دادگستری از نگاه امام خمینی(س)

روى موازین اسلام، عمل کنید

کد : 30486 | تاریخ : 07/04/1391

حضرت امام خمینی(س) در رابطه با قوه قضائیه، نهاد وکالت و ویژگی های قضات اظهار نظرهای مختلفی داشته اند که بازخوانی آنها در هفته قوه قضائیه می تواند آموزنده و کارگشا باشد.

پس از قیام 15 خرداد 42 و دستگیری امام خمینى رژیم شاه ایشان را پس از نوزده روز حبس در بازداشتگاه پادگان بى ‏سیم به زندانى در پادگان نظامى عشرت‏ آباد منتقل می کند. با دستگیرى رهبر نهضت و کشتار وحشیانه مردم در روز 15 خرداد 42، قیام ظاهراً سرکوب شد. امام خمینى در حبس ضمن امتناع از پاسخ گفتن به سؤالات بازجویان، با شهامت و اعلام اینکه دستگاه قضایی فاقد استقلال است از پاسخگویی امتناع می کنند. ایشان 25 خرداد 1342 در زندان قصر در پاسخ به بازجویی مامورین روی برگه بازجویی تنها مرقوم می فرمایند: "چون استقلال قضایى در ایران نیست و قضات محترم در تحت فشار هستند، نمى ‏توانم به بازپرسى جواب دهم. روح اللَّه الموسوی‏"(1)

حضرت امام در دوران اوج گیری انقلاب در دی ماه سال 56 نیز به موضوع استقلال قضایی اشاراتی داشته اند و در یکی از این فرازهای می فرمایند: "مى ‏گویند مأمورین، مأمورین! آقا مأمورین از کى امر دارند که بکشند مردم را؟ از کى امر دارند که بریزند توى مدرسه حجتیه و طلبه ‏ها را بکشند؟ از کى امر دارند که در چهار راه ها مسلسل را بکشند و مردم را بکشند؟  مگر کسى مى ‏تواند امر بدهد الّا خود آن مردک؟ از خود اوست همه این مفاسد. مگر مجلس حق دارد که یک کلمه‏ اى بگوید بدون اذن این مردک؟ مگر ارتش حق دارد یک کلمه بگوید بدون اذن این؟ مگر قضات ما آزادند؟ مگر استقلال قضایى ما داریم؟ قضات ما هم حربه قضا دستشان است و صلاحیت هم ندارند. اشکال این است که چرا رفتى قاضى شدى؟ مى ‏گویى نمى ‏توانم حکم حق بکنم؛ خوب، غلط کردى رفتى قاضى شدى، رها کن."(2)

