بازخوانی گزارش ساواک درباره نامه ای از امام

چرا علمای تهران در مقابل این گرگ های درنده سکوت اختیار کرده ‏اند؟ چرا در مقابل این لا مذهب ها که می ‏خواهند دینمان را از دستمان بگیرند، سکوت کرده‏ اید؟ چرا در مقابل شاه مملکت که می ‏خواهد روحانیت را از میان بردارد قیام نمی‏ کنید؟ چرا در مقابل حکام سکوت می ‏کنید؟

کد : 53659 | تاریخ : 07/03/1394

روز 7 خردادماه سال 1342 / 4 محرّم 1383، امام خمینی در نامه ای به آقای سید احمد خوانساری از ایشان دعوت می کند که اعلامیه مشترک علیه رژیم شاه را امضا کند.

به موجب گزارش مندرج در پرونده ساواک، مولوی (رئیس ساواک تهران) در گزارش محرمانه شماره 5322/ س- ت- مورخ 7/ 3/ 42 خطاب به پاکروان (رئیس کل ساواک و نیز مدیریت کل اداره سوم ساواک) می ‏نویسد:

«برابر گزارش ساواک قم در 7/ 3/ 42 آقای خمینی ‏[به کسی که حامل نامه و پیام وی به آقای خوانساری بوده است‏] اظهار می ‏نماید: به آقای خوانساری بگویید من می‏ خواهم اعلامیه‏ ای بنویسم. شما هم بایستی در این اعلامیه شریک باشید. یعنی باید آن را امضا کنید؛ زیرا اگر شما در این اعلامیه شرکت نکنید، مردم و بخصوص دولت تصور می‏ کند علما همه با هم مخالف هستند و از این موضوع برای پیشرفت مقاصد خود سوء استفاده خواهند کرد. پس باید فکر اساسی بکنیم و همه با هم دست اتفاق بدهیم تا حساب این لا مذهب ها را برسیم، در غیر این صورت دین و ایمان ما در خطر است، و راهی را که شاه و دولت در پیش دارند لطمه بزرگ و جبران ناپذیری را به دین اسلام خواهد زد؛ بنا بر این باید با اتحاد و اتفاق، جلوی این خطر بزرگ را گرفته و علیه آنها قیام کنید. ضمناً اگر هیچ یک از علما در این امر شرکت نمی‏ کنند، به من بگویید تا من بدانم در مورد مقابله با آنها چه بایستی بکنم».

مضمون نامه امام خمینی به آقای خوانساری‏ چنین است:

«... شما که در مرکز هستید، خانه ‏نشین شده‏ اید. اصلًا نه حرفی، نه اعلامیه ‏ای. هیچ کار نمی‏ کنید. شما که در تهران هستید، مردم را دعوت به قرآن، یعنی وحدت و یگانگی نمی‏ کنید. فایده ‏اش چیست؟ شما باید مردم را دعوت به قیام کنید. شما باید مردم را به اتحاد دعوت کنید تا موقعی که می‏ خواهیم دستور قیام بدهیم آنها آماده باشند تا ریشه شاه و دولت را از میان برداریم‏.

چرا علمای تهران در مقابل این گرگ های درنده سکوت اختیار کرده ‏اند؟ چرا در مقابل این لا مذهب ها که می ‏خواهند دینمان را از دستمان بگیرند، سکوت کرده‏ اید؟ چرا در مقابل شاه مملکت که می ‏خواهد روحانیت را از میان بردارد قیام نمی‏ کنید؟ چرا در مقابل حکام سکوت می ‏کنید؟ شما شنیده ‏اید که حضرت علی خانه ‏نشین شده بود؛ اما دستور این بوده که 25 سال خانه ‏نشین بشود. و بالاخره پس از این مدت، پدر مخالفین را در آورده است. یعنی مردم دیدند حق با حضرت علی است آن وقت در مقابل بی ‏دین ها قیام کرده ‏اند. حال ما چند سال صبر کرده‏ ایم. در زمان پدرش هر کاری کرد هیچ کس حرفی نزد. گفته ‏اند ببینیم آخر الامر چه می‏ شود. تا آن طور مُرد. حالا پسرش دارد لطمه به دین می‏ زند. باید هر طوری است حساب او را تصفیه کنیم. از امروز به بعد، سکوت فایده ندارد. امروز دیگر روز سکوت نیست. امروز روزی است که باید در مقابل لا مذهب ها قیام کرد. اگر دلتان می‏ خواهد مملکت اسلامی ما و دین و آیین ما از بین برود به من بگویید.»

آقای خوانساری سپس نامه ‏ای به این شرح به امام خمینی نوشت:

«حضرت آیت اللَّه خمینی. نامه شما واصل شد، بنده هم به سهم خودم از فرمایشات شما اطاعت خواهم کرد. هر طوری که شما صلاح دانستید من حرفی ندارم. ولی موقع نوشتن اعلامیه مواظب باشید زننده نباشد که دولت بدتر کند! با زبان ملایمت اعلامیه بنویسید! قدری نصیحت کنید که این عمل شما خلاف قرآن است. صلاح مملکت در این است که این قانون جدید را اجرا نکنید که مردم همگی ناراحت هستند. صلاح شاه در این است که این قانون هایی را که مخالف قرآن است عملی نکند. شاه بایستی علما را داشته باشد. مملکت بدون روحانیت نمی‏ شود. اگر روحانیت نباشد کمونیست در مملکت ما که شیعه اثنی عشری است زیاد می‏ شود. پس شاه و دولت تا می‏ توانند بایستی نظم را رعایت کنند و نگذارند مملکت ما به دست بیگانگان بیفتد که بر ما حکومت کنند. این روحانیون بوده و هستند که در مقابل کمونیست ها سینه سپر می‏ کردند و می‏ کنند».

(صحیفه امام، ج‏1، ص: 238 و 239) 

انتهای پیام /*