امام خمینی(س) در دیدار هفتم اسفند 1357 با جمعی از وکلای دادگستری در مدرسه علوی ضمن دعوت حقوق دانان به طراحی و تدوین سازوکارهای حقوقی نظام جدید ارزیابی خود را از نظام دادگستری دوران پهلوی اینگونه بیان می کنند: "البته وکلاى دادگسترى، حقوقدان ها، باید بنشینند راجع به طرز دادگسترى ... دادگسترى ما یک دادگسترى بود که فجیعه بود! دادگسترى نبود، فجیعه بود. این را من کراراً گفته‏ ام- شاید آن روز هم که شما بودید- که یکى از وکلاى دادگسترى- در جوانى من شنیدم که گفته است؛ من آن وکیل را مى ‏شناختم- یکى از وکلاى دادگسترى گفته بود که در این محاکمه‏ اى که هست، من تا زنده هستم، بعد هم پسر من، این را معطلش مى ‏کند! نمى ‏گذاریم درست بشود. گاهى [براى‏] در جریان انداختن یک محاکمه دو سال باید معطلى بشود تا جریان بیفتد محاکمه! مثلًا دادگاه آیا دایر است براى این یا نه. این مى‏شود دادگاه! همانها که بلدند آنها! بعد هم، بعد از آنکه نیروى انسانى را از بین بردند، مردم‏ مدتها در دادگسترى صبح بیایند تا غروب بایستند آنجا زندگى ‏شان تباه بشود، آخر هم معلوم نبود که به چه برسند؛ بعد هم معلوم نبود که احقاق حق بشود. هر وکیلى که بهتر بلد بود مواد قانونى را، یا هر قاضى که بیشتر به او رشوه مى‏ دادند، آن قاضى ... بود. ما یک قاضى داشتیم در خمین که او رشوه را مى ‏گرفت، ولى حکم را بر ضد آن مى ‏فرستاد! بله، آن بیچاره هر چه فریاد مى ‏زد که این حکم بر خلاف داد و رشوه گرفته، خوب مردم قبول نمى‏کردند حرفش را! این طور مسائل در کار بود. در هر صورت، شماها الآن موظفید، ملى، اسلامى، که بنشینید این دادگسترى، دادگسترى نیست! اصل این قضیه فرم غربى است منتها خوب عمل نمى‏توانند بکنند. ما عیب کارمان این است که از مسائل غربى وقتى مى‏آوریم اینجا، در اینجا یک نیمه غربى درست مى‏شود و ناقص، و بعد هم براى مملکت ما مناسب نیست شما بنشینید، حقوقدان ها، مطلعین، بنشینند با هم طرز دادگسترى را درست کنند. دادگسترى ما نمى ‏تواند دادگسترى سابق باشد. دادگسترى ما باید روى موازین شرع باشد، قضاوت روى موازین شرع باید باشد. آن طور نمى‏ شود. شنیدم که یکى از این هایى که تازه آمده است،  براى اینکه دلش مى‏ خواهد یک چیزى بشود گفته است که نمى ‏شود اسلام را درست کرد! آقا تو از اسلام چه اطلاعى دارى که مى‏گویى نمى‏شود؟ چه مى‏دانى اسلام چه هست و نمى‏ شود. همین حرف است که من مى ‏گویم که اسلام را مخفى کردند نگذاشتند به مردم برسد. اسلام همین طور در بسته. خیال کردند همین است که بروند صبح نماز بخوانند! خوب ما ببینیم که رؤساى اسلام ما چه بودند. حضرت امیر نمازش را مى‏ خواند، شمشیرش را هم مى ‏کشید. شمشیرش دستش بود، نماز هم مى‏ خواند؛ هر دو بود. قضاوت هم مى‏کرد. همه کارها را مى ‏کرد. البته حالا توسعه پیدا کرده. توسعه پیدا کردن این است که باید مسائلْ مسائلى بشود که یک قدرى درست باشد. قضاوتْ قضاوتِ شرعى باید باشد. این طور قضاوت هایى که محکوم مى ‏کردند مردم را روى یک هم چو روابطى که درست مى ‏کردند، یا هر چیزى که‏ بود، رشوه ‏خوارى در کار بود، اینها باید از بین برود. طرز دادگسترى را باید شماها بنشینید با هم، قضات و شماها و همه، تفکر کنید و طرز دادگسترى را طورى کنید که این مراتب نباشد: امروز حکم بکند فردا برود آنجا، بعد برود آنجا، بعد از سر برگردد اینجا، دوباره برود آنجا! این ها همه تضییع اوقات است و تضییع اموال است. اینها باید اصلاح بشود. البته کار مشکل است و نمى ‏شود یک روز و دو روز بشود؛ لکن نباید مأیوس شد. همان طورى که کار ما مشکل بود و نمى‏شد که یک هم چو بساطى را به هم بزنیم، هیچ [کس‏] احتمال این معنى را نمى‏داد؛ ولى خدا همراه بود. خدا که همراه بود، همه کارها آسان مى ‏شود. ما اگر نیت مان صادق باشد و همه‏ مان بخواهیم خدمت بکنیم به این خلق، خدمت بکنیم به اسلام، باید مطمئن باشیم که خداى تبارک و تعالى با ما همراه است. و ان شاء اللَّه خداوند همه شما را توفیق بدهد و سالم نگه دارد.(3)

سخنرانى حضرت امام در جمع اعضاى سمینار دادگاه هاى انقلاب و حکام شرع سراسر کشور به تاریخ 20 مهر 1358 با موضوع اهمیت قضاوت در اسلام نیز دارای فرازهای مهمی است که بازخوانی آنها ضروری است. حضرت امام در این سخنرانی می فرمایند:

اهمیت فوق العاده قضاوت‏

من اول به طور کلى عرض کنم که مسئله قضاوت یک مسئله بسیار خطیرى است. شماها که قاضى هستید، بسیار برایتان خطرناک است. اگر ملاحظه روایات کرده باشید، مى‏ بینید که مسأله چقدر مشکل است. شما با اعراض مردم، با جان مردم، با اموال مردم، سر و کار دارید. چنانچه خداى نخواسته به طور دقیق؛ به طور شایسته عمل نشود، علاوه بر مسئولیت شرعیه نسبت به اصل قضیه، یک مسئولیت بزرگ ترى هم هست. و آن این است که شما قاضى در جمهورى اسلامى هستید، و ممکن است که جمهورى اسلامى در خطر بیفتد؛ یعنى وِجهه‏ اش یک وِجهه ناشایسته ‏اى بشود. شما مى ‏دانید که الآن اشخاص مختلف با اغراض شیطانى در صدد این هستند که این چهره اسلامى جمهورى را مُشوَّه کنند. یکى از راههاى مشوَّه شدن، همین دادگاه هاست که اگر خداى نخواسته در دادگاه ها یک امر خلافى واقع بشود، این فقط به دادگاه صدمه نمى ‏زند، به جمهورى فقط صدمه نمى‏زند، به اسلام ضربه مى ‏زند؛ صدمه، صدمه به اسلام است. اگر صدمه به اشخاص بود، و لو آن هم صحیح نبود، اما باز مطلبى بود؛ اما شما مواجهید با اینکه در کارهایتان یا وجهه اسلام را وجهه نورانى- آن طور که هست- جلوه بدهید؛ یا خداى نخواسته بر خلاف آن طورى که اسلام هست جلوه بدهید. آن وقت دشمنها هم دامن‏بزنند به آن و بگویند که‏ خوب، یک وقتى ما گرفتار رژیم سابق بودیم؛ حالا هم گرفتار عبا و عمامه هستیم. البته شما هر چه هم کار خوب بکنید آنها حرفشان را مى ‏زنند؛ لکن بهانه به دست دادن مسئله دیگرى است. ما از اینکه آنها صحبتى بکنند، چیزى بنویسند، از آنش باکى نداریم. آن ها باید البته به حسب مصالح خودشان، که همان مصالح شیطانى است و از دست شان رفته است آن چیزهایى که از آن استفاده مى ‏کردند، البته باید آنها صدای شان درآید؛ چه آنهایى که در داخل هستند، و چه آنهایى که در خارج هستند. البته آنها خواهند این صحبتها را کرد. لکن یک وقت صحبتى است بى‏ پایه؛ [و] یک وقت یک بهانه ‏اى دستشان ما مى ‏دهیم. وقتى یک بهانه دست آنها آمد، دیگر به هر طورى که دلشان بخواهد زیادش مى ‏کنند؛ کیفیتش را زیاد مى ‏کنند. حالا که شما یک دسته از مردم جانى را که همه مردم مى‏دانستند اینها جنایتکارند به سزایشان رساندید، حالا آن اشخاصى که در خارج هستند و آن طرفدارهاى آنها این صحبت هایى را که دیدید مى‏کنند. و ما توقع این را هم نداریم که کسانى که همه چیزشان را از دست داده‏ اند با ما به طور مصالحه عمل بکنند، هیچ همچو توقعى نیست. البته باید از نصیرى  اینها حمایت کنند و از هویدا حمایت کنند و از محمد رضا حمایت کنند؛ از باب اینکه اینها اشخاصى بودند که راه چپاولگرى را به اینها نشان داده بودند؛ و اینها کمک بودند براى آنها و آنها هم کمک بودند براى اینها، و چپاول مى‏ کردند. ما توقع این را نداشته باشیم که اینها براى نصیرى نوحه‏ سرایى نکنند یا براى هویدا یا براى امثال اینها. لکن ما یک وظیفه خطیرى داریم که باید یک بهانه‏ اى دست آنها ندهیم؛ یک مطلب خلافى واقع نشود در این دادگاه ها با دست مثلًا قُضات، یا خداى نخواسته آقایان، یا خداى نخواسته دادستان ها یا پاسبانها یا امثال اینها. همه اینها الآن عضو جمهورى اسلامى هستند؛ عضو جمهورى اسلامى باید همه چیزش اسلامى باشد.

استقلال قاضى در امر قضاوت‏

مسئله قضا هم که مى‏ دانید چقدر مسئله مهمى است در شرع. سر و کار شما با چه‏ چیزهایى هست که همه حیثیت اشخاص در دست شماست. باید البته با کمال احتیاط، و با کمال قدرت.

هم احتیاط باید در کار باشد؛ هم قدرت باید در کار باشد. کسى که مجرم است باید به جزاى خودش برسد و توصیه از احدى قبول نباید بشود. من این را کراراً گفته‏ام، اگر از من توصیه براى کسى آمد، از دفتر من براى کسى توصیه آمد، از کسانى که به من مربوطند توصیه آمد، بزنید به دیوار! قاضى نباید تحت تأثیر کسى باشد. قاضى آزاد است و باید در محیط آزاد عمل بکند. توصیه‏ها را هیچ به آن اعتنا نکنید. اگر یکوقت توصیه بحقى است که خوب، آن وقت شما البته باید توصیه بحق را رسیدگى بکنید. بر فرض که توصیه هم نشود، باید رسیدگى بکنید. اگر خداى نخواسته یک توصیه‏اى است که ناحق است، هیچ نباید به آن اعتنا کرد. در هر صورت قاضى مستقل است و خودش باید نظر بدهد؛ لکن خدا را شاهد ببیند. این قلمى که دست مى‏گیرد قلمى است که ممکن است که آبروى یک مُسْلِمى را از بین ببرد؛ و ممکن است احقاق حقى بکند. و همین طور در همه امور باید خداى تبارک و تعالى را ناظر و حاضر ببینید.

لزوم دقت و احتیاط در اجراى حدود

در قضیه جرم هایى که مى ‏شود، البته آنهایى که مربوط به دادگاههاى انقلاب است آن امور انقلابى است که تشخیصش را شماها خودتان مى ‏دهید. یک امور دیگرى هست، مثل کذب هایى که مى ‏شود، که در شرع حد دارد اینها، ثبوتش بسیار مشکل است. مثلًا در باب «زنا» [باید] چهار نفر آدم عادل شهادت بدهد که کَالْمِیلِ فِى المِکْحَلَة .

خداى تبارک و تعالى خواسته است که این امور زود کشف نشود. هم حفظ حیثیت اشخاص بشود- و لو به حسب واقع هم گناهکار باشند- و هم حفظ جهات در جامعه بشود. یا اگر اقرار بکند، یک دفعه اقرارش را اعتنا نکنند؛ نصیحتش کنند، به او بگویند اگر این ثابت بشود تو چه خواهى شد، تو رَجم خواهى شد، تو مقتول خواهى شد. بعد مهلت به او بدهند. ثانیاً اگر آمد و اقرار کرد، باز ثانیاً توصیه به او بکنند که نکن؛ این کار درست نیست. و اگر در بار چهارم آمد اقرار کرد، آن وقت این است که حد بزند. آن هم حاکم شرع، مجتهد عادل. آن طور نباشد که از اطراف به ما هجوم بیاورند که به طور هرج و مرج واقع مى ‏شود. یکى از علماى شیراز، علماى محترم شیراز، به من کاغذ نوشت- دیروز، پریروز بود- نوشته بود که در این دادگاه ها و در این چیزها راجع به این مسائل، مثل مسائل فحشا، خیلى زود حد زده مى ‏شود و ملاحظه حدود و جهات شرعى‏ اش نمى‏ شود، و شما یک فکرى بکنید. خوب، حالا که آقایان تشریف دارند اینجا، بهترین موقعیت حالاست که ما بگوییم که این طور امور را سرسرى نگیرید. یا از باب اینکه این امور مربوط به انقلاب نیست، گوش نکنید به حرف و کنار بروید، هیچ کارى به آن نداشته باشید. یا اگر مبتلا شُدید، روى موازین شرع، به آن طورى که شارع مقدس فرموده است؛ نه اینکه حالا چون انقلاب است ما هر کس را دل مان خواست بزنیم، هر کس را دلمان خواست شلاق بزنیم، هر کس را دلمان خواست حبس بکنیم، هر کس را دلمان خواست خداى نخواسته اعدام بکنیم. مسأله اینها نیست، مسئله اعراض مسلمین است [که‏] باید حفظ بشود این اعراض، مجرد اینکه یکى آمده مى ‏گوید که فلان، فلان کار را کرد، خوب، اولًا این «عادل» است که این را مى‏گوید؟ بیست نفر هم بگویند اعتنا نمى‏شود کرد. باید «عادل» باشد، روى موازین شرع «عدالت» داشته باشد، تا اینکه از او شهادت قبول بشود. و الّا فرض کنید ده نفر آدم هاى غیر ثابت العدالة [هم بیایند] یکوقت این است که شهرت همچو هست. اما یک همچو شهرتى امکان ندارد راجع به این امور مخفى. این یک امر مخفى است. این امور مخفى را یک همچو شهرتى [احتمال‏] ندارد. راجع به دزدى که رفته است سرِ گَردنه دزدى کرده آنجا ممکن است یکوقت شهرت پیدا بکند؛ اما راجع به این فَحشایى که بسیار در جاهاى مختلف این کارها انجام مى‏گیرد.

هم چو شهرتى حاصل نمى ‏شود که علم پیدا بشود. باقى مى ‏ماند شهادت شهود، یا اقرار خودش. اقرار خودش هم در بسیار از اینها یک دفعه فایده ندارد، باید مکرر بشود، بعد از اینکه نصیحت بشود که بخواهیم برگردد، حد جارى نشود حتى الامکان.

لزوم عمل مأمورین انتظامى بر طبق موازین‏

همچو نباشد که خداى نخواسته هر که هر کارى کرد، یا هر که هر چه شنید، فوراً پاسبان برود دم در خانه‏ اش! پاسبانها نباید بروند خانه مردم، مگر با دستورى که از طرف دادستان، از طرف دادگاه صادر مى‏ شود. روى موازین شرعیه، رفتن در حِرْز مردم خلاف شرع است.

اهانت کردن به یک آدمى، و لو این آدم هم خودش یک آدم مخالفِ مثلًا چه باشد، باز حق اهانت نیست. این حق است که جزایش را به او بدهند، دیگر اهانت چرا به او بکنند؟ رفتن منزل، به خانواده ‏اش تعرض کردن، به بچه‏ هایش تعرض کردن، اینها امورى است که نباید بشود. ما مى‏ خواهیم اسلام باشد، ما نباید یک کارى بکنیم که بگویند که دادگاهها در زمان طاغوت هم این کارها را نمى‏ کردند! خوب، به ما مى‏ گویند این حرف ها را، ما چه مى ‏دانیم. باید شما آقایان علاج بکنید مسأله را. اگر مى ‏توانید علاج بکنید، علاج بکنید. و الّا الزامى ندارید که قاضى باشید. اگر مى ‏توانید روى موازین قضا، روى موازین اسلام، عمل بکنید، باید بکنید. چنانچه نمى ‏توانید، واقعاً مى ‏بینید که محذور دارد، نمى ‏شود، عرض مى‏ کنم که قدرت ندارید بروید جلو بگیرید، خوب، ممکن است کنار بروید. در هر صورت، مسأله مسئله مهم است. نه از باب اینکه خود قضا مهم [است‏]؛ خودش بسیار مهم است؛ اما قضا یک وقت در یک محیطى است که نداریم اشخاصى که بخواهند صدمه به اصل اسلام بزنند؛ آنجا باید بگوییم قضا بسیار مهم است، و قاضى باید چه باشد و اینها. یک وقت وضع وضعى است که صدمه به اسلام مى ‏خواهند بزنند. این دیگر چند برابر مى ‏شود اهمیتش. باید همه- چه قضات، چه دادستانها، چه‏ پاسبانها، چه پاسدارها، و چه کمیته‏ ها- همه اینها باید روى موازین شرع عمل بکنند. البته پاسدار، حق ندارد بدون اینکه قاضى یا فرض کنید دادستان اجازه به او بدهد کارى بکند. وقتى هم به او امر کرد، باید انجام بدهد؛ حق ندارد تخلف بکند. هرج و مرج نباید باشد حالا.(4)

                       

  1.  صحیفه امام، ج‏1، ص: 249
  2. صحیفه امام، ج‏3، ص: 308
  3. صحیفه امام، ج‏6، ص: 235
  4. صحیفه امام، ج‏10، ص:270

انتهای پیام /